کنفراس «ایمان و کفر» در آنکارا

دیرزمانی است که از سوی وهابیها (یا سلفیها) بسیاری از اعمال و عقاید مسلمانها به باد انتقاد گرفته می شود، و در سالهای اخیر شدت پیدا کرده است

دیرزمانی است که از سوی وهابیها (یا سلفیها) بسیاری از اعمال و عقاید مسلمانها به باد انتقاد گرفته می شود، و در سالهای اخیر شدت پیدا کرده است. این فرقه، خیلی آسان، مسلمانها را تکفیر کرده یا به آنان بدعت گذاری در دین نسبت می دهند. این تهمتهای ناروا نه تنها نثار شیعیان و پیروان اهل بیت علیهم السلام می گردد، که پیروان مذاهب معروف اهل سنت و بخصوص عارفان و اهل سیر و سلوک و ارباب طریقت را که در بین اهل سنت فراوان هستند، در برمی گیرد. و در یک کلام، وهابیت بجز اقلیت ناچیز مسلک خود، اکثر مسلمانان را کافر و مشرک و دست کم مبدع می داند و مذاهب را بدعت می انگارد.

اگر آنان در حال حاضر صریحا به این مطلب اعتراف نمی کنند، اما باطنا و در لفافه گفتار و رفتار خود، بخصوص در ایام حج عقیده شان را ابراز می دارند و حتی درباره برخی از مذاهب فتوا صادر می کنند. آنان در آغاز دعوی محمدبن عبدالوهاب (م 1206 ه ) مسلمانان را مهدورالدم دانسته هر جا قدم می گذاردند بر مال و جان مسلمانها در عربستان و در عراق به بهانه مشرک بودن رحم نکرده، آنان را قتل عام می کردند هر چند، دستگاههای تبلیغاتی ایشان فعلا این حقیقت را انکار می کنند ولی در تاریخ ثبت گردیده است و هم اکنون نیز نمونه هایی از آن گاه به گاه دیده می شود.

پس وهابیت، با این نگرش خاص خود سد راه وحدت اسلامی است و همواره سنگ تفرقه در بین مسلمین می اندازد. «مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی » در راستای اهداف مقدس خود و به جهت جلوگیری از شکستن صف وحدت اسلامی و از تفرقه بیشتر مسلمانها به منظور تبیین معیار و ملاک ایمان و کفر در کتاب و سنت و در فقه از دیدگاه مذاهب اسلامی، تصمیم گرفت طی یک کنفرانس علمی با شرکت عده ای از علمای مذاهب اسلامی، این مساله مهم و حیاتی را مورد بررسی و بحث قرار دهد. لهذا این مجمع با همیاری رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران، در خرداد ماه گذشته، کنفرانسی تحت عنوان «ایمان و کفر در کتاب و سنت » در شهر آنکارا، با شرکت چند تن از استادان ایران و ترکیه و با حضور بیش از 200 تن از دانشوران آن کشور برگزار کرد با شش محور کلی به شرح زیر:

1 - اسلام و دعائم آن.

2 - موجبات کفر از دیدگاه مذاهب اسلامی.

3 - فرق میان مسلمان و مؤمن.

4 - فرق میان کفر، فسق و شرک.

5 - مفهوم سنت و بدعت در اسلام.

6 - نقش التزام به احکام اسلام در وحدت و همبستگی اسلامی.

در این کنفرانس از ایران پنج تن به شرح زیر سخنرانی کردند:

1 - آیة الله جعفر سبحانی با عنوان «میزان اسلام و کفر».

2 - حجة الاسلام والمسلمین استاد سید مصطفی محقق داماد زیر عنوان «حقیقت ایمان در کلام و فقه اسلام ».

3 - دکتر محمد حسین تبرائیان تحت عنوان «فیصل التفرقة بین الایمان و الکفر».

4 - حجة الاسلام سید جعفر حکیم زیر عنوان «حدود الایمان والکفر فی القرآن و السنة ».

5 - اینجانب محمد واعظزاده خراسانی به عنوان «سنت و بدعت در اسلام ».

علاوه بر این در آغاز کنفرانس، آقای زکریا طرزمی، رایزن فرهنگی ایران راجع به نیاز مسلمانها به تفاهم و همبستگی، آقای محمدرضا باقری سفیر جمهوری اسلامی ایران درباره نقش سیاسی تقریب در ایجاد وحدت در جهان اسلام و همچنین اینجانب درباره جایگاه وحدت در آیات قرآنی و توصیه علمای اسلام به تمسک به مشترکات اسلام و تشکیل جبهه واحده در برابر جبهه کفر. و نیز آقای محمد نوری ییلماز رئیس سازمان دیانت ترکیه در خصوص نقش هماهنگی با ارکان اسلامی در تکوین وحدت اسلامی سخنانی ایراد کردیم.

از استادان دانشگاههای ترکیه بجز آقای ییلماز که از دانشمندان آن مرز و بوم است هشت تن به شرح زیر سخنرانی کردند:

1 - آقای پروفسور چتین استاد دانشکده الهیات دانشگاه مرمره راجع به «نقش دشمنان اسلام در ایجاد عداوت میان مسلمانان ».

2 - آقای پرفسور عبدالقادر قره خان استاد کهنسال دانشگاه استانبول راجع به لزوم اهتمام به مشترکات اسلامی.

3 - حجة الاسلام صلاح الدین اوز گوندوز پیشوای شیعیان استانبول در «وحدت اسلامی از دیدگاه قرآن ».

4 - دکتر اسماعیل صفا اوستون، راجع به «مشروعیت در دولت عثمانی قرن شانزدهم و زندقه ».

5 - آقای مصطفی اوز، دانشیار دانشکده الهیات دانشگاه مرمره استانبول راجع به «مفهوم اسلام و ایمان و مؤمن و مسلمان ».

6 - دکتر یوسف شوقی یاووز، دانشیار دانشکده الهیات دانشگاه آنکارا راجع به مفاهیم «اهل سنت و اهل بدعت ».

7 - آقای دکتر الیاس اوزوم راجع به «فرق مسلمان و مؤمن ».

8 - آقای یارشار کاپلان در «ابعاد مفاهیم سنت و بدعت ».

این سخنرانیها به یکی از زبانهای ترکی و فارسی و عربی ایراد می گردید و توسط یکی از علمای فارغ التحصیل حوزه قم از اهالی ترکیه، با نهایت استادی به دو زبان فارسی و ترکی ترجمه می شد.

در جلسه غ نهایی، بحث و انتقادها نیز ترجمه شد و در پایان، توسط یکی از اساتید ایرانی مطالب مورد بحث جمعبندی گردید و بیانیه پایانی قرائت گردید در این بیانیه از زبان حاضران آمده بود:

1 - تمامی گویندگان «لا اله الا الله محمد رسول الله و معتقدین به خاتمیت پیغمبر اسلام » مسلمان و از اخوت اسلامی برخوردارند.

2 - هرگونه کوشش از سوی قدرتهای استکباری در جهت ایجاد تفرقه میان مذاهب اسلامی اعم از حنفی، شافعی، مالکی، حنبلی، اثنی عشری، زیدی و دیگر مذاهب معروف را محکوم نموده و از مسلمانها می خواهند در برابر توطئه اجانب مقاومت نمایند.

3 - فتاوی صادره از سوی برخی عناصر وابسته به دولتهای استکباری مبنی بر تکفیر پیروان این مذاهب را شدیدا محکوم نموده، این قبیل تکفیرها را برخلاف اصول مسلم و قطعی اسلامی می دانند.

4 - شرکت کنندگان، خواهان تشکیل این قبیل کنفرانسهای خداپسندانه و چاپ و نشر سخنرانیها و گفتگوهای سمپوزیوم جهت توسعه و تحکیم فکر تقریب مذاهب و وحدت اسلامی میان مسلمانان، و نیز گسترش روح تسامح و حسن سلوک و خوشبینی میان علما و رهبران مسلمان می باشند.

5 - حاضران در سمینار خواستار تشکیل مراکز علمی - تحقیقی و تبادل نظر میان علمای مذاهب بوده، بر افتتاح باب اجتهاد در سطحی وسیع میان مذاهب اسلامی، تاکید داشته، این امر را وسیله تقریب مذاهب و رفع بدگمانی و تهمتهای ناروا از میان پیروان اسلام می دانند.

6 - حاضران در سمینار تجاوز و خونریزی در بوسنی هرزگوین، چچن، کشمیر، افغانستان، فلسطین و دیگر نقاط اسلامی را محکوم نموده خواهان برقراری آرامش در این کشورها و احقاق حق مظلومان و ستمدیدگان در سراسر کشورهای اسلامی می باشند.

7 - حرکتهای مرموز تفرقه افکنانه و ترورهای پیاپی در کشور پاکستان که به قصد تفرقه میان مسلمین صورت می گیرد از سوی سمپوزیوم شدیدا محکوم می گردد.

در حاشیه کنفرانس چند بار در محل کنفرانس و در سفارتخانه ایران و در سازمان دیانت ترکیه با آقای محمد نوری ییلماز رئیس اداره دیانت که عالیترین مقام روحانی کشور ترکیه است تماس گرفتیم و اینجانب از وی دعوت کردم که از ایران دیدن نماید و او چند هفته پیش از این به این دعوت پاسخ گفت و به ایران آمد که شرح آن از حوصله این مقاله خارج است.

ایشان در سخنرانی خود صریحا به وهابیت حمله کرد و آن را عامل افتراق مسلمین دانست. در بیان تشکیلات وسیع اداره دیانت ترکیه گفت: «این اداره سومین بودجه را پس از وزارت کشور و آموزش و پرورش و دانشگاهها، از دولت دریافت می نماید. در داخل کشور هفتاد هزار مسجد را با امام و مؤذن و کارکنان اداری و یکهزار مسجد را با تمام هزینه ها در خارج کشور اداره می کند». بدیهی است که این تشکیلات گسترده و منظم مردم ترکیه را به سوی اسلام راهنمایی نماید و ما به رای العین اثر این تشکیلات را در اجتماع انبوه مردم هنگام نماز بخصوص نماز جمعه و در مساجد نوبنیاد و در محلات و بخشهای جدید آنکارا، استانبول، قونیه و شهرها و دهات بین راه لمس کردیم. کما اینکه در حجاج ترکیه نیز کاملا مشهود است. این جانب حدود 25 سال پیش از این، این شهرها را دیده بودم و اینک مشاهده کردم پابپای گسترش این شهرها، مساجد عظیم با مناره های سر به آسمان کشیده بنا شده است. هنگام ورود به آنکارا صدها مسجد نوساز در دو طرف جاده جلب نظر می کرد. اما شهر استانبول که از قدیم به «شهر هزار مناره » شهرت دارد، در حال حاضر از چهار سمت گسترش یافته و جابجا از دور و نزدیک مساجد جدید به چشم می خورد.

و این درس عبرتی برای ما باید باشد که در تهران مساجد در چشم انداز عابران قرار ندارد، و بارها میهمانان شرکت کننده از کشورهای دیگر در کنفرانس وحدت تهران به ما گفته اند: چرا در تهران مسجد دیده نمی شود مگر مردم نماز نمی خوانند; و این مساله درخور مقاله ای جداگانه است.

باری پس از ختم کنفرانس یک روز راهی قونیه شدیم. در محل داراللافتاء، مسجد بسیار عظیم بنا نهاده بودند که در شرف افتتاح بود، زیارت آرامگاه مولانا و موزه و کتابخانه عظیم آن و نیز آرامگاه شمس تبریزی و علامه صدرالدین قونوی و نیز دیدار از مدرسه آموزش و حفظ قرآن در حوالی شهر که در آن هشتصد جوان در سنین مختلف مشغول فراگیری و حفظ قرآن بودند و سالانه 34 حافظ قرآن از آن فارغ التحصیل می شوند، همه برای ما تازگی داشت و از کشوری با مرام لائیک انتظار نمی رفت.

در استانبول نیز از مساجد متعدد از جمله «ایاصوفیا» دیدن کردیم و در مجلس عزاداری شیعیان در محل «زینبیه » شرکت نمودیم که هر کدام نیاز به شرح و بسط دارد. اجتماع صدهزار نفری حزب رفاه و تظاهرات آنان در شب دوم محرم در استانبول به مناسبت پانصدمین سال فتح قسطنطنیه توسط سلطان محمد فاتح، نوید احیای مجدد حماسه اسلامی را در آن کشور می داد.

در پایان این گزارش، فرصت را مغتنم شمرده راجع به کیفیت آموزش ائمه و خطبا و روحانیان ترکیه توضیح می دهد.

روحانیان غالبا یا تماما آموزش خود را از همین مدارس آموزش قرآن که در سراسر ترکیه صدها از آن وجود دارد آغاز می کنند. این مدارس دولتی نیست بلکه مردم با دادن شهریه، فرزندان خود را جهت آموزش و حفظ قرآن به آن مدارس می فرستند و غالبا شبانه روزی است پس از پنج یا شش سال، کودکان قرآن را حفظ و در حد مدرسه ابتدایی معلومات مقدماتی را کسب می کنند، آنگاه به مدارس «امام خطیب » وارد می شوند و مدت شش سال علوم دینی و زبان عربی می آموزند و از آنجا دیپلم می گیرند و با استخدام در اداره دیانت، به شغل امامت جمعه و خطابه می پردازند. عده ای از آنان به دانشکده الهیات که به تعداد 25 تا در ترکیه وجود دارد داخل می شوند و در مقاطع مختلف لیسانس، فوق لیسانس و دکترا پیش می روند. علمای بزرگ و محققان اسلامی ترکیه از میان همین فارغ التحصیلان دانشکده های الهیات برمی خیزند. این است دورنمایی از تشکیلات دینی و روحانی ترکیه. و اینک متن سخنرانی اینجانب:

سنت و بدعت در اسلام

سنت و بدعت، دو اصطلاح شرعی و فقهی اسلامی هستند که یکی پسندیده و مورد تاکید اسلام است، و دیگری یعنی بدعت ناپسند و مورد نهی و منع اکید است. با این که مفهوم این دو لفظ اجمالا در ذهن هر مسلمانی واضح است، اما از لحاظ مصادیق و موارد، دچار سردرگمی و اشتباه و اختلاط می باشد و لازم است مورد بحث قرار گیرد.

اهمیت این بحث

مشخص نبودن موارد و مصادیق سنت و بدعت، در بین مذاهب و فرق اسلامی باعث سوءظن پیروان این مذاهب به یکدیگر و بلکه موجب تفسیق و تکفیر یکدیگر گردیده است. هر کسی عمل دیگری را بدعت می شمارد و هر کدام دیگری را بدعتگذار می نامد. پیداست بدعتگذار هم از لحاظ اسلام در ردیف کافر و مرتد می باشد.

بیشترین بدبینیها و تهمتهای ناروای فرق اسلام به یکدیگر ناشی از همین امر است. بحث وافی و کافی راجع به سنت و بدعت و تشخیص موارد و مصادیق هر کدام، این بدبینیها را کم می کند، روشن کردن نقطه نظر مذاهب در این مورد، افکار را روشن و اتهامات را برطرف می نماید.

بدیهی است که این سوءظن ها و تهمتها یکی از اسباب و بلکه از مهمترین اسباب تفرقه میان مسلمین و سبب فقدان روح اخوت و وحدت اسلامی است، و تا این سبب تفرقه رفع نگردد، تفرقه بین مسلمانها همچنان باقی است و لهذا طرفداران تقریب مذاهب و وحدت اسلامی، باید بیش از دیگران به این امر مهم و حیاتی یعنی تبیین صحیح سنتها و بدعتها در اسلام، همت گمارند.

بدگمانی گناه و تحقیق واجب است

نظر به همین نکته خداوند در سوره حجرات (آیه 10)، از یک سو بر اخوت مؤمنین تاکید می کند (انما المؤمنون اخوة فاصلحوا بین اخویکم) و از سوی دیگر سوءظن و بدگمانی را مردود و تحقیق و جستجو از صحت و سقم آنچه را که راجع به دیگران نقل می شود واجب دانسته است. راجع به سوءظن می فرماید: «یا ایها الذین آمنوا اجتنبوا کثیرا من الظن ان بعض الظن اثم » (حجرات 12) درباره تحقیق از خبرها می گوید: «یا ایها الذین آمنوا ان جاءکم فاسق بنباء فتبینوا ان تصیبوا قوما بجهالة فتصبحوا علی مافعلتم نادمین » (حجرات /6) این آیه راجع به خبر ارتداد قومی خاص آمده ولی حکم آن کلیت دارد.

حال همان طور که راجع به خبر ارتداد قومی باید تحقیق شود و تحقیق ناکرده نباید بر آن قوم هجوم بیاورند، اگر از یک مذهب اسلامی عقیده ای را بشنوند باید تحقیق کنند و بدون تحقیق به آن مذهب هجوم نیاورند. و آن مذهب را بدعت ندانند.

مرحوم علامه کاشف الغطاء مقاله ای تحت عنوان «التثبت قبل الحکم » در مجله رسالة الاسلام دارد که بسیار مهم است وی بسیاری از تهمتهای مذاهب به یکدیگر را ناشی از عدم تحقیق و بررسی می داند.

در سوره حجرات، قرآن حکم جنگ و درگیری میان دو طایفه از مسلمین را بیان می کند و نیز از غیبت مسلمان، مسخره کردن مسلمان، لقبها و نامهای ناشایسته به دیگران دادن منع نموده است بنابراین باید سوره حجرات را سوره «وحدت و اخوت » نامید.

معنی لغوی و شرعی سنت و بدعت

این دو لفظ سنت و بدعت مانند بسیاری از الفاظ دیگر در اسلام از معانی لغوی خود تدریجا به معانی شرعی منتقل گردیده اند. سنت، در لغت راه و روش و طریق و طریقت است، راه، طریق محسوس و روش، امری معنوی است. معمولا الفاظ ابتداء برای محسوسات وضع گردیده و بعدا در معنویات به کار رفته اند. حال می توان گفت سنت در معنی دوم یعنی «روش » بیشتر به کار می رود: «سن سنة » یعنی روشی را به وجود آورد. البته سنت به معنی عام هر روشی را شامل می شود اما در اصطلاح شریعت، به معنی خاصی که همان سنة الرسول صلی الله علیه وآله است به کار می رود و مراد از آن کلیه آداب و رسوم شرعی است.

کلمه سنت هر چند به طور مطلق بیاید مراد از آن [سنة النبی صلی الله علیه وآله] است در روایات نبوی گاهی با اضافه می آید مانند «النکاح سنتی فمن رغب عن سنتی فلیس منی » و گاهی بطور مطلق در حدیث آمده است (ما من شی ء الا و فیه کتاب اوسنة) (کافی ج 1 باب فضل العلم). بلی اصطلاح سنت که میان همه مسلمین شایع است و در لسان فقها در ردیف کتاب، در دو اصل از اصول شریعت آمده است، در اصل به معنی همان سنة النبی صلی الله علیه وآله است، اما بعدا (اهل سنت) فتوای صحابه را بر آن افزودند کما این که شیعه گفتار ائمه اهل بیت علیهم السلام را هم سنت می داند و هر کدام برای خود دلیل دارند، دلیل شیعه همان حدیث معروف و متواتر ثقلین است که پیغمبرصلی الله علیه وآله فرمود: «انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی » این حدیث در موطا مالک به طور مرسل (کتاب الله و سنتی) آمده است و خود به بحث مفصلی نیاز دارد تا دیدگاههای طرفین یعنی اهل سنت و شیعه در معیار سنت روشن شود و این بحث در تشخیص مصادیق سنت بسیار مؤثر است.

اما بدعت در لغت به معنی امر جدید و بی سابقه است (ابدع الامر، ای اتی به من دون سابقة).

بدیع، از اوصاف خدا است (بدیع السموات والارض) (بقره 117 و انعام 101) یعنی کسی که آسمان و زمین را بدون سابقه و الگو آفریده، کارهای خدا همه بدیع است. بدعت. در لغت به معنی کار تازه و ابتکاری می آید و به کارهای بد اختصاص ندارد، کما این که سنت هم در لغت به کارهای خوب اختصاص ندارد اما در شریعت، سنت مخصوص کارهای خوب و بدعت خاص کارهای بد است.

پس سنت و بدعت در شرع اسلام دو امر متضادند مانند واجب و حرام، طاعت و عصیان، تقوی و طغیان، حسنه و سیئه، معروف و منکر، حق و باطل، ایمان و کفر و امثال آنها.

سنت و بدعت در کتاب و سنت

در قرآن، این دو کلمه به معنی شایع مورد نظر ما نیامده است. در حالی که معروف و منکر، حسنه و سیئه و دیگر کلمات یاد شده به همین معانی رایج در قرآن آمده است، سنت در قرآن به معنی سنتهای خدا در امر خلقت آمده، «سنة الله فی الذین خلوا من قبل ولن تجد لسنة الله تبدیلا» (احزاب /62).

بلی اصل حجیت و سندیت قول رسول صلی الله علیه وآله در قرآن آمده است: «ما آتاکم الرسول فخذوه و مانهاکم عنه فانتهوا»، «اطیعوا الله واطیعوا الرسول » سنت رسول، بعنوان «اسوة » هم آمده است «لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنة ».

اما بدعت، در قرآن (سوره احقاف/9) چنین است: «قل ما کنت بدعا من الرسل » بگو من در زمره پیغمبران بی سابقه نیستم و پیش از من پیغمبرانی آمده اند. در سوره (حدید /27) راجع به پیروان حضرت عیسی علیه السلام می گوید: «وجعلنا فی قلوب الذین اتبعوه رافة و رحمة و رهبانیة ابتدعوها ما کتبناها علیهم الا ابتغاء رضوان الله...» کلمه «ابتدعوها» در این آیه به معنی کار بد به کار نرفته است و الا خداوند آن را قبول نمی فرمود. پس بدعت هم مانند سنت به معنی رایج در قرآن نیامده است.

اما سنت و بدعت به معنی رایج و مصطلح در روایات فراوان آمده است از جمله گاهی با هم، و به همان معنی متضاد آمده است مانند حدیث معروف «ماترک سنة الا عمل بها بدعة » در حدیث ابن مسعود از رسول اکرم صلی الله علیه وآله نقل شده است: «سیلی امورکم بعدی رجال یطفئون السنة بالبدعة » (جامع العلوم ص 332).

گاهی در روایات به جای کلمه «بدعت » کلمه محدث و محدثات به کار رفته، مانند حدیث معروف عایشه از رسول خداصلی الله علیه وآله: (من احدث فی امرنا هذا مالیس منه فهو رد) (جامع العلوم ص 81).

و نیز در نهج البلاغه (خطبه 145) آمده است: «ما احدثت بدعه الا ترکت بها سنة، فاتقوا البدع والزموا المهیع ان عوازم الامور افضلها، و ان محدثاتها شرارها».

مفهوم و مصداق سنت و بدعت

با توجه به آنچه گفته شد تقریبا مفهوم این دو لفظ روشن شد، هر چه از رسول اکرم صلی الله علیه وآله مایه گرفته و در گفتار یا رفتار ( و یا تقریر) آن حضرت آمده و در کتاب و سنت اصل دارد، سنت است و آنچه اصل ندارد و از سوی مردم وضع شده بدعت است. در میان مسلمانها در این دو مفهوم اختلافی نیست، و ما می توانیم آن دو را چنین تعریف کنیم: «کل ما کان له اصل فی الشریعة فهو سنة، و کل ما لیس له اصل فی الشریعة فهو بدعة ».

اختلاف عمده در مصادیق سنت و بدعت است که عمدتا ناشی از اختلاف مجتهدین در آراء فقهی ایشان است مانند این که: آیا ساختن بارگاه بر قبور اولیا، شد رحال و سفر کردن برای زیارت قبور پیغمبرصلی الله علیه وآله و ائمه و اولیاء، تبرک به آثار پیغمبر و اولیاء، توسل به آنان - مسائلی که مورد اختلاف میان مذاهب و سلفیه می باشد - آیا بدعت است یا سنت؟

آیا گفتن آمین بعد از حمد، دست بسته نماز خواندن، گفتن «الصلاة خیر من النوم » در اذان صبح، اذان دوم در روز جمعه و بسیاری از مسائل مورد اختلاف میان مذاهب فقهی از جمله میان مذاهب اهل سنت و شیعه که در کتابهای فقهی آمده، سنت اند یا بدعت؟ این قبیل اختلافات حتی در یک مذهب هم بین فقها وجود دارد، مسلما هیچ یک از فقها حق ندارد در این قبیل مسائل اجتهادی نسبت بدعت به مذهب دیگر بدهد، زیرا اجتهاد در مسائل فرعی و جانبی را اسلام پذیرفته، پس اختلاف را هم باید بپذیرد، زیرا استنباط و فهم فقها و نحوه استنباط آنان از مدارک، و نیز تشخیص حدیث صحیح از سقیم و معیار صحت و سقم احادیث و جرح و تعدیل راویان، مختلف است، کما این که در حجیت برخی از ادله مانند قیاس، استحسان، اجماع و امثال آنها با هم اختلاف دارند. این قبیل اختلافات به اصطلاح «مبنائی » است و هیچ گاه رفع نخواهد شد، اما با تبادل نظر علمی و گفتگوهای سازنده و سالم فقهای مذاهب با یکدیگر، ممکن است تدریجا نقطه نظرها به هم نزدیک و یا پاره ای از اختلاف نظرها، رفع یا کم شود. این کاری است که ما در مجمع جهانی تقریب آن را دنبال می کنیم.

اگر این کار خوب دنبال شود بر لرض اختلافات رفع نشود (که نخواهد شد) لااقل حس احترام متقابل و روح تفاهم و حسن ظن میان صاحب نظران در مذاهب فقهی رشد می کند و دشمنی به دوستی مبدل می گردد.

در این قبیل مسائل اجتهادی، نباید کسی دیگری را به بدعت نسبت دهد. عجیب است که آقای شیخ محمد ناصرالدین البائی، نویسنده معروف سلفی گویا به این نکته پی نبرده و کتابهایی تحت عنوان (البدع عند الشافعیه) (البدع عند الحنفیه) و هکذا تالیف کرده است.

بسیاری از بدعتهایی که هم اکنون به مذاهب شیعه و یا به سایر مذاهب از سوی وهابیت نسبت داده می شود از همین قبیل است، آنان هر کدام در مذهب خود بر حرف خود دلیل دارند.

شیعه به روایات ائمه اهل بیت به حکم حدیث (کتاب الله و عترتی) تمسک می کنند، اهل سنت به اقوال صحابه استدلال می کنند.

تا وقتی که ادله فریقین به صورت قطعی باطل نشده، نمی توان آنان را بدعتگذار دانست و من فکر نمی کنم به این زودی یکی از دو طرف بتواند دیگری را به بطلان مبانی و ادله معتبر نزد او قانع نماید. پس راه بهتر همان حسن تفاهم و تبادل نظر است نه نسبت دادن بدعت به آنان.

نوع دیگر از مصادیق سنت و بدعت

غیر از مسائل موارد اختلاف فقها گاهی از راه دیگر میان مسلمانان اختلاف نظر در بدعت یا سنت بودن عملی رخ می دهد. مانند ادعیه خاص، اوراد و اذکار خاص یا روشهای خاص. در عزاداری، ولیمه دادن برای حج یا در مناسبتهای دیگر، مراسم و آداب معمولی ازدواج و بسیاری از این قبیل امور که اینک مورد تهاجم وهابیت قرار گرفته و آنها را بدعت می دانند.

سخن حق در این باره آن است که اگر عملی در شریعت اصل دارد و شریعت برای آن آداب و مراسم خاصی ذکر نکرده، مسلمانها آزاد هستند آن اصل ثابت در شریعت را طبق آداب و رسوم خود انجام دهند، و نیز یک نفر پیشوای دینی حق دارد همان اصل کلی را به گونه خاصی دستور دهد مثلا قرآن بر تلاوت قرآن، ذکر خدا، استغفار، توبه و امثال اینها تاکید فرموده است و همچنین این تاکید در روایات اسلامی به حد تواتر آمده است، حال اگر عالمی به پیروان خود دستور دهد، هر روز یک سوره قرآن بخوانند یا صد بار (الله اکبر) بگویند، یا صدبار توبه و استغفار کنند، آیا به دلیل اینکه این امور با این خصوصیت در شریعت نیامده، اینها بدعت است؟ ابدا! زیرا همه اینها در شریعت اصل دارد و اسلام کیفیت عمل را به خود مسلمانها واگذارده است، البته که این کارها را به قصد ورود نباید انجام داد بلکه به قصد این که از مصادیق سنت است. در اینجا است که آداب و رسوم رایج میان مسلمانها که در شریعت اصل دارند از مصادیق بدعت شمرده نمی شوند. قرآن استغفار و استشفاع را در این آیه تجویز فرموده: «ولو انهم اذ ظلموا انفسهم جاءوک فاستغفروا الله واستغفر لهم الرسول، لوجدوا الله توابا رحیما» (النساء /64) این آیه مساله توسل به رسول اکرم را در آمرزش گناهان در بردارد.

همچنین اصل تبرک در قرآن آمده است یوسف علیه السلام به برادران خود می گوید: «اذهبوا بقمیصی هذا فالقوه علی وجه ابی یات بصیرا» (سوره یوسف /93) و نیز در تواریخ و سیره رسول اکرم، موارد تبرک جستن مردم به لباس یا موی یا جسد رسول اکرم فراوان دیده می شود، آیا این همه، دلیل بر اصل جواز تبرک جستن به انبیاء و اولیاء نیست؟ توسل به پیغمبر و خاندان وی رسم بوده، خلیفه دوم در نماز باران گفت: «خدایا ما در زمان رسول خدا به پیغمبر تو توسل می جستیم حالا به عموی او (عباس) متوسل می شویم ».

پس اصل این قبیل اعمال در شریعت وجود دارد، و لهذا از مصادیق سنت هستند نه بدعت. البته این قبیل کارها باید به صورت بت پرستی و خرافت درنیاید و علمای اسلام باید مواظب کارهای مسلمانها در این موارد باشند. باید به مردم تعلیم دهند که پیغمبر و اولیاء حاجت نمی دهند، بلکه این خدا است که بر اثر اظهار محبت مردم به پیغمبر و اولیاء الهی و توسل به ایشان، حاجت آنان را روا می کند. مسلما پیراهن یوسف کوری یعقوب را برطرف نکرد، بلکه خداوند به احترام و به برکت آن پیراهن، یعقوب را شفا داد و یا اثر خارق العاده به آن بخشید.

نقطه باریک و مبهم این بحث در همین جا است که آیا مردم، از خدا حاجت می خواهند یا از پیغمبر و امام و اولیاء؟ اگر شق دوم باشد مسلما شرک است و اگر اول باشد عین توحید است زیرا از مصادیق دعا و استغفار است همراه توسل به آن بزرگان.

وهابیت، در اینجا می گوید: بلی این کارها در حیات رسول خدا جایز بوده زیرا پیغمبر زنده بود اما بعد از وفات او جایز نیست بلکه شرک است!! در پاسخ باید گفت اگر با اظهار محبت به رسول خدا و توسل به او حاجت را از خدا می خواهند و خدا حاجتها را برمی آورد، دیگر فرقی میان حیات و ممات پیغمبر نیست زیرا محبت رسول خدا در حیات و ممات او واجب است و می تواند اظهار محبت به او در حال ممات هم باعث اجابت دعا از سوی خدا گردد.

کسی که میان موت و حیات پیغمبر فرق می گذارد گویا عقیده دارد که پیغمبر حاجت می دهد نه خدا و این عین شرک است، مفهوم این حرف آن است که شرک در حیات پیغمبر جایز است ولی بعد از ممات او دیگر جایز نیست. در حالی که شرک هیچ گاه جایز نیست: «ان الله لایغفر ان یشرک به و یغفر ما دون ذلک لمن یشاء» (سور النساء /48).

بلی صحابه و مسلمانها پس از موت پیغمبر به آثار او تبرک می جستند و عبدالله بن عمر هر گاه از کنار منبر پیغمبر می گذشت آن را با دست مسح می کرد، خلفای عباسی جامه رسول خدا را مایه برکت می دانستند، خلفای عثمانی آن جامه را تا زمان آخرین خلفای خود حفظ کردند و اینک آن جامه و نیز موی و دندان و عصای پیغمبر در موزه «توپقایی سرای » استانبول جزء آثار نبوی حفظ می شود، در جاهای دیگر نیز آثاری از رسول خدا وجود دارد و مردم به آنها تبرک می جویند. باری، اگر این قبیل کارها شرک باشد نباید در شریعت اصلا نمونه داشته باشد در حالی که گفتیم نمونه دارد پس شرک نیست و چون در شریعت اصل دارند بدعت هم نیستند.

بدعتها و محدثات ممدوح و مذموم

مسلما هر چه پس از دوران رسول خدا از کارهای خوب و سنتهای خیر رسم شده بدعت نیست قبل از ذکر نمونه های فراوان این قبیل سنتها دو سخن از امام شافعی نقل می کنم: در کتاب جامع العلوم و الحکم تالیف ابن رجب ص 337 آمده که امام شافعی گفت: «محدثات دو قسم اند آنچه مخالف کتاب و سنت یا مخالف اثر و اجماع باشد آن بدعت ضلالت است، اما انجه از قبیل کارهای خیر است پس خلافی در آن بین علما وجود ندارد که آنها بدعت حسنه اند، نه بدعت ضلالت و لازم است آنها را به سنت برگردانیم.» ابن رجب اضافه می کند: «مانند نوشتن حدیث که عمر از آن منع کرد ولی بیشتر علما آن را جایز دانستند و احادیثی از سنت را بر آن گواه گرفتند و مانند تفسیر قرآن، نوشتن فتوا در حلال و حرام، بحثهای دراز در معاملات و اعمال قلوب و امثال آنها که از صحابه و تابعین نقل شده است. اما امام احمد حنبل بیشتر آنها را مکروه دانسته است ».

کلام دیگر شافعی چنین است: «حافظ ابونعیم به اسناد خود از ابراهیم بن الجنید نقل کرده که از امام شافعی شنیدم که گفت: «بدعت دو قسم است: بدعت محمود و بدعت مذموم، پس آنچه موافق سنت است محمود و پسندیده و آنچه مخالف سنت است مذموم می باشد». وی به قول خلیفه عمر استدلال کرده که راجع به نماز تراویح به جماعت گفت: «نعمت البدعة » (جامع العلوم والحکم ص 337) در همین کتاب پس از نقل این قول از شافعی می گوید: مراد شافعی آن است که بدعت مذموم آن است که در شریعت اصل ندارد و همین معنی در شریعت از لفظ بدعت اراده شده است. اما بدعت محمود، آن است که در شریعت اصل دارد.

نمونه های بدعتهای ممدوح

ما می دانیم بنای مساجد، در عصر رسول اکرم بسیار ساده بوده و بجز دیواری کوتاه و سقفی از سعف خرما نبوده است، اما پس از آن حضرت تدریجا مسجد پیغمبر توسعه یافت بنای آن مجلل گردید تا عصر حاضر، مسلمانان در سراسر کشورهای اسلامی مساجد بزرگ با زینتهای فراوان ساختند، برای مساجد مناره های بلند فراهم آوردند، قرآن را به سی جزو و هر جزو را به ارباع و اعشار تقسیم کردند، قرآن را با خطوط زیبا و جلدهای گرانبها و سرلوحه های مذهب نوشتند، قرآن را با خطهای گوناگون نوشته یا چاپ کردند. در اسلام مکانی برای درس و بحث علمی وجود نداشت. از قرن چهارم مدارس بزرگ از قبیل نظامیه ها بنا شد.

مدارس تحفیظ قرآن ساختند، قرآن را به قرائتهای مختلف قرائت کردند، علوم ادبی را بنا نهادند، علم کلام را پدید آوردند، برای قرآن تفاسیر گوناگون و برای فقه روشها و کتابهای مختلف و مکتبهای متفاوت پدید آوردند. از این قبیل امور نوپیدا فراوان است. آیا می توان همه اینها را بدعت و ضلالت دانست؟ مسلما خیر، زیرا همه این امور در اسلام اصل دارد قرآن به عمارت مساجد فرمان می دهد ولی کیفیت آن را به سلیقه مسلمانها واگذار فرموده است و همچنین سایر امور یاد شده.

حال اگر همه این امور بی سابقه بدعت باشد باید همه مساجد و مآذن و مدارس را خراب کرد آیا وهابیت واقعا به این امر راضی است و می خواهد آثار فرهنگی و تمدن اسلامی را از بین ببرد؟ نسبت به بناهای مذهبی صریحا چیزی نمی گویند ولی نسبت به کلیه علوم عقلی، بلی خواست آنان چنین است که همه بدعت است و باید از بین برود. در حالی که پیشرفت علوم نتیجه اجتهاد و نظر علما بوده است و ما باید اعتراف کنیم به این که همه آراء و نظرات صحیح نیست در عین حال برای همه احترام قائل هستیم و همین نظرها و آراء گوناگون باعث نضج و پیشرفت علم گردیده است. کما این که پیشرفت تمدن اسلامی، آن همه بناهای زیبا و بی نظیر را فراهم آورده است و باید همه را حفظ کنیم.

سنت حسنه و سنت سیئه

همانطور که بدعت دو قسم است سنت هم دو قسم است. حدیث معروف نبوی «من سن سنة حسنة فله اجر من عمل بها ومن سن سنة سیئة فعلیه وزر من عمل بها» این حدیث در کتاب وسائل الشیعه ئه به الفاظ مختلف آمده است. از آن حدیث دانسته می شود که مردم هم (1)

می توانند سنت برقرار کنند اگر سنت خوب باشد اجر دارد و اگر بد باشد گناه دارد. این حدیث را باید به همان معنی بدعت حسنه و بدعت ضلالت برگردانیم. مقصود آن است که اگر کسی سنتی را بنا نهد که در شریعت اصل دارد آن از مصادیق سنت است و کار خوبی است ولی اگر در شریعت اصل ندارد آن از مصادیق سنت بد و (بدعت ضلالت) است این حدیث کلیه کارهای خوب پدید آمده پس از عصر رسول خدا که شمه ای را بر شمردم داخل سنت و از شمول بدعت خارج می سازد.

آیا سنت خیری وجود دارد که در اصل شریعت نباشد؟ پس معنی حدیث آن است که اگر کسی همان سنت موجود در شریعت را به گونه های مختلف پیاده کند و رواج دهد این کار اجر زیاد دارد برابر اجر کسانی که تا روز قیامت به آن سنت عمل کنند. همچنین اگر سنتی را رواج دهد که در شریعت اصل ندارد برابر گناه کلیه کسانی که به آن عمل می کنند تا قیامت بر او خواهد بود.

نتیجه

اینک بحث خود را در چند امر خلاصه می کنیم:

1 - آنچه در اسلام به گونه ای سابقه دارد سنت است نه بدعت و نه شرک.

2 - بدعت آن است که اصلا در اسلام نمونه و نظیر نداشته باشد.

3 - اجتهاد مجتهدین هر چند هم صواب نیست ولی به لحاظ این که هر کدام برای خود دلیل قانع کننده ای دارند، نمی تواند بدعت شمرده شود (عجیب است که سلفی معروف عصر ما آقای شیخ ناصرالدین آلبانی ساکن اردن - همان طور که قبلا گفته شد - کتابهایی در رد مذاهب فقهی نوشته و آراء آنها را بدعت نامیده است: (البدع عند الشافعیة)، (البدع عند الحنفیة) و هکذا، در حالی که آنچه را او بدعت می داند به اجتهاد و نظر علما استناد دارد و نمی تواند بدعت باشد هر چند اجتهاد آنان خطا باشد).

4 - بسیاری از آنچه را وهابیت در حال حاضر از مذاهب اسلامی و بخصوص از مذهب شیعه بدعت می داند، چون در شریعت اصل دارد و یا به اجتهاد مجتهدین استناد دارد بدعت نیست بلکه خود از مصادیق سنت است.

5 - نسبت شرک دادن به کارهای معمول پیروان مذاهب صحیح نیست، بلکه اگر کسی آنها را خطا می داند موعظه کند و خطای مردم را روشن نماید. نسبت شرک نه صحیح است و نه مفید بلکه خود باعث مزید افتراق مسلمانها و دشمنی آنان با هم می گردد.

6 - بسیاری از نقطه نظرهای مختلف در جزئیات برمی گردد به اختلاف نظر در کلیات مانند آنچه گفتیم که اهل سنت اقوال صحابه و شیعه اقوال عترت را حجت می دانند و تا این بحث حل نشود اختلاف در مسائل فرعی رفع نمی شود.

7 - اصل اجتهاد در شریعت اسلام مورد تصویب قرار گرفته پس نتایج آن هم باید پذیرفته شود یعنی اختلاف آراء مذاهب اسلامی چیزی جز اختلاف آراء در اصول یا در فروع نیست و چاره ای از پذیرفتن آنها وجود ندارد، کسانی که مذاهب را بدعت می دانند در حقیقت خود پایه مذهب جدید را گذارده اند که در آینده مسلما به مذاهب مبدل خواهد شد. البته بنابر مذهب امامیه یکی از آراء مختلف می تواند صواب باشد و مابقی خطا است.

8 - اگر از اجتهاد بطور صحیح بهره برداری گردد اختلاف آراء رحمت و باعث توسعه در عمل خواهد گردید، پس باید در فتح باب اجتهاد به طور صحیح کوشید. اجتهاد رحمت است نه نقمت، باعث ائتلاف و وحدت است و نه مایه افتراق و خصومت. و ما شیعیان با استحکام مذهبمان نباید از این امر خوف داشته باشیم.

دیگر مذاهب نیز باید خود را از تنگنای موجود برهانند و باب اجتهاد را در مذهب خود باز کنند. از فتح باب اجتهاد، مذاهب ضرر نمی بینند بلکه رشد خواهند کرد.

والسلام علی من اتبع الهدی

محمد واعظزاده خراسانی

پی نوشتها:

1 - ج 11/436 ط اسلامیة.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان