«در هفتههای گذشته نتیجه یک نظرسنجی موسسه آمارگیری گالوپ تیتر اصلی بسیاری از رسانهها شد: «ایرانیان عصبانیترین مردم دنیا هستند.» در گزارش سالانه 2017 این موسسه طی پژوهشی که بر اساس مطالعه وضعیت 142 کشور انجام شده، مردم ایران به عنوان عصبانیترین مردم جهان معرفی شدهاند. در این گزارش مردم ایران با 50 درصد، عراق با 49 درصد و سودان جنوبی با 47 درصد عصبانیترین کشورهای دنیا معرفی شدهاند.»
به گزارش ، هفتهنامه امید جوان در ادامه نوشت: «درباره مواردی مانند آن چه در بالا اشاره شد دو نوع رویکرد صفر و یکی میتوان اتخاذ کرد. یکی این که این آمار کاملا درست است و هیچ نقصی ندارد و دیگری این که این گونه آمارها تماما سیاهنمایی و سیاسی است. اما به نظر میرسد بهتر است به جای نگاه صفر و یکی به این مسائل، نگاه منطقیتری به آنها داشته باشیم و از جوانب گوناگون، به آسیبشناسی آنها بپردازیم. در این باره، سه جنبهای که در درجه اول میتوان مورد تجزیه و تحلیل قرار داد، یکی نحوه مواجهه با آمارها اعلامی این چنینی توسط موسسات خارجی، دیگری نبود موسسات آماری معتبر در ایران و سومی ضعف رسانهها در پوشش اتفاقات خوبی که در کشور رخ میدهد، در سطح جهانی است.
در مورد نحوه مواجهه با آمار منتشره از سوی موسسه گالوپ بهتر است یادداشت یکی از متخصصان حوزه مربوطه در اینجا آورده شود: «سید محسن طباطبایی مزدآبادی»، نایبرییس مرکز روانشناسی و مشاوره شهر که پیشتر موضوع خشم شهری را مطرح کرده بود، معتقد است این گزارش منطبق بر واقعیتها نیست؛ هر چند باید به عنوان یک زنگ خطر و هشدار در نظر گرفته شود.
وی در یادداشتی در این مورد مینویسد: «صحت این نتیجهگیری و آمار منتشر شده از طرف موسسه گالوپ شاید در نگاه اول کمی غیر منطقی به نظر برسد، زیرا سوالاتی که در این پژوهش استفاده شده است، اولا پایایی و روایی آنها به عنوان ویژگیهای بنیادی مقیاسهای پژوهشی مورد تایید قرار نگرفته است. ثانیا استفاده از سوالات مشترک برای 142 کشور با آداب و سنن مختلف به معنای نادیده گرفتن فرهنگهاست. ثالثا با توجه به پیچیدگیهای شاخصهای فردی، بین فردی، شخصیتی و اجتماعی خیلی بعدی به نظر میرسد که بتوان با 5 سوال شاخصه مشترک یک جامعه انسانی را بسنجیم. رابعا چه تضمینی وجود دارد که نمونه انتخاب شده توسط این موسسه مُعرف و نماینده واقعی جامعه ایران بوده باشد. بنابراین با در نظر گرفتن این 4 نکته، علمی و درست بودن این خبر مورد تردید قرار میگیرد و نتایج این پژوهش قابل اعتماد نمیباشد.
اگر فرض را بر این بگذاریم موسسه گالوپ تمام این اصول را رعایت کرده است و هیچ عاملی غیر از واقعیت را در نتیجهگیری خود دخالت نداده و آن چه بیان کرده، عین حقیقت است، باز هم شاید استفاده از برچسب «عصبانیترین» برای مردم ایران که به مهربانی، ایثار و خونگرمی شهره هستند تا حدودی بیانصافی باشد اما نمیتوان به راحتی از کنار این نتیجهگیری گذشت.
نگاهی به اتفاقاتی که طی سال 2017 در ایران رخ داده است (سالی که موسسه گالوپ طی آن پژوهش را انجام داده است) شاید در ربط دادن این آمار به ما خیلی بیربط نباشد. با توجه به اتفاقات یک سال قبل شاید ما عصبانیترین کشور دنیا نباشیم اما یکی از پراسترسترین کشورها و مستعد پرخاشگری بودیم. حال اگر بخواهیم واژه مناسبتری را انتخاب کنیم ما شکنندهترین و در آستانه عصبانیترین کشور جهان بودیم.
در سال 2017 جو حاکم بر خاورمیانه برای مردم ایران بسیار نگرانکنندهتر از قبل شد و نگرانیهای مختلفی مانند «سایه جنگ» را برای مردم قابل تصور کرد. رییسجمهور شدن ترامپ موجی از نگرانی را به راه انداخت. خبرهای متناقض در مورد تحریمها، مشکلات اقتصادی مردم و بیکاری فارغالتحصیلان مزید بر علت شد. آتش گرفتن قطار تبریز - مشهد باعث دردی عمیق و سوگی بزرگ برای ایران شد.
مرگ یکی از سرمایهها و زحمتکشان انقلاب، آیتالله «علیاکبر هاشمی رفسنجانی» شوک عاطفی و سیاسی به جامعه وارد کرد. هنوز مردم درگیر سوگ مرحوم هاشمی بودند که پلاسکو نه تنها بر سر پلاسکو که به مثابه یک غم ملی بر سر مردم ایران آوار شد و تمام ایران را عزادار کرد. ریزش معدن یورت باز هم ایران را سیاهپوش کرد و... . بر اساس معیارهای روانشناسی اگر انسان مورد هجمه بحرانهای زیادی قرار بگیرد که کنترل کردن آنها در اراده او نباشد، ممکن است دچار نوعی استیصال و ناامیدی شود و نسبت به اتفاقات روزمره دچار شکنندگی بیشتری شود و برای رهایی از این وضعیت دست به دامان عصبانیت و پرخاشگری شود.
تمام این موارد در کنار فقر مهارتهای مقابلهای مردم (مهارت کنترل خشم، مهارت حل مسئله و...) موسسه گالوپ را مجاز کرده است که دست به نتیجهگیری بزند و ایران را به عنوان عصبانیترین کشور جهان معرفی کند؛ موضوعی که حتی به فرض اشتباه بودن باید بیشتر به آن توجه شود و به نظر میرسد درستترین برخورد با این آمار این باشد که به جای انکار و رد کردن آن، خود را در هر جایگاهی که هستیم در مقابل این برچسب که به مردم ایران خورده است، سهیم بدانیم و علتیابی کرده و سپس چارهجویی کنیم و در راستای شادمانی عمومی مردم تلاش همگانی به عمل آید.»
جنبه دومی که باید به آن پرداخت، نبود موسسات آماری معتبر در کشور است. با توجه به آن چه در بالا نیز آورده شد، در بررسی موضوعاتی همچون میزان خشم در جامعه - که برای بهبود زندگی مردم کشور ضروری است - مواردی مانند آداب، سنن، فرهنگ، پیچیدگیهای فردی، بین فردی، شخصیتی و اجتماعی باید مورد توجه قرار بگیرد.
حال این که این موارد اگر توسط افرادی خارج از جامعه ما انجام بگیرد، به احتمال بسیار زیاد این موارد مغفول میمانند.
به هر حال آمارهای داخلی مانند میزان نزاعهای خیابانی نشان میدهند که آستانه تحمل در جامعه ما وضعیت مناسبی که شایسته فرهنگ ما باشد، را ندارد و این مهم میطلبد که موسساتی معتبر با افراد متخصص در حوزههای مربوطه برای بررسی موارد اینچنینی تاسیس شود تا به آسیبشناسی و بهبود مسائل اجتماعی در کشور بپردازند.
جنبه سومی که به آن پرداخته میشود شاید در نگاه اول خیلی مهم به نظر نرسد ولی واقعیتی در آن نهفته است که از نادیده گرفتن آن متضرر خواهیم شد و آن چیزی نیست جز قدرت رسانه. شوربختانه در ایران به آن میزانی که به جنبههای گوناگون قدرت بها داده شده و میشود، به قدرت رسانه داده نشده است. در واقع میتوان گفت هنوز در ایران باور به این که قدرت رسانه تا چه میزان میتواند در راستای منافع ملی کشور باشد، وجود ندارد.
بدون شک هنگامی که آمار اعلامی توسط موسسه گالوپ - که ما را به عنوان عصبانیترین مردم دنیا معرفی میکند - توسط رسانههای مختلف در کشورهای مختلف جهان منتشر میشود، نگاه منفی به مردم ایران در بین مردم جهان طبیعیترین نتیجه آن است.
همان طور که در بالاتر نیز آورده شد، آمار اعلام شده نمیتواند چندان منطبق بر واقعیات باشد. اما به هر حال وقتی یک موسسه معتبر چنین آماری را اعلام می کند، مردم جهان مثل ما از خودشان نمیپرسند که «مگر میشود...؟!» زمانی مردم سایر کشورهای جهان در آمار مربوطه شک میکنند که رسانههای ما قدرت آن را داشته باشند که تصویر دیگری از مردم ایران - درست در نقطه مقابل آن چه گفته شده - به آنها نشان داده شود.
مثلا در همین زمانی که این آمار در رسانههای مختلف منتشر میشد، اتفاقی در ایران افتاد که اگر نخواهیم بگوییم بینظیر بود، بیانصافی است نگوییم کمنظیر بود: ایرانیان در فاصله تنها چند روز، در حالی که اوضاع اقتصادی اغلب مردم ایران وضعیت چندان مساعدی ندارد، بیش از 17 میلیارد تومان برای آزادی زندانیان پرداخت کردند و بیش از هزار زندانی در سراسر کشور آزاد شدند و همچنین درخواست سرپرستی افراد بیبضاعت از میزان مورد نیاز در طرح موسوم به محسنین نیز فراتر رفت؛ اتفاقی که باعث سجده شکر «پرویز فتاح»، رییس کمیته امداد امام خمینی در برنامه زنده ماه عسل نیز شد.
فارغ از واقعی یا سیاسی بودن آمارهای مختلف سازمانهای خارجی و بینالمللی، این که فقط بگوییم آمارهایی مانند آن چه آمار اخیر گالوپ اعلام کرده است، فقط با هدف سیاهنمایی و تخریب چهره ایران و ایرانیان نزد مردم جهان است، صدایمان به جایی نمیرسد.
این گونه موضع گرفتن نه تنها ذهن مردم خارج از ایران را روشن نمیکند (چون اصلا به گوششان نمیرسد)، حتی در داخل هم خیلیها قبول نمیکنند و به درستی تام و تمام آمارها صحه میگذارند! اما اگر رسانهها در ایران قدرتمندتر بودند و اتفاق بزرگی که مردم ایران در برنامه امسال ماه عسل رقم زدند را هم میتوانستیم به مردم جهان نشان دهیم، در آن صورت بود که آنها نیز به گزاره «ایرانیان عصبانیترین مردم دنیا» شک میکردند. لااقل پیش خودشان میگویند: چه عصبانیهای بخشنده و مهربانی!»