انوار وحی در صحنه های نبرد

رضی الله عنه مقاله ی حاضر به عنوان یک مقاله ی فرهنگی و به مناسبت «هفته دفاع مقدس» درصدد تحکیم و تقویت مبانی ستیز با دشمنان دین می باشد، به فرموده رهبر معظم انقلاب: «هنر امروز ایران، هنر مقاومت است نه هنر تسلیم و سازش. این گونه هنر، شرط اصلی آگاهی و زمان شناسی و نیز شجاعت و گستاخی در برابر تهاجم وحشیانه ای است که در آن از همه ی ابزارها برای سرکوبی و به ذلت کشانیدن ملت، استفاده می شود.» مقدمه:
علیهاالسلام اصولاً همه کارهای آدمی، برآمده از بینشی است که در آن قصد و نیتی نهفته است اِنَّما الاَعمال بِالنیّات . از طرفی طرز تلقی انسان نسبت به هر کاری پایه و مایه ارزش آن کار است. عمل یک انسان متقی که زاییده ی تقوای اوست، هیچ گاه با عمل انسانی که دارای هیچ گونه فکر و اعتقاد صحیحی نیست و صرفا بر اساس شهوت و غضب گام بر می دارد و از عقل و تعالیم وحی به دور است، قابل قیاس نخواهد بود اِنّما یتقبّل اللّه من المتقین (1).
از روزی که آفتاب عالم تاب اسلام پهنه ی گیتی را روشنی بخشید و مردم را از تاریکی های جهل و نادانی به نور حق رهنمون گشت یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ اِلَی النّور ، در بینش ها و تفسیرها و تحلیل های بشر نسبت به خالق هستی، جهان، پدیده ها، حادثه ها و بالاخره نسبت به خویشتن خویش تحولی بنیادین ایجاد کرد و جهان بینی او را الهی ساخت و نور معرفت را در دلش تاباند.
انسانِ مسلمان دیگر به دنبال هرزگی نبود، بلکه خود را در برابر کارها و حتی انگیزه های پوشیده از دیده دیگران مسؤول می دانست. اسلام به او گوشزد کرد که تو خلیفه ی خدایی اِنّی جاعِلٌ فی الارض خلیفة(2) و از روح الهی در تو دمیده شده و نَفَختُ فیه مِن روحی(3) و تو حامل امانت الهی هستی اِنّا عَرَضنا الامانة علی السموات والارض والجبال فاَبَیْنَ ان یَحمِلْنَها و اَشْفَقْنَ مِنها و حَمَلهاالانسان...(4) .
یکی از آن مواردی که بینش انسان به برکت تعالیم وحی نسبت بدان تغییر یافت، جنگ و نبرد با دشمنان بود. تا قبل از آن، هدف از جنگ و خونریزی، کسب سلطه و چیرگی بر دشمن برای گسترش دایره شهوترانی خود و استعمار دیگران بود، و در یک کلام، هدف جز هواهای نفسانی و رسیدن به آرمان های شیطانی چیز دیگری نبود. اما با ظهور اسلام، جنگ و جهاد معنای تازه ای یافت و دارای ابعاد و جلوه های متعالی شد، که ما اینک گوشه هایی از آن ابعاد و ویژگی ها را مورد بررسی قرار می دهیم و برای این منظور از قرآن کریم استمداد می جوییم. حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرماید: «قرآن امرکننده (به نیکی ها) و بازدارنده (از بدی ها) است، (ظاهرا) ساکت و (در واقع) گویاست، حجت خداوند بر مردمان است که از آنان بر عملِ بدان پیمان گرفته است.»(5) جهاد و مجاهدان محبوب خدا:
قرآن کریم در چند مورد به این نکته که «خداوند جهاد و مجاهدان را دوست دارد.» تصریح کرده است؛ در آیه ی (4) سوره ی صف می فرماید:
«اِنّ اللّه یُحِبّ الذینَ یقاتلون فی سبیله صفّا کأنّهم بُنیانٌ مرصوص.» «خداوند آن مؤمنان را که در صف جهاد کافران مانند سدّی آهنین محکم و استوارند دوست دارد.» در آیه (146) سوره ی آل عمران هم می فرماید:
«وَ کَأیِّنْ مِن نبیٍّ قاتَلَ معه رِبّیّونَ کثیرٌ فَما وَهَنوا لِما اَصابَهم فی سبیل اللّه و ماضَعُفوا و مَا اسْتَکانوا واللّه یُحبُ الصابرین.» «چه بسیار روی داده که همراه با پیغمبری، گروه زیادی از پیروانِ خدا جویش جنگیدند. آن ها در برابر آنچه در راه خدا به آن ها می رسید، سست نشدند و زبونی نورزیدند و خداوند استقامت کنندگان را دوست می دارد.»
همچنین در آیه ی (54) سوره ی مائده می فرماید:
«یا ایها الذین امنوا مَن یَرتَدَّ منکم عن دینه فَسَوف یأتی اللّه ُ بِقَومٍ یُحِبُّهم و یُحِبّونَه أذِلّةٍ عَلی المؤمنینَ اَعِزّةٍ علی الکافرین یجاهدون فی سبیل اللّه ِ و لایَخافون لومةَ لآئمٍ ذلک فَضْلُ اللّه یُؤتیهِ مَن یشاء واللّه واسعٌ علیمٌ.»
«ای کسانی که ایمان آورده اید هر کس از شما از دین و آیین خود برگردد، (خود زیان کرده و به خدا ضرری نرساند) به زودی خداوند گروهی را می آورد که آن ها را دوست دارد و آنان نیز او را دوست دارند؛ در برابر مؤمنین، فروتن و در مقابل کافرین، سرسخت و گردن فرازند، در راه خدا جهاد کنند و از نکوهش، هیچ ملامت گری نهراسند. این فضل خداست که به هر کس عطا کند و خداوند گشایش گری داناست.»
آری، اگر «مجاهد فی سبیل اللّه » با این اعتقاد و بینش که:
«خداوند، جهاد و مجاهدان را دوست می دارد» وارد معرکه نبرد شود، تمامی سختی ها و مشکلات برای او طعم دیگری خواهد داشت و با زمزمه ی «هر چه از دوست رسد نیکوست»، خویشتن را به آب و آتش خواهد زد و در راه اعلای «کلمة اللّه » به پیش خواهد تاخت و کلمة اللّه هی العُلیا(6) و اصولاً بی جمال جانان، زندگی برایش قابل تحمّل نخواهد بود:

جان بی جمال جانان میل جهان ندارد

هر کس که این ندارد حقا که آن ندارد

هر قطره ای در این ره صد بحر آتشین است

دردا که این معما شرح و بیان ندارد(7)

از آن جا که «مجاهد فی سبیل اللّه » عاشق خدا و دلداده ی اوست، هم خدا را می خواهد و هم آنچه را که خدا می خواهد، طالب است. عشق انسان به ذات باری تعالی بدان جهت است که او سرچشمه ی کمال است و لذا هر فرمان و دستوری دهد نیز کامل است؛ چه رسد به این که علاقه ی خود را نیز بدان ابراز نماید. کدام عاشق است که بتواند از آن سرباز زند، جز مدعیان دروغین؟!
باری عاشق و محبّ واقعی مطیع معشوق ومحبوب خویش است انّ المُحبّ لمن یُحبّ مطیع .(8)
از سوی دیگر چون خدا اینان را دوست دارد، لازمه اش آن است که از هر گونه ظلم و ستمی مصون بوده و ناخالصی های کفر و فسق و فساد را در خویش راه ندهند. چرا که خدای سبحان در آیات متعددی می فرماید که کافران،(9) ظالمان،(10) مسرفان،(11) مفسدان،(12) مستکبران،(13) خائنان،(14) تجاوزکنندگان،(15) فرحین(16) و... را دوست نمی دارد. در نتیجه آن جا که رذایل از دامن انسان مجاهد برچیده شد، مزیّن به فضایل و اخلاق شایسته می شود و در زمره ی متقین،(17) محسنین،(18) صابرین،(19) متوکلین،(20) توابین،(21) متطهرین(22) مقسطین(23) و... که مورد علاقه ی خدا هستند، قرار می گیرد.
قابل توجه این که مقصود از دوست داشتن خداوند، میل قلبی به موافقات و ملایمات طبع، آن طوری که در ممکن الوجود قابل تصور است، نیست. چرا که ذات پاک باری تعالی منزه از صفات و ویژگی های ممکن الوجود است. بلکه مراد، تحقق آثار دوستی و محبت است. یعنی خدا هرگاه بنده ای را دوست داشت، پرده از روی دل او بالا می زند و جمال بی مثال خود را برای او متجلی می سازد و خانه ی دل او را از غیر خود می پردازد و مست خود می گرداند:

هشیاری من بگیر و مستم بنما

سرمست ز باده ی اَلَستم بنما(24)

و نشانه ی چنین دوستی ای هم آن است که بنده، خدا را بر غیر او مقدم کند و از معاصی بپرهیزد و از یاد حقّ جلّ و علا غافل نگردد و رغبتش به دنیا کم شود و فقط به خدا روی آورد:

دل که آشفته ی روی تو نباشد دل نیست

آن که دیوانه ی خال تو نشد عاقل نیست(25)

قدم به راه طلب چون نهی ز جان بگریز

که شرط راه بود جان من! سبکباری(26)

سر کویش هوس داری هوا را پشت پایی زن

در این اندیشه یکرو شو دو عالم را قفایی زن

بساط قرب می جویی خرد را الوداعی گو

وصال دوست می خواهی بلا را مرحبایی زن(27)

در برخی از اخبار قدسی چنین آمده است: «مرا بندگانی هست که ایشان مرا دوست دارند و من ایشان را دوست دارم و ایشان مشتاق من و من مشتاق ایشانم. ایشان مرا یاد می کنند و من ایشان را. و اول عطای من به ایشان آن است که نور خود را به دل ایشان می افکنم. پس ایشان از من خبر می دهند، همچنان که من از ایشان خبر می دهم. و اگر آسمان ها و زمین ها را در ترازوی ایشان نهم، در حق ایشان کم می شمارم و رو به ایشان می آورم و کسی که من رو به او آوردم، احدی نمی داند که چه می خواهم به او عطا کنم:(28)

گر از سبوی عشق دهد یار جرعه ای

مستانه جان ز خرقه ی هستی درآورم(29)
فرمان جهاد:
خداوند قهّار در آیات فراوانی به جنگ و جهاد با دشمنان امر فرموده است؛
از جمله در آیه ی (216) سوره ی بقره می فرماید:
«کُتب علیکم القتال و هو کُرهٌ لکم و عسی أن تَکْرهوا شیئا و هو خیرلکم و عسی أن تُحِبُّوا شیئا و هو شرّلکم واللّه یعلم و انتم لاتعلمون.» «جهاد در راه خدا بر شما واجب شد، در حالی که برایتان ناگوار است. چه بسا چیزی را ناخوش بدارید و حال آن که برایتان خیر باشد و چه بسا چیزی را خوش داشته باشید و حال آن که شر شما در آن باشد. خدا می داند و شما نمی دانید.»
و در آیه ی (190) از همین سوره می فرماید:
«و قاتلوا فی سبیل اللّه الذین یقاتلونکم و لاتعَتَدوا...» در راه خدا، با کسانی که با شما می جنگند، نبرد و جهاد کنید، ولی تجاوز مکنید.
و همچنین در آیه ی (39) سوره ی انفال می فرماید:
«و قاتلوهُم حتّی لاتکونَ فِتنةٌ و یکونَ الدینُ کُلّهُ للّه ...» «و با آن ها (کفار) پیکار کنید تا فتنه (شرک) پایان گیرد و دین کلاً مخصوص خدا گردد.»(30)
پس از ظهور اسلام در سرزمین سراسر ظلمت جزیرة العرب، در آغاز، پیامبر عظیم الشأن صلی الله علیه و آله وسلم مأموریت یافت تا قوم و خویشان نزدیک خود را به آیین نورانی اسلام فراخواند. کم کم با افزایش یاران حضرت و پیروان اسلام، اذیت و آزار مشرکان مکه نیز فزونی یافت و با همه ی این ها پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم هنوز مأمور به جهاد و مقابله به مثل نشده بود و از همین روی، یاران باصفا و مخلص وی زیر شکنجه های طاغوتیان با ندای روح بخش «اللّه » و «اَحد اَحد» ایستادگی کردند و استقامت خود را به نمایش می گذاشتند.
اذیت ها و شکنجه هایی که به یاسر، سمیه و بلال و دیگر مجاهدان خاموش در زیر آفتاب سوزان مکه به وسیله ی سنگ های سنگین و داغ وارد می کردند و آن ها دست از عقاید و ایده های برحق خویش بر نمی داشتند، مایه ی پند و عبرت تمامی پیروان راستین اسلام است که تا آخرین نفس و تا آخرین قطره ی خون، دست از «اللّه » برندارند و راست قامتانِ جاودانه ی تاریخ باقی بمانند.
پس از هجرت پرافتخار رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم و تشکیل حکومت مقدس اسلام در مدینه، در سال دوم هجرت، فرمان جهاد از جانب خدای سبحان صادر شد و مسلمانان با ظهوری قدرتمندانه صحنه ی سیاست زمان را به نفع خویش تغییر دادند ان اللّه (عزّوجل) بَعَث رسوله بالاسلام الی الناس عشرسنین فاَبَوا ان یقبلوا حتّی اَمَره بالقتال، فالخیر فی السیف و تحت السیف...(31) . نهال نوپای اسلام به تدریج بر ساق خویش استوار شد... فاستوی علی سُوقه(32) و در این راه، ذوالفقار علی علیه السلام نقشی مهم و سرنوشت ساز ایفا کرد(33) لضربة علیّ خیر من عبادة الثقلین (34).
به هر ترتیب حدود بیست و شش غزوه عملیات نظامی با فرماندهی رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم و سی و شش سریّه عملیات نظامی به فرماندهی نمایندگان رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم حاصل تلاش های خستگی ناپذیر حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم و یاران باوفای وی در قلع و قمع دشمنان دین و دفاع از حوزه ی اسلام است. نخستین غزوه طبق گفته ی برخی از محققان غزوه ی «ابواء» و آخرین آن، غزوه ی «تبوک» است.(35)
در قرآن کریم از غزوه ی «بدر» و «حُنین» در سوره های آل عمران و توبه یاد شده و از غزوه ی «احزاب» در سوره ی احزاب و از غزوه ی «اُحُد» در خلال آیات سوره ی آل عمران سخن به میان آمده و به واقعه ی «بنی نضیر» در ضمن سوره ی حشر و به غزوه ی «خیبر» در سوره ی فتح و به جنگ «بنی المُصْطَلق» در سوره ی منافقون و به فتح مکه در سوره ی «فتح» (بدون ذکر نام) اشاراتی شده و بیش تر آیات سوره های انفال و محمد صلی الله علیه و آله وسلم ناظر به غزوه ی بدر است.
اما در مورد اولین آیاتی که به جهاد فرمان داده، اختلاف است؛ برخی گفته اند: آیات 38 تا 40 سوره ی حج مربوط به زمانی است که برای نخستین بار دستور جهاد صادر شده و ترجمه ی آن آیات چنین است: «خدا از کسانی که ایمان آورده اند، دفاع می کند، که خدا خیانت کنندگان کفر پیشه را دوست ندارد و به کسانی که جنگ بر آنان تحمیل گشته، اجازه ی جهاد داده شد؛ چرا که مورد ستم واقع شده اند و خدا بر یاری ایشان تواناست؛ همان ها که از دیار خود به ناحق اخراج شدند و جرمشان این بود که می گفتند: پروردگار ما «اللّه » است. و اگر خداوند برخی از مردم را به وسیله ی دیگر مردمان دفع نمی کرد، دیرها و صومعه ها و معابد یهود و نصارا و مساجدی که نام خدا در آن بسیار برده می شود، ویران می شد. و خداوند هر کس را که یاری اش کند، یاری دهد. چرا که خداوند نیرومند و شکست ناپذیر است.»
برخی دیگر از عالمانِ تفسیر معتقدند که اولین آیه ی جهاد، آیه ی (190) سوره ی بقره است: «و قاتلوا فی سبیل اللّه الذین یقاتلونکم و لاتعتدوا ان اللّه لایُحبّ المعتدین.» در راه خدا با آنان که با شما می جنگند، بجنگید و از حد تجاوز نکنید که خداوند تجاوزکنندگان را دوست نمی دارد.
و بالاخره دسته ی سوم عقیده دارند که آیه ی (111) سوره ی توبه اولین آیه ی جهاد است: «اِنّ اللّه َ اشْتَری من المؤمنینَ اَنفسهَم و اَموالَهم بأنّ لهم الجنَّةَ یُقاتلون فی سبیل اللّه فیَقتُلونَ و یُقتَلونَ وعدا علیه حقّا فی التوریةِ و الانجیل و القرآنِ و مَن اوفی بِعَهده من اللّه فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعکم الذی بایَعْتُم به و ذلک هو الفوز العظیمُ.» «خداوند در مقابل بهشت، جان ها و اموال مؤمنان را خریداری کرده به این صورت که در راه خدا می جنگند، می کشند و کشته می شوند. این وعده ای حتمی است که خدا در تورات و انجیل و قرآن به عهده گرفته؛ وفادارتر از خدا به پیمان خویش کیست؟ اکنون مژده و بشارت باد بر شما به خاطر داد و ستدی که با خدا کرده اید. این است رستگاری و پیروزی بزرگ.»
البته هر کدام از سه گروه فوق الذکر برای ادعای خود وجوهی ذکر کرده اند، لیکن از آن جا که معمولاً روش قرآن کریم در مورد تشریع احکام، برای اولین بار آن است که به مقدمه چینی می پردازد و با ذکر یک سری مطالب مربوط به آن حکم، اذهان و افکار مخاطبان را آماده ی پذیرایی آن می سازد. در مورد جنگ و جهاد نیز قاعدتا لازم است با ذکر یک سلسله مقدمات و مطالب مورد نیاز برای مسلمین صدر اسلام، ذهن و دل ایشان را برای فداکاری و جان بازی در راه خدا آماده گرداند. با توجه به این نکته بعید نیست که آیات 38 تا 40 از سو2ره ی حج اولین آیات جهاد باشند، چرا که علاوه بر آن که مشتمل بر اذن صریح برای اقدام به جهادند با ذکر مقدماتی اذهان مخاطبان را برای پذیرش حکم مهیا ساخته اند. روی همین جهات، مرحوم علامه طباطبایی قدس سره می فرماید:
«اعتبار، مستدعی آن است که آیات سوره ی حج، اولین آیات جهاد باشند و آن به خاطر این است که مشتمل بر اذن صریح بوده و دربرگیرنده ی مقدمه چینی و آمادگی ایجاد نمودن و تهییج مردم و تقویت قلوب و ثبات قدمشان می باشد، از راه اشاره و تصریح به وعده ی پیروزی و ذکر عذاب هایی که خداوند بر اهل ظالم سرزمین هایی که قبل از ایشان می زیستند، نازل کرده است؛ که تمامی این ها از لوازم تشریع احکام مهم و بیان و ابلاغ آن ها برای اولین بار می باشد، به خصوص جهاد که اساس آن قربانی گشتن و فدا شدن بوده و از مشکل ترین و مشقت بارترین احکام اجتماعی و از سخت ترین احکام اسلام و نزدیک ترین آن ها به حفظ پایه های دینی می باشد. به همین جهات، ابلاغ آن برای اولین بار نیازمند بسط سخن و بیداری اذهان می باشد، همچنان که در این آیات مشاهده می شود؛ چرا که در آغاز می گوید: خدا مولای مؤمنین است و از آنان دفاع می کند، سپس تصریح می کند که آنان در جنگیدن مأذون ند و مظلومیت آنان را ذکر می کند. و این که جنگیدن تنها راه حفظ اجتماعات صالح است را نیز گوشزد می نماید و آنان را توصیف می کند به این که: ایشان برای تشکیل مجتمع دینی که در آن کارهای نیک انجام شود صلاحیت دارند. سپس عذاب های نازل شده بر سرزمین هایی که اهل آن ها ظالم بودند را ذکر کرده و این که این مشرکین را مانند کسانی که قبل از آن ها بودند، مورد عقوبت قرار می دهد را نیز بیان نموده است.»(36) معامله با خدا:
در برخی از آیات قرآن کریم به این نکته که «جهاد، معامله با خداست» اشاره شده است؛ از جمله در آیه ی (111) سوره ی توبه، خداوند سبحان می فرماید: «اِنّ اللّه اشتری مِن المؤمنینَ...» که در چند سطر گذشته ذکر شد و خلاصه ی مطلب آن که خداوند در این آیه «خود را مشتری و مؤمنین را فروشنده و جنس و کالای خریداری شده را جان ها و اموال مؤمنان معرفی نموده، و سند این بیع را تورات و انجیل و قرآن قرار داده است.» و لیکن در این جا این سؤال به ذهن خطور می کند که آیا به راستی جهاد در راه خدا معامله ای است که خدا در آن نفع می کند؟!
علامه محمدتقی جعفری در پاسخ این سؤال چنین می گوید:
«نه، هرگز! این حقیقتی والاتر از خرید و فروش است. به کار بردن این دو کلمه در پدیده ی فوق، معامله ی مطابقِ اصلِ:

چون که با کودک سر و کارت فتاد

پس زبان کودکی باید گشاد

است اگر این پدیده ی جهاد را درست تحلیل کنیم، به این نتیجه خواهیم رسید که جان آدمی با ورود به میدان کارزارِ هدفدار الهی و گام گذاشتن آزادانه به مرز زندگی و مرگ است که از مجرای معامله بازی ها و سوداگری ها بالاتر می رود و طبیعت خود را در می یابد... آیا می توان گفت: به نتیجه رسانیدن «حیات معقول» و عبور از مجرای قوانین زنجیری طبیعت به جایگاه اصلی که ابدیت است، سوداگری است؟ این یک اشتیاق طبیعی روح آدمی است که:

هر کسی کو دور ماند از اصل خویش

بازجوید روزگار وصل خویش(37)

در آیه ی (10 و 11) سوره ی صف نیز می خوانیم: «یا أیُّهَا الذین امَنُوا هل أدلّکم علی تِجارةٍ تُنجِیکم من عذابٍ ألیم، تؤمنون بِاللّه ِ و رسولهِ و تُجاهِدون فی سبیل اللّه بِأموالکم و أنفسکم ذلکم خیرلکم ان کنتم تعلمون.» «ای کسانی که ایمان آورده اید، آیا شما را به معامله و تجارتی راهنمایی کنم که شما را از عذاب دردناک نجات بخشد؟ به خدا و رسولش ایمان آورید و با اموال و جان های خود در راه جهاد کنید، که این برای شما بهتر است اگر بدانید.» امتحان الهی:
در بسیاری از آیات قرآن کریم به مسأله ی آزمایش مردم، به عنوان یک سنت الهی اشارت رفته است که یک مورد از آن، سنت مقدس الهی در زمینه ی جنگ و جهاد است. به عنوان نمونه در آیه ی (140 تا 143) سوره ی آل عمران چنین فرموده است:
«اگر در غزوه ی اُحُد به شما جراحت و آسیبی وارد شد، به آن جمعیت (کفار) نیز در غزوه ی بدر آسیبی همانند آن وارد گشت و ما روزگار (شکست و پیروزی) را در میان مردم می گردانیم، تا خدا کسانی را که ایمان آورده اند معلوم بدارد و از میان شما گواهانی بگیرد و خدا ستمکاران را دوست نمی دارد و تا خدا افرادی را که ایمان آورده اند، خالص و پاکیزه گرداند و کافران را نابود سازد. آیا گمان کردید که بدون آزمایش و امتحان و با صرف ادعای ایمان بی آن که خدا مجاهدان و استقامت کنندگان را معلوم گرداند، وارد بهشت خواهید شد؟ شما پیش از آن که به میدان نبرد و کارزار شوید آرزوی شهادت داشتید، اینک آن را با چشم خود دیدید در حالی که خیره در آن نگاه می کردید و حاضر به جنگ و جهاد نبودید ».
باری، در ماجرای جنگ اُحُد که، در ظاهر، مسلمانان شکست خوردند و به پیکره ی اسلام جراحتی وارد آمد و حضرت حمزه سیدالشهدا (س) نیز در همین نبرد، شربت شهادت نوشید، خدای متعال برای دلداری و روحیه دادن به مسلمین می فرماید:
سنت من بر آن قرار گرفته که روزگار، گَهی دست این دسته و گه نزد آن گروه باشد. شما در جنگ بدر آنان را شکست سختی دادید و امروز هم شکست خوردید. زندگی بشر همواره تلخ و شیرین بوده و هیچ کدام هم پایدار نبوده اند. آنچه مهم است این که انسان عمل به وظیفه نماید.
حضرت امام خمینی، آن ابرمرد تاریخ و احیاگر اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله وسلم ، هماره در طی جنگ تحمیلی استکبار جهانی علیه جمهوری اسلامی به امت قهرمان و دلیر و شهیدپرور خویش تذکر می دادند که: ما مأمور به تکلیف هستیم؛ نه مأمور به نتیجه.
سپس قرآن می فرماید: این سنت الهی نتایج پربار و زیادی دارد که فهم شما از درک همه ی آن ها ناتوان است. و از باب نمونه چند نتیجه را ذکر می کند؛ اول آن که: امتحان الهی برای جداسازی مؤمن حقیقی از مدعیان دروغین است. و دیگر این که: از میان شما عده ای را به عنوان گواه و شاهد برگزیند. و سوم آن که: مؤمنین از ناخالصی های کفر و نفاق پاک شوند و کافران نابود گردند.
آری، مؤمن چونان طلای ناب است که گاه اطراف آن را زنگار و ناخالصی ها در بر می گیرد، ولیکن خدای رحیم با سنت آزمایش، او را می ساید و ناخالصی هایش را جدا می سازد، و همچون آینه ی صاف و باصفا لایق محضر ربوبی می گرداند: «فی تَصاریف الأحوال یُعلم جواهر الرجال.»(38)
به هر حال یکی از محاسن شکست مسلمین در نبرد احد آن بود که فهمیدند همواره پیروزی نصیب آن ها نخواهد بود، بلکه سنت امتحان و آزمایشی هم در کار است.
از سوی دیگر، لازمه ی آن گمان بی اساس که همیشه پیروزی را برای خود می دانستند، این می شد که فکر کنند هرکس شهادتین را بگوید و در زمره ی مسلمین قرار گیرد، بی حساب وارد بهشت خواهد شد و دیگر فرقی بین آنان که در ظاهر ایمان آورده و مسلمان شده اند با آنان که در واقع دل به خدا بسته و مؤمن راستین شده اند، باقی نخواهد ماند. لذا قرآن به منظور ابطال این گمان سست بنیاد می فرماید: «آیا گمان کردید که وارد بهشت خواهید شد بی آن که در راه خدا جهاد و استقامت نمایید؟»(39)
آنگاه می فرماید: شما که آرزوی شهادت و جان فشانی می کردید، چه شد که هنگام جنگ و نبرد، گریختید و به بلا جان نسپردید!
آری، سخن که از عمق جان برنیاید و از ایمان واقعی سرچشمه نگیرد، حباب روی آب است که با گذشت اندک زمانی از بین می رود. منافقین مسلمان نما هم بعد از پیروزی مسلمین در جنگ بدر می گفتند: خوشا به حال شهدای بدر! ای کاش ما هم با آنان بودیم و به فوز شهادت نایل می شدیم، ولی هنگامه ی نبرد که شد، همین آرزومندان شهادت و ایثار، دیگربار نیز دنیا را در آغوش فشردند و از جنگ روی برگرفتند. درست مانند کسانی که قبل از انقلاب در مراسم روضه ی حضرت سیدالشهدا علیه السلام اشک ها می ریختند و بر لبانشان زمزمه ی «یا لَیتنا کُنّا معک فَنَفوز فوزا عظیما» نقش می بست و غصه می خوردند که چرا در زمان امام حسین علیه السلام نبودند تا در کنار آن بزرگوار در حمایت از حرم آل اللّه در خون خود بغلتند، ولی همین که صحنه ی انقلاب اسلامی و دفاع جانانه و مقدس هشت ساله با متجاوزان پیش آمد، در سوراخ ها خزیدند و اِشکال و شبهه های شرعی را پیش کشیدند؛ مانند همان منافقین دورویی که به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم می گفتند: «به ما اجازه بده تا در جنگ شرکت نکنیم، چرا که می ترسیم در گناه و فتنه بیفتیم.» و خداوند هم در جواب ایشان می فرماید: «آگاه باشید که اینان خود در فتنه و گناه سقوط کرده اند و جهنم، کافران را در بر گرفته است.» وَ مِنهم مَن یَقولُ ائْذَن لی و لاتَفتِنّی ألا فیِ الفِتنةِ سَقَطوا و اِنَّ جَهنَّمَ لَمُحیطةٌ بالکافرین (40).
منافقان بدسرشت زمان ما نیز برای شانه خالی کردن از زیر بار مسؤولیت، چه بهانه ها که نمی ساختند و چه شبهه ها که القا نمی کردند و لذا حضرت امام خمینی(ره) آن اسوه ی شجاعت و کوه استقامت هماره از دست این ها در رنج و عذاب بود.
در مقابل این منافقین بدنهاد، بودند افرادی که از جان خود در راه اسلام و انقلاب گذشتند که نامشان تا ابد زنده خواهد ماند و یادشان موجب تجلّی ارزشها است؛ همچون آیت اللّه سعیدی که در اوج خفقان رژیم ستمشاهی با تمام وجود از حضرت امام حمایت نمود و عاقبت هم در زیر شکنجه های سخت و وحشیانه ی ساواک، جام شهادت را نوشید و گویی زبان حالش چنین بود که:

الا یا ایها الساقی ز می پر ساز جامم را

که از جانم فرو ریزد هوای ننگ و نامم را

از آن می، ریز در جامم که جانم را فنا سازد

برون سازد ز هستی هسته ی نیرنگ و دامم را

از آن می ده که جانم را ز قید خود رها سازد

به خود گیرد زمامم را فرو ریزد مقامم را(41)
الگوهای جهاد و استقامت:
به دنبال واقعه ی احد که در روحیه ی برخی از مسلمین اثر منفی گذاشته بود، خداوند متعال در آیات 146 تا 148 سوره ی آل عمران با یادآوری استقامت و پایداری یاران پیامبران گذشته، آنان را به عنوان سرمشق ها و الگوهای جهاد و استقامت معرفی می کند و به مسلمین صدر اسلام روحیه می دهد تا از شکست در جنگ احد احساس ضعف نکنند، بلکه با تمام توان در راه «اللّه » جانبازی نمایند.
اصولاً معرفی و بیان حالات انسان های کامل برای دیگران نقش بسیار مؤثری در شکل گیری شخصیت ایشان خواهد داشت و لذا در راه مقابله با تهاجم فرهنگی غرب، استفاده از این اصل، بسیار کارآمد خواهد بود و تبیین زندگانی چهارده معصوم علیهم السلام و درس های آموزنده ی آنان با استفاده از فنون و تکنیک های روز، در زمینه های مختلف روان شناسی، جامعه شناسی، شیوه نگارش، فیلم سازی و... برای سنین مختلف و قشرهای گوناگون مردم، با در نظر گرفتن عوامل و پارامترهای دخیل در این امر، از لازم ترین وظایف مسؤولان مربوط است.
به هر حال خدای سبحان در آیات مزبور می فرماید: «چه بسیار پیامبرانی که مردان الهی نیز همراه آنان به جنگ پرداختند و از ضربات دشمن، ناتوانی و سستی به خود راه ندادند و تن به سازش نسپردند و خداوند استقامت کنندگان را دوست دارد.» آن گاه خدای متعال می فرماید: اگر در برابر دشمن بر اثر کوتاهی ها دچار مشکلات می شدند، به جای خالی کردن جبهه ی جنگ، رو به درگاه خدا می آوردند و تقاضای بخشش می کردند و می گفتند: «ربنا اغفرلنا ذنوبنا و اسرافَنا فی اَمرنا و ثَبِّتْ اقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین.» لذا خداوند، هم در دنیا پاداش پیروزی را به آن ها ارزانی داشت و هم پاداش نیک آخرت را که فنا و نابودی در آن راه ندارد نصیبشان ساخت، و خداوند محسنین را دوست دارد. (کسانی که کار خود را خوب انجام می دهند، موقع جنگ خوب می جنگند، موقع دعا و راز و نیاز خوب نیایش دارند و خلاصه در هر کاری، آن را به شایستگی به انجام می رسانند.) فلسفه ی جهاد:
قرآن کریم در آیات متعددی، به فلسفه ی تشریع جهاد پرداخته است. از جمله در آیه ی (193) بقره می فرماید: «وقاتلوهم حتّی لاتکونَ فِتنة و یکونَ الدّینُللّه ...»(42) و با آن ها (کفار) بجنگید تا فتنه نباشد و دین مخصوص خدا شود. و در آیه ی (75) سوره ی نسا برای تحریک غیرت مسلمین می فرماید: اگر واقعا مؤمن خالص باشید، همان ایمان واقعی شما به «اللّه » کافی است که برای خدا به جهاد برخیزید، اما اگر به این رتبه و پایه از معرفت نرسیده اید، لااقل برای نجات مستضعفان که مردان و زنان و فرزندان خود شما هستند به پاخیزید و غیرت به خرج دهید.
البته این غیرت نیز رنگ الهی دارد، چرا که آن مستضعفان نیز مؤمن می باشند و لذا از خدا طلب یاری کردند نه از قوم و عشیره خود. پس این نیز در نهایت به رضایت الهی بازگشت می کند وَ مالَکم لاتقاتلون فی سبیل اللّه والمستضعفین من الرجال والنساء و الوِلدان الذین یَقولون رَبّنا اخرجنا مِن هذه القریة الظالم اَهلُها و اجعَل لنا من لَدُنک ولیا و اجعل لنا مِن لدنک نصیرا .
به هر ترتیب در آیات فوق، فلسفه ی جهاد، جلب رضایت الهی و نابودی مظاهر شرک و حمایت از مستضعفان، معرفی شده است. مراد از «فتنه» در آیه ی اول، شرک و بت پرستی است. (و البته مصادیق دیگری هم دارد که در آیات دیگری بدان ها اشارت رفته است.)(43)
جهاد در اسلام بر خلاف جنگ های مرسوم بین قدرت های باطل و استکباری است، چرا که آن ها برای هواهای نفسانی و دنیا، کشتار به راه می اندازند. آن ها برای تسلط بر منابع و مواد قیمتی کشورهای دیگر و به منظور بهره کشی از آنان و دیگر امور برخاسته از ایده های شیطانی خویش می جنگند. اما «مجاهد فی سبیل اللّه » خواهان اقامه ی حق است و دوستدار برپایی دین خداست و برای تحقق این آرمان، جان چه ارزشی دارد؟! «الذین امنوا یُقاتلون فی سبیل اللّه و الذین کفروا یُقاتِلونَ فی سبیل الطاغوت فَقاتِلوا أولیاء الشیطان.»(44) در ذیل همین آیه می فرماید: «اِنّ کیدَ الشیطان کان ضعیفا.» که به توخالی بودن قدرت های باطل اشاره دارد.
آری، در فرهنگ قرآنی قدرت های استکباری و باطل به خاطر گسستگی از منبع قدرت و مبدأ خلقت و دوری از فطرت، هر چند ظاهری و مرعوب کننده داشته باشند، اما چونان طبل تو خالی اند که فقط با صدای بلند آن افراد زبون و ضعیف النفس و ظاهربین، وحشت زده می گردند.
ماحصل سخن این که فلسفه ی جهاد را باید در یک چیز خلاصه کرد و آن: عشق به «اللّه » است و اقامه ی دین او. روی همین جهت است که معمولاً در هر مورد که ذکری از قتال و جهاد به میان آمده است، عبارت «فی سبیل اللّه » نیز چاشنی آن شده است: «و قاتِلوا فی سبیل اللّه ...»(45) امدادهای الهی:
پس از جنگ احد، مشرکین به فکر افتادند که برگردند و مدینه را غارت کنند و مسلمین را به کلی نابود سازند. وقتی این خبر به مسلمین رسید، آیات (123 تا 126) سوره ی آل عمران نازل شد:(46) «وَلَقَد نَصَرَکُم اللّه بِبَدرٍ و انتم اَذِلّةٌ فَاتَقوااللّه َلَعلّکم تَشکرونَ، اِذتقولُ للمؤمنینَ ألَن یَکْفِیَکم اَن یُمِدَّکُم ربّکم بِثَلثةِ الف من المَلائکةِ مُنزِلینَ، بَلی اِن تصْبِروا و تتقوا و یأتوکم مِن فورهم هذا یُمْدِدْکم ربّکم بخَمسةِ الف مِن الملائکةِ مُسَوّمینَ، وَ ماجَعَلَه اللّه ُ اِلابُشری لکم و لِتَطمَئِنَّ قُلوبُکم بِهِ وَ ماالنصرُ الاّ مِن عِنداللّه ِ العزیزِ الحکیم.»
در آیات فوق، خداوند پیروزی مسلمین در جنگ بدر را یادآوری می کند، تا مسلمانان دلگرم شوند و به راه خویش که همان تحقق اهداف والای اسلام است، ادامه دهند. و این خود نکته ی بسیار مهمی در پیشرفت جامعه است، چرا که طبیعت زندگی فردی و اجتماعی مستلزم فراز و نشیب هاست؛ گاهی پیروزی است و زمانی شکست. مهم این است که همه برای خدا باشد، وگرنه پیروزی هم شکست است. روی همین جهت است که بایستی خطبا، نویسندگان، علما، استادان، فیلم سازان و خلاصه هر کس که به نوعی رسالت خطیر پاسداری از ارزش ها را بر عهده دارد، با یادآوری و تذکر ایام اللّه ، پیروزی انقلاب و موفقیت های چشم گیر در هشت سال دفاع مقدس و دوران سازندگی به فراخور حال خود و با رعایت ریزه کاری های لازم در نوع و کیفیت بیان آن ها ملت سرفراز را دلگرمی بخشند و این شیوه ی قرآنی را جهت تعالی جامعه ی اسلامی به کار گیرند.
به هر ترتیب، خدای سبحان پس از یادآوری پیروزی مسلمین در جنگ بدر می فرماید: پس تقوا پیشه کنید (و از مخالفت با دستورات رهبر عالی قدر خویش اجتناب ورزید.)(47) باشد که شکر نعمت های او را به جای آرید. آن گاه می فرماید: «به یاد آورید آن روز را که پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم به شما گفت: «آیا کافی نیست که سه هزار فرشته و ملک الهی به یاری شما بشتابند؟ آری اگر استقامت کنید و تقوا پیشه سازید، هر گاه مشرکین بخواهند دوباره به سوی شما هجوم آورند، خداوند به وسیله ی پنج هزار ملک که همگی علامت مخصوص دارند، شما را یاری خواهد کرد. ولی بدانید که آمدن این فرشتگان تنها برای تشویق و اطمینان خاطر شماست وگرنه پیروزی فقط و فقط به دست خدا و از جانب اوست.»
همچنین آیه ی (9) سوره ی احزاب در مورد جنگ احزاب (خندق) سال پنجم هجری چنین است: «ای کسانی که ایمان آورده اید! نعمت خدا را به یاد آورید، آن هنگام که لشکریان دشمن به جانب شما هجوم آوردند، ولی ما باد و توفان سختی بر آن ها فرستادیم و لشکریانی که آن ها را نمی دیدید (و این گونه آنان را درهم شکستیم) و خداوند بر آنچه کنید آگاه است.»
آیه ی (26) از همین سوره نیز در مورد افکندن ترس و وحشت در قلب دشمن سخن می گوید که آن هم نمونه ای دیگر از امدادهای الهی است.
آری، جهاد و نبرد در راه خدا از چنان اهمیتی نزد «اللّه » برخوردار است که هرگاه مصلحت و حکمت اقتضا کند، نیروهای حق طلب را با امدادهای الهی یاری کرده و یاران کفر و ضلالت را به خاک مذلت می کشاند و امدادهای الهی در صحنه های نبرد رزمندگان اسلام با بعثی های کافر عراقی نمونه ای از آن ها است. آماده باش برای جنگ:
در آیه ی (60) سوره ی انفال می خوانیم: «و اَعِدّوا لهم ما استطعتم مِن قوّة و من رباط الخیل ترهبون به عدوّاللّه و عدوکم و اخرین من دونهم لاتعلمونهم اللّه یعلمهم و ما تنفقوا من شی ء فی سبیل اللّه یوفّ الیکم و انتم لاتظلمون.» ای مؤمنان! برای مبارزه و جنگ با کفار خود را مهیا و آماده سازید و تا آن حد که در توان دارید، از نیرو و قدرت و هم چنین اسب های ورزیده فراهم کنید، تا به وسیله ی آن ها دشمنان خودتان را بترسانید و تهدید نمایید و برای نبرد با گروه دیگری که شمابه دشمنی آن ها آگاه نیستید، اما خدا بدان ها آگاه است نیز مهیا باشید و آنچه در راه خدا انفاق نمایید، عوض آن به شما برگردانده شده و به شما ستم نخواهد شد.
آیه ی فوق به یک اصل حیاتی در زمینه ی حفظ موجودیت مسلمانان اشاره می کند که منحصر به عصر و زمان خاصی نیست. مقصود از «قوّة» عبارت است از هر نوع سلاحی که به وسیله ی آن می توان دشمن را سرکوب نمود و روشن است که در هر زمانی انواع خاصی از اسلحه رایج است بدین جهت مسلمانان بایستی از فن آوری پیشرفته در زمینه های مربوطه و به خصوص نظامی آگاهی داشته باشند، تا با امکانات مدرن و جدید و با اتکا بر نیروی ایمان به پیروزی دست یابند.
مرحوم علامه طباطبایی در توضیح مراد از «قوّة» چنین می نویسد:
«و هی فی الحرب کل ما یتمشی به الحرب والدفاع من انواع الاسلحة والرجال المدرّبین والمعاهد الحربیة التی تقوم بمصلحة ذلک کله.»(48) که علاوه بر انواع سلاح ها، رزمندگان مجرب و کارآزموده و مکان های مخصوص رزم آوری رزمی را نیز ذکر کرده اند.
حضرت امام خمینی بنیانگذار جمهوری اسلامی در این باره می فرمایند:
«... توسعه و تکامل صنایع و ابزار مربوط به قدرت دفاعی کشور از اهداف اصولی و اولیه ی بازسازی است و ما با توجه به ماهیت انقلابمان در هر زمان و هر ساعت احتمال تجاوز را مجددا از سوی ابرقدرت ها و نوکرانشان باید جدی بگیریم.»(49)
به هر ترتیب در آیه ی مذکور هدف از آمادگی را چنین بیان می دارد که: «ترهبون به عدواللّه و عدوکم.» چرا که اصولاً دشمنان اسلام هیچ گونه منطق و دلیلی را جز زور به رسمیت نمی شناسند و شاهد این کلام وقایع و رویدادهایی است که معمولاً در سطح دنیا جریان دارد و طی آن ها قدرت های مستکبر و زورگو در گوشه و کنار جهان، حق طلبان را به جرم حق گویی با انواع توطئه ها و جنایت ها تحت فشار قرار می دهند. مسلمانان با داشتن نیرو و قدرت، نفس دشمنان را خواهند گرفت و دیگر، دشمنان جرئت نخواهند کرد با مانورهای تبلیغاتی توخالی به نقشه های خود جامه عمل بپوشانند و علاوه بر این، منافقانی که همواره قصد ایجاد رخنه و شکاف در بین صفوف مرصوص مسلمین را دارند نیز جرئت و جسارت ظاهر شدن در جامعه ی اسلامی و دستیابی به اهداف شوم خود را نخواهند داشت، که در آیه ی فوق به این نکته نیز اشاره رفته بود.
در پایان آیه نیز به موضوع مهم دیگری تصریح می کند و آن این که: برای تهیه ی ابزار و سلاح های جنگی و امور مربوط به دفاع و جنگ، جامعه ی اسلامی بایستی بکوشد و هزینه ی آن ها را تحمل کند و بودجه ی کافی برای این منظور تأمین نماید و معتقد باشد که هر چه در این راه خرج کند، خداوند جای آن را پر خواهد کرد و بدون این که کوچک ترین ستمی به جامعه روا گردد، به پاداش های عظیمی نیز خواهد رسید. در دنیا همواره سرفراز و در آخرت به نعمت های جاودانه دست خواهد یافت. نکوهش و تهدید ترک کنندگان جهاد:
در آیات متعددی از قرآن کریم، خدای قهّار، کسانی را که به جنگ برنخاستند، مورد مذمت و سرزنش قرار داده و در مواردی هم به تهدید آن ها پرداخته است.
در آیه ی (75) سوره ی نسا برای غیرت آوردن مسلمین می فرماید: «چرا در راه خدا و در راه مردان و زنان و کودکانی که مظلوم و مستضعف و بی دفاع در چنگال ستمکاران گرفتارند به پا نمی خیزید و پیکار نمی کنید؟»
غیرت و عصبیت بجا یکی از اموری است که خداوند غیور بدان ترغیب نموده است. البته بین فرهنگ قرآنی و فرهنگ رفاه طلبان و دنیازدگانِ بی درد، در این باب فاصله بسیار است. در وجود اینان رگی از غیرت و حمیت وجود ندارد، روی همین جهت، بی خیال از کنار منکرات می گذرند و هیچ گونه نهی و انزجاری از خود بروز نمی دهند، در حالی که حضرت امام جعفر صادق، آن امام به حق ناطق علیه السلام از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم نقل کردند که: «خداوند عزوجل مؤمن ضعیفی را که دین ندارد، دشمن می دارد.
عرض شد: «مؤمن ضعیفی که دین ندارد کیست؟» «فرمود: کسی که نهی ازمنکر نمی کند.»(50)
روشن است که نهی ازمنکر از پایه های جهاد است.(51) و کسی که لیاقت این را ندارد، آیا شایستگی انجام کار دیگری را خواهد داشت؟ و به هر حال مستوجب و مستحق نکوهش و تهدید و عقوبت الهی است و جای بسی تأسف است که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام آن یکه تاز میدان های جهاد که در رکاب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم با اخلاص تمام می جنگید و حتی از نزدیک ترین قوم و خویشان خویش برای خدا نمی گذشت و آنان را قلع و قمع می کرد،(52) دچار مردانی شد که مرد نبودند، بلکه کودک صفتان بی عقل و عروسان حجله نشین بودند؛ (که فقط فکرشان عیش و نوش بود) و لذا آن حضرت، آرزو می کرد که «ای کاش هرگز شما را نمی دیدم و نمی شناختم» و می فرمودند: «خدا شما را بکشد که این قدر خون به دلم کردید و سینه ام را پر از خشم ساختید و...»(53)
یکی دیگر از عوامل ترک جهاد، ترس از دشمن است. در آیه ی (13) سوره ی توبه می خوانیم: «اَلا تقاتلون قوما نَکَثوا اَیْمانَهُم و هَمّوا بإخراج الرسول و هم بَدَؤُکم اوّل مرّة أَتَخشونَهم؟ فاللّه أحقّ أن تَخشَوه ان کنتم مؤمنین.» «آیا با گروهی که پیمان شکستند و تصمیم به اخراج پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم گرفتند، نمی جنگید؟ در حالی که آن ها نخستین بار جنگ و پیکار با شما را آغاز نمودند، آیا از آن ها می ترسید؟ با این که خداوند برای ترسیدن سزاوارتر است، اگر مؤمن باشید.»
آری! اگر انسان تنها از خداوند که منبع تمام قدرت هاست و غیر او اصلاً چیزی وجود ندارد، بترسد، هیچ مانعی نمی تواند او را از رسیدن به هدف منع کند. نمونه ی اعلای این شجاعت و نترسیدن از غیر خدا در دوران غیبت حضرت حجت ارواحنا لتراب مقدمه الفداء رهبر کبیر انقلاب حضرت امام خمینی قدس سره بودند.
حضرت آیت اللّه العظمی اراکی قدس سره در این زمینه چنین گفته اند: «او (حضرت امام) جان در کف دست گذاشته است و در راه تبلیغ قرآن و دین حنیف اسلام جانبازی می کند. جان در کف گذاشته و حاضر برای شهادت شده است. خداوند یک قوه ی غریبی در این مرد، خلق فرموده که همچون قوه ای که به ایشان داده به هیچ احدی نداده، همچنین جرئتی، چنین شجاعتی و دیدی به او داده است که به احدی نداده. او مانند جدش علی بن ابیطالب علیه السلام است... این همه عمرو بن عبدودها در دنیا نعره می زنند و فریاد می کنند، ولی ابدا ترسی ندارد... یک چنین کسی کمیاب است؛ کم نظیر است و نظیر ندارد...»(54)
در آیه ی (77) سوره ی نسا نیز پس از ذکر این نکته که یکی از عوامل ترک جهاد، ترس از دشمن است می فرماید: به اینان بگو، متاع دنیا ناچیز است و آخرت برای متقین بهتر است: «قُل متاع الدنیا قلیل و الاخرة خیر لمن اتقی.»
به هر ترتیب، قرآن کریم در آیات متعددی به عوامل مختلف ترک جهاد، اشاره نموده و تارکین جنگ را مورد حملات شدید و سرزنش های تند خویش قرار داده است، که به رسوایی مدعیان بی عمل پرداخته،(55) گاهی به نابرابری آنان که به دنیا و زرق و برق آن دل خوش کرده اند و آنان که باایمان به خدا و رسولش به جهاد پرداخته اند تصریح نموده و گروه اول را تهدید کرده است.(56)
در برخی دیگر از آیات به عدم توفیق شرکت منافقان در جنگ اشاره شده(57) و در آیه ی دیگری می فرماید: منافقین به بهانه تراشی و شرکت نکردن در جهاد، در حقیقت در هلاکت سقوط کرده اند، ولی خود نمی فهمند.(58)
وعده ی عذاب در دنیا و آخرت(59) از دیگر نکاتی است که به آن اشاره رفته است. در آیات (81 تا 83) سوره ی توبه آمده است: «تخلف کنندگان و نشستگانِ از جنگ تبوک چون مخالفت با رسول خدا کردند، خوشحالند. آن ها کراهت داشتند که با مال ها و جان هایشان در راه خدا به جهاد برخیزند و (به دوستان خویش) می گفتند: در این هوای گرم و سوزان، جهاد را رها کنید.»
قرآن در پاسخ به اینان می فرماید: «بگو، آتش جهنم بسیار سوزنده تر از این هوا است. (اگر از این هوای گرم با ترک جهاد فرار کردید، از آتش جهنم راه گریزی نیست) اگر بفهمند! پس به موجب اعمالی که مرتکب شدند، بایستی در دنیا کمی شادان و خندان باشند ولیکن مدت مدیدی در آخرت ناله و شیون سر دهند و بگریند. و این جزای کارهای خود آن هاست که بدان ها دست یازیدند. (پس هر گاه خدا تو را به سوی گروهی از آنان بازگرداند و آن ها هم از تو اجازه ی شرکت در جهاد گرفتند، به ایشان بگو هیچ گاه اجازه نمی دهم و با من در معرکه ی نبرد قدم نخواهید زد. شما نخستین بار به کناره گیری از جهاد راضی شدید، اینک نیز با نشستگان از جنگ همنشین شوید.»
آری، تن پروران و رفاه طلبان را چه رسد که در جهاد دری از درهای بهشت که خداوند فقط برای اولیای خاص خویش گشوده شرکت جویند و سختی های شیرین آن را تحمل کنند! این ها را رها کنید! «و ذَرِ الذین اتخذوا دینهم لعبا و لهوا و غرّتهم الحیوة الدنیا...»(60) خوشحالند که چند صباحی بیش تر با آمال و آرزوها و هوا و هوس های خود سرگرم می شوند و لیکن غافل از این که مدت زیادی در عذاب و قهر الهی گریان خواهند بود و جایگاه ابدی آن ها جهنم است.
حضرت امام خمینی قدس سره درباره ی جهنم چنین می فرمایند:
«از جهنم خبری می شنوی! عذاب جهنم فقط آتشش نیست، یک درِ هولناکی از آن به چشمت باز شود که اگر در این عالم باز شود، تمام اهل آن از وحشت هلاک شوند، و همین طور یک در آن به گوشت باز شود و یکی به بینی ات باز شود که هر یک از آن ها اگر به این عالم باز شود، از شدت عذاب آن هلاک شوند.»(61)
در جای دیگر به مراتب جهنم چنین اشاره کرده اند:
«غالبا وصف جهنم و بهشت که در کتاب خدا و اخبار انبیا و اولیا شده، جهنم و بهشت اعمال است که از برای عمل های خوب و بد تهیه شده است، گاهی اشاره ی خفیه ای نیز به بهشت و جهنم اخلاق که اهمیتش بیش تر است شده و گاهی هم به بهشت لقا و جهنم فراق که از همه مهم تر است، گردیده، ولی همه در پرده و برای اهلش.من و تو اهلش نیستیم، ولی خوب است منکر هم نشویم و ایمان داشته باشیم به هر چه خداوند تعالی و اولیایش فرموده اند...»(62)
و اما در آیه ی (93 تا 95) سوره ی توبه خداوند می فرماید: «مؤاخذه و سرزنش مخصوص کسانی است که از تو برای ترک جهاد اجازه می خواهند، در حالی که امکانات لازم برای نبرد را در اختیار دارند و با همه ی این ها راضی شدند که با افراد ناتوان بمانند و خداوند بر دل هایشان مهر نهاده، لذا چیزی را درک نمی کنند، هر گاه از جهاد برگردید به سوی شما می آیند و می گویند، معذرت می خواهیم که نتوانستیم در جهاد شرکت کنیم.» در جواب آن ها خداوند می فرماید: «به ایشان بگو، عذرخواهی مکنید که سخن شما اعتباری ندارد. (به آن ها بگو که) خدا ما را از اخبارتان آگاه کرده و خدا و رسولش اعمال شما را می بینند، سپس به سوی خدایی که به غیب و شهود آگاه است برمی گردید و او شما را به آنچه مرتکب شده اید خبر می دهد، (و به جزایتان می رساند.) هنگامی که به سوی آنان بازگردید، برای شما به خدا سوگند یاد می کنند که شما آن ها را ببخشید ولیکن شما باید از آن ها اعراض کنید (و به آن ها اصلاً اعتنایی نکنید و نزدیکشان هم نشوید) آن ها رجس و پلیدند و جایگاهشان جهنم است که نتیجه ی عمل خود آن هاست.» پاداش های باشکوه مجاهدان:
قرآن کریم در آیات فراوانی به پاداش های بی نظیر جهادکنندگان اشاره کرده است. در آیه ی (74) سوره ی نسا می فرماید:
«مؤمنان بایستی در راه خدا با آنان که دنیا را بر آخرت برگزیدند جهاد کنند و هر کس کشته شود و یا فاتح گردد، به زودی او را اجر و پاداشی بزرگ خواهیم داد فسوف نؤتیه اجرا عظیما »
در این آیه، شهادت در راه خدا را بر پیروزی رزمندگان مقدم داشته، چرا که ثواب و اجر آن بیش از اجر فاتحان است. به عبارت دیگر هر چند رزمندگان فاتح دارای اجری عظیم اند، اما این ثواب و اجرشان در خطر نابودی و از بین رفته است، زیرا احتمال دارد در آینده مرتکب اعمالی شوند که منجر به حبط اعمال صالح گذشته شود. اما شهید به حیات آخرت راه یافته و حتما به اجر عظیم و بی حساب خود خواهد رسید و احتمال حبط اعمال نسبت به او وجود ندارد. به هر حال خداوند منّان به مجاهدان مژده پاداش بزرگ می دهد؛ چه کشته شوند و چه فاتحانه از جبهه برگردند. و روشن است که اگر خدای متعال چیزی را بزرگ بداند در ذهن من و تو تصورش بسیار مشکل خواهد بود.
در آیه ی (95 و 96) سوره ی نسا نیز می فرماید: «هرگز مؤمنانی که بدون عذر و علتی مانند نابینایی، مرض و غیره، از رفتن به جهاد بازنشینند، با آنان که با مال ها و جان هایشان در راه خدا به جهاد برخاستند، یکسان نخواهند بود. خداوند مجاهدان را که از مال ها و جان هایشان در راه او گذشتند بر قاعدین و نشستگان از جنگ برتری بخشید و البته همه ی اهل ایمان را وعده ی نیکو داده است و خداوند مجاهدین را بر نشستگانِ از جهاد به اجر و ثواب بزرگی برتری داده است و فضّل اللّه المجاهدین علی القاعدین اجرا عظیما . آن گاه در آیه ی بعد به تفصیلِ این اجمال پرداخته و فرموده است: «تحقق این برتری، به دادن درجات و آمرزش و رحمت به «مجاهدان فی سبیل اللّه » خواهد بود (و اگر افرادی مرتکب خطا شوند ولیکن از سر پشیمانی توبه نمایند، خدای رحمان از آنان درگذرد چرا که) او آمرزنده و مهربان است.»
در آیه ی اول فرمود: «فضل اللّه المجاهدین... علی القاعدین درجه» ولی در آیه ی بعدی فرموده است. «درجاتٌ منه...» اما این که فرمود: «درجة» به خاطر آن است که بیان کند برتری از حیث درجه و منزلت است، و نسبت به این که این درجه واحد است یا اکثر،«مسکوتٌ عنه» است، اما در آیه ی بعدی چون «درجات» عطف بیان و یا بدل از «اجرا عظیما»است، مناسب بوده که از حیث واحد یا اکثر بودن متعرض گردد، لذا «درجات» تعبیر فرمود. و اما این که در آیه ی دوم، ابتدا مغفرت را ذکر کرده و سپس از رحمت سخن به میان آمده، بدان جهت است که لازمه ی رحمت، رفع آلودگی هایی است که قبلاًبه دست انسان ایجاد شده، لذا اول خداوند انسان را مورد مغفرت خویش قرار می دهد و سپس رحمت خود را شامل حالش می گرداند.
در آیات (20 تا 22) سوره ی توبه نیز می خوانیم: «الذین امنوا و هاجروا فی سبیل اللّه باموالهم و انفسهم اعظمُ درجةً عنداللّه و أولئک هم الفائزون یُبشرهم ربّهم برحمةٍ منه و رضوانٍ و جَناتٍ لهم فیها نعیم مُقیم خالدین فیها أبدا ان اللّه عنده اجر عظیم.» آنان که ایمان آورده و هجرت نمودند و با مال ها و جان هایشان در راه خدا به جهاد پرداختند، نزد خدا مقام والا و برتری دارند و تنها ایشانند که به رستگاری نایل آمده اند. پروردگارِ آنان بدیشان رحمت خویش، رضوان و رضایت و بهشت هایی را که در آن ها نعمت های جاودانه وجود دارد بشارت می دهد. همیشه در آن نعمت ها باقی خواهند ماند. به درستی که نزد خداوند پاداشی عظیم است.
آیات فوق که در شأن مجاهد راستین اسلام اسداللّه الغالب علی بن ابیطالب علیه السلام نازل شده،(63) ضمن بشارت و مژده به پاداش های بزرگ و فوق تصور انسان ها، برتری «مجاهدان فی سبیل اللّه » را بیان می دارد. نکته ی قابل توجه آن است که عمل بدون ایمان هیچ درجه و منزلتی ندارد و چون در آیات قبل از آیات مورد بحث سخن از سقایت حاجّ و عمارت مسجدالحرام همراه با شرک و بی ایمانی بوده است، لذا این برتری مجاهدانِ راه خدا بر آنان نه بدین معنا باشد که هر گروه برتری دارند، ولیکن مجاهدان برتری بیش تری را حائزند، بلکه بدین معناست که آن گروه هیچ فضیلتی ندارند و مقصود از «اعظم درجةً عنداللّه » که درباره ی مجاهدان ذکر شده، نشان دادن نسبت افضل به کسی است که اصلاً فضیلتی ندارد و این نوعی کنایه است. و قرینه ی آن که غیر از مجاهدان هیچ فضیلتی ندارند، عبارتِ: «و اولئک هم الفائزون» است که فوز و رستگاری را منحصر به مجاهدان دانسته است. آخرین کلام این که: عبارت «ان اللّه عنده اجر عظیم» بدان خاطر ذکر شده است که کسی، از آن همه پاداش (رحمت بی کران الهی، رضوان و خشنودی خداوندی، بهشت های فراوان، نعمت های جاودانه و همیشگی در آن بهشت ها و خلود دایمی مجاهدان در آن نعمت ها) از روی استبعاد، تعجب نکند. پی نوشت ها:
(1) مائده/27
(2) بقره/30
(3) حجر/29
(4) احزاب/72
(5) نهج البلاغه صبحی صالح، خ183 نهج البلاغه فیض الاسلام خ 182
(6) توبه/40
(7) حافظ
(8) منسوب به امام صادق علیه السلام
(9) روم/45، آل عمران/32
(10) شوری/40، آل عمران/57و140
(11) انعام/141
(12) مائده/64، قصص/77
(13) نحل/23
(14) نساء/107، انفال/58
(15) بقره/190، مائده/87، اعراف/55
(16) قصص/76
(17) آل عمران/76، توبه/4و7
(18) بقره/195، آل عمران/134و148، مائده/13و93
(19) آل عمران/146
(20) ال عمران/159
(21و22) بقره/222
(23) مائده/42، حجرات/9، ممتحنه/8
(24و25) امام خمینی قدس سره
(26و27) معراج السعادة، ص594، انتشارات رشیدی.
(28) همان، ص593
(29)امام خمینی قدس سره
(30) و همچنین به آیات ذیل مراجعه فرمایید: حج/78، بقره/191و192و193و194، انفال/57، نساء/71 و 74، توبه/73و123، تحریم/9، توبه/29، محمد صلی الله علیه و آله وسلم /4، حجرات/9، مائده/35، نساء/84، بقره/244، نساء/76، توبه/12، توبه/36، توبه/14، توبه/5، نساء/91، فرقان/52، حج/39.
(31) از فرمایشات حضرت امام صادق علیه السلام ، وسایل الشیعة، ج11، ص9، ح14.
(32) فتح/29.
(33)8 چنان که در ذیل آیه ی شریفه 29/فتح «... فاستوی علی سوقه» به شمشیر امیرالمؤمنین علیه السلام تأویل گشته است؛ به ملحقات احقاق الحق، ج20، ص71 به بعد مراجعه شود.
(34) بحارالانوار، ج39، ص2، انتشارات دارالکتب الاسلامیة.
(35) مرحوم علامه طبرسی، مجمع البیان، ج2، ص830، انتشارات ناصرخسرو، در مورد نام غزوات و تعداد آن ها و همچنین تعداد سرایا به الکامل فی التاریخ، تألیف ابن اثیر، ج2، ص303و304، انتشارات دار صادر و دار بیروت نیز مراجعه کنید.
(36) المیزان، ج14، ص420، انتشارات دارالکتب الاسلامیة.
(37) ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، ج5، ص263 به بعد.
(38) از کلمات حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام است که یعنی در گردش زمانه، جوهره ی مردمان شناخته می شود، (تا مرحله ی امتحان و عمل پیش نیاید، معلوم نمی شود که چند مرده حلاج است.) شرح غررالحکم، ج4، ص398، انتشارات دانشگاه تهران.
(39) آیه ی 31 سوره ی محمد صلی الله علیه و آله وسلم نیز به همین مضمون است.
(40) توبه/49: در شأن نزول این آیه طبق نقل تفسیر مجمع البیان آمده است که یکی از منافقین اسم و رسم دار این شبهه شرعی را طرح کرد که اگر در جنگ با رومیان شرکت کنیم، ممکن است به خاطر زنان، به حرام افتیم.
(41) دیوان امام خمینی قدس سره /40
(42) در آیه ی 39/انفال فقط کلمه ی «کُلُّه» اضافه دارد: و یکون الدین کلّه للّه ...
(43) به آیات: آل عمران/7، اعراف/27، توبه/49، بقره/139، انفال/39 و فرقان/20 مراجعه کنید.
(44) نساء/76.
(45) بقره/190 و همچنین به آیات: 218و244و246/بقره، 13و167/آل عمران، 74و75و76و84و95/نساء و 54/مائده مراجعه شود.
(46) مجمع البیان، ج2، ص827و828، انتشارات ناصرخسرو.
(47) تا به خاطر جمع غنایم و رهاکردن مأموریت، شکست تلخ احد تکرار نشود.
(48) المیزان، ج9، ص114، انتشارات جامعه ی مدرسین.
(49) صحیفه ی نور، ج21، ص38، پاسخ به نامه ی رؤسای سه قوه و نخست وزیر در مورد کسب تکلیف برای بازسازی کشور (11/7/67).
(50) ان اللّه - عزوجل لیبغض المؤمن الضعیف الذی لادین له - فقیل: و ماالمؤمن الضعیف الذی لادین له؟ قال: الذی لاینهی عن المنکر (وسایل الشیعة، ج11، ص397).
(51) والجهاد منها علی اربع شعب: علی الامر بالمعروف والنهی عن المنکر والصدق فی المواطن و شنآن الفاسقین. (قصارالحکم/31 نهج البلاغه صبحی صالح).
(52) ولقد کُنّا مع رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم نقتل آباءنا وابناءنا و اخواننا واعمامنا... (مِن کلام له علیه السلام /56 نهج البلاغه صبحی صالح).
(53) یا اشباه الرجال و لارجال، حلوم الاطفال و عقول ربات الحجال لوددت انی لم ارکم و لم اعرفکم معرفة... قاتلکم اللّه لقد ملأتم قلبی قیحا و شحنتم صدری غیظا... (خ27 نهج البلاغه).
(54) سرگذشت های ویژه از زندگی امام خمینی، ج6، ص12و13.
(55) توبه/19، عنکبوت/2، محمد صلی الله علیه و آله وسلم /20.
(56) توبه/24،38و39.
(57) توبه/46.
(58) توبه/49.
(59) توبه/52.
(60) انعام/70.
(61) امام خمینی قدس سره ، شرح چهل حدیث، ص95، موسسه ی تنظیم و نشر آثار امام خمینی.
(62) همان، ص13.
(63) به بحث روایی ذیل آیه از سوره ی توبه/19 در المیزان، ج9، ص217، به بعد، انتشارات دارالکتب الاسلامیة، مراجعه شود.
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر