نویسنده معتقد است شیخ مفید برای رد یا قبول روایات تاریخی ملا ک هایی در نظر دارد که برخی از مهم ترین آنها به شرح ذیل است:
الف. هماهنگی اعتقادی راوی و متهم نبودن او در موضوع مورد روایت
از جمله مسایلی که در رد یا قبول روایات برای شیخ مفید اهمیت دارد، اعتقاد راوی است. این هماهنگی اعتقاد راوی، به ویژه در موضوعی که راوی در صدد بیان آن است، اهمیتی دو چندان دارد. از این رو، وی برخی روایاتی را که حتی ممکن است از شهرتی برخوردار باشند با همین ملا ک نمی پذیرد.
ب. موقعیت اجتماعی و معنوی
در نظر شیخ مفید، توجه به موقعیت اجتماعی و معنوی افراد هنگام سخن گفتن درباره ی آنان بسیار مهم است. وی بر این باور است که اگر بخواهیم درباره ی افراد سخن بگوییم و در مورد آنان قضاوتی داشته باشیم، باید شخصیت و موقعیت معنوی و اجتماعی آنان را در نظر بگیریم و درباره ی همگان نگاه یکسانی نداشته باشیم. بر همین اساس، وی کسانی را که موقعیت معنوی و اجتماعی امامان(علیهم السلا م) را نادیده گرفته و آنان را با سایران در یک سطح قرار داده اند، مورد انتقاد قرار داده است.
شیخ مفید با همین ملا ک مشورت رسول خدا(ص)، با امام علی(ع) و پذیرش نظر او را تحلیل کرده و آن را نشانه ی مقبول بودن حضرتش نزد رسول خدا(ص) و گمراهی مخالفان ودشمنانش دانسته است.
ج. تفاوت در نقل روایت
<هماهنگی> روایات و <عدم تفاوت نقل> آنان، در نظر شیخ مفید، از اهمیت بسیاری برخوردار است. متفاوت بودن روایات در الفاظ و کلمات ونیز ارقام و اعداد و همچنین تفاوت در معنا و مضمون روایاتی که از یک واقعه یا جریان سخن می گویند، از مهم ترین ملا ک های مورد نظر شیخ برای سنجش گزارش های تاریخی و پذیرش یا رد آنها هستند.
د. عقل گرایی
اگر چه عقل به عنوان دلیل و حجت باطنی انسان معرفی شده، اما عالمان دینی به کار برد آن به شکل واحد نظر ندارند. به همین دلیل، میزان بهره مندی ایشان از عقل و دخالت دادن آن در حل مشکلا ت و تحلیل حوادث نیز به یک اندازه نبوده است.
شیخ مفید برای عقل، در معرفت آدمی و برداشت از آثار و اخبار و گزینش آنها، نقش بسیار زیادی در نظر گرفته است. اساساً بسیاری از نظرات ایشان بر پایه ی پذیرش عقل و عدم آن استوار است. از این رو، به عدم تعقل و تدبر اهل حدیث در روایات به شدت پرخاش نموده، حتی استادش شیخ صدوق را به خاطر پیروی از این روش مورد انتقاد قرار داده است.
البته ممکن است در بسیاری از موارد، حدیث و خبری به جز نامعقول بودن، مشکل رجالی، سندی و مانند آن نیز داشته باشد، اما شیخ مفید، پیش از پرداختن به هر ملا ک دیگری، احادیث را از نظر عقل می سنجد و در صورت سازگار بودن با اصول عقلا نی، به دنبال بررسی حدیث از زوایای دیگر می رود. از این رو است که با قاطعیت اعلا م می کند: <اگر ما حدیثی را مخالف احکام عقول یافتیم، رهایش می کنیم>.
وی چنان به قضاوت عقل اعتماد دارد که آن را در کنار قرآن، معیار تشخیص ودرستی و نادرستی احادیث بر می شمارد، چرا که می بینیم ایشان برای تخصیص زدن به عمومات - در ادله ی استنباط احکام شرعی - همچنان که قرآن را مخصص می داند، عقل را نیز در کنار قرآن به عنوان مخصص عمومات معرفی می نماید.
نویسنده بر آن است که شیخ مفید اگر دلیل عقل را می پذیرد، بدان دلیل می باشد که علم آور است؛ همچنان که حجیت خبر واحد را، به آن دلیل که از نظر ایشان علم آور نیست، نمی پذیرد.
ه . رد خبر واحد
شیخ مفید احادیثی را که به شکل خبر واحد روایت شده اند، نپذیرفته است. ملا ک وی در رد این گونه روایات، علم آور نبودن آنها است. از این رو، تقریباً در تمامی موارد، با تأکید بر این که این روایات ما را به علم نمی رسانند و انگیزه ای برای عمل بر طبق آن ایجاد نمی کنند، این دسته از روایات را مردود دانسته است.
و. مخالفت یا موافقت با احکام پذیرفته شده فقهی
در نگاه شیخ مفید مخالفت یا موافقت روایات تاریخی با احکام پذیرفته شده ی فقهی، جایگاه خاصی دارد. در حقیقت، وی با استفاده از احکام و دستورات مشهور و پذیرفته شده ی فقهی، برخی از روایات تاریخی را مورد سنجش قرار داده در رد یا قبول کردن آنها ، از طریق، بهره برده است.
ز. استدلا ل با استدلا ل مخالفان
شیخ مفید، که یک متکلم می باشد، جدل را، که شیوه ای شناخته شده در مباحثات کلا می است، به حوزه ی تاریخ می کشاند و در برخی از موارد، برای پاسخ دادن به مخالفانش، از آن استفاده می کند.
ح. استدلا ل از دلا لت معانی لغوی و ادبی
شیخ مفید در برخی موارد، برای رد یا قبول روایات تاریخی، از معانی لغوی و ادبی کلمات و واژه ها بهره برده است.
برای نمونه در بحث ایمان ابوطالب، پس از ذکر اشعاری از ابوطالب، در ذیل یکی از ابیات آن می گوید: <هر کس در این بیت دقت کند، محبت گوینده ی آن به رسول خدا(ص)، اعتراف به پیامبری ایشان و اقرار به حق بودن آنچه را آورده، درک خواهد کرد، زیرا بین این سخن که : "محمد(ص) پیامبری راست گو است و آنچه بدان می خواند، حق است" و بین این سخن که "پروردگار او را با یاری خود تأیید کرد ود ین حق و غیرباطلی را آشکار نمود" تفاوتی نیست. همچنین در این بیت، با صراحت و به درستی، اقرار به توحید و اعتراف به پیامبری رسول خدا(ص) وجود دارد>.
وی با بیان شعری دیگر از ابوطالب می گوید: <ابوطالب در این قصیده با الفاظ ویژه ای تصدیق، به پیامبری رسول خدا(ص) تصریح کرده و سوگند یاد می کند که با جان خود و خانواده اش ایشان را یاری خواهد کرد>.
ط. حکایت روایت از واقع
مورد دیگری که از نظر شیخ مفید مطرح بوده و ملا ک رد یا قبول روایت است، مضمون روایات و انطباق آنها بر واقعیات می باشد که برای نمونه می توان به مورد ذیل اشاره کرد:
در گزارشی آمده که رسول خدا(ص) در نمازی چهار رکعتی، پس از رکعت دوم سلا م داد و علت آن روشن نبودن، تا آن که از آن حضرت علت آن را پرسیدند. پاسخ ایشان به گونه ای بود که برخی به ایشان نسبت سهو دادند. شیخ مفید در کنار دلا یل دیگری که برای رد این نسبت آورده - و برخی از آنها گذشت - با استفاده از خود روایت آن را نمی پذیرد و می گوید: <ضمن آن که خود این خبر حکایت از ساختگی بودن آن دارد و علت ساختگی بودنش این است که - چنان که راویان گمان کرده اند - وقتی رسول خدا(ص) در نماز چهار رکعتی پس از رکعت دوم سلا م داد، ذوالیدین از ایشان پرسید: "آیا نماز را قصر یا فراموش کردید؟ "فرمود:"هیچ کدام". پس آن حضرت قصر کردن و سهو را، در نماز ، نفی کرد. برای ما و حشویه - که سهو را برای رسول خدا(ص) مجاز می دانند - جایز نیست که عمداً یا سهواً آن حضرت را دروغ گو بدانیم. پس هنگامی که آن حضرت می فرماید در نماز سهو نکرده و ایشان در سخنش راست گو است، دروغ گویی کسانی که سهو را به آن حضرت نسبت می دهند ثابت می شود و بدون تردید بطلا ن ادعای آنان در این باره آشکار می گردد>.
ی. شهرت
شهرت یک گزارش یا روایت تاریخی، در نگاه شیخ مفید، از ملا ک های پذیرش آن است؛ همچنان که وی در برخی موارد روایاتی را به سبب مشهور نبودن آن رد می کند. بر این اساس، دلیل وی برای عدم پذیرش انفاق ابوبکر، به علا وه ی دلا یل دیگری که می آ ورد، مشهور نبودن آن است؛ به ویژه در مقایسه با شهرت انفاق امام علی(ع) و حتی در مرتبه ای پایین تر، در مقایسه با شهرت انفاق عثمان. البته نمونه ها و مصادیق هر یک از این استدلا ل های شیخ مفید بسیار بیش تر از این است که در آثار ایشان می توان بدان دست یافت.
*. پژوهش و حوزه، سال چهارم، شماره ی 13 و 14