بُعثتُ لأُتَمِّم مَکارمَ الأخلاق (پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله )
یکی از ابواب معارف شیعه دعاست. دُعا که خواندن خدا و یاری خواستن برای برآوردن نیازهاست از عبادتهای مهم اسلامی، بلکه مُخ و مغز عبادت است که ریشه در قرآن دارد، مانند «وَ قَالَ رَبُّکُمُ اْدْعُونی اَسْتَجِبْ لَکُمْ إنَّ الَّذینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرینَ»؛ و پروردگارتان فرمود: «مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم. در حقیقت کسانی که از پرستش من کِبر می ورزند به زودی خوار در دوزخ درمی آیند»(2).
چنان که از آیه برمی آید و در تفسیرها هم ذکر شده(3) مقصود از «عبادت» دعاست. امام علی بن حسین علیهماالسلام نیز به این نکته اشاره می فرمایند:
«پروردگارا! نیایش و دعا را عبادت و تَرکش را کِبر و خودخواهی نامیدی، و بر دعا نکردن به دخولِ دوزخ با خواری تهدید فرمودی»(4).
در دعا انسان نیاز خود و بی نیازی و قدرت آفریدگار را با هم در دل دارد و بعد از او کمک می طلبد، و این حالْ روح عبادت است؛ یعنی فقر و ناتوانی بنده و غنای آفریننده را باور داشتن.
حال دعا
روحانی ترین و بهترین حال مؤمن موحّد است. شیرین ترین لحظات عمر در دعا حاصل می شود. ارتباطی قلبی و یافتنی نه گفتنی، که در آن زمان بنده خود را از زندان خویش رها ساخته با تمام وجود معبود را می خواند. در فضای معنوی خاصّی قرار می گیرد، که از همه گسسته و در ارتباط روحی شدید با آفریدگاری است که از رگ گردن به او نزدیک تر است: «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ اِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرید»(5).
این توجّه و حضور قلب حال خاصّ دعاست، که چون تکرار شود آثاری شگرف بر جان و روان آدمی دارد «و سطح اتکاء و توکل به خدای سبب ساز را بیشتر می گرداند، و همه نیروهای روانی را در نیل به آرمانهای شایسته انسانی بسیج می نماید، و نیکو مددکاری است در تقویت اراده و قدرت تصمیم گیری در راه نیل به کمالات انسانی و خدمات اجتماعی»(6).
شرایط حاجت روایی
پیدا شدن آن گونه حالات روانیِ خوشایند شرایط و مقدماتی دارد که باید در به دست آوردنش کوشش کرد. افزون بر شرایطی که در کتب دعا نوشته اند، دو شرط مهم را باید یادآور شد: نخست حلال بودن کسب، که از حضرت صادق علیه السلام روایت شده: کسی که می خواهد از استجابت دعایش مسرور شود باید کسب او حلال و طیب باشد(7). دیگر داشتن حضور قلب و امید زیاد (حتی یقین) به اجابت دعاست(8)، که لازمه اش یأس و ناامیدی از توان مالی و قدرت اجتماعی و کسان و یاوران یعنی همه چیز و همه کس می باشد، و این اساس یکتابینی و یکتاپرستی است. آری چنین دعایی است که در حدیث نبوی از آن به «مغز عبادت» تعبیر شده که با وجود آن کسی به هلاکت (در دین و دنیایش) نمی رسد(9). امام زین العابدین علیه السلام چه زیبا ما را از توجه به غیر خدا باز داشته و علت آن را هم بیان کرده:
«هر که در نیاز خود به یکی از آفریدگان تو رو کند، یا او را با جای تو وسیله برآمدن حاجت قرار دهد بی شک خود را در معرض نومیدی قرار داده و از جانب تو سزاوار محرومیت از احسان گشته»(10).
در چند جمله بعد از همین دعا می فرماید:
«پاک و منزّه است پروردگارم، چگونه نیازمندی از نیازمندی دیگر مانند خود طلب نیاز کند؟ و چگونه تهیدستی از تهیدستی دیگر گدایی نماید».
تنوع دعاها
اهمیت زیادی که دعا در اسلام و مخصوصا شیعه دارد، موجب نقل ادعیه گوناگونی بر حسب زمانهای خاص یا اماکن متبرکه شده که از پیامبر اکرم ما صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علی علیه السلام و دیگر معصومین رسیده است. در این میان مجموعه 54 دعا که از امام زین العابدین و سید الساجدین علی بن حسین علیه السلام نقل شده و به نام صحیفه سجادیه موسوم است اهمیت و شهرت بیشتری یافته؛ زیرا از بلاغت در معنی و صحت در انتساب برخوردار است، و از میان آنها دعای بیستم که به عنوان «دعای مکارم الأخلاق» شهرت یافته برجستگی و جذّابیت خاصی دارد. به این جهت نگارنده به توضیح و شرح آن پرداخته تا بعضی از معارف و مفاهیم والایی که برای تهذیب نفس در آن آمده نشان دهد، و فضل تقدّم معصومین از عترت پیامبر اکرم را در مباحث عرفان عملی و خودسازی یادآور شود.
مکارم اخلاقی
پیش از پرداختن به اصل دعا باید توضیح دهم که «مکارم اخلاق» در سیر کمالی انسان آن قدر اهمیت دارد که رسول معظّم ما صلی الله علیه و آله فرموده: من برانگیخته شدم تا مکارم اخلاقی را به حد نهایی و تمامیت برسانم. مکارم اخلاقی فضیلتی برتر و مهم تر از حُسن خُلق است؛ زیرا خود حضرت در توضیح آن فرموده اند:
«عَلیکم بمکارم الأخلاق، فإنّ اللّه َ عزّوجلّ بعَثنی بها، و إنّ مِن مکارم الأخلاق أن یعفوَ الرجلُ عمَّن ظَلمه، و یُعطی مَن حَرمَه و یَصِلَ مَن قطَعه، و أنْ یَعودَ مَن لا یَعودُه»(11).
بر شما باد به تحصیل مکارم اخلاقی؛ زیرا خدا که عزیز و بزرگ است مرا به ابلاغ آن برانگیخته. از جمله مکارم اخلاقی آن است که شخص از کسی که به او ستم کرده درگذرد، و به کسی که محرومش کرده عطا کند، و با کسی که از او گسسته پیوند برقرار کند، و از کسی که عیادتش نکرده عیادت نماید.
تأمل در آنچه از پایه گذار اسلام نقل شد، می فهماند که در مسائل فردی و شخصی نه تضییع حقوق عمومی و ستم بر جامعه اسلامی مقابله به مِثل اگر جایز هم باشد، از مکارم اخلاقی و برخورد کریمانه مورد نظر پیامبر اکرم ما نمی باشد، و راستی که در اجتماع تا چنان رفتار محبت آمیز و بزرگوارانه معمول نشود زندگی خشک و رنج آور خواهد بود، و بیماریهای عصبی فراگیر می شود، چنان که در آیه شریفه خداوند نه تنها به «عدل» بلکه پس از آن به «احسان» هم امر فرموده است: «إنَّ اللّه َ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الاْءحْسان»(12).
اکنون به جملاتی از دعای مکارم الاخلاق توجه می کنیم:
بیان مسائل اعتقادی
حضرت در ابتدای دعا به بیان مسائل اعتقادی چون ایمان، یقین و نیّت پرداخته اند و به استوار کردن پایه های ایمان و اعتقاد توصیه می فرمایند.
ایمان در لغت تصدیق به قلب است(13) و در شرع اعتقاد به دل و اقرار به زبان(14). ایمان دارای مراتبی است. پایین ترین مرتبه آن ایمان به زبان است که آیه «یَآءَیُّهَا الَّذینَ امَنُوآ امِنُوا بِاللّهِ وَرَسُولِهِ وَالْکِتَابِ الَّذی نَزَّلَ عَلی رَسُولِهِ»(15) اشاره به آن دارد. مرتبه بالاتر، ایمان به تحقیق است که ابتدا باید تصدیق جازم حاصل شود، سپس این تصدیق مستلزم عمل صالح است: «اِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ امَنُوا بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُوا وَ جَاهَدُوا بِاَمْوَالِهِمْ وَ اَنْفُسِهِمْ فی سَبیلِ اللّهِ»(16).
مرتبه بعد ایمان به غیب است که «یؤمِنونَ بِالغَیبِ» نظر به آن دارد. در این مرحله بصیرت باطنی حاصل می شود و از این کامل تر ایمان آنهایی است که در حق ایشان فرمود: «اِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ اِذَا ذُکِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَاِذَا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ ایَاتُهُ زَادَتْهُمْ اِیمَانًا * اُولآئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا»(17). این مرتبه، مرتبه ایمان کامل است که مقارن است با یقین و حضرت هم بعد از ایمان کامل، برترین مرتبه یقین را می طلبند(18).
از کتب عرفانی تنها خواجه نصیر طوسی در اوصاف الأشراف به این مرحله یعنی ایمان اشاره نموده است و بقیه ظاهرا ایمان را مفروغٌ عنه فرض نموده اند. اما چنین به نظر می رسد که قبل از شروع سیر و سلوک باید ایمانی ثابت و استوار داشت تا بتوان در این وادی طی طریق نمود، چنان که امام سجاد علیه السلام به ایمان و مراتب آن تصریح نموده اند:
«برخی از مردم تنها به زبان اقرار به ایمان دارند تا بدان وسیله جان خود را حفظ کرده و به آرمانشان دست یابند، امّا ما با زبان و دل و جان به تو ایمان آوردیم»(19). «بار الها ایمانی به من عطا نما که در قلبم جای گیرد»(20) «و آن را به گونه ای گردان که به صورت کامل و اتم باشد»(21)، تا منشأ خیرات و برکات گردد.
یقین
مسئله بعدی که حضرت به دنبال ایمان بیان می دارند یقین است. یقین در لغت علمی است که هیچ شکلی بدان راه نمی یابد(22) و در اصطلاح عبارت است از ظهور نور حقیقت و رؤیت آشکار با قوّه ایمان نه با حجت و برهان(23). مادام که این نور از ورای حجاب باشد آن را نور ایمان خوانند و چون پرده ها برافتد و از حجاب مکشوف شود آن را نور یقین دانند. در حقیقت یک نور بیش نیست، همان نور ایمان وقتی بدون هیچ حجابی در دل جای گیرد یقین نامیده شود(24).
برخی از عرفا گویند: «یقین از زیادت ایمان باشد و از تحقیق آن در دل».
و برخی دیگر گویند: «یقین قرار گرفتن علمی بود در دل که تغیّر بدان راه نیابد»(25).
برای یقین سه مرتبه شمرده اند: علم الیقین، عین الیقین و حق الیقین(26).
حضرت در این دعا بالاترین مرتبه یقین را از پروردگار خواستارند و می فرمایند:
«یقینم را برترین یقین قرار ده(27)، یقینی راسخ و استوار که بدان وسیله از رنج طلب آسوده شویم»(28).
و در دعایی دیگر از صحیفه می فرمایند:
«پروردگارا نوری به من عطا نما که در پرتو آن در بین مردم زندگی کنم و با فروغش در هر ظلمتی راه یابم، و انوارش دلم را از شک و شبهه پاک سازد»(29).
نیّت
مطلبی که حضرت بعد از ایمان و یقین مطرح نموده اند نیّت است. نیّت در لغت به معنی قصد است، و قصد واسطه است میان علم و عمل؛ زیرا تا چیزی معلوم نباشد قصد آن نمی کنیم و تا قصد نکنیم به مرحله عمل در نمی آید. نیّت به عنوان اولین گام در سیر و سلوک مطرح است، چون در ابتدای راه باید قصد هدف معینی کرد، بعد حرکت نمود. در اینجا مقصد حصول کمال است از کامل مطلق، پس نیّت مشتمل است بر طلب قرب به حق تعالی، چرا که تنها او کامل مطلق است(30).
در کتب عرفانی از اشاره به نیّت غفلت نموده اند، اما حضرت به آن عنایت داشته و به بهترین وجه بیان نموده اند:
«بار خدایا نیّت مرا به لطف خود بسیار گردان»(31)، «درست و استوار آن گونه که هیچ تردیدی به آن راه نیابد»(32). «پروردگارا نیّت مرا به نیکوترین نیّتها منتهی ساز»(33)؛ نیّتی که با قصد قربت آغاز شود و با عملی خالص و بدون هیچ شائبه خودنمایی و ریا پایان پذیرد.
«بارالها نیّتم را در طاعتت استوار کن»(34) «و به قدرت و توانایی ات کارهایی که از من فوت شده اصلاح نما و از مؤاخذه من درگذر»(35).
چنان که می بینیم، امام علی بن الحسین علیه السلام در ابتدای دعا و نخستین جملات، پایه و اساس سلوک الی اللّه را بیان می فرمایند: ایمان کامل که به حد یقین برسد و نیّتی خالص تا پایان عمل و عملی شایسته تر از اعمال دیگران. این نکات فرق اصلی تعلیمات خاندان رسالت را از دیگران نشان می دهد، و می فهماند که حتی اعمال قلبی باید تنها برای خدا باشد و دور از هرگونه هوی یا خودنمایی و اغراض شخصی یا گروهی.
طلب هدایت الهی
طلب هدایت الهی نکته بسیار مهمی است که به مرحله ویژه ای اختصاص ندارد، بلکه در تمام مراحل باید به آن عنایت داشته بی وقفه از پروردگار درخواست نمود؛ زیرا اگر بخواهیم در زمره موحدان مخلص به شمار آییم باید از او بخواهیم تا راه را به ما بنمایاند و «قلبمان را برای پذیرش هدایتهای الهی گشاده سازد»(36). حضرت می فرمایند:
«بار خدایا بر محمّد و آلش درود فرست و مرا از روشی شایسته بهره مند گردان که آن را با برنامه دیگری عوض نکنم و به راه حقی هدایت نما که از آن روی برنتابم»(37)، «چرا که تو به حقیقت بر هدایت من توانایی، پس مپسند که گمراه شوم»(38).
«بارالها هر که را تو هدایت نمایی اغوای گمراه کنندگان او را از راه به در نبرد»(39)؛ «زیرا ره یافتگان در پرتو نور ذات تو راه یابند»(40).
«الهی زبانم را به هدایت گویا ساز و پرهیزکاری را به من الهام نما و به پاکیزه ترین روش توفیقم ده و به کاری وادار که بیش از هر چیز به آن خشنودی، بهترین راه را پیش پایم بگذار و مرا بر آیین خود دار تا بر آن بمیرم و زنده شوم»(41).
درخواست صفات پسندیده
در این بخش، امام از پروردگار می خواهند تا خویهای نیکو و صفات پسندیده را به ایشان عطا کند، سپس به عنوان تکمیل این درخواست از خدا مسئلت دارند که قبل از اعطای مکارم الاخلاق، قابلیّت و ظرفیّت تحمّل این مواهب در بنده به وجود آید، سپس آراسته به این صفات گردد، تا مبادا گرفتار صفات رذیله چون عجب، کبر، منّت گذاری و سایر رذایل شود.
حضرت می فرمایند:
«ارجمندم ساز و عزیزم دار و مبتلایم به کبر مگردان... اما به همان مقدار که عزّت ظاهری برایم پیش می آوری ذلّت و پستی در باطن برایم ایجاد کن تا مبادا گرفتار کبر و غرور شوم»(42). «بر بندگی ات رامم ساز، و عبادتم را به آلودگی خودپسندی تباه مکن»(43). «خیر و نیکی را برای تمام مردم به دست من جاری ساز و آن را از کدورت منّت گذاری دور دار که پاداش احسان را از بین ببرد»(44). «خویهای عالی را به من عطا فرما و از فخر فروشی محافظتم نما»(45)؛ صفاتی چون: «گستردن عدل و داد، فرو نشاندن خشم، خاموش کردن آتش فتنه و دشمنی (اختلاف بین مردم)، گردآوردن دلهای از هم رنجیده، اصلاح بین مردم، رواج دادن خیر و نیکی و پنهان نمودن عیوب، نرم خویی، فروتنی، خوش رفتاری و وقار، حسن معاشرت، پیشی گرفتن در نیکی، ایثار در نیکی و لطف، چشمپوشی از سرزنش دیگران، بخشش بر آن که استحقاق ندارد، گفتن سخن حق اگر چه سخت باشد، کم شمردن نیکی در گفتار و کردار اگر چه بسیار باشد، بسیار شمردن بدی در گفتار و کردار اگر چه کم باشد»(46).
حضرت در پی درخواست مکارم اخلاق، اصلاح و هدایت دشمنان را از پروردگار خواستارند. ایشان عملاً شیوه گذشت و بزرگواری را به ما می آموزند که نه تنها پاسخ دشمنی و عداوت مقابله به مثل نیست، بلکه باید از آن هم فراتر رفته، اصلاح و هدایتشان را از پروردگار درخواست نمود.
حضرت می فرمایند:
«پروردگارا شدّت کینه کینه توزان را به محبّت، حسد اهل تجاوز را به مودّت، بدگمانی نیکان را به اطمینان، دشمنی نزدیکان را به دوستی، بدرفتاری خویشاوندان را به خوش رفتاری، خوار گردانیدن نزدیکان را به یاری نمودن، دوستی ظاهرسازان را به دوستی حقیقی و اهانت مصاحبان را به حسن رفتار مبدّل ساز»(47).
حضرت در ادامه کرامت و بزرگواری را به بالاترین درجه رسانده، ظرایف اخلاقی را چنین بیان می فرمایند:
«پروردگارا مرا توفیق ده تا با کسی که با من یکرنگی ننموده از سر اخلاص رفتار کنم»(48). «کسی را که از من دوری گزیده به خوبی پاداش دهم، و به کسی که محرومم ساخته بخشش نمایم، به آن که از من بریده بپیوندم، و از آن که از من غیبت نموده به نیکی یاد کنم، خوبی را سپاس گزارم و از بدی چشم بپوشم»(49).
ایشان در دعای دیگری که درباره همسایگان و دوستان است می فرمایند:
«پروردگارا مرا توفیق ده که بدکارشان را به احسان پاداش دهم و از ستمکارشان با عفو و بخشایش درگذرم، درباره همه آنان حسن ظن داشته باشم... و عفیفانه چشم از خطای آنان بپوشم»(50)، «و در نبودشان دوستی و محبّت خود را برای آنان پنهان دارم»(51).
«آنچه برای خویشان خود واجب می دانم برای آنان نیز واجب بدانم، و آنچه را برای خواص خود رعایت می کنم برای آنان نیز رعایت نمایم»(52).
حال اگر با وجود همه این کرامتهای اخلاقی و گذشت و ایثار نسبت به دوست و دشمن، برخی دست از عداوت و دشمنی برنداشتند چه باید کرد و به که باید پناه برد؟
حضرت می فرمایند:
«پروردگارا مرا بر کسی که به من ستم کند چیرگی ده، و با آن که با من به مجادله برخیزد زبانی گویا عطا نما، و با کسی که با من دشمنی کند پیروزی عنایت فرما، و بر آن که درباره من مکر و حیله نماید چاره سازی مرحمت کن، و بر آن که بر من مسلّط شود قدرت ده، و بر آن که مرا عیب گوید توانی ده تا دروغش را آشکار سازم، و از چنگ آن که مرا بیم دهد رهایم بخش»(53).
چنان که ملاحظه می کنیم این دعاها که بهترین یادآوری و تلقین روانی است، از نظر تربیتی و معرفت آموزی نکات ظریف و باریکی را دربر دارد که در سخنِ غیر معصوم کمتر می بینیم.
تجلی گاه خدمات پسندیده
نکته ای که در اینجا باید به آن توجه داشت این است که همه این صفات وقتی معنی پیدا می کند که انسان پا به عرصه جامعه گذاشته با مردم زندگی کند، نه اینکه از آنان بریده، تمام اوقات را در مساجد به اعتکاف نشیند. برخی از عرفا در مورد زهد می گویند بی رغبتی است نسبت به متاع دنیا و اِعراض قلب است از مظاهر آن. زاهد دنیا را به صورت زشت و گذرا مشاهده می کند و آخرت را به صورت زیبا و ماندگار که البته درست است، امّا زهد صوفیانه روی گرداندن کلّی از دنیا و پرداختن به آخرت است؛ یعنی گسستن از جامعه و گوشه عزلت گزیدن است، ولی در سنّت نبوی و تعلیمات قرآنی، کار دنیوی چون به قصد قربت و خیررسانی به مردم انجام شود وجهه اخروی پیدا می کند و عبادت محسوب می شود.
امام سجّاد علیه السلام می فرمایند:
«و همه این خصلتها را به وسیله تداوم اطاعت، و همراهی جماعت مسلمانان و وا گذاشتن بدعت و عمل کننده به رأی ساختگی در دین کامل ساز»(54).
در ضمن بهره گیری از نعمتهای الهی در حد نیاز لازم و ضرور است، چنان که حضرت علی علیه السلام در نهج البلاغه خطاب به عاصم بن زید که ظاهرا زهد را برگزیده بود فرمودند:
«ای دشمن حقیر خویش، شیطان ناپاک خواهد که تو را گمراه کند، آیا به زن و فرزندت ترحم نمی کنی؟ پنداری که خداوند چیزهای نیکو و پاکیزه را بر تو حلال کرده، ولی نمی خواهد که از آن بهره مند گردی؟ تو در نزد خدا از آنچه پنداری پست تر هستی»(55).
امام سجاد علیه السلام نیز به مسائل ظاهری و اجتماعی در حدّ نیاز توجه می نمایند و می فرمایند:
«پروردگارا مرا از سختی و رنج به دست آوردن روزی کفایت کن، و روزی ام را از جایی که گمان نمی برم به من عنایت فرما»(56)، «تا در راه به دست آوردن آن از بندگی ات باز نمانم و سنگینی وبال آن را به دوش نکشم و از تبعات زیان آور کسب در امان مانم»(57).
حضرت در بخش دیگری از همین دعا می فرمایند:
«پروردگارا فراخ ترین روزی را به وقت پیری نصیبم کن و قوی ترین توانایی ات را به هنگام درماندگی بهره من فرما»(58).
موضوعی که توجه به آن ضروری است این است که حضرت عنایت به این نکات را به عنوان وسیله ای برای رسیدن به هدف می دانند و در ادامه می فرمایند:
«مرا در راه عبادتت دچار سستی مکن و از تشخیص راهت نابینا مساز، و به ارتکاب خلاف محبّتت دچار مکن و مپسند به کسی که از تو دور است نزدیک شوم و از آن که با تو همراه است جدا گردم»(59).
رجا
رجا در لغت به معنای امید داشتن(60) است و در اصطلاح دل بستن به چیزی دلخواه که در آینده حاصل خواهد شد(61) و متوقع بودن نیکی است از کسی که نیکویی به دست اوست.
گفته اند خوف و رجا به مثابه دو قدم اند برای سالکان که بدان قطع منازل و مراحل کنند، گاهی به قدم خوف از مهالک وقوف می گذرند و گاهی به قدم رجا از ورطه های یأس و قنوط عبور می کنند(62).
رجا ایمنی بود به جود کریم و دیدن جلال است به چشم جمال(63).
رجا مشتمل بر فواید بسیاری است؛ از آن جمله: باعث ترقی در درجات کمال شده و بر سرعت سیر، در طریق وصول به مطلوب می افزاید: «یَرْجُونَ تِجَارَةً لَنْ تَبُورَ * لِیُوَفِّیَهُمْ اُجُورَهُمْ وَ یَزِیدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ»(64) همچنین مقتضی حسن ظن به مغفرت پروردگار و اطمینان به رحمت او می باشد(65): «اُولئِکَ یَرْجُونَ رَحْمَةَ اللّه ِ»(66).
چنان که امام سجّاد علیه السلام نیز می فرمایند:
«ای کسی که امید امیدواران از تو فراتر نرود»(67)، «غیر تو کسی را نمی خوانم و به غیر حضرتت به احدی امید ندارم»(68). «پس آرزویم را در امید به رحمتت تحقق بخش». «الهی چون اندوهناک شوم تو دلخوشی منی و چون محروم گردم تو محل امید منی و چون غم و غصه و مصیبت بر من هجوم آرد پناهم به توست»(69).
«ای خدای من آن را که جز تو عطاکننده ای نمی یابد ناامید مکن و کسی را که از تو به غیر تو بی نیاز نمی شود بی یاری مگذار»(70)، «و از اجابت دعایم گر چه به تأخیر افتد نومیدم مکن»(71).
درخواست از غیر نداشتن و توکل بر او
در این دعا به طور مستقیم درباره توکل صحبت نشده است، اما حضرت با عباراتی که بیان کننده این معناست به آن اشاره نموده اند.
توکل در لغت به معنای اطمینان داشتن است به آنچه در خزاین الهی می باشد و نومیدی از آنچه در دست مردمان است(72). در اصطلاح مراد از توکل، تفویض امر است به وکیل علی الاطلاق و اعتماد بر کفالت او. متوکل حقیقی کسی است که در نظر او جز وجود مسبّب الاسباب وجودی دیگر نگنجد و توکل او با وجود اسباب و عدم آن تغییر نکند(73).
توکل دارای سه درجه است: توکل، تسلیم و تفویض. متوکل به وعده آرام گیرد، صاحب تسلیم به علم وی اکتفا کند و صاحب تفویض به حکم وی رضا دهد. توکل صفت مؤمنان است، تسلیم صفت اولیاء و تفویض صفت موحّدان است(74).
عارف علم، قدرت و اراده خود را از جمله اسباب و شروطی می داند که در ایجاد برخی از امور نقش دارند که او آن امور را به خود نسبت می دهد، امّا در واقع توسط او کاری که موجد و محبوب او خواسته، انجام گرفته است. در اینجاست که جبر و قدر متحد شوند؛ چه اگر کار را به موجد نسبت دهد جبر به ذهن آید و اگر به شرط و سبب نسبت دهد قدر به ذهن آید، امّا اگر دقت شود، نه جبر مطلق است و نه قدر مطلق، و این است معنای «لا جَبرَ وَ لا تَفویضَ بَلْ اَمْرٌ بَینَ الاَمْرَین»(75).
گویند شرط توکل آن است که خود را در دریای عبودیّت افکنی و آرام گیری، اگر دهد شکر کنی و اگر باز گیرد صبر نمایی(76). حضرت سجّاد نیز از سر اخلاص با معبود حقیقی به راز و نیاز می پردازند و تنها از او درخواست می نمایند:
«ای مولای من اعتمادم، تکیه ام، امیدم و توکلم بر توست»(77). «به تو توکل می کنم و بر جود و کرمت اعتماد می نمایم».
«به وقت نیاز به گدایی از تو برخیزم، و در بیچارگی به پیشگاه تو بنالم. مرا چون مضطر شوم به کمک خواستن از غیر خود و چون فقیر شوم به فروتنی برای درخواست از غیر خود و چون بترسم به زاری کردن به درگاه غیر خود آزمایش مفرما»(78).
«بارخدایا آبرویم را به توانگری حفظ کن، قدر و منزلتم را به تنگدستی پست مفرما، که از روزی خوارانت روزی طلبم و از اشرار خلقت عطا و بخشش خواهم، تا به ستایش آن که به من عطا کرده گرفتار و به سرزنش آن که از من منع نماید مبتلا گردم، در حالی که بخشش و منع عطا وقف حریم مقدس توست»(79).
«ای مولای من مرجع خواهش من تویی نه هیچ مسئول دیگر، و برآورنده نیازم تویی نه هیچ مطلوب الیه دیگر. پیش از آن که کسی را بخوانم تو را می خوانم و بس»(80). «دعایم را به سویم بر مگردان، زیرا من برایت مخالفی قرار نمی دهم و با وجود تو شریک و انبازی را نمی خوانم»(81).
پناه بردن به خدا از وسوسه های شیطانی
شیطان یکی از بزرگ ترین دشمنان انسان است که از آغاز خلقت آدم کینه دیرینه به دل دارد و قسم یاد کرده که فرزندان آدم را از صراط مستقیم بلغزاند. او نخستین تجربه اش را درباره آدم و حوا به اجر گذاشت، «فَاَزَلَّهُمَا الشَّیْطَانُ عَنْهَا فَاَخْرَجَهُمَا مِمَّا کَانَا فیهِ»(82).
در اینجاست که پناه بردن به خداوند از شرّ چنین موجودی ضرور به نظر می رسد. این نکته ای است که عرفا در تبیین مراحل سیر و سلوک از آن غفلت نموده اند، ولی امام سجّاد علیه السلام در ادعیه شان به این دقایق و ظرایف اشاره نموده اند و می فرمایند:
«بارخدایا به تو پناه می برم از فتنه انگیزیهای شیطان رانده شده و از حیله و مکرهای گوناگونش و از تکیه کردن به آرزوها و وعده ها و فریب او و در افتادن به دامهایش»(83). «الهی عنایت کن به جای آنچه شیطان در دلم می افکند از آرزوی باطل و بدگمانی و حسد، یاد عظمت تو کنم و در قدرت تو بیندیشم و در دفع دشمنانت چاره سازی نمایم. و به جای آنچه شیطان بر زبانم جاری می سازد از فحش و بدگویی و دشنام به آبروی کسی یا شهادت ناحق یا غیبت از مؤمن غایب یا ناسزا به شخص حاضر و مانند اینها، سخن در سپاس تو گویم و مبالغه در ثنای تو ورزم و با تمام هستی خود ستایش بزرگی تو گویم و شکر نعمت تو به جای آورم و اعتراف به احسان تو نمایم و به شمردن نعمتهای تو پردازم»(84).
1 این نوشتار بخشی از تحقیق مفصّلی است که نویسنده درباره صحیفه سجادیه انجام می دهد، تا عرفان عملی را از دیدگاه حضرت سجاد علیه السلام نشان دهد.
2 مؤمن (40) / 60، قرآن مجید، ترجمه استاد محمّد مهدی فولادوند، دارالقرآن الکریم، قم، 1376.
3 درباره تفسیر «عبادة» به دعا در آیه مذکور بنگرید به: الفضل بن الحسن الطبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تصحیح و تحقیق السید هاشم الرسولی و السید فضل اللّه الیزدی الطباطبائی، دارالمعرفة، 1406ق، ج 7-8، ص 832.
طبرسی راجع به فضیلت دعا و اینکه «عبادت برتر» است ضمن تفسیر آیه چند روایت نقل کرده که از آنهاست: رَوی حنّان بن سدیر عن ابیه، قال قُلتُ لأبی جعفر علیه السلام أیّ العبادة افضل؟ قال: ما مِن شی ءٍ اَحبُّ الی اللّه مِن أنْ یسأل و یطلب ما عنده، و ما أحدٌ أبغضَ الی اللّه عزّوجلّ ممّن یَستکبِر عن عبادتِه و لا یَسأل ما عنده».
4 صحیفه سجادیه، ترجمه صدر بلاغی، ناشر حسینیّه ارشاد، ص 483 : فَسَمّیتَ دُعاءَکَ عِبادةً و ترکَه استکبارا و توَعَّدتَ علی تَرکِه دخول جَهنّم داخِرین (دعای 45).
5 سوره ق (50) / 16: و ما از شاهرگ [او] به او نزدیک تریم. این تعبیر کمال علم و قرب آفریدگار را به انسان می رساند. علاّمه طباطبایی در تفسیر آیه می نویسند: و هذا تقریب للمقصود بجملة ساذجة یَسهل تلَقّیها لعامّة الأفهام و اِلاّ فأمر قُربه تعالی الیه اعظم من ذلک... (المیزان فی تفسیر القرآن).
6 محمّد مهدی رکنی، شوق دیدار، مباحثی پیرامون زیارت، بنیاد پژوهشهای اسلامی، چاپ چهارم، 1381، ص 275.
7 محمّد بن یعقوب کلینی، الاصول من الکافی، کتاب الدعاء، ج 2، ص 486، حدیث 9، در حدیث 8 نیز «کسب مال از راه حلال» ذکر شده.
8 همان، ج 2، ص 473 (بابُ الإقبال علی الدّعاء)، حدیث 1 و 3.
9 الشیخ عباس القمی، سفینة البحار، اشراف علی اکبر الهی الخراسانی، مجمع البحوث الإسلامیة، الطبعة الأولی، ج 2، ص 179. در همین مأخذ شرح آداب دعا آمده است.
10 صحیفه سجادیه، دعای 13: «وَ من توَجَّه بحاجَتِه الی أحدِ من خَلقک او جَعَله سَبَبَ نُجحِها دُونَک فَقَد تَعرَّضَ للحِرمان، وَ اسْتَحَقَّ مِن عِندکَ فَوتَ الإحسان... سُبحانَ رَبّی کَیفَ یَسأَل مُحتاجٌ مُحتاجا و أنّی یَرغَبُ مُعْدِمٌ اِلی مُعْدِم؟»
11 امالی شیخ طوسی، ج 2، ص 92؛ به نقل از: سفینة البحار، ج 4، ص 215.
12 نحل (16) / 90.
13 معجم مقاییس اللغة، لأبی الحسین احمد بن فارس بن زکریا، متوفای 395.
14 علی بن محمّد الجرجانی، التعریفات، تهران، انتشارات ناصر خسرو.
15 نساء / 136.
16 حجرات / 15.
17 انفال / 3 و 4.
18 خواجه نصیرالدین محمد طوسی، اوصاف الأشراف، تصحیح سید نصراللّه تقوی، در مطبعه دولتی آلمان در برلین به چاپ عکسی رسید، 1306ش.
19 «فَاِنَّ قَوما آمَنوا بِاَلسِنَتِهِم لِیَحْقِنوا به دِماءَهُم فَاَدْرَکُوا ما اَمَّلُوا و اِنّا آمَنّا بِکَ بِاَلسِنَتِنا و قُلوبِنا...» (دعای ابو حمزه ثمالی).
20 «اللّهُمَّ اِنّی اَسأَلُکَ ایمانا تُباشِرُ به قَلبی» (دعای ابو حمزه ثمالی).
21 «و بَلِّغ بایمانی اَکمَلَ الایمان» (صحیفه سجادیه، دعای 20).
22 علی بن محمّد الجرجانی، التعریفات؛ عبدالکریم هوازن قشیری، رساله قشیریه، ترجمه ابو علی حسن بن احمد عثمانی، تصحیح بدیع الزمان فروزان فر، تهران، شرکت چاپ و نشر علمی و فرهنگی کتیبه، 1381، ص 272.
23 التعریقات: یقین.
24 عزالدین محمود کاشانی، مصباح الهدایة و مفتاح الکفایة، تصحیح استاد جلال الدین همایی، قم، چاپخانه ستاره، ص 75.
25 رساله قشیریه، ص 271 و 274.
26 کاشانی، مصباح الهدایة و مفتاح الکفایة، ص 75؛ طوسی، اوصاف الاشراف، ص 55.
27 «واجعَل یَقینی اَفضَل الیَقین» (صحیفه سجادیه، دعای 20).
28 «وَهَب لی یَقینا صادِقا تَکفینا بِهِ مِنْ مَؤونة الطَّلَب» (همان، دعای 29).
29 «وَهَبْ لی نورا اَمشی به فی النّاسِ، وَ اَهتَدی بِهِ فی الظُّلمات و استَضی ءُ بِهِ مِنَ الشَّکِ وَ الشُّبَهاتِ» (همان، دعای 22).
30 طوسی، اوصاف الاشراف.
31 «اللّهُمَّ وَفِّر بِلُطفِکَ نیَّتی» (صحیفه سجادیه، دعای 20).
32 «وَ نیَّةِ رُشدٍ لا اَشُکُّ فیها» (همان).
33 «و انْتَهِ بِنیَّتی اِلی اَحْسَنِ النیّات» (همان).
34 «اللّهُمَّ وَ ثَبِّت فی طاعتِکَ نیَّتی» (همان، دعای 31).
35 «وَ استَصلِحْ بِقُدرَتِکَ ما فَسَدَ مِنّی» (همان، دعای 20).
36 «وَ اشرَح لِمَراشِدِ دینِکَ قَلبی» (همان، دعای 23).
37 «اللّهُمَّ صَلِّ عَلی محمّد و آل محمّد وَ متِّعنی بِهُدیً صالِحِ لا اَستَبدِلُ بِهِ وَ طَریقَةِ حَقٍّ لا اَزیغُ عنها» (همان، دعای 20).
38 «وَ لا اَضِلَّنَّ وَ قَد اَمْکَنتکَ هِدایَتی» (همان).
39 «وَ مَن هَدَیتَ لَم یُغوِه اضلالُ المُضِلّینَ» (همان، دعای 5).
40 «وَ اِنَّما یَهتَدِی للمُهتَدونَ بِنورِ وَجهِکَ» (همان).
41 «اللّهم و اَنطِقنی بِالهُدی و اَلهِمنی التقوی و وفِّقنی لِلَّتی هی اَزکی و استَعمِلنی بِما هو اَرضی. اَللهم اسْلُک بِیَ الطَّریقةَ المُثلی واجْعَلنی عَلی مِلَّتِکَ اَموتُ و اَحیی» (همان، دعای 20).
42 «وَ اَعِزَّنی و لا تَبتَلیَنّی بالکِبر... وَ لا تَرفَعنی فِی النّاسِ دَرَجَةً اِلاّ حَطَطْتَنی عِندَ نَفسی مِثلَها، وَ لا تُحْدِث لی عِزّا ظاهرا اِلاّ اَحدَثْتَ لی ذِلَّةً باطِنَةً عِندَ نَفسی بِقَدَرِها» (همان).
43 «وَ عَبِّدنی لَکَ، وَ لا تُفسِد عِبادَتی بِالعُجب» (همان).
44 «وَ اَجْرِ للنّاسِ علی یَدِیَ الخَیر وَ لا تَمحَقهُ بِالمَنِّ» (همان).
45 «وَهَبْ لی مَعالِیَ الاَخلاقِ و اعْصِمنی مِنَ الفَخر» (همان).
46 «فی بَسْط العَدل، وَ کظمِ الغَیظ وَ اِطفاءِ النائرة، وَ ضَمِّ اَهلِ الفُرقَه، وَ اِصلاحِ ذاتِ البَین، و اِفشاء العارِفَة، وَ سَترِ العائِبَة، وَ لینِ العَریکة، وَ خَفضِ الجَناح، وَ حُسْنِ السّیرَة، وَ سُکونِ الرّیح، وَ طیبِ المُخالَقَه، وَ السَّبقِ اِلَی الفَضیلَة، وَ ایثارِ التَّفَضُّل، وَ تَرکِ التَّعییرِ، وَ الافضالِ عَلی غَیرِ المُستحقّ، وَ القَولِ بِالحَقِّ وَ اِن عَزَّ، وَ استقلالِ الخَیرِ وَ اِن کَثُرَ مِن قَولی وَ فِعلی، وَ استِکثارِ الشَرِّ وَ اِن قَلَّ مِن قَولی وَ فِعلی» (همان).
47 «وَ اَبدِلنی مِنْ بِغضَةِ اَهلِ الشَّنَآنِ المَحَبَّة، وَ مِن حَسَدِ اَهلِ البَغیِ المَوَدَّة، وَ مِن ظِنَّةِ اَهلِ الصَّلاحِ الثِّقَة، وَ مِنْ عَداوَةِ الاَدْنَینِ الوَلایَة، وَ مِنْ عُقوقِ ذَوِی الأَرحامِ المَبَرّة، وَ مِنْ خِذلانِ الاَقربینَ النُّصرَةَ، وَ مِن حُبِّ المُدارینَ تَصحیحَ المِقَةِ، وَ مِن رَدّ المُلابِسینَ کَرَمَ العِشرَة» (همان).
48 «وَ سَدِّدنی لاِءَن اُعارِضَ مَن غَشَّنی بِالنُّصْحِ» (همان).
49 «وَ اَجزیَ مَن هَجَرَنی بالبِرِّ وَ اُثیبَ مَن حَرَمَنی بالبَذلِ وَ اُکافِیَ مَن قَطَعَنی بِالصِّلَة وَ اُخالِفَ مَنِ اغْتابَنی اِلی حُسْنِ الذِّکر، وَ اَن اَشْکُرَ الحَسَنَةَ، وَ اُغْضِیَ عَن السَّیِّئَةِ» (همان).
50 «اللّهُمَّ اَجزی بِالإحسان مُسیئَهُم، وَ اُعارِض بِالتَّجاوز عَن ظالِمِهم، وَ اَستَعمِلُ حُسْنَ الظَّنِّ فی کافَّتِهِم، ... وَ اَغُضُّ بَصَری عَنهُم عِفَّة». (همان، دعای 26).
51 «وَ اُسِرُّ لَهُم بِالغَیبِ مَوَدَّةً» (همان).
52 «وَ اُوجِبُ لَهُم ما اُوجِبُ لِحامَّتی، وَ اَرْعی لَهُم ما اَرْعی لِخاصَّتی» (همان).
53 «و اجعَل لی یَدا عَلَی مَن ظَلَمَنی، و لِسانا عَلَی مَن خاصَمَنی، و ظَفَرا بِمَن عانَدَنی، وَ هَبْ لی مَکرا عَلی مَن کایَدَنی، وَ قُدرَةً عَلَی مَنِ اضْطَهَدَنی، وَ تَکذیبا لِمَن قَصَبَنی وَ سَلامَةً مِمَّن تَوَعَّدَنی» (همان، دعای 20).
54 «وَ اَکمِلْ ذلکَ لی بِدَوام الطاعَة، وَ لُزوم الجَماعَة، وَ رَفْضِ اَهْلِ البدَعِ وَ مُسْتَعْمِلِ الرَّأْیِ للمُختَرَع» (همان).
55 «یا عُدَیّ نَفسِه! لَقَدِ استَهامَ بِکَ الخَبیثُ! أَما رَحِمْتَ اَهلَکَ وَ وَلَدَک. اَتَرَی اللّه َ اَحَلَّ لَکَ الطَّیباتِ وَ هُوَ یَکْرَهُ اَن تَأخُذَها؟ اَنتَ اَهَونُ عَلَی اللّه مِنْ ذلِکَ» (نهج البلاغه، خطبه 209).
56 «وَ اکفِنی مَؤُونَةَ الاِکتِسابِ، وَ ارْزُقْنی مِنْ غَیرِ احتِسابٍ» (صحیفه سجادیه، دعای 20).
57 «فَلا اَشتَغِلَ عَن عِبادَتِکَ بِالطَّلَبِ، وَ لا اَحْتَمِلَ اِصْرَ تَبِعاتِ المَکسَبِ» (همان).
58 «واجْعَل اَوْسَعَ رِزقِکَ عَلَیَّ اِذا کَبِرتُ وَ اَقوی قُوَّتِکَ فیَّ اِذا نَصِبْتُ» (همان).
59 «وَ لا تَبتَلِیَنّی بِالکَسَلِ عَنْ عِبادَتِکَ وَ لا العَمی عَن سَبیلِکَ وَ لا بِالتَّعَرُّضِ لِخِلافِ مَحَبَّتِکَ» (همان).
60 ابو جعفر احمد بن علی بن محمّد المقرئ البیهقی، تاج المصادر، به تصحیح و تحشیه هادی عالم زاده، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1366 ش، ص 90.
61 رساله قشیریه، ص 199.
62 کاشانی، مصباح الهدایة و مفتاح الکفایة، ص 395.
63 رساله قشیریه، ص 199.
64 فاطر / 29 و 30.
65 طوسی، اوصاف الاشراف، ص 39.
66 بقره / 218.
67 «وَ یا مَنْ لا یُجاوِزُهُ رَجآءُ الرّاجین» (صحیفه سجادیه، دعای 31).
68 «فلا اَدْعُوا سِواکَ وَ لا اَرجُو غَیرَکَ» (همان، دعای 51).
69 «اللّهُمَّ اَنتَ عُدَّتی اِن حَزِنتُ وَ اَنتَ مُنتَجَعی اِن حُرِمتُ و بِک استِغاثَتی اِن کَرِثتُ» (همان، دعای 20).
70 «الهی لا تُخَیِّب مَن لا یَجِدُ معطیا غَیرَکَ، وَ لا تَخذُل مَن لا یَسْتَغنی عَنکَ بِاَحَدٍ دونَکَ» (همان، دعای 16).
71 «وَ لا آیِسا مِنْ اِجابَتِکَ لی وَ اِن اَبْطَاَتْ عَنّی» (همان، دعای 21).
72 جرجانی، التعریفات.
73 کاشانی، مصباح الهدایة و مفتاح الکفایة، ص 397-396.
74 رساله قشیریه، ص 271 و 274.
75 طوسی، اوصاف الاشراف.
76 ترجمه رساله قشیریّه با تصحیحات بدیع الزمان فروزانفر، انتشارات علمی فرهنگی، چاپ سوم: 1361، رساله قشیریه، ص 248.
77 «سیّدی علیکَ مُعتَمَدی و مُعَوَّلی وَ رَجائی وَ توکُّلی».
78 «اَسألُکَ عِندَ الحاجَةِ، وَ اَتَضَرَّعُ اِلَیکَ عِندَ المَسکَنَةِ، وَ لا تَفتِنّی بالاِستِعانةِ بِغَیرِکَ اِذَا اضطُرِرتُ، وَ لا بِالخُضوعِ لِسُؤالِ غَیرِکَ اِذا افتَقَرْتُ، وَ لا بالتَّضَرُّعِ اِلی مَن دونَکَ اِذا رَهِبتُ» (صحیفه سجادیه، دعای 20).
79 «وَصُنْ وَجهی بِالیَسارِ، وَ لا تَبتَذِلْ جاهی بِالاِقتارِ، فَاستَرزِقَ اَهلَ رِزقِکَ، وَ اَستَعطیَ شِرارَ خَلقِکَ، فَاَفْتَتِنَ بِحَمدِ مَنْ اَعطانی، وَ اُبتَلی بِذَمِّ مَن مَنَعَنی، وَ اَنتَ مِن دونِهِم وَلیُّ الاِعطآءِ وَ المَنعِ» (همان).
80 «فَاَنتَ یا مَولایَ دونَ کُلِّ مَسئولِ مَوضِعُ مَسْئَلَتی، وَ دونَ کُلِّ مطلوبٍ اِلَیهِ وَلیُّ حاجَتی، اَنتَ المَخصوصُ قَبلَ کُلِّ مَدعُوٍّ بِدَعْوَتی» (همان، دعای 28).
81 «وَلا تَرُدَّ دُعآئی عَلَیَّ رَدّا، فَاِنّی لا اَجعَلُ لَکَ ضِدّا، وَ لا اَدْعُوا مَعَکَ نِدّا» (همان، دعای 20).
82 بقره / 36.
83 «اللّهُمَّ اِنّا نَعوذُ بِکَ مِنْ نَزَغاتِ الشَّیطانِ الرَّجیم وَکیدهِ وَ مکائِدِهِ، وَ مِنَ الثِّقَةِ بِاَمانیّهِ وَ مَواعیدِهِ وَ غُرورِهِ وَ مصائِدِهِ» (صحیفه سجادیه، دعای 17).
84 «للّهُمَّ اجعَل ما یُلقِی الشَّیطانُ فی رَوعی مِنَ التَّمنّی وَ التَّظَنّی والحَسَدِ ذِکرا لِعَظَمَتِکَ، وَ تَفَکُّرا فی قُدرَتِکَ، وَ تَدبیرا عَلی عَدُوِّکَ، وَ ما اَجری عَلی لِسانی مِنْ لَفظَةِ فُحْشٍ اَو هُجْرٍ اَو شَتمِ عِرضٍ اَو شَهادَةِ باطِلٍ اَو اغتیابِ مُؤمِنٍ غائِبٍ اَو سَبِّ حاضِرٍ وَ ما اَشبَهَ ذلِکَ بِالحَمْدِ لَکَ وَ اِغراقا فِی الثَّناءِ عَلَیکَ، وَ ذَهابا فی تمجیدِکَ وَ شُکرا لِنِعمَتِکَ وَ اعتِرافا بِاِحسانِکَ وَ اِحصاءً لِمِنَنِکَ» (همان، دعای 20).