چکیده
شاید بتوان گفت: در طول تاریخ، یکی از مهره های مهمی که توانسته دین اسلام، بلکه حرکت بزرگ شیعه را حفظ کند حضور زنان در عرصه های گوناگون اجتماعی، سیاسی، ادبی و حتی حضور مؤثر ایشان در کانون خانواده بوده است. در این مقاله، به حضور پنج زن سخنور شیعی در مقابل معاویه پرداخته شده است. نکات مهم و قابل توجه در خصوص ایشان، شجاعت، درایت، فصاحت و بلاغت در کلام، استفاده از سلاح شعر و عبارات متقن برای دفاع از اعتقادات خود، بخصوص حمایت از مقام ولایت و امامت حضرت علی علیه السلام ، می باشد.
کلیدواژه ها: حامیان ولایت، زنان شیعه، زنان شاعر، شعر ولایی، دفاع از ولایت.
مقدّمه
تاریخ درخشان جهان اسلام همواره شاهد مبارزات خستگی ناپذیر زنان آگاه و متعهّد بوده است؛ زنانی که در برابر حکّام جور بی باکانه ایستادند و از ارکان اسلام دفاع نمودند.
رشد فزاینده ادبیات سیاسی و سوء استفاده امویان از این جنبه تبلیغی بسیار مهم و قوی، که در آن زمان به مثابه وسایل ارتباط جمعی کنونی بود، سبب گردید که امویان شعرا و سخن دانان مزدور بسیاری را تطمیع کنند و برای سرکوبی مبادی اصیل و والای شیعی و همچنین تثبیت پایه های حکومت جور خود به کار گمارند. از این رو، می طلبید که زنان و مردان مبارز شیعه در صحنه حاضر شوند و با سلاح ادبیات سیاسی متعهّد و قوی، به پیکار با ستم کاران اموی برخیزند. این مقاله به زندگی و رثای شجاعانه پنج شاعره می پردازد که با وجود اختناق شدید حکومت بنی امیّه، با جرئت و جسارت در برابر معاویه و کارگزاران ستم کار وی ایستادگی کردند و نیز به تبلیغات ضد دینی و شدید علیه امویان پرداختند و با بیانی قوی و شیوا و براهینی محکم و رسا، ضمن دفاع از آرمان های مقدّس و والای شیعه در قالب اشعار و یا عبارات متقن، دستگاه اموی را رسوا ساختند و به افشای ستم کاری ها و جنایات آنان پرداختند و پایه های ظلم آنان را به لرزه درآوردند.
آنچه بیش از هر چیز جلب توجه می کند، برخورداری از دانش سیاسی بالای این زنان سخنور است که آن را به گونه ای ادیبانه به منصّه حضور نشاندند و با پی روی از بزرگوارانی مبارز همچون فاطمه زهرا و زینب کبری علیهماالسلام ، چهره واقعی استبداد اموی را به نمایش گذاردند؛ چنان که توانستند الگویی موفق برای زنان حقجو و مبارز جهان درآیند. داستان این زنان از جمله قصص معروف و ناب تاریخ است. ایشان، هم از هوش اجتماعی برخوردار بودند و هم شرکت در صحنه سیاست را وظیفه خود می دانستند.
با وجود تحقیق فراوان در مورد ایشان، آنچه از زندگی این بزرگواران در دست است، بسیار اندک می باشد. چهار نفر از ایشان، امّ البراء، امّ سنان، بکّارة الهلالیة و سودة الهمدانیة، کسانی بودند که در جنگ صفّین حضور داشتند و جهت تشجیع سپاهیان حضرت علی علیه السلام در مقابل سپاه معاویه، اشعاری سرودند و پس از شهادت حضرت علی علیه السلام نزد معاویه رفتند و از ولایت بر حقّ حضرت علی علیه السلام دفاع نمودند و اشعار ایشان توسط معاویه و همنشینان وی یادآوری می شدند.
نکته مهم و قابل توجه این است که اشعار ایشان در جنگ صفّین چنان کوبنده و تأثیرگذار بودند که در یاد و خاطر معاویه و سایران باقی ماندند و پس از گذشت چند سال از واقعه صفّین، با دیدن شاعران آن ابیات، اشعار مزبور در ذهنشان زنده می شدند.
از این چهار نفر، اشعاری نیز در رثای امام علی علیه السلام یا در هجو معاویه باقی مانده اند که به صورت مفصّل به آن ها پرداخته شده است. پنجمین زن، أروی بنت الحارث، نیز ابیاتی در رثای امام علی علیه السلام دارد که پس از حضورش در مقابل معاویه، آن ابیات را قرائت کرد.
آنچه در اشعار این زنان بیش از هر چیز جلب توجه می کند، پرداختن به موضوع خلافت و جانشینی حضرت علی علیه السلام و اشاره به واقعه «غدیر خم» است که بی باکانه در قالب ابیات به آن پرداخته شده است.
1. أروی بنت الحارث(2)
أروی یکی از زنان قبیله قریش، دختر حارث بن عبدالمطلّب و دختر عموی پیامبر صلی الله علیه و آله بود و همسر حارث بن صبرة، ملقّب به أبو وداعة. حارث یکی از مشرکانی بود که در فتح مکّه اسلام آورد و تا زمان خلافت عمر زندگی کرد. از او چهار فرزند آورد به نام های مطلّب، ابوسفیان، أمّ جمیل و أمّ حکیم. مورّخان تاریخ وفات أروی را سال 50 هجری ذکر نموده اند.
(3)
أروی یکی از زنانی است که به فصاحت و بلاغت در عصر خود شهره بود و ملاقات وی با معاویه دلیل محکمی بر این ادعاست. در کتب تاریخی، از او به عنوان فردی یاد می کنند که تلخ ترین و گزنده ترین سخنان را در مقابل معاویه بیان داشته و در عبارات و سخنان خود با معاویه، به غصب حکومت از جانب وی و خاندانش و ناحق بودن خلافتش اشاره می کرده و به دفاع از مقام ولایت حضرت علی علیه السلام و شأن و منزلت او پرداخته است.
زینب فوّاز، یکی از نویسندگان معاصر، در کتاب ارزشمند خود، الدرّ المنثور، در وصف أروی چنین می نویسد: «أروی تک سوار فصاحت و بلاغت در زمان خود می باشد. آن گاه که سخن می گوید، مخاطب را از پاسخ عاجز می کند و هرگاه کلام را آغاز می کند، مختصر و مفید به پایان می رساند و البته جای هیچ تعجبی نیست؛ زیرا که وی سرچشمه بلاغت است و لبریز از فصاحت.»(4)
أروی و شعر
در برخی کتب، از اشعار نغز و زیبای او سخن به میان آمده است.(5) اما آنچه از اشعار وی در کتب معتبر تاریخی ثبت شده، ابیاتی هستند که در رثای پدرش حارث سروده(6) و قصیده ای(7) که در رثای امام علی علیه السلام از وی بر جای مانده است. این ابیات را او هنگام ملاقات با معاویه در حضور او و سایر همنشینانش خواند. اهمیت این ابیات زمانی آشکار می شود که درمی یابیم مفاهیم والای دفاع از ولایت و مبارزه با غاصبان خلافت در حضور معاویه صورت گرفته است. بخشی از این ابیات را متذکر شده، سپس به حضور وی نزد معاویه به صورت تفصیل می پردازیم:
ألا یا عینُ، و یحکِ أسعدینا |
ألا ابکی أمیرَالمؤمنینا |
ألا أبلِغْ معاویةَ بن حربٍ |
فلا قرَّتْ عیونُ الشامتینا |
أفیِ الشهر الصیامِ فجعتموه |
بِخیرِ الناسِ طُرّا أجمعینا |
و مَنْ بعدَ النبیّ، فدته نفسی |
أبوالحسنِ و خیرُ الصالحینا |
لقد علمتْ قریشُ حیثُ کانت |
بأنّکَ خیرُها حَسَبا و دینا |
اذا استقبلتَ وجهَ أبی حسینٍ |
رأیتَ البدَر راقَ الناظرینا |
فلا واللّهِ لا أنسی علیّا |
و حُسْنَ صلاته فی الراکعینا. |
ترجمه: ای دیده! وای بر تو اگر ما را در این مصیبت یاری نکنی! به خاطر شهادت امام علی علیه السلام اشک بریز.
به معاویة بن حرب(8) برسانید که چشمان بدخواهان ما روشن مباد.
آیا در ماه رمضان ما را به مصیبت کسی دچار کردید که بهترین مردم بود؟
کسی که جانشین پس از پیامبر بود. جانم به فدای علی باد! او پدر امام حسن و از بهترین نیکوکاران بود.(9)
ای علی! قریش هر کجا که باشد خوب می داند تو، هم از نظر اصل و نسب و هم از نظر دین داری، از همه آن ها برتری.(10)
وقتی با پدر امام حسین دیدار می کنی، ماه درخشانی را می بینی که پرتو آن چشمان بینندگان را خیره می سازد.
به خدا قسم! علی را فراموش نخواهم کرد، زکاتش را به فقیر به هنگام نماز به خاطر دارم و از یاد نخواهم برد.(11)
ملاقات أروی و معاویة
در کتب متعدد و معتبر قدیمی، از این دیدار و سخنان أروی و معاویة و همنشینان وی سخن به میان آمده است. این ملاقات را با تلخیص از کتاب أخبار الوافدات، که قدیمی ترین منبع در این زمینه است، ذکر می نمایم:
روزی أروی، دختر حارث بن عبدالمطلّب، بر معاویه وارد شد، در حالی که بسیار پیر وفرتوت شده بود. وقتی معاویه او را دید، حالش را پرسید و گفت: پس از خلیفه شدن من چگونه ای؟
أروی پاسخ داد: حال من خوب است، ولی تو کفران نعمت کردی و با پسر عمویت به خوبی رفتار نکردی؛ خود را «أمیرالمؤمنین» نامیدی، و حال آنکه این اسم تو نبود و آنچه را شایسته آن نبودی ستاندی. برای تو و پدرت بر دیگران فضیلتی نبود تا صاحب خلافت شوید و سابقه خوبی هم در اسلام نداشتید تا صاحب حق شوید. خداوند هم زیان و خسران را نصیبتان کرد و خوارتان ساخت. در زمان پیامبر، ما در موضع قدرت بودیم و از شما کافران برتر. پیامبرمان بر مشرکان پیروز و چیره بود، اگرچه فتح و پیروزی پیامبر برای مشرکان ناخوشایند بود.
شما پس از وفات پیامبر، بی درنگ بر ما هجوم آوردید و دلیلتان این بود که چون از بستگان و نزدیکان پیامبرید، پس به خلافت شایسته ترید، در حالی که ما از رگ گردن به پیامبر نزدیک تر بودیم و در خلافت از شما سزاوارتر.
سپس أروی در حالی که به حدیث معروف «منزلت»(12) اشاره می کرد، چنین ادامه داد: «فکُنّا فیکم بمنزلةِ بنی اسرائیلَ فی آلِ فرعونَ و کان سیّدُنا بَعد نبیّنا بمنزلةِ هارونَ مِن موسی»؛ ما در میان شما مانند بنی اسرائیل در میان خاندان فرعون بودیم و سرورمان علی پس از پیامبرمان به منزله هارون برای موسی بود. هدف ما بهشت و هدف شما دوزخ است.
چون أروی سخنان خود را به اینجا کشانید، عمرو بن عاص به سخن آمد و گفت: بس کن، ای پیرزن! سخنت را قطع کن و دیگر از این عبارات ناروا بر زبان نیاور.
أروی گفت: تو بس کن ای پسر نابغة! که به خدا سوگند خوب به خاطر دارم که مادرت در خانه های مکّه اعمال ناشایست انجام می داد و به یاد دارم که از گناه خویش و ننگی که به بار آورده بود، می گریست. در مورد تو، پنج تن از مردان قریش ادعای پدری کردند و بالاخره، قرعه به نام جزّار قریش افتاد.
سعید بن عاص، که از اشراف قریش و کارگزار معاویه در شهر مدینه بود، از سخنان او به ستوه آمد و گفت: ای پیرزن کودن! بس کن که عقلت دیگر ضایع شده و گواهی تو به تنهایی پذیرفته نیست.
أروی گفت: تو هم که مادرت از معروف ترین زنان زناکار بود، حرفی برای گفتن داری؟
در این هنگام، مروان بن حکم به سخن آمد و به أروی گفت: بس است! حاجتت را بگو و به کاری که به خاطر آن به اینجا آمده ای بپرداز.
أروی در پاسخ گفت: تو دیگر سخن مگو که مادر تو نیز فاجر و زناکار بود. برو از مادرت راجع به موضوعی که امروز تو را آگاه کردم سؤال کن که حقایق را بر تو خواهد گفت.
سپس أروی به معاویه رو کرد و گفت: به خدا سوگند! کسی تاکنون به من جسارت نکرده است و گستاخی و جسارت این جماعت جز به خاطر تو نیست. تو خود فرزند کسی هستی که هنگام کشته شدن حمزه گفت:
نحنُ جزیناکُمْ بیومِ بدرٍ |
والحربُ بعدَ الحربِ ذاتُ سَعْرِ |
ما کان لی عن عُتْبةٍ مِنْ صَبْرِ |
ولاأخی و عَمَّتی و بَکْری |
سَکَّنَ وحشیُّ غلیلَ صدری |
سَلَّیْتَ همّی و شَفَیْتَ صدری |
فَشُکْرُ وَحْشیٍّ علیَّ دهری |
حتّی تُواری أعظُمی فی قبری. |
ترجمه: این ما بودیم که به هنگامه جنگ بدر، کیفرتان دادیم و جنگ پس از جنگ آتشین و خون بار است.
پس از کشته شدن عتبه و برادرم و عمویم و پسر ارشدم به دست حمزه و یارانش، صبر و شکیبایی از نهادم رخت بر بسته بود و بی تاب بودم ...
تا اینکه وحشی(13) مرا از انتقام سیراب نمود و حمزه را کشت و غمم را زایل کرد.
من تمام عمر، حتی وقتی که استخوان هایم در خاک روند، از وحشی به خاطر کشتن حمزه سپاسگزار و ممنونم.
البته دختر عمویم(14) پاسخ هند را با این اشعار داد:
جُزیتِ فی بدرٍ و غیرَ بدرٍ |
یا ابنةَ وقّاعٍ عظیمِ الکفرِ |
صبَّحکِ اللّهُ غداةَ النَّحرِ |
بالهاشمیّینَ الطّوالِ الزُّهرِ |
بکُلِّ قَطّاعٍ حُسامٍ یَفری |
حمزةُ لیثی و علیٌّ صَقْری |
أعطیْتِ وحشیّا ضمیرَ الصّدرِ |
هتّک وحشیٌّ حجابَ السترِ |
ما للبغایا بعدَها من فَخْرِ.
ترجمه: ای هند! مسلمانان تو را، چه در بدر و چه در غیر آن، به حد کافی کیفر داده اند. تو دختر مردی هستی که پیوسته غیبت مردمان را می کرد و بسیار کافر بود.
صبح روز دهم ذی حجّه بود که خداوند تو را با بنی هاشم، که قامت های افراشته و سیمایی نورانی و درخشان دارند، مواجه ساخت.
حمزه شیر شرزه ماست و علی عقاب تیزپنجه ما که با شمشیرهای برّان، جنگاورانتان را به دو نیم کردند.
ای هند! تو چنان وحشی را به خود نزدیک کردی و اسرار خویش را به او سپردی که سرانجام حجاب عصمتت را درید و به رسوایی افتادی.
روسپیان پس از هند به که افتخار کنند؟
در این هنگام، معاویه رو به عمرو و مروان کرد و گفت: شما باعث شدید با عنوان شدن این سخنان، رسوایی مان بر همه آشکار شود. شما سبب شدید این رسوایی به بارآید. مرگتان باد! سپس رو به أروی کرد و گفت: خاله جان! از این سخنان درگذر و حاجتت را بگو.
پس از آنکه أروی حاجت خود را بیان کرد، معاویه قول همکاری و مساعدت داد و رو به أروی کرد و گفت: دستور دادم هر چه خواستی برایت مهیّا کنند، اما به خدا قسم! اگر علی بود، این گونه رفتار نمی کرد.
أروی پاسخ داد: ای معاویه بر من منّت می گذاری که حق مرا می دهی؟ آیا تو از علی علیه السلام سخن می گویی؟ خدا دندانت را بشکند و بلای تو را شدید کند که علی علیه السلام را این چنین یاد می کنی!
آن گاه صدای ناله و گریه او بلند شد و در فقدان علی علیه السلام اشکش جاری شد. سپس اشعاری را که در رثای امام علی علیه السلام سروده بود و در آن به فضایل و مناقب ایشان و خلافت و جانشینی وی پس از پیامبر صلی الله علیه و آله اشاره نموده بود، قرائت کرد.
معاویه پس از شنیدن اشعار او گفت: به خدا قسم! علی همان گونه بود که تو وصفش کردی، بلکه بهتر از این اوصاف بود، و دستور داد هر چه می خواهد به او بدهند.
2. اُمّ البَراء(15)
او دختر صفوان بن هلال بود. نام دقیق وی و تاریخ وفاتش در دست نیست. در کتب، از او فقط با کنیه یاد شده و در قرن اول هجری می زیسته است.
وی از کسانی بود که در جنگ صفّین حضور یافت و سپاهیان را بر یاری حضرت علی علیه السلام و به جنگ با معاویه تشویق می نمود. همچنین نام وی به عنوان یکی از کسانی که به حضور معاویه رسید و اشعارش توسط معاویه و همراهانش تداعی می شدند، ثبت شده است.
اُمّ البراء شاعر
از اشعار وی، دو قطعه به دست ما رسیده و همین دو قطعه توسط معاویه و همراهانش یادآوری می شدند. نفوذ کلام و تأثیر اشعار وی در جنگ صفّین به حدّی بود که از یاد و خاطر معاویه بیرون نمی رفت.
1. ابیاتی که در جنگ صفّین سروده است:
أسرجْ جوادکَ مُسرعا و مُشمِّراللحربِ غیرَ مولی فرارِ
أجبِ الامامَ و ذُبَّ تحتَ لوائهوافرِ العدوَّ بصارمٍ بتّارِ
یا لیتنی أصبحتُ لیسَ بعورةٍفأذُبَّ عنه عساکرَ الفُجّارِ.
یا عمرو،(16) دونکَ صارما ذارونقٍ |
عضبَ المهزَّةِ لیس بِالخوّارِ |
ترجمه: ای عمرو! شمشیر برّانت را، که به سرعت سرهای دشمنان را جدا می کند، بردار.
با شتاب اسبت را مهیّا کن و آماده کارزار شو و از نبرد مگریز.
ندای امام علی را لبّیک بگو و در زیر پرچم علی از کیان اسلام دفاع کن و دشمن را با شمشیر برّانت به دو نیم کن.
ای کاش همچون مردان بودم و در جنگ شرکت می کردم و لشکریان فاسق دشمن را از علی دور می ساختم.
2. ابیاتی نیز در رثای امام علی علیه السلام دارد، در حالی که به مناقب ایشان اشاره نموده و خسارت و ضایعه بزرگی را که در اثر شهادت آن حضرت بر مسلمانان وارد شده است متذکر می شود:
یا لَلرِّجالِ لِعُظمِ هولِ مصیبةٍ |
فدحَتْ فلیس مُصابُها بالهازلِ |
الشمسُ کاسفةٌ لِفَقد اِمامِنا |
خیرِ الخلائِف و الامام العادلِ |
یا خیرَ مَنْ رکب المطیَّ و مَنْ مَشَی |
فوقَ الترابِ لمحتفٍ أو ناعلِ |
حاشا النبیّ، لقد هدّدتْ قوائُنا |
فالحقِّ أصبحَ خاضعا لِلباطلِ. |
ترجمه: ای مردم! چه مصیبت بزرگی بر ما نازل شده است؛ مصیبتی که خسارتش بسیار سنگین است و زیانش برایمان جدّی!
خورشید به خاطر از دست دادن امامی همچون علی گرفته و بی فروغ است؛ امامی که بهترین جانشین و پیشوایی عادل بود.(17)
ای بهترین جنگاور نبردگاه ها! و ای کسی که پس از پیامبر بهترین فردی بود که بر روی زمین پا نهاد!
این مصیبت پشتمان را شکست و پس از شهادتت، حق در برابر باطل به زانو درآمد و به خاک افکنده شد.
ملاقات أم البراء و معاویة
روزی أمّ البراء از معاویه اجازه ورود خواست. معاویه از حال او پرسید. أم البراء پاسخ داد: ضعف پیری پس از قدرت جوانی و ناتوانی دوران کهولت پس از آن همه شور و حال جوانی به سراغم آمده است.
معاویه گفت: چقدر بین امروز تو و آن روز که در جنگ صفّین شعر می سرودی و سپاهیان علی را علیه من می شوراندی فاصله است! روزی که این اشعار را سرودی. سپس ابیاتی را که وی در جنگ صفّین سروده بود، خواند.
أمّ البراء گفت: چنین است ...
معاویه گفت: هیهات! به خدا سوگند، اگر علی بازمی گشت، تو دوباره همان سخنان را تکرار می کردی.
أم البراء نیز در پاسخ گفت: چنین است که تو می گویی، ولی سوگند به خدا که من بر حجت خود استوارم و بر طریق پروردگار خود می روم.
معاویه پرسید: بگو بدانم وقتی علی کشته شد، تو در رثای او چه گفتی؟
أم البراء پاسخ داد: به خاطر ندارم.
یکی از همنشینان معاویه گفت: به خدا قسم، وقتی علی کشته شد، أمّ البراء این اشعار را سرود، سپس اشعار رثائی امّ البراء را، که مضامین آن ها دفاع از ولایت بود، قرائت کرد.
در این هنگام، معاویه گفت: ای دختر صفوان! خدا تو را بکشد! حسّان بن ثابت(18) هم این چنین خوب شعر نمی گفت که تو می گویی. تو با این اشعار، برای هیچ سخنوری حرفی برای گفتن باقی نگذاشتی، حاجتت را بگو.
أمّ البراء گفت: به خدا سوگند، من از تو چیزی نخواهم خواست. سپس برخاست. در هنگام برخاستن، به زمین افتاد و گفت: «تَعِسَ شانی ءُ علیٍّ»؛ دشمن علی به رو افتد و هلاک شود.
معاویه گفت: تو گمان می کنی که من علی را دوست ندارم؟ أم البراء گفت: گمان نیست، واللّه یقین دارم که علی علیه السلام را دوست نداری. این را گفت و رفت.
3. أمّ سنان المذحجیة(19)
او دختر خیثمة بن فرشة المذحجیة بود. نام دقیق وی و سال وفاتش در دست نیست. او نیز در قرن اول هجری می زیست. وی را به عنوان یکی از یاران علی بن أبی طالب علیه السلام شمرده اند که در جنگ صفّین حضور داشت و معاویه اشعارش را در تأیید امام علی علیه السلام برای او یادآور می شد و او نیز انکار نمی کرد.
امّ سنان و شعر
از اشعار وی دو قطعه به دست ما رسیده اند:
1. اشعار وی در تشویق و تشجیع قومش، «آل مذحج»، برای یاری حضرت علی علیه السلام در جنگ صفّین:
عزب الرُّقاد فمقلتی لا ترقُدُ |
واللیلُ یصدُر بالهمومِ و یُورِدُ |
یا آل مَذحِج لا مُقامَ فَشَمِّروا |
انَّ العدوَّ لآل احمدَ یَقصُدُ |
هذا علیٌّ کالهلالِ تَحُفُّهُ |
وسطُ السماءِ مِن الکواکِبِ أسعَدُ |
خیرَ الخلائقِ وابنَ عمِّ محمّدٍ |
فکفی بذاکَ لِمَن شناه تهدّدُ |
ما زال مُذ عَرفَ الحروبُ مظفّرا |
والنصرُ فوقَ لوائِه ما یفقُدُ. |
ترجمه: از شدت اندوه، چشمانم را خواب فرانمی گیرد که امشب شبی است غم افزا و اندوهبار.
ای خاندان مذحج! دیگر گاه درنگ نیست، آماده جنگیدن باشید که دشمنی دشمنان متوجه خاندان پیامبر است.
این علی است که در اوج آسمان، ماه وجودش روشنی بخش شب تار است و ستارگان «سعد»(20) بسان هلالی، گرداگرد وجود علی حلقه زده اند. (یعنی علی علیه السلام همواره سعادتمند و خوش بخت است و رستگاری با اوست.)
علی از زمانی که وارد جنگ با دشمنان خدا شد، پیروز بود و بهروزی همیشه مقرون با جنگ های علی بوده است.
2. اشعار امّ سنان در رثای امام علی علیه السلام که ابیات آن سرشار از ارادت به امام علی علیه السلام و تأکید بر جانشینی ایشان پس از پیامبر صلی الله علیه و آله و دفاع از ولایت و رهبری است:
إما هلکتَ أباالحسینِ فلم تَزل |
بالحقِّ تُعرفُ هادیا مهدیّا |
فاذهبْ علیکَ سلامُ ربِّک مادعت |
فوقَ الغصونِ حمامةَ قمریّا |
قد کنتَ بعدَ محمّدٍ خلفا لنا |
أوصی الیکَ بِنا فکنتَ وفیّا |
فالیومَ لا خَلفٌ یؤمّلُ بَعدَهُ |
هیهاتَ نأمُلُ بعدُه انسیّا. |
ترجمه: ای أباالحسین: تو پاینده ای و تا ابد به درستی و راستی معروفی.
پس تا زمانی که کبوتران بر شاخسارها قمری ها را آواز دهند، درود خدا بدرقه راهت باد.
تو جانشین پس از حضرت محمّد صلی الله علیه و آله در میان ما بودی؛ جانشینی که پیامبر اطاعت از تو را به ما سفارش نمود(21) که تو یار وفادار پیامبری.
و امروز جانشین و بدلی پس از علی نیست که به او امید خیری ببندیم. هیهات که پس از علی به انسان دیگری امیدوار باشیم!
ملاقات أمّ سنان و معاویه
مروان بن حکم در مدینه، نوه امّ سنان را به زندان افکنده بود. أمّ سنان نزد مروان رفت و درباره موضوع آن نوجوان، با او به گفت وگو پرداخت، ولی سودی نبخشید. به قصد دیدن معاویه وارد شام شد. معاویه پس از دیدن وی گفت: چه چیزی تو را به سرزمین ما کشانده است؟ در حالی که خوب می دانم که از دیرباز خویشاوندی ات را با من خوش نداری و حتی دشمنانم را بر من می شوراندی؟
امّ سنان در پاسخ به سخنانش، از او خواست که گذشته را فراموش کند و با عفو و گذشت برخورد کند. ولی معاویه اشعار امّ سنان را، که در جنگ صفّین سروده بود، یادآور شد و گفت: چگونه است که این اشعار را سروده ای؟
أمّ سنان گفت: درست است. من این سخنان را گفتم و اکنون در تو، به عنوان کسی که به جای حضرت علی علیه السلام نشسته است، امید بسته ام.
سپس مردی از همنشینان معاویه گفت: أمّ سنان چگونه این سخنان را می گوید، در حالی که خودش اشعاری را در مدح و ولایت حضرت علی علیه السلام سروده است؟ سپس شروع به خواندن اشعار امّ سنان کرد.
أم سنان گفت: ای معاویه، سخنانی بود که بر زبان آمد و گفتاری بود که در مورد علی علیه السلام مصداق پیدا کرد. به خدا قسم! این اطرافیان تو هستند که کینه و دشمنی تو را در دل مسلمانان می نشانند. سپس شکایت خود را از مروان بن حکم مطرح کرد و ظلم و ستم او را بر مردم مدینه متذکر شد. معاویه نیز به او قول مساعد برای رسیدگی به کارش داد.
4. بکّارة الهلالیة(22)
بکّاره خاله میمونه همسر پیامبر صلی الله علیه و آله بود. برادری به نام زید داشت که همراه حضرت علی علیه السلام در جنگ صفّین شرکت کرده بود. او را نیز از طرفداران حضرت علی علیه السلام و از کسانی نام برده اند که در جنگ صفّین حضور داشت.
بکّارة و شعر
بکّاره شاعری فصیح و توانا بود. الفاظ وی ساده و روان و تعابیرش صادق و عمیق اند. در اشعارش قوّت و شجاعتی دیده می شود که زن عربی به آن متّصف بود؛ زمانی که به خاطر هدف والایش ابیاتی را می سرود. از وی اشعاری در جنگ صفّین و نیز در هجو معاویه بر جای مانده اند:
1. دو بیت که وی برای تشویق برادرش زید در جنگ صفّین سروده و او را بر دفاع از حضرت علی علیه السلام تحریض نموده است:
یا زیدُ! دونکَ فاحتضرْ مِن دارِنا |
سیفا حُساما فی الترابِ دفینا |
قد کنتُ أذخَرُه لیومِ کریهةٍ |
فالیومَ أبْرَزَه الزمانُ مصونا. |
ترجمه: ای زید! بیا و شمشیر برّانی را که در زیر خاک خانه مان مدفون کرده ام، بردار.
من این شمشیر را برای روز نبرد پنهان کرده بودم و امروز زمانه آن را دست نخورده برایمان حفظ کرده است.
2. ابیاتی در هجو معاویه از وی رسیده اند که او را سرزنش و نکوهش می کنند که در کنار همنشینانی همچون عمرو بن العاص و سعید بن العاص قرار گرفته و این دو او را در امر خلافت فریفته اند.
أتری ابنَ هندٍ للخلافةِ مالکا؟ |
هیهاتَ ذاکَ و اِن أرادَ بعیدُ |
مَنَّتک نفسُکَ فی الخلأ ضلالةً |
أغواکَ عمروٌ لِلشقاءِ و سعیدُ |
ارجعْ بأنکدَ طائرٍ منحوسةٍ |
لاقت علیّا أسعدٌ و سعودُ. |
ترجمه: آیا پسر هند(23) را صاحب خلافت می دانی؟ چه دور است از او خلافت! و اگر خودش هم بخواهد، به خلافت دست نخواهد یافت.
ای معاویه! نفست تو را در خلوت ها دچار گم راهی کرده و عمرو بن عاص و سعید بن عاص تو را فریفته اند.
بازگرد و از این آرزوی شومت دست بردار که برایت تیره بختی خواهد داشت. خلافت برازنده حضرت علی علیه السلام است و اوست که شایسته رهبری می باشد.
3. در هجو معاویة و بنی امیّه نیز ابیاتی دارد و آنان را لایق رهبری و خلافت مسلمانان نمی داند؛ خلافتی که بدون شایستگی به آن رسیده و استحقاق آن را نداشته اند. بکّاره در این ابیات آرزو می کند که ای کاش حضور بنی امیّه را بر بالای منابر نمی دید و سبّ و لعن بهترین انسان های روی زمین را از زبان آنان نمی شنید؛ کسانی که اهل بیت پیامبر علیهم السلام بودند و حضرت محمّد صلی الله علیه و آله بر پیروی از آنان و اطاعت و احترام ایشان تأکید نموده بود:
قد کنتُ أطمعُ أن أموتَ و لا أری |
فوقَ المنابر مِن أمیّةَ خاطبا |
فاللّهُ أخّر مدّتی فتطاولت |
حتّی رأیتُ مِن الزمانِ عجائبا |
فی کلِّ یومٍ لا یزالُ خطیبهم |
بینَ الجموعِ لِآل أحمدَ عائبا. |
ترجمه: ترجیح می دهم که بمیرم، ولی بر فراز منبرها سخنرانان بنی امیّه را نبینم.
خداوند عمری دراز به من داده و من از روزگار شگفتی هایی دیده ام. به راستی، اگر عمر انسان به درازا کشد، عجایب بسیاری خواهد دید.
از عجایب زمانه این است که هر روز سخنرانان بنی امیّه در ملأ عام به سبّ و لعن آل محمّد می پردازند.
ملاقات بکّاره و معاویه
در کتاب العقد الفرید، ملاقات وی با معاویه چنین آمده است:
روزی معاویه وارد مدینه شد. بکّاره هلالی در مجلس وی حضور یافت، در حالی که بسیار پیر شده و فروغ چشمانش کم گردیده بود. معاویه حال او را پرسید و گفت: زمانه تو را عوض کرده است.
بکّاره پاسخ داد، بله، این عادت روزگار است: زندگی، پیری و سپس مرگ.
عمرو بن عاص، که در مجلس حضور داشت، خطاب به معاویه گفت: این همان زنی است که در جنگ صفّین حضور داشت و هنگام جنگ، برادرش را به مبارزه با ما تشویق می کرد، سپس اشعار او را خواند. پس از آن مروان بن حکم و سعید بن عاص نیز اشعار او را در هجو معاویه یادآور شدند.
در این هنگام، بکّاره گفت: ای معاویه! اکنون که پیر شده ام و فروغ چشمانم رفته است، سگ هایت را بر من حمله ور می کنی تا بانگ زنند. به خدا قسم که من این شعرها را گفتم و آنچه از اشعار من نشنیده ای بسیار بیشتر است از آنچه شنیده ای.
معاویه خندید و گفت: این موضوعی نیست که تو را از لطف ما محروم کند.
بکّاره در پاسخ گفت: با این حال، از تو حاجتی نخواهم خواست. سپس برخاست و با عصبانیت از آنجا خارج شد.
5. سودة بنت عمارة(24)
سوده همدانی
(25) در قرن اول هجری می زیست، زمان حضرت علی علیه السلام را درک کرده و در جنگ صفّین نیز حضور داشت. آنچه درباره او به دست ما رسیده است، بر حضور وی در جنگ صفّین و ملاقاتش با معاویه تصریح دارد. از نوع برخورد و سخنانش، می توان دریافت که وی زنی سخنور، شجاع و شاعر بوده است. در فصاحت و بلاغت، ممتاز و از عشق و محبت ولایت و اهل بیت علیهم السلام لبریز بود.
سوده و شعر
دو قطعه شعر از اشعار او در کتب تاریخی بر جای مانده اند:
1. قطعه شعری که سوده در جنگ صفّین سروده و در آن برادر خود و سایر سپاهیان را به متابعت از حضرت علی علیه السلام و قرار گرفتن در کنار او تشویق می کند. در اسلوب شعری وی، دفاع از ولایت و رهبری موج می زند، به مناقب حضرت علی علیه السلام اشاره کرده، دشمنان ایشان را هجو می کند:
شَمِّر کفعلِ أبیکَ یابنَ عمّارةَ |
یومَ الطَعّان و ملتقیَ الأقرانِ |
وانصُرْ علیّا والحسینَ و رهطَه |
واقصِدْ لهندٍ و ابنَها بهوانِ |
انّ الامامَ أخا النبیِّ محمّدٍ |
عَلَمُ الهُدی و مَنارةُ الایمانِ |
فَقِهِ الحتوفَ و سِرْ اَمامَ لوائه |
قُدُما بأبیضَ صارمٍ وَ سنانِ. |
ترجمه: ای پسر عماره! همچون پدرت به میدان جنگ بشتاب و آماده باش که امروز روز مبارزه و نبرد با حریفان است.
علی علیه السلام و حسین علیه السلام و خاندان ایشان را یاری کن و هند و پسرش را خوار ساز.
زیرا علی علیه السلام پیشوایی است که هم برادر پیامبر و هم نشان هدایت و پرتو ایمان است.(26)
پس او را از تیر دشمنان حفظ کن و جلودار لشکرش باش و با شمشیری برّاق و برّان و نیزه، طلیعه دار لشکر امام باش.
2. دو بیت زیبا و دلنشین نیز در رثای حضرت علی علیه السلام از وی باقی مانده اند که در آن ها صفات حضرت علی علیه السلام را یادآور می شود و با حزن و اندوه، از دست دادن چنین انسان بزرگواری را به سوگ می نشیند:
صلّی الالهُ علی روحٍ تضمَّنَها |
قبرٌ فأصبحَ فیها العدلُ مدفونا |
قد حالفَ الحقَّ لایبغی به بدلاً |
فصارَ بالحقِّ و الایمانِ مقرونا. |
ترجمه: درود خدا بر وجودی باد که در قبر آرمیده است؛ وجودی که با مدفون شدنش در قبر، عدالت نیز برای همیشه به خاک سپرده شد.
وجودی که تا بود، همپیمان و همگام با حق بود و هیچ چیز را با حق جویی عوض نمی کرد. از این رو، حق و ایمان را قرین و همتای خود ساخته بود.
ملاقات سوده و معاویه
در کتاب اخبار الوافدات، ملاقات وی با معاویه این گونه ذکر شده است:
پس از شهادت حضرت علی علیه السلام سوده همدانی به خاطر شکایت از والی معاویه، بسر بن أرکاة، نزد معاویه رفت. زمانی که معاویه وی را شناخت، به خاطر یادآوری گذشته و تحقیر وی، خطاب به او گفت: آیا تو همان کسی نیستی که در تشجیع برادرانت در جنگ صفّین شعر می خواندی و آن ها را تحریک می کردی؟ سپس اشعار وی را خواند.
سوده گفت: آری، ای معاویه! من این سخنان را گفتم و شایسته من نیست که از حقیقت رویگردان شوم و به دروغ متوسّل گردم.
معاویه پرسید: چه چیزی تو را واداشت تا این سخنان را بگویی؟
سوده پاسخ داد: چون عاشق و دوستدار علی علیه السلام هستم و از حق و حقیقت پیروی می کنم. پس از آن، معاویه از وی خواست تا علت حضور خود را در آنجا بیان کند.
سوده گفت: ای معاویه! تو سرور مردم شده ای و اموالشان را به دست گرفته ای و خداوند از تو درباره مسائل ما و آنچه از حق ما بر تو واجب گردانده است، بازخواست خواهد کرد.
اما باید بدانی شخصی که پیوسته می خواهد در قدرت با تو برابری کند، ما را چون خوشه گندم درو شده تباه کرده و قلع و قمع نموده و خفیف و خوارمان ساخته است. او بسر بن أرطاة است که به شهر ما وارد شده، مردان ما را کشته و دارایی هایمان را به غارت برده است. اگر او را عزل کنی، ما آرام خواهیم بود، وگرنه به تو نشان خواهیم داد!
معاویه در مقابل این تهدید سوده آرام ننشست و پاسخ داد: آیا مرا از قبیله ات می ترسانی و به قیام تهدید می کنی؟ تو را با وضع دردناکی از همین جا به سوی بسر بن ارطاة می فرستم تا حکم خود را بر تو جاری سازد و هر آنچه می خواهد انجام دهد.
در این هنگام، سوده سرش را پایین انداخت و گریست. سپس سرش را بلند کرد و دو بیت در رثای امام علی علیه السلام سرود. معاویه پس از شنیدن این اشعار، پرسید: کسی که این چنین او را توصیف می کنی، کیست؟
سوده پاسخ داد: او امیرالمؤمنین علیّ بن ابی طالب علیه السلام است.
معاویه پرسید: درباره علی علیه السلام چه می دانی و چقدر او را می شناسی؟
سوده پاسخ داد: مشابه همین صحنه در زمان خلافت علی بن ابی طالب علیه السلام پیش آمد و ما به عنوان شکایت از یک کارگزار، به مرکز حکومت علوی مراجعه کردیم. من به عنوان نماینده قوم خود حرکت کردم تا شکایت به محکمه امیرالمؤمنین علیه السلام ببرم. وقتی وارد منزل حضرت علی علیه السلام شدم، دیدم در حال نماز و مشغول عبادت خداوند است. پس از نماز، با رحمت و رأفت رو به من کرد و فرمود: حاجتی داری؟ من هم ماجرای ظلم و ستم آن مرد را برای امام علیه السلام تعریف کردم. امام وقتی موضوع را شنید، گریست و فرمود: خدایا! تو شاهد و گواه من و اینان باش که من کارگزارانم را به ستم کاری و اهمال در حقوق مردم وادار نکرده ام. آن گاه قطعه پوستی از جیب خود درآورد و چنین نوشت: «بسم اللّه الرحمن الرحیم «قد جاءکم بیّنةٌ مِن رَبِّکم فأوفوا الکیلَ والمیزانَ بالقسطِ ولاتبخسوُا الناسَ أشیاءَهم ولاتعثَوا فِی الارضِ مفسدینَ بقیّةُ اللّهِ خیرٌ لکم ان کُنتم مؤمنین و ما أنَا علیکم بحفیظٍ»(27) اذا قرأتَ کتابی فاحتفِظ بما فی یَدیکَ حتّی یُقدّمَ علیکَ مَن یقبضُه مِنکَ. والسلام.»
در آغاز نامه، حضرت علی علیه السلام بخشی از آیات سوره هود را متذکر می شوند: «از جانب خدا، حجت و دلیل برایتان آمده است که در پیمانه و ترازو به عدالت رفتار نمایید و اشیاء مردم را کم نکنید و در زمین فساد ننمایید. اگر ایمان آورده اید آنچه خداوند برای شما باقی می گذارد بهتر است و من نگهبان شما نیستم.»
سپس حضرت خطاب به کارگزار خود چنین فرمود: وقتی نامه ام را دریافت کردی، هر چه از حقوق مردم در دست داری نگهدار تا کسی را بفرستم که از تو بستاند و به صاحبانش بدهد. والسلام.
سوده در ادامه گفت: امام این نامه را به من داد و با آن نامه مشکل ما حل شد.
معاویه چون این سخنان را شنید، دستور داد تا مشکل او را برطرف کنند و حقی را که از او ضایع شده است، به او بازگردانند. سوده گفت: «هی واللّه، اذن الفحشاءُ ان کان عدلاً شاملاً، و الاّ فأنا کسائِر قومی»؛(28) من اگر فقط به فکر خودم باشم قبیح و ناشایست است. من نیامده ام که به خواسته خودم برسم. اگر قرار است عدالتی باشد باید شامل حال همه شود، وگرنه من هم چون افراد دیگر قبیله ام خواهم بود.
در این هنگام، معاویه خطاب به سوده گفت: این شهامت و شجاعت را علی بن أبی طالب علیه السلام در شما زنده کرده است که در مقابل سلاطین و قدرت ها این چنین جسور و بی باک باشید، به طوری که به سادگی از این خلق و خوی خود دست بردار نخواهید بود. دستور می دهم که حاجت سوده و قبیله اش را بدهند.
سایر منابع
1. ابن منظور، لسان العرب، قم، نشر ادب الحوزه، 1405 ق؛
2. جمعی از نویسندگان، المعجم الوسیط، ترکیه، دارالدعوة، 1410 ق (1989 م)؛
3. زهرا رفیعی راد، نخبگان حامی ولایت، تهران، سازمان تحقیقات خودکفایی بسیج، 1376.
1 کارشناس ارشد ادبیات عرب و مدرّس حوزه و دانشگاه.
2. برای اطلاعات بیشتر ر. ک: عبّاس بن بکّار الضبّی، اخبار الوافدات من النساء علی معاویة بن ابی سفیان، تحقیق سکینه الشهابی، بیروت، مؤسسة الرسالة، 1403 ق (1983 م)، ص 47 51 / ابن طیفور، بلاغات النساء، تحقیق یوسف البقاعی، بیروت، دارالاضواء، 1420 ق (1999 م)، ص 38 42 / محمّد بن جریر طبری، تاریخ طبری، (تاریخ الامم والملوک)، چ چهارم، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، 1403 ق (1983 م)، ج 4، ص 116 / ابن عبد ربّه، العقد الفرید، تحقیق مفید محمّد قمیحه، چ هشتم، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1407 ق (1987 م)، ج 1، ص 357 / ابن حجر عسقلانی، الاصابة فی تمییز الصحابة، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1328 ق، ج 4، ص 227 / محمّد باقر مجلسی، بحارالانوار، چ چهارم، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1362، ج 42، ص 118 / زینب بنت فوّاز، الدّر المنثور فی طبقات ربّات الخدور، تعلیق محمّد امین ضنّاوی، بیروت، منشورات محمّد علی بیضون، دارالکتب العلمیه، 1420 ق (1999 م)، ج 1، ص 50 / بشیر یموت، شاعرات العرب فی الجاهلیة و الاسلام، تحقیق عبدالقادر محمّد مایو، حلب، دارالقلم العربی، 1419 ق (1998 م)، ص 199 200 / شیخ ذبیح الله محلاّتی، ریاحین الشریعة، چ پنجم، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1368، ج 3، ص 333.
3. خیرالدین زرکلی، الاعلام، چ سیزدهم، بیروت، دارالعلم للملایین، 1998 م، ج 21، ص 290.
4. زینب بنت فوّاز، پیشین، ج 1، ص 50.
5. احمد خلیل جمعه در کتاب خود بدون اینکه منابع کلام خود را ذکر کند، چنین می گوید: أروی اشعار دیگری هم دارد که دلالت بر فصاحت کلام و شیوایی الفاظ و قوّت اشعار وی دارند، علاوه بر اینکه اشعار وی از جنبه ذکر موضوعات تاریخی، دارای ارزش و اهمیت هستند. وی سپس به ذکر برخی از اشعار منسوب به أروی می پردازد. (احمد خلیل جمعه، نساءُ فی قصور الأمراء، بیروت، دارالیمامة،1421ق (2000 م)،ص27.)
6. قصیده رثایی او با این بیت آغاز می شود:
عینیَّ جُودا بدمعٍ غیرِ ممنونٍ |
انّ انهمالاً بدمعِ العینِ یشفینی |
ای دو چشم من! با اشک هایی بدون منّت بر من بخشش کنید که همانا ریزش مداوم اشک درد مرا شفا می بخشد.
7. برخی از مورّخان این قصیده را به أبوالأسود دوئلی نسبت داده اند، ولی کتبی که به حضور أروی در مقابل معاویه پرداخته اند، این ابیات را به وی منسوب کرده اند. واللّه أعلم.
8. منظور از «معاویة بن حرب»، همان معاویة بن ابی سفیان است و حرب جدّ اوست.
9. در این بیت و بیت قبل، به فضایل حضرت علی علیه السلام اشاره کرده و بر ولایت و جانشینی ایشان پس از پیامبر تصریح نموده است.
10. أروی بر این موضوع تأکید می کند که قریش هرگز نمی تواند منکر فضایل حضرت علی علیه السلام شود یا سزاوار بودن ایشان را برای ولایت و رهبری نادیده بگیرد. اگر برخی از آن ها هم سکوت اختیار کرده و غدیر را فراموش کرده اند، نمی توانند منکر آن بشوند.
11. تلمیح دارد به بخشش امام علی علیه السلام هنگام رکوع به فقیری که درخواست کمک از امام داشت و اشاره به آیه «اِنّما ولیّکُم اللّهُ و رسولُهُ والّذینَ آمَنوا الّذین یُقیمونَ الصلاةَ و یُؤتونَ الزکّاةَ و هم راکعونَ.» (مائدة: 55)
12. قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله لعلیٍّ علیه السلام : «أنتَ مِنّی بمنزلةِ هارونَ مِن موسی الاّ أنَّه لا نبیَّ بعدی.» (شیخ طوسی، الأمالی، تحقیق قسم الدراسات الاسلامیة، قم، دارالثقافة، 1414 ق، ص 253.)
13. وحشی بن حرب برده جبیر بن مطعم بود که حمزه سیدالشهداء را در جنگ احد به شهادت رسانید.
14. در کتاب بلاغات النساء، این اشعار به أروی بنت الحارث نسبت داده شده، ولی کتب دیگری همچون أخبار الوافدات و العقد الفرید آن را به دختر عموی او یعنی هند بنت أثاثة منسوب کرده اند. واللّه أعلم.
15. برای اطلاعات بیشر، ر. ک: عبّاس بن بکّار الضبّی، پیشین، ص 44 / ابن طیفور، پیشین، ص 93 / ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، تحقیق سکینه الشهابی، دمشق، 1982 م، ص 487 / ابوالعبّاس احمد بن علی القلقشندی، صبح الاعشی فی صناعة الانشاء، مصر، المؤسسة المصریة العامّة، ج 1، ص 261 / المعافری المالقی، الحدائق الغناء فی اخبار النساء، تحقیق عائدة الطیّبی، لیبیا و تونس، الدار العربیة للکتاب، 1398 ق (1997 م)، ص 74 / بشیر یموت، پیشین، ص 275 / سیدمحسن امین، اعیان الشیعه، تحقیق حسن امین، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، 1403 ق (1983 م)، ج 3، ص 475 / محمّد علی مدرّس تبریزی، ریحانة الادب، چ دوم، تبریز، چاپخانه شفق، ج 8، ص 288 / شیخ ذبیح الله محلاّتی، پیشین، ج 3، ص 366.
16. برخی کتب، مخاطب اُمّ البراء را عمرو بن عاص ذکر کرده اند که وی را بر یاری حضرت علی علیه السلام و مخالفت با معاویه تشویق می کرد. |
17. در این بیت، به موضوع امامت و رهبری حضرت علی علیه السلام پس از پیامبر صلی الله علیه و آله اشاره می کند.
18. حسّان بن ثابت انصاری، معروف به «شاعر النبی»، از بزرگ ترین شعرای صدر اسلام بود که جبهه های شعری مشرکان را با اشعار هجوآمیز خود درهم کوبید. (خیرالدین زرکلی، پیشین، ج 2، ص 176.)
19. برای اطلاعات بیشتر، ر. ک: عبّاس بن بکّار الضبّی، پیشین، ص 23 26 / ابن طیفور، پیشین، ص 79 81 / ابن عبد ربّه، پیشین، ج 1، ص 349 / ابن عساکر، پیشین، ص 522 530 / المعافری المالقی، پیشین، ص 81 / ابوالعبّاس بن احمد بن علی القلقشندی، پیشین، ج 1، ص 257 / سیدمحسن امین، پیشین، ج 3، ص 480 / زینب بنت فوّاز، پیشین، ج 1، ص 118 120 / بشیر یموت، پیشین، ص 274 / شیخ ذبیح اللّه محلاّتی، پیشین، ج 3، ص 410.
20. «ستارگان سعد» ستارگان ده گانه ای هستند که خوش بختی و اقبال بلند را به آن ها مثل زنند.
21. در این بیت، به صراحت به واقعه «غدیر خم» و ولایت حضرت علی علیه السلام اشاره می نماید.
22. برای اطلاعات بیشتر، ر. ک: عبّاس بن بکّار الضبّی، پیشین، ص 71 72 / ابن طیفور، پیشین، ص 47 / ابن عبد ربّه، پیشین، ج 1، ص 364 / زینب بنت فوّاز، پیشین، ج 1، ص 189 / بشیر یموت، پیشین، ص 276 / سیدمحسن امین، پیشین، ج 3، ص 589 / شیخ ذبیح اللّه محلاّتی، پیشین، ج 4، ص 81.
23. منظور از «ابن هند»، معاویة بن ابی سفیان است. بکّاره وی را به «ابن هند» یاد کرده است تا به این وسیله، او را مورد نکوهش قرار دهد؛ زیرا او فرزند همان زنی است که جگر حمزه عموی بزرگوار پیامبر صلی الله علیه و آله را پاره پاره کرد.
24. برای اطلاعات بیشتر، ر. ک: عبّاس بن بکّار الضبّی، پیشین، ص 67 / ابن طیفور، پیشین، ص 42 / ابن عبد ربّه، پیشین، ج 1، ص 344 / محمّدباقر مجلسی، پیشین، ج 41، ص 119 / زینب بنت فوّاز، پیشین، ج 1، ص 436 / بشیر یموت، پیشین، ص 278 / سیدمحسن امین، پیشین، ج 7، ص 324 / شیخ ذبیح اللّه محلاّتی، پیشین، ج 4، ص 354.
25. نام جدّ او در کتب گوناگون به صور متفاوت نقل شده است: در اخبار الوافدات، سوده بنت عمارة بن الأشلّ؛ در بلاغات النساء، سودة بنت عماره بن الأسک و در العقد الفرید، سودة بنت عمارة بن الأشتر آمده است. به خاطر روایت ابن عبد ربه در العقد الفرید، برخی او را نواده مالک اشتر دانسته و بلاغت و فصاحت و شجاعت او را به مالک اشتر نسبت داده اند.
26. سوده در این بیت، از فضایل حضرت علی علیه السلام و ولایت و جانشینی ایشان پس از پیامبر صلی الله علیه و آله و عقد اخوّت پیامبر با ایشان سخن می گوید.
27. هود: 84 85.
28. سوده با این عبارت ثابت می کند حضور اجتماعی و سیاسی زن همانند مرد است و نه تنها زن می تواند برای استحقاق حق پایمال شده به محکمه های حاکمان زور مراجعه کند و نه تنها می تواند حامی حقوق دیگران باشد، بلکه موظّف است حمایت از حقوق دیگران را «معروف» بداند و دفاع از حقوق شخص منهای حقوق جامعه را «منکر» تلقّی کند.