ماهان شبکه ایرانیان

مفهوم نیروانه در آیین بودا (۱)

کوته نوشتها: پا.: پالی، سن.: سنسکریت، په: پهلوی

مترجم: علی رضا شجاعی

کوته نوشتها: پا.: پالی، سن.: سنسکریت، په: پهلوی

[اشاره ]

پیش از پیدایش آیین بودا، در حدود قرن پنجم ق م، نیروانه (2) را هدف زندگی معنوی می دانستند، اما این [اصطلاح ] تنها در متن های بودایی است که بسیار مشهور شده است. نیروانه در آثار کهن تر بودایی و در کاربرد رایج آن تا امروز، اشاره است به مقصد تربیت بودایی، که از راه تربیت نظام مند در سلوک اخلاقی و نظاره و شناخت به دست می آید. (3)

غایت این مقصد، زدودن عناصر روانی آشفته کننده ای است که حجاب دل صافی و آرام می شوند، و همراه است با حالت بیداری از خواب روانی حاصل از این عناصر. چنین بیداری ای (که اغلب در زبان انگلیسی با واژه«~ enlightenment ~»، یعنی «روشن شدگی» به آن اشاره می شود) امکان درک روشن حقیقت های بنیادین را میسر می سازد، و فهم آن لازمه آزادی دل است. بعدها، این اصطلاح اغلب به شکل محدودتر به جنبه ای خاص از حالت بیدار اطلاق شد، آن جنبه از این تجربه که تغییرناپذیر انگاشته می شد، یعنی عنصری که نه به طور جزئی حاصل ساخت روانی است و نه به طور کلی محصول علل و شرایط.

.1 خاستگاه ها و ریشه شناسی واژه نیروانه

نیروانه (پا.: نیبانه) (4) در لغت به معنای «خاموش کردن» یا «فرو نشاندن» [آتش ] است. اماازآن جا که این اصطلاح احتمالا ماقبل بودایی است، این ریشه شناسی برای تعیین معنای دقیق آن، به مثابه برترین مقصد آیین بودای آغازین، ضرورتااز قطعیت برخوردار نیست. (5)

در واقع، بسیاری از بوداییان، بنا بر سنت ترجیح داده اند آن را به مثابه نبود کنش بافتن (وانه) (6) توضیح دهند. این جا بافتن استعاره ای است از شیوه کنش دل که از نادانی به سرشت حقیقی اشیا و نیز از تشنگی به تملکات و حالات وجود قلب شده باشد. شایدتصادفی نباشد که چنین تعریفی چیزی از معنای دقیق نیروانه به ما نمی گوید. بودایی هاعموما از هرگونه توصیف لفظی مقصدشان پرهیز کرده و [اساسا] شک دارند که بتوان آن را وصف کرد.

کهن ترین متن های بودایی گویا واژه نیروانه را برای نامیدن مقصد نهایی (7) راهی که بوداتعلیم کرد به کار برده اند. از این رو، نیروانه را به برترین نیک بختی و آرامش نهایی تعریف کرده اند. (8)

احتمالا آنها این را با سایر مکتب های دینی فلسفی آن دوره شریک بوده اند.عموما همین متن ها از هیچ اقدامی برای پرهیز از بحث در آنچه پس از مرگ بر سر واصل به این مقصد می آید فروگذار نمی کنند. بودا را این طور نشان می دهند که «نگفته» چنین کسی پس از مرگ هستی دارد یا ندارد. و نیر نگفته که هر دوی اینها درست است. حتی نفی هر دو امکان به مثابه یک انتخاب نادیده انگاشته شد. در حقیقت، علاقه به طبیعت مقصد نیک بختی و آرامش نهایی را در وظیفه رسیدن به آن مفید ندانسته اند. (9)

در این زمینه عموما تمثیل مردی را نقل می کنند که تیری زهرآگین خورده است: در این وضعیت فوری و ضروری او باید در صدد مداوا بر آید و توجه خود را صرفا بدان معطوف بداردنه این که به جزئیات دقیق تیر، یا زهر و یا تیرانداز بپردازد. همین گونه نیز در فوریت رسیدن به نیروانه بهتر آن است که گرفتار جزئیات طبیعت و پیامدهای آن نشویم. (10)

امکانش هست که از خاستگاه های خود واژه نیروانه به موضع کهن تری بپردازیم که این جا مطرح شده است. نیروانه مشتق از ریشه «وزیدن» [وا] (11) به معنای خاموش کردن شعله چراغ یا آتش است. در یک کاربرد، مقصود از آن آتش شهوت هایی چون «آز» و «کینه» [وفریب ] است، (12) که فرزانه روشن آنها را خاموش می کند. (13)

در کاربرد دیگر، که قابل اطلاق به وقت مرگ است، شعله چراغ هر نوع کنش متعارف انسانی را فرا می گیرد.این کنش ها، همچون شعله چراغ، در لحظه مرگ ارهت روشن متوقف می شوند. (14)

درکاربرد ماقبل بودایی، این را احتمالا به این معنا فهمیده اند که آتش به حالت پنهان یابالقوه ای بازگشته بود که بار نخست از آن برخاسته بود. این استعاره، برعکس اطلاق امروزی اش، معانی ضمنی نیستی (15) نداشته است. بودا خودش گویا با این نوع برداشت مخالفت کرده است، شاید به این دلیل که چنین برداشتی بستگی بسیار تنگاتنگی با خودهمه خداانگارانه (16) اوپه نیشدها، (17) یا مونادهای زندگی (18) جین ها (19) و دیگران داشت. البته متن های بودایی بر آنند که زبان را در این مورد خاص نمی توان به کار برد؛ چون واژه ها درآخرین تحلیل مشتق از تجربه حسی اند که خود در بردارنده حافظه و تخیل است.

.2 گزارش های کهن تر

بیشتر اشاره ها به نیروانه آن را مقصد یا برترین نیک بختی می دانند و این را با مترادف های بسیاری روشن می کنند که نیروانه را همچون مقام امن و پاکی و آرامش فرجامین می فهمند. برخی از متن های کهن، که بیشتر در ترجمه های پالی یا چینی محفوظمانده اند، اطلاعات اندک بیشتری به دست می دهند. به صراحت گفته می شود کسی که نیروانه را تجربه کند آگاه است، اما نه آگاه از هر آنچه دل دیده، شنیده، حس کرده، احساس کرده، یافته، جسته یا کشف کرده است (انگوتره نیکایه، (20) کتاب گفتارهای تدریجی، بخش 4، 320؛ 8 353) . این تجربه با اشکال گوناگون حصول دیانه ای فرق دارد.

بعدها تمایز آشکاری میان نیروانه یافته در زندگی و نیروانه [حاصل شده ] در لحظه مرگ رو به توسعه نهاد. اصطلاح پری نیروانه (21) بیشتر برای دومی به کار می رفت، گرچه تاتاریخ متأخرتری بدین معنا نبود در کهن ترین منابع صرفا جانشینی برای نیروانه بود. (به بیان دقیق تر، نیروانه حالت رهایی است و پری نیروانه کنش رسیدن به رهایی است) . با این همه، منابع نسبتا کهن (اگرچه نه کهن ترین) حاوی تمثیلی مهم از اقیانوسی اند که نشانی ازپر شدن یا کاستن ندارد، بی آن که مهم باشد که چه میزان آب از رودها و یا بارندگی به آن می ریزد. و همین گونه، اگرچه بسیاری از ذات (22) نیروانه بی باقی مانده «دل بستگی» واردپری نیروانه شوند، ذات نیروانه نشانی از پر شدن یا کاستن ندارد. (23)

این جا «دل بستگی» (24) یک اصطلاح فنی است که اشاره است به تملک (25) یا تشخیص (26) که نتیجه میل است. از آن جا که وجود و فرایند روانی انسان متعارف را نتیجه چنین تملکی می دانند، نمی توان هیچ گونه استمراری در شرایط آشنای وجودی که یکباره متوقف شده، یافت . بی گمان این تمثیل بر این نکته تأکید می کند که نیروانه ورای قواعد معمولی است.

.3 برداشت اروپایی از این اصطلاح

فرهنگ انگلیسی آکسفورد (ویراست اول) نیروانه را این طور تعریف می کند: «در الهیات بودایی، خاموشی وجود فردی و استغراق در روح برین، یا خاموشی همه آرزوها وشهوت ها و حصول سعادت کامل» . اگرچه روایت هایی از این تعریف به طور گسترده به کار رفته است، [چنین تعریفی ] برداشت های بودایی، جینی و هندویی این اصطلاح را به هم می آمیزد. چنین توصیف هایی از نیروانه در تفکر اروپایی نسبتا قدیم است. در قرن هفدهم، سیمون دولالوبر، سفیر فرانسه در دربار سیام [ تایلند]، اشاره کرد که نویسندگان پرتغالی یک اصطلاح سیامی بسیار نزدیک [به این اصطلاح ] را چنین برگردانده اند: «آن نیست می شود» و «آن یک خدا شده است» . او به درستی نشان داد که به عقیده سیامی ها «این نه یک نیستی واقعی است و نه اکتساب یک سرشت خدایی است» . لالوبر، در حقیقت، نیروانه را به «ناپیدایی» (27) برگرداند، به معنای ناپیدایی از جهان زاد و مرگ. این فهمی بسیار دقیق از این اصطلاح است، و تا امروز چیزی به آن افزوده نشده است.

اما چندان توجهی به شرح موثق تر لالوبر از این اصطلاح نشد و نظرهایی که او اصلاح کرده بود، به همان شکل قبلی شان رایج ماند. دلیلش تا حدودی یک گرایش خصوصا درقرون هفدهم و هجدهم بود که هنوز هم در برخی محافل رایج است، و آن این که آیین بودا را صورتی از شرک بدانند و در پی آن نقدی را که آبای کلیسا بر فلسفه شرک واردکرده بودند، بر آن اطلاق کنند. با آن که میان این دو حوزه همانندی هایی هست، از قبیل اعتقاد به تناسخ که مشخصه اشکالی از فلسفه قدیم است، اما در مجموع، این همانندی نادرست است.

.4 مکتب های جریان اصلی آیین بودا

تا زمان توسعه نخستین اشکال علم تفسیر سازمان یافته بودایی در قرن های سوم و چهارم ق م، اندیشه های نسبتا نظام مندتری ساخته و پرداخته شد. نیروانه چون ذات «بی باقی مانده دل بستگی» در تقابل با ذات «با باقی مانده دل بستگی» (سئوپادی سیسه) (28) بود.این برداشت دوم از نیروانه مبین مراحل روشن شدگی جزئی است که به «رسیدن به رود» ، [یا، پا نهادن به رود] معروف است. از آن جا که متن های کهن تر، اغلب در زمینه مرگ بودابه [آن پری ] نیروانه «بی باقی مانده دل بستگی» اشاره می کردند، کم کم این طور فرض کردند که اگر آنچه در مرگ ارهت حاصل می شود ذات نیروانه «بی باقی مانده دل بستگی» باشد، در این صورت باید ذاتی مشابه بوده باشد که در روشن شدگی یافته شود. از آن پس، ذات نیروانه «با باقی مانده دل بستگی» مرتبا اشاره بود به حصول روشن شدگی، که معمولا آن را این طور مجسم می کردند که به دنبال آن یک زندگی با فعالیت آموزشی مهرآمیز می آمد. در نتیجه ترجمه نادرست یا برداشت نادرست متأخر این واژه که به «دل بستگی» ترجمه شد، اغلب جایش را واژه ای می گیرد که شاید اشاره باشد به «داشته ها» (سئوپدی شیشه)، (29) و همچون چیزی انگاشته می شود که اشاره دارد به جان وتن به مثابه داشته های تخصیص یافته در فرایند تولد مجدد. دیگر آن که، هم سئوپادی سیسه و هم سئوپدی شیشه می توانستند به ترتیب مشتق از اوپادی سیسه (30) واوپاتی سیسه (31) باشند، به معنای «باقی مانده اندک» . بنابراین، معنای این اصطلاحات، که رساننده ضمنی «دل بستگی» بود، می توانست در اصل ارجاعی باشد به شمار اندکی ازآلایش ها که پس از «پا نهادن به رود» باقی می ماند.

منابع قدیمی تر در موضوع نیروانه چندان سخنی نمی گویند. اما این سخن درباره ادبیات کانونی ابی دمه ای (32) که در فاصله قرون دوم و چهارم ق م شکل گرفت، صادق نیست. سیمای خاص این ادبیات تحلیل جان و تن از دید فرایند متغیر رویدادهای متعامل و چندگانه است. اینها را دمه (33) می خواندند، یعنی حقیقت های جزئی در برابرحقیقت به طور کلی. (این واژه پیش تر برای همه شناسه (34) های آگاهی روانی به جز خودشناسه های حسی به کار می رفت) . متن های ابی دمه فهرست بازی از این رویدادها گردآوردند و کوشیدند تحلیل کنند که چه رویدادهایی در چه حالت های روانی وجود دارند.آنان در این تحلیل، نیروانه ای را به میان آوردند که آن را متفاوت از سایر رویدادها تبیین می کردند، و آن را در مقوله اصطلاحات مکانی و یا زمانی طبقه بندی نمی کردند . در این مرحله، گویا نه اختلافی بر سر طبیعت بنیادین آن دارند، و نه آن را نبود محض می دانند: «نیروانه وجود دارد؛ طبیعت آن تغییر نمی پذیرد. نیروانه پاینده، ثابت و جاوید است، دستخوش تغییر نیست» (کتاوتو (35) «نکته های اختلاف» 122) .

محتمل است که علاقه اصلی متن های ابی دمه تجربه نیروانه در زندگی بر حسب بیداری یا روشن شدگی بود. در این زمینه، نیروانه را شناسه یا تکیه گاهی برای جان روشن می دانستند، که خود آمیزه ای بود که مشخصه اش حضور مکرر رویدادهایی چون ایمان و فرزانگی بود. در آثار این دوره، همچون متن های پیش از آن، نمی کوشیدند تادرباره سرنوشت پس از مرگ ارهت روشن چیزی بگویند. بی گمان، سنت پرسش های بی پاسخ (36) همچنان به استواری تمام برقرار بود و اجازه چنین کاری را نمی داد.

.5 در نظام های مهایانه (37)

گرایش های جدید در دین هندی، که پیش از این رشد و تحول یافته بود، در دوره 100 300 م منجر به تکوین شکل نوینی از آیین بودا، به نام مهایانه یا گردونه بزرگ شد. این نهضت نوین، که در آغاز تنها توجه اندکی را به خود جلب کرده بود، آرام آرام نفوذ عظیم و روزافزونی یافت. در این مکتب، عناصر دل سپاری قوی بود که اساسا از یک زندگی نامه آرمانی شده بودا و بسط آن به آرمانی برای همه سرچشمه می گرفت. یک سیمای مهم این نهضت، طولانی تر شدن راه رسیدن به روشن شدگی به قصد توانایی بخشیدن به توسعه صفات برتر بود که در رسیدن به بودائیت (38) ضروری بودند و به طورمؤثرتری برای سود دیگران کار می کردند. یک اثر جانبی این تغییر در کانون توجه این بود که نیروانه تا حدی به پس زمینه برود، اگرچه در برخی مکتب های بعدی آیین بودای مهایانه نظیر چن/ ذن (39) یا تنتره، (40) به مثابه چیزی دست یافتنی در این زندگانی، سرانجام به پیش زمینه بازگشت.

مکتب های نوین فکری با دیدگاه های خاص در چارچوب مهایانه کلی توسعه یافت.احتمالا قدیمی ترین این مکتب ها، مادیمکه (41) بوده باشد. این مکتب بر این اندیشه تأکیدمی کرد که فرقی میان نیروانه و چرخ وجود (سنساره) (42) نیست. گویا مراد آنها این بوده است که نیروانه صرفا نامی برای وجود متعارف عاری از نادانی است. به دیگر سخن، نباید آن را باشنده (43) ای دید که در جایی دیگر وجود دارد. کمابیش یک تبدیل تجربه طبیعی است.

برخی از آثار متأخر مهایانه، بر «نیروانه بی بنیاد» (44) به مثابه بخشی از راه برترین مقصدتأکید ورزیده اند. این بدین معنا است که روشن شدگی حقیقی متضمن قبول یا رد زاد ومرگ نیست. قابل توجه تر این که، تلویحا اشاره ای به قبول یا رد خود نیروانه ندارد، بلکه در عوض دل ها را ترغیب می کند که از وابستگی به هرگونه شناسه ای یا نیازمندی به آنهایکسره آزاد باشند، خواه آن شناسه ها بیرونی [ اشیا] باشند و خواه درونی [ حالات ] .

.6 مترادف های نیروانه

اشتباه رایج در بررسی مفهومی چون نیروانه این است که بیش از حد بر معنای دقیق لغوی آن متمرکز شویم تا آن جا که تداعی های پهناورتر و قرینه متنی آن را فدا کنیم، وشماری از مترادف های آن را که بارها در توصیف آن به کار برده می شود به حساب نیاوریم. در یک متن تجربی عملی، به نیروانه به شکل «آزادی» یا «بیداری» ، «آرامش» یا «سعادت» اشاره می شود . در هر مورد استلزام این است که [نیروانه ] در مرتبه ممکن نهایی است. در این زمینه عموما واژه هایی به کار برده می شوند که دلالت بر امنیت یامصونیت کامل دارند، همچون واژه هایی که دلالت بر پایندگی، تغییرناپذیری یاپایان نیافتگی دارند. این معانی اخیر با آن اصطلاحات کلی که در ادیان هندی برای توصیف برترین مقصد زندگی معنوی به کار برده می شوند قرابت دارند. بسیاری از این گونه واژه ها مرتبا برای توصیف نیروانه به کار برده می شوند. از این رو، نیروانه رهایی (45) (موکه / موکشه)، (46) کل بودگی (47) (کیوله / کیولیه)، (48) حقیقت (49) و مانند اینها است؛ نامیرا وزوال ناپذیر است. بسیاری از این اصطلاحات حس بودایی خاصی را ارائه می دهند، امامعنای ضمنی عامشان نباید در جهان به کلی مغفول بماند. یک مثال خاص این است که نیروانه امریته (50) یا بی مرگ [ انوشه ] است، اما مهم این است که این اصطلاح اشاره به چشانه ای است مستی آور که به خدایان انوشگی می بخشد. این اصطلاح، در کاربردبودایی، اشاره به وضعی دارد که در آن مرگ نیست، اگرچه به وضوح مقصود از آن این است که تداعی های مثبت اسطوره هندی را داشته باشد.

پی نوشتها:

1) این نوشته ترجمه ای است از:«~ .12 Routledge Encyclopedia of Philosophy, Ist ed , 1998, vol.7, pp. 8 : in «airvanN» , L.S. Cousins ~»

«~ 2. Nirvana ~»

3) تربیت بودایی در سه حوزه صورت می گیرد که به «سه آموزش» معروف است: 1)«~ sila ~» (سیله)، 2)«~ samadhi ~» (سمادی)، و3)«~ · pann ~» (سن.:«~ · prajn ~»، (پرجنیا) .«~ sila ~» (سن.:«~ sila ~»، (شیله) را می توان رفتار یا سلوک اخلاقی دانست، اما سمادی رانمی توان دقیقا مدیتیشن گفت، چنان که معمول است، چون بسیار فراتر از آن است. (در انگلیسی معمولا«~ meditation ~»رابرابر«~ dhyana، ~» (دیانه) و«~ concentration ~»را برابر سمادی می نهند، بگذریم از این که هیچ یک رساننده معنای دقیق این دونیست.) سومی هم شناخت، شناسایی یا فراشناخت است، و از نظر ریشه لغوی همان «فرزانگی» است. نویسنده این را ظاهرا«~ int e llect ~» (خرد، عقل) خوانده که انتخاب خوبی برای پرجنیا نیست؛ از قضا از برخی نظرها، مخالف«~ intellect ~»است.م.برای آشنایی با سه آموزش«~ (sikkha Ti) ~»نک .: ع. پاشایی، بودا، انتشارات فیروزه (چاپ هفتم، تهران 1378)، ص 31 به بعد.

4)«~ nibbana ~» (سن.:«~ nirvana) ~»: در لغت یعنی خاموشی«~ (va + nir ~»نوزیدن، خاموش شدن) ؛ بنا بر تفسیر، بی شهوتی است.برای واژه«~ nirvana ~»، در آیین آغازین بودا، دو اشتقاق پذیرفته اند: یکی آن که این واژه را مرکب از دو جزء «~ nir ~»و«~ va ~»می داند، که «~ nir ~» به معنای «نه» و«~ va ~»به معنای باد زدن، وزیدن، دمیدن است و روی هم رفته،«~ nirvana ~»یعنی «خاموش شده، سردشده، فرو نشسته، فرو نشانده» . اشتقاق دیگر این است که«~ nirvana ~»از دو جزء«~ nir ~»و«~ vana ~» (شهوت، تشنگی و طلب) ساخته شده است : «از آن جا که رو گرداندن،«~ (ni) ~»از«~ vana ~»، یعنی شهوت، است آن را«~ nirvana ~» خوانند (ع. پاشایی، پیشین، واژه نامه پالی) .

5) نیروانه در هندوئیسم حالت رهایی یا اشراق است، که به اتحاد خود شخصی و ناپاینده در برهمن توصیف می شود. نیروانه انسان را از رنج، مرگ و تولد مجدد و سایر مرزهای این جهانی آزاد می کند. نیروانه دانستگی برین و متعالی است، که به آن دربگود گیتا به برهمن نیروانه، در اوپه نیشدها به توریه،«~ (turiya) ~»، در یوگا به نیربیجه سمادی [سمادی بی تخم ] و در ودانته به نیروی کلپه سمادی اشاره شده است.،«~ ( Rider Encyclopaedia of Easter n Philosophy and Religion ~»، لندن 1999، ص 248) . اما نباید برداشت های هندویی این اصطلاح را با برداشت بودایی آن به هم آمیخت. م.

6)«~ vana ~»در این جا به معنای بافتن و بستن است. بنابراین، نیروانه نبافتن و نبستن، یعنی رها شدن از بند است. م.

«~ 7. accantanittha ~»

8) بودا، نمونه هایی از کانون پالی، بخش نیروانه.

9) بودا، ص 460 و .462

10) همان. ص .461

«~ 11. ?va ~»

12) اینها سه تا هستند که به «سه آتش» معروف اند: 1.«~ raga ~» (آز) ؛ 2.«~ dosa ~» (خشم، کینه) ؛ و 3)«~ moha ~» (فریب، نادانی) .م. ئبودا، ص 89، 90، 349 و .470

13) مجذوب شهوت، خشمناک از خشم، نابینای فریب، شکست خورده، با دلی دربند، مرد به ویرانی خود می رود، به ویرانی دیگران، به ویرانی هر دو، و درد و اندوه در جان احساس می کند . ولی مرد اگر از شهوت، [یا، آز] خشم و فریب آزاد شده باشد، هدفش نه ویرانی خود است، نه ویرانی دیگران و نه ویرانی هر دو، و درد واندوه در جان احساس می کند. بدین سان، نیروانه بی درنگ، در این زندگی، دیدنی، فراخواننده، به خود کشنده، و برای فرزانگان دریافتنی است. فرونشاندن آز، فرونشاندن خشم، فرونشاندن فریب: این را به راستی نیروانه خوانند .» ع.پاشایی، سخن بودا، نشر میترا (چاپ نخست، ویرایش دوم، تهران، 1378)، ص .49

14) فرونشاندن شهوت، فرونشاندن کینه، فرونشاندن فریب، مقام ارهتی این است. ..» سم یوته نیکایه، فصل 4، سوره 2 بودا، ص .470

«~ 15. annihilation ~»

«~ 16. Pantheistic Self ~»

«~ 17. Upanisads ~»

18)«~ monad life ~»در جین معادلی است برای جیوه،«~ (Jiva) ~»، که همان لغت جیوه در فارسی است، که خود لغتی است سنسکریت به معنی زنده. فارسی آن سیماب است. اصطلاح موناد را لایبنیتس با تعریفی خاص، در فلسفه اش به کار برده است که از آن زمان به بعد در موارد دیگر هم به کار برده اند.م.

«~ 19. Jains ~»

«~ 20. Anguttara Nikaya ~»

21)«~ Parinirvana ~» (پا:«~ Parinibbana) : ~»نیروانه کامل، مترادفی است برای نیروانه؛ از این رو آن را غالبا با نیروانه پس از مرگ (پا.:«~ nibbana sesa upadi An ~»، سن.:«~ nirvana shesha upadhi nir) ~»یکی می دانند، اما منحصر به آن نیست، یعنی می تواند اشاره به نیروانه پیش از مرگ (پا.:«~ nib bana sesa upadi sa ~»، سن.:«~ nirvana shesha upadhi sa) ~»هم باشد.م.

22) نویسنده این جا«~ element ~»به کاربرده که احتمالا برابرنهادی است برای«~ dhatu ~» (داتو) نیروانه«~ amatam dhatu ~» است یعنی ذات بی مرگی . م. ئ بودا، 86 به بعد.

23) رهرو کامل یا ارهت اگر در سیر خود به نیروانه دست یابد، و این همزمان با مرگ او باشد، آن را «ذات نیروانه بی در کار بودن بنیاد» [ نیروانه بی باقیمانده دل بستگی ] می خوانند که به پری نیروانه،«~ (parinirvana) ~» هم معروف است. باید توجه داشت که این دو مقام نیروانه دو نیروانه جداگانه نیستند، بلکه به اعتبار آن که ارهت آن گاه که زیست او برقرار است، یا آن که در مرگ به نیروانه رسیده باشد یکی از این دو نام به نیروانه او داده می شود. بودا، ص .90 بدین سان، به نیروانه، یعنی خاموشی وفرونشاندن از دو نظر می توان نگاه کرد: .1 فرو نشاندن [کامل ] ناپاکی ها، که با رسیدن به مقام «ارهتی» ، یا قدیسیت و عموما درهمین زندگی دست می دهد، و این در گفتارهای بودا «نیروانه با در کار بودن بنیاد» خوانده شده است، و مراد از «بنیاد» ، این جا، همان «پنج توده» هستی است. .2 فرونشاندن [کامل ] جریان پنج توده که پس از مرگ «ارهت» صورت می گیرد، و در گفتارهای بودا «نیروانه بی در کار بودن بنیاد» خوانده شده است. سخن بودا، ص .48

«~ 24. clinging ~»

«~ 25. appropriation ~»

«~ 26. identification ~»

«~ 27. disappearance ~»

«~ 28. saupadisesa ~»

«~ 29. saupadhisesa ~»

«~ 30. Upadhisesa ~»

«~ 31. Upatisesa ~»

«~ 32. abhidhamma ~»

«~ 33. dhammas ~»

34) شناسه برای«~ object ~»، یعنی موضوع شناختن؛ آن که این شناسه را می شناسد، شناسه گر یا«~ subject ~»خوانده می شود. م.

«~ 35. Kathavatthu ~»

36) منظور از پرسش های بی پاسخ، پرسش هایی است که درباره متافیزیک، چون جهان نامحدود و بودن روان پس از مرگ و خود،«~ (atma) ~»یا جوهر ثابت، از بودا می کردند. بودا پاسخ نمی داد به این دلیل که به نظرش اینها بی فایده اند و به آرامش، به برترین نیک بختی و به نیروانه راهنمایی نمی کنند. م.

«~ 37. Mahayana ~»

«~ 38. buddhahood ~»

«~ Zen / 39. Chan ~»

«~ 40. Tantra ~»

«~ 41. madyamaka ~»

«~ 42. samsara ~»

«~ 43. entity ~»

44) مراد از «بنیاد» همان باقی مانده دل بستگی است که اشاره است به پنج توده (پا.:«~ khandha ~»، سن.:«~ skandha ~»به معنی شاخه.در متن های بودایی سغدی آن را «توده» نامیده اند .) یعنی کالبد، احساس، ادراک، حالات جان و دانستگی. م.

«~ 45. Liberation ~»

«~ maksa / 46. mokkha ~»

«~ 47. wholeness ~»

«~ Kaivalya / 48. Kevala ~»

«~ 49. truth ~»

50)«~ amrita ~» (پا.:«~ amata) ~»از ریشه«~ mr ~»ز مردن و مرگ (یونانی:«~ mbrosia+a .) amrta ~»ساخته شده از دو جز، «~ a ~» به معنای «نه» و«~ mrta ~»به معنای میرندگی و فناپذیری، و امریته، یعنی نامیرایی، بی مرگی، فناناپذیری و جاودانگی. امریته نامی است برای نیروانه و همان امرداد (په.:«~ amurdat ~»یعنی بی مرگی)، که امروزه به شکل مرداد به کار برده می شود. م.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان