ماهان شبکه ایرانیان

در اخلاق و افعال و احوال پیامبر صلی الله علیه و آله

پیامبر فرمود: دنیا را بر من عرضه کردند، از آن دوری کردم و گفت: اگر همسان کوه احد طلا می داشتم، آن را در راه خدا می بخشیدم، جز اندکی که برای ادای وام هایم نگه می داشتم.

توانگری و تهیدستی

پیامبر فرمود: دنیا را بر من عرضه کردند، از آن دوری کردم و گفت: اگر همسان کوه احد طلا می داشتم، آن را در راه خدا می بخشیدم، جز اندکی که برای ادای وام هایم نگه می داشتم.

نیز روایت شده که پیامبر چیزی برای فردا نمی اندوخت و نیز در باب او گفته اند که هرگز دو پیراهن نداشت و غذایی را صافی نخورد و از دنیا می رفت، در حالیکه از نان گندم خوب سیر نشده بود و البته به اختیار خود، نه از روی اضطرار، چه اگر می خواست که خدا کوهی از زر و بی محاسبه و کیفر برایش قرار دهد، پیدا می ساخت.

روایت شده که روزی به بلال گفت: بلال هر چه داری ببخش و از تهیدستی مترس که خداوند کم نمی سازد. بریره در پیش پیامبر خوردنی نهاده بود، اندکی خورد و مانده را شب دیگر برای پیامبر آورد. پیامبر او را گفت: آیا نگران شدی که نان را در روز رستاخیز بخاری باشد، دیگر چیزی را برای فردا نگه مدار، چون که خداوند هر روز روزی می دهد.

روایت شده که او هرگز غذایی را بد نمی شمرد، اگر می خواست می خورد و اگر نمی خواست رها می نمود و هرگاه دو کار برایش پیش می آمد، آسان ترین را برمی گزید. پیامبر بسیار کاشت و بسیار برداشت و بازرگان نبود و از فروتنی پشمینه می پوشید و کفشش را خود پینه می زد و جامه اش را خود وصله می کرد.

نیز آورده اند که توانگری را خوش نمی داشت و از تهیدستی نمی ترسید و گاه ماه و ماه ها بر او و خانواده اش می گذشت و در خانه اش دود آتشی برای پخت بر نمی خاست و خوردنی آنها خرماهای تیره و آب بود.

خدمت

ابو سعید خدری پیامبر را چنین توصیف می نماید ـ گرچه از خود او هم این ویژگی ها روایت شده است ـ شتر را به دست خود عقال می نهاد و آب می داد و کفش و جامه اش را خود می دوخت و گوسفند را می دوشید و با خدمتکارش غذا می خورد و هرگاه خادم را خستگی می گرفت، به جایش آرد می کرد و از بردن بارش به دوش خویش از بازار به خانه، شرمی نداشت و با غنی و فقیر دست می داد و همیشه سلام را آغازگر بود و هر کس که او را به خانه می خواند، می پذیرفت و هر چه برایش آماده می ساختند خوار نمی شمرد، اگر چه نان خرما می بود و همیشه نرم خو و مهربان و خوش برخورد و روگشاده و تبسم کنان اما نه خنده زنان، اندوهگین اما نه گرفته و سخت، فروتن اما نه ذلیل، بخشنده اما نه اسرافکار و نازک دل و مهمان دوست و بخشنده بر هر مسلمان بود. هرگز چندان نمی خورد که آکنده گردد و دستش را به هر چه می خواست، نمی گشاد.

بخشندگی

عایشه گفت: پیامبر از نسیم صبحگاهی بخشنده تر بود. روزی به مردی بسی گوسفند که بین دو کوه آکنده بودند، بخشید. مرد به قبیله خود بازگشت و گفت: محمد صلی الله علیه و آله چندان می بخشد که برای همیشه هراس تهیدستی را از دل برمی کند: پیامبر هرگز پربانگ و پردشنام و دشنام پذیر نبود و بر زمین غذا می خورد و بر زمین می نشست و عبایی بر تن می کرد و با تهیدستان می نشست و در بازارها پیاده می رفت و دستش را بالش می ساخت و از خود سخن می گفت، نه عیب دیگران و هرگز با دهان پر نمی خندید و هرگز تنها غذا نمی خورد و برده اش را کتک نمی زد و با دستش کسی را تنبیه نمی کرد جز برای خدا و چهار زانو (مترّبع) نمی نشست و تکیه بر پشت داده، غدا نمی خورد و چون بندگان غذا می خورد و چون آنان می نشست.

مهمانی

گویند از گرسنگی سنگ بر شکم می بست و اگر کسی از او می خواست تا دعا کند که خداوند زرّینه ای چون کوه ابو قبیس بدو بخشد، می پذیرفت. روزی یارانش را ناخوانده به خانه ابو هیثم برد و از خوردنی و نوشیدنی او خورد و گفت از داده های کسی می خورید که از او می خواهید. مردی دیگر او را با پنج تن از یارانش به خانه خواند. پیامبر صلی الله علیه و آله ششمی را همراه نبرد و این کار را نمی کرد، مگر با اجازه میزبان.

* * *

از سخنان او است که مرا چه با دنیا؟ سرمایه شما هم باید به اندازه توشه یک مسافر باشد. تهیدستان امّت من نیمروز پیش از توانگران به بهشت درآیند. نیم روزی که پانصد سال درازا دارد. ما گروه پیامبران از همه بیشتر سختی می کشیم و هر کس که چون ما است نیز بیشتر و هر که بهتر، بیشتر و انسان به اندازه دینداریش آزموده می شود. هر چه دیندارتر باشد، آزمایش سخت تری دارد. مردی به او گفت: پیامبرا بسی محبّت تو در دلم جای دارد. گفت: پس بلا را پوشش خود ساز.

روایت شده است که روزی گفت: از دنیای شما سه چیز در نگاهم زیبا شده است و شما بیشتر می دانید که دنیایتان چیست و دنیا را به آنان نسبت داد و خود را از آن جدا ساخت و از دنیا رفت، در حالیکه سپرش در گرو یک یهودی بود برای پیمانه ای جو. او دیناری و درهمی از خود نگذاشت و میراثی نداشت و در خانه اش اسبابی یافت نشد و گفت: ما پیامبران میراثی به جا نمی گذاریم، مانده ثروت ما صدقه است.

هدیه و کرامت و عطیه را می پذیرفت و از خوردن صدقه دوری می کرد اما از مردمان می گرفت. روایت شده که گفت: خداوند به من وحی نفرستاد تا مال بیندوزم و بازرگان باشم بلکه وحی فرستاد که پروردگارت را نیایش کن و از ساجدان باش و پیوسته او را بپرست تا به یقین رسی.

مکارم اخلاق

پیامبر صلی الله علیه و آله گفت: خداوند مکارم اخلاق را می پسندد و کردارهای ناپسند را خوش نمی دارد و من برای تکمیل مکارم اخلاق برانگیخته شدم.

از شیوه های رفتار او حیا، سخا، توکل، رضایت، ذکر، شکر، حلم، صبوری، عفو، چشم پوشی، رأفت، رحمت، مدارا، نصیحت، سکینه، وقار، تواضع، خشنودی، قناعت، خشوع، خشیت از حق، تهیدستی، جود، توانایی، شجاعت، آسان گیری، اخلاص، راستکاری، زهد، بزرگداشت و کوشش برای خدا بود. چنانکه روایت شده که پیوسته اندوهگین بود و دائم الفکر و در سینه اش جوشی چون جوشش ریگ بود و آنقدر نماز می خواند که پشت قدم هایش تورم می نمود.

بدو گفته شد: ای پیامبر! خدا که گناهان گذشته و آینده تو را بخشیده است، چرا چنین سخت می گیری؟ گفت: آیا بنده شاکر خدا نباشم؟ پیوسته آن را که محرومش می کرد، می بخشید و از هر کس که از او می برید، بدو می پیوست و از هر که به او ستم کرده بود، درمی گذشت و هرگز برای خود از کسی انتقام نگرفت و بر کسی خشم نکرد، مگر در جایی که احکام حق خدشه دار می شدند. او برای پیرزنان چون شوهری شفیق و برای یتیمان چون پدری رحیم بود.

رفتار انسانی

انس بن مالک گوید: بیست سال رسول خدا را خدمت کردم، نه مرا زد و نه خسته ام ساخت و نه از کارم بازخواست نمود و اگر بزرگی رفتار او نبود، جز در فتح مکّه همان کردارش، اوج کمال رفتار انسانی بود؛ چه او به صلح وارد مکّه شد در حالیکه عموها و دوستانش را مکّیان کشته بودند و او را در درّه ابوطالب محاصره و یارانش را به انواع عذاب ها شکنجه کرده بودند و دلش را پر درد ساخته بودند و او را دیوانه خوانده بودند و نقشه قتلش را کشیده بودند؛ اما آنگاه که مکه را تسخیر کرد، با وجود اینکه مکّیان او را نستودند و او با قدرت تمام بر آنها پیروز شد و آنها سخت خوار و زار بودند، با همه اینها برپا خواست و سخن گفت.

نخست خدا را ثنا گفت و بر او درود فرستاد و سپس گفت: من همان را به شما می گویم که برادرم یوسف گفت: بر شما امروز خرده و سرزنشی نیست. خدا همه شما را بخشیده هر که به خانه ابوسفیان رود در امان است (یوسف: 96).

مانند این اخبار در باب او بسیار است و نمی توان همه را یاد کرد و گفت. ما گوشه ای را نمایاندیم تا ناگفته ها با آن نموده شوند و خداوند داناتر است به کار درست.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان