ماهان شبکه ایرانیان

ارزشهای اخلاقی در شعر بقا

چندی پیش، دوست صاحبدل و شاعر معاصر، علی باقر زاده (بقا) مجموعه ای از اشعار خود را به رسم یادگار به بنده هدیه کردند و همین بهانه ای شد تا به معرفی و سیری در آن بپردازم و ضمن بازخوانی مجدد و تکرار لذتها، دیگران را نیز به این خوان گشاده فراخوانم.

گروه ویرایش

چندی پیش، دوست صاحبدل و شاعر معاصر، علی باقر زاده (بقا) مجموعه ای از اشعار خود را به رسم یادگار به بنده هدیه کردند و همین بهانه ای شد تا به معرفی و سیری در آن بپردازم و ضمن بازخوانی مجدد و تکرار لذتها، دیگران را نیز به این خوان گشاده فراخوانم.

زلال بقا در 365 صفحه با مقدمه دکتر محمد جعفر یاحقی به وسیله انتشارات پاژ به چاپ رسیده و با قیمت مناسب، یعنی 310 تومان راهی بازار شده است.

برخی گمان می کنند شعر، چیزی جز مشتی تصویر و استعاره های دشواریاب و مضامین باریک و نوآوریهای سبک روشنفکرانه و چه و چه ها نیست; اما بنده را باوری غیر این است. شعر، آن است که انسان را در مستی و شور و وجد بیاورد و یا او را به تامل واداشته و نشاط و زندگی به او ببخشد. اگر با معیارهای نخست شعر بقا را بسنجیم، ناگزیر با دکتر یاحقی همصدا می شویم که می نویسد: «شعر بقا در مجموع فاقد تصویر و خیالپردازی شاعرانه و ملاحظات فنی و بر روی هم نظمی لطیف و نکته دار است (1) ولی اگر به تعبیر دوم رومی آوریم، شعر بقا را شعر خواهیم دانست.

امروز که تقریبا همه جا از تغافل و تهاجم فرهنگی سخن می رود و بحق، حساسیت مردم ما را در برابر سیل عناصر منفی و جاذبه های عریانگرایانه فرهنگ غرب برانگیخته است، لزوم بازگشت به بحثهای اخلاقی و مطرح ساختن آنها به شیوه های گوناگون احساس می شود. شاید یکی از این شیوه ها بررسی شعر شاعران از این نظرگاه است.

در شعر بقا، ترغیب و تشویق به صفتهای اخلاقی و اندرزهای حکمت آمیز، فراوان دیده می شود و چون زبانی سهل و ممتنع، بی پیرایه و روشن، ولی استوار دارد، به اعتقاد من می تواند برای نوجوانان و جوانان ما مفید باشد. قناعت، فقر، نوعدوستی، نکوهش آزمندی، داشتن ایمان، صبر، غزت نفس، آموختن دانش، انتقادپذیری، دوری از مدح و هجو، نکوهش تنبلی، نکوهش هوسرانی و... از مسایلی است که در این مجموعه شعر، به آنها پرداخته شده است. برای نمونه، به این ابیات توجه کنید:

مگریان کسی را که گریان شوی مسوزان دلی را که دل سوزدت

(ص 93)

علم و ایمان و صبر و عزت نفس پر بهاتر ز گنج سیم و زر است آن کو قبول کرد و پذیرفت عیب خویش از باده غرور تهی گشت ساغرش

(ص 124)

آن کس که عیب خویش ندانست چون بقا باید گرفت آینه ای در برابرش

(ص 133)

نیاز ماست به ایجاد کار و همت و علم نه تنبلی و تن آسایی و هوسرانی

(ص 155)

در «زلال بقا» انواع شعر را می توانیم ببینیم; از قصاید و غزلیات و قطعات و مثنویها و چهارپاره ها و ترکیب بندها و رباعیات تا حتی یک قطعه شعر نو. در این میان، قطعات این کتاب از ارزش افزونتری برخوردار است و به سه دسته تقسیم می شود: قطعات اخلاقی، حکایتهای تاریخی و پندآموز، طنز. و از این سه، قطعاتی که حکایتی را بیان می کند، دلپذیرتر می نماید. در این جا با اجازه استادان و صاحبنظران شعر سنتی پارسی می خواهم بگویم که پس از ابن یمین و پروین اعتصامی، ملک قطعه سرایی مسخر بقا گردیده است و چه بهتر از این. قطعه زیر بیان یک حکایت تاریخی است:

شنیده ام که به میدان جنگ نادر دید دلیر مردی چون شیر حمله آغازد چون میوه ای که فرو ریزد از درخت ز تیغ به خاک و خون سر گردنکشان بیندازد به پیش خواند و ز نام و نشان او پرسید جواب داد، سپاهان ز من سرافرازد چو این شنید، بدو گفت از سر تحقیر چرا گذاشتی افغان به اصفهان تازد مگر نبودی در خانه ات که خصم دنی به خیره دست به ناموس مملکت یازد جواب داد که من بوده ام در آن جا لیک نبود چون تو کسی تا علم برافرازد اگر تو بودی آن روزها امیر سپاه محال بود که دشمن به حمله پردازد قوی چو بود سپهبد، سپاهی است قوی که ضعف ریشه، نهال کهن براندازد

(ص 113)

ناگفته نماند که برخی قطعات بقا، به کتابهای درسی نیز راه یافته، از جمله «وطن دوستی » (2) و «عمر جاویدان » (3) که به ترتیب در فارسی دوم راهنمایی و سوم دبیرستان به چشم می خورند. مضامین قطعات حاوی حکایت تاریخی یا اخلاقی و طنزآمیز بقا، از کتابهای مختلف یا شنیده های شاعر فراهم آمده است که البته چیزی از ارزش شعر او نمی کاهد; بلکه تنها حسن انتخاب شاعر را که این هم خود هنر دیگری است، بیان می کند; برای مثال می توان به قطعه «سزای ناحفاظان » (4) اشاره کرد که از تاریخ سیستان گرفته شده است.

برای این که از قطعات طنزآمیز بقا نیز نمونه ای به دست داده باشم، ناگزیر از ذکر مثالی هستم; بخوانید:

ابلهی شد به درد چشم دچار یافت آیینه ای که بیند چیست دید کاهی نشسته در چشمش پف به تصویر کاه کرد و گریست شخصی آن حال را مگر دریافت گفتش ای گول، راه کار این نیست گو به تصویر او کند پف را تا که بی درد چشم بتوان زیست

(ص 100)

از اخوانیات کتاب می توان فهمید که بین ایشان و برخی از شخصیتها و معاریف، شعرهایی رد و بدل شده و به قول دکتر یاحقی در مقدمه کتاب، «روابط عمومی شاعر» بسیار قوی بوده است. (5) نام کسانی همچون شادروان محمود فرخ، شادروان دکتر غلامحسین یوسفی، شادروان امیری فیروزکوهی، شادروان غلامرضا قدسی، شادروان گلشن کردستانی و استاد احمد گلچین معانی، احمد کمالپور، ذبیح الله صاحبکار (سهی)، یدالله امینی (مفتون)، حجة الاسلام بهجتی (شفق) و... در این بخش دیده می شود. (6)

شعر بقا، شعر شور و زندگی، امید و تلاش، کار و وطن دوستی است. شعر حرکت و تکاپوست; برخلاف اغلب شعرهای شاعران ما (چه در گذشته و چه در حال) که سرشار از یاس و اندوه و آه و ناله و اشک و نفرین و... است. این نکته قابل توجهی است که چرا شاعران ما سعی می کنند این روحیه نومیدی را در بین خوانندگانشان بپراکنند، اگر چه حافظ، بزرگترین شاعر غزلسرای ما فرموده است: «کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد (7) شاعر «زلال بقا» خود در این باره می گوید:

از یاس سخن مگو که یاس توست سربار غم دل خراب من (8)

و:

ز کار و همت و جهد و نشاط گوی و تلاش مکن برای دل خلق مرثیت خوانی (9)

چند نکته انتقادی

1 - گاهی برخی مسامحات دستوری در شعر بقا دیده می شود که اگر چه در زیبایی شعر ناپدید می گردد، جدا از آن، قابل توجه است; مثلا در این بیت:

عشق نهفته را که دل و جان او گداخت در مرغ نازپرور خود آشکار کرد (10)

روشن است که مرغ نمی تواند نازپرورنده باشد (هر چند برخی آن را مخفف کلمه موردنظر دانسته اند) و درست آن «نازپرورد» (صفت مفعولی مرکب مرخم) است.

2 - با این که اخوانیات شاعر، نشان دهنده صمیمیت و اخلاق نیکوی اوست و حتی از نظر شناخت روابط دیگر بزرگان با او می تواند مفید باشد، اگر تنها برگزیده ای از آن درج می گردید، بهتر بود. بخصوص که گاهی اخوانیه یک شاعر، مکرر می شود. (11)

3 - هر چند مقدمه روشنگرانه و شیوای دکتر یاحقی بر ارزش کتاب افزوده و در معرفی شعر شاعر مؤثر واقع شده است، به نظر می رسد شعر بقا آن قدر شیرینی و جذابیت دارد که خواننده را به تهیه و مطالعه آن وادارد و نیز علی باقرزاده، اعرف از آن است که نیاز باشد بر روی جلد کتاب خود، نام نویسنده مقدمه را هم بیاورد.

4 - از نظر شیوه نوشتن و قطع و وصلها قابل ذکر است که متن کتاب، با روش امروز ما همخوانی ندارد و با آنچه در سالهای اخیرپسند افتاده و معیار شده که بهتر هم هست، مغایر می نماید; مثلا بقائی، طپید، استغنی، طالار، میگریزد و... . گاهی نیز عدم هماهنگی و یکدستی در این باره دیده می شود; مثلا: در ص 22، سطر 1، رجائی و در همان صفحه، سطر8، رجایی آمده است. نیز از نظر به کار بردن نشانه های نگارشی، کتاب دارای آشفتگیهایی است گاه نیز اصلا نشانه ای گذاشته نشده; مثلا: در ص 22، در پاورقی، جمله ای آمده که بدون علامت پایانی نقطه، معلق مانده است و یا در ص 334، شعری آمده که پس از آخرین مصراع آن، علامت سؤال نهاده شده که البته لازم نبوده است. همچنین در این بیت اگر دقت کنید:

گنج زری بود در این خاکدان کود، و جهان را به جوی می شمرد (12)

درخواهید یافت که علامت ویرگول بی جاست و خواندن شعر را دشوار می کند، در صورتی که هدف از نشانه های نگارشی، آسانتر خواندن و بهتر فهمیدن است. خود این مطلب که آیا اصولا در شعر کلاسیک فارسی، می توانیم علامتهای نگارشی امروزی را به کار ببریم یا نه، قابل تامل است.

5 - اگر چه در اول کتاب، غلطنامه ای هست، جدا از آن، باز هم نادرستهای فراوان مطبعی به چشم می خورد. این امر، بویژه در شعر که هر واژه یا حتی هر حرف در آن اهمیت و حساسیت دارد، زننده می نماید; چرا که گاه زیباییهای شعر را از بین می برد و آن را معیوب می کند. به این مثالها توجه کنید: افاذات به جای افاضات (ص 31)، یکدیگر به جای یکدگر (ص 32)، باشید به جای پاشید (ص 44)، سخره به جای صخره (ص 79) و وذر به جای وزر (ص 101). بجاست گردانندگان فرهنگی ما برای این مهم، چاره ای بیندیشند و با از میان بردن عوامل ذهنی که منجر به ورود غلطهای چاپی به کتابها و مطبوعات می شود، گامی در خور اعتلای فرهنگی جامعه بردارند; مثلا هر سال، به کتابهایی که بدون غلط مطبعی باشد، جوایزی اهدا کنند.

در این جا، ذکر نکته ای را ضرور می دانم. با این که سعی کرده ام شواهد شعری در این مقاله زیاد نباشد، بازهم برای آن عده از خوانندگان که چنین برداشتی دارند، یادآوری می کنم که بهترین راه معرفی یک هنرمند، عرضه آثار اوست.

در پایان، کام جان را با چهار پاره ای از علی باقرزاده (بقا) شیرین می کنیم.

خواستند آبرو و آتش و آب همزمان عازم سفر گردند عهد کردند بعد ماهی چند پی دیدار خویش برگردند گفت آتش در آخر آذر چون هوا سرد شد فراز آیم آب گفتا در اول مرداد من به همراه میوه باز آیم آبرو گفت: گر که من بروم هرگز این جا دگر گذر نکنم بازگشتی به رفتن من نیست بهتر آن است من سفر نکنم

(ص 215)

پی نوشتها

1- زلال بقا، علی باقر زاده (بقا)، انتشارات پاژ، چاپ اول، ص 4.

2- همان، ص 120.

3- همان، ص 143.

4- همان، ص 127.

5- همان، ص 3.

6- همان، صص 257 تا 365. در این جا بی مناسبت نیست اخوانیه کوتاهی را که بین نگارنده و جناب بقا، در سال 1368 رد و بدل شده و در صفحه 334 کتاب هم آمده است، نقل کنم، اما نخست از من:

آیینه است شعر ترت یا آب بیداری است زمزمه ات یا خواب با برگ گفت قمری خوش آواز عشق است رمز و راز (بقا) دریاب

پاسخ بقا:

کوچک به نظر رسد چو اختر هر چند بزرگ و با (جلال) است کم گوی و گزیده گوی باشد سر چشمه شعر او زلال است

7- حافظ به سعی سایه، انتشارات توس، چاپ اول، ص 157.

8- زلال بقا، ص 65.

9- همان، ص 155. البته این انتقاد به شعرهای خود بنده نیز وارد است. (رجوع کنید به برگهای خاکستری، جلال قیامی میر حسینی، انتشارات کتابستان مشهد، چاپ اول، فروردین 1369). در سال 1370 که جناب بقا در یکی از محفلهای شعری، مساله یاس و اندوه در شعر فارسی را مطرح ساختند، بنده در پاسخ، غزلی سرودم که می خوانید:

زنده مرده است ماهی در دل مرداب قصه تلخی است ماندن در خیال و خواب در حصار خاک می ماند غم پرواز مثل تصویر شما در حجم تنگ قاب خسته ام از روز و شب، از ساعت و تقویم خسته ام از باد و باران، از گل و مهتاب کاشکی شعرم شود از موج غم خالی تا بنوشندش چو از مینا شراب ناب کاشکی شادی به باغ زندگانی بود تا که شعرش می سرودم یا اولی الالباب

10- همان، ص 109.

11- همان، صص 268،269، 270،273، 274، 275، 290، 291.

12- همان، ص 21.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان