به گزارش
خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، جلسه نقد و بررسی نظریه ابتناء آیتالله رشاد، بعد از ظهر امروز (28 تیر) با حضور مؤلف، حمیدرضا طیبی، ریاست جهاد دانشگاهی، مهدی فیض، عضو هیئت علمی جهاد دانشگاهی، عبدالله نصری، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبائی، علیرضا قائمینیا و عرب صالحی، اعضا هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، در محل پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات اجتماعی جهاد دانشگاهی برگزار شد.
در ابتدای نشست خسرو قبادی، رئیس پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات اجتماعی جهاد دانشگاهی ضمن عرض خیرمقدم به حضار، گفت: آیتالله رشاد به ما درس بزرگی داده است و آن اینکه با حضور در مجالس نقد بیاندیشیم و خود را در معرض نقد قرار دهیم.
در ادامه این نشست مهدی فیض، گفت: نظریه ابتناء به دنبال تبیین نظام و تحول معرفت دینی است و اینکه معرفت دینی برآیند متناوب و متداول مبانی خمسه پیام الهی است. با مبنا شدن این نظریه دین در عرصه نظری و عملی راهگشا خواهد بود.
تقریر نظریه ابتناء رشاد به تقریر نظریه ابتناء پرداخت و گفت: این نظریه چند کارکرد دارد و در حوزههای متفاوت معرفتی قرار میگیرد. یک بعد فلسفه دین است به این معنا که ما منطق دین را در زمره فلسفه دین قلمداد کنیم و میپرسیم که در چه صورت فهم دینی به دست میآید و مبانی روش فهم دین چیست؟ در این صورت ما برخوردی پیشینی با مسئله خواهیم داشت و مسئله را به صورت فلسفی بررسی خواهیم کرد.
وی ادامه داد: با نگاه پسینی نیز ما خواهیم توانست ارزش معرفتی نظریهها را مورد سنجش قرار دهیم. با این رویکرد متوجه خواهیم شد که نظریات مختلف ارزش واحدی ندارند و بسته به نحوه کسب معرفت، از ارزش متفاوتی برخودار خواهند بود.
رشاد با بیان اینکه ما قبول میکنیم که تنوع معرفتی در دین داریم، گفت: باید پرسید مبانی تحول معرفت دین چیست؟ ارائه این نظریه در حوزه معرفت، در حیطه فلسفی قرار میگیرد و 4 اصل خواهد داشت. اصل اول این نظریه، این است که معرفت برایند یک فرایند است. معرفت حاصل جرقه نیست و به تدریج تکوین مییابد.
رییس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، افزود: اصل دوم این است که ساز و کارهای این فرایند گوناگوناند؛ پارهای از عناصر دخیل حقاً در تکوین معرفت دخیلاند و دخالتشان هم حق است و پارهای عوامل دخیل در واقع باطلاند و نباید دخالتی داشته باشند.
وی تصریح کرد: اصل سوم این است که دین در واقع پیام و رسالت است و مانند هر پیامی دارای پنج عنصر است که از آن به عناصر خمسه یاد کردهایم که عبارتند از پیام، مبدا، مقصد، وسائط و ابزارهای انتقال پیام و مضمون و محتوای پیام که هر یک از این عناصر اقتضائاتی دارند و برای فهم دین باید به این عناصر توجه داشته باشیم. برای مثال برای فهم حافظ باید به این پنج عنصر توجه کرد و هر تصوری در این خصوص فهم ما از حافظ را شکل خواهد داد. در فهم از دین نیز، تصور ما از خداوند به معرفت دینی ما شکل خواهد داد.
رشاد با بیان اینکه اگر بدانیم مبدا دین حکیم بوده و خطاب به انسان عاقل آمده است، دین باید با عقل و فطرت سازگار باشد، گفت: در این صورت میتوان در درک دین به عقل رجوع کرد. نمونه تاثیر این پیش فرضها را میتوان در اشاعره دید که نحوه فهم آنها از خداوند باعث میشد که به ظالم بودن خداوند نیز معتقد باشند.
رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، افزود: اصل چهارم این است که اگر بتوانیم عوامل در تکوین معرفت دین را به درستی تشخیص دهیم و عوامل حقا دخیل را درست بشناسیم و به کار بندیم، خواهیم توانست به فهم درستی از دین دست یافته و فهمهای نادرست را شناسائی کنیم.
رشاد تصریح کرد: این نظریه میخواهد بگوید که نظریههایی که میگویند معرفت مدیریتپذیر نیست، نادرست است و ما میتوانیم به معرفت درستی از دین دست یابیم.
در ادامه فیض گفت: رشاد تلاش کرده است تا به دغدغه رسیدن به حقیقت در معرفت دینی پاسخ دهد. وی تلاش کرده است تا عوامل نادرست و تاثیر آن را در معرفت نشان دهد و برای همین از علامه طباطبائی نقل قول کرده است که معتقد بود عواملی که باعث میشود انسان گناهکار و یا پاک شود، در فهم ما از دین تاثیر میگذارد.
این نظریه معضلی را حل نمیکندسپس دکتر نصری به نقد این نظریه پرداخت و گفت: معلوم نیست که این نظریه به دنبال چه هدفی است و چه معضلی را حل میکند. یک بحث تکوین معرفت دینی است و بحث دیگر روش فهم دین است و اینکه عوامل موثر در معرفت دینی کدام است. اگر بحث بر سر تکوین معرفت دینی است، آیا ما معرفت دینی را جدا از معرفت دینی عالمان انگاشتهایم؟ آیا ما میتوانیم چیز واحدی به نام معرفت دینی را از معرفت عالمان دینی ارائه دهیم؟
وی افزود: در دوره مشروطه روحانیون مشروطهطلب در مقابل روحانیون مشروعهطلب بودند و نظرات متفاوتی داشتند. آیا این نظریه میتواند به حل تعارض بین این دو دسته نائل شود؟ ما فهمهای مختلف عالمان دینی را داریم که در کنار اشتراکاتی که دارند اختلافاتی را نیز دارند، اما همه عالمان به دنبال فهم درست دین بودهاند.
نصری تصریح کرد: یک موقع بحث خواستگاه معرفت مطرح است و یک موقع بحث مقام داوری است، با توجه به اینکه صاحب نظریه ابتناء همواره میگوید بحث تکوین معرفت دینی است و نه منطق اما اولی میتواند مبنای دومی قرار گیرد. آیا ما میتوانیم تحقیق کنیم که عالمان دینی این 4 اصل را رعایت کردهاند؟
عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبائی، ادامه داد: از سوی دیگر این 4 اصل هماهنگ نیستند، برخی از اصول به دنبال تبیین تحول معرفت دینی و برخی ناظر بر داوری و روش هستند.
ابتناء، جامعهشناسی معرفت و معرفتشناسی را خلط کرده استقائمینیا، ناقد بعدی بود که با بیان اینکه مسئله این نظریه چیست؟ گفت: صورت مسئله ذیل جامعهشناسی دین مطرح میشود اما صاحب نظریه تلاش کرده است تا نتایج معرفتشناسانه از آن بگیرد و این نشدنی است. این دو زمینههای متفاوتی دارند و نمیتوان از مباحث جامعهشناختی نتایج معرفتشناسانه گرفت.
وی افزود: ایشان معرفت دینی را فرایند میداند، در حالی که برای آن به ارائه روش پرداخته است و این دو هم را نقض میکنند، زیرا وقتی گفته شود دین فرایند است باید منتظر فرایند بود و نمیتواند برای آن به ارائه روش پرداخت. ویژگی روش علمی نظاممندی است، اما در نگاه فرایندی علم مقولهای جامعهشناختی است.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، تصریح کرد: نکته اساسیتر در خصوص خود تعریف معرفت دینی است. چه تصوری از معرفتی دینی وجود دارد. ما در این خصوص نظریات متفاوتی داریم، اما آنچه مهم است این است که نمیتوان به تعریف ارسطوئی از معرفت دینی پرداخت و باید تعریفی نظری ارائه کرد که در این صورت به پیشفرضها و نظریات ما مبتنی خواهد بود، در حالی که مولف به اثبات دستگاه نظری خود در خصوص معرفت دینی نپرداخته است. معرفت دینی در اسلام متفاوت از مسیحیت است و نمیتوان احکام یک معرفت دینی را به دینی دیگر نسبت داد.
وی ادامه داد: نکته دیگر منابع معرفت است. مراد از ابتناء چیست؟ ظاهر آن مبناگرائی است در حالی که مبناگرایی محدودیتهای خود را دارد و لزومی ندارد ما تنها در معرفت دینی مبناگرا باشیم و میتوان از منابع دیگر استفاده کرد تا به فهم دین نائل شد.
با اعتقاد به عقل به عنوان منبع، دین دیگر پیام نخواهد بود عرب صالحی نیز در نقد این نظریه گفت: معلوم نیست که کتاب در صدد طرح معرفت دینی موجود و یا مطلوب است.
وی ادامه داد: اشکال دوم این است که نتیجه نظریه ارائه نشده است، برای مثال اگر این نظریه را به کار ببریم چه تغییراتی در علم اصول حاصل خواهد شد و اشکال سوم این است که معلوم نیست این اصول در خصوص معرفت مجتهدانه دینی است و یا مطلق معرفت دینی مراد بوده است.
عرب صالحی تصریح کرد: ایشان معتقدند که عقل و فطرت از منابع دینی است در این صورت دین پیام نخواهد بود، زیرا ممکن است عقل انسان به نتیجهای برسد و آن را به صورت پیام نگرفته باشد.
آیا پیامبر نیز مشمول این نظریه بود؟در ادامه فیض به بیان نقد خود پرداخت، وی گفت: با توجه به بکارگیری این نظریه در مورد اسلام، آیا آیات و روایاتی در تصدیق این نظریه وجود دارد؟ پرسش دیگر این است که نظریه معتقد به تفاوت تحول و تطور است در حالی که در تعریف خود از تحول، زمان را دخالت میدهد و در این صورت خود مبتلا به اشکالاتی میشود که بر نظریه تطور گرفته است.
وی افزود: آیا میتوانیم شخص پیامبر را مشمول این نظریه بدانیم، اینکه خودشان در چارچوب این نظریه دین را میفهمند یا ما از پیامبر به بعد را مشمول این نظریه میدانیم؟ از سوی دیگر اگر این نظریه باید کاربردی داشته باشد آیا مطالعه موردی انجام شده است که معرفتهای دینی این اصول را رعایت کردهاند و یا خیر؟
پاسخ به برخی از انتقاداتدر پایان نشست رشاد به برخی از انتقادات پاسخ داد، وی گفت: در خصوص کارکرد نظریه باید گفت کارکرد این نظریه بستگی به این دارد که از چه زوایهای نگاه کنیم، اگر با رویکرد پیشینی به بحث بپردازیم به تحول خواهیم رسید و با نگاه پسینی به منطق و ملاک داوری دست خواهیم یافت.
وی ادامه داد: دین معنایی متعین دارد و باید به آن پرداخت. تفاوتها به اصل دین باز نمیگردد و اصل دین معنای واحدی دارد. مشکل یا در روش و یا در صورت استفاده از روش درست در نحوه به کارگیری آن است.
رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی افزود: نگاه ما دو گونه است، یک بار اینکه بگوئیم معرفت دینی با عقل به دست آمده است و یک بار این که بگوییم منبع عقل، نقل و وحی است در صورت اول ما بخشی از دین را دریافته و نگاهی جامع نخواهیم داشت و تنها در صورتی به معرفت کامل دین میرسیم که از سه منبع استفاده کنیم.
رشاد در خصوص معرفت دینی گفت: معرفت دینی دو افق عام و خاص دارد در افق عام هر مدعی معرفت دینی، معرفت دینی تلقی میشود، اما در تلقی دوم معرفت دینی صحیح معرفت دینی است، که باید با ارزیابی دیگر معارف دینی به آن دست یافت.
وی در پایان گفت: تحول معرفت دینی شامل پیامبر نیست، زیرا پیامبر مخاطب دین نیست، بلکه به بیان آن و جزئی از آن است و به فهم دین نمیپردازد.
برای ملاحظه تصاویر این نشست به
اینجا مراجعه فرمائید.