ماهان شبکه ایرانیان

نماز جمعه تهران به امامت مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای۲۵ / ۹ / ۱۳۷۹

الحمدلله رب العالمین نحمده و نستعینه و نومن به و نستغفره و نتوکل علیه و نصلی و نسلم علی حبیبه و نجیبه و خیرته فی خلقه حافظ سره و مبلغ رسالاته سیدنا و نبینا ابی القاسم المصطفی محمد و علی اله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیما بقیه الله فی الارضین و صل علی ائمه المسلمین و حماة المستضعفین و هداه المومنین.

بسم الله الرحمن الرحیمخطبه ی اول

الحمدلله رب العالمین نحمده و نستعینه و نومن به و نستغفره و نتوکل علیه و نصلی و نسلم علی حبیبه و نجیبه و خیرته فی خلقه حافظ سره و مبلغ رسالاته سیدنا و نبینا ابی القاسم المصطفی محمد و علی اله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیما بقیه الله فی الارضین و صل علی ائمه المسلمین و حماة المستضعفین و هداه المومنین.

اوصیکم عبادالله بتقوی الله

همه برادران و خواهران عزیز نمازگزار و خود را به رعایت تقوا و ورع وتوجه به خدای متعال در همه فعل و ترکی که در امور زندگی چه فردی، چه اجتماعی بر سر راه خویش مشاهده می کنیم، توصیه می کنم.خدا را در نظربگیریم; رضایت او را بر همه چیز ترجیح بدهیم و تکلیف او را برای خود فوزعظیمی بشماریم.ان شاالله روزه این ماه که ماه تقواست کمک کند تا یکایک ما، هر جا هستیم و هر که هستیم، بتوانیم مایه و زاد و توشه تقوا را درنفس و در عمل خودمان افزایش بدهیم.

این روزها متعلق به امیرالمومنین (علیه الصلاه والسلام) است; علاوه بر این که امسال هم به عنوان سال این بزرگوار نامگذاری شده است.یاد و نام و خاطرات امیرالمومنین (علیه السلام) برای چیست؟ در درجه اول برای این است که مااین فرصت را برای خود به وجود بیاوریم که از او تبعیت کنیم.

شیعه، یعنی تابع; اگر تبعیت و پیروی از او نباشد، نسبت دادن خود به او،ظلم به او خواهد بود.علاوه بر این، با معرفی چهره آن بزرگوار می توانیم مساله اصلی اسلام را که اداره جوامع بشری با نظام اسلامی و با دستوراسلامی است در ذهن و دل مردم این زمان روشن کنیم.محور همه چیز، حکومت چندساله امیرالمومنین است; لذا ما از آنچه که درباره آن بزرگوار می گوییم،باید قصدمان تبعیت باشد.البته این را باید تاکید کنم که در روزگار ما که نظام اسلامی به پیروی از دستورات اسلام بر سر کار آمده است، آن کسانی که دردرجه اول وظیفه دارند از امیرالمومنین پیروی کنند، مسوولان و صاحبان مناصب در نظام اسلامی اند.

امیرالمومنین (علیه الصلاه والسلام)، هم خطاب به مسوولان مطالبی را فرموده است، هم خطاب به آحاد مردم.آنچه که خطاب به آحاد مردم است، عمدتا خطاب به مسوولان هم هست; اما آنچه که خطاب به مسوولان است، فقط خطاب به خود آنهاست;که این در نامه های امیرالمومنین چه نامه معروف آن حضرت به مالک اشتر، چه بقیه نامه هایی که به استانداران و کارگزاران نظام خودشان می نوشتند منعکس است.

امروز ما هم مسوولان و صاحبان مناصب در جمهوری اسلامی، هم آحاد مردم بشدت احتیاج داریم که این دستورات و توصیه ها را بشناسیم و به آنها عمل کنیم.اگر به این دستورات عمل کردیم، آنگاه «کنتم خیر امه اخرجت للناس »تحقق پیدا خواهد کرد; یعنی امتی خواهیم شد که وقتی همه دنیا به ما نگاه می کنند، می توانند از ما سرمشق بگیرند و ما را اسوه خودشان قراربدهند.اگر به آن روشها و دستورها عمل نکردیم، بتدریج ممکن است خدای نخواسته کار مردم و مسوولان ما به جایی برسد که نه تنها به اسلام هیچ آبرویی ندهند، بلکه از شان اسلام هم کم کنند.اگر ما از اسلام و از دستورات امیرالمومنین در عمل فاصله بگیریم، این خطر وجود دارد.

چون هوای امروز مناسب تفصیل در گفتار نیست، من مایلم در خطبه اول مختصرادو بخش را عرض کنم:یکی بخش مربوط به حکومت است; یکی بخشی است که مسوولیت آن با مردم است، اما حوزه کار آن شامل حکومت و مردم هر دو است.خلاصه آن بخش مربوط به حکومت در کلمات امیرالمومنین این است:در نظر امیرالمومنین(علیه الصلاه والسلام) منصب حکومتی باید وسیله یی نباشد برای راحتی و عیش وکسب دنیا برای خود; این یک کاسبی مثل بقیه کاسبیها نیست; این یک مسوولیت پذیری است; اشتغال به این مسوولیت نمی تواند برای این باشد که انسان چیزی به دست بیاورد، مالی جمع کند، آینده خود و فرزندانش را از این راه تامین کند و یا در دنیا خوش بگذراند.پس هدف از قبول مناصب دولتی در نظام جمهوری اسلامی و نظام اسلامی چه باید باشد؟ هدف باید اجرای عدالت، تامین آسایش مردم، فراهم کردن زمینه جامعه انسانی برای شکفتن استعدادها، برای تعالی انسانها و برای هدایت و صلاح بنی آدم باشد.وقتی که در نظر امیرالمومنین(علیه الصلاه والسلام) هدف این شد، آنگاه این بیاناتی که از آن بزرگوارمی شنویم، همه معنا پیدا می کند.

امیرالمومنین می فرماید:من آماده ام که سخت ترین شرایط زندگی را برای خودم به وجود بیاورم; اما خدا را در حالی که به یکی از بندگان او ظلم کرده ام،ملاقات نکنم; «لان ابیت علی حسک السعدان مسهدا و اجر فی الاغلال مصفدا»;اگر من را با بدن برهنه بر روی خارها بیندازند، یا با زنجیرهای گران دست و پای من را ببندند و روی زمین بکشانند، این شکنجه جسمانی برای من قابل قبول تر و محبوب تر است از این که «القی الله ظالما لبعض العباد او تارکالشیی من الحطام »; خدا را در حالی ملاقات کنم که به یک نفر ظلم کرده ام، یامال دنیا را برای خود جمع کرده ام.

آن حضرت در جایی دیگر از نهج البلاغه می فرماید:«ان الله تعالی فرض علی ائمه الحق ان یقدروا انفسهم بضعفه الناس »; یعنی صاحبان مناصب در نظام حق، حق ندارند خودشان را با اعیان و اشراف مقایسه کنند و بگویند چون اشراف واعیان این گونه خانه و زندگی دارند و این طور گذران می کنند، پس ما هم که صاحب این منصب و این مسوولیت در جمهوری اسلامی یا در نظام اسلامی و حاکمیت اسلامی هستیم، سعی کنیم مثل آنها زندگی کنیم; یا این که چون روسا و مسوولان و وزرای کشورهای دیگر در نظامهای غیر الهی و غیر حق این طور زندگی می کنند،این طور خوشگذرانی می کنند و این گونه از امکانات مادی استفاده می کنند، ماهم بایستی همان طور زندگی کنیم; نه، حق ندارند زندگیشان را با اعیان واشراف و متمکنان و یا با منحرفان اندازه گیری کنند.پس با چه کسانی بایدزندگی خودشان را اندازه بگیرند؟ «ان یقدروا انفسهم بضعفه الناس »; بامردم معمولی، آن هم ضعیفها و پایین ترهاشان.در این عبارت، این تعبیر نیست که مثل آنها زندگی کن ممکن است هر کسی نتواند آن گونه زندگی را بر خودش تنگ بگیرد اما این هست که خودت را با او اندازه بگیر و با او مقایسه کن;نه با اعیان و اشراف و با فلان پولدار و فلان سرمایه دار.مسوول و صاحب یک منصب در نظام اسلامی و نظام حق، نباید طوری زندگی کند که باب اعیان واشراف و متمکنان و برخورداران جامعه، یا مسوولان کشورهای غیر اسلامی است;نه، این طور نیست; این فرهنگ غلطی است که هرکس در مسؤولیتهای دولتی به مقام و مسؤولیتی رسید، باید فلان طور خانه، یا فلان طور وسیله رفت و آمد،یا فلان طور امکانات زندگی داشته باشد; نه، دستور امیرالمومنین این نیست;فقط مربوط به آن زمان هم نیست; مربوط به همه زمانهاست.آن زمان هم این گونه نبود که همه مردم فقیر باشند; نه، فتوحات اسلامی شده بود; درکشور اسلامی ثروتهایی وجود داشت و ثروتمندها و تجاری بودند حالا از راه حرام یا حلال، فعلا کاری نداریم بودند کسانی که زندگیهای آنها، زندگیهای برخوردارانه بود.

امیرالمومنین در همین زمان می فرماید که نباید زندگی شما، زندگی برخوردارانه باشد; این مربوط به مسؤولان و صاحبان مناصب در نظام اسلامی است; باید خودشان را با مردم ضعیف بسنجند، نه با برخورداران جامعه.

آن حضرت در نامه دیگری به اشعث ابن قیس می فرماید:«وان عملک لیس لک بطعمه ولکنه فی عنقک امانه »; یعنی این مسؤولیت و منصبی که در نظام اسلامی داری،طعمه و سرمایه و کاسبی نیست اشتباه نشود مسؤولیت در نظام اسلامی باری بردوش انسان است که باید آن را به خاطر هدف و نیتی تحمل کند; برداشت صحیح از دولت اسلامی و مسوولیت اسلامی این است.

مسوولان اسلامی نباید در رفتار و عمل خودشان مسرفانه و متجملانه زندگی کنند;و بالاتر از آن، نباید طوری زندگی کنند که روش اسراف آمیز و تجمل آمیز را به یک فرهنگ تبدیل کند; این هم نقطه بعدی است که اهمیتش از آن اولی بیشتراست; لااقل کمتر نیست.فرض بفرمایید اگر از لحاظ کیفیت آرایش محل زندگی ومحل کار، کیفیت زندگی در درون خانواده، چگونگی ازدواج فرزندان، مهریه ها،جهیزیه ها و از این قبیل چیزها، وقتی به وسیله یک نفر در سطح عالی و درمیان صاحبان مناصب حکومت اسلامی، به شکل غیر اسلامی آن به معنای مسرفانه انجام بگیرد، این می شود فرهنگ; بقیه نگاه می کنند و یاد می گیرند; مهریه هابالا می رود، ازدواجها مشکل می شود، زندگی سخت می شود و همین رفتار بتدریج آثارش در طول مدتی کوتاه یا بلند، در متن جامعه منعکس می شود.بنابراین مهمترین مطلب اصلی امیرالمومنین در باب حکومت این است:حاکم باید حکومت رابرای خود یک وسیله اعاشه و زندگی و کسب درآمد و اندوختن ثروت نداند; یک مسؤولیت بداند; باری است بر دوش او; باید همه همت خود را بگذارد که این بار را به منزل برساند.

نقطه محوری همین مسوولیت هم رعایت حدود و حقوق مردم، رعایت عدالت درمیان مردم، رعایت انصاف در قضایای مردم و تلاش برای تامین امور مردم است.برای حاکم اسلامی، حوایج و نیازهای مردم اصل است.چند روز قبل از این،بنده در صحبتی به مسؤولان کشور همین را گفتم; یک روی مساله مردم سالاری این است که مردم مسؤولان را انتخاب می کنند; آن روی دیگر این است که وقتی مسوولان بر سر کار آمدند، همه همتشان رفع نیازهای مردم و کار برای آنهاست; این معنا در کلمات امیرالمومنین موج می زند.در نامه به مالک اشتراز آن حضرت نقل شده است:«من ظلم عبادالله کان الله خصمه دون عباده و کان لله حربا»; اگر کسی به مردم ظلم بکند، خدا طرف حساب اوست; خدا وکیل مدافع بندگان مظلوم در مقابل اوست; اصطلاحا خصم اوست; «و کان لله حربا»;او در حال جنگ و مقابله با خداست.البته فرق نمی کند; گرچه امیرالمؤمنین(علیه السلام) این نامه ها را خطاب به استاندارهایش مالک اشتر، اشعث بن قیس،عثمان بن حنیف و دیگران نوشته است; اما همه رده های مسؤول که کاری دردستشان هست، مشمول این خطاب هستند.

اگر حاکمان و صاحب منصبان اسلامی بخواهند این وظایف را انجام بدهند، به یک نقطه دیگر احتیاج دارند و آن، اخلاص و برای خدا کار کردن و با خدا رابطه خود را نگهداشتن است.مسؤول امور و صاحب منصب در نظام اسلامی، مساله اش فقطمواجهه با مردم نیست; اگر با خدا متصل نباشد، کار برای مردم و خدمت برای آنها یعنی همان مسؤولیت اصلی یی که دارد لنگ خواهد ماند.پشتوانه این ماموریت و مسؤولیت، همین ارتباط با مردم است; لذا باز امیرالمؤمنین طبق روایت نهج البلاغه در همین نامه به مالک اشتر می فرماید:«واجعل لنفسک فیمابینک و بین الله افضل تلک المواقیت »; اوقات خودت را که برای کارهای گوناگون صرف می کنی، بهترین و بانشاطترینش را بگذار برای خلوت بین خودت وخدا; یعنی حالت ارتباط با خدا و انابه به او و تضرع را برای اوقات خستگی و کسالت نگذار.بعد می فرمایند:«وان کانت کلها لله »; اگرچه تو وقتی صاحب منصب در حکومت اسلامی هستی، همه کارهایت متعلق به خداست به شرطی که «اذاصلحت فیها النیه و سلمت منها الرعیه »; نیتت خالص باشد و کاری که مردم رابیازارد، از تو سر نزد اما درعین حال در بین تمام این تلاشهایی که همه اش هم عبادت است، وقتی را بگذار برای این که بین خودت و خدا خلوت کنی.این چهره صاحبان مناصب در نظام اسلامی و در قاموس امیرالمومنین است.

آنچه که ما از آن بزرگوار داریم، غالبا مربوط به دوران حکومت اوست; آنچه که از دوران بیست و پنج ساله مابین وفات پیغمبر و خلافت آن بزرگوارداریم، خیلی معدود است; آن چیزی هم که در مورد زندگی در دوران پیغمبراست، غالبا جهاد است و تحت الشعاع نیر اعظم وجود نبی اکرم است; بنابراین آنچه که از امیرالمومنین نقل می شود، بیشتر مربوط به همین دوران قریب پنج ساله حکومت اوست که از زبان یک حاکم، منش یک حاکم را ترسیم می کند و بخش اول آن مربوط به وظیفه مسؤولان است و خلاصه آن این است:

مسؤول نظام اسلامی، مسؤولی است که برای مردم و در راه خداست; برای هوی وهوس و منافع شخصی خود نیست.

آن بخش دیگری که باز آن را مختصر عرض می کنم که مربوط به عموم مردم است دردرجه اول عبارت است از امر به معروف و نهی از منکر در مسائل اجتماعی.البته در مسائل فردی، تقوا خیلی زیاد مورد توصیه امیرالمومنین است; اما در زمینه مسائل اجتماعی شاید هیچ خطابی به مردم شدیدتر،غلیظتر، زنده تر و پرهیجان تر از خطاب امر به معروف و نهی از منکر نیست.امربه معروف و نهی از منکر، یک وظیفه عمومی است.البته ما باید تاسف بخوریم از این که معنای امر به معروف و نهی از منکر درست تشریح نمی شود.امر به معروف، یعنی دیگران را به کارهای نیک امر کردن.نهی از منکر، یعنی دیگران را از کارهای بد نهی کردن.امر و نهی، فقط زبان و گفتن است; البته یک مرحله قبل از زبان هم دارد که مرحله قلب است و اگر آن مرحله باشد، امربه معروف زبانی، کامل خواهد شد.وقتی که شما برای کمک به نظام اسلامی مردم را به نیکی امر می کنید مثلا احسان به فقرا، صدقه، راز داری، محبت، همکاری،کارهای نیک، تواضع، حلم، صبر و می گویید این کارها را بکن، هنگامی که دل شما نسبت به این معروف، بستگی و شیفتگی داشته باشد، این امر شما، امرصادقانه است. وقتی کسی را از منکرات نهی می کنید مثلا ظلم کردن، تعرض کردن،تجاوز به دیگران، اموال عمومی را حیف و میل کردن، دست درازی به نوامیس مردم، غیبت کردن، دروغ گفتن، نمامی کردن، توطئه کردن، علیه نظام اسلامی کار کردن، با دشمن اسلام همکاری کردن و می گویید این کارها را نکن، وقتی که در دل شما نسبت به این کارها بغض وجود داشته باشد، این نهی، یک نهی صادقانه است و خود شما هم طبق همین امر و نهی تان عمل می کنید.اگر خدای نکرده دل با زبان همراه نباشد، آنگاه انسان مشمول این جمله می شود که «لعن الله الامرین بالمعروف التارکین له ».کسی که مردم را به نیکی امرمی کند، اما خود او به آن عمل نمی کند; مردم را از بدی نهی می کند، اما خوداو همان بدی را مرتکب می شود; چنین شخصی مشمول لعنت خدا می شود; این چیزخیلی خطرناکی خواهد شد.

اگر معنای امر به معروف و نهی از منکر و حدود آن برای مردم روشن بشود،معلوم خواهد شد یکی از نوترین، شیرین ترین، کارآمدترین و کارسازترین شیوه های تعامل اجتماعی، همین امر به معروف و نهی از منکر است و بعضیهادیگر درنمی آیند بگویند «آقا! این فضولی کردن است »! نه، این همکاری کردن است; این نظارت عمومی است; این کمک به شیوع خیر است; این کمک به محدودکردن بدی و شر است; کمک به این است که در جامعه اسلامی گناه، گناه بماند.بدترین خطرها این است که یک روز در جامعه، گناه به عنوان صواب معرفی بشود; کار خوب به عنوان کار بد معرفی بشود و فرهنگها عوض بشود.وقتی که امر به معروف و نهی از منکر در جامعه رایج شد، این موجب می شود که گناه در نظر مردم همیشه گناه بماند و تبدیل به صواب و کار نیک نشود.بدترین توطئه ها علیه مردم این است که طوری کار کنند و حرف بزنند که کارهای خوب کارهایی که دین به آنها امر کرده است و رشد و صلاح کشور در آنهاست در نظرمردم به کارهای بد، و کارهای بد به کارهای خوب تبدیل شود; این خطر خیلی بزرگی است.

بنابراین اولین فایده امر به معروف و نهی از منکر همین است که نیکی وبدی، همچنان نیکی و بدی بماند.فایده دیگرش این است که وقتی در جامعه گناه منتشر بشود و مردم با گناه خو بگیرند، آنگاه اگر در راس جامعه هم کسی بخواهد مردم را به خیر و صلاح و معروف و نیکی سوق بدهد، کارش با مشکل مواجه خواهد شد; نمی تواند; یا به آسانی نمی تواند; مجبور است با صرف هزینه فراوان این کار را انجام بدهد.یکی از موجبات نا کامی تلاشهای امیرمؤمنان با آن قدرت و عظمت در ادامه این راه، که بالاخره هم به شهادت آن بزرگوار منجر شد، همین بود.این روایت تکان دهنده و عجیبی است;می فرماید:«لتامرن بالمعروف و لتنهون عن المنکر او لیسلطن الله علیکم شرار کم فیدعو خیارکم فلا یستجاب لهم »; باید امر به معروف و نهی از منکررا میان خودتان اقامه کنید، رواج بدهید و نسبت به آن پایبند باشید; اگرنکردید، خدا اشرار و فاسدها و وابسته ها را بر شما مسلط می کند; یعنی زمام امور سیاست کشور به مرور به دست امثال حجاج بن یوسف خواهد افتاد! همان کوفه یی که امیرالمومنین در راس آن قرار داشت و در آن جا امر و نهی می کرد ودر مسجدش خطبه می خواند، به خاطر ترک امر به معروف و نهی از منکر، به مروربه آن جایی رسید که حجاج بن یوسف ثقفی آمد و در همان مسجد ایستاد و خطبه خواند و به خیال خود مردم را موعظه کرد! حجاج چه کسی بود؟ حجاج کسی بودکه خون یک انسان در نظر او، با خون یک گنجشک هیچ تفاوتی نداشت! به همان راحتی که یک حیوان و یک حشره را بکشند، حجاج یک انسان را می کشت.یک بارحجاج دستور داد و گفت همه مردم کوفه باید بیایند و شهادت بدهند که کافرهستند و از کفر خودشان توبه کنند; هر کس بگوید نه، گردنش زده می شود! باترک امر به معروف و نهی از منکر، مردم این گونه دچار ظلمهای عجیب و غریب واستثنایی و غیر قابل توصیف و تشریح شدند.وقتی که امر به معروف و نهی ازمنکر نشود و در جامعه خلافکاری، دزدی، تقلب و خیانت رایج گردد و بتدریج جزو فرهنگ جامعه بشود، زمینه برای روی کار آمدن آدمهای ناباب فراهم خواهدشد.

البته امر به معروف و نهی از منکر حوزه های گوناگونی دارد که باز مهمترینش حوزه مسؤولان است; یعنی شما باید ما را به معروف امر، و از منکر نهی کنید.مردم باید از مسؤولان، کار خوب را بخواهند; آن هم نه به صورت خواهش وتقاضا; بلکه باید از آنها بخواهند.این مهمترین حوزه است; البته فقط این حوزه نیست; حوزه های گوناگونی وجود دارد.

در مساله امر به معروف و نهی از منکر، فقط نهی از منکر نیست; امر به معروف و کارهای نیک هم هست.برای جوان، درس خواندن، عبادت کردن، اخلاق نیک،همکاری اجتماعی، ورزش صحیح و معقول و رعایت آداب و عادات خوب در زندگی،همه جزو چیزهای خوب است.برای یک مرد، برای یک زن و برای یک خانواده،وظایف خوب و کارهای بزرگی وجود دارد.هر کسی را که شما به یکی از این کارهای خوب امر بکنید به او بگویید و از او بخواهید امر به معروف است. نهی از منکر هم فقط نهی از گناهان شخصی نیست.تا می گوییم نهی از منکر، فورا درذهن مجسم می شود که اگر یک نفر در خیابان رفتار و لباسش خوب نبود، یکی باید بیاید و او را نهی از منکر کند; فقط این نیست; این جز دهم است. نهی از منکر در همه زمینه های مهم وجود دارد; مثلا کارهایی که افراد توانادستشان می رسد و انجام می دهند; همین سو استفاده از منابع عمومی; همین رفیق بازی در مسائل عمومی کشور، در باب واردات، در باب شرکتها و در باب استفاده از منابع تولیدی و غیره; همین رعایت رفاقتها از سوی مسؤولان.یک وقت دو نفر تاجر و کاسب هستند و با هم همکاری و رفاقت می کنند، آن یک حکم دارد; یک وقت هست که آن کسی که مسؤول دولتی است و قدرت و اجازه و امضا دردست اوست، با یک نفر رابطه ویژه برقرار می کند; این آن چیزی است که ممنوع و گناه و حرام است و نهی از آن بر همه کسانی که این چیزها را فهمیده انددر خود آن اداره، در خود آن بخش، بر مافوق او، بر زیردست او واجب است; تافضا برای کسی که اهل سو استفاده است، تنگ بشود.

در محیط خانواده هم می شود نهی از منکر کرد.در بعضی از خانواده ها حقوق زنان رعایت نمی شود; در بعضی از خانواده ها حقوق جوانان رعایت نمی شود; دربعضی از خانواده ها بخصوص حقوق کودکان رعایت نمی شود; اینها را باید به آنها تذکر داد و از آنها خواست.حقوق کودکان را تضییع کردن، فقط به این هم نیست که انسان به آنها محبت نکند; نه، سو تربیتها، بی اهتمامیها،نرسیدنها، کمبود عواطف و از این قبیل چیزها هم ظلم به آنهاست.

منکراتی که در سطح جامعه وجود دارد و می شود از آنها نهی کرد و باید نهی کرد، از جمله اینهاست:اتلاف منابع عمومی، اتلاف منابع حیاتی، اتلاف برق،اتلاف وسایل سوخت، اتلاف مواد غذایی، اسراف در آب و اسراف در نان.

ما این همه ضایعات نان داریم; اصلا این یک منکر است; یک منکر دینی است; یک منکر اقتصادی و اجتماعی است; نهی از این منکر هم لازم است; هر کسی به هرطریقی که می تواند; یک مسؤول یک طور می تواند، یک مشتری نانوایی یک طورمی تواند، یک کارگر نانوایی طور دیگر می تواند.طبق بعضی از آمارهایی که به ما دادند، مقدار ضایعات نان ما برابر است با مقدار گندمی که از خارج واردکشور می کنیم! آیا این جای تاسف نیست؟! همه اینها منکرات است و نهی ازآنها لازم است.طبق نهج البلاغه، امیرالمؤمنین نهی از اینها را یکی ازمحورهای اصلی توصیه های خود قرار داده است.در باب مسؤولان، آن طور مشی کردن و عمل کردن و دستور دادن و قاعده معین کردن; در باب عموم مردم هم آنها راوادار کردن به حضور، به فعالیت و به احساس مسؤولیت در مسائل اجتماعی، باهمین امر به معروف و نهی از منکر.

وظیفه بزرگی بر دوش ما قرار دارد.امیرالمؤمنین جان مبارک خود را بر سراین کار گذاشت; همچنان که تمام عمر خود را از وقتی که می توانست تلاشی بکنداز همان وقتی که اسلام آورد، از اوان کودکی تا آخر عمر; چه دوران مکه، چه دوران مدینه، چه دوران بعد، چه هم در دوران خلافت در همین راه مصرف کرد ویک آن از مجاهدت و تلاش در راه خدا باز نایستاد.

برای انسان والایی که می خواهد برفراز همه پدیده های عالم وجود پرواز بکندو هیچ چیزی پابند او نباشد و او را اسیر نکند، اسوه حقیقی، امیرالمومنین است.

در این روزهاست که جامعه بشری به مصیبت او مبتلا می شود.وقتی که آن بزرگوار را ضربت زده بودند و در خانه بود، اصبغ بن نباته روایت می کند ومی گوید وقتی که وارد شدم و خدمت امیرالمومنین رسیدم، دیدم حضرت دستمالی به سرشان پیچیده اند و رنگشان بشدت پریده و زرد شده است و استراحت می کنند.حال حضرت خوب نبود; درعین حال به مردمی که پشت در نگران حال آن بزرگوار بودند، اجازه دادند و گفتند بیایید; می آمدند یکی یکی سلام می کردندو حضرت در همان حال ناتوانی که اثر زهر در همه بدن، حتی تا پاهای آن بزرگوار آشکار بود، خطاب به مردم می گفت: «سلونی قبل ان تفقدونی »; از من بپرسید، از من بخواهید! حتی در لحظات آخر زندگی، از تلاش و مجاهدت بازنمی ماند. البته در دنباله جمله سلونی فرمود:«لکن خففوا علی »; اماکوتاه بپرسید; حال امامتان، حال خوبی نیست.صلی الله علیک یاامیرالمومنین!

پروردگارا ! به محمد و آل محمد تو را سوگند می دهیم، ما را از پیروان حقیقی آن بزرگوار قرار بده.پروردگارا ! به محمد و آل محمد، رفتار و کردارما را مایه وهن اسلام و وهن مسیر امیرالمومنین قرار نده; در همه زندگی،به ما توفیق حرکت در همین راه را عنایت بفرما; ما را در آن راه زنده بدارو در آن راه بمیران و به اسلام و مسلمانان نصرت کامل عنایت کن. پروردگارا !ما را بیامرز; گرههای زندگی مردم را باز کن و دولت اسلامی و مسوولان کشوراسلامی را به انجام وظایف و خدماتشان موفق بگردان.

بسم الله الرحمن الرحیم

قل هو الله احد.الله الصمد.لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا احد.

خطبه دوم

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین والصلاه والسلام علی سیدنا و نبینا ابی القاسم المصطفی محمد و علی اله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیما علی امیرالمومنین والصدیقه الطاهره سیدة نساءالعالمین و الحسن و الحسین سیدی شباب اهل الجنه و علی بن الحسین و محمدبن علی و جعفربن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی ومحمدبن علی و علی بن محمد و الحسن بن علی و الخلف القائم المهدی حججک علی عبادک و امنائک فی بلادک و صل علی ائمه المسلمین و حماة المستضعفین و هداة المؤمنین.اوصیکم عبادالله بتقوی الله و استغفر الله لی و لکم.

مجددا همه شما برادران و خواهران نمازگزار را به تقوای الهی توصیه می کنم.حرف عمده ما در این خطبه، مربوط به مساله فلسطین است; علت هم این است که امروز مساله فلسطین، مساله اول جهان اسلام است.در این جا شیطنتی وجود دارد که همه امت اسلامی، بخصوص کشورهای نزدیکتر مثل ملت و کشور ماباید به این نکته توجه کنند و آن این است که هم صهیونیستهای حاکم برفلسطین و غاصب فلسطین، هم پشتیبانان آنها، سعی می کنند ماجراهای داخل فلسطین را مساله داخلی دولت غاصب اسرائیل وانمود کنند; که به هیچ وجه این طوری نیست.اگر در داخل فلسطین یک نفر هم قیام نمی کرد، به خاطر خودمساله فلسطین، دنیای اسلام، خصم صهیونیستها و حامیانشان بود; حالا که مردم فلسطین هم قیام کرده اند و خودشان هم آگاهانه وارد میدان شده اند.

فلسطین از دو نظر مساله دنیای اسلام است:یکی از نظر این که فلسطین قطعه یی از خاک اسلامی است.در بین همه مذاهب رایج اسلامی، هیچ اختلافی نیست و فقهاءهمه بر این اتفاق دارند که اگر قطعه یی از خاک اسلامی به وسیله دشمنان اسلام جدا شد و حاکمیت دشمنان اسلام بر آن قطعه به وجود آمد، همه بایدوظیفه خودشان را مجاهدت و تلاش برای برگرداندن آن قطعه به سرزمین اسلامی بدانند; لذا ملتهای مسلمان در هر جای دنیا که هستند، این را وظیفه خودشان می دانند.البته خیلیها نمی توانند اقدامی بکنند; اما هرکسی بتواند وهر طوری که بتواند، باید اقدام کند و اقدام می کند.برای همین هم هست که شما ملاحظه می کنید همه دنیای اسلام از روز قدسی که امام بزرگوار در جمعه آخر ماه رمضان هر سال معین کردند که جمعه آینده است استقبال می کنند وشما امسال خواهید دید که به فضل الهی و با توفیق پروردگار، روز قدس از هرسال، پرشورتر و کوبنده تر در همه دنیای اسلام برگزار خواهد شد.

جهت دوم این است که اساسا تشکیل دولت یهودی یا به تعبیر درست تر، دولت صهیونیست در این نقطه از دنیای اسلام، با یک هدف بلند مدت استکباری به وجود آمد.اصلا به وجود آوردن این دولت در این نقطه حساس که تقریبا قلب دنیای اسلام است یعنی قسمت غرب اسلامی را که آفریقاست، به قسمت شرق اسلامی که همین خاورمیانه و آسیا و مشرق است، متصل می کند و یک سه راهی است بین آسیا و آفریقا و اروپا برای خاطر این بود که در بلند مدت، تداوم سلطه استعمارگران آن روز که در راسشان دولت انگلیس بود بر دنیای اسلام باقی بماند و این طور نباشد که اگر یک وقت دولت اسلامی مقتدری مثل دورانهایی ازحکومت عثمانی به وجود آمد، بتواند جلوی نفوذ استعمارگرها و انگلیس وفرانسه و دیگران را در این منطقه بگیرد; لذا یک پایگاه برای خودشان درست کردند.بنابراین طبق اسناد تاریخی، تشکیل حکومت صهیونیستی در آن جا، بیش ازآنچه که آرزوی مردم یهود باشد، یک خواست استعماری دولت انگلیس بود.شواهدی وجود دارد که در همان زمان خیلی از خود یهودیها اعتقادشان این بود که احتیاجی به این دولت نیست; این دولت به نفعشان نیست; لذا گریزان بودند.بنابراین، این یک آرزو و ایده یهودی نبود; بیشتر یک ایده استعماری و یک ایده انگلیسی بود.البته بعد که به وسیله امریکا گوی سیاست دنیا و گوی استکبار از دست انگلیس ربوده شد، این هم جزو همان ابواب جمع مواریث استعماری بود که به امریکا رسید; و امریکاییها حداکثر استفاده را کردند و الان هم دارند استفاده می کنند.بنابراین نجات فلسطین و محو دولت غاصب صهیونیستی، مساله یی است که با مصالح ملتهای این منطقه از جمله بامصالح کشور عزیز ما ایران سرو کار دارد.آن کسانی که از روز اول انقلاب،یکی از برنامه ها را مقابله و معارضه با نفوذ و اقتدار صهیونیستها قراردادند، با محاسبه این کار را کردند. این برنامه، طبق مصالح کشور و مصالح عمومی جمهوری اسلامی و مردم ایران انتخاب شده است.در کشورهای دیگر هم همین طور است; همه روشنفکرهای کشورهای اسلامی، همه سیاستمداران آزاداندیش، همه آنهایی که دستشان در حنای استکباری امریکا رنگ نگرفته است، معتقدند که باید با اسرائیل مقابله کرد;یعنی این را جزو مصالح کشورشان می دانند.

برای آن دولت غاصب دروغی جعلی، مساله فلسطین، یک مساله داخلی نیست; یک مساله اساسی بین المللی است.آنچه که اهمیت دارد، این است که نسل جدیدفلسطینی حقیقت را دریافته است.کدام حقیقت را؟ این حقیقت را که اگر بخواهدبر این زبونی و خواری و تحقیر و فشاری که بر او دارد تحمیل می شود، فائق بیاید، راهش مبارزه و مقابله است; راهش رفتن پشت میز مذاکره نیست، که مذاکره کننده ها هم چیزی گیرشان نیامد.

از طرفی رفتار صهیونیستها آن قدر وحشیانه و دور از موازین رحم و مروت انسانی است که به طور طبیعی این نسل جوان روی کارآمده فلسطینی را به ستوه آورده; دیگر طاقتشان تمام شده است و نمی توانند تحمل بکنند.

صهیونیستها خیال می کنند که اگر شدت عمل بخرج دادند و تانک آوردند و توپ زدند و شیمیایی زدند، مردم را اکت خواهند کرد.بله، ممکن است فشار رازیاد کنند و در برهه یی مردم را ساکت کنند; اما آن عقده های گره شده درگلو را که نمی توانند از بین ببرند; آنها که از بین رفتنی نیست; آن چنان رعدو غرشی در فضا به وجود خواهد آورد که همه کاخهایشان را فرو خواهد ریخت;این طور نیست که بتوانند این حرکت را ریشه کن کنند.

نکته دوم که خیلی اهمیت دارد، این است که با این قیام، تمام محاسبات دولت غاصب صهیونیست به هم ریخته است; چون اساس محاسبات آنها بر این استوار بود که ملت فلسطین بعد از آن فشارهای اول کار و بعد از تبعید بیش از نیمی از مردم اصلی فلسطین به خارج از کشورشان و گذشتن سالهای متمادی،دیگر حال و حوصله و عزم و نشاط و جان مقابله را نخواهد داشت.در حال حاضراین محاسبات غلط از آب درآمده و این پایه به هم ریخته است.وقتی هزاران هزار مردمی که در خود فلسطین هستند نه گروههای فلسطینی خارج از مرزهای اصلی فلسطین که در لبنان یا اردن یا جاهای دیگر هستند مصمم باشند با آن نظام مبارزه کنند، دیگر آن فضای امنی که برای خودشان به عنوان بهشت موعوددر نظر گرفته بودند و مهاجران غیرفلسطینی یعنی یهودیان سرتاسر دنیا را به آن جا کشانده بودند، وجود نخواهد داشت.الان محاسبات به هم خورده است; لذامی بینید که دولتشان مجبور شد استعفا بدهد; این، اجبار و ناگزیری است.البته آن کسانی که بیشترین فشار را برای این استعفا داشتند، ممکن است در محاسباتشان این طور خیال کنند که بایستی شدت عمل بیشتری بخرج داد وحکومت سنگدل تری را بر سر کار آورد; اما اشتباه و خطاست.مساله، مساله کوچکی نیست; مساله عظیمی است; سرنوشت دنیای اسلام و سرنوشت همه کشورهای اسلامی بخصوص کشورهایی که به این کانون خطر و به این غده فساد نزدیکترندبه سرنوشت آنها بستگی دارد.

در این ماه رمضان هم صهیونیستها حداکثر فاجعه آفرینی را کردند.شما می بینیدکه از بچه کوچک شاید یکساله و دو ساله تا نوجوان و جوان و پیرمرد و مریض جزو قربانیان این حوادثند; این، ضدیت دشمن اسلام و مسلمین یعنی گروه حاکم بر این بخش از میهن اسلامی را با موازین بشری و با حقوق بشر نشان می دهد;درعین حال سناتورها و سیاستمداران و زبدگان سیاسی امریکا از اینها صریح حمایت می کنند; این کار را بکنند; میل خودشان است; سیاستشان این است;جوهره آنها همین است که باید از این مفسدان و شیطان صفتها و سبعها حمایت بکنند; بیش از این هم توقعی نیست; لیکن مردم دنیا باید از این عبرت بگیرند.خوشبختانه ملت ما چشم و گوششان باز است.

مردم دنیا که همیشه در قضایای مختلف، شعار طرفداری از حقوق بشر را،طرفداری از حقوق اکثریت را، به قول خودشان طرفداری از دمکراسی را، اززبان امریکاییها شنیده اند که به آن تفاخر می کردند، باید در آینه فلسطین چهره زشت واقعی سیاستهای امریکایی را مشاهده کنند.

و اما جمهوری اسلامی ایران.جمهوری اسلامی ایران از روز اول موضعش را درمقابل این پدیده زشت روشن کرده است. موضع جمهوری اسلامی ایران که امام فرمودند، بارها مسؤولان گفته اند و ما هم بارها تاکید کرده ایم، این است که اساسا این غده سرطانی اسرائیل باید از این منطقه کنده بشود.این یک فرمول کاملا انسانی قابل قبول هم دارد و آن این است که همه مردم فلسطین نه مردمی که از جاهای دیگر دنیا به فلسطین مهاجرت کرده اند از اردوگاهها و ازهمه جای دنیا به فلسطین برگردند و تکلیف حکومت خودشان را که از آنها بایدتشکیل بشود تعیین کنند.البته بدیهی است که هرگز هیچ فلسطینی یی چه مسلمان باشد، که اکثریت قاطعشان مسلمانند; چه مسیحی و یهودی باشد، که اقلیت کوچکی هم مسیحی و یهودی در آن جا هستند راضی نیست و اجازه نخواهد داد که یک عده از کوچه گردهای لندن، یا از خانواده های توسری خورده مسکو، یا ازهرزه های امریکا بیایند و در کشور آنها یک دولت تشکیل بدهند و بر آنهاحکومت کنند.کسانی که روزی چاقوکشی و قداره کشی می کردند و فقط هنرشان این بود که می توانستند خوب بزنند، خوب بکشند و بر طبق خواسته سرمایه دارهای صهیونیست و یهودی خوب عمل کنند، اگر بیایند و بر فلسطین حکومت کنند;بدیهی است که ملت فلسطین و دنیای اسلام چنین چیزی را اجازه نخواهد داد.این فرمول، فرمول دنیاپسندی است.این کسانی که می گویند ما معتقد به آراء مردم ومعتقد به دمکراسی هستیم، خیلی خوب، بفرمایید این دمکراسی! بالاخره این قطعه از دنیا که در این جا قرار دارد، مردمی داشته است; این مردم الان هم هستند و زنده اند; چند میلیون نفر در همان جا زندگی می کنند، چند میلیون هم در خارج از آن جا در لبنان و اردن و نقاط دیگر زندگی می کنند; اینها بیاینددر همانجا اجتماع پیدا کنند و خودشان حکومت خود را انتخاب کنند; این روش بسیار درستی است.

آنچه که مسلم است، این است که حکومت صهیونیستی که امروز حاکم است و هرحکومت صهیونیستی دیگر، حق بقا و حاکمیت در سرزمین فلسطین را ندارد.

به برادران عزیز فلسطینی مان که در آن جا با زحمات مواجه هستند، عرض می کنیم:اگر مقاومت و صبر کنید، هم ثواب الهی و هم پیروزی را به دست خواهید آورد.پیروزی همیشه با صبر و با حرکت در راه خدا همراه است;«ولینصرن الله من ینصره »; تردیدی در این نیست.بنابراین، پیروزی وجودخواهد داشت; منتها باید صبر کنند و تحمل داشته باشند.به همه کشورهای اسلامی و ملتهای مسلمان هم عرض می کنیم که امروز وظیفه شرعی همه ملتها ودولتهاست که به آن جماعت مؤمن و آن ملت مظلوم کمک برسانند و آنها را وسطمیدان تنها رها نکنند.البته کمکهایی هم می شود که امیدواریم این کمکها به جای خود برسد و ان شاالله بتواند برای کم کردن آلام مردم فلسطین مفید وموثر واقع بشود.از خداوند متعال می خواهیم که مشکلات اسلام و مسلمین و مشکلات مردم فلسطین را برطرف کند.

بسم الله الرحمن الرحیم

اذا جا نصرالله والفتح و رایت الناس یدخلون فی دین الله افواجا فسبح بحمده ربک و استغفراه انه کان توابا

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان