گزارش ؛ بررسی نظریه طهارت کفار

معاونت پژوهشی مدرسه عالی امام خمینی (ره) نشست علمی در‹ بررسی نظریه طهارت کفار› را در تاریخ ۲۹/۲/۸۴ برگزار کرد در این نشست حجت الاسلام والمسلمین حسین زمانی سخن گفت

معاونت پژوهشی مدرسه عالی امام خمینی (ره) نشست علمی در‹ بررسی نظریه طهارت کفاررا در تاریخ 29/2/84 برگزار کرد در این نشست حجت الاسلام والمسلمین حسین زمانی سخن گفت. وی برای آشنایی با این بحث ذکر چند نکته را ضروری دانست و گفت: نکتة اول: ضرورت توجه به این بحث است. شما طلاب عزیز که از کشورهای مختلف هستید، در کشورهای خودتان با جمعی از غیر مسلمانان زندگی می کنید؛ اعم از مسیحیان و یهودیان و یا مصادیقی که مشکوک است که جزء اهل کتاب هستند یا خیر، مانند زرتشتی ها که به عنوان «مجوس» نام برده می شوند و جمعیتی زیر 100000 نفر را در ایران و حاشیة مرز ایران و عراق دارا هستند.

بخشی هم، آیین هایی هستند که اهل کتاب بودن آن ها اثبات نشده و یا طرح نشده است؛ مانند بوداییان، هندوها، پیروان آیین کنفوسیوس و یا دیگر آیین ها و مکاتب غیر آسمانی که در آسیای شرقی ، هند و... سکونت دارند.

به هر حال نحوة تعامل با آن ها برای مسلمانان، به ویژه شیعیان مهم است، و این مسأله که« آیا اینها طاهرهستند» یا نجس، باید حل شود.

از آغاز تاریخ فقه این بحث مطرح بوده، و از قرن پنجم هجری به طور جدی مورد بحث قرار گرفت. روایات متفرقی قبل از آن بوده؛ اما به صورت جدی نبوده است.

تذکر این نکته لازم است که بحثی را که ما امروز خواهیم داشت، صرفاً بحث علمی و اجتهادی است؛ یعنی قابلیت عمل و پیروی ندارد و هر کس مکلف است به فتوای مرجع تقلید خودش عمل کند.

نکته دوم: اصل انفتاح باب اجتهاد در مکتب اهل بیت(ع)، از امتیازاتی است که فقه شیعه دارد، و در مکاتب و مذاهب دیگر ضعیف است.

نکته سوم: تفکیک مشهورات از ضروریات مذهب است. برخی از فتواها و بعضی از نظریات کلامی و اعتقادی، هم در بخش فقه و هم در بخش کلام، بر حسب ضروریات مذهب است و ضروریات قابلیت نقد ندارد؛ اما بعضی ها جزء مشهورات است و لازم نیست انسان، الزامی به مشهورات مذهب داشته باشد.

نکته چهارم: ادعاهای اجماع است و ادعای ضروری بودن. گاهی ادعا می شود که نظر نویسنده و یا شخصیتی، این است که فلان نظریة کلامی یا تاریخی یا فقهی در بین شیعه، جزء ضروریات مذهب است.

ادعای اجماع اصلاً برای محقق کفایت نمی کند؛ بررسی خودش لازم است. در بررسی دلایل نجاست کفار روشن خواهد شد که یکی از مصادیق اشتباه در ادعای اجماع، همین مسأله طهارت اهل کتاب بوده است.

نکته پنجم: لزوم تفحص علمی دوستان است. در مسائل علمی، برای اظهار نظر و داوری نباید عجله داشته باشید. شتاب درست نیست؛ باید صبر، پشتکار و تفحص کامل انجام بگیرد.

و اما بنده در این موضوع کتابی با عنوان «طهارت و نجاست اهل کتاب و مشرکان در فقه اسلامی» تألیف نموده ام. ابتدا از مجموعه مباحثی که در این کتاب ارائه شده، گزارشی را ارائه می دهم؛ تا کلیات بحث عرضه شود. سپس در خدمت اساتید محترم و شما برای نقد و مناظره و پرسش و پاسخ خواهم بود.

اولین ضرورت در این بحث ، موضوع شناسی است. برای فقها شاید خیلی مرسوم نیست که به موضوع شناسی بپردازند، و شاید بگویند که تشخیص موضوع، کار فقیه نیست. ولی واقعیت این است که موضوع شناسی گاهی شناخت مصادیق خارجی است؛ شناخت مصادیق به عهدة مکلف است و اگر مصادیق حکومتی باشد، به عهدة ولی فقیه است. و گاهی موضوع شناسی، شناخت مفاهیم موضوعات احکام است. درست است که موضوع «طهارت» مخصوص اهل کتاب است؛ اما اهل کتاب به چه کسی گفته می شود؟ آیا مسیحیان اهل کتابند یا نه ؟ آیا مشرکند یا نه؟! در این جا واقعاً فقیه باید قضیه را حل کند که اگر مشرک طبق آیة شریفه نجس است، آیا مسیحیان مشرکند یا نه!؟

حجت الاسلام و المسلمین زمانی افزود: این را نمی توان به عهدة مکلف گذاشت؛ بنا بر این موضوع شناسی موضوعات کلی احکام، به عهدة فقها و علما است. اگر بناست کسانی در مناطق بودایی نشین و هندو نشین کار فقهی انجام دهند، طبعاً خودشان باید کار علمی انجام دهند. جای بحث است که کنفوسیوس و بودا و هندو جزء اهل کتاب هستند یا نه؟

دکتر زمانی در ادامه بخش اول ،سخنان خود را به بحث مسالة شناسایی و بررسی موحد بودن یا مشرک بودن مسیحیان و یهودیان اختصاس داد، و در این باره گفت: حدود 11 نفر از فقهای بزرگ شیعه،. مانند: مرحوم آیت الله رکوعی، حضرت امام خمینی(ره) مرحوم آیت الله حکیم، مقدس اردبیلی، صاحب جواهر، صاحب ریاض و دیگران؛ معتقدند که اهل کتاب، یعنی مسیحیان و یهودیان، مشرک اند وی دلایل این قول را چنین بر شمرد: دلایل آن ها تعدادی از آیات قرآن است که دلالت بر اعتقاد مسیحیان و یهودیان به بنوت «حضرت عیسی» و«عزیر» نسبت به خدا دارد.

1 و قالت الیهود عزیرابن الله، و قالت النصاری: المسیح ابن الله ذالک قولهم با فواههم یظاهئون قول الذین کفروا من قبل، قاتلهم الله انی یوفکون (سورة توبه آیة 30 )

استدلال این فقها این است که پسر دانستن و فرزند دانستن برای خدا موجب شرک است.این استدلال مورد تأمل قرار گرفته است و مخالفان به این مطلب 3 پاسخ داده اند؛ بنوت (دانستن پسر برای خدا) موجب شرک نمی شود؛ شرک این است که ما در کنار خدا، به خدای دیگری هم معتقد شویم. اگر گفتند پسر خدا مانند خدا است، یعنی خدا است، این منجر به شرک می شود. ولی صرفاً اعتقاد به این که خدا، پسری دارد و آن پسر، خدا نیست ، این موجب کفر است؛ اما موجب شرک نیست. چنان که یهودیان عزیر را پسر خدا دانستند؛ اما او را خدا ندانستند؛ بلکه احیا گر «تورات» دانستند. چون تورات پس از حمله بخت النصر از بین رفت و در دوران کوروش، عزیر آمد و تورات را بازنویسی کرد، و یهودیان را از مسأله فقدان کتاب نجات داد. به این دلیل، او را احیا گر تورات و یهود دانستند و به همین دلیل نام«ابن الله» را به او دادند.

حجت الاسلام زمانی درارتباط با انواع معانی متصور بنوت، تعدادی از آنها را به شرح زیر بیان کرد:

یک معنای بنوت این است که فرزند، فرزند حقیقی مانند انسان باشد و خداوند، پدر واقعی باشد؛ چنان که حضرت مریم، مادر واقعی است. این معنا مورد قبول قرار نگرفته است. در مناظره ای که پیامبر اکرم(ص) با مسیحیان داشتند، از ایشان پرسیدند: شما معتقدید واقعاً عیسی پسر خداست و خداوند مانند دیگر پدران، نقش پدری ایفا کرده است؟ آن ها استغفار کردند و گفتند: اصلاً این، مورد نظر ما نیست.

معنای دیگر بنوت عزیز بودن انسان برای خداست. این معنا بیشتر در انجیل وجود دارد؛ به دلیل این که حضرت عیسی چندین جمله و فقره در انجیل به حواریون فرمودند: خدا را اطاعت کنید‹ لتسیروا ابناء الله.› بنوت به این معنا اشکال ندارد.

دکتر زمانی در تبیین دلیل دوم از آیات قرآن گفت :آیة دوم که برای مشرک بودن اهل کتاب به آن استناد شده است، آیاتی است که راجع به ربوبیت مطرح شده اند. «اتخذوا احبارهم و رهبانهم ارباباً من دون الله و المسیح ابن مریم» آن ها، علمای خود و مسیح را به عنوان ارباب مطرح کردند. و‹ ما امروا الا لیعبدوا الها واحداً لااله الا هو سبحانه عما یشرکون»و حال این که دستوری که ما به آن ها دادیم، فقط عبادت خدای واحد بوده است. خداوند منزه است از آن چه که شرک می ورزند.

استدلال شده که این آیه بر شرک مسیحیان و یهودیان دلالت می کند؛ با این بیان که این ها آمدند حضرت مسیح و علمای خود را ارباب من دون الله قرار دادند؛ یعنی رب غیر الهی، و شرک هم، معنایی جز این ندارد. یکی از معانی بارز شرک این است . دوم اینکه :علاوه بر این، در ادامة آیة می فرماید: «و ما امروا الا لیعبدوا الهاً واحداً »یعنی این ها از این امر تخلف کردند.؛ عبادت غیر خدا را کردند.

و در نهایت میگوید: «سبحانه عما یشرکون»، این ها شرک ورزیدند. استدلال جمعی از فقها این است که آیه مزبور با این سه واژه، دلالت بر شرک مسیحیان و یهودیان دارد. نتیجه این که مسیحیان و یهودیان مشرک اند وطبق آیة قرآن: «انما المشرکون نجس»، نجس می باشند.

دکتر زمانی در باره نقدی که برخی دیگر از مراجع قائل به طهارت مطرح کرده اند،خاطر نشان ساخت که با استفاده از روایاتی که وجود دارد، گفته اند: مقصود از ارباب عبادت و شرک، شرک در اطاعت است؛ به دلیل این که یهودیان، مطیع محض عالمان شان شدند؛ گر چه آن ها بر خلاف نظر خدا و وحی الهی سخن گفتند.

دکتر زمانی در ادامه، به آیاتی که بیانگر اعتقاد مسیحیان به الوهیت حضرت عیسی می باشد و دلالتشان تام بوده و قابل نقد نیست اشاره کرد و در این راستا به چهار دسته از آیات استشهاد نمود:

1 «لقد کفر الذین قالوا ان الله هو المسیح بن مریم»، این جا دیگر جای توجیه نیست« و قال المسیح یا بنی اسرائیل اعبدوا ربی».

2 آیاتی که حضرت عیسی و مادرش را الله دانسته اند:

«و اذا قال الله یا عیسی ابن مریم أانت قالت للناس اتخذونی و امّی الهین من دون الله»

این آیه دلالت می کند بر این که مسیحیان دو اله غیر خدا برگزیدند.

3 آیاتی که عبادت حضرت عیسی و مریم را گزارش می کند.

«قل اتعبدون من دون الله ما لا یملک لکم ضراً و لا نفعاً»

4 آیاتی که مسألة تثلیث مسیحیان را مطرح می کند.

«لقد کفر الذین قالوا ان الله ثالث ثلاثه»

این آیات دلالت تام و روشن بر این مطلب دارد که مسیحیان هم به تثلیث، و هم به این که عیسی «الله» است، معتقد شدند.

طبعاً در دلالتش نمی توان خدشه کرد، اما چطور شده که جمع زیادی از فقها و مراجع تقلید شیعه، فتوا داده اند به این که، «انمّا المشرکون نجس » دلالت می کند بر نجاست مشرکان، اما مسیحیان پاک اند. و حال این که دلالت این آیه تمام است بر این که مسیحیان، مشرک شدند.

دکتر زمانی در تبیین گفته آنان به دو پاسخ پرداخت: این گروه از مسیحیان، جمعی از مسیحیان بودند که معتقد شدند حضرت مسیح، «الله» است؛ اما چنین نیست که همة مسیحیان این گونه باشند. راجع به این که چه فرقه هایی این گونه بوده اند، مفسران در تفاسیر خودشان و فقها در کتاب های فقهی خود، به شمارش فرقه های مسیحی پرداخته اند. نتیجه این که مسیحیان در این زمینه، دو گروه اند: مشرکان و موحدان.

مسیحیانی که در عصر پیامبر اسلام(ص) در مدینه حضور داشتند، عمدتاً گروه مشرکان بودند و آن فرقه ها را نام برده اند؛ اما کسانی که در قرن اول و دوم و سوم میلادی بودند، موحدین بودند. از قرن پنجم میلادی آیین های شرک و تفکر تثلیث در مسیحیت به وجود می آید و تا زمان ظهور اسلام، ادامه پیدا می کند و در مدینه خود را کاملاً نشان می دهد. و بعد از آن تاریخ، از قرن اول و دوم هجری دو مرتبه، بویژه در قرن ششم هجری، در مسیحیت تجدید نظر به وجود می آید، و اعتقادات توحیدی پر رنگ می شود. این که عقیدة تثلیث چه وقت در مسیحیت به وجود آمد، مورد بحث است. در قرن چهارم میلادی، کلیسای فینیقیه اجلاس مهمی را تشکیل داد، و تفکر تثلیث را آنجا مطرح کردند.

نهایت سخن در پاسخ اول، این است که بخشی و برخی از فرقه های مسیحی مشرک بوده اند؛ اما آن ها الان کمتر وجود دارند.

حجت الاسلام و المسلمین زمانی افزود:

پاسخ دوم؛ این که برخی از مفسران و مراجع تقلید فرموده اند که تعدادی از آیات، نقش گزارش از اعتقاد بالفعل مسیحیان را ندارد؛ بلکه مقصود، پرهیز دادن آن ها از اعتقاد غلوآمیزو شرک آمیزی که لوازم شرکی دارد، می باشد.

ایشان در بخش بعدی، سخنان خود را با دو سوال

1« آیا اهل کتاب، پاک هستند یا نجس»؟و‹آیا مشرکان پاک هستند یا نجس›؟ آغاز نمود

در بخش اهل کتاب، اول تاریخچه بحث را بررسی کردو گفت:

آنچه که در این چند سدة اخیر در بین فقهای شیعه، مشهور بوده ، قول به نجاست اهل کتاب بوده است.

اهل سنت تقریباً بالاتفاق، جز یکی دو نفر، قائل به طهارت اهل کتاب اند، و به جز 6 5 نفر، اهل سنت قائل به طهارت مشرکانند. اما در بین فقهای شیعه، در بررسی ای که در کتاب های آن ها انجام گرفته، به این نتیجه رسیدیم که در قرون اولیه تا قرن سوم و چهارم، بحث طهارت اهل کتاب به طور مستقل مطرح نبوده است. که در باره اش بحث کنند آیا اهل کتاب پاک هستند یا نجس؟

از قرن چهارم و پنجم و ششم، آرام آرام این بحث مطرح می شود. تا قرن چهارم از برخی فقها، فتوایی ثبت نشده است. فتوای برخی دلالت بر طهارت دارد و فتوای برخی دلالت بر نجاست و برخی مردود، اما چون صریح بحث نشده، مورد غفلت قرار گرفته اند.

از قرن 4 و 5 رسماً فتوا مطرح می شود. اکثر فقهای شیعه تا قرن سیزدهم، فتوا به نجاست اهل کتاب داده اند؛ اما اقلیتی داریم که فتوا به طهارت داده اند. اسامی آن ها با ذکر مآخذ و عین عباراتی که در کتاب های خود نوشته اند، در این کتاب آمده است.

اما از قرن چهاردهم وضعیت تغییرمیکند ؛ یعنی فتاوای مراجع شیعه به طهارت اهل کتاب زیاد می شود. به ویژه از زمانی که مرحوم آیت الله سید محسن حکیم، تغییر فتوا به طهارت اهل کتاب می دهند.

ایشان در باره نجاست اهل کتاب به آِیه 28 سوره توبه اشاره کرد :

«یا ایهاالذین آمنوا انما المشرکون نجس فلا یقربوا المسجد الحرام بعد عامهم هذا…»

«نجس» مصدر است. قاعدتاً باید نجس گفته شود؛ یعنی صفت مشبهه باید باشد. اما این لطافتی است از نظر ادبیات که قرآن به جای صفت مشبهه از باب تأکید بر نجاست از مصدر استفاده کرده است؛ مشرکان عین نجاستند. با توجه به این آیة شریفه که در بارة مشرکان صراحت دارد، طبعاً دو استفاده از آن می توان کرد:

1 مشرکانی که غیر اهل کتابند، قطعاً نجس اند.

2 اهل کتاب هم به دلیل استدلال هایی که قبلاً عرض کردیم ،طبعاً مشمول این آیه قرار می گیرند. نهایت این که این آیه با دو مقدمه بر نجاست اهل کتاب دلالت می کند:

1 مشرکان شامل مسیحیان و یهودیان می شوند.

2 نجس، دلالت بر نجاست فقهی دارد.

ایشان هر دو مقدمه را مورد خدشه قرار داد و گفت : نه تنها از ناحیة قائلان به طهارت اهل کتاب، بلکه عده ای از مراجع تقلید شیعه مانند: مرحوم شیخ انصاری، امام خمینی(ره)، مرحوم آقا سید احمد خوانساری، آیت الله خویی، شهید محمد باقر صدر، و تعدادی دیگر که قائل به نجاست اهل کتاب هستند، گفته اند: این آیه هیچ گونه دلالتی بر نجاست اهل کتاب ندارد.

دو مشکل در این آیه می توان بررسی کرد : اول این که باوجود این که لفظ «مشرک» از نظر لغت، شامل هر انسانی می شود که برای خدا شریک قرار دهد، چه مسیحی معتقد به تثلیث باشد، چه بت پرست باشد، در اصطلاح قرآن، واژة« مشرک» اختصاص به بت پرستان داشته و شامل مسیحیان مشرک نمی شود. دکتر زمانی دلایل زیادی را بر این موضوع مدعی شد و به دو دلیل به شرح زیر اشاره نمود:

1 «لم یکن الذین کفروا من اهل الکتاب والمشرکین منفکین» آیا منظور از مشرکین در این جا، اهل کتاب هم هست؟ قاعدتاً اگر چنین باشد، تکرار لازم می آید.

2 «ما یودالذین کفروا من اهل الکتاب وللمشرکین لتجدن اشد الناس عذاباً للذین آمنوا الیهود و الذین اشرکوا…»طبعاً مراد از مشرکان در اینجا بت پرستان هستند.

پس دلیل اول؛ اختصاص واژه «مشرک» به بت پرستان و عدم شمول آن بر اهل کتاب، به خاطر تفکیک خود قرآن است.

دلیل دوم، تفکیک احکام این ها در قرآن است. آیات متعددی داریم که مشرکان، اهل ذمه قرار نمی گیرند؛ اما آیاتی که در بارة اهل کتاب نازل شده است، می گوید: آنان اهل ذمه هستند. در احکام متعدد، بین مشرکان و اهل کتاب کاملاً تفکیک شده است. دکتر زمانی در ادامه افزود: بر فرض این که این آیه «ان المشرکون نجس» دلالت بر نجاست بکند، فقط نجاست بت پرستان و مشرکان غیر اهل کتاب را شامل می شود.

این نقد را اکثر مراجع مانند امام امت(ره) که قائل به نجاست اهل کتاب هستند پذیرفته اند؛ امام می فرمایند: این آیه دلالت ندارد؛ چون اختصاص به مشرکان بت پرست دارد، نه اهل کتاب.

اما نقد دوم که مهم تر است، این است که این کلمة «نجس» در این جا، دلالت بر نجاست فقهی ندارد؛ بلکه به معنای پلیدی روح است، هر چند تبادر و ظهوری که واژه نجس دارد به معنای فقهی مصطلح است. اما اشکالات متعددی براین وارد شده است. حجت الاسلام زمانی خاطر نشان ساخت: تعداد زیادی از مراجعی که قائل به نجاست مشرکان و اهل کتاب اند، می گویند:‹ این آیه ربطی به نجاست فقهی ندارد؛ به دلیل این که واژه نجس به مرور زمان در این معنای فقهی استعمال شد›، و فقها آمدند این واژه را در معنای فقهی استعمال کردند؛ اما در قرآن به این معنا نیامده است؛ به دلیل این که این واژه مستحدث است. در زمان پیامبر اکرم(ص) این واژه کاربرد زیادی نداشته است. حقیقت شرعیه، مربوط به واژه هایی است که پیامبر گرامی اسلام(ص) وقتی آمدند، واژه ای را که در لغت، معنای دیگری داشت، معنای جدیدی به آن دادند و آن معنا در بین مسلمان ها رواج پیدا کرد. مانند «صلاة » که به معنای دعا بود. و معنای جدیدی به آن داده شد. یا مثل صوم، حج، جهاد، زکات که معنای جدید پیدا کردند وی مدعی شد: اما واژه نجس مثل واژه های صوم، حج و صلاة حقیقت شرعیه نیست . او از زبان مرحوم شهید محمد باقر صدر چنین یاد کرد : من در روایات شیعی تتبع کردم، یک حدیث هم از پیامبر اکرم(ص) وجود ندارد که کلمه نجس را ایشان در بارة نجاسات به کار برده باشد. در کتب اهل سنت هم تتبع کردم، در آنجا هم فقط دو مورد استعمال شده است، که در آنجا هم منظور از نجاست، نجاست فقهی نیست.

حجت الاسلام زمانی در باره تحقیقات خود نیز اظهار داشت:

من 6000 حدیث وسائل الشیعه را در بارة طهارت نگاه کردم، 10 تا 11 مورد نجس شمرده شده است. همه این ها را دیدم که بفهمم ائمه(ع) واژه نجس را به کار برده اند یا نه، دیدم فقط راجع به 2 مورد، واژه نجس به کار برده شده است؛ آن هم کلب و خنزیر بوده است. پس معلوم است که واژه نجس در آن زمان به معنای فقهی مصطلح نبوده است.ایشان در پایان یاد آور شد:

ما می خواهیم این نتیجه را بگیریم که این واژه حتی در زمان ائمه(ع) هم حقیقت متشرعه نشد. بعد از ائمه(ع) تا دو قرن بعد، کتاب ها را دیدم؛ اما پیدا نکردم. خوب با توجه به این معنا، چگونه انسان ادعا کند که ارادة خدا از آن معنا، اصطلاح فقهی است که 5 قرن بعد، فقها آن را انتخاب کردند؟ دیگر نمی توان به آن ملتزم شد. در ادامه این نشست مناظره و نقد علمی با شرکت حجج اسلام آقایان دکتر برجی،غایبی و دکتر زمانی برگزار شد.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر