پیش از این درباره زراعت شمه ای بگفتم، بدوران عباسیان در کار زراعت و آبیاری بهبودها بود و در مصر و عراق و یمن و شمال شرقی ایران و ما وراء النهر و هند کار آبیاری نسق یافت و چنان دقیق بود که فرنگان از آن تقلید کردند، دولت عباسی به نگهداری سدها و حفر ترعه ها علاقه بسیار داشت، و این کار موظفان خاص داشت که رخنه کوچکی در یک سد میتوانست ویرانی بسیار پدید آرد.
در مرو برای نسق آب دیوانی خاص بود بنام «دیوان آب» و برای نظارت رئیسی عالیمقام داشت که چند هزار کس دستیار وی بودند.در سجلات دیوان آب خراج زمینها را بتفاوت روش آبیاری ثبت کرده بودند که اگر از آب باران سیراب میشد نیم عشر و اگر نه، یک عشر خراج میداد، بر نهرها نیز مقیاسها نهاده بودند تا خراج زمین را بحساب مقدار آب دریافت کنند.
وسیله عادی زراعت گاو بود.در اردبیل هشت گاو را بیک خیش می بستند و هر دو گاو را یکی میراند، تقویت زمین با کود که رسمی بسیار قدیم است بدقت رعایت میشد، برای حفظ حاصل از دستبرد پرندگان و حیوانات از کودکان استفاده میکردند.تربیت حیوانات رایج بود، گاو را برای شیر نگه میداشتند، گاومیش از هند آورده بودند و بقرن چهارم و بعد که مردابها در ناحیه عراق وسعت یافت اهمیت گاومیش بیشتر شد، پنداشتند گوشت گاو زیان آور است و گوشت گاومیش را بر آن ترجیح میدادند.مصر حیوانات گوشتی را از برقه میخرید که مراتع بسیار داشت و هنوز نیز دارد، شتر در جزیرة العرب فراوان بود اما شتر دو کوهان که بختی نام داشت از بلخ بود، اسبان خوب از عربستان و خاصه ناحیه احسا ببغداد میرسید.در نجد و ایران نیز اسبهای خوب پرورش مییافت، در مصر مرغداری رواج داشت و کبوتران را در برجهای بلند نگه میداشتند تا مار آزارشان ندهد، بعضی نواحی به سگداری رغبتی داشتند.قرمطیان سگان را چاق میکردند و گوشت آن را میخوردند.
گندم حاصل عمومی بود که در عراق و خوزستان و مصر و همه ولایتهای دیگر فراوان کشت میشد، ذرت از جنوب عربستان و نوبه و کرمان و برنج از خوزستان و مازندران بدست میآمد، بلوط در مصر و فلسطین و آسیای صغیر بسیار بود، در عراق و یمن و مصر و بلخ و شام موستانهای بارور بود.
از میوه جات نویاب نارنج و ترنج بود که بگفته مسعودی از پس قرن سوم از هند آوردند و در عمان کاشتند و از آنجا ببصره و عراق و شام بردند و در بیشتر خانه های طرسوس و انطاکیه و دیگر شهرهای شام و فلسطین و مصر فراوان کشتند که از آن پیش ساخته نبود اما عطر و رنگی را که در هند داشت و از آب و خاک و اقلیم آندیار بود، نداشت.مصر بکشت لیمو معروف بود از اقسام آن یکی «لیموی بهی» بود که بی شکر توانستند خورد که کمتر ترش بود و مزه ای خوش داشت و نیز در مصر خربزه های خوب بود که همه جا خریدار داشت.یک نوع خربزه ممتاز منسوب به عبد الله طاهر حاکم مصر در ایام مأمون عبدلاوی نام داشت که عبد الله بذر آن را از خراسان آورده بود، در شام به نکوئی معروف بود.در عراق، بخصوص بصره، و کرمان و شمال آفریقا خرما فراوان بود که ببازارهای دور میرفت، در شام و شمال افریقا زیتون بسیار بود، نابلس و حلب به روغن کشی معروف بود و روغن زیتون خوب آنجا میگرفتند.کشت نیشکر در بعضی نقاطافغانستان و شام و مصر و خوزستان و عراق و اندلس معمول بود، هند قرنقل و فلفل و صندل و دارچین داشت و توت بسیار برای خوراک کرم ابریشم میکاشت.در اصفهان به و گلابی و امرود فراوان بود، بروزگار فاطمیان در مصر گندم و جو و باقلا و قصب و بلوط بسیار بدست می آمد.
صناعت
بدوران دوم عباسی صناعت رایج بود و هر ولایت صنایع خاص داشت.پارچه بافی که چون روزگار قدیمی است رونق بیشتر یافته بود.کشت و بافت کتان در مصر معمول بود و شهر فیوم و اطراف دریاچه تنیس و دمیاط و شطا و دبیق، معتبرترین مراکز کتانکاری و کتانبافی بشمار بود، دبیق یکقسم پارچه دیگر داشت که بنام دبیقی شهره بود، شهر تنیس سالانه 000/200 تا 000/300 دینار کتان بعراق میفروخت، در دبیق پارچه های سنگین و عمامه های شرابه دار رنگین میبافتند .طول پارچه عمامه یکصد ذرع بود و علامتهائی از طلا در آن میبافتند بسا میشد که یک عمامه تنها/500 دینار طلا برده بود و قیمت ابریشم و مزد بافت از این رقم جدا بود.
بکازرون پارچه های زیبا میبافتند تا آنجا که اینشهر را دمیاط عجم نامیدند، پنبه کاری و پنبه بافی در ناحیه شرقی یعنی خراسان رواج داشت، ثعالبی گوید: «پنبه از خراسان است و کتان از مصر» کشت و بافت پنبه از هند نخست بخراسان و فارس آمده بود و از آنجا بولایتهای غربی اسلام نفوذ کرد، در کابل پارچه های پنبه ای نیکو میبافتند و بچین میفرستادند، در ماوراء النهر نیز پنبه کاری و پنبه بافی رواج داشت، حمدانیان زراعت و صنعت پنبه را بعراق آوردند، در افریقا و اندلس نیز این زراعت و صنعت رواج یافت، مهمترین مراکز پنبه بافی، مرو و نیشابور بود در آنجا پارچه پنبه ای ارزان و کتانی گران و مرغوب بود.اسماعیل بن احمد سامانی (279 295) بهر یک از سرداران خود جامه ای از کتان بخشید و این هدیه ای گرانبها بود.بروزگار فاطمیان قاهره مرکز صناعت بود: بافت پارچه های گلدار پیشرفت بسیار کرد و نیز ابریشم بافی بنهایت ظرافت رسید.مهارت و دقت مصریان را در پارچه بافی از وصف پوششی که بفرمان معز برای کعبه بافته بودند توان دریافت، معز «پوششخانه» ای پدید آورد که در آنجا برای دولتیان جامه میبافتند، اخلاف معز بصنعت بافندگی توجه بسیار داشتند و در پوششخانه پارچه بسیار برای ایشان و هم برای درباریان مهیا میشد.
در آنروزگار پارچه های ممتاز فراوان بود از جمله پارچه کم نظیری بود منسوب بیکی از محلات بغداد بنام عتایی و پارچه ابریشمی ظریف دیگر که منسوب به خسروان ایران به «خسروانی» معروف بود.قلمونی پارچه ای الوان و براق بود که در نور آفتاب میدرخشید و بافت آن را مصریان از یونان آموخته بودند و در دمیاط و تنیس میبافتند، یک قسم پارچه ابریشمین در ششتر معروف ترین شهر خوزستان بافته میشد که ششتری نام داشت.قرقی نوعی پارچه زیبا بود که از یونان بمصر آمده بود و رنگهای براق آن در نور خورشید پیوسته تغییر مییافت.نصفی پارچه ای بود که از مخلوط ابریشم و پنبه میبافتند.
مقریزی گوید: «بسال 353 معز بفرمود تا نقشه ای از ابریشم کبود ششتری و قرقوتی زربفت آماده کردند و همه اقطار جهان را با همه کوه و دریا و رود و راه و شهر بطلا بر آن نمودند و مکه و مدینه را نمودارتر نقش کردند که همه کس در نظر اول آنرا میدید،» و هم او گوید : «با آن گنجها که مستنصر بجا گذاشت پنجاه هزار جامه حریر خسروانی بود که بیشتر زربفت بود و تشکی از قلمونی که 2400 دینار بفروش رفت.»
مرو بولایت طبرستان به ابریشمبافی شهره بود در ارمنستان از ابریشم بندها برای جامه زیر میبافتند که از یک تا ده دینار قیمت داشت ایران و ارمنستان و ماوراء النهر بپارچه و فرش بافی شهرت داشت و فرش بافت اصفهان از روزگار قدیم بخوبی شهره بود.در قرن چهارم هجری صنعت فرش در ارمنستان رواج یافت و از آنجا به آسیای صغیر رفت و فرش ازمیر در اروپا مرغوب شد، غرناطه نیز فرش نکو میبافت و در این هنر از مشرق جلوتر رفته بود.بگفته جاحظ نکوترین پارچه ابریشم از مصر بود سپس از خوزستان.در شاپور و کوفه و گور که در جنوب فارس بود از بنفشه و نیلوفر و سوسن و زنبق و نارنج عطرهای ممتاز میکشیدند: گلاب اعلا خاص گور بود که تا چین و هند و یمن و مصر و آفریقا و اندلس میرفت.
کاغذ سازی بدوران دوم عباسی رواج یافت، تا اوایل این دوران اوراق بردی مصر که برگ یک قسم گیاه بود بجای کاغذ بکار میرفت، از آن پس کاغذ که بقرن چهارم از چین بقلمرو اسلام آمده بود جای آنرا گرفت.سمرقند بهتر کاغذ سازی شهره شد و میگفتند کاغذ سمرقند، رونق از کاغذ مصر برده است.کاغذ سازی در دمشق و طبریه و طرابلس شام نیز بود اما شهرت سمرقند بجای خود بود.ابن فقیه همدانی در باب صنعت آهن فارس گوید: «خدا آهن را برای این قوم نرم کرده و مسخر ایشان شده که هر چه خواهند از آن کنند و قفل و آئینه و شمشیر و زره از همه جا نکوتر سازند.»
تجارت
بدوران دوم عباسی تجارت در قلمرو ایشان رواج بیشتر یافت و اسکندریه و بغداد دو مرکز دنیای قدیم مقیاس قیمت و کالا شد و همه کالای کمیاب جهان در آنجا بدست میآمد.راههای کاروان رو سراسر امپراطوری را بهم و با همه دنیا مربوط میکرد، یکی راه بزرگ غرب بشرق بود که از مصر میگذشت و یهودان که رقیبان بزرگ تجار عراق و ایران بودند بیشتر در این راه میرفتند.یهودان در اصفهان محله خاص داشتند که یهودیه نام داشت و نیز بیشتر بازرگانان ششتر یهودان بودند که خرید و فروش مروارید خلیج فارس را بدست داشتند.بازرگانان یهود از پرونس فرانسه راهی میشدند، مسلمانان ایشانرا تاجران دریائی یا به انتساب رود رون یهودان رونی نام میدادند، اینان بعربی و فارسی و رومی و فرانسه و سقلابی سخن میگفتند و از دیار غرب کنیز وغلام و دیبا و پوست خز و سمور و پوستین و شمشیر همراه داشتند، عربان پرونس را فرنگه میگفتند و اینان عنوان فرنگی نیز داشتند، کشتیها در مصر بنزدیک فرما که در آنروزگار بندر معتبر تجارتی بود لنگر میگشود و کالای آنرا بر چهار پایان تا قلزم که جای سوئز ایام ما بود، یا باسکندریه که چهار راه تجارت جهانی بود میبردند و از راه نیل بفسطاط یا قاهره میرسانیدند و یا از قلزم بکشتیها نهاده پس از عبور از بحر احمر از سواحل اقیانوس هند تا هند و چین میبردند.بازرگانان یهود در بازگشت کالای مشرق چون مشک و عود و کافور و دارچین همراه داشتند و چون به قلزم میرسیدند راه فرما میگرفتند و از آنجا به پرونس باز میگشتند و گاهی نیز راه قسطنطنیه میگرفتند.
راه دیگر که از اروپا بمشرق میرسید از انطاکیه بود که یهودان رومی از راه دریا به آنجا میشدند و کالای خویش را بر چهارپایان تا ساحل فرات میبردند و از راه فرات تا بغداد میرفتند و از راه دجله به ابله و دریای عمان میشدند و تا هند و تا چین میرفتند.
راه دیگری که از شمال روسیه میآمد از دریای قزوین بمرو و بلخ و بخارا و سمرقند و ماوراء النهر میگذشت و تا هند و تا چین میرسید، بازرگانان این راه پوست خز و روباه و شمشیر و موم و عسل داشتند و از مسلمانان رفتار نکو میدیدند و مانند اهل ذمه جزیه ای میدادند و در پناه دولت اسلام بودند.اهمیت این راه وقتی فزونی گرفت که در اوائل قرن چهارم مردم ناحیه ولگا مسلمان شدند و نیز سامانیان در خراسان و ماوراء النهر امنیت آوردند که کاروانها در این ناحیه بی درد سر و بیم برفت و آمد بود.وقتی پسر نصر بن احمد دختر شاه چین را بزنی گرفت تجارت قلمرو سامانیان با چین رواج بیشتر یافت و رونق این راه تجارتی نیز فزون شد.
فراموش نباید کرد که فیروزیهای محمود غزنوی (378 423) در هندوستان نیز برواج تجارت میان این کشور وسیع و دیگر ولایتهای امپراطوری اثر داشت.بیشتر سکه های اسلامی که در شمال اروپا کشف شده و مربوط بقرن چهارم اسلامیست از سامانیان است و بی گفتگو بیشتر این سکه ها بوسیله بازرگانانی که از راه روسیه میگذشته اند از مشرق بشمال اروپا رفته است .
راه دیگری که اروپا را از خشکی باقصای شرق متصل میکرد از اندلس میگذشت و از راه تنگه بطنجه میرسید و از سواحل آفریقا و دیارتونس تا مصر میرفت آنگاه از رمله و دمشق می گذشت و از شام بعراق میرسید و کوفه و بغداد و بصره را پشت سر مینهاد و از اهواز بفارس و از آنجا بکرمان میرفت و راه چین را پیش میگرفت.
این راههای تجارتی در سرزمینهای دور اقلیتهای مسلمان پدید آورد، در همان ایام در دیار خزر و چین و کره مسلمانان بودند که امتیازات و حقوق خاص داشتند.
بدینطریق مردم عرب که مصر و شام و سواحل آفریقائی مدیترانه را بقلمرو خود داشتند و در اروپا نیز اندلس را گشوده بودند بازرگانان جهانی را زیر نفوذ داشتند و بعضی شهرهای ساحلی این دریا که داشت دریای عرب میشد، در این میانه نقش مؤثر داشت.انطاکیه که معتصم استحکاماتی در آنجا بپا کرده بود از آن جمله بود و معتبرترین بندر شام بود و نیز فرما و اسکندریه که بندرگاه تجارت شرق و غرب بود و کالائی که از اقصای شرق بغرب میرفت و بالعکس از آنجا میگذشت.کشتی که از اسکندریه لنگر میگرفت نخستین بار ببندر برقه میرفت.در سواحل آفریقائی مدیترانه از طرابلس تا مراکش بندرهای تجارتی بسیار بود، مهدیه که مهدی فاطمی ساخته بود از همه معتبرتر بود و پیوسته از مصر و سوریه کشتی ها که کالای آشنا بار داشت بدانجا میرسید، اندلس نیز با ممالک شرقی بازرگانی معتبر داشت و کالای مشرق در این سر پل اروپائی مسلمانان خریدار خوب داشت.
در دریای سرخ نیز ایله و قلزم و جده بشمار بندرهای معتبر بود که ایله و قلزم دو منفذ شمالی این دریا بود، جده نیز همه حاجیان را که از این دو بندر بکشتی نشسته بودند بخود میکشید.عدن نیز اعتباری داشت که بنزدیک مدخل جنوبی دریا بود و بیشتر کشتیها هنگام عبور از بحر احمر درآنجا لنگر میگشود.بصره به اعتبار فزون بود که دروازه پایتخت بود و یکی از راههای بزرگ شرق و غرب از آنجا میگذشت و بغداد که مرکز امپراتوری و محل بزرگ تجارتی و مصرف کننده معتبر کالای شرق و غرب بود، مرکز اصلی این جریان جهانی تجارت بود.دمشق نیز مرکز تجارت داخلی بود و کاروانهای حج هنگام رفت و آمد مکه در آنجا فراهم میشد و بازار بزرگ داد و ستد بود.
مسلمانان در شهرها بزرگ تجارتی در مراسم معین بازاری بپا میکردند، بازار اصفهان شهرت جهانی داشت.ناصر خسرو گوید: «در بازار صرافان اصفهان دو صد صراف بود» بازرگان بصری به ثبات شهره بود.ابن فقیه گوید «کوشاتر از همه مردم بکسب و بازرگانی بصریست یا حمیری و هر که بفرغانه رود یا از اقصای بلاد بگذرد ناچار در آنجا بصری بیند یا حمیری»
بازار مرکز داد و ستد بود.هر گروه از بازرگانان بازاری خاص داشتند، روز همه در بازار میگذشت و تنها شب بخانه میشدند.در شهرها روز معینی بازار بپا میکردند و این بجز بازار دائم بود.در مصر و شام و فلسطین بدو سوی خیابان دکانها برای کسب و تجارت بود، برای تجار بیگانه سراها بصورت بازارهای بزرگ ساخته بودند که کالا را در طبقه پائین مینهادند و خود در طبقه بالا جا میگرفتند و غرفه های کالا را قفل رومی میزدند.سراها و بازارهای بزرگ نیز بود که در آنجا یک نوع کالا بیشتر نبود چون دار البطیخ بصره که در آنجا تنها میوه داد و ستد میشد، در دیار مشرق نیز بیشتر دکانها را بدو سو میساختند البته سراها نیز در داخل بازارها بود.
پول رایج، دینار طلا یا درهم نقره بود.در ولایت های غربی اسلام بخصوص ولایتهای سابقا تابع روم شرقی دینار بیشتر رواج داشت، در عراق و ایران رواج درهم بیشتر بود.بقرن چهارم در عراق نیز دینار برابر چهارده درم بود اما قیمت آن به اختلات ایام و مکان تغییر مییافت، گاه میشد دینار بده درم می رسید و گاه از پانزده درم میگذشت، چیزی بنام چک در معاملات رواج داشت و حواله ای بود که از شهری بشهری میرفت و تجار معتبر میدادند و میپرداختند و آن را سفتجه نیز میگفتند.معاملات نزولی نیز میشد اما چون اسلام ربا را ممنوع کرده بود اینکار خاص یهودان و مسیحیان بود.