ماهان شبکه ایرانیان

خداوند جسم نیست و مکان ندارد

آن چه که یک بعد دارد و در فاصله بین دو نقطه قرار دارد «خط» گویند و آن چه دارای دو بعد است، یعنی طول و عرض دارد و عمق ندارد «سطح» گویند و هر چیز که سه بعد دارد، یعنی دارای طول، عرض و عمق است و بتوان آن را با حواس پنجگانه ظاهر درک کرد «جسم» گویند.

آن چه که یک بعد دارد و در فاصله بین دو نقطه قرار دارد «خط» گویند و آن چه دارای دو بعد است، یعنی طول و عرض دارد و عمق ندارد «سطح» گویند و هر چیز که سه بعد دارد، یعنی دارای طول، عرض و عمق است و بتوان آن را با حواس پنجگانه ظاهر درک کرد «جسم» گویند.

جسم با تحقق خود خلئی را که مکان می نامند پر می کند، بنابراین هیچ جسمی خالی از مکان نبوده و بی نیاز از آن نیست.

اگر فرض کنیم خدا جسم باشد، در این صورت وجود او همراه با مکانی خواهد بود که در آن جای گیرد، و به این مکان نیاز خواهد داشت، و نیاز، با خدایی، سازگار نیست.

و نیز هر جسمی مرکب از اجزاست و هر مرکبی به اجزای خود نیازمند است. پس اگر فرض کنیم خدا جسم باشد باید او را مرکب و نیازمند بدانیم در حالی که گفته شد: نیاز و احتیاج با خدا بودن و دارا بودن همه کمالات سازگار نیست.

پیشوایان بزرگ اسلام با بیان هایی محکم، جسم بودن را از خدا نفی کرده اند.

امام صادق ( علیه السلام) می فرماید:

سبحان من لا یعلم کیف هو لیس کمثله شی ء و هو السمیع البصیر لا یحد و لا یحس... و لا یحیط به شی ء و لا جسم؛ (1)

منزه است خدایی که کسی جز او نمی داند که ذات او چگونه است، هیچ چیز مانند او نیست و او شنوا و داناست، محدود و محسوس نیست، کمالات او حد و انتها ندارد... و با حواس درک نمی شود جسم نیست.

و یا در جای دیگر می فرماید:

ان الجسم محدود متناه و الصورة محدودة متناهیة فاذا احتمل الحد احتمل الزیادة و النقصان و اذا احتمل الزیادة و النقصان کان مخلوقا؛ (2)

امام ششم در این جمله ها با برهانی بسیار محکم جسم بودن را از خدا نفی می کند، توضیح این که: تمام اجسام به حکم داشتن سه بعد (طول، عرض و عمق) و محدود بودن هر کدام از آنها، محدود خواهند بود؛ یعنی قابل کم و زیاد شدن هستند و هر چیزی که محدود و قابل کم و زیاد شدن باشد، مخلوق خواهد بود، و خالق و آفریدگار جهان محدود نیست و هیچ حد و مرزی برای او فرض نمی شود؛ زیرا حد و مرز داشتن نشانه مخلوق است.

رفع اشتباه

این جا تذکر یک نکته لازم است و آن این که به کار رفتن برخی از الفاظ مانند «دست» در قرآن مجید درباره خدا دلیل برجسم بودن خدا نیست؛ زیرا در این قبیل کلمات به حکم عقل و تصریح دانشمندان ادب، معانی کنایی منظور است؛ مثلا وقتی گفته می شود «ید الله فوق ایدیهم؛ (3) دست خدا بالای دست آنهاست» ، منظور قدرت خداست همان طور که در مثل معروف فارسی «دست بالای دست بسیار است» همین معنا منظور است.

و همین طور در آیه دیگر که خدای متعال می فرماید:

قال یا ابلیس ما منعک ان تسجد لما خلقت بیدی؛ (4)

ای ابلیس چه چیز مانع تو شد که بر مخلوقی که با دستان خود او را آفریدم سجده نکنی؟

منظور از دست همان قدرت است.

پاورقی ها:

.1 صدوق، توحید، ص .98

.2 همان، ص .99

.3 فتح (48) آیه .10

.4 ص (38) آیه .75

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان