گنبدها و مناره های مصر

«کسی که قاهره را ندیده باشد، عظمت اسلام را درک نکرده است. قاهره کلان شهر جهان است، باغ دنیا، خانه نوع بشر، رواق اسلام و تخت پادشاهی: و این، شهری است مزین به کاخها و قصرها، آذین شده با خانقاههای درویشان و مدارس و منور با ماه و ستارگان فرهیختگی و دانش.» این گفته ابن خلدون که در عصر مملوکیان بیان شده دهها بار بازگو شده است. (۱)

گروه ترجمه فرانسه

«کسی که قاهره را ندیده باشد، عظمت اسلام را درک نکرده است. قاهره کلان شهر جهان است، باغ دنیا، خانه نوع بشر، رواق اسلام و تخت پادشاهی: و این، شهری است مزین به کاخها و قصرها، آذین شده با خانقاههای درویشان و مدارس و منور با ماه و ستارگان فرهیختگی و دانش.» این گفته ابن خلدون که در عصر مملوکیان بیان شده دهها بار بازگو شده است. (1)

کدام جهانگرد عرب یا اروپایی گنبدها و مناره هایی را که از بامهای قاهره سر برافراشته اند توصیف نکرده و کدام مسلمانی از خلال این معماری باشکوه و هنری، شور و شعف مذهبی زایدالوصف در خود احساس ننموده است؟

در این جا - قاهره - نماینده تمامی کشور مصر است. مسلمانان مصر کشور خود را عالیترین مکان اسلامی می شمارند که تنها مکانهای مقدس مکه و مدینه بر آن رجحان دارند. به نظر مورخان اسلامی، نخستین مزیت مصر این است که پنج بار در قرآن از آن یاد شده است. (2) سوره یوسف/12 آیه 99 که از زبان یوسف در استقبال از کسانش گفته شده، بویژه، در میان مصریان مشهور است: «... ادخلوا مصر ان شآءالله آمنین » [اگر خدا بخواهد در امنیت به مصر داخل شوید!] این آیه که غالبا در خارج از زمینه خود بیان می شود، امروزه برای خوشامدگویی به جهانگردانی که به مصر وارد می شوند در کتیبه ای با خط خوش در فرودگاه قاهره به چشم می خورد. آیا مصر سرزمین پیامبران نبوده است؟ قرآن در واقع با بازگیری نت یهودی - مسیحی به روایت زندگی موسی، سپس یوسف فرزند یعقوب و مسیح، سه پیغمبر مورد قبول مسلمانان در این سرزمین، پرداخته است. حتی در روایت آمده است که ابراهیم و سارا از مصر گذشته اند و به مقاومت موسی در مقابل فرعون از پیش تجسم بخشیده اند. (3) این پیامبران دهها اثر و نشانه از عبور خود از این سرزمین بر جای نهاده اند; نشانه هایی چون چاههای متبرک، درختان مقدس و صخره های معجزه آسا. اهرام بزرگ جیزه در قرون وسطا انبار گندم یوسف پیشگو تصور کرده اند. مکانهای سفر خانواده مقدس [مسیح] در مصر که اصولا مورد احترام قبطی هاست، از سوی مسلمانان نیز به حیث مکانهای مقدس شناخته می شود.

اما در قرآن، مصر سرزمین فرعون - این فرمانروای ظالم و فاسد در اعلی درجه - نیز دانسته شده: از این روست که تاریخ مصر به چشم مسلمانان پیروزی ایمان واقعی را بر جاهلیت پیش از اسلام به تصویر می کشد. در افسانه های پرشمار دوران قرون وسطا، مصر سرزمین گنجها نیز معرفی شده است. مسلمانان از خرابه های شگفت انگیز به جای مانده از دوران باستان به حیث معدن سنگ استفاده کرده اند و ستونهای معابد فرعون را حتی در مساجد به کار برده اند.

گرچه خاتم پیامبران یعنی حضرت محمدصلی الله علیه وآله در زمان حیات خود به مصر نرفته، اما مصریان معتقدند که حضرتش مصر را سرزمین ممتاز می دانسته و بارها از جهان آخرت به دیدار آن آمده است. مگرنه آن که مصر برای او بسیار آشنا بوده چرا که به هنگام کودکی طعم عسل شهر بنها را چشیده و کنیزی قبطی داشته است. از این روست که چندین مسجد مصر دارای آثار مقدسی از فرستاده خدا هستند: در اتاقی مخصوص از مزار نوه اش یعنی [امام] حسین علیه السلام (4) در قاهره، چهار تار موی [حضرت] محمدصلی الله علیه وآله، سه قطعه از پیراهن، قطعه ای از چوبدستی و نیز شمشیر او نگه داری می شود. همچنین در چندین شهر مصر سنگهای سیاهی را محترم می دارند که بر آنها نقش بزرگی از پاهای پیامبرصلی الله علیه وآله به چشم می خورد: این آثار شگفت انگیز در شهرهای تنتا، دیسوق، قاهره، در دو محل، و حتی در روستای برومبول در جنوب قاهره، وجود دارد.

اعقاب پیامبرصلی الله علیه وآله، یا آنها که اهل بیت نامیده می شوند، بعدها رجحانی را که جدشان برای سرزمین مصر قایل بود تایید کردند. شماری ازآنان، اعم از زن و مرد در گورستانهای قاهره زیارتگاه دارند. از همان اوان قرون وسطا، آرامگاههای اهل بیت در گورستانهای مصر وجود داشته، گرچه تعدادی از آنها کاملا جعلی است. مقابر قدیسین مسلمان این مزارات را تکمیل کرده اند و مراکز اسلامی جدیدی در مصر بنیان گذاشته اند: در میان این بزرگان مورد احترام، فاتحان عرب مصر به لحاظ تاریخی تقدم دارند، اما غالبا افسانه ای اند و بویژه برای اعلام سلطه اسلام بر سرزمینی مسیحی مذهب ساخته شده اند. بعکس بنیانگذاران فرقه های صوفی که از قرن سیزدهم به بعد سازماندهی شده اند، شخصیتهای واقعی تاریخی اند: فرقه ها که دارای بی نهایت شعبه های خود مختارند، همچنان تا به امروز تاسیس می شوند. همچنین از میان این علما و فقهای اسلامی که در مصر تقریبا همگی از دانشگاه الازهر بر آمده اند، تعدادی مورد احترام و جزء قدیسین به شمار می آیند. سرانجام آن که دراویش بی خانمان و مقدس کسانی هستند از بسیاری جهات مشابه بیگناهان و «دیوانگان » مذهب ارتودوکس روسی. این گونه قدیسین بویژه در مصر فراوانند.

در قاهره آثار به جای مانده از پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله، اهل بیت علیهم السلام یا بزرگان مذهبی همه اعصار بویژه بارز و نمایان است.

قاهره، شهر مناره ها

در واقع قاهره، تنها پایتخت مصر محسوب نمی شود بلکه پایتخت اسلامی سرتاسر منطقه نیل است. بسیاری از داستانهای «هزار و یک شب » در قاهره قرون وسطا اتفاق افتاده است. از عصر فاطمیان، ایوبیان، ممالیک، و عثمانی، مساجد، آرامگاهها، آب انبارهای عمومی، مدارس قرآنی، کاروانسراها یا قصور فراوانی بر جای مانده که قاهره را به صورت گل سر سبد مکانهای مظهر بینش اسلامی در آورده اند. در میان بناهای باشکوه این شهر، ابنیه مذهبی پرشمارترین اند و عموما بهتر نگاهداری شده اند. جهانگردان که از دیدن این تعداد مناره و گنبد - که شهر کهنه را نشانه گذاری کرده اند - شگفت زده شده اند، به توصیف آنها پرداخته اند. در فراسوی این شهر محلات مدرن قاهره نیز مساجد فراوان دارند. آنها غالبا بسیار وسیع و باشکوه اند و مناره های آنها از لحاظ بلندا با سایر مناره ها رقابت می کنند. و گاه به عکس به صورت نمازخانه های ساده ای ساخته شده اند که کمتر به چشم می خورند. گرچه فایده این مساجد از لحاظ معماری و هنری ناچیز و محدود است اما اهمیت آنها در شهر اسلامی قاهره چشمگیر است. (5)

ایمان مسلمانان مصری که از قرون وسطا به بعد زبانزد خاص و عام بوده امروزه با رویکرد مجدد جامعه به اسلام و یکپارچگی آن، تقویت شده است. (6) با این همه مساجد پرشمار قاهره برای پذیرایی از خیل نمازگزاران جمعه کفایت نمی کند: از این رو به هنگام ظهر جماعت نمازگزار فرش و بوریای خود را در خیابانهای اطراف پهن می کنند و برای نماز و شنیدن خطبه های نماز - که از مسجد مجاور پخش می شود - مانع آمد و شد در این خیابانها می شوند. به این ترتیب حال و هوایی اسلامی حتی در لهجه و گفتار شهروندان که به هر مناسبتی از کلمه «الله » استفاده می کنند، بر این شهر حاکم است. در وقت نمازهای پنجگانه از هر سو مؤذن مؤمنان را به اقامه نماز دعوت می کند و این اذان به طرزی گوشخراش از بلندگوها پخش می شود. از رادیو یا تلویزیون دکانهایی که در پیاده روها در هم تپیده اند غالبا صدای رائت سوره ای از قرآن به گوش می رسد. در مراسم ازدواج مشعل به دست هایی که زوجین را احاطه کرده اند در مدح پیامبرصلی الله علیه وآله سرود می خوانند.

وقتی کسی فوت می کند در داخل چادری جلو در خانه او قرآن قرائت می شود. هیچ دکان، سالن یا حتی اتومبیلی وجود ندارد که مزین به قرآن یا دست کم آیاتی خوشنویسی شده نباشد، یا عکسی از مکانهای مقدس مکه در زمان حج آذین نشده باشد. در همه جا تصویر مقابر قدیسین و گاه تنها پنجره هایی مشبک که بر سایه روشن اتاقی مربع باز می شود، جایی که آرامگاه قرار گرفته و گاه آرامگاهی باشکوه و در کنار آن یک مسجد: به هنگام عبور از جلو آن «فاتحه »ای - سوره افتتاحیه قرآن - و یا دعایی برای جلب «برکت » آن قدیس خوانده می شود. در هر زمان در محله ای از این پایتخت وسیع جشنی به افتخار یک قدیس برپا می شود که در آن گروهی چند صد نفری و گاه چند هزار نفری از زایران شاداب و پرخروش را گرد هم می آورد.

قاهره به دلیل آن که مکانهای اسلامی بسیاری را در خود فراهم آورده، به احساسات و اعمال خیر مصریان تعالی می بخشد و به قاهره حالتی از تقدس بخشیده است چرا که حتی محل آن از همان آغاز مقدس بوده است: در این محل در گذشته کوه مقدس مقتم را که در دو سوی شهر قرار گرفته می پرستیده اند و به زیارت آن می رفته اند. تا اواسط قرن بیستم در نزدیکی غاری در کوه مقتم صومعه ای متعلق به فرقه بکتاشیه وجود داشته که بسیار مورد توجه بوده است. انبوه زنان نازا روزهای جمعه به آنجا می رفته اند و روی تخته سنگی که در این صومعه وجود داشته می غلتیده اند تا باروری را بازیابند. در سال 1958 صومعه تعطیل و این منطقه مقدس به منطقه نظامی تبدیل شد. امروزه دیگر این کوه که منطقه نظامی ممنوعه و یا بخشی از شهر جدید است جزء مکانهای مقدس شهر به شمار نمی آید.

محل دیگری وجود دارد که در عصر عثمانی و تا حدود سالهای دهه 1960 محلی دارای برکت محسوب می شده: و این دروازه جنوبی شهر عصر فاطمی است، دروازه ای باشکوه و در دو سویش دو مناره مسجد مجاور. این دروازه باب زویله و یا باب المتوالی نامیده می شود.

گفته شده «متوالی » این بزرگترین مرد مقدس و شفیع عالی مقام نزد خدا، در این جا سکونت داشته و دعای هر رهگذری را که در پای این دروازه عظیم به گل میخهای آن نخی آویزان می کرده مستجاب می کرده است. خاطره این نیایش امروزه محو شده اما نام این فرد مقدس بر محل باقی مانده است.امروز، هنوز می توان ماکت کشتی یی - این نذر ایام گذشته - را که به چهارچوب دروازه وصل شده مشاهده کرد.

الازهر، شکوه اسلام

گرچه کوه مقتم و دروازه متوالی در مقابل موج تجدد نتوانستند مقاومت کنند اما مکانهای مقدس دیگر با قدرت و درخشش تمام از گزند ایام سر بلند بیرون آمده اند. هرگاه به مکانی عالی در مصر فکر می کنیم بلافاصله مسجدالازهر با صحن مستطیل آن و طاقنماهایی که با دقت و ظرافت سفید شده و مناره های پر نقش و نگار آن تداعی می شود. الازهر (شکوفاترین) در چشم مصریها و نیز زایران مسلمان، شکوه اسلام منطقه نیل را تجسم می بخشد. وانگهی الازهر و قاهره از یکدیگر غیر قابل تفکیک اند: شهر به سال 969 از سوی سلسله فاطمیان، شیعیان اسماعیلی، بنیان نهاده شده و مسجد الازهر در سال های 970 تا 971 ساخته شده و بلافاصله به صورت یکی از نخستین دانشگاههای اسلامی در آمده است. این وظیفه نه تنها در گذر ایام تضعیف نشده بل حتی به هنگام استقرار مسلمانان سنی مذهب به سال 1171 از سوی صلاح الدین ایوبی تقویت شده است. در این هنگام الازهر به صورت نماد علوم مذهبی و ایمان سنی درآمد. در الازهر چهار مکتب فقه تسنن به دانش آموزان و دانشجویانی که از سرتاسر جهان عربی اسلامی می آمدند تدریس می شد.

در سال 1902 نویسنده آینده، طه حسین، در سن سیزده سالگی برای آموختن فقه به این دانشگاه آمد، جایی که استادان، نشسته در پای ستونهای بنا به شاگردان خود که در مقابلشان به صورت نیمدایره روی زمین می نشستند، آموزش می دادند. او بدرستی و با شور و حرارت احساسی یک نابینا، فضای حاکم بر الازهر را که مخلوطی از علم و تقدس، عظمت و یکنواختی بوده، به تصویر کشیده است:

«کودک همراه دوست راهنمای خود به پیش می رفت تا به صحن الازهر می رسید. از چند پله مختصری که به صحن مسجد می پیوست بالا می رفت. در این هنگام دلش از خضوع و خشوع پر می شد. جلال و شکوه آن مکان سراسر وجودش را فرا می گرفت. بر آن حصیرهای کهنه ای که بر صحن الازهر گسترده شده بود، آهسته گام می نهاد. بعضی از قسمتهای این حصیر پاره شده و اندکی زمین مسجد برهنه مانده بود. گویا می خواست به گامهای مردمی که از رویش رد می شدند، بر اثر تماس با این زمین پاک و مقدس، اندکی برکت عطا کند. کودک در این لحظه الازهر را دوست می داشت. یعنی هنگامی که مردم از نماز صبح فارغ شده بودند و با حالت چرت و خواب آلودگی، صف نماز را ترک می کردند تا در اطراف یکی از ستونهای الازهر حلقه بزنند و در انتظار یکی از استادان بنشینند و به درس حدیث، یا تفسیر یا اصول یا توحید گوش دهند. الازهر در این هنگام آرام بود. از ازدحام و جنجال غریبی که از آغاز طلوع خورشید تا شامگاهان فضای آن را پر می کرد خبری نبود، بلکه تنها آوای مردمی به گوش می رسید که آهسته و ملایم سخن می گفتند. گاهی صدای جوانی که با آهنگی دلکش و معتدل، قرآن تلاوت می کرد شنیده می شد. گاه کودک از کنار نمازگزاری رد می شد که فرصت نیافته بود در نماز جماعت شرکت کند یا آن که درک جماعت کرده بود، ولی پس از ادای فریضه، زیر لب به خواندن تعقیبات و مستحبات مشغول بود؟ (7)

سپس از صبحدم تا شامگاهان، زمزمه و هیاهوی درس و بحث، تلاوت قرآن و نمازها صحن را و شبستان وسیع نمازخانه و بیوتات دیگر را پر می کرده است. بعدها طلبه که شیخ ازهری می شده اند به روستاهای خود باز می گشته اند و به نوبه خود به دانش آموزان محل درس می داده اند و به این ترتیب تا اواخر قرن نوزدهم یک انحصار واقعی در امر آموزش به وجود می آورده اند.

در این تاریخ، تحجر آموزش در الازهر معروف خاص و عام بود و نوگرایی مصر که از سوی نایب السلطنه های اصلاح طلب رهبری می شد، الازهر را به صورت نهادی عقب مانده و نامناسب جلوه گر ساخته بود. از سال 1872 به بعد، اصلاحاتی چند، تنظیم محتوای دروس، برنامه ها و نوع مطالعات را امکان پذیر کرده است، به همراه برگزاری امتحانات، ورود درسهای غیر مذهبی و جدایی سطوح ابتدایی، متوسطه و عالی. در سالهای دهه 1930 نخستین دانشکده ها تاسیس شد. آنها که غیر متمرکز بودند در ساختمانهای مدرن جای گرفتند. سرانجام آن که از سال 1961 به بعد، برنامه های الازهر برای مواد غیرمذهبی و تا سطح عالی از روی برنامه های مدارس دولتی گرته برداری شد.

بنابراین الازهر به صورت دانشگاهی واقعی درآمد مجهز به دانشکده های وابسته در قاهره و در تمامی ایالات مصر، گرچه سطح کلی دروس عموما پایین تر از سطح دانشگاههای لائیک است، با این همه به دلیل آموزشهای مذهبی و تعلیمات منحصربفرد این دانشگاه در خصوص زبان عربی کلاسیک، مسلمانان از سرتاسر جهان، از جمله از اندونزی و تمامی آفریقا، همچنان به این دانشگاه چشم دوخته اند. الازهر مثل هر مسجدی در ساعات میان نمازها مکانی است برای تامل و در خود فرورفتن، جایی که دانشجویان دفتری در دست در صحن آن به مرور درسهای خود می پردازند. در اوقات بیکاری، برخی بر فرشهای نرم و در کنار ستونهای نمازخانه به خواب می روند.

الازهر تنها یک مجتمع فرهنگی و آموزشی نیست، بلکه نوعی پایگاه اخلاقی نیز هست. شیخ الازهر فتواهایی صادر می کند که با فتاوی مفتی مصر برابری می کند. بنابراین آوازه الازهر همچنان چشمگیر باقی مانده است. دیگر مساجد قاهره احتمالا بیشتر مورد توجه گردشگران است، مثل مساجد قرون وسطایی سلطان حسن یا مسجد ابن طولون، مساجد دیگری وجود دارند که نماد غرور ملی اند مثل مسجد ارگ، که محمد علی در قرن نوزدهم بنا کرده است. اما مسجدی که همواره حتی در آسیا یا آفریقای سیاه بدان به حیث پایگاه اسلام تسنن استفاده می شود مسجد الازهر است. الازهر که هاله ای از تقدس و اسطوره بر سر دارد و نهادی علمی به شمار می آید، معتبرترین مسجد در انبوه بی شمار مساجد قاهره و تمامی مصر است و الگوی نهایی برای کوچکترین نمازخانه ها و حقیرترین مدرسه های قرآنی.

مزارهای مشهور قاهره

مزار حسین علیه السلام و زینب علیهاالسلام

روبروی الازهر مناره های دیگری که در قرن نوزدهم بر پا شده و از معماری ترکیه الهام گرفته سر بر آسمان می سایند: و اینها مناره های مسجد - مزاری است که گفته می شود سر امام حسین علیه السلام، نوه پیامبرصلی الله علیه وآله - که به سال 680 در کربلا کشته شده - در آن مدفون است. این سر که به سال 1153 در عسقلان (8) کشف شده و به قاهره آورده شده، منشا نیایشی پرشور و احساسی است که از بیش از هشت قرن پیش تاکنون به سردی نگراییده است. بنابراین مسجد که در سال 1873 از سوی اسماعیل، خدیو مصر بازسازی شده شامل شبستانی وسیع است مجهز به ضریحی زیبا از نقره. در این شبستان است که زایران طواف می دهند و می کوشند از خلال مشبک دومی از چوب، این «تابوت » گرانبها و دست نیافتنی را مشاهده کنند.

جا دارد از مشهورترین متنی که در آن به [امام] نام حسین علیه السلام اشاره شده، یاد کنیم: در کتاب «بن بست دو قصر» نوشته نجیب محفوظ، خانواده ای که به صحنه آمده، ارادت خاصی به [امام] حسین علیه السلام دارد. امینه که مادر خانواده است و از اتاق خود بیرون نمی آید با تماشای مناره های حرم [امام] حسین علیه السلام از روی تراس در آرزوی زیارت آن است. پسر او کمال، که آزادی عمل بیشتری دارد، عادت کرده با [امام] حسین علیه السلام درد دل کند و «از عشق خود با او بگوید، از وحشتی که از شیاطین و بدکاران دارد و از ترسی که تهدیدهای پدرش در دل او می اندازد; او از امام حسین علیه السلام برای موفقیت در امتحاناتش که هر سه ماه باید از سر بگذراند یاری می طلبد. سپس از او تمنا می کند شبی به خوابش بیاید تا رودررو با او راز دل گوید. و با وجود آن که عادت دارد هر صبح و شام از جلو حرم او بگذرد - چیزی که از بار هیجانات او می کاهد - اما هر بار از خواندن «فاتحه » [زیارتنامه؟] غافل نمی ماند و عادت نتوانسته شور و شوقی را که او احساس می کند بزداید و دیوارهای بلند مسجد و دعوتی به هنگام هر نماز از بلندای مناره سر به فلک کشیده فریاد می شود قلب او را به تپش در می آورد». (9)

این مزار نه تنها دور افتاده و مهجور نیست بلکه در بطن محله ای قرار گرفته که در فروش کتب مذهبی و چاپ مرثیه ها و ادعیه مختلف تخصص یافته است. وانگهی مقر شورای عالی فرق صوفی در میدان [امام] حسین علیه السلام قرار گرفته است. در دکانهای شلوغی که اطراف حرم فعالیت می کنند نه تنها قرآن و کتابهای مذهبی در معرض فروش قرار گرفته بلکه تسبیح از همه قسم و هر اندازه، تعویذ که به گردن کودکان می آویزند یا برای رفع چشم زخم به دیوار اتاق آویزان می کنند، انواع عطرها و اسباب بازی ها پلاستیکی به چشم می خورد. مشاغلی که در قسمت ورودی نیمه حرم های بزرگ مصر رواج دارد. محله [امام] حسین علیه السلام، عالیترین محله برای برگزاری جشنها نیز هست: به هنگام سالگشت تولد پیامبرصلی الله علیه وآله، اعیاد بزرگ اسلامی و در شبهای ماه رمضان، مقامات دولتی چادرهای الوان بزرگی در صحن جلو مزار برپا می دارند. به هنگام برگزاری مراسم بزرگ شخص ریاست جمهوری برای شرکت در نماز حضور می یابد، شبهایی که نماز رسمی برگزار می شود فرقه های اصلی صوفی، قاریان قرآن و مشهورترین علمای روحانی شرکت می کنند.

بویژه در ماه رمضان گردشگران خیابانی، شب هنگام، آنگاه که قاهره در زیر نور لامپهای رنگارنگ نئون می درخشد به گردش در این میدان رغبت زیادی نشان می دهند. گروهی برای افطار در رستورانهای پرشمار محله و یا اقامه نماز صبح، برای خرید اسباب بازی و تماشای جمعیت پر زرق و برقی که برای گردش به محل آمده است به این میدان روی می آورند. در این جا مردم به خوردن شیرینی و آجیل می پردازند، در قهوه خانه خان الخلیلی چای صرف می کنند، و به سوق توریستها - که در کنار میدان [امام] حسین علیه السلام قرار دارد - سر می زنند. تا حدود جنگ جهانی دوم در برخی از قهوه خانه های نزدیک، نقالها به روایت داستان حماسی بنی هلال می پرداختند; امروزه در غیاب نقالها، گاه خواننده هایی را می بینیم که جماعتی علاقه مند را گرد خود فراهم آورده اند. تا نیمه های شب، حتی تا دو ساعت از نیمه شب گذشته در خیابانی که الازهر را از میدان [امام] حسین علیه السلام جدا می سازد، اتوبوسها پر از مسافر است، یافتن تاکسی خالی دشوار است و غوغا و هیاهوی سرسام آور گوش ها را می آزارد.

[امام] حسین علیه السلام در این کشور تالی مؤنثی دارد به نام سیده زینب علیهاالسلام که صحت وجود مزار او در قاهره محل تردید است. گفته می شود او خواهر [امام] حسین علیه السلام و نوه پیامبر صلی الله علیه وآله است. این بانوی مقدس که از عصر عثمانیها به بعد به صورت نماد تقدس قاهره درآمده بر جای دیگر اعقاب مؤنث پیامبرصلی الله علیه وآله نشسته که قدیمتر و دارای تاریخ و سرگذشت صحیحتری هستند. با شفاعت زینب علیهاالسلام است که عثمان ماجراجو - قهرمان «رمان بیبرس » (که گفته می شود در عصر ممالیک روی داده) ماجراجویی که خوش گذرانی هایش بر تقدس او سایه افکنده - از مرگ نجات می یابد. عثمان که تحت تعقیب امیر بیبرس - که بعدها دوست وفادار او می شود - قرار داشته به آرامگاه این بانوی مقدس پناه می برد: ماجرا که در اوایل قرن نوزدهم روی داده ریشه در مصر عهد ممالیک دارد، عصری که بیبرس به آن تعلق داشته است. این داستان بسیاری از آداب و رسوم معمول در آرامگاه قدیسین را که بست و پناهگاه بوده، به تصویر کشیده است:

«این محل مسجد و زیارتگاهی است که به قلبهای شکسته تسکین و آرامش می بخشد، آرامگاهی که انوار الهی بر آن می تابد و جایگاهی که کسی را فریب نمی دهد; پنجره هایی رو به خیابان دارد با طارمی های مسی. هنگامی که عثمان به بلندای پنجره رسید سریعتر از برق به بالا پرید و در حالی که به یکی از پنجره ها آویزان می شد فریاد می زد: ای بانوی مهربان، ای حامی قاهره، تقاضا می کنم به من کمک کن، به تمنای من گوش کن، به پایت می افتم، مرا از خود مران، مرا از درد و رنج برهان و این سربازان را دور کن ». (10)

آرامگاه سیده زینب نیز نام خود را به محله مجاور بخشیده است، محله ای متعلق به عصر نوین اما نه چندان دور از مرکز معنوی شهر یعنی میدان [امام] حسین علیه السلام و الازهر بسیاری از مؤمنین هر دو حرم را یکی پس از دیگری زیارت می کنند و از این مجاورت خجسته برای طی طریق در مسیری واقعا مقدس استفاده می برند.

[حضرت] زینب علیهاالسلام همچون خویشاوندان مقدسش در قاهره (نفیسه، فاطمة النبویه، عایشه یا سکینه) نشانگر قدر و منزلت والایی است که مسلمانان مصری برای زنان قایلند: تعداد زنان مقدس، هر چند در اقلیت هستند، اندک نیست. شاید این تاوان وزنه چشمگیر زنان در احترام مذهبی آنها به مقابر است. آنها که از نماز گزاردن در مساجد محرومند در مزارات و مقابر مفری می جویند. امینه نجیب محفوظ به همراه پسرش کمال به هنگام زیارت حرم [امام] حسین علیه السلام، در میان انبوهی از زنان زایر است که به این مهم توفیق می یابد:

«موج زایران زن که با کندی به پیش می رفت کم کم آنها را به جلو می راند و آنها پس از مدتی خود را در نزدیکی ضریح یافتند... او در حالی که بی وقفه زیر لب دعاهایی زمزمه می کرد دستی به دیوار کشید و بر آن بوسه زد. دلش می خواست مدتی سر پا بایستد یا برای تماشا و در خود فرو رفتن در گوشه ای بنشیند و بعد، از نو طوافی مجدد بکند. اما خادم حرم مراقب همه جا بود و به هیچ کس اجازه توقف نمی داد و با چوبدستی بلند خود به علامت هشدار می خواست حرکت کنند و کار زیارت را قبل از وقت نماز جمعه به پایان برند». (11)

گورستانهای مقدس قاهره

در مقابل قطب مقدس دوگانه میدان [امام] حسین و مسجد اعظم الازهر قطب دیگری وجود دارد که در شرق شهر قدیم قاهره واقع شده است: و این گورستان عظیم قرافه است که در پای کوه مقتم قرار گرفته و به قدری افراد مقدس و از اهل بیت - غالبا مجعول - در آن دفن شده اند که آن را امروز شهر مردگان می نامند. از قرن دهم به بعد کتابچه های بسیاری با عنوان راهنمای زیارت در قرافه نوشته شده که در آنها آرامگاههای مختلف این گورستان معرفی شده است. جهانگردان عرب - ابن جبیر در سال 1183، ابن بطوطه در1327 - قرافه را یکی از بزرگترین گورستانهایی معرفی کرده اند که تعداد بسیاری از قدیسین در آن دفن شده اند. هر مقبره به صورت مسجدی کوچک است، خانه ای کوتاه در میان یک چهار دیواری. از دور، گنبدها بر آرامگاه خلفا، سلاطین و بزرگان دینی نشان نهاده اند. انزوا و آرامش محل، همان گونه که ابن جبیر اشاره کرده بیشتر مقبول طبع زهاد بوده تا عیاران و بیشتر مناسب اعمال عبادی بوده تا هماغوشی های پنهان. در واقع گورستان قرافه به طور دایم و بویژه محلی است که زنان به زیارت آن میل وافر دارند: «از ده قرن پیش تنها پایتخت اسلامی که در آن زنان به صورت انبوه برای رفتن به گورستان از خانه خارج می شوند، شهر قاهره است ». به هنگام زیارت اموات که روزهای جمعه نیز در اعیاد مهم مذهبی انجام می شود، زنها، همچنان به صورت انبوه به قرافه می روند. این گورستان در قرن بیستم بسیاری از رازهای خود را از دست داده است، کوچک و محدود شده و جایش تغییر یافته است، چرا که یک محور مهم بدون توجه به تقدس آن بیرحمانه، بافت آن را دریده است. قبرها ویرانه شده اند و بر برخی از آنها خانه هایی ساخته شد، اما قرافه همچنان مرکزیت خود را به حیث یک مکان اسلامی مصری حفظ کرده است. بسیاری از مزارهای آن که برخی بسیاری قدیمی اند به عصر فاطمیان تعلق دارند. آنها از جمله مزارهایی هستند که زایران بسیار دارند. مهمترین آنها آرامگاه امام شافعی، بنیانگذار مذهبی است که نام او را بر خود دارد، عالم بزرگی که به سال 820 وفات یافته است. آرامگاهی که امروزه وجود دارد بنای زیبایی است متعلق به عصر ایوبیان. بر بالای گنبد که تاریخ 1772 بر خود دارد ماکت فلزی یک کشتی نصب شده که در گذشته و به هنگام فصل زیارت، از گندم و روغن پر می کردند. تا اواخر قرن نوزدهم، حرکتها و صداهای این نوع جدید بادنما نشانه هایی واقعی برای طالع بینی تفسیر می شد. مقبره شافعی نام خود را به تمامی بخشهای مجاور قبرستان که فقط محله «امام » نامیده می شود. بخشیده است امروزه این محل پایانه خطوط اتوبوسرانی و یک محله مردمی واقعی است، محله ای که زندگان در بطن قبور درگذشتگان - که گرد مزار امام شافعی فراهم آمده اند - سکونت گزیده اند. یک بازار روز بسیار شلوغ در هر جمعه بر پیاده روها و جلو مقابر بر پا می شود و هر کس می داند که می تواند همه چیز در بازار محله امام شافعی پیدا کرد.

اما تنها برای خرید به این محله نمی روند. امام شافعی در مصر، همچنان به صورت یکی از بزرگان مذهبی مورد احترام باقی مانده است. پدیده بی سابقه این است که از سرتاسر مصر مردم برای دادن نامه به امام شافعی - که به داخل آرامگاه او می اندازند - به این محل سرازیر می شوند، نامه هایی که در آنها در خواستهایی عنوان شده است ضمن آن که هدایایی به صندوق نذورات می دهند. در سال 1965 در اثری جامعه شناختی از سید اویس، تعدادی از این نامه ها مورد مطالعه قرار گرفته است. این نامه ها از همه قسم اند: فلان دهقان از امام درخواست کرده کمک کند تا مرغش را که گم شده یا دزدیده شده بیابد، یکی دیگر با الحاح و تمنا از او خواسته کمک کند در محاکمه ای که دارد پیروز شود، دیگری تقاضا کرده بیماری اش را شفا بخشد یا زن بیوه ای درخواست کرده قاتلان شوهرش شناخته شوند و جز اینها.

نگهبان مزار تایید می کند نامه هایی که مستقیما یا از طریق پست به داخل ضریح ریخته می شود، از لحاظ حجم و محتوا از سی سال پیش تاکنون تغییری نکرده است، چرا که معجزات اخیر ایمان خیل انبوه زایران به امام شافعی را تضمین کرده است.

با این همه دیگر از معجزات با ابعاد بزرگ اسلامی، مثل آن که در اوایل قرن هجدهم در قاهره روی داد، خبری نیست. در آن زمان امام به حدی مورد توجه مردم بود که رستگاری و نجات بشریت را به او نسبت دادند: قضیه از این قرار است که «در سال 1735 در قاهره شایع شد که پایان دنیا فرارسیده و رستاخیز عمومی در روز جمعه بعد اتفاق خواهد افتاد... سرانجام روز جمعه وحشتناک فرارسید و هیچ اتفاق خارق العاده ای روی نداد. شنبه صبح شایع شد که فلان عالم گفته که سیدی احمد البدوی سیدی الدسوقی و سیدی الشافعی شفاعت کرده اند و از خداوند خواسته اند پایان دنیا روی ندهد و خداوند درخواست آنها را اجابت کرده است ». (12)

اولیا و بزرگان مذهبی حامی ولایات

با اشاره به نامهای احمد البدوی و ابراهیم الدسوقی، موضوع ایالتهای مصر مطرح می شود. بدیهی است که قاهره، مساجد و مزاراتش بی بدیل است و هیچ شهر مصر چنین تقدسی ندارد. با این همه نقشه مکانهای مقدس مصر حاکی از پراکندگی است و در جای جای آن به این نوع اماکن بر می خوریم، اماکنی که در میان آنها مزار بزرگان دین شبکه ای متراکم را تشکیل می دهد. در هر شهر بزرگ کسی از اولیاء الله وجود دارد که شهر کم و بیش از او هویت می یابد. هر مسلمانی که از طنطا، چهار راه دلتا دیدار کند به زیارت بدوی پرآوازه که به سال 1276 در گذشته، کسی که در میان همه مقدسین کشور از همه بیشتر مصری است و زیارتش برای هر مصری از اهم امور محسوب می شود، خواهد رفت. در دسوق، شهر دیگر منطقه دلتا به زیارت ابراهیم الدسوقی این دیگر بزرگ مرد دینی قرن سیزدهم می روند، کسی که حرم او در کنار نیل بر پا شده است: شبهای عید زایران در کنار ساحل ماهی کباب می کنند و تنها آتش اجاقهای آنهاست که شب دلتا را ستاره باران می کند، در حالی که دیگر زایران به کمک قایقهایی از رود می گذرند. در اسکندریه، مسجد ابوالعباس المورسی در میان هزاران آرامگاه اقماری، در کنار دریای مدیترانه قرار گرفته است و زایران بسیار دارد. در جنوب، در مصر علیا بزرگترین زیارتگاه اسلامی منطقه، مزار عبدالرحمان القناوی، این بزرگ مرد مذهبی قنا است. در درجه دوم اهمیت در همین منطقه مصر علیا مزار باشکوه ابوالحجاج در القصور است که گردشگران بخوبی می شناسند، زیرا مسجد - آرامگاه او مستقیما بر معبدالقصور بر پا شده و تاییدی است بر پیروزی اسلام بر شرک قرون گذشته.

همه مصریان، دست کم به اسم، این اولیاء و بزرگان دینی را که از مصر عهد ممالیک به میراث مانده اند، می شناسند. در همه جا آداب و رسوم مذهبی یکسان و در حال و هوای مشابهی معمول است. اگر آرامگاهی دارای عظمت و اهمیت آنهایی که بر شمردیم باشد همواره با مسجدی همراه است و بنابراین دارای مناره و گنبدی است که در زیر آن محل دفن آن مرد مقدس قرار گرفته است به همراه شبستانی وسیع مفروش با قالی. در وسط یک ضریح پوشیده با پارچه ای غالبا مزین به اشیای نذری با حصاری مشبک. در گوشه ای صندوقی نهاده شده برای دریافت نذورات زایران. هر یک از این بزرگان مذهبی روز خاصی در هفته دارد که زایران بیشتر در همان روز برای نیایش او می آیند. زن و مرد به صورت مختلط و غالبا همراه با کودکان در جهت مخالف عقربه های ساعت و به تقلید از طواف کعبه دور ضریح می چرخند. همان گونه که قبلا گفته شد زایران زیر لب دعایی زمزمه می کنند دست به دعا بر می دارند و سوره ای از قرآن را قرائت می کنند، دست به ضریح می مالند و لباسهای خود را با آن متبرک می سازند، سپس دست خود را به صورت می کشند تا از امواج مقدسی که از آرامگاه ساطع می شود صورت خود را مستفیض سازند. پدرها فرزندان خود را سر دست بلند می کنند تا مرقد را ببینند و مادران به بچه ها نشان می دهند چگونه مشبک اطراف مرقد را لمس کنند تا برکت بگیرند. اگر شلوغی و فشار زیاد نباشد بسیاری در داخل شبستان بر زمین می نشینند تا در فضای شگفت دیگر محل مستحیل شوند. زایران در یک به هم آمیختگی و محبت تعجب آور، در کنار هم استراحت می کنند و علی رغم ممنوعیت ها غذا می خورند، زنان بچه های خود را شیر می دهند و بچه ها با خنده و شادی به هر سو می دوند.

در این مکان همه تجلیات ایمان بروز می کند، به صورتی رازگونه یا نمایشی، سریع یا با طمانینه و از زمزمه زیر لب تا فریاد، از کنجکاوی بلاقید تا خلسه عرفانی و از خنده تا هق هق گریه. هر کس به شیوه خود شفاعت مرد خدا را برای شفا، رفع یک ناراحتی و یا درخواستی دیگر، طلب می کند. در زیر گنبدهای بلند صداها که نام این قدیس را تکرار می کنند، طنین می افکند. حتی صدای پای این موج جمعیت به تنهایی استغاثه ای است; چهره ها در زیر نور چراغهای نئون بیانگر عشق است، اعتماد و سعادت. امواج مداوم زایران در این حرفها احساس غریبی از حرارت عشق و کشش به سوی این مرد مقدس و به یاری او به سوی خداوند - که همه چیز از او انتظار دارند - ایجاد می کند. (13)

تردیدی نیست که چنین استقبالی تنها شامل حرمهایی می شود که از سرتاسر مصر زایر و طرفدار به سوی آنها روان است. در واقع در زمینه نیایش اولیای دین چندین سطح وجود دارد: سطح ملی، سطح ناحیه ای و سطح محلی. سطح محلی را نباید دست کم گرفت چرا که گنبد حقیر یک مرد مقدس حتی کم اهمیت در یک روستا یا یک محله برای فرد مؤمن یک مکان عالی اسلامی به شمار می آید، به طوری که هر روز به زیارت آن می رود. از آرامگاه با شکوه بدوی در طنطا تا گنبد سفید رنگ شیخ روستا، مقابر این اولیای دین جهانی همگون را تشکیل می دهند که در آن هیچ رخنه ای وجود ندارد. هرم شفاعت کنندگان این سطوح مختلف را توجیه می کند اما جدایی در آن راه ندارد، از این رو در خصوص آرامگاههای پراهمیت، تنها یک مدفن وجود ندارد بلکه در آرامگاه هر فرد مقدس مقابر افراد خانواده او، پیروان و جانشینانش در ابعادی کوچکتر، گرداگرد مدفن اصلی قرار گرفته اند. آنها همانند دوران حیات، شیخ خود را همراهی می کنند. به این ترتیب زایر در این مکانهای مشحون از برکت نه تنها از شفاعت شخص شیخ بلکه از شفاعت های فرعی این گروه مستفیض می شود. پیوندهای وابستگی در آن دنیا تداوم می یابد: مردان مقدس کم اهمیت تر به شیخ و مراد خود رجوع می کنند که خود به پیامبرصلی الله علیه وآله این شفیع نهایی نزد خداوند، مراجعه می کند.

در قاهره یا در ایالات، علی رغم تنوع این بزرگان مذهبی مورد احترام و نیز خود مکانهای مقدس، نکاتی وجود دارد که در همه آنها یکسان و ثابت است: نخست آن که محل این زیارتگاهها در جایی قرار دارد که از طغیان نیل در امان است، طغیانی که دره را تا سد بزرگ سودان به زیر آب می برده است. این مکانهای مرتفع غالبا از عصر باستان به جای مانده است. مقابر را بر بلندیهای بقایای قبل از اسلام بر پا داشته اند. در مصر، این کشور بدون پستی و بلندیهای چشمگیر، این بلندیها که گاه بزحمت به چشم می خورد، عمیقا با مذهب درآمیخته است: چند پله و یک آستانه در ارتفاعی کمی بالاتر، مدخل مکان مقدس را تشکیل می دهد. در این جاست که زایران به احترام برکت و تقدس حرم کفشهای خود را از پا بیرون می آورند.

عنصر ثابت دیگر نیایش بزرگان دینی، در مصر، فقدان تصویر و شمایل این قدیسین است که به محل اهمیت بیشتری می بخشد: هیچ تصویر و شمایل مقدسی جایگزین استعانت از مرقد و حرم این بزرگان مذهبی نمی شود، یعنی بعکس آنچه در قرون چهارده و پانزده در غرب مسیحی مذهب اتفاق افتاد برای «دیدن » این مرد مقدس، فرد مسلمان معتقد باید شخصا به زیارت آرامگاه او برود، مگر آن که سعادت دیدار او را در عالم مافوق الطبیعه داشته باشد. چهره مرد خدا، آرامگاه اوست. و این گفته می رساند که مکانهای عالی اسلامی در مصر بیش از یک مکان جغرافیایی است. همان گونه که صحن و مناره های الازهر علم مذهبی را تجسم می بخشند، گنبدها و ضریح حرمها نماینده شخصیتها و بزرگانی هستند که مدفن آنها را در خود جای داده اند.

مولدها، زیارت قبور

برای بزرگداشت این اولیای دین، مراسم زیارت مزارهای مصر یعنی «مولد»های پرآوازه را برگزار می کنند. به پاس احترام به [امام] حسین علیه السلام، زینب علیهاالسلام، بدوی، ابراهیم الدسوقی و عبدالرحیم القنوی، بزرگترین اجتماعات مذهبی مصر و شاید جهان عرب تشکیل می شود، اجتماعات و مراسمی به افتخار اولیای دینی که در هیچ کجای جهان اسلام با چنین عظمت و شکوهی برگزار نمی شود. به حسب تقویم اسلامی (قمری) یا قبطی (شمسی) مراسم مولد یک یا دو بار در سال به قدمت یک هفته اجرا می شود.

زایران که تعدادشان به دو میلیون نفر می رسد در این زمان خاص که برکت از جانب این بزرگان مذهبی ساطع می شود به سوی آرامگاه آنها روان می شوند. برخی از آنها عبوری هستند اما دیگران که گاه از اقصی نقاط مصر آمده اند تمام هفته را در جوار آرامگاه اقامت می کنند. در شهرهایی که هنوز حال و هوای روستایی دارند، نظیر طنطا، دسوق، زایران بر زمینهایی که شخم زده شده مستقر می شوند. آنها در قاهره چادرهای خود را در کوچه های مجاور [حرم] بر پا می دارند. در این جا، زیر همین چادرهایی که وابسته به یکی از فرقه های صوفی و شیخ آن است روستاییان سرگشته در شهر روزها به آشپزی و گفتگو مشغول می شوند. و شبها با ناله های حزین به «ذکر» نام خدا می پردازند. تمام مراسم و نشست آنها (حفره) تحت ریاست و نظارت شیخ به انجام می رسد. اعضای فرقه با قرائت ادعیه و مرثیه هایی که از قرآن و دعاهای بنیانگذار فرقه استخراج شده آغاز می کنند. سپس از جای بلند می شوند و ضمن حرکاتی موزون به چپ و راست که بتدریج سریعتر و قویتر می شود نام خدا را بر زبان جاری می سازند. رقص آنها غالبا با موسیقی و آواز - که از سوی ارکستری کوچک با ترکیب مختلف: فلوت و دایره و گاه ویولون به همراهی خواننده ای الهام گرفته - همراه است. مراسم که بعد از غروب آفتاب شروع می شود، به همراه هلهله و شادی، ساعتها به طول می انجامد. برخی به حالت خلسه فرو می روند و تعدادی از پای در می آیند در حالی که قویترین آنها، همچنان موزون و آهنگین و غرق در نشئه سرور الهی ادامه می دهند.

برای جلب برکت الهی یا به حیث نذورات، هدیه ای (نذر) به شکل پول نقد یا حیوان قربانی، تقدیم می کنند. از این رو در طول هفته «مولد» در وسط چادرها انواع حیوانات قربانی چون گوسفند، بز و گاه گوساله دیده می شود که گوشت آنها پس از ذبح میان مستمندان تقسیم می شود. مراسم زیارت مدتهای مدید به شکل یک بازار مکاره واقعی درآمده بود، بازاری سالانه با اهمیت اساسی برای دهقانانی که به شهر آمده بودند. گرچه هنوز هم می توان از این بازار خرید کرد اما اهمیت گذشته خود را از دست داده است. مراسم «مولد» یک جشن مردمی نیز هست که تا حدود سال 1900 با خیمه شب بازی، سایه بازی، نمایشهای عروسکی و نقالی شور و غوغایی داشته و امروزه شاهد مسابقات تیراندازی، سیرک و عملیات آکروباسی است. جهانگردان اروپایی قرن نوزدهم، همچون ممیزان و سانسورچیان اصلاح طلب امروزی بر جنبه های غیر دینی این مراسم این بازارهای مکاره و این فرصتهای اختلاط تاکید ورزیده اند و نتیجه گرفته اند که جنبه مذهبی در آنها بسیار ضعیف بوده است. و اما زایر معتقد است که فعالیتهای غیر مذهبی او و مراسم مذهبی اش را نباید از یکدیگر جدا دانست. مگر نه آن که آن عالم ربانی که به زیارت مرقد او می روند و مهماندار آنهاست لذتهای جسمانی و روحانی را توامان به آنها ارزانی داشته است؟ در مراسم «مولد» از سوی ثروتمندان غذا به مستمندان داده می شود و از هر رهگذری پذیرایی می شود. و این زایران اعم از آن که برای زیارت مرقد مراد خود آمده باشند یا برای تماشای نمایشهای آکروباتیک، برای گفتن «ذکر» آمده باشند یا خرید اسباب بازی، جامعه ای یکپارچه و همدل را تشکیل می دهند.

مذهب همچنان در دل توده مردم زنده و پویاست

با توجه به مطالبی که در سفرنامه های جهانگردان اروپایی آمده، مطبوعات اصلاح طلب مخالف مراسم مولد، غالبا این مراسم را چون اعیاد پرآشوبی به تصویر کشیده اند که همه چیز در آنها یادآور کفر و الحادی است که از دوران فراعنه به ارث مانده است و هیچ چیز آنها اسلامی نیست. در این نوشته ها نیایش مکانهای مقدس اسلامی در مصر به طور کلی به زیر سئوال رفته است. از حدود یک قرن پیش زیارت مرقدها و مزارها، نذر و نیازها، درخواست شفاعت و به طور خلاصه پرستش بزرگان مذهبی انتقادهای بسیاری را از سوی اصلاح طلبان اسلامی - و امروز اسلام گراها - برانگیخته است.

آنها از پیروان این اولیای دینی انتقاد می کنند که میان انسان و خدا واسطه ای قرار داده اند و به این ترتیب با شریک ساختن فلان قدیس یا حتی خود پیامبرصلی الله علیه وآله با خدا به وحدانیت خداوند در اسلام خدشه وارد کرده اند، و از این رو متهم به شرک و واپس گرایی شده اند. اصلاح طلبان اسلامی تجدد عقل گرا و اسلام ناب را تواما توصیه می کنند. بدون تردید موفقیت مکتب اصلاح طلبی موجب تعدیل این آداب و رسوم شده است و اعمالی را که همه مصریها رعایت می کرده اند - نظیر مراسم مولد - به روستاییان و افراد پایین جامعه منحصر کرده است. با این همه مقاومت سرسختانه متعصبان و نرمش آنها در انطباق با مقوله اصلاح طلبی، نشان از ریشه دار بودن این باورها دارد. دیده شده مصریهایی که مایل به طرفداری از عقاید اصلاح طلبان هستند، باز هم هرگاه لازم شود به زیارت فلان آرامگاه روی می آورند. یحتمل تجلی اعتقادات مردمی تعدیل شده باشد اما از میان نرفته است. مؤمنان به لطف و برکت دیدارها و زیارت قبور بزرگان دینی خود را از خلال آنها به پیامبرصلی الله علیه وآله و به واسطه او به خدا نزدیکتر احساس می کنند. تحمل ناملایمات سفر و هزینه های زیاد آن و رسیدن به جایی که اولیای دین آرمیده اند فرد مؤمن را به خدا نزدیک می کند و دعای او را با شفاعت این قدیسین به بارگاه ملکوتی می رساند.

تا حدود یک قرن پیش مکانهای عالی اسلامی در مصر مشابه آنانی بودند که گفته شد: الازهر، [الامام] الحسین علیه السلام و زینب علیهاالسلام، شافعی، بدوی... امروزه همین نامها به گوش می رسد، مکانهایی که موجب فر و مباهات مصریهاست که در سرزمینی زندگی می کنند که همواره مقدس بوده است. با این همه، این تداوم نباید باعث اشتباه شود چرا که سیاهه مساجد بزرگ و حرمها بسته نشده و امکان تغییر و تحول وجود دارد. بناهای جدید مذهبی، همچنان ساخته می شوند، مساجد مدرن با مراجعانی فزاینده، پایگاههای اصلاح طلبان اسلامی یا منابر شیخ های پر حرارت. در عین حال سالی نیست که قدیسی تازه رخ ننماید و آرامگاه او زیارتگاهی است جدید. بدون تردید مصر همچنان برای عرضه مکانهای عالی اسلامی فراخوانده شده است.

پی نوشت ها و مآخذ

1- گاستون ویت (ژحخج ذرژژچب)، مساجد قاهره، هاشت،1966، ص 10

2- رک: بقره /61; یونس /87; یوسف /21 و99; زخرف /51.

. 3- " L؛Abrege des merveilles " Sindbad, 1984, P.277

4- طبق روایات شیعی مرقد امام حسین علیه السلام در کربلا است - م.

5- درخصوص معماری نگاه کنید به کتاب کوچک تحسین برانگیز گاستون ویت wiet Gaston که در صفحات قبل به آن اشاره شد، کتابی که راهنمای توریستی ریشار.ب. پارکر (Richard. B. Parcker) و... تحت عنوان «بناهای اسلامی در قاهره، راههای عملی » آن را تکمیل می کند.

6- درخصوص حال وهوای اسلام در مصر نگاه کنید GREPO «مصر امروز، تداوم و تغییر»1976 - 1805 مرکز ملی مطالعات علمی،1977; و بویژه مقاله عالی ژاک ژومیه (Jacques Jomier) «مسلمانان » ص 44 تا57; نیز نگاه کنید ژاک ژومیه «اسلام واقعی در مصر» مطالعات اسلامی، شماره 35، 1994.

7- طه حسین، «آن روزها» ترجمه حسین خدیو جم چاپ چهارم انتشارات سروش، ص 114.

8- عسقلان، شهری از دوران کنعان واقع در فلسطین - م.

9- نجیب محفوظ، بن بست دو قصر1956، ترجمه فرانسه در1987، ص 71.

10- «سرآمد ولگردان، رمان بیبرس » ترجمه ژرژ بوهاس - انتشارات سندباد،1986، ص 77.

11- نجیب محفوظ، «دو قصر»، ص 227.

12- عبدالرحمان الجبرتی، عجایب زندگینامه ای و تاریخی، ترجمه شفیق منصور، قاهره 1889، ج 2، ص 12.

13- پیرامون نیایش بزرگان دین اسلام در مصر نگاه کنید کاترین مایورژ ائوان «شفاعت اولیاء در اسلام مصری: در باب سید البدوی »، سالنامه اسلام شناسی، شماره 25، ص 363 تا 388; و «نیایش اولیاء اسلامی در مصر» نوشته هانری شامبر لوار و کلودگیو، 1994، ص 61.

×1- ذچسچخ زس ش چت -

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان