بنیاد پژوهشهای اسلامی - گروه قرآن و گروه ترجمه عربی
در بامداد روز دوشنبه 25/3/2003م بر آن شدم تا به کتابخانه عمومی امام امیرالمؤمنین علیه السلام بروم. از درِ باب القبله صحنِ امیرالمؤمنین وارد خیابان رسول شدم و از پله های سنگی بازار کوچک «حُوَیش» بالا رفتم و از کتابخانه عمومیِ حکیم و مسجد هندی و کوچه های فرعی بازار گذشتم. در برخی از این کوچه ها مدارس علمیه قدیمی و آثار تاریخی دیده می شود که یکی از آنها مدرسه بزرگ آیة اللّه سید کاظم یزدی (صاحب عروة الوثقی) است که در روزگار شکوفایی و اوج والاییِ آن، آکنده از طلاّب علوم دینی و پیشگامان معرفت بوده است، ولی امروز ستونهای این ساختمان فرو ریخته و کسی در آن یافت نمی شود.
بازار حوَیش از کوچه های فرعی آن برخوردارتر نمانده و کهنگی و ویرانی بدان دست یازیده و پوسیدگی بدان ره یافته است و تو گویی از فرط ویرانی و کهنگی ناله سر می دهد و از سنگینی کهنسالی و درهم ریختگی، زیر فشارهایی بس سخت است، ولی باید گفت که گامهای دانشی مردان و پیشگامان بسیاری در فراز و نشیب روزگار بر زمین آن بوسه ها زده اند. چه بسیار دانشمندان بزرگ و فرهیختگان فرزانه که از این بازار گذشته اند! و چه بسیار در دورانی از سالهای پیاپی آن، پای افزار مردی بزرگ و فقیهی عالم بر آن گذشته است؛ پای افزاری که کوشک ستم و سرکشی را در هم کوفت و اریکه تکبّر در ایران را زیر و زبر کرد، آری او کسی نبود مگر خمینی بت شکن. چه بسیار اوقات که او از خانه خود به قصد مسجد شیخ انصاری بیرون می شد تا برای طلبه ها درس خارج فقه و اصول تدریس کند. او از کوچه ای می گذشت که به خانه محقّرش می رسید و بر سر راه از کتابخانه عمومی امام امیرالمؤمنین علیه السلام گذر می کرد و لحظه ای بر آرامگاه علاّمه امینی رحمه الله ، که در کنار این کتابخانه بود، درنگ می کرد تا به روح پاک آن سفر کرده فاتحه ای فرستد و آن گاه با آرامش و وقار راه خود را ادامه می داد و به طرف بازار حویش می رفت(1).
همچنان که غرق در این خاطرات بودم تابلوی میخکوب شده در بالای یکی از کوچه ها نگاه مرا به سوی خود کشید که بر آن چنین نوشته شده بود: «کوچه 57 / محلّه 206، برزن حویش»، و این همان کوچه ای بود که به خانه امام خمینی قدس سره می رسید. به آن سو رفتم و پس از پیمودن کوچه به درِ چوبیِ زیبایی رسیدم که از ساج ساخته شده بود و مرمری سیاه رنگ آن را دربر گرفته بود و بر بالای این در کاشی کاری شده بود و بر فراز آن با خط ثلث نوشته شده بود: «کتابخانه عمومی امام امیرالمؤمنین علیه السلام ، و در کنار تابلوِ کتابخانه ابیاتی از اشعار محمّد خلیلی نجفی آورده شده که اشاره به تاریخ تأسیس آن دارد:
هاهُنا معهدُ علمٍ شادَهُ |
رجلُ الحزمِ الّذی عزّ قرینا |
معهدٌ قد قامَ فی انشائِهِ |
عزمُ فردٍ قَدْ سما علما و دینا |
مَن تفانی فی وِلا حیدرةٍ |
و بنیه الطیّبین الطّاهرینا |
شیخنا الحبرُ الامینی الّذی |
راح فی حفظِ الوِلا یطوی السّنینا |
و آن را با این بیت به پایان می بَرد:
باسمِ مَنْ قَدْ انشئِتْ أرّخْ (بلی |
اُنشئت باسمِ امیرالمؤمنینا)(2) |
اینجا کانون علمی است که مردی بلند همّت آن را برپا کرده که کم نظیر است.
کانونی که عزم مردی آن را برافراشته که در علم و دین اوج گرفته است.
آن که در ولایت علی حیدر و فرزندان پاک و پاکیزه او جانفشانی کرد.
امینی، این دانشی مرد پیر ما که سالها را در پاسداشت ولایت پشت سر نهاده است.
این کانون با نام کسی برپا شده که تاریخ آن مجموع اعدادی است که از جمله «بلی، اُنشئت باسم امیرالمؤمنینا» به دست می آید.
درِ کتابخانه بسته بود. آن را کوبیدم تا آن را به روی من گشودند و از لای در یکی از کارکنان کتابخانه چهره نمود. اظهار تمایل کردم تا رئیس کتابخانه را ببینم. او مرا به اتاق رئیس کتابخانه در طبقه بالا برد. اجازه گرفتم و وارد شدم و پیش از او سلامش کردم و او سلام مرا نیکوتر پاسخ داد. دوستیِ صمیمانه سی ساله مرا به او پیوند می داد. او هم اکنون پایان دهه چهارم عمرش را سپری می کند و از فرزانگان و سرشناسان نجف شمرده می شود. به استقبال من شتافت و خوشامد بسیار گفت و به پرسشهای من با عنایتی فوق العاده و خلق و خوی نیکوی همیشگی و کمالاتی که پنهان نبود پاسخ می داد. او پشت میزی نشسته بود که در جلوِ آن پلاکارتی به چشم می خورْد که بر آن چنین نوشته شده بود: «مدیر عامل، علی جهاد ظاهر الحسّانی»
بنیانگذاری و برپایی کتابخانه
کتابخانه عمومی امام امیرالمؤمنین علیه السلام را محقّق توانا و علاّمه بزرگ شیخ عبد الحسین امینی رحمه الله نگارنده دائرة المعارف الغدیر و سیرتنا و سنّتُنا و شهداء الفضیلة و المقاصد العلمیة و کتابهای ارزشمند دیگر بنیان نهاده است.
مرحوم امینی این کتابخانه را در زمینی به وسعت 260 متر مربع بنیان نهاد. او این زمین را از سید حمزه بحر خریده بود. علامه امینی رحمه الله بر آن بود تا در کنار این مکان، کانون علمیِ همه جانبه ای را بر پا دارد که کتابخانه عمومی جهانی و چاپخانه و انتشاراتی و نهاد خیریه فرهنگیِ اسلامی ای در کنار خود داشته باشد و از پژوهشگاهی اسلامی و مهد کودک و مدرسه علمیه و انجمن فرهنگیِ خانوادگی و دیگر نهادها نیز برخوردار باشد و به همین سبب قطعه زمین بزرگی خریداری کرده بود که مساحت آن به 1750 متر مربع می رسید.
از میان این همه آرزوهای علاّمه امینی تنها کتابخانه عمومی تحقّق یافت. مسئولان کتابخانه به یاری علمای اعلام می کوشند خواسته علاّمه امینی رحمه الله را تحقّق بخشند.
انگیزه بنیانگذاری و برپایی این کتابخانه، نیاز مبرم علما به کتابهای گوناگون بود، به ویژه آنکه شهر نجف اشرف از گذشته تاکنون کانون علم و علما و انجمن اندیشه و ادبا بوده و هست و طرح تأسیس کتابخانه ای در چنین محفل علمی امری بسیار ضرور است تا سرچشمه ای باشد برای تشنگان و آبشخوری برای عاشقان.
علامه امینی با همّت والا و اراده پولادین خود توانست کتابهای این کتابخانه را از جای جای جهان اسلام و کشورهای اسلامی همچون انگلستان و اتحاد جماهیر شوروی سابق گرد آورَد. در آن هنگام شمار عناوین کتابهای این کتابخانه به 15000 می رسید. علاّمه در کنار همه اینها از پشتیبانی بازرگانان عراق و ایران و عموم مردم ایران نیز برخوردار بود.
برخی از دانشمندان و نیکوکاران تمام کتابهای کتابخانه شخصی خود را به این کتابخانه اهدا کردند و آن که در این میان گوی سبقت را از همه ربود آیة اللّه العظمی مرعشی نجفی بود که هنگام اقامت در نجف همه کتابهای خود را به این کتابخانه اهدا کرد. پس از ایشان مرحوم حاج یوسف حارس، یکی از بزرگان نجف، کتابخانه خود را با 15000 عنوان کتاب به این کتابخانه اهدا کرد و مرحوم حاج محمّد سعید شمسه نیز کتابخانه خود را با 4000 عنوان به این کتابخانه داد.
این کتابخانه هم اکنون بیش از نیم میلیون عنوان کتاب اعم از چاپی، خطی و گاهنامه را در خود جای داده است.
بخشهای کتابخانه
این کتابخانه بخشهای زیر را در سه طبقه جای داده است:
1 گاهنامه و اسناد
2 زبانهای بیگانه
3 انبار کتاب
4 سالنهای مطالعه
5 کتب خطی
6 رایانه
7 عکسبرداری و آزمایشگاه
8 نگهداری و بازسازی کتب
9 فهرست نویسی و طبقه بندی
10 بخش حاج یوسف حارس
11 امانت
12 رئیس کتابخانه و سالن پذیرایی از مهمانها
13 بخش اداری
14 نگهبانی
15 مخزن کتابهای اصلی، شامل علوم زیر در چهار طبقه:
أ: قرآن، حدیث و فقه
ب: اصول، تاریخ، تراجم، رجال و لغت.
ج: ادبیات، شعر، فلسفه، حقوق، پزشکی، علوم طبیعی و پایان نامه ها.
د: عقاید، اخلاق، عرفان، ریاضیات، تعلیم و تربیت، روان شناسی، جامعه شناسی و علوم سیاسی.
در سال 1994م بخش ویژه پژوهشگران در طبقه 1- که «مرکز احیای تراث امیر» نامیده می شود و تشکیلات داخلیِ خاصّ خود را دارد، راه اندازی گردید.
امتیازات کتابخانه
یکی از امتیازات کتابخانه عمومی امیرالمؤمنین علیه السلام کمیّت و کیفیّت نسخه های خطّی است که شمار آن در همه علوم و فنون همچون قرآن، حدیث، فقه، اصول، ادب، تاریخ، روان شناسی، منطق و کلام به 12000 می رسد که در رایانه موضوع بندی و عنوان بندی شده است.
این کتابخانه در این زمینه در استانهای نجف، کربلا، حلّه و دیوانیه نخستین کتابخانه به شمار است و در تمامی عراق جایگاه دوم را داراست و پس از مرکز مخطوطات وابسته به آثار عراق قرار دارد. کتابخانه امیرالمؤمنین این اندوخته کلان خطّی را از طریق خرید، اهدا یا وقف به دست آورده است.
بیشتر نسخه های خطّی از سوی علاّمه امینی رحمه الله و حاج حسین شاکری که در آن هنگام دست راست علاّمه بود عکسبرداری شده است.
حاج حسین شاکری در تملّک بیشتر کتابخانه های وقفی آثار خطی و چاپی و ادغام آن در کتابخانه امیرالمؤمنین نقش بسزایی داشت.
یکی دیگر از امتیازات این کتابخانه آن است که نخستین کتابخانه در عراق شمرده می شود که رایانه را به کار گرفت و همه کتابها و گاهنامه ها را با کمک آن فهرست بندی کرد تا به پژوهشگرانی که در پیِ یافتن کتاب یا موضوعی هستند این امکان را بدهد که با کمترین تلاش و سریع ترین زمان به آنچه می خواهند دست یابند.
معمولاً کار فهرست برداری و آمار کتابها همه ساله در دو ماه جولای و آگوست انجام می شود و کتابخانه در این دو ماه تعطیل است و کارمندان آن سرگرم فهرست برداری از کتابهای جدید و پاکسازی کتابها و زدودن آفتهایی می شوند که به کتابها آسیب می رسانَد. نسخه های خطی نیز با موادّی چسبی اندود می شود تا همه قسمتهای آن از نابودی و خوردگی مصون بمانَد.
فعّالیتهای کتابخانه
بدون تردید برجسته ترین فعالیتهای این کتابخانه در کار «مرکز احیای تراث امیر» جلوه گر است که در سطح تحقیق کتابها و انتشار آنها صورت می پذیرد؛ زیرا این مرکز مجموعه ای از کتب چاپی را بیرون داده است که از سوی کمیته تحقیق و تألیف در علوم گوناگون همچون علوم قرآنی، حدیث، فقه و اخلاق فراهم آمده است و شماری از آنها با استقبال بی نظیری روبه رو گشته است و علما و ادبا آنها را فراهم کرده اند. از شمار این کتابهاست: التنبیهات العلیّه، منیة المرید شهید ثانی، اِبصار العین فی انصار الحسین از علاّمه محمّد طاهر سماوی، هدیة الملوک فی السیر و السلوک از ابو طالب همدانی.
این کتابخانه فعالیتهای ممتاز دیگری همچون داد و ستد مهارتها و نسخه های خطی عکسبرداری شده با بزرگ ترین کتابخانه های جهانی، به ویژه کتابخانه های هند و شام و ایران را انجام داده است.
کارکنان این کتابخانه در این مرحله می کوشند اتفاق کلمه ایجاد کنند و به ترمیم شکستگیها بپردازند و میان دو کشور مسلمان ایران و عراق آب را در مجرای خود روان کنند؛ زیرا رژیم سابق مانع از آن بود که میان دو ملّت پل دوستی و برادری کشیده شود و به ویژه می کوشید میان مسلمانان شیعه و سنّی تفرقه افکنَد، ولی تلاشهایش با شکست روبه رو شد (وَ خَسِرَ هُنَالِک المُبطِلونَ).
امید است این یادآوری و دیدار دوستانه که توسط مجلّه مشکوة انتشار یافته از سوی بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی منعکس می شود آغازی باشد برای استوارسازی پیوندهای دوستی و انگیزه ای برای همکاری این دو نهاد فرهنگی، چنان که علاّمه امینی رحمه الله نیز همین مقصد را دنبال می کرد. علاّمه امینی در بند ششم حجّیّت وقف و تولیت به اداره شدن کتابخانه عمومی امیرالمؤمنین علیه السلام از سوی کتابخانه مرکزی آستان قدس رضوی در شرایط خاص اشاره دارد و می گوید:
«اگر گرداندن بخش مالی این کتابخانه بر متولّیان دشوار شد و دیگر نتوانستند کارهای آن را پیش برَند یا متولّیان آن منقرض شدند کار این کتابخانه به کتابخانه امام علی بن موسی الرضا علیه السلام در خراسان واگذار می شود و پیشبرد این کتابخانه و پرداختن به کارهای آن و ساماندهی بدان و هزینه های آن بر دوش آن کتابخانه نهاده می شود».
یک خواب شگفت آور
استاد علی جهاد ظاهر الحسّانی پیش از آنکه از او خداحافظی کنم و به زیارت مرقد علامه امینی رحمه الله رهسپار شوم، سخن شیرین خود را با بازگفت خوابی به پایان برد که از جایگاه والای این عالم محقّق و اندیشمند روشن اندیش حکایت دارد. این خواب را سیّد محمّد صادق بحرالعلوم و سید مهدی خرسان به نقل از شیخ فقیه و عالم وجیه مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانی بازگفته اند. او می گوید: سیّد مهدی خرسان به من گفت که شیخ آقا بزرگ تهرانی رحمه الله به من گفت شبی در خواب دیدم که روز رستخیز است و مردم در صفی طویل ایستاده اند تا از حوض کوثر سیراب شوند و امیرالمؤمنین علیه السلام بر سر حوض بود و همه را سیراب می کرد و آستینهای خود را بالا زده بود و بازوی او از برف سفیدتر بود و چهره و چشمانش می درخشیدند.
در این میان علامه امینی را دیدم که در صف ایستاده بود و نفر پنجم به حوض بود. پس به او نزدیک شدم و بر او درود فرستادم و او نیز به من درود فرستاد. من به او گفتم: می روم و در آخر صف می ایستم، شاید که من نیز از آب کوثر بنوشم.
علامه امینی به من گفت: آقا بزرگ! شتاب مکن، هنوز روز تو نرسیده است و این برای ماست نه شما.
او می گوید: من در کناری ایستادم تا ببینم برای علامه امینی چه پیش می آید. پس چون نوبت او رسید و نزدیک کوثر شد و امیرالمؤمنین علیه السلام او را دید فرمود: امینی! این تویی؟ ظرفی را که حضرت علیه السلام با آن به مردم آب می داد به کناری افکنْد و آب را با دو دستش برگرفت و نزدیک دهان علامه آورد و او را از آن آب نوشانْد در حالی که می فرمود: گوارایت باد که این آب از غدیر توست ای امینی.
علاّمه آقا بزرگ تهرانی این خواب را یک ماه پس از رحلت علاّمه امینی رحمه الله دیده بود و دو ماه پس از دیدن این خواب خود او نیز به رحمت ایزدی پیوست و این همان سال درگذشت آیة اللّه العظمی سیّد محسن حکیم رحمه الله (1970م) بود.
آنچه در پایان این دیدار آکنده از اشتیاق و دوستیِ همراه با موفقیت و کامیابی مرا می رسد این است که سپاس و بزرگداشت فراوان خود را به استاد علی جهاد ظاهر الحسانی، مدیر عامل کتابخانه عمومی امیرالمؤمنین علیه السلام ، و همه کارکنان آن تقدیم دارم که با اخلاقی والا همراه با خردمندی و مهمان نوازی سرگرم خدمت در این نهاد هستند.
نجف اشرف 1/9/2003م
1 گفتنی است حضرت امام خمینی قدس سره هنگام اقامت در نجف اشرف از کتابخانه امیرالمؤمنین علیه السلام برای مطالعه استفاده می کرد.
2 مجموع اعداد حروف این جمله در حساب جمل، 1373ق، سال تأسیس این کتابخانه است