ماهان شبکه ایرانیان

آدم ربایان افغانستانی یک کارگر ساده را به تصور اینکه تاجر پولدار است گروگان گرفتند

والدین این جوان به پلیس افغانستان گفته بودند که پسرشان به نام حافظ که ۲ماه قبل به‌صورت قانونی برای کار راهی تهران شده بود، حالا توسط افرادی ربوده شده و آدم ربایان در تماس با خانواده جوان افغان برای آزادی‌اش درخواست ۵۰هزار دلار کرده بودند.

هفته گذشته پلیس ایران از طریق اینترپل افغانستان در جریان گروگانگیری جوانی افغان در تهران قرار گرفتند.
 
به گزارش خبرآنلاین، والدین این جوان به پلیس افغانستان گفته بودند که پسرشان به نام حافظ که 2ماه قبل به‌صورت قانونی برای کار راهی تهران شده بود، حالا توسط افرادی ربوده شده و آدم‌ربایان در تماس با خانواده جوان افغان برای آزادی‌اش درخواست 50هزار دلار کرده بودند.
 
خانواده گروگان می‌گفتند که آدم‌ربایان فیلم‌هایی برایشان ارسال کرده‌اند که در آن حافظ با دست و پاهای بسته، در حالی که صورتش با چسب و پلاستیک بسته‌شده گوشه‌ای افتاده و گروگانگیران شکنجه‌اش می‌کنند. یکی از فیلم‌هایی که آدم‌ربایان برای خانواده حافظ فرستاده بودند، نشان می‌داد که آنها انگشت گروگانشان را قطع کرده و بدنش را می‌سوزانند.
 
رهایی گروگان
با ارسال این پرونده از طریق اینترپل به پلیس اطلاعات پایتخت، مأموران در نخستین گام راهی محل کار حافظ در غرب تهران شدند. تحقیقات نشان می‌داد که او آخرین بار پس از خروج از محل کارش ناپدید شده بود.
 
بررسی دوربین‌های مداربسته از این حکایت داشت که روز حادثه 2مرد موتورسوار راه جوان افغان را سد کرده و با تهدید او را ربوده بودند. با این سرنخ، بررسی‌ها ادامه یافت تا اینکه مخفیگاه گروگانگیران که خانه‌ای قدیمی در خیابان شوش بود، شناسایی شد.
 
محل نگهداری گروگان، یک اتاقک در پشت‌بام بود و او در این محل به بدترین وضعیت ممکن نگهداری می‌شد.
 
مأموران سازمان اطلاعات پلیس پایتخت با هماهنگی نوپو، محل مورد نظر را محاصره کردند و در عملیاتی 6دقیقه‌ای، 4مرد افغان را در این مخفیگاه دستگیر کردند. 2نفر دیگر با دیدن ماموران، اقدام به فرار کردند اما فرار آنها هم زیاد طول نکشید و هردو به دام افتادند. همچنین گروگان 23ساله که دست و پا و صورتش با پلاستیک و چسب بسته شده و به‌شدت مجروح شده بود، آزاد شد.‌
 
سرهنگ سعید راستی، رئیس مرکز عملیات سازمان اطلاعات پلیس پایتخت در این‌باره به همشهری گفت: متهمان به دستور بازپرس پرونده، در اختیار مأموران اطلاعات تهران قرار گرفته‌اند و تحقیقات از آنها ادامه دارد.
 
بعد از دستگیری متوجه اشتباهمان شدیم
نظیر، سردسته باند گروگانگیران است. او چندماه قبل به همراه 5نفر از هموطنانش سناریوی آدم‌ربایی را اجرا کردند، با این تصور که گروگان‌شان یک تاجر ثروتمند است اما او یک کارگر ساده بود. گفت‌وگو با نظیر را می‌خوانید.
 
*انگیزه‌تان از این گروگانگیری بی‌رحمانه چه بود؟
رسیدن به پول اما به کاهدان زدیم.
 
*چرا؟
چون فکر می‌کردیم سوژه‌مان یک تاجر ثروتمند است اما اینطور نبود. درواقع او یک کارگر ساده بود .
 
*چطور فکر کردید که او تاجر است؟
چندماه قبل او را سوار بر یک خودروی بنز دیدیم. حالا یا خودش بود یا یک نفر دیگر شبیه به حافظ. بعد فکر کردیم او تاجر است و ثروتمند. حتی رفتیم سراغ یکی از دوستان نزدیک او. دوستش هم تأیید کرد که آن کسی که ما دیده‌ایم، اسمش حافظ و یک تاجر پولدار است. نمی‌دانم چرا،  حالا یا قصد داشت با ما شوخی کند یا فریبمان داد یا او هم مثل ما اشتباه کرده بود.
 
*چه زمانی فهمیدید که به کاهدان زده‌اید؟
بعد از دستگیری متوجه شدیم که او تاجر نیست. البته جوان گروگان و خانواده‌اش در این مدت می‌گفتند که کارگر ساده است و ما اشتباه کرده‌ایم، اما فکر کردیم دروغ می‌گویند و قصد فریب ما را دارند.
 
*چند روز این گروگانگیری طول کشید؟
8روز حافظ گروگان ما بود.
 
*چرا او را با بی‌رحمی شکنجه دادید و در وضعیت نابسامانی نگه‌داشتید؟‌
می‌خواستیم خانواده‌اش را بترسانیم تا به 50هزار دلار برسیم. فکر کردیم خانواده‌اش از ترس جان پسرشان، فورا 50هزار دلار را تهیه می‌کنند و این پول برای آنها چیزی نیست. از سوی دیگر فکر نمی‌کردیم پای پلیس به ماجرا باز شود.
 
*از جزئیات گروگانگیری بگو.
من به همراه یکی از همدستانم، سوار بر موتور شدیم و به سراغ حافظ رفتیم. نقش مأمور را بازی کردیم و حتی تجهیزات پلیسی هم خریده بودیم؛ مانند گاز اشک‌آور، باتون و کارت جعلی که نشان می‌داد مأمور هستیم. حافظ هم تصور کرد ماموریم و ترک موتور ما نشست. سپس حافظ را بردیم به محل حبس و اسارتگاه.
 
*خانه‌ای که گروگان را نگه‌داشتید برای چه‌کسی بود؟
برای یک مرد ایرانی که در بازار تهران کار می‌کرد. ما برای او کار می‌کردیم که خانه‌ای هم در اختیارمان قرار داده بود.
 
*اقامت شما قانونی است؟
نه. ما مجوز قانونی برای زندگی در ایران را نداریم. حالا هم که گیر افتادیم و باید زندانی شویم. آن هم به‌خاطر این اشتباه بزرگ؛ درواقع به‌خاطر هیچ.
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان