شجره مبارکه زیتونه تجلیگاه نور هدایت

نور عطیه ای است گرانبها که از دیرباز بشر در اندیشه کشف ماهیت آن بوده است و بااندیشیدن و بهره جستن از خرد خویش این هدف را دنبال کرده است

گروه فرهنگ و ادب اسلامی

نور عطیه ای است گرانبها که از دیرباز بشر در اندیشه کشف ماهیت آن بوده است و بااندیشیدن و بهره جستن از خرد خویش این هدف را دنبال کرده است. فیزیکدانان ودانشوران جوامع مختلف که با دید علمی بدین گونه امور می نگرند، با جویایی ویژه ای به تحقیق و مطالعه و آزمایش آن مشغول بودند و سرانجام به این نتیجه رسیدند که «نور ازذرات بسیار کوچکی تشکیل شده است که از یک منبع نورانی به بیرون می تراود و منتشرمی شود (1)

پس از گذشت دویست سال، در قرن نوزدهم میلادی، نظریه «موجی بودن نور بر ذره ای بودن آن غلبه کرد و فصلی تازه در جهان دانش گشود (2) بحث در این که نور ذره ای است یا موجی، و یا آن را همچون پرتوهایی بنگریم که از سرچشمه مولد نور به خط راست انتشارمی یابند، در این مقال نمی گنجد. اما می دانیم نور، بخصوص نور خورشید که حامل انرژی ونیرویی غیرقابل تصور است، یکی از حیاتی ترین نیازهای ما و دیگر موجودات است که به کار گرفتن آن احتیاج به وجود دستگاههای پیچیده و دانش فیزیک ندارد و قادر است میلیونها سال ما را از «نیروی سالم و پاک و بی خطر» (3) بهره مند گرداند. و به دلیل آن که «انرژی نورانی قابل تبدیل به انواع دیگر انرژیها» «الکتریکی، گرمایی، شیمیایی » (4) است و بالعکس، ارباب نظر «باد و باران، جزر و مد دریاها، حیات موجودات زنده بری و بحری،گیاهان روی زمین، غذای ما و دیگر زندگان، حتی فسیلی که مواد سوختی از آن تامین می گردد» (5) همه را زاییده این چشمه نورانی می دانند، بجز اینها نور در دیدن و تشخیص رنگ اجسام نقش اساسی دارد. درست است، که قوه بینایی وجود یک شی ء را در زمانی کوتاه احساس می کند; اما باید توجه داشت که همین امر بظاهر ساده، پس از طی یک سلسله فعل و انفعالات حیرت آور صورت می گیرد. یعنی به اندازه ذرات جسم ذرات نور بر آن می تابد، به همان نسبت نور منعکس شده این نور به وسیله 132 میلیون (6) سلول حساس که هر کدام با رشته ای به عصب باصره متصلند، به مغز منتقل می شود» (7) در چنین شرایطی است که جسم دیده می شود. کاربرد انرژی نورانی به آنچه یادآوری شد، منحصر نیست;بلکه هم اکنون از نتیجه پژوهشها و آزمایشهایی که در مورد اجسام و منابع نورانی و خواص و نحوه انتشار ذرات و امواج انجام شده است، در علم و صنعت و بالاخره هنر عکاسی وفیلمسازی و تلویزیون بهره برداری می شود» (8) .

با اشاره به پاره ای از ارزشهای نور در زندگی به این نتیجه می رسیم که چنانچه حضرت باری به منبع عظیم خورشید و نور آن سوگند یاد می کند; «والشمس وضحیها» (شمس/1) به سبب نقش مهم و رابطه نزدیک آن در همه شؤون زندگی بوده است. بنابر آنچه گذشت، نورصورتی از انرژی است که در صحنه زندگی حضور زنده و فعالی دارد. و چون بررسی جنبه های گوناگون آن مجال بیشتری می طلبد، لذا تنها یکی از ابعاد آن از نظر قرآن، تفسیر ودیگر منابع اسلامی بررسی می شود.

کلمه نور 43 بار به صورت زیر در قرآن کریم آمده است:

النور (24 بار)، نورا (9 بار)، نورکم (1 بار)، نورنا (1 بار)، نوره (4 بار)، ونورهم (4بار)و هر یک، در آیات مربوط به مناسبتهای گوناگون معانی ویژه ای یافته است «گاهی، از کلمه نور، پیامبران الهی مورد نظر بوده است; زمانی کتابهای آسمانی; و پس از آنها خداوند نام شهیدان را به میان آورده است و بصراحت می فرماید که آنان در پیشگاه خدا از پاداش و نوربهره مند هستند. [والشهداء عندربهم لهم اجرهم و نورهم (سوره حدید /19)] و در(سوره صف/8) و (سوره توبه /32) نیز خداوند درباره آنان می فرماید: می خواهند نور خد را (با آن همه درخشندگی و عظمت) با دهنهای (کوچک) خود خاموش کنند!». (9)

اگر قرآن بصراحت از پیامبران به نور خدا تعبیر می کند، به این دلیل است که نفوس آماده آنان، نور الهی و شعله ابدی را به صورت وحی اقتباس کرده اند و کسانی را که در معرض تابش آن قرار می گیرند، به راه می اندازد و هدف و مسیر زندگی را برایشان روشن می سازدو پیروان راستین را به مقام قرب و رستگاری می رساند.

همچنین شهدا را از این جهت نور تلقی می کند که «آنان چون ذره ای نورانی به سوی خورشید صعود می کنند و به دعوت خدا در یورش بردن بر طاغوت لبیک می گویند و سفینه نجات را بر موج سرخ شهادت خویش به سوی کمال می رانند». (10) راه خدا راه نور است، راه تکامل است و برای موحدان، تنها نقطه اتکا و سرچشمه نور افشان، خداست. «الله نورالسموات والارض مثل نوره کمشکواة فیها مصباح المصباح فی زجاجة الزجاجة کانهاکوکب دری یوقد من شجرة مبارکة زیتونة لاشرقیة ولاغربیة...» (نور/35) خداست که به همه وجود معنی و روشنایی می بخشد. اگر خدا به کسی نور ندهد بی نور خواهد ماند «ومن لم یجعل الله له نورا فماله من نور» (نور/40) فقط افراد قابل و مستعدند که از نور هدایت وایمان بهره مند می شوند. «خدا هر کس را که بخواهد به نور خود رهبری می کند» (نور /35) واز آن منبع فیاض است که همه خوبیها و هستیها نازل می شود. «و تنها در مقام قرب الهی وتعلق به نور عظمت ربانی است که انسان حقیقت خود و همه عوالم هستی را قائم به ذات اقدس الهی مشاهده می کند». (11)

در آیه « الله نور السموات...» منظور از این نور، نور ظاهری و محسوس نیست که اثر آن با تغییر شرایط خاصی نقصان پیدا کند بلکه آن رمزی از وجود حق است و موضوعی است معنوی، باطنی و معقول که خداوند برای درک عامه مردم به محسوس مثل زده است. دردنباله آیه، سخن از مشکات زجاجه، مصباح است که هم روشن است و هم روشنگر غیر خودکه فروغ و درخشش آنها از منبع و نیروی روشنایی بخش شجره مبارکه زیتونه است «یوقدمن شجرة مبارکة زیتونة » (نور /35) که حاوی تصاویر عینی برای تجسم مفاهیم بلندروحانی است.

از آنجا که شجره مبارکه زیتونه موضوع اصلی این مقاله است; با ذکر گوشه ای از باورهاو اعتقادات اقوام و پیروان ادیان مختلف به بررسی آن می پردازیم. درخت در نظر اقوام وملل مختلف جایگاهی والا دارد. بنابر اساطیر و افسانه های کهن، آنان برای برخی، اثرات معجزه آسایی قائل بودند از جمله: درخت را وسیله شناخت زندگی و دستیابی به دانش وحیات جاودانی و درمان همه بیماریها می دانستند و به سبب شباهت مراحل زندگی اش به انسان، آن را مظهر قدرت خداوندی می خواندند و بالاخره در نظر ادیان مختلف درخت مظهر لطف و صفا و منشا سرور و شادی تلقی شده است بویژه در فرهنگ اسلامی، که به کاشتن و نگهداری و بهره برداری درست از آن تاکید زیادی شده و ارزش و احترام خاصی دارد. برای آشنایی بیشتر توجه علاقه مندان را به مطالعه مقالاتی که در این زمینه نوشته شده است، جلب می کنیم. (12)

اما درباره شجره مبارکه زیتونه، زبان قرآن، تفاسیر و احادیث و دیگر منابع اسلامی بدین گونه است: در قرآن کریم، از این شجره پربرکت به صورتهای زیر یاد شده است:الزیتون (انعام /99، 141)، (نحل /11)، (التین/1)، زیتونا (عبس/29)، زیتونة (نور/35) ودر آیه (و شجرة تخرج من طور سیناء تنبت بالدهن...(مؤمنون /20) دهن به قرینه «طور سینا» روغن زیتون است.

زیتون درختی است پرثمر که برای نخستین بار در طور سینا رویید. «آن درختی است که پس از توفان نوح پدید آمد. و کوه طور اولین کوهی است که زیتون رویانید» (13) زیتون وقتی از آفتاب و سایه کافی بهره مند گردد، پرورده شده و طعمی مطبوع می یابد. گفته اند منبت اودر شام و بیت المقدس است و هفتاد پیغامبر به او تبرک کرده اند، منهم ابراهیم -(ع). (14) زیتون چون در مساله روشنایی و تغذیه سهم بسزایی دارد «و شجرة تخرج من طور سیناءتنبت بالدهن و صبغ للآکلین » (مؤمنون/20) «بسیاری ملل آن را کنایه از هوش و خردمی دانند. عمر آن به هزار سال می رسد. این درخت مانند بنای محکم و استوار است، زن ازآن ارث می برد و از زمین زیتون دار زیانی به وی نمی رسد. چوب آن بسیار محکم و ظریف است و در نجاریهای ظریف مورد استفاده قرار می گیرد (15) روغن زیتون دارای خواص بسیار است «آنچه از زیتون رسیده گیرند، زیت عذب نامند که سریع الانتشار بر سطح بدن است. چون شش سال بر او بگذرد زیت عتیق نامند که گرم و محلل و ملین طبع و بشره است... و مانع خمود اعضا و رافع ضرر سرماست... روغن زیتون نارسیده آن معتدل وقابض است... مانع ادرار، عرق و مفتح سدد و قاطع عفونت و مقوی اعضاست ... آنچه ازهفت سال بگذرد، بهتر از روغن بلسان دانسته اند». (16)

اندامهای دیگر این درخت ویژگیهای خاصی دارد که آن را از سایر درختان متمایزساخته است. انبوهی شاخه ها، سرسبزی و کثرت برگها، شکوفه ها و میوه ها; تناوری ومحکمی ساقه و سختی میوه و ریشه های عمیق آن بخشی از اختصاصاتش محسوب می شود.به همین دلیل قدما ضرب المثلی دارند که: «هر که درخت زیتون بکارد، نوه اش را به ثروت می رساند» ساقه و برگ زیتون پیش از دوره مسیح نشانه صلح بوده است. در یونان قدیم برسر برنده مسابقات المپیک تاجی از برگ زیتون می گذاشتند بنابر صریح آیه قرآن چون درخت مبارکی است، گفته اند: که نشاننده درخت زیتون باید پرهیزگار و زاهد باشد تا از آن ثمره بسیار به دست آورد». (17)

هدف از ذکر آنچه به بعد مادی و ظاهری درخت و ثمره پربهای آن مربوط می شود،آشنایی خواننده است با برخی از ویژگیها، ارزشها و جایگاه خاص آن در قرآن و منابع اسلامی تا ذهن وی برای دریافت حقایق و رمز و راز شگفت انگیز کلام الهی آماده گردد و ازاشارتی به بشارتی رسد. «شجره مبارکه زیتونه ». در روایات ائمه علیهم السلام و تفاسیر، تفسیرهای گوناگونی شده است و خواهیم دید که چگونه با مشکات، مصباح و زجاجه مرتبط است. دراین مقاله به عنوان نمونه به مجملی از آن اکتفا می کنیم:

صاحب تفسیر القمی در تفسیر شجره مبارکه زیتونه به استناد حدیثی از امام صادق(ع)،ابراهیم خلیل را منشا نور نبوت، ولایت و هدایت ذکر می کند که از طریق صاحبان ولایت برقلوب کسانی که از روی صدق طینت و خلوص نیت مستعد دریافت این نور هستند، می تابد.که «یوقد من ابراهیم علیه و علی نبینا و آله السلام » «یهدی الله للائمة من یشاء ان یدخله فی نور ولایتهم مخلصا». و بنا به روایت «مشکات » و «مصباح المصباح » به فاطمه، بزرگ بانوی جهان اسلام و دو فرزند ارجمندش حسن و حسین (ع) تفسیر شده است. اگرفاطمه سلام الله علیها در میان زنان روی زمین به ستاره درخشان تفسیر شده «کانها کوکب دری » (18) بجاست; زیرا وی در پیشگاه حضرت ربوبی به قدری عزیز است که بر طبق روایت، محمد(ص) و علی(ع) بخاطر فاطمه(سلام الله علیها) آفریده شدند: «عن الله تبارک وتعالی، یا احمد: لولاک لما خلقت الافلاک و لولاعلی لما خلقتک و لولا فاطمة لما خلقتکما» (19) از آنجا که تفسیر جمله ها و عبارتها در آیه مورد بحث حول محور فیاض حقیقی وواسطه های فیض دور می زند; ارائه تفسیر بخشی از آیه بدون توجه به بخشهای دیگر،ممکن است به مفهوم کلی پیام خللی وارد آورد، بدین سبب تفسیر اجزای دیگر آیه بضرورت آورده می شود. از طرفی در منابع اسلامی تفسیر مبسوط و صریحی از شجره مبارکه کمتر مشاهده می شود که نمونه ای از تفسیر القمی ذکر می شود: تفسیر آیه «الله نورالسموات...» از حضرت رضا(ع) درخواست می شود. حضرت در پاسخ می فرمایند: «اما بعدفان محمدا کان امین الله فی خلقه...» چون درگذشت ما اهل بیت، وارث او هستیم فنحن امناءالله فی ارضه عندنا علم المنایا و البلایا... ما نور هدایت هستیم برای کسانی که از ما پیروی کنند «فنحن المشکوة فیها مصباح » المصباح، محمد رسول الله(ص) دنباله آیه که شجره مبارکه زیتونه را نیز شامل است، با ذکر «لا دعیة و لامنکرة » بدون تفسیر، پایان یافته است وجمله بعد را به «قرآن » و در جمله «نور علی نور» نور را به علی (ع) تفسیر فرموده اند:«فالنور» علی (ع) «یهدی الله لولایتنا من احب » (20) .

در تفسیر روض الجنان و روح الجنان: اهل معانی، درخت مبارک را درخت وحی،«مصباح » را قرآن، «زجاجه » را دل مؤمن، و «مشکات » را ذهن و زبان وی گفته اند و «مثل قرآن را در دل مؤمن همچون چراغی دانسته اند که به روشنایی او منتفع شوند و از او چراغهاافروزند بی آن که در او نقصانی بود» همان جا اجزای آیه مورد نظر و مقصود از «مثل » بدین گونه هم بیان شده است: «این مثلی است که خدای تعالی بزد برای رسولش، اما مشکات سنت اوست و زجاجه دل اوست و چراغ که در اوست، نور نبوت است و درخت مبارک درخت زیتون است... و به آشکار شدن کار محمد(ص) ادامه می یابد». (21)

در تفسیر گازرنیز به شیوه تفسیر القمی، تاویل یا تفسیری از آن درخت نشده است، امابرطبق روایت از امام محمد باقر (ع) مصباح، نور علم و حکمت تفسیر شده است که از سوی حضرت باری تعالی بر قلب محمد (ص) تجلی کرده است و زجاجه، قلب علی مرتضی(ع)،مرکز دریافت و نشر آن ودیعه الهی است و بالاخره «امامی مؤید به نور علم و حکمت بر اثرامامی از آل محمد، تا قیامت که خدای تعالی [به این نور،] هدایت کند آن را که خواهد». (22) پس سخن از نور علم و حکمت و ایمان و هدایت است که برگزیدگان و شایستگان امت مامورنشر علم و ارشاد مردم و تنویر قلوب رهروان طریق حق هستند و در آیه مورد نظر هدف بیان این حقیقت است و تبیین وسیله حفاظت آن، که قرآن این معنی را در چند کلمه مشکات،مصباح زجاجه و شجره زیتونه (یک مجموعه) به صورت ملموس بیان کرده است. و ارباب لغت آنها را به گونه زیر توضیح داده اند: مشکات (فانوس) محفظه ای است مرکب ازدیواره های شفاف که از خاموشی و انحراف نور چراغ (مصباح) فتیله ای درون آن جلوگیری می کند. این چراغ با کسب انرژی از منبع مولد نور (روغن و...) پیرامون خود را منورمی سازد. می دانیم که روغن مایه فروزندگی و نورافشانی است و در واقع پایندگی آن به وجود روغن بستگی دارد. وقتی از فانوس و چراغ سخن به میان می آید، مراد تمام این مجموعه است زیرا اجزاء به هم وابسته است بخصوص روغن، که منشا نور و اساسی ترین جزء آن به شمار می آید و اگر به روغن اشاره نشود، بدین معنی نیست که چراغ بدون روغن نیز روشنایی بخش است، بلکه کلمه چراغ متضمن روغن نیز هست. بنابراین اگر در برخی ازتفاسیر، «شجره مبارکه زیتونه » تفسیر نشده خللی به جوهر اصلی پیام وارد نساخته است.

تفسیر صافی ضمن روایتی از امام محمد باقر(ع) ابراهیم (ع) را اصل شجره مبارکه زیتونه دانسته است، که نور ولایت و ایمان از باطن مطهرش به پیشوایان پس از خود افاضه شده است; به عنوان سند آیه زیر را ذکر می کند: «ان الله اصطفی آدم و نوحا و آل ابراهیم وآل عمران علی العالمین ذریة بعضها من بعض والله سمیع علیم » (آل عمران 33-34) همان جابا آوردن روایت دیگری از امام صادق(ع)، شجره مبارکه، به مؤمن تعبیر و تفسیر شده است «قال الشجرة المؤمن ». (23)

در تفسیری دیگر بنابر روایتی از امام صادق(ع) ابراهیم را مؤسس آیین و راه کمال وارزش انسانی دانسته که با دایت خاص خود سبب برتری، صفا و روشنی نوع انسان می شود «یوقد من ابراهیم (ع)» «و آنان که درد دین دارند و با نیت پاک بخواهند از نورفراگیر ولایت برخوردار شوند به شرط پیروی از دستورات، بهره مند می گردند». (24) درروایتی دیگر از امام صادق(ع) آمده است که: «مشکات » سینه مطهر محمد(ص) است که به نور علم (نبوت) منور می گردد و قلب علی(ع) با دریافت این نور صفا می یابد و «شجره مبارکه زیتونه » وجود مبارک امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع) است که قلبش با ارتباطبه منشا وحی، سرچشمه خیرات گشته آن را به ذریات شایسته خود یکی پس از دیگری منتقل می کند». (25)

در تفسیر برهان نیز آمده است که: جابربن عبدالله انصاری در مسجد کوفه حضورمولایش علی (ع) می رسد وی را متبسم می بیند. سبب را جستجو می کند چنین پاسخ می شنود: «فقال عجبت لمن یقرا هذه الآیة و لم یعرفها حق معرفتها» و آیه «الله نورالسموات و الارض...» را تلاوت می کند. پس از تفسیر مشکات به محمد مصطفی(ص) و معرفی خودبا جمله نورانی «انا المصباح »، اجزاء دیگر آیه را به یازده فرزند ارجمندش تاویل و تفسیرمی کند بدین گونه: «فی زجاجة » الحسن و الحسین جزء دیگر علی بن الحسین «یوقد من شجرة مبارکة » محمدبن علی «زیتونة » جعفربن محمد «لاشرقیة » موسی بن جعفر «ولاغربیة » علی بن موسی «یکاد زیتها یضیئی » محمدبن علی و عبارتهای دیگر به همین ترتیب ادامه می یابد تا می رسد به آخرین بخش آیه «یهدی الله لنوره من یشاء» که به القائم المهدی(ع) تفسیر می فرمایند». (26)

اما صاحب تفسیر مجمع البیان آن را درختی از بوستان معرفت دانسته است که ثمره پربرکت تقوی، خشنودی حق، عترت، هدایت و ایمان... را به ارمغان می آورد. درخت پرباری که دور رکن عمده نبوت و امامت، اصل و فرع آن است، تنزیل و تاویل شاخ و برگ آن را تشکیل می دهد و جبرئیل و میکائیل هم از آن مراقبت می کنند، این تشبیه معقول به محسوس بدین معنی است که مقام نبوت و امامت حقایقی را که از طریق وحی و الهام دریافت کردند از راه سعادت امت و تحقق ارزشهای بلند انسانی صرف کردند. و در نشراندیشه اسلامی و مذهبی گامهای مؤثری برداشتند که آثار آن در عصر حاضر مشهود است.روشن است یک درخت هنگامی استوار، سرسبز و ثمربخش است که از طریق ریشه نیرومندخود، پنجه در اعماق فرو برد و برحسب رسالتی که دارد با شرایط نامساعد دست و پنچه نرم کند و اندوخته ها و دریافتهای خود را بدون هیچ قید و شرطی به سایر اجزا منتقل کند تا آنهانیز به صورتی دیگر ذخیره های خود را به زندگان هدیه کنند. در بخش دیگر، سخن از ایمان استوار و ثبوت عقیده و اخلاص مؤمنان به ساحت مقدس خدای یگانه است و ذکر مقامهای:شکر، صبر، عدل و صدق که همه این صفتها، جایگاه رفیع آنان را در جامعه بخوبی مشخص می کند: «ان اعطی شکر و ان ابتلی صبر و ان حکم عدل و اذقال صدق فهو فی سایر الناس کالرجل الحی یمشی بین القبور». (27)

علامه طباطبایی درخت زیتون را مظهر درخشندگی و روشنایی مشکات که هم روشن است و هم روشنگر، ذکر کرده است و چنین ادامه می دهد «با آن که نه شرقیست و نه غربی،شرق و غرب جهان بدان فروزان است و بی آن که آتشی زیت آن را برافروزد خود بخودجهانی را روشن می کند» (28) خداوند خواسته است با زبانی مناسب با سطح فکر ما این حقیقت را بیان کند; که جهان و هر چه در آن است از یک منبع، نیرو و انرژی می گیرد.

در تفسیر نمونه «شجره مبارکه زیتونه: نور الهی، نور وحی، وحی الهی ذکر شده است.نوری که بر قلب مستعد و آماده مؤمن آگاه به حقیقت کلام الهی می تابد و به آن نورانیت می بخشد. این نور زمانی سراسر وجود او را دربرمی گیرد که صفا و شفافیت آن از هر گونه آلودگیها، انحرافها، تعصبها، بدعتها و خرافه ها برکنار باشد و در صورتی که این نور بادریافتهای اندیشه و خرد بیامیزد، ایمان مؤمنان ، شعله ورتر و پربارتر می گردد. و همه نیروهای ایشان را به راه پرنور و فروغ حق و حقیقت، هدایت می کند. «شجره مبارکه زیتونه همان وحی الهی است که عصاره آن در نهایت صفا و پاکی است...». (29)

عرفا و برخی از فلاسفه در ارتباط با شجره مبارکه تعبیرات لطیفی یافته و در آثارشان آورده اند:

عین القضات همدانی شجره زیتونه، سدرة المنتهی و درخت طوبی را حقیقتی واحدمی داند و با ذکر مثالی آن را چنین توضیح می دهد: «ای دوست آب را چند نام است: به تازی «ماء» خوانند و به پارسی «آب » خوانند و چیزی باشد که به ده زبان ده نام دارد، اسماء بسیارباشد، اما عین و مسمی یکی باشد. دریغا باش تا درخت طوبی را بینی، آنگاه بدانی که درخت «سدرة المنتهی » کدام است و «زیتونه » باز کدام باشد. «ابیت عند ربی » باشد. اصل این همه یکی باشد... هر که این درخت صمدی را بدید و از وی روغن زیت چشید، او را ازخود چنان بستاند که ازل نزد او ابد باشد، و ابد ازل نماید... پس ازل، آمدن محمد(ص) باشداز خدا به خلق و ابد، عبارت باشد از شدن محمد با خدا». (30)

روزبهان بقلی ذکر خدا را منشا همه خوبیها، نیکیها و فضیلتها دانسته است و انس به حق را موجب اتصال به سرچشمه فیاض حقیقی تلقی کرده است: «هر که جمال ذکر بر او روی نماید، قندیل مصباح ازل شود». (31) در چنین حال و شرایطی است که به صفتهای زیر مزین می شود: «کلامه نور و علمه نور و مدخله نور و مخرجه نور و مصیره الی نور یوم القیامة ». (32) روزبهان در جای دیگر به منبع فروغ قندیل ازل بدین گونه اشاره می کند: چون روغن قدس، قندیل ازل برافروزد، از نم بیگانه معرفت و عرفان، بر آن قندیل هیچ نگذارد.آن که بانگ مرغ «الست » بشنید و معشوق بی مثل را بی جبلت التباس بدید، درتری و تردامنی خودبینی کی ماند؟» (33)

شیخ محمود شبستری. صفات را مظهر پرتو افشانی نور چراغ دل تاویل کرده است:

نفس و عقل چون زجاجه و مشکات دل چو مصباح و نور او ز صفات خانه ای کاندروست این قندیل تن انسان بود بدین تاویل (34)

در کشف الحقایق آفریده و آفریدگار یا ظاهر و باطن جهان آفرینش یا وجود انسان; به چراغ و مشکات یا شمع و آینه مثل زده شده است، یعنی همان گونه که نورانیت عالم وجودبستگی به درجه نورافشانی منبع نور ظاهری دارد جلوه و جلای وجود آدمی نیز به نیروی باطن و قدرت معنوی وابسته است «و باطن عالم که خدای خلقست به مثابه چراغ است وظاهر که خلق خدای است به مثابه مشکات... این است معنی ... الله نورالسموات والارض...» (35) و در جای دیگر ضمن اشاره به پنج روح قدسی، انسانی، نفسانی، حیوانی وطبیعی انسان، هر یک از اجزای ترکیبی قندیل را همانند یکی از آنها معرفی می کند: «روح قدسی به مثابه نار است و روح انسانی به مثابه روغن و روحی نفسانی به مثابه فتیله، روح حیوانی به مثابه زجاجه است و روح طبیعی به مثابه مشکات، این است معنی آیه...» (36)

عزیزالدین نسفی تابندگی وجود آدمی را به روح نفسانی نسبت داده و آن را به نورحاصل از فروزندگی روغن همانند کرده است و می گوید «چون نار که روح انسانی است به روغن که روح نفسانی است پیوست «نور علی نور» باشد و چون نورالله به روح انسانی پیوست نور نور نور باشد». (37) و در جای دیگر نفوس را در انسان کبیر منشا این نور ذکرکرده است: «در انسان کبیر اجسام به مثابت مشکات است و روح نباتات به مثابت زجاجه است و روح حیوانات به مثابت فتیله است و نفوس که ملائکه روحانی اند به مثابت روغن است و عقول که ملائکه کروبی اند و مثابت نار...». (38)

اما با توجه به عبارتهای زیر و ترکیبهای نور عقل و نار عشق و صفتهای مربوط،درمی یابیم که مبدا روشنایی و ماخذ دریافتها و شناختها، نور عقل است که برای تجسم این معنی به نتیجه روشنی بخش روغن زیتون در زدودن تاریکیها تشبیه شده است. «اما نتواندنور عقل بی نار عشق تمام خانه را روشن گرداند و چون نار عشق به نور عقل پیوندد;«نورعلی نور» شود... تمام خانه روشن گردد. نور اول نور عقل است و نور دوم نور عشق است و نور سیم که «یهدی الله لنوره من یشاء» نور تمکین است ... که نور، هستی بخش است و نار، هستی سوز... چون به آتش عشق هستی تو بسوزد و تمام یست شود، آن گاه یک وجود ماند و آن وجود خدای تعالی است ». (39)

شیخ اشراق فکر و اندیشه را شجره مبارکه می داند اما نه هر فکری. فکری که با ارتباط به امور روحانی و معنوی و معارف حقیقی مانند یک درخت شاخه و برگ بگستراند و به محصول یقین بارور گردد... «و روغن معقولات را مستعد قبول فیض الهی گرداند و چراغ یقین برافروزد و آتش مقام سکینه در نفس شعله ور سازد... وی با اشاره به آیه «یوقد من شجرة مبارکة زیتونة...»... می گوید این درخت به عینه درخت موسی است که از آن در بقعه مبارکه ندا شنید; ضمن امیدواری خود، هر طالب و محب و متصل را، به لطف و عنایت حق امیدوار ساخت ». (40)

در تفسیر کشف الاسرار نفس و دل صافی و صیقلی بنده مؤمن به مجموعه نورانی مشکات مثل زده شده «از روی اشارت می گوید: تا چراغ ایمان در دل مؤمن است باطن وی به معرفت و ظاهر وی به خدمت آراسته و روشن است. راه شیطان به وی فرو بسته و ازوساوس وی باز رسته ». (41)

صاحب مرصاد العباد، روغن روح را که محصول شجره مبارکه «من روحی » (ص/72)است، مظهر نورانیت جسد کثیف کدر آدم دانسته است و چنین تحلیل می کند: «پس حکمت بی نهایت و قدرت بی غایت آن (خداوندی) اقتضا کرد که در وقت تخمیر طینت آدم... درباطن آدم که گنجینه خانه غیب بود، دلی زجاجه صفت بسازد، لطیفی در غایت صفا و آن رااندر مشکات جسد کدر نهد و در میان زجاجه دل، مصباحی سازد که «المصباح فی زجاجه »و آن را سر گویند و فتیله خفی در آن مصباح نهد; پس روغن روح را که از شجره مبارکه «من روحی » گرفته است... در زجاجه دل کرد... از غایت نورانیت نور روغن روح، زجاجه دل، به کمال نورانیت «الزجاجة کانها کوکب دری » (نور/35) رسید عکس آن نورانیت اززجاجه بر هوای اندرون مشکات افتاد آن را منور کرد، ... که آن را نورانیت عقل خواندند،هوای اندرون مشکات را ... قوای بشری گفتند. پرتوی که از اندرون مشکات به روزنهابرون آمد، آن را حواس بیرونی و درونی نام نهادند. و تا این اسباب و آلات مدرکات بر این وجه به کمال نرسید، سر «کنت کنزا مخفیا» آشکار نشد» (42)

در شرح منظومه از آشکار شدن ثمره و نتیجه مطالب به وسیله فکر و اندیشه سخن رفته است که بر اثر تنظیم یک سلسله مسائل معلوم، مجهولات حل و مقصود حاصل می شود وچون نیروی فکر چنین نقشی را داراست لذا «نیروی فکر و اندیشه را به درخت زیتون وآتش رخشنده را به عقل فعال نسبت داده اند، بعضی اهل الله آیه مبارکه «الله نورالسموات...»را به انوار آفاقی تاویل نموده هر یک از عوالم ناسوت، ملکوت، جبروت و لاهوت را به ترتیب همانند: مشکات، زجاجه، مصباح و «نور علی نور» دانسته اند و بالاخره عالم لاهوت(حضرت احدیت) را به اعتبار مفاهیم اسماء الحسنی و صفات الهیه، روح شجره زیتونه وسدرة المنتهی و برزخیة الکبری نامیده اند. زیرا عالم جبروت و ملکوت و ناسوت فرع شاخه های آن می باشند». (43)

پس اگر عرفا فکر را نتیجه ذکر دانسته که به واسطه توجه در آثار صنع خداوند حاصل می شود. و اندیشیدن در آیات الهی و نعمتها، وعده ها و وعیدهای او را سبب افزایش معرفت، محبت، رغبت به طاعت و ترس می دانند بجاست ». (44)

حاجی اسرار در شرح مثنوی نور کوکب دری را به قلب منور تاویل کرده است که ازدرخت مبارک زیتونی افروخته می شود. می گوید: هیچ یک از دو عالم معنی و ارواح، صورو اشباح، حجاب آن نبوده بلکه «همه مجلا و مملو از نور و بهای اویند» (45) و در شرح اسماءالحسنی آمده است که: اهل عرفان نفس را به شجره مبارکه زیتونه مثل می زنند و به دلیل اهمیت و مقام خاصی که انسان داراست «لازدیاد رتبة الانسان و برکته بها» از انتساب آن به عالم ارواح و اجساد خودداری می کند.

شیخ الرئیس می گوید: شجره مبارکه زیتونه اشاره به فکر است و مشکات و دیگر اجزا:زجاجه، مصباح، نور علی نور، عدم الشرقیة و الغربیة، زیت، و نار به ترتیب به «العقل الهیولایی، العقل بالملکة، العقل بالفعل، العقل المستفاد، الفکر، عدم الجربزة و البلاهة،الحدس و العقل الفعال » (46) اشاره دارد.

در جایی دیگر روح را زیتی از زیتون عرش الهی (عالم مجردات) دانسته اند که خداوندآن را در شیشه وجود انسان نهاده و در کالبد خاکی او دمیده و بدین وسیله شعور انسان،شفافیت و فروزندگی پیدا کرده است و این معنی چنین دنبال شده است: «گویا هر گونه شعوری که در کاینات موجود است، همه اشعه و پرتوهای آن نوری است که بر آسمانها وزمین تافته و می تابد که انسان شفافترین فانوس و روشنترین آینه آن نور است ». (47)

سخن از نور و درخشندگی قلبهای پاک بندگان صالح حق است که هر کدام به نسبت ظرفیت و استعداد خود از آن نور بهره مندند و «آیه نور»، به تابش نور حق از طریق حضرات معصومین علیهم السلام بر قلوب بندگان مستعد و شایسته حق اشاره دارد و چرا از طریق معصومین علیهم السلام افاضه می شود؟ زیرا قلوب شریفه صاحبان ولایت مطلقه، مجالی و مظاهرکامل نور حق است... و قدم به قدم این نور، طالب دردمند را از خطرها و لغزشها و ازجریانها و خسرانها مصون می دارد». (48)

بنابر آنچه از تفاسیر و روایات ائمه اطهارعلیهم السلام و دیگر منابع به دست داده شد، مراد ازشجره مبارکه زیتونه شیخ الانبیا حضرت ابراهیم(ع) است. که سرچشمه فروزان نور نبوت،ولایت و هدایت معرفی شده است; آن حضرت مؤسس دین حنیف و هادی راه کمال و ارزش انسانی است که با هدایت خاص خود و پیشوایان پس از خود سبب برتری، صفا و روشنی نوع انسان گردید. به تعبیر دیگر مراد، نور علم و حکمت و ایمان است که قلب محمدمصطفی(ص) فاطمه سلام الله علیها و علی مرتضی (ع) و یازده فرزند پاکنهادش مرکزدریافت و نشر آن بوده اند. کسانی را که درد دین دارند و با نیت پاک و ایمانی استواربخواهند از پرتو افشانی نور ولایت بهره مند شوند، به شرط پیروی و اطاعت به قدر استعداد، نورانیت می یابند. و در صورتی که این نور را با دریافتهای خرد و اندیشه بیامیزند ایمانشان استوارتر و بارورتر می شود و روحی تازه و نشاطی ویژه می یابند و بر اساس رهنمود وهدایت آن نور، رابطه خود را با خدا و بندگان خدا تنظیم می کنند. «و دلها را با نور صفا،صداقت، صمیمیت، محبت، غیرخواهی و خیرخواهی جلا می دهند». (49)

پی نوشتها و مآخذ

1. طباطبایی، غلامرضا، فصلی در نور و رنگ، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ج 2، 1366،ص 25.

2. ریچارد واتریر، رابرت سلز، مبانی فیزیک نوین، ترجمه علی اکبر بابائی و مهدی صفا، انتشارات دانشگاه تهران، چ اول، 1365، فصل 5، ص 203-242.

3. مجله دانشمند سال 13، فروردین، 1355، ص 66.

4. موحدی، مهندس ایرج، خورشید در خدمت خانواده، مشهد، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی، 1367، مقدمه.

5.مجله دانشمند، سال 15، خرداد 1356، ص 25-24.

6. خورشید منبع انرژی و حیات، ص 129.

7. علامه طباطبایی، سید محمد حسین[دیگران]. نگاهی درباره دستگاه آفرینش، قم، پیام اسلام،ص 130-153.

8. فصلی در نور و رنگ، ص 26-25.

9. نگاهی درباره دستگاه آفرینش، ص 150.

10. شریعتی، علی، خودسازی انقلابی، مجموعه آثار 2، حسینیه ارشاد، ص 226.

11. مصباح یزدی، محمدتقی، خودشناسی برای خود سازی، قم، انتشارات در راه حق، بی تا، ص 59.

12. مدرسی سید حسن، «سدرة المنتهی در فضای فرهنگ ایران »، مجله مشکوة، شماره 29، سال 69،ص 26، «زیر سایه طوبی » مشکوة، شماره 35، سال 1371، ص 149.

13. خزاعی النیشابوری، حسین بن احمد. روض الجنان و روح الجنان، ج 14، به تصحیح محمدجعفر یاحقی،و محمد مهدی ناصح، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی، 1368، ص 15.

14. همان کتاب، ج 14، ص 147.

15. شعرانی، حاج میرزا ابوالحسن، نثر طوبی یا دائرة المعارف لغات قرآن مجید، ذیل حرف شین.

16. مؤمن حسینی طبیب، محمد. تحفه حکیم مؤمن، انتشارات بزرجمهری (مصطفوی) چ افست، 1378،ص 141.

17. رنگچی، غلامحسین، گل و گیاه در ادبیات منظوم فارسی تا ابتدای دوره مغول، تهران،مؤسسه مطالعات وتحقیقات فرهنگی، 1372، ص 10.

18. القمی ابی الحسن علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، به تصحیح سید طیب الموسوی الجزایری، قم،دارالکتاب لاطباعة و النشر، بی تا، ص 103.

19. الرحمانی، احمد. کشف الآلی لصالح بن عبدالوهاب بن العرندس، نشر البدر التحقیق، بی تا، ص 9.

20. تفسیر القمی، ج 2، نشر مکتبة الهدی، نجف، 1387، ص 105.

21. روض الجنان و روح الجنان، ج 14، ص 150-149.

22. الجرجانی، ابوالمحاسن الحسین بن الحسن، تفسیر گازر، تصحیح و تعلیق میرجلال الدین ارموی، ج 6،ص 317.

23. فیض کاشانی، ملامحسن. تفسیر صافی، ج 3، نشر مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، بیروت، بی تاصص 435-436.

24. البحرانی، سیدهاشم الحسینی. البرهان فی تفسیر القرآن، ج 3، قم، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان،بی تا، ص 135.

25. همان کتاب، ص 134.

26. همان کتاب، ص 137.

27. الطبرسی، الشیخ ابی علی الفضل بن الحسن. مجمع البیان، ج 7، تهران، کتابفروشی اسلامیه، ص 144.

28. علامه طباطبایی، سید محمد حسین، ولایتنامه، رسالة الولایة، ترجمه همایون همتی، چاپخانه سپهر،ص 105-104.

29. مکارم شیرازی، ناصر [و دیگران]، تفسیر نمونه، ج 14، نشر دارالکتب الاسلامیه، 1362، ص 479.

30. همدانی، عین القضات، تمهیدات، با مقدمه عفیف عسیران، کتابخانه منوچهری، بی تا ص 264-263.

31. بقلی شیرازی، شیخ روزبهان، شرح شطحیات، به تصحیح هنری کربین، تهران، کتابخانه طهوری،1360، ص 210.

32. مجمع البیان، ج 7، کتابفروشی اسلامیه، ص 144.

33. شرح شطحیات، ص 316.

34. شبستری، شیخ محمود. مجموعه آثار شیخ محمود شبستری، به تصحیح دکتر صمد موحد، کتابخانه طهوری، 1365، ص 203.

35. نسفی، عبدالعزیزبن محمد. کشف الحقایق، به سعی احمد مهدوی دامغانی، تهران، بنگاه ترجمه و نشرکتاب، چ 2، 1359، ص 155.

36. همان کتاب، ص 73.

37. نسفی، عزیزالدین، کتاب الانسان الکامل، به تصحیح ماریژان موله، کتابخانه طهوری، 1362،ص 31.

38. همان کتاب، ص 485.

39. کشف الحقایق، ص 142.

40. سهروردی، شهاب الدین. مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ج 3، به تصحیح سید حسین نصر، تهران،مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1372، ص 188.

41. میبدی، ابوالفضل رشیدالدین، کشف الاسرار و عدة الابرار، ج 6، به اهتمام علی اصغر حکمت، چاپخانه موسوی، 1339، ص 535.

42. شیخ رازی، نجم الدین. مرصادالعباد، به سعی حسین حسینی نعمة اللهی، تهران، کتابخانه سنایی،ص 69.

43. زاهدی، زین الدین جعفر. شرح منظومه فارسی، ج 3، چاپخانه مشهد، بی تا، صص 180-181.

44. سجادی، سید جعفر، فرهنگ اصطلاحات عرفانی، کتابخانه طهوری، 1370، ذیل حرف فا.

45. سبزواری، حاج ملاهادی، شرح مثنوی اسرار، دفتر دوم، کتابخانه سنایی، بی تا، ص 36.

46. سبزواری، حاج ملاهادی، شرح اسماء الحسنی،قم، نشر مکتبة بصیرتی، بی تا، ص 67-68.

47. سلجوقی، صلاح الدین، تجلی خدا در آفاق و انفس، کتابفروشی فضل، چاپ بزرجمهری، 1363،ص 366.

48. شجاعی، محمد، مقالات، ج 3، طریق عملی تزکیه، تهران، سروش، 1372، ص 110.

49. شریعتی، محمدتقی، «علی شاهد رسالت و مهدی موعود امم » [دو سخنرانی]، مشهد، 1338، ص 78.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان