ماهان شبکه ایرانیان

گذری بر مباحث علم کلام (۹)

گزارشی از علم کلام و عقاید در عصر رسالت و زمینه های پیدایش علم کلام به اجمال در مقال پیشین، آمده است

مسایل کلامی عصر خلافت و ولایت

گزارشی از علم کلام و عقاید در عصر رسالت و زمینه های پیدایش علم کلام به اجمال در مقال پیشین، آمده است. وعده داده بودیم در ادامه ی آن به ذکر طوایف کلامی و مبادی خلاف و اختلاف اصحاب آرا به ویژه آنچه پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم تا شهادت امام علی علیه السلام رخ داده است، پرداخته شود. اینک گزارشی از زمینه های ظهور فرقه های کلامی و گزیده هایی از مباحث اعتقادی که از سوی امیر کلام و بیان تا زمان شهادتش به یادگار مانده، ارایه می شود.

نخستین اختلافات کلامی پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم

در واپسین لحظات عمر مبارک پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم، اختلافاتی چند روی داد که برخی از آنها، زمینه ساز اختلافات گسترده میان مسلمانان گشت و همچنان ادامه دارد.

هنگام بیماری آن حضرت، عده ای از آوردن قلم و کاغذ برای نوشتن سفارش پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم امتناع ورزیدند و بدین سبب به قول ابن عباس همه ی «رزیه » از همین جا آغاز گشت. چنان که در همین ایام، عده ای از صحابه از فرمان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مبنی بر تجهیز لشکر اسامة بن زید، سرپیچی کردند.

پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، بعضی (با انگیزه ی ویژه) مرگ آن حضرت را انکار نموده، و گروه های مختلف دیگر هم در محل دفن آن حضرت، به گفتگو پرداخته اند وبالاخره، بزرگ ترین درگیری میان امت، مساله امامت و جانشینی آن حضرت بوده است. (1)

گذری بر جریانات کلامی عصر خلافت و ولایت

«صرف نظر از «پیامبران دروغین » ، که الهام بخش طغیان هایی معروف به «رده » بودند، تقریبا از 632م. (11ه) تا 634م (13ه)، درست تا قبل از شروع عصر امویان، در منازعات سیاسی درون دولت اسلامی، تاثیر مسایل کلامی را در این گونه منازعات می توان پیدا نمود. این امر، معلول آن نبود که ستیزه یا ناآرامی در کار نبود. رقابت بین دو قبیله ی عمده ی مدینه تقریبا تا زمان حلت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم ادامه داشت; در تعیین خلیفه، رشک وحسد اهل مدینه نسبت به اهل مکه آشکار شد; در جنگهای «اهل رده » بعضی از قبایل بدوی با اهل مدینه و اهل مکه و بعضی قبایل دیگر مخالفت می کردند; و خلافت علی علیه السلام بر خورد منافع گروه هایی مختلف از مکیان را آشکار ساخت. (2) نخستین بار، عاملی کلامی در جدال هایی که بین پیروان امام علی علیه السلام روی داد با سیاست تماس یافت. (3) جدال های کلامی در عصر خلافت امام علی علیه السلام آن گاه گسترش یافت که با قتل عثمان عده ای به طور قاطع و صریح خواستار حمایت از مسئولان قتل شدند و قتل خلیفه را به خاطر عدم کیفر جنایت یکی از اعضای برجسته ی دستگاه وی نه تنها گناه ندانسته بلکه بر مسلمانان واجب شمرده اند. چنان که عده ای آن را گناهی بزرگ پنداشته بودند. به نظر می رسد، مبدا پیدایش این بحث، تطبیق حادثه ها با حکم قرآنی و عقلی بود که از سال سی و پنج هجری و پس از قتل عثمان چنین مباحث عقلی آغاز شد. خلیفه کشی آن هم به دست مسلمانان مساله ای کوچک نبود که بتوان از آن آسان گذشت. اگر خلیفه به حق کشته شده، درباره ی اعمال نیک او چه باید گفت؟ به دوزخ می رود یا نه؟ اگر می رود، مخلد خواهد بود یا نه؟ و اگر به ناحق کشته شده، کشندگان او چه حالی خواهند داشت. (4) ماجرای سیاسی و کلامی به هم آمیخته شده از سویی (پس از قتل عثمان و فرونشینی خشم شورشیان) مردم مدینه متوجه شدند که حوزه ی مسلمانی بی سرپرست مانده است و باید خلیفه ای برای مردم تعیین شود. نظر قریب به اتفاق شورشیان و بسیاری از مردم مدینه (از مهاجر و انصار) به علی علیه السلام بود. از این رو، مردم با علی علیه السلام به خلافت بیعت کردند و امام مسلمانان معین شد. و از سوی دیگر، معاویه که از دیرباز در شام پایه ی زمامداری خود را استوار ساخته بود و با آن که عثمان را در روزهای سخت تنها گذاشت و کمکی برای او نفرستاد، همین که به قتل رسید او را خلیفه ی مظلوم خواند که باید به خونخواهی وی برخاست; و چون تقوای امام علی علیه السلام به حدی بود که نمی توانست وی را مسؤول قتل عثمان بداند و نیز نمی توانست بیعت مهاجر و انصار را با او نادیده بگیرد بدو نامه نوشت که کشندگان عثمان نزد تو به سر می برند، آنان را نزد من بفرست تا قصاص کنم، آنگاه من در فرمان تو هستم.

عایشه، زن پیغمبر، که خود از مخالفان سرسخت عثمان بود، چون شنید مردم با علی به خلافت بیعت کرده اند ناخشنودی نشان داد و عثمان را مظلوم خواند وی به همدستی طلحه و زبیر و چندین تن دیگر از امویان که از عدالت علی علیه السلام آزرده شده بودند جنگی را به راه انداختند که هر چند به سود خلیفه و امام مسلمانان تمام شد اما نخستین جنگی بود که درحوزه ی مسلمانی رخ داده بود. چه، پس از جنگهای رده تا این تاریخ، عرب در سرزمین های غیر عرب نشین با غیر مسلمانان جنگ می کرد.

پس از آن، به جای آن که آرامش سراسر مناطق مسلمان نشین را فرا گیرد، به بهانه ی خونخواهی عثمان، لشکری بزرگ از شام روانه ی عراق گردید که با بروز نشانه های پیروزی سپاه امام علی علیه السلام نیرنگی که از سوی مشاور معاویه ، عمرو بن عاص به کار گرفته شده بود، سرنوشت جنگ را به حکمیت کشاندند وبا فریبی دیگر، لشگریان معاویه به شام باز گشتند. عراقیان به خود آمدند و از علی علیه السلام خواستند آماده ی جنگ با معاویه شود و چون علی علیه السلام گفت: ما با شامیان پیمان متارکه ای به مدت یک سال بسته ایم; همان منافقان که در نهان با معاویه سر و سری داشتند، گروهی از مسلمانان پارسا، ولی ساده لوح را برانگیختند که علی و معاویه حق نداشتند در دین خدا داور برگزینند. حکومت از آن خداست و علی و جز علی را در آن حقی نیست. دیری نگذشت که این سخن، که در آغاز چندان مهم به نظر نمی آمد، منشا فتنه ای بزرگ شد. گروهی از اطاعت علی خارج شدند و گفتند: با پذیرفتن داور در دین خدا، کافر شده ای، باید توبه کنی تا از تو اطاعت کنیم! نتیجه ی این مخالفت ها، سر از سومین جنگ داخلی در حوزه ی مسلمانان در آورد.

وجهه ی کلامی و اعتقادی این رویدادها بر کسی پوشیده نیست. چنان که مثلا همین گروه (خوارج) کار گستاخی را بدانجا کشاندند، که چون امام علی علیه السلام بر منبر خطبه می خواند، از گوشه و کنار بر می خاستند و آیه ای از قرآن می خواندند که: تو با گماردن حکم در دین خدا مشرک شدی و چون شرک آوردی پیشینه ی درخشان تو از میان رفت! !

در آن روزگار، دسته های سیاسی و مذهبی برای تثبیت مدعای خود و مغلوب ساختن خصم از ظاهر آیات قرآن سود می جستند: هنگامی که علی علیه السلام عبدالله، پسر عباس ، را برای گفتگو نزد خوارج فرستاد، بدو فرمود: برای آنان از قرآن حجت میاور، چه ظاهر قرآن تاب تحمل معنی های گوناگون دارد، از حدیث پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم استفاده کن!

خوارج از جمله گروه های سیاسی عقیدتی هستند که در تاریخ اسلام اهمیت فراوان یافتند و نیز فصلی مفصل از تاریخ، کلام و بخشی از فقه مسلمانی را به خود اختصاص داده اند. (5) کار خوارج آن چنان اهمیت دارد که در حدیث های هر دو فرقه (شیعه و سنی) گویند: پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم از آنان و نیز از مردی که در نبرد نهروان ریاست این فرقه را به عهده داشت یاد فرموده است. (6)

مساله ارتداد

پس از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم گروهی ادعای نبوت کرده، جماعتی مرتد شده تاج شاهی بر سر گذاشتند و کسانی هم از پرداخت زکات خودداری کردند.

این جریانات هر کدام انگیزه ی ویژه ی خود را داشت، اما دستگاه خلافت همه را از دید ارتداد نگریست و با همین ابزار با آن برخورد کرد. این در حالی است که با توجه به آنچه نقل شده می توان مرتدان را به چند دسته تقسیم کرد.

نخستین گروه کسانی بودند. کسان دیگری دین اسلام را رها کرده به آیین جاهلی خود بازگشتند، گروه سومی حکومت مدینه را منکر شده اما خود را پایبند به اسلام شناساندند، اینان به دلیل عدم اعتقاد به حکومت، حاضر به پرداخت زکات نبودند. در میان این گروه کسانی بودند که به دلیل عدم به رسمیت شناختن حکومت ابوبکر و اعتقاد به امامت اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم حاضر به پرداخت زکات نبودند. (7) برخی از مدعیان نبوت عبارت بودند از:

الف) مسیلمة بن حبیب از طایفه ی بنی حنیفه; او به تقلید از قرآن، کلماتی با نثر مسجع می ساخت و برمردم عرضه می کرد. (8) به علاوه، به مردم گفته بود که نماز صبح و عشا را وی بر آنان بخشوده است. (9) ب) سجاح دختر حارث تمیمی; وی پس از برخورد با مسیلمه با وی ازدواج کرده بود!

زمانی که مسلمانان با سپاهی به فرماندهی خالد بن ولید به سوی یمامه رفتند به دسته ای از یاران مسیلمه برخورد کردند; از آنها پرسیدند: عقیده ی شما چیست؟ آنان گفتند: «منا نبی و منکم نبی » ، پس از آن بود که درگیری آغاز شد، نبرد یمامه یکی از سخت ترین جنگهای مسلمانان با مدعیان نبوت و ارتداد بوده است. (10)

ج) طلیحة بن خویلد اسدی; وی نیز طوایفی از قبیله غطفان و بنی فزاره را فراهم آورده و با ساختن کلماتی سجع گونه کوشید تا با ادعای نبوت در برابر حکومت مدینه بایستد. (11)

علاوه بر افراد مذکور، از ارتداد گروه های مختلف هم گزارش شده است. مثلا خلیفة بن خیاط، فهرست مرتدان (علاوه بر طلیحة بن خویلد) را چنین نقل کرده است: ردة بنی سلیم، ردة بنی تمیم، ردة الیمامة، ردة البحرین، ردة عمان و النجیر وحضرموت والیمن. (12)

جدای از مدعیان نبوت، ادعا شده است که برخی از قبایل دیگر از اساس مرتد شدند. البته، در میان قبایلی که مرتد شناخته شدند کسانی بودند که ابوبکر را قبول نداشتند و طالب حکومت «اهل بیت » پیغمبر بودند. آنها می گفتند: ابوبکر هیچ «عهدی » با آنان نداشته و اطاعت او بر آنان واجب نیست. باور آنان این بود که مهاجران و انصار به دلیل حسادت مانع از روی کار آمدن اهل البیت شده اند. (13) (14)

کفر یا ایمان مرتکب کبیره

از جمله مباحث کلامی که در زمان امام علی علیه السلام آغاز گردید و تقریبا بیشتر اذهان اهل فکر اواخر نیمه اول قرن اول هجری و سپس تمام نیمه ی دوم این قرن را به خود مشغول داشت، بحث ایمان یا کفر مرتکب کبیره بود.

طرح این بحث از نتایج مستقیم ماجرای حکمیت در جنگ صفین بود. خوارج در مخالفت با حکمیت، به صورت دسته جمعی و به حالت اعتراض به دهکده ای در نزدیکی کوفه به نام «حرورا» رفتند. (15) در حرورا، دو شورای رهبری تشکیل دادند: شورایی جهت اداره ی امور سیاسی، و شورایی به جهت هدایت عقیدتی هواداران خود. (16)

آنان معتقد بودند: مرتکب کبیره، کافر، مرتد و خارج از دین است و باید کشته شود. بر همین اساس بود که این گروه در جامعه اسلامی، تحت رهبری امام علی علیه السلام به ایجاد بلوا و آشوب پرداخته، دست به جنایات متعددی زدند. تاریخ مواردی از آنها را ضبط کرد که نمونه هایی از آن عبارت است از: کشتن عبدالله بن خباب (در سال 38هجری) حاکم علی علیه السلام در مداین، و دریدن شکم زنش که آبستن بود (17) و نیز کشتن فرستاده ی علی علیه السلام به سوی آنان (18) و کشتن زنان دیگر. (19)

طرح چنین بحث اعتقادی به انگیزه ی مخالفت با امام علی علیه السلام بود. اتهام کفر به آن حضرت به خاطر پذیرش حکمیت و سپس حکم به قتل وی، نتایج چنان اعتقادی بوده است.

نظریه خوارج در باب مرتکب کبیره، صرف نظر از ابعاد سیاسی موضوع، باعث تحولات عمده ای در زمینه ی مباحث کلامی شد. چرا که اولا باعث شد عکس العمل ها و واکنش هایی نسبت به این موضوع از جانب سایر مسلمانان نشان داده شود که طبعا تحرک فکری را به دنبال داشت، ثانیا به وجود آمدن فرقه ی بزرگ کلامی معتزله، محصول و معلول همین بحث و ناشی از همین اختلاف است. سپس هر یک از فرق کلامی در اطراف آن به بحث پرداخته، و نظرات مختلفی را عرضه نمودند:

جمعی چون مرجئه بر آن شدند که ارتکاب کبیره، لطمه ای به ایمان شخص نمی زند و ایمان (و اقرار قلبی) مقدم بر عمل است و باید حکم درباره کسی که کبیره ای را مرتکب می شود به تاخیر انداخت تا خداوند درباره ی او حکم فرماید. (20) معتزله و پیشوای ایشان (واصل بن عطا) معتقد بودند که مرتکب کبیره فاسق است یعنی نه کافر است نه مؤمن، مرتبتی میان این دو رتبه و منزلتی میان این دو منزلت را داراست.

شیعه و برخی مذاهب اهل سنت بر آن رفته اند که اگر مسلمانی مرتکب گناه (اعم از صغیره و کبیره) شده، امکان توبه وجود دارد و با توبه، مغفرت و رحمت الهی شامل وی خواهد شد.

جبر و اختیار

گرچه قدمت مباحث جبر و تفویض به پیش از اسلام بر می گردد و در صدر اسلام، مشرکان هم در مقابله با دعوت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم اندیشه ی جبر را مطرح می کردند و می گفتند:

«لو شاء الله ما عبدنا من دونه شی ء» ... (21) و یا «...انطعم من لو یشاءالله اطعمه...» . (22)

ولی سابقه ی تاریخی آن در میان مسلمانان به زمان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و غزوه ی احد گزارش شده است و گفته اند که منافقان و سست ایمانان، برای نخستین بار این موضوع را مطرح کردند. (23)

به نظر می رسد، مباحث جدی و سیاسی کلامی جبر و تفویض در دوره ی به قدرت رسیدن خاندان بنی امیه و روی کار آمدن معاویه پسر ابوسفیان مطرح گشت و از سوی نظریه پردازان و توجیه گران دربارهای اموی به آن دامن زده می شد; ولی نقطه ی آغازین طرح آن، به ماجرای حکمیت برمی گردد به این جهت که در جریان مباحثاتی، عمرو عاص از ابوموسی می پرسد: چرا خدا پیمودن راهی را برای من مهیا می کند و قدرت را از من سلب می کند، سپس مرا شکنجه می دهد؟

ابوموسی در پاسخ گفت: خداوند شکنجه می کند، برای این که ستم نمی کند. (24)

مباحث و مناظرات کلامی امام علی علیه السلام

گرچه جمع آوری همه ی مباحث و مناظرات کلامی امام علی علیه السلام در عصر خلافت و ولایت، رسالت این مقاله نیست; اما اشاره ای کوتاه و گزارشی به اجمال در این باب، لازم به نظر می آید.

واضح است که بیشترین مسایل کلامی در این عصر، از سوی امیر بیان و کلام ارایه گردید. تنها نهج البلاغه که خود حاوی کلام بلیغ امام است نه جمیع کلام دارای بسیاری از موضوعات اعتقادی به ویژه اصول دین است. (25) اینک فقط به بعضی از سخنان آن حضرت در باب موضوعات کلامی و نیز مناظرات آن امام همام اشاره می کنیم:

1. دلایل توحید. (26)

2. مراتب توحید. (27)

3. حقیقت توحید. (28)

4. معرفت قلبی خداوند. (29)

5. فطری بودن خداجویی. (30)

6. برهان حدوث برای اثبات وجود باری. (31)

7.برهان نیازمندی خلق برای اثبات خالق. (32)

8. برهان هدفمندی نظام خلقت برای اثبات خداوند. (33)

9. تبیین گستره ی وجود الاهی و چگونگی ارتباط خدا با مخلوقات. (34)

10. پاسخ به پرسش: چگونگی رؤیت پروردگار. (35)

11. ارجاع مردم به اهل بیت علیهم السلام در راهیابی به حقایق دینی و مباحث کلامی. (36)

12. مناظره با یکی از طرفداران نظریه «قدر» در باب مشیئت. (37)

13. مناظره با مردی از شام در باب قضا و قدر. (38)

14. مناظره با زبیر در باب حدیث جعلی «العشرة المبشرة بالجنة » . (39)

15. مناظره با ابوبکر درباره ی فدک. (40)

16. مناظره با عبایة بن ربعی اسدی در باب استطاعت و قدرت بندگان. (41)

17. موضع گیری تند امام علیه السلام در برابر غلو کنندگان. (42)

18. دیدگاه امام علیه السلام درباره ی «امر بین الامرین » . (43)

و...

پی نوشت ها:

1. ر.ک: الملل والنحل، شهرستانی: 1/29 30.

2. فلسفه و کلام اسلامی، ص 20و 21، مونتگمری وات، ترجمه ابوالفضل عزتی، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.

3. این نوع از جدال های کلامی، از جانب موالی (نو مسلمانان) خارج از جزیره (بیشتر ایرانیان) که در کوفه یا بصره فراهم آمده بودند، آغاز شد; چه این که قبایل ساکن عراق نه فرهنگ پیشرفته ای داشتند و نه این بحثها در میان آنها مطرح شده بود.

شرح و توضیحات دکتر جعفر شهیدی بر کتاب «فلسفه و کلام اسلامی » مونتگمری وات، ص 210.

4. دقت در سندهای قدیم که می توان بدانها اعتماد داشت، نشان می دهد که طرح این مباحث و شکاف هایی که به دنبال آن درحوزه ی اسلامی پدید آمد، بر اثر مبانی اعتقادی بود نه مسایل اجتماعی که برخی مانند مونتگمری برای نشان دادن منشا بروز عقاید خوارج و اهل سنت و... سراغ تحلیل جامعه شناسی رفته اند. همان، ص 209 210.

5. تاریخ تحلیلی اسلام (تا پایان امویان) دکتر سید جعفر شهیدی، مرکز نشر دانشگاهی، چاپ دوم، تهران 1363، نقل مطالب به صورت تلخیص و تغییر، صص 124 127.

6. ر.ک: معجم المفهرس، ذیل کلمه ی «خرج » و «ثدی » و «مرق » ; و نیز: سفینة البحار، ذیل «خوارج » .

7. اخبار ارتداد در کتابهای چندی آمده است. طبری در این زمینه متن اصلی را کتاب سیف بن عمر قرار داده است. نام کتاب وی «الفتوح الکبیر و الردة » بوده است، سیف از ناحیه ی تمامی شرح حال نویسان مورد تکذیب قرار گرفته است. اثر مستقل دیگر، کتاب الفتوح از ابن اعثم کوفی است که خوشبختانه بر جای مانده است. واقدی و مدائنی نیز کتابهایی درباره ی اخبار ارتداد داشته اند. اخیرا کتابی تحت عنوان «الردة » از واقدی چاپ شده که با متن فتوح ابن اعثم مشترکات زیادی دارد. منابع دیگر نیز جسته و گریخته در این باره مطالبی آورده اند. تاریخ سیاسی اسلام 2، تاریخ خلفا، رسول جعفریان، دفتر نشر الهادی، ج 2، صص 28 29، چاپ دوم، تابستان 78.

8. ر.ک: همان، ص 30، به نقل از : البدء والتاریخ: 5/161، 162و 164.

9. همان: البدایة والنهایة: 6/326.

10. در این جنگ عده ی زیادی از مسلمانان به شهادت رسیدند که تعداد پنجاه و هشت نفر از مهاجر و انصار در میان آنها بودند، و از این شمار، سیزده نفر آنان، کسانی بودند که در جنگ بدر حضور داشتند. ر.ک: تاریخ خلیفة بن خیاط: 1/111 115. جمع شهدای مسلمان به روایت ابن اعثم، یک هزار و دویست نفر بوده که تعداد هفتصد نفر حافظ قرآن بوده اند. ر.ک: الفتوح: 1/40; نقل از: تاریخ سیاسی اسلام 2، تاریخ خلفا، ص 30 31.

11. همان، ص 31.

12. همان، ص 39; به نقل از : تاریخ خلیفة بن خیاط، صص 102 117.

13. ر.ک: کتاب الفتوح: 1/58، 60و 61; کتاب الردة، صص 171، 176و 177، (والله ما اذلتموها عن اهلها الاحسدا منکم لهم) .

14. برای توضیحات بیشتر، ر.ک: تاریخ سیاسی اسلام 2، تاریخ خلفا، ص 33 39.

15.به همین سبب به آنها «حروریه » نیز گفته می شود.

16. ر.ک: تاریخ طبری: 6/2596.

17. همان، ص 2604; تاریخ یعقوبی: 2/94; اسد الغابة: 3/150.

18. اخبار الطوال، ص 252.

19. همان; مروج الذهب: 1/763.

20. ر.ک: مقالات الاسلامیین، ابوالحسن اشعری، ص 69 74; الفرق بین الفرق، ص 145; الملل والنحل (شهرستانی) : 1/179 و نیز ر. ک: تاریخ علم کلام و مذاهب اسلامی: 1/41 43، علی محمد ولوی ، انتشارات بعثت.

21. نحل/35.

22. یس/47.

23. ملل و نحل شهرستانی: 1/34.

24. همان، 85 86.

25. فهرست موضوعی مباحث اعتقادی نهج البلاغه که از سوی نگارنده آماده شد، در پایان این شماره ی مجله، ت بزرگ داشت سال امیرالمؤمنین علیه السلام که به خاطر تکرار عید غدیر در سال 1379 (6/1/1379 و 24/12/1379) از سوی مقام معظم رهبری حضرت آیة الله خامنه ای مد ظله العالی به سال امام علی علیه السلام نام گرفت، تقدیم خوانندگان می شود.

26. نهج البلاغه، نامه 31.

27. نهج البلاغه، نامه 163و 183.

28. توحید صدوق، باب 3، حدیث 3; نهج البلاغه، خ 1.

29. توحید صدوق، باب 43، ص 308; نهج البلاغه، خ 152، 159و 185.

30. نهج البلاغه، خ 1.

31. نهج البلاغه، خ 152و 185. توحید صدوق، باب 42، ص 293.

32. نهج البلاغه، خ 91.

33. نهج البلاغه، خ 185، 155و 163.

34. توحید صدوق، باب 28، ص 184.

35. بحار الانوار: 3/274 275.

36. نهج البلاغه، خ 87، 97، 158و 239.

37. تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر: 3/285 286; العقد الفرید: 10/218 219.

38. الفصول المختارة، مفید، ص 42 43.

39. بحار: 32/189، ح 14و ص 197، ح 147، و ص 216، ح 171; الاحتجاج طبرسی: 1/162.

40. الاحتجاج: 1/90 93; علل الشرایع: 1/191، باب 151، ح 1.

41. بحار: 5/24و 75; ج 6/130.

42. بحار: 25/266.

43. بحار: 5/56 57.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان