ماهان شبکه ایرانیان

زنان راوی حدیث امیرالمومنین(ع)

بررسی کتابهای رجالی یی که معرف اصحاب و راویان رسول خدا(ص) وامامان معصوم (ع) هستند، نشان می دهد که تعداد زنان ناقل حدیث این بزرگواران، در کنار مردان راوی حدیث ایشان، بسیار کم است. از این گزارش ها می توان برداشت کرد که آیا اصولا زنها در میدان نقل حدیث، نقش کمرنگی داشته اند و یا برعکس، در انتقال گفتار،رفتار و یا تقریر (1) این بزرگواران، فعال بوده و در این زمینه نیز نقش خویش را به خوبی ایفا کرده اند. لیکن باید گفت که همانند بسیاری از موضوعات دیگر مربوط به زنان، در این موردنیز با آنان با سهل انگاری و کم اعتنایی برخورد شده است.
شیعه در طول تاریخ، مظلوم بوده و بسا که نویسندگان و قلم به دستان، در محو آثار و مفاخر شیعه، همت گمارده اند. با وجوداین، با بررسی کتابهای تاریخی و حدیثی و رجالی، می بینیم که نه تنها زنان در عرصه نقل حدیث حضور داشته اند; بلکه درمواردی چند، عناصر بسیار مفید و موثری بوده اند و با بیان حقیقت، به دفاع از حق اهل بیت رسول خدا(ص) پرداخته و در زمینه نقل احادیث اعتقادی، تربیتی، حکمی و سیاسی، نقش بسیار موثری داشته اند.
در این مقاله، شرح حال و روایات نقل شده زنان راوی امام علی بن ابی طالب(ع)، مورد تحقیق و بررسی قرار گرفته تا گوشه ای ازنقش زن در عرصه نقل حدیث، روشن گردد. نام برخی از این بانوان از سندهای احادیث به دست آمده و نام عده ای دیگر، از لا به لای تواریخ و گفتاری که در بارگاه های ظلم داشته اند و به رغم وجود خفقان ها و دشمنی ها حقایقی را آشکار ساخته اند.
با پژوهش در (رجال) شیخ طوسی که متقدم ترین کتاب برای شناخت اصحاب معصومان (ع) است، در می یابیم که شیخ، 445 مرد راوی وسه زن راوی حدیث آن حضرت را معرفی می کند. (2) لیکن با بررسی احادیث، به نام 21 تن از زنان راوی امام علی(ع) دست یافتیم که عبارت اند از:
1) اروی بنت حارث،2) اسماء بنت عمیس،3) ام اسلم،4) ام الحسن النخعیه،5) ام حکیم الخولیه،6) ام الخیر البارقیه،7) ام سلمه (هند)،8) ام عبدالله بن جعفر،9) ام کلثوم بنت علی(ع)،10) ام موسی،11) ام الهیثم،12) امامه بنت ابی العاص (زوجه امیرالمومنین)،13) جاریه خماسیه،14) حبابه الوالبیه،15) دارمیه الحجونیه،16) زینب بنت علی(ع)،17) سوده بنت عماره،18) عمره بنت نفیل،19) فاطمه بنت علی(ع)،20) لیلی الغفاریه،21) نضره الازدیة.
شرح حال، فضائل، ایمان، سخنان و فعالیت های این بزرگ زنان تاریخ، نشان می دهد که هر یک از ایشان، نقطه عطفی در ایفای نقش زن در اسلام بوده اند. این راویان، زمانی گفتار، رفتار،کردار و فضائل علی بن ابی طالب(ع) را متذکر می شدند که جامعه اسلامی دچار اختناق، جعل و تزویر حدیث و سب امیرالمومنین(ع) بود. بنابراین، نقش نقلهای ایشان در مقابله با شرایط آن زمان،بسیار آشکار و غیر قابل انکار است.
در میان راویان امام علی بن ابی طالب(ع)،کسانی چون اروی دخترحارث، ام الخیر بارقیه، دارمیه حجونیه و سوده دختر عماره رامشاهده می کنیم که عدالت، جوانمردی، پیروی از حق، محبت و ولای علی(ع) چنان در ایمان قوی ایشان ریشه دوانیده بود که در دربارمعاویه بن ابی سفیان با شهامت، کلام حق را ادا کرده، به بیان خصائص و رفتار و کردار امیرالمومنین(ع) پرداختند، تا جایی که معاویه و درباریان او را به تعجب واداشتند و نشان دادند که باکی از کشته شدن به دست فردی چون معاویه ندارند.
اروی، دختر حارث بن عبدالمطلب (م 50ق)، صحابی رسول اکرم(ص) و ازبانوان فصیح و بلیغ بود. وی در برابر معاویه، ناحق بودن خلافت او و اسلام نیاوردن او را [تا فتح مکه ]به رخش کشید و ازامانتداری علی(ع) و عمل آن حضرت به احکام و اوامر الهی سخن گفت و عمرو عاص و مروان را مفتضح ساخت و شعری در فضائل امیرالمومنین(ع) سرود و صفات آن حضرت را بر شمرد. (3)
ام الخیر، دختر حریش بن سراقه بارقیه، از تابعیان رسول خدا(ص) و از اصحاب علی(ع) بود که در بارگاه معاویه، لغزشها و گمراهی های او را به یادش آورد و گفت: (علی(ع) طبق سنت راستین پیامبر(ص) عمل می کند و برای کسب لذتها از راه راست منحرف نمی شود. اوست دو شقه کننده بدنها [ی کافران ]و شکننده بتها. آنگاه که نماز گزارد، مردم مشرک بودند. پیامبر(ص) را اطاعت کرد; در حالی که دیگران از او روی گرداندند). سپس شجاعتها وشهامتهای علی(ع) در بدر، احد، خیبر و هوازن را یادآور شد، تاجایی که معاویه گفت: (به خدا قسم، اگر تو را بکشم، بر من گناهی نیست). ام الخیر گفت: به خدا سوگند که بدم نمی آید به دست مردی شقی چون تو، کشته شوم.
ام الخیر در جنگ صفین شرکت کرد و در حالی که تازیانه ای در دست داشت و مانند شیر نعره می کشید و جنگاوران را به جنگ ترغیب می کرد، می گفت: ای مردم! بترسید از ساعت قیامت که امری است عظیم. به درستی که خداوند، حق را برای شما واضح گردانیده ودلیل و برهان را آشکار کرده و راه را روشن نموده و علم رابلند گردانیده و شما را در کوری و تاریکی نگذاشته است. خداشما را رحمت کند، به جا می خواهید بروید؟ از امیرالمومنین(ع) فرار می کنید یا از جنگ؟ از اسلام روی گردانیده اید یا از حق برگشته اید؟
این بانوی با شهامت، در مکتب علی(ع) آموخته بود که باید از حق دفاع کند و از چیزی نهراسد.
دارمیه حجونیه، زنی سیه چهره، اما سپید سیرت، با فضیلت و فصیح از قبیله بنی کنانه و از طرفداران و اصحاب علی(ع) بود. او درزمان خلافت معاویه زنده بود و در حجون مکه زندگی می کرد. (4) اوخطاب به معاویه، علی(ع) را چنین توصیف می کند:
فانی احببت علیا علی عدله فی الرعیه و قسمه بالسویه و والیت علیا علی ما عقد له رسول الله من الولایه و حبه المساکین واعظامه لاهل الدین.... (5)
علی(ع) را دوست دارم، به سبب عدلش نسبت به رعیت و اینکه بیت المال را مساوی قسمت می کرد. تو را دشمن می دارم; زیرا باعلی(ع) جنگیدی در امری که او از تو برتر بود و چیزی را طلب کردی که حقی در آن نداشتی. علی(ع) را دوست دارم، چون رسول خدا(ص) او را ولایت بخشید و دوستدار مستمندان بود و اهل علم رابزرگ می شمرد....
دیگر از زنان با صراحت لهجه و راستگو و صادق در ایمان به ولایت،سوده، دختر عماره بن اشتر همدانی است که بانویی شجاع و درگفتار، فصیح و بلیغ بود و از شیعیان علی(ع) به شمار می رفت وبا کلام و شعر خویش، جهاد می کرد. او در برابر معاویه، حق کلام را ادا کرد و پایداری خویش را به ولایت امیرالمومنین(ع) اثبات نمود. فضائل این زن از ملاقاتش با معاویه که (ابن طیفور و ابن عبد ربه در کتابشان نقل کرده اند و) در ضمن آن، رفتار و کردارعلی(ع) را می ستاید، آشکار است. (6)
از دیگر زنان صحابی امام علی(ع) از ام اسلم و حبابه والبیه می توان یاد کرد که به (صاحبه الحصاه) (یعنی دارنده سنگریزه) ملقب شدند. این دو از تصدیق کنندگان امر ولایت و آگاهان سر امامت بودند و سرگذشت آنها و داستان مراجعه شان به امیرالمومنین(ع) و سوال درباره امر امامت و سخنانشان در تایید آن حضرت، در کتب حدیث نقل شده است. (7)
جاریه خماسیه، دختر پنج ساله ای که در زمان خلافت امیرالمومنین(ع) می زیست و پدرش در جنگ صفین در رکاب آن حضرت شهید شد، یکی از اصحاب و راویان علی(ع) به شمار می آید. این دختر با عبدالواحد بن زید در کنار کعبه ملاقات کرد و به ذکرخصائل و فضائل علی(ع) پرداخت. ارادت و معرفت این دختر خردسال،بیان کننده علم و آگاهی اش نسبت به مقام امامت و ارادتش به مولای متقیان علی(ع) است. او در این باره می گوید:
ذلک والله علم الاعلام و باب الاحکام و قسیم الجنه والنار و ربانی هذه الامه و راس الائمه، اخو النبی و وصیه و خلیفته فی امته،ذلک مولای امیرالمومنین علی بن ابی طالب.... (8)
به خدا قسم، او راهنمای راهنمایان، باب احکام و تقسیم کننده بهشت و جهنم، تربیت کننده این امت و اولین امامان و برادر وجانشین و وصی پیامبر(ص) در میان امتش است. اوست مولای من،امیرالمومنین علی بن ابی طالب(ع).
عبدالواحد می گوید به جاریه گفتم: (علی(ع) را چگونه چنین توصیف می کنی؟). گفت: به خدا قسم، پدرم غلام او بود و در پیش او درجنگ صفین کشته شد. روزی علی(ع) به دیدن ما آمد. مادرم بیمار ودر بستر بود. چشمان من و برادرم از آبله کور شده بود. هنگامی که ما را دید، آه دردناکی کشید و ما را نزد خود خواند. دست مبارکش را بر روی چشمان ما کشید و دعا کرد و دستش را برداشت. به خدا قسم، اکنون من از فرسنگها فاصله، شتر را می بینم. (9)
لیلی غفاری، ازاصحاب پیامبر(ص) و مجاهدی جنگجو بود که همراه رسول خدا(ص) برای مداوای مجروحان و مراقبت از بیماران، درجنگها شرکت می کرد. او در جنگ جمل نیز همراه علی(ع) شرکت داشت و نزد عایشه رفت و گفت: (آیا از رسول خدا(ص) درباره فضیلت علی(ع) چیزی شنیده ای؟). سپس او را وادار کرد که فضائل علی(ع) را به یاد آورد. لیلی می گوید: در خانه عایشه بر رسول خدا(ص) وارد شدم و علی(ع) بیرون خانه بود. شنیدم که پیامبر(ص) به عایشه فرمود: (ان هذا (علی) احب الرجال الی و اکرمهم (10) و نیزفرمود: (هذا علی، اول الناس ایمانا). (11)
اسماء بنت عمیس (م 40ق) و ام سلمه (م 62ق)، از بزرگ راویان علی(ع) هستند که در صداقت و وثاقت، ایمان و عبادت، وفاداری شان به اهل بیت(ع) و اظهار ارادت نسبت به آنها، نمونه های بسیار بارزی بودند. نویسندگان کتابهای رجال و جرح و تعدیل وشرح حال، در وثاقت و صداقت و لیاقت این دو بانوی بزرگوار،تردیدی روا نداشته اند. گفتار ایشان در حق علی(ع) معروف است. این دو، هنگامی که فتنه ها ظاهر گشت و جعل و تزویر فزونی گرفت،از بهترین مدافعان حق آن امام و اهل بیت(ع) بودند. اسماء بنت عمیس (خواهر میمونه، همسر رسول خدا)، همسر جعفرطیار، از زنان بزرگوار روزگار خویش و از اولین گروندگان به اسلام بود که همراه همسرش جعفر، برای پیشبرد اسلام به حبشه مهاجرت کرد و در سال فتح خیبر به مدینه آمد. او پس از شهادت جعفر، در سال هشتم هجری با ابوبکر ازدواج کرد.
اسما، این صحابی جلیل القدر و راوی موثق رسول خدا(ص)، مادرمحمد بن ابی بکر است که درباره او گفته اند: نجابت محمد بن ابی بکر از جانب مادرش بود. (12)
پس از مرگ ابوبکر، حضرت علی(ع) با اسما ازدواج کرد. خانه داری او و رسیدگی اش به حضرت زهرا(س) خصوصا در ایام بیماری آن حضرت و حضور در مراسم غسل و تدفین ایشان، معروف است. (13)
اسما از شهود فدک و از تکذیب کنندگان این حدیث جعلی بود که: (نحن معاشر الانبیاء لانورث. ما ترکناه صدقه; (14) ما پیامبران،چیزی به ارث نمی گذاریم. آنچه ما به جای می گذاریم، صدقه است). لیکن ابوبکر، شهادتش را نپذیرفت. رسول خدا(ص) بارها اوو خواهرانش را اهل بهشت خوانده بود. (15)
اسما از راویان معروف حدیث (رد الشمس) برای علی(ع) در زمان پیامبر(ص) است که در آن آمده:
بینما رسول الله(ص) نائم ذات یوم و راسه فی حجر علی(ع) ففاتته العصر حتی غابت الشمس فقال: (اللهم ان علیا کان فی طاعتک وطاعه رسولک فاردد علیه الشمس)، فرایتها والله غربت ثم طلعت بعد ما غربت و لم یبق جبل ولا ارض الا طلعت علیه حتی قام علی(ع) فتوضا وصلی ثم غربت. (16)
طبرانی به سند خود از اسماء بنت عمیس نقل می کند که گفت:
قال رسول الله (ص) لعلی: انت منی بمنزله هارون من موسی، غیرانه لانبی بعدی. (17)
اسما از راویان حدیث غدیر است. او گرد آمدن جمعی را پس ازواقعه حجه الوداع در منزل ابوبکر و اجماع آنها را بر رایی مخالف اعلان رسول الله(ص) گزارش کرده و حذیفه از او نقل کرده است. (18)
قریب سی تن از بزرگان حدیث شیعه و سنی از اسما روایت نقل کرده و او را توثیق نموده اند که از جمله آنها علی بن الحسین(ع)،فاطمه بنت الحسین(ع)، ابو زید مدنی، ابوموسی اشعری، سعید بن مسیب، عامر شعبی، عطاء بن ابی رباح، عمر بن خطاب و عون بن جعفر هستند. (19)
هند، دختر ابوامیه قریشی مخزومی، معروف به ام سلمه، یکی ازهمسران رسول خدا(ص) بود که در سال 62 (در دوران یزید بن معاویه) دنیا را وداع گفت. وی آخرین کس از (ام المومنین) بودکه دنیا را وداع گفت. این بانوی بزرگوار، از اولین گروندگان به اسلام و از اولین زنان مهاجر و همسری مهربان و با وفا برای همسر اولش (ابوسلمه) و سپس برای رسول خدا(ص) بود. (20)
پس از رحلت فاطمه بنت اسد، پیامبر(ص) سرپرستی فاطمه(س) را به ام سلمه سپرد و او نیز در جان نثاری برای زهرا(س) کوتاهی نکردو همواره می گفت: (همه گمان می کنند که من فاطمه(س) را ادب می کنم; در حالی که او به من می آموزد و معلم من است).
به سبب شهادتی که ام سلمه درباره فدک داد، ابوبکر و عمر، خرجی او را به مدت یک سال قطع کردند. (21) امام صادق(ع) فرمود: پس ازخدیجه(س)، ام سلمه با فضیلت ترین همسران رسول خدا(ص) بود. (22)
ام سلمه، محل سر امامت و امانتدار سلاح و ودایع ولایت بود و به سبب ایمان و وثاقت و لیاقتش محرم اسرار و حافظ امانات اهل بیت بود. این امانات، مشتمل بر علم نیز بود که ام سلمه آن را ازرسول خدا(س) تحویل گرفت و به امام و جانشین آن حضرت سپرد و پس از آن نیز تا زمان امام سجاد(ع) همچنان واسطه حفظ این امانت بود. (23)
ام سلمه چنان به پیامبر اکرم(ص) نزدیک بود که آن حضرت او را ازاخباری از آینده، همچون شهادت امام حسین(ع) با خبر فرموده بود. این بانوی گرامی در غزوه خیبر، فتح مکه، حصاره الطائف،غزوه هوازن و ثقیف و بالاخره در حجه الوداع، همراه رسول خدابود. صاحبان کتب رجال، او را از اصحاب پیامبر(ص) بر شمرده اندو شرح حال نویسان در تمجید او قلم زده اند. (24) وی از راویان علی(ع) نیز به شمار می رود و بیش از 35 نفر صحابی و تابعی رسول خدا(ص) از او روایت کرده اند. (25)
ام سلمه از راویان موثق آیه تطهیر و حدیث کساست که درباره اهل بیت پیامبر(ص) که علی(ع) نیز در زمره ایشان است، نازل شده است. او می گوید: آیه تطهیر در خانه من نازل شد. من در کنار درنشسته بودم و گفتم: (ای رسول خدا! آیا من از اهل بیت شمانیستم؟). فرمود: تو بر مسیر خیری. (26)
فضائل این بانوی گرامی بسیار است. او را حافظ حدیث شریف و فقیه در امور دین و شریعت دانسته اند و از فقهای اصحاب به شمار می رود که مرجع بسیاری از سوالات فقهی بود.طبرانی، قریب 520 حدیث از راویان مختلف از ام سلمه نقل کرده است. (27) مجلسی نیز احادیث فراوانی از او نقل کرده (28) که یکی از آن جمله را می آوریم.
ام سلمه می گوید: از محضر رسول خدا(ص) اجازه ورود گرفتم. فرمود: (داخل شو، ام سلمه). داخل شدم و دیدم که علی(ع) پیش پیامبر(ص) است و به آن حضرت می گوید: (پدر و مادرم فدایت، ای رسول خدا(ص)!). سپس جبریل(ع) نزد رسول خدا(ص) آمد و در سمت راست آن حضرت قرار گرفت و علی(ع) در سمت چپ. پس از آن،پیامبر(ص) به من فرمود:
... یا ام سلمه! اسمعی و اشهدی هذا علی بن ابی طالب وزیری فی الدنیا و وزیری فی ال آخره; یا ام سلمه! اسمعی و اشهدی هذا علی بن ابی طالب حامل لوائی فی الدنیا و حامل لوائی غدا فی القیامه; یا ام سلمه! اسمعی و اشهدی هذا علی بن ابی طالب وصیی و خلیفتی من بعدی و قاضی عدالتی والذائد عن حوضی; یا ام سلمه! اسمعی و اشهدی هذا علی بن ابی طالب سید المسلمین و امام المتقین و قائد الغر المحجلین وقاتل الناکثین والقاسطین والمارقین; قلت: (یا رسول الله! من الناکثون؟); قال: (الذین یبایعونه بالمدینه و ینکثون بالبصره); قلت: (من القاسطون؟)،قال: (معاویه واصحابه من اهل الشام); قلت: (من المارقون؟)،قال: اصحاب النهروان. (29)
ام سلمه برای بازداشتن عایشه از جنگ با امیرالمومنین(ع) او رابسیار نصیحت کرد و به او گفت: (یا بنت ابی بکر! ما انت و الخروج علی علی بن ابی طالب اخی رسوله(ص) واتفق المهاجرون والانصارعلی امامته). سپس مناقبی از آن حضرت را یاد آورد شد. عبدالله بن زبیر (خواهر زاده عایشه) نزدیک در ایستاده بود. سخنان ام سلمه را شنید و فریاد کرد: (ای ام سلمه! بغضت را نسبت به آل زبیر می دانم. تو دوستدار آنها نبوده ای و ما را هرگز دوست نداشته ای). ام سلمه گفت: (می خواهید بر خلیفه پیغمبر(ص) خروج کنید؟ مهاجر و انصار می دانند که پیامبر(ص)، او را ولی امراین امت کرد). عبدالله گفت: (این را از پیامبر(ص) نشنیدم). ام سلمه گفت: (اگر نشنیده ای، خاله ات شنیده است. از او بپرس). سپس افزود: (پیامبر(ص) به علی می فرمود: انت خلیفتی فی حیاتی و بعد موتی، من عصاک فقد عصانی. این طور نیست ای عایشه؟). عایشه گفت: بله، از پیامبر(ص) شنیدم. (30)
نیز از ام سلمه روایت شده:
ان النبی(ص) کان ذات یوم فی منزله و علی(ع) بین یدیه اذ جاءه جبرئیل(ع) یناجیه عن الله سبحانه، فلما تغشاه الوحی توسد فخذامیرالمومنین فلم یرفع راسه عنه حتی غربت الشمس فاصطبر.
علامه مجلسی، مراسم خواستگاری فاطمه(س) را چنین نقل می کند:
قالت ام سلمه: فجلس علی بن ابی طالب(ع) بین یدی رسول الله(ص) وجعل ینظر الی الارض کانه قصد الحاجه وهو یستحیی ان یبدئها فهومطرق الی الارض حیاء من رسول الله(ص)، فقالت ام سلمه: فکان النبی(ص) علم ما فی نفس علی(ع)... قال علی(ع): فقلت فداک ابی و امی انک لتعلم انک اخذتنی من عمک ابی طالب ومن فاطمه بنت اسدو انا صبی لا عقل لی، فغذیتنی بغذائک وادبتنی بادبک.... (31)
نیز مجلسی از او نقل کرده:
ام سلمه و میمونه عن علی(ع)، قال: راینا رسول الله(ص) ادخل رجله فی اللحاف او فی الشعار فاستسقی الحسن.... (32)
از دیگر راویان امام علی(ع)، دختران آن حضرت: ام کلثوم، زینب وفاطمه هستند.
ام کلثوم، دختر امیرالمومنین(ع) و فاطمه زهراست. او در سال ششم هجری به دنیا آمد و در سال 54 هجری در زمان خلافت معاویه وحیات برادرانش امام حسن و امام حسین(ع) در مدینه رحلت فرمود.
صاحبان کتب انساب و سیره، او را زینب صغری، ام کلثوم، ام کلثوم کبری و رقیه نامیده اند. (33) ام کلثوم، شاهد وفات جد بزرگوارش رسول خدا(ص) و ظلمهای وارد شده بر پدر و مادر گرامی اش پس ازپیامبر(ص) و همچنین شاهد از دست دادن مادر گرامی اش فاطمه زهرا(س) و شهادت پدر بزرگوارش امیرالمومنین(ع) بود و همه این مصائب را با صبر و بردباری تحمل کرد. سخنان او در برابر خلیفه دوم، بیان کننده شجاعت اوست.
ام کلثوم را در زمره اصحاب رسول خدا(ص) نیز ذکر کرده اند. (34) لیکن ابن سعد، او را جمله کسانی نام برده که از غیر رسول خدا(ص) روایت کرده اند. (35) علامه مامقانی درباره او می نویسد: زنی جلیل القدر، زیرک و بلیغ بود و من او را از ثقات می دانم. (36)
ام کلثوم از پدر بزرگوارش، امیرالمومنین(ع) نقل می کند:
آخر عهد ابی الی اخوی ان قال: یا بنی! اذا انا مت فغسلانی ثم نشفانی بالبرده التی نشفتم بها رسول الله(ص) و فاطمه(س) ثم حنطانی و سجیانی علی سریری ثم انظرا (انتظرا) حتی اذا ارتفع لکما مقدم السریر فاحملا موخره.... (37) آخرین وصیت پدرم به دو برادرم، این بود که فرمود: ای فرزندانم! هنگامی که فوت کردم، مرا غسل دهید و با پارچه ای که رسول خدا(ص) و فاطمه(س) را خشک کردید، مرا خشک کرده، سپس حنوطکنید. بعد مرا در تابوتم بخوابانید و منتظر باشید تا قسمت جلوتابوت بلند شود. آنگاه انتهای آن را بگیرید.
شیخ مفید به اسناد خود، از حسن بصری، از ام کلثوم نقل می کندکه امیرالمومنین(ع) شبی که فردای آن به قتل رسید، بیدار بود;ولی مانند همیشه برای نماز به مسجد نرفت. دخترش ام کلثوم به اوگفت: (چه چیز شما را بیدار نگه داشته؟). فرمود: (اگر شب را به صبح برسانم، کشته خواهم شد). ابن نباح (موذن حضرت) نزد ایشان آمد و اعلان وقت نماز کرد. حضرت، چند قدمی رفت و بازگشت. ام کلثوم گفت: (امر کنید که جعده با مردم نماز بخواند). امام فرمود: (بله، به جعده بگویید با مردم نماز بخواند). بعد،اندکی درنگ کرد و فرمود: (از مرگ گریزی نیست) و به سوی مسجدروانه شد. (38)
از ام کلثوم نقل شده که چون شب نوزدهم ماه رمضان فرا رسید،برای افطار پدرم، طبقی با دو قرص نان جو و شیر و نمک آوردم. نمازش که به پایان رسید، برای افطار آماده شد. به غذایش نگاه کرد و سرش را تکان داد و به شدت و با صدای بلند گریست و فرمود: (دختر عزیزم! برای پدرت در یک طبق، دو نوع غذا آورده ای؟ می خواهی فردا (روز قیامت) نزد پروردگار، جواب دادنم طولانی شود؟ می خواهم پیرو برادر و پسر عمویم، رسول خدا باشم. دخترم! درمال حلال دنیا حساب و در حرام آن، عقاب است). سپس فرمود: (دخترم! دنیا محل فریب و خواری است. هرکه هرچه انجام دهد، سزایش را می بیند. دخترم! تا یکی از این دو طعام را برنداری،به خدا قسم، چیزی نمی خورم). چون برداشتم، به غذا نزدیک شد وقرص نانی با نمک آسیاب نشده خورد. سپس خدا را شکر کرد و ثناگفت. پس از آن به نماز ایستاد و پیوسته رکوع و سجود می کرد وبه درگاه خدا گریه و زاری می نمود. (39)
زینب کبری(س) دختر امام علی(ع) و فاطمه زهرا(س)، یکی دیگر ازراویان امیرالمومنین است که در زمان حیات پیامبر اکرم به دنیاآمد و به سال 61 یا 62 هجری در دوران خلافت یزید بن معاویه،رحلت فرمود. کنیه او را ام عبدالله، ام الحسن، ام کلثوم، ام المصائب، ام الرزایا و ام النوائب ذکر کرده اند. (40)
فضائل این بانوی قهرمان، چنان است که قلم از بیان آن عاجز است. نام مبارکش توسط جبرئیل بر رسول خدا عرضه شد و آن حضرت فرمود: به حاضران و غائبان وصیت می کنم که حرمت این دختر را پاس دارید; همانا وی به خدیجه کبری(س) مانند است. (41)
در فصاحت و بلاغت این بزرگ بانوی تاریخ، سخن سنجان ادوار،اعتراف دارند که هر گاه لب به سخن می گشود، چنان بود که گویاعلی(ع) سخن می گفت. مرتبه عفت و عصمت و عقل و دانش آن حضرت برهمگان مشهود است. زینب(س) در عبادت، زهد، تقوا، جود و سخا،سرآمد زنان زمان خویش بود. وی شاهد مصیبت رحلت جدش رسول خدا(ص) و رنجها و شهادت مادرش زهرا(س) و شهادت مظلومانه پدرش امیرالمومنین(ع) و برادرش حسن(ع) و مصیبت بزرگ کربلا و چگونگی شهادت برادرش سید الشهدا(ع) و برادران و پسرانش بود و نیزنظاره گر حمله دشمن به خیمه ها و اسارت آل رسول الله. زینب کبری به همراه کاروان اسرا از کربلا به کوفه و سپس به شام حرکت کرد و پیام رسان حادثه غمبار کربلا بود.
سخنان زینب(س) پس از شهادت سالار شهیدان و خطبه های او در بازارکوفه و بارگاه یزید، همگان را به حیرت واداشت و مسلمانان رااز خواب غفلت بیدار کرد. باید گفت که اگر زینب(س) نبود، واقعه کربلا به فراموشی سپرده می شد.
امام علی بن الحسین(ع)، جابر بن عبدالله انصاری، فاطمه بنت الحسین(ع)، محمد بن عمرو، عطاء بن سائب و عباد عامری، راویان حضرت زینب(س) هستند و آن حضرت از مادرش فاطمه(س)، پدرش علی بن ابی طالب(ع)، اسماء بنت عمیس و ام ایمن، روایت کرده است. (42)
ابن قولویه به سند خود از امام علی بن الحسین(ع) از زینب(س) روایت می کند که فرمود: هنگامی که ابن ملجم به پدرم ضربه زد واثر مرگ را در آن حضرت دیدم، به ایشان گفتم: (پدر! ام ایمن خبری به من داد که چنین و چنان است. دوست دارم آن را از شمابشنوم). آن حضرت فرمود:
یا بنیه! الحدیث کما حدثتک ام ایمن وکانی بک و بنساء اهلک سبایا بهذا البلد، اذلاء خاشعین تخافون ان یتخطفکم الناس فصبراصبرا، فوالذی فلق الحبه و برء النسمه ما لله علی ظهر الارض یومئذ ولی غیرکم و غیر محبیکم و شیعتکم و.... (43)
دخترم! مطلب، همان است که ام ایمن برایت گفت. گویا تو و زنان خاندانت را که اسیر شده اید، در این سرزمین می بینم. قسم به آنکه دانه را می شکافد و بادها را به حرکت در می آورد، در آن روز بر روی زمین، جز شما و دوستان و پیروانتان، کسی دوستدارخدا نیست.
فاطمه، دختر حضرت علی(ع) که مادرش ام ولد بود، یکی دیگر ازراویان امیرالمومنین(ع) است که طبق گفته طبری در سال 117هجری دنیا را وداع کرد. (44) وی از بزرگانی چون امام علی(ع)، اسماءبنت عمیس، محمد بن حنفیه و... روایت کرده و جمعی از بزرگان حدیث، مانند حارث بن کعب کوفی، رزین بیاع الانماط، ابو بصیرو... از او حدیث نقل کرده اند.
ابن سعد به سند خود از فاطمه، از پدرش علی(ع) روایت می کند:
قال ابی عن رسول الله(ص): من اعتق نسمه مسلمه او مومنه وقی الله بکل عضو منه عضوا منه من النار. (45)
فاطمه، حدیث (رد الشمس) (بازگشت خورشید برای امیرالمومنین درزمان رسول الله) را از اسماء بنت عمیس، نقل کرده است. (46)
امامه، دختر ابی العاص، در زمان رسالت پیامبر(ص) به دنیا آمد وپس از رحلت فاطمه(س) به سفارش آن حضرت به ازدواج امیرالمومنین(ع) در آمد. او را از اصحاب پیامبر(ص) و ازراویان علی(ع) بر شمرده اند. (47) کلینی به سند خود از ابوبصیر،از فاطمه بنت علی(ع)، از امامه بنت ابی العاص روایت می کند که گفت:
اتانی امیرالمومنین علی(ع) فی شهر رمضان، فاتی بعشاء تمر وکماه فاکل علیه السلام و کان یحب الکماه. (47)
از ذکر شرح حال سایر راویان آن حضرت، به سبب رعایت اختصار دراین مجموعه، خودداری می شود.
پی نوشتها:
1. براساس تعریف متاخران از حدیث (که عبارت است از قول و فعل وتقریر معصوم ع ) هرگونه نقل از این بزرگواران را می توان(حدیث) تلقی کرد.
2. رجال الطوسی، محمد بن حسن طوسی، موسسه النشر الاسلامی، قم،1415 ق، ص 57-89.
3. بلاغات النساء، محمد بن ابی طاهر (ابن طیفور)، مکتبه المرتضوی، نجف 1361 ق، ص 43; العقد الفرید، احمد بن محمد (ابن عبد ربه)، تحقیق: محمد قمیحه،دارالکتب العلمیه، بیروت، 1404ق، ج 1، ص 357-358; الدر المنثور فی طبقات ربات الخدور، زینب فواز العاملی، مصر، ص 25; بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، موسسه الوفاء، بیروت، 1403ق، ج 42، ص 12.
4. بلاغات النساء، ص 55-58; العقد الفرید، ج 1، 354-355.
5. همان، ص 105; العقد الفرید، ج 1، ص 352.
6. همان، ص 47; العقد الفرید، ج 1، ص 344.
7. الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، چاپ سوم، دارالکتب الاسلامیه،1367ق، ج 1، ص 346; کمال الدین و تمام النعمه، محمد بن علی بن بابویه، تصحیح: علی اکبر غفاری، موسسه النشر الاسلامی، قم، ج 2،ص 536.
8. بحارالانوار، ج 41، ص 220.
9. همان جا.
10. الاصابه فی تمییز الصحابه، ابن حجر عسقلانی، مکتبه مصطفی محمد، 1358ق، ج 4، ص 403; موسوعه حیاه الصحابیات، محمد سعیدمبیض، مکتبه الغزالی، ادلب، 1410ق، ص 686.
11. الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، یوسف بن عبدالله (ابن عبدالبر)، تحقیق: علی محمد البجاوی، مصر، ج 4، ص 464.
12. معجم رجال الحدیث، ابوالقاسم خویی، چاپ پنجم، مدینه العلم،قم، ج 4 ، ص 230.
13. الطبقات الکبری، محمد بن سعد کاتب واقدی، دار صادر، بیروت،ج 8، ص 281-282; الاستیعاب، ص 1897.
14. هیچ یک از اصحاب رسول خدا(ص) چنین حدیثی نقل نکرده اند وابوبکر در نقل این حدیث، منفرد است. لذا از احادیث ضعیف است ونمی شود به آن استناد کرد و به چند دلیل مردود است و چه بساجعلی باشد (شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 19، ص 2;بحارالانوار، ج 43، ص 182).
15. الاستیعاب، ص 1861; اسدالغابه فی معرفه الصحابه، ابن اثیرجزری، تصحیح: احمد ابراهیم البنا محمد احمد عاشور، چاپ اول،قاهره، ج 5، ص 479.
16. من لا یحضره الفقیه، محمد بن علی بن بابویه، تصحیح: علی اکبر غفاری، چاپ دوم ، قم، ج 1، ص 203; المعجم الکبیر، سلیمان بن احمد طبرانی، مکتبه ابن تیمیه، قاهره، ج 24، ص 149.
17. المعجم الکبیر، ص 149.
18. بحارالانوار، ج 28، ص 102.
19. اسد الغابه، ج 7، ص 12 ; تهذیب التهذیب، ابن حجر عسقلانی،داراحیاء التراث العربی، بیروت، 1325ق، ج 12، ص 389; الطبقات الکبری، ص 280; اعلام النساء فی عالمی العرب و الاسلام، عمر رضاکحاله، چاپ پنجم، موسسه الرساله، بیروت، 1404ق، ج 1، ص 57.
20. اسد الغابه، ص 598.
21. ریاحین الشریعه، محلاتی، چاپ پنجم، دارالکتب الاسلامیه،تهران، 1368ق، ج 2، ص 25 و294.
22. الخصال، محمد بن علی بن بابویه، تصحیح: علی اکبر غفاری،جماعه المدرسین، قم، 1403ق، ج 2، ص 419.
23. بحارالانوار، ج 22، ص 223.
24 . رجال الطوسی، ص 32; تنقیح المقال فی علم الرجال، عبدالله مامقانی، 1352، نجف، ج 3، ص 72.
25. محدثات شیعه، نهلا غروی نایینی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران،1375، ص 75.
26. المعجم الکبیر، ج 23، ص 327 و 333-337.
27. همان، ص 428421.
28. بحارالانوار، ج 1، ص 78و ج 6، ص 200 و ج 7 ،ص 182و ج 10، ص 141و 425و ج 7، ص 182 و ج 10، ص 141 و 425 و ج 17، ص 232 و ج 20، ص 353 و 21و81 و ص 81 و102 و127 و ج 22، ص 221و223 و343 و461 وج 26، ص 49 و50و ج 27، ص 143و150و ج 32، ص 167 و.....
29. همان، ج 22، ص 221 و ج 32، ص 304.
30. همان، ج 32، ص 167.
31. همان، ج 43، ص 126.
32. همان، ص 283.
33. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، چاپ دوم، داراحیاء الکتب العربیه، بیروت، ج 2، ص 475; اعیان الشیعه، سید محسن الامین،تحقیق: حسن الامین،دارالتعارف للمطبوعات، بیروت،1403ق، ج 7، ص 126; الکامل فی التاریخ، ابن اثیر جزری، دارالکتب العلمیه،بیروت، 1407ق، ج 3، ص 263; عمده الطالب فی انساب آل ابی طالب،ابن عنبه، دار و مکتبه الحیاه، ص 54; الارشاد، محمد بن محمد النعمان (شیخ مفید)، موسسه الاعلمی، بیروت، 1399ق، ص 186.
34. الاستیعاب، ص 1954; اسد الغابه، ج 5، ص 614; الاصابه، ج 4،ص 468.
35. الطبقات الکبری، ص 463.
36. تنقیح المقال، ص 73.
37. بحارالانوار، ج 33، ص 216.
38. الارشاد، ص 7-15.
39. بحارالانوار، ج 42، ص 276-278.
40. ریاحین الشریعه، ج 3، ص 64.
41. همان، ص 38.
42. محدثات شیعه، ص 198.
43. کامل الزیارات، جعفر بن محمد(ابن قولویه)، تصحیح: علی اکبرغفاری، مکتبه الصدوق، تهران، 1375ق، ص 266.
44. الارشاد، ص 186; الطبقات الکبری، ص 465; اعلام النساء، ج 4، ص 81; تهذیب التهذیب، ج 12، ص 443.
45. الطبقات الکبری، ص 466.
46. الامالی، محمد بن علی بن بابویه، کتابخانه اسلامیه، تهران،1404ق، ص 94 (مجلس 11، ح 3).
47. الاستیعاب، ص 887 ; اسد الغابه، ج 5، ص 400; معجم رجال الحدیث،ج 23، ص 181.
48. الکافی، ج 6، ص 369.
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان