نگاهی به دین پژوهی

نویسنده در این مقاله در صدد است تا افق روشنی از رویکردهای گوناگون به دین پژوهی را ارائه دهد.وی با طرح دیدگاه های موجود، در تلاش تا آنها را مورد نقادی و بررسی قرار دهد

نویسنده در این مقاله در صدد است تا افق روشنی از رویکردهای گوناگون به دین پژوهی را ارائه دهد.وی با طرح دیدگاه های موجود، در تلاش تا آنها را مورد نقادی و بررسی قرار دهد.نخست تعریفی از دین رائه می شود که در دیدگاه قرآن به معنای آیین و برنامه زندگی است،حال اگر این برنامه از سوی خدا باشد، دین حق است و اگر ساخته بشری باشد، دین باطل می باشد.نویسنده تعاریفی مختلف از دین در نظر دانشمندان غربی را می آورد و به نقل از نینیان اسمارت شش بعد برای دین مطرح می کند که عبارتند از :جنبه آیینی، اساطیری، عقیدتی،اخلاقی،اجتماعی و تجربی.

نگارنده سپس وارد رویکردهای گوناگون به دین می شود،و اشاره می کند که هر از این رهیافت ها به بعدی از دین توجه کرده اند و از بعد دیگر غفلت شده است.

1. رویکرد مردم شناختی متفکران این روش مانند ای.بی.تیلور برآنند که از مطالعه آداب و رسوم اقوام بدوی به فرضیه هایی در باب دین دست یابند.

2. رویکرد پوزیتیویستی و طبیعت گرایانه مشهورترین چهره این دیدگاه آگوست کنت است که سه مرحله برای اندیشه بشری می شناسد، مرحله ربانی یا خداشناسی،مرحله مابعدالطبیعی و مرحله اثباتی که آن را عالی ترین مرحله تکامل عقل انسان می داند. اندیشمندان دیگر این دیدگاه، پیرسون و ارنست هاکل می باشد. فروید در روانشناسی، روشی طبیعت گرایانه در دین طرح کرد.او ذهن را به سه حوزه «نهاد»،«خود» و «فراخود»تقسیم می کند. کارل یونگ هر چند به اقرار خودش به خدا باور ندارد،اما برای ادیان نوعی ارزش واقعی و مثبت قائل است و آن ها را شفابخش می داند.

نویسنده در نقد این روش بیان می کند که این دیدگاه پیش فرض هایی دارد که اثبات آن ها آسان نیست،از جمله آن که «عالم هستی مساوی با ماده است»، «روش علمی تنها روش در حقایق است» و این که «تنها روش تجربی اتقان دارد» نیز نوعی گزاره مابعدالطبیعی است که تجربه گرایان نمی توانند آن را اثبات کنند.

3. رویکرد اخلاقی، این گرایش دین را در اخلاق خلاصه می کند.کانت اخلاق را زیربنای دین می داند.لذا وی بر آن است که دین عقیده نظری نیست،بلکه فعل اخلاق باطنی یا عبادت روحی محض است.

نگارنده در نقد این روش بیان می کند که دین ساختاری انداموار دارد و نمی توان تنها یک جزء آن را دید.اخلاق بخشی از دین است.

4. رویکرد جامعه شناختی ،این دیدگاه بر آن است که دین همواره با عوامل اجتماعی رابطه تنگاتنگ دارد.دورکیم جامعه را پدیده ای مستقل می انگارد و لذا دین را نیز اجتماعی می داند و الوهیت و جامعه را یکی می داند.ماکس وبر دیگر پژوهشگری است که به رابطه میان پروتستان و جامعه سرمایه داری پرداخت.وی بر این باور است که مجموع ساختار اجتماعی ما ممکن است عمیقا از مفاهیم دینی متاثر باشد. لنین نیز بر آن است که دین صرفا فرآورده فرعی عوامل بنیادین اقتصادی است.در نقد این روش باید گفت که دین ابعاد گوناگونی دارد، نه فقط اجتماعی و پیش فرض هایی که دارد، مثل رویکرد تجربی است که اثبات آن ها کار ساده ای نیست.

5. رویکرد پراگماتیستی، این دیدگاه به نتایج عملی دین می پردازد. ویلیام جیمز، «ساندرز پیرس» را پدر پراگماتیسم است،نامیده است و معتقد است که عقاید گوناگون با حالات مختلف عملی که تولید می کنند،از یک دیگر متمایز می شوند.نویسنده در نقد این روش می گوید که امکان دارد یک باور نادرست در عمل کارآمد باشد،پس نمی توان به صرف اثبات سودمندی عقیده ای ،به صدق آن باور داشت.

6. رویکرد پدیدار شناختی،پدیدار شناسی ها به فلسفی و غیر آن تقسیم می شوند.هگل معتقد است که پدیدارشناسی، معرفتی است که طی آن ذهن با مطالعه نمودها و جلوه هایش از سیر و سلوک روح آگاه می شود و ذات آن یعنی روح را فی نفسه می شناسد.هوسرل را موسس این نهضت می دانند.این رویکرد پنج ویژگی دارد که با دین پیوند دارد، و شامل ماهیت وصفی،مخالفت با تحویل گرایی،التفاتی،در پرانتز نهادن و شهود ذات،می شود.پدیدار شناسی دین به این معناست که این روش را در باب شناخت پدیدارهای دینی به کار گیریم و آن ها را وصف کنیم،آن گونه که دینداران آن را می یابند، یعنی وصف دین از منظر دینداران.اشکال این روش آن است که داده تفسیر ناشده وجود ندارد که به وصف آن پرداخته شود.از سوی دیگر شناخت پدیده عبارت از چگونگی ارتباط آن شی با اشیای دیگر است،اگر ما پدیده را بدون توجه اشیای دیگر و حتی علل آن بررسی کنیم،به شناخت واقعی آن نرسیده ایم.

7. رویکرد تحلیلی، روشی که در آن نظام ها و تعابیر مبهم،برای فهم بهتر به عناصر ساده تر تحلیل می شود.مراحل نخست این جنبش به پوزیتیویسم منطقی معروف است،که زبان علمی به صورت معیار و میزانی برای آن چه که به شیوه ای معنادار درباره جهان می توان به زبان آورد،در نظر گرفته می شود و هر زبانی که با این ملاک مطابقت نداشته باشد،مردود است هر چند که زبان دین باشد.

برجسته ترین نماینده این روش، ویتگنشتاین است.او می گوید: «این که جهان چگونه هست،رازآمیز نیست،بلکه این که چرا جهان هست،اسرارآمیز است.»یکی از دیدگاه های مشهور وی «بازی های زبانی» است،وی بر آن است که بازی های زبانی گوناگونی وجود دارد و نمی توان به وحدت دیدگاه رسید. این رویکرد حداقل به زبان دینی فرصتی برای تجدید قوا می بخشد.برخی چهره های دیگر این رویکرد،کارناپ،رایشنباخ و پوپر می باشند،که هر چند پوزیتیویست نیستنداما زبان علم را به عنوان ملاک مورد نظر قبول دارند.این متفکران،بر اساس معیار تاییدپذیری یا ابطال پذیری تجربی در باب گزاره های دینی به داوری می پردازند. تفصیل این نظر را به اصل مقاله وامی نهیم. در نقد این نظریه باید گفت این که «گزاره های دینی معنا ندارند»، بر اصالت تجربه حس مبتنی است،که خود گزاره ای ما بعدالطبیعی است.

نویسنده در ادامه به«دین پژوهی در اسلام»می پردازد.و چهار رویکرد را بیان می کند:

الف. رویکرد اهل حدیث،گرایش این گروه،نقلی است و چون و چرا را حرام می دانند.در نقد این روش همین کافی است که قرآن در بسیاری آیات ،آدمی را به تامل می خواند.

ب. رویکرد معتزله، روش این گروه عقل گرایی و تاویل است.نقد این روش آن است که در بهره گیری از عقل راه افراط را پیموده اند.همه چیز را نمی توان با معیار عقل سنجید،و گاهی درک اموری به چیزی فراتر از عقل نیاز دارد.

ج. رویکرد اشاعره، این گروه به برتری وحی به منزله منشا حقیقت و واقعیت باور دارند،و عقل باید صرفا تابع وحی باشدو در اختلاف میان عقل و وحی،وحی مقدم است. عقل حتی نمی تواند در حسن و قبح نیز داوری کند، لذا بر آنند که خدا می تواند حتی مطابق عدل نیز رفتار نکند و حال آن که این نظر مخالف نص قرآن است.

د. رویکرد شیعه، این روش برگرفته از اهل بیت است،و مبتنی بر استدلال و احتجاج بر پایه عقل و وحی،به دور از افراط وتفریط است و همین روش اعتدالی، شیعه را از دیگران متمایز می کند.نویسنده در پایان به آفات دین پژوهی پرداخته است.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان