ماهان شبکه ایرانیان

سومین گفت وگو

سومین گفت و گوی بلند ما با استاد معتمدنژاد، همچون نخستین دیدارمان، در محل «مرکز پژوهش های ارتباطات» صورت گرفت

سومین گفت و گوی بلند ما با استاد معتمدنژاد، همچون نخستین دیدارمان، در محل «مرکز پژوهش های ارتباطات» صورت گرفت. این بار نیز استاد با صبر و متانت به پرسش های جدید ما که بیشتر جنبه تخصصی داشت پاسخ گفت. بخشی از این گفت و گوی سه ساعته را برای این شماره کیهان فرهنگی برگزیده ایم و قسمت عمده آن را که بیشتر جنبه تاریخی دارد، به فرصت دیگری در آینده وا می گذاریم. در بخش حاضر، استاد معتمدنژاد، ضمن صحبت هایی روشنگرانه، با ما از «سیر مطالعات انتقادی درباره رسانه ها در ایران و جهان»، «همایش شیراز»، «ماهیت نظریات و اهداف لرنر در ایران»، «جهانی سازی و جهانی شدن»، «پروژه خصوصی سازی در جهان»، «آینده ارتباطات و آزادی رسانه ها» و... سخن گفته اند که می خوانید.

کیهان فرهنگی: استاد! این مصاحبه سومین گفت وگویی است که در یک ماه اخیر با حضور حضرت عالی انجام می دهیم. بسیار خوشحالیم که فرصت دادید تا در حضورتان برخی از پرسش های تخصصی را هم مطرح کنیم. برای ورود به بحث، اجازه بدهید باز هم از دانشکده ارتباطات و علوم اجتماعی آغاز کنیم. در گفت وگوی پیش، به همکاری آقای دکتر حسین الهی قمشه ای با دانشکده ارتباطات اشاره ای فرمودید. لطفاً به صورتی مشروح تر از همکاری و نوع فعالیت ایشان در دانشکده ارتباطات بفرمایید.

استاد معتمدنژاد: همانطور که قبلاً هم عرض کردم، ما در دانشکده ارتباطات، رشته مترجمی هم داشتیم. یکبار که آقای دکتر حسین الهی قمشه ای برای تدرس به دانشکده تشریف آورده بودند، ما متوجه شدیم که ایشان نه تنها شایستگی خیلی خوبی در زمینه زبان انگلیسی و ترجمه دارند، بلکه به ادبیات فارسی هم مسلط هستند. به همین جهت، از ایشان به نحو مطلوبی در دانشکده استفاده می کردیم.

کیهان فرهنگی: از همان سال 1346

استاد معتمدنژاد: نخیر، حدود سال های 50 یا 51

کیهان فرهنگی: همکاری استاد الهی قمشه ای با دانشکده تا چه زمانی ادامه داشت؟

استاد معتمدنژاد: آقای دکتر الهی تا زمان انقلاب با ما همکاری داشتند. همانطور که قبلاً هم اشاره کردم، وقتی من در سال 1975 به دعوت دانشگاه هاوایی برای شرکت در سمیناری درباره رسانه های سنتی به آمریکا رفتم، آقای دکتر الهی قمشه ای نه تنها در ترجمه مقاله ام از زبان فرانسه به انگلیسی خیلی زحمت کشیدند، بلکه از نظر فکری هم در باره چگونگی رشد مراکز ارتباطات سنتی بسیار کمک کردند. مقاله من در کتاب یک نویسنده آمریکایی که دیدگاه منتقدانه ای نسبت به ارتباطات در غرب داشت، چاپ شد و به هر حال، همکاری آقای دکتر الهی با دانشکده تا اوایل انقلاب هم ادامه داشت و ایشان در سخنرانی هایی که برای دانشجویان داشتیم، صحبت می کردند و جوانان را راهنمایی می کردند و از این نظر هم خیلی مفید بودند. وقتی دانشکده ارتباطات تعطیل شد، ایشان دیگر به آنجا نیامدند که کار را شروع کنند، از طرفی، پس از پیروزی انقلاب، در بازگشایی دانشکده، رشته مترجمی ما را تعطیل کردند و آقای دکتر الهی قمشه ای هم دیگر نیامدند تا از وجودشان استفاده کنیم.

کیهان فرهنگی: استاد! در چند سال اولیه انتشار نشریه رسانه، مصاحبه ها و مطالب انتقادی خوبی از شما و آقای دکتر محسنیان راد در آن نشریه به چاپ می رسید که بسیار رهگشا بود، اما این روند به تدریج تغییر کرد و مطالب ترجمه ای، جای مصاحبه های روشنگر و انتقادی را گرفت. این که سیاست فصلنامه رسانه تغییر کرده بود یا عوامل بیرونی و مسایل سیاسی در آن تغییر روند تأثیر داشت یا نه، بحث دیگری است، اما بسیار به جا بود که مقالات و مصاحبه های روشنگر شما و آقای دکتر محسنیان راد در زمینه مسایل انتقادی ارتباطات که در رسانه چاپ شده بود، یکجا به چاپ می رسید. جامعه ما هنوز هم ازنظر ادبیات اصیل ارتباطی، بویژه ادبیات انتقادی درباره رسانه ها با کمبود مواجه است.

استاد معتمدنژاد: من هم نظرم این است که مطالب فصلنامه رسانه بهتر است بیشتر تألیفی باشد، نه ترجمه ای. همانطور که می دانید اخیراً رسانه مثل نشریات دانشگاهی، در قطع وزیری منتشر می شود. شماره تابستان آن هم به مطالعات انتقادی در ارتباطات اختصاص یافته است. با این وجود، من از دوستانی که در «رسانه» هستند خواهش می کنم که شماره دیگری را هم به مطالعات انتقادی اختصاص بدهند.

کیهان فرهنگی: غالباً از زنده یاد جلال آل احمد به عنوان پیشگام انتقادگران رسانه ها و بویژه مطبوعات در ایران یاد می شود. البته پیش از جلال، مرحوم اقبال آشتیانی و دیگران هم دیدگاه انتقادی نسبت به مطبوعات داشتند، از نظر حضرت عالی مطالعات انتقادی، یا نگاه انتقادی نسبت به رسانه ها و بویژه مطبوعات، از چه زمانی و توسط چه کسی در ایران آغاز شد؟

استاد معتمدنژاد: من قبل از مرحوم اقبال آشتیانی و مرحوم جلال آل احمد، حضرت امام را در رأس منتقدین جدی رسانه ها قرار داده ام. ایشان اولین انتقادگر جدی مطبوعات و وسایل ارتباط جمعی در ایران هستند و در آثارشان در جاهای مختلف به این موضوع اشاره دارند، این که رسانه ها در دوره رضاخان وضعی منفی داشتند. حضرت امام در باره خبرگزاری و رادیو هم از همان آغاز تأسیس و بعد از دوره رضاشاه هم نظری انتقادی داشتند. در جریان وقایع سال های 42 و 43 هم در سخنرانی هایشان از نقش منفی مطبوعات و رادیو و تلویزیون در جامعه انتقاد کرده اند.

کیهان فرهنگی: استاد! حضرت عالی این موضوع را به صورتی مشروح در جایی هم نوشته اید؟

استاد معتمدنژاد: من در مصاحبه هایم به این موضوع اشاره هایی کرده ام. اخیراً هم این موضوع عنوان رساله آقای مروی قرار گرفته است. ایشان در مؤسسه نشر آثار امام هستند و رساله دکتری شان درباره اندیشه های حضرت امام راجع به آزادی و محدودیت های مطبوعاتی است و حتماً اثر جالبی خواهد شد.

کیهان فرهنگی: استاد! چشم انداز تاریخی شما در موضوع مطالعات انتقادی درباره رسانه ها در ایران تا کجاست؟

استاد معتمدنژاد: من درس هایم معمولاً مطالعات انتقادی درباره مطبوعات کشورمان را از سیدجمال الدین اسدآبادی شروع می کنم و بعد، آن را تا زمان انقلاب ادامه می دهم.

کیهان فرهنگی: آیا جز مصاحبه ها و مقالاتی که در گذشته درباره مطالعات انتقادی داشتید، اثر جدیدی هم در این زمینه در دست انتشار دارید؟

استاد معتمدنژاد: من در نظر داشتم موضوع روزنامه نگاری و تجدد خواهی در ایران را تهیه کنم و تا حالا حدود 150 صفحه آن را هم تهیه کرده ام. این موضوع همان «سراب تجددخواهی در وادی استبدادی و استعماری» است. آنجا به مصاحبه های آقای محسنیان راد هم اشاره کرده ام.

کیهان فرهنگی: لطفاً اجمالی هم از پیشینه مطالعات انتقادی در باره رسانه ها در جهان غرب بفرمایید. اصولاً مطالعات شما در این باب، چه آغازی را نشان می دهد؟

استاد معتمدنژاد: من دامنه مطالعات انتقادی درباره رسانه ها در غرب را خیلی وسیع گرفته ام و آن را به دوره انقلاب های دموکراتیک برده ام. آنجا که نخستین انتقادها علیه سانسور در مطبوعات است. در این باره رساله کوچک «جان میلتون» انگلیسی درباره آزادی بیان را می شود مطرح کرد. جالب این که نظریات و اندیشه های او بر مبنای حقوق انسانی مسیحیت استوار است. توجه به حقوقی که خداوند به انسان ها داده و در سرشت انسان نهفته است. او استدلال می کند و می گوید: همانطور که خداوند قتل نفس را گناه کبیره شناخته و هرکس انسانی را بکشد در پیشگاه خداوند مسؤول است. -برای این که مظهر خداوندی را از میان برده است- هر کس هم روزنامه ای را از میان بردارد، مثل این است که بشریت را از بین برده است! برای این که انسان از روزنامه استفاده می کند و روزنامه ها، انسان ها را بیدار می کنند. بنابراین، سانسور مطبوعات و از بین بردن آنها گناهی بسیار بسیار عظیم است چون به جای قتل یک نفره قتل افراد فراوان جامعه است. میلتون بر این اساس استدلال می کند، اما اندیشه او دیگر دنبال نشد.

کیهان فرهنگی: و این در چه سالی است؟

استاد معتمدنژاد: در سال 1644- من مطالعا انتقادی در غرب را از آنجا شروع کرده ام و جالب است که در غرب «جان لاک» را به عنوان کسی که اندیشه های انسانگرایی داشته معرفی می کنند ولی او از 18 دلیلی که برای مجلس عوام انگلستان تهیه کرده بود که بر مبنای آنها، مجلس را از تمدید قانون مربوط به کسب مجوز و سانسور مطبوعات قبل از انتشار باز دارد، 17 موردش بر این امر استوار بود که از طریق مطبوعات می توان فعالیت های تجارتی را توسعه داد! بنابراین، مطبوعات از نظر او، به پیشرفت جامعه کمک می کردند، او تنها یک مورد را مثل جان میلتون استثنا می کند و می گوید: این امر به کرامت انسانی لطمه می زند. این نشان می دهد که از آن موقع تا امروز، منابع مالی همواره در رسانه مورد توجه قرار داشته است.

در قرن نوزدهم: بنتام انگلیسی و جان استوارت میل، کار را دنبال می کنند و منفعت جویی مطرح می شود، یعنی آزادی مطبوعات سبب می شود که تجارت آزاد بشود و فعالیت ها گسترش پیدا کند و منافع همه تأمین شود.

کیهان فرهنگی: در این میان نقش سوسیالیست های تخیلی اروپایی را چگونه ارزیابی می کنید؟

استاد معتمدنژاد: بدون تردید اندیشه هایی که مردم گراها در دوران انقلاب کبیر فرانسه داشتند، از آنجا سرچشمه می گرفت. ژان ژاک روسو را شاید بتوانیم در رأس همه آنها قرار بدهیم. او در کتاب «قراردادهای اجتماعی» و رسایل دیگرش، بر این نکته تأکید دارد که انسان ها برابر متولد می شوند و این شرایط زندگی است که باعث می شود بین انسان ها تبعیض به وجود بیاید. یعنی عده زیادی فقیر باشند و اقلیت کوچکی ثروتمند. پس باید شرایط را از بین برد و اوضاع و احوالی به وجود آورد که اسمش «دموکراسی» خواهد بود. منتها این جامعه دموکراسی مستلزم این است که مردمش، مردمی با تقوا باشند، وچون مردم با تقوا مردمی هستند که تنها در یک حاکمیت الهی می توانند وجود داشته باشند، پس انسان های با تقوا، انسان های آسمانی هستند و تا زمانی که انسان های آسمانی و جود ندارند، نمی شود دمکراسی را ایجاد کرد. روسو می گوید: برای ایجاد دموکراسی باید جوامع کوچک تشکیل داد. چون در داخل جوامع کوچک می شود افراد را تربیت کرد. به همین جهت، روسو در کتابش «امیل» بر تربیت انسان تکیه می کند و تأکید او بر پرورش انسان متعالی بود. او عقیده داشت برای ایجاد دموکراسی، باید انسان متعالی وجود داشته باشد. انتقادهای او براین مبنا شکل گرفت. منتها روسو در همین اظهارنظرهایش، راه را نشان نمی دهد که چه کار باید کرد؟ تا این که اندیشه های سوسیالیستی مطرح می شود و به دنبال آن، آرمانشهرها و ناکجاآبادها مطرح می شوند. هنگامی که مارکس می آید می گوید: در جامعه سرمایه داری مطبوعات و دیگر امکانات ارتباطی در اختیار اقلیت سرمایه دار است که با استثمار کارگران به انباشت سرمایه رسیده اند. مارکس آزادی ظاهری مطبوعات را از آزادی واقعی آن تفکیک می کند. البته بعد که لنین قدرت را به دست می گیرد، آزادی را رعایت نمی کند و عدم رعایت آزادی، منجر به این می شود که حکومت شوروی پایه مردمی پیدا نکند و یک اقلیتی بر آن حاکم شود که بعد هم به سقوط منتهی شد. در جهان سرمایه داری هم که وضع معلوم است. آنها در لوای آزادی و رقابت آزاد و حرف هایی از این قبیل، شرایطی را ایجاد می کنند که در آن شرایط، برابری تأمین نمی شود. به همین جهت، متأسفانه این دو تجربه جهانی بشر را به توسعه و خوشبختی نرساندند. پس باید در جست و جوی راههای دیگری بود.

کیهان فرهنگی: بنابراین، از یک دیدگاه می توانیم مارکسیسم را به عنوان یک مکتب فکری سیاسی و اقتصادی، قبل از مکتب فرانکفورت و جریان های انتقادی دیگر، دارای اندیشه های انتقادی بدانیم.

استاد معتمدنژاد: البته همانطور که گفتم قبل از مارکس هم اندیشه های آزادی گرا و انتقادگرا درباره مطبوعات وجود داشت.

کیهان فرهنگی: درست است. منظور این است که اندیشه انتقادی از رسانه ها و بویژه مطبوعات تا قبل از مارکس، در یک چارچوب فکری و یک مکتب تحلیل نشده بود.

استاد معتمدنژاد: بله، به این صورت می شود گفت که مطالعات انتقادی درباره مطبوعات و رسانه های دیگر، از مارکس شروع می شود. بعد در شوروی، در زمان لنین و استالین تعبیر خاصی از اندیشه های مارکس شکل می گیرد که در جریان آن، مارکسیسم ارتودکس شکل می گیرد. بنابراین، می توان مکتب فرانکفورت را سومین مکتب انتقادی دانست. به موازات مکتب فرانکفورت، نظریه «گرامشی» هم هست که مکتب مطالعات فرهنگی انگلستان از آنجا بهره برداری می کند.

کیهان فرهنگی: استاد! حتماً به خاطر دارید که در سال 54 نشستی یک هفته ای پیرامون ساخت و نقش رسانه ها با کوشش دکتر مجید تهرانیان در شیراز برگزار شد که بعداً به «همایش شیراز» معروف شد. سخنرانان آن همایش 62 نفر از دست اندرکاران مسایل فرهنگی هنری و رسانه ای و همین طور جمعی از روشنفکران چپ سابق و متمایل به رژیم پهلوی بودند. آنجا نامی از شما نیست. آیا آن زمان شما در ایران نبودید یااصلاً دعوت نشده بودید؟

استاد معتمدنژاد:آن زمان من در ایران بودم، اما به آن همایش دعوت نشدم، و خوشحالم که دعوتم نکردند.

کیهان فرهنگی: از همکاران دانشکده ارتباطات، مرحوم دکتر اسدی هم در آن همایش سخنرانی داشت و...

استاد معتمدنژاد:درست است، آن زمان دکتر اسدی به طور تمام وقت با آنها کار می کرد و در رادیوتلویزیون هم فعالیت داشت. اما من آن زمان خودم را از این گونه مسایل کنار می کشیدم و سعی می کردم در آن گونه همایش ها شرکت نکنم. آن زمان در دانشکده درس مسایل روز هم داشتیم، اما من همیشه چیزی را بهانه می کردم و پنهان می شدم؛ فقط روزی که هویدا برای بازدید به دانشکده آمده بود، چون می خواستم نتیجه تلخ یک گزارش تحقیقی انتقادی را به او بدهم، در دانشکده ماندم. به همین جهت، من بعد از انقلاب، جزو معدود مدیرانی بودم که توسط دانشجویان و کارمندان دانشکده، در سمت قبلی خودم ابقا شدم. آن زمان کسانی رفتند و همه چیز را دیدند و هیچ جا از من نامه ای دال بر کمک به رژیم سابق به دست نیاوردند.

کیهان فرهنگی: استاد! آیا همایش شیراز اولین نشست آنها درباره ساخت و نقش رسانه ها بود؟

استاد معتمدنژاد:نخیر، همایش شیراز در حقیقت دومین همایش بود. اولین سمینار در مشهد تشکیل شد. اما من در آنجا هم شرکت نکردم.

کیهان فرهنگی: گویا سازمان دهنده و مباشر چاپ کتاب همایش شیراز هم دکتر تهرانیان بود. به نظر می رسد ایشان در دوره گذشته، هماهنگ کننده سیاست های ارتباطی- رسانه ای داخلی رژیم پهلوی و البته با نظر و خواست های سرمایه داری جهانی و بویژه آمریکا بود. یعنی همان طرح و برنامه ای که لرنر برای توسعه و نوسازی ایران و چند کشور اسلامی خاورمیانه داشت. مواضع فعلی آقای دکتر مجید تهرانیان چگونه است؟

استاد معتمدنژاد:حالا اندیشه های آقای دکتر تهرانیان خیلی تغییر کرده و برخلاف بسیاری که در آغاز اندیشه های انتقادی داشتند، او در پایان عوض شده و گرایش به چپ پیدا کرده و دارای نگرش انتقادی و انقلابی شده است!

کیهان فرهنگی: در حال حاضر کجا فعالیت دارند؟

استاد معتمدنژاد:ایشان در همان دانشگاه هاوایی هستند و خیلی شدید علیه سرمایه داری مطلب می نویسد و مکتب پاس کاپیتالیسم را خیلی قاطع مطرح می کنند!

کیهان فرهنگی: استاد! غالباً از لرنر به عنوان نظریه پرداز توسعه و نوسازی یاد می شود، لطفاً مختصری درباره چگونگی نظریات لرنر درباره ایران و طرح نوسازی او بفرمایید. آیا لرنر از آغاز نظریه مدونی درباره نوسازی داشت یا در ارتباط و تعاملی با روشنفکران ایرانی و به تدریج به نظریه اش شکل داد؟

استاد معتمدنژاد:من در مقاله ام «جهان سوم در برابر سلطه ارتباطی غرب» مشخص کرده ام که نظر لرنر چه بود، این مطلب در مجله رسانه چاپ شده و قابل مراجعه است.

کیهان فرهنگی: اگر ممکن است اجمالی از نظریه توسعه و نوسازی او را در روند تاریخی خودش توضیح بفرمایید.

استاد معتمدنژاد:به دنبال تشدید جنگ سرد بین آمریکا و شوروی و اجرای برنامه آمریکایی اصل چهار ترومن در کشورهای خاورمیانه، آمریکایی ها تصمیم گرفتند که نفوذ فرهنگی و ارتباطی خودشان را در منطقه گسترش بدهند. در سال 1951 میلادی در دوره حکومت دکتر مصدق، اداره اصل چهار در ایران شروع به کار کرد و فعالیت داشت. آن زمان آمریکایی ها هیأتی از استادان دانشگاه کلمبیا را مأمور کردند در این زمینه- برایشان تحقیق کنند. آقای لوکاس و آقای لرنر هم آنجا بودند. ابتدا قرار بود آن هیأت درباره نفوذ برنامه های صدای آمریکا و رادیو مسکو در خاورمیانه بررسی کنند. یعنی بحث پایه براین مبنا بود. به همین منظور آنها هیأت هایی را به شش کشور اسلامی خاورمیانه یعنی ایران، ترکیه، مصر، اردن، سوریه و لبنان فرستادند که تحقیق کنند و ببینند مخاطبان این رادیوها چه کسانی هستند و چه نظری دارند. پرسش نامه هایی هم در این زمینه تهیه شد. آنها در زمان دکتر مصدق نتوانستند پرسشنامه هایشان را تکمیل کنند، اما بعد از کودتای 28 مرداد و در سال 1954 آمریکایی ها دوباره آن هیأت را فرستادند که بررسی کنند. گزارش این هیأت در سال 1958 منتشر شد.

کیهان فرهنگی: این گزارش عنوان خاصی هم داشت؟

استاد معتمدنژاد:عنوانش «گذر از جامعه سنتی: نوسازی کشورهای خاورمیانه» بود، در حالی که ابتدا نظر این بود که ببینند چگونه با رادیوآمریکا و رادیو مسکو در ایران برخورد می شود.

کیهان فرهنگی: علت تغییر دیدگاه آمریکایی ها چه بود؟

استاد معتمدنژاد: این تغییر ناشی از شرایط زمان بود. آمریکایی ها می خواستند نظریه نوسازی را در دنیا به اجرا بگذارند، به همین دلیل، نظریه نوسازی را مطرح کردند و لرنر هم آن را انجام داد.

کیهان فرهنگی: استاد! همانطور که مستحضرید از زمان چاپ کتاب لرنر در آمریکا «گذر از جامعه سنتی: نوسازی خاورمیانه»، 47سال می گذرد، چرا تا امروز این کتاب یا کتابی که شامل تمام نظریات لرنر به صورت مستقل باشد، به زبان فارسی ترجمه نشده است؟

استاد معتمدنژاد: کتاب لرنر را ما چند سال پیش به دانشجویان کارشناسی ارشد دانشگاه علامه دادیم و ترجمه کردند، منتها شخصی که ویراستاری آن کتاب را به عهده داشت، به آلمان رفت و تازگی ها برگشته است. به هرحال، ما درصدد هستیم که این کتاب را چاپ کنیم.

کیهان فرهنگی: ماهیت واقعی نظریه لرنر چه بود و خودش آن را چگونه مطرح می کرد؟

استاد معتمدنژاد: لرنر نظرش را به این ترتیب مطرح کرد که اگر کشورهای درحال توسعه و از جمله شش کشور خاورمیانه بخواهند پیشرفت کنند، باید راه پانصدساله کشورهای اروپایی و آمریکا را تعقیب کنند. منتها درگذشته، از ترقی و تجدد صحبت می شد. از مدرنیته )Modernity( اما او از «نوسازی» صحبت می کرد. لرنر معتقد بود که با اجرای برنامه های او، راه پانصدساله غرب، پنجاه ساله طی خواهد شد و این کشورها به تجدد، پیشرفت، جامعه مشارکت جو و دمکراسی خواهند رسید. اما این کار زمینه می خواست. به همین جهت لرنر می گفت: زمینه های این کار را باید آماده کرد و چون این زمینه در این شش کشور آماده نیست، باید تجدد را به این کشورها «تزریق» کرد. او دقیقا همین واژه تزریق را به انگلیسی به کار برده است.لرنر در مقدمه کتابش، به تفصیل از دیدگاه خودش توضیح داده که متفکران کشورهای اسلامی خاورمیانه هم متوجه شده اند که از طریق اسلام نمی شود به نتیجه رسید و آنها هم معتقدند که باید تجدد را به جامعه تزریق کرد! همانطور که گفتم، لرنر معتقد بود که برای رسیدن به تجدد، پیشرفت و جامعه مشارکت جو، باید شرایط را فراهم کرد و به این نتیجه رسیده بود که شرایط فراهم نیست، چرا که در این جوامع تحرک لازم وجود ندارد. لرنر بعد به تشریح واژه «تحرک» می پردازد و توضیح می دهد که تحرک و پویایی چیست. می گوید: پویایی بر سه نوع است، یا سه مرحله دارد، اول پویایی یا تحرک جغرافیایی پیش می آید، یعنی روستاییان تا در روستا هستند، متجدد نمی شوند، باید به شهر بیایند تا کم کم مقدمات تجددشان فراهم بشود. وقتی به شهر بیایند، اینجا «تحرک جغرافیایی» تبدیل به «تحرک اجتماعی» می شود؛ باز تحرک اجتماعی کافی نیست چون روستایی به شهر آمده اگر بخواهد مثل افراد پیشرفته زندگی کند، باید باسواد باشد. باید از وسایل ارتباطجمعی استفاده کند. اینجاست که لرنر از ارتباطات سنتی انتقاد می کند و جدول درست می کند. من اینها را در مقدمه کتاب آقای دکتر فرقانی «درآمدی بر ارتباطات سنتی در ایران» نوشته ام. به هرحال، لرنر به قول خودش جنبه های منفی ارتباطات سنتی و جنبه های مثبت ارتباطات جدید را بیان می کند و می گوید: ارتباطات جدید می توانند تفسیرکننده تجدد باشند و باید شرایطی فراهم شود که مردم از رادیو و تلویزیون و سینما و مطبوعات استفاده کنند. عجیب است که سیاست های یونسکو هم در این مورد همراه با نظریات لرنر بوده است! سال 1961 که آقای ویلبرشرام کتاب «ارتباطات جمعی و توسعه ملی» را می نویسد، نظریه لرنر را نقل می کند و مثل لرنر، ارتباطات سنتی را نقد می کند. لرنر معتقد بود که باید ارتباطات جدید را توسعه داد و بر این مبنا، این توجیه را مطرح می کرد که در شهر سوادآموزی هست و از زمانی که درصدی از مردم باسواد شوند، روند نوسازی آغاز می شود. به 20درصد که برسد، معنادار می شود و به این ترتیب، از طریق «شهرنشینی»، «سوادآموزی»، «در معرض وسایل ارتباطجمعی قرارگرفتن»، رشد مشارکت اجتماعی، اقتصادی و سیاسی زیاد می شود، کسی که از روستا به شهر آمده و در شهر کار می کند، چون مزد کارش را به صورت پول می گیرد، نه جنس و کالا، یک قسمت از پولش را در فروشگاههایی که قیمت ها در آنجا آزاد است، خرج می کند و قسمتی را هم پس انداز می کند- لرنر اینجا هم منافع سرمایه داری را مطرح می کند- می گوید: مشارکت اقتصادی این است که کسی قدری از پولش را خرج کند و قدری از آن را ذخیره کند. اگر کسی پول به دست آورد و خرج کرد، قدر پول را می داند و آن وقت، مشارکت سیاسی برایش اهمیت پیدا می کند. او معتقد بود کسانی که اقتصاد را می شناسند، قدر سیاست را می دانند و در انتخابات شرکت می کنند. بنابراین، سه شرط اول «شهرسازی»، «سوادآموزی» و «رسانه ای شدن» اگر تامین شود، انسان ها می توانند به مشارکت سیاسی- اقتصادی برسند.

کیهان فرهنگی: ظاهراً طرح لرنر صورت جدیدی از پروژه ای بود که نزدیک به نیم قرن پیش از آن، همراه با واژه هایی مثل «ترقی» و «پیشرفت» به کشورمان آمد و در چند دهه اخیر، در گستره ای وسیع تر، به نظم نوین جهانی و سپس «جهانی سازی» منتهی شد. اصطلاحاتی که در چند ساله اخیر بسیار به کار می رود. استاد! برخی معتقدند که «جهانی سازی»، اسم دیگر غربی سازی به مفهوم آمریکایی سازی جهان است و در پی حذف فرهنگهای بومی و هویت زدایی از مردم و فرهنگ آنهاست، بعضی هم نظرشان این است که جهانی سازی یک ضرورت اجتناب ناپذیر و نتیجه توسعه روزافزون تکنولوژی های جدید ارتباطی در دنیاست و باید با احتیاط و برنامه با آن مواجه شویم. خوشحال می شویم که نظر حضرت عالی را در این باره بشنویم.

استاد معتمدنژاد: در مورد جهانی سازی دو مساله را می شود مطرح کرد، یکی خود اصطلاح «جهانی سازی» و «جهانی شدن»، و دیگری مفهوم آنها باتوجه به حالت فاعلی اصطلاح «جهانی سازی»، حقیقت این است که بین دو مفهوم «جهانی سازی» و «جهانی شدن»، تفاوت هست. «جهانی سازی» ، باتوجه به حالت فاعلی اش، بر اثر تهیه مقدمات و ایجاد شرایط به وجود می آید، یعنی مقدماتش از قبل فراهم می شود، پس می توان گفت که نوعی «پروژه» است، نوعی «طرح» از پیش ساخته و طرف توجه است؛ در حالی که «جهانی شدن»، یک «جریان» و «فرآیند»ی است که وقتی شرایطاش به طور طبیعی ایجاد شود، به وجود می آید. پس باید «پروژه» را از «پراسس» و «طرح و نقشه» را از فرآیند تفکیک کرد. به همین دلیل می توان گفت که «فرهنگ اسلامی»، جهانی شده است، چون کشورهای بسیاری در جهان مسلمان هستند و باتوجه به این جمعیت کثیر، بدون تردید می توان گفت که اسلام «جهانی شده» است، نه «جهانی سازی شده»، «فرهنگ ایرانی» هم باتوجه به نفوذش در شبه قاره هند در ادوار گذشته و ماندگاری آثارش توانسته جهانی بشود.

کیهان فرهنگی: فرهنگ انگلیسی چطور؟ آیا این فرهنگ جهانی نشده است؟

استاد معتمدنژاد: فرهنگ انگلیسی تحت شرایط استعماری، جهانی شده است. اما آنچه که حالا درباره خودمان در حال حاضر می توانیم بگوییم این است که مثلاً سینمای ایران به نحوی جنبه جهانی پیدا کرده است. فیلم های ایرانی در کشورهای مختلف ارزیابی شده و جایزه گرفته اند. حالا صرف نظر از منشأاش و طرز استفاده از آنها و خیلی زمینه های دیگر.

کیهان فرهنگی: استاد! باتوجه به تعریفی که از «جهانی سازی» و «جهانی شدن» فرمودید؛ جریان خصوصی سازی در کشورمان، بویژه خصوصی سازی در ارتباطات دور را در کدام مقوله تفسیر می کنید، جهانی سازی، یا جهانی شدن؟

استاد معتمدنژاد: قطعاً این که مخابرات ما دارد خصوصی می شود این، جهانی شدن نیست، این «جهانی سازی» است؛ چرا که خصوصی سازی ارتباطات دور از اوایل دهه 1980 به دنبال جریان «مقررات زدایی» و «خصوصی سازی» و «آزادسازی ارتباطات دور» و «ارتباطات رادیو- تلویزیونی»، صورت گرفته است و این پروژه یا طرحی است که در تمام دنیا به اجرا گذاشته شده است و ما هم ناچاریم که تقلید کنیم؛ اما در این تقلید، باید احتیاط کنیم و منافع خودمان را در نظر بگیریم. می دانید که شرط ورود به سازمان جهانی تجارت، یکی «خصوصی سازی مخابرات» و دیگری «ملحق شدن به قراردادهای بین المللی و حقوق مالکیت معنوی است.» اگر این دو مورد صورت نگیرد،عضویت در سازمان جهانی تجارت، میسر نیست. خب، این را نمی شود گفت «جهانی شدن»، این که کشوری بر اداره امور مخابرات و رادیو تلویزیون خودش تنها نظارت داشته باشد، این اسمش «جهانی سازی» است، نه «جهانی شدن»، این واگذاری ارتباطات دور و رادیو تلویزیون به بخش خصوصی، «طبق برنامه مشخص» و «در زمان های معین»، و موکول کردن عضویت کشور در سازمان جهانی تجارت به «خصوصی سازی» و الحاق به قراردادهای بین المللی و حقوق مالکیت معنوی، همه نشان می دهد که عملاً آنچه صورت می گیرد، «جهانی سازی» است، نه جهانی شدن.

کیهان فرهنگی: خوب است توضیحی هم درباره شرایط و زمینه هایی که به ارایه پروژه خصوصی سازی در ارتباطات دور در جهان شد بفرمایید.

استاد معتمدنژاد: خصوصی سازی اصولاً در شرایطی شکل گرفت که قدرت شوروی رو به زوال گذاشته بود و در آستانه سقوط بود. از طرفی، رهبران کشورهای رو به توسعه هم که دیکتاتورهای وابسته به کشورهای سرمایه داری بودند، ضعیف شده بودند. در چنین شرایطی، در حالی که آمریکایی ها در یونسکو تحت تأثیر مبارزات مربوط به نظم نوین اطلاعات و ارتباطات، در اقلیت قرار گرفته بودند و مرتب علیه آنها قطعنامه صادر می شد و در آن شرایط از یونسکو خارج شدند، به فکر افتادند ارتباطات دور و رادیو، تلویزیون را در دنیا خصوصی کنند تا آنچه مورد نظر کشورهای در حال توسعه است اصلاً وجود نداشته باشد که کسی بخواهد آنها را جهانی کند، یا با نظم جدیدی اداره کند. وقتی آنچه در اختیار دولت هاست به بخش خصوصی واگذار شود و مالکیت اش عمومی نباشد، دیگر درباره اش نمی شود صحبت کرد. بنابراین، با این ترفند، آنچه که مورد مناقشه کشورهای سرمایه داری و کشورهای در حال توسعه بود، منتفی شد. در چنین اوضاع و احوالی بود که شرایط جدید امروز خلق شد.

کیهان فرهنگی: وظیفه ما در این میان به عنوان یک کشور انقلابی در برابر پدیده جهانی سازی و خصوصی سازی چیست؟

استاد معتمدنژاد: وظیفه ما در این شرایط که «جهانی سازی» دارد به دنیا تحمیل می شود، این است که هوشیار باشیم و منافع خودمان را حفظ کنیم. کوتاه کردن کلی دست دولت از این زمینه ها، کار صحیحی نیست. بعضی از کشورها مثل فرانسه که هوشیارتر بودند، 51درصد سهام ارتباطات راه دور را نگهداشته اند. آنها اگر رادیو وتلویزیون هایشان را خصوصی کرده اند، تنها شبکه اول شان را خصوصی کرده اند و تازه آن هم موقعی بوده که دست راستی ها سرکار بودند و شبکه های دیگرشان را دولتی نگهداشته اند. اگرچه به مؤسسات خصوصی هم اجازه داده اند که رادیو و تلویزیون خصوصی هم داشته باشند. این موضوع نشان می دهد که فرانسوی ها در برابر نفوذ آمریکایی ها محتاطند و می خواهند منافع خودشان را در برابر کمپانی های آمریکایی و دیگر کمپانی ها حفظ کنند. من در روزنامه ای خواندم- دقیقاً یادم نیست- گویا نوشته بود که 65درصد سهام فعالیت های مخابرات، قرار است به بخش خصوصی واگذار شود! ما باید به این موضوع مهم توجه داشته باشیم که بخش خصوصی ما هم مستقل نیست، این بخش خصوصی نیاز خواهد داشت که از سرمایه داری جهانی کمک بگیرد و این سبب خواهد شد که سرمایه داری جهانی بیاید و در کشور ما حاکم شود.علاوه بر این، سرمایه داری خصوصی ما آن رشد کافی را ندارد که منافع عمومی را در نظر بگیرد. تجربه هم نشان داده که آنها در این زمینه موفق نبوده اند، پس باید در این مورد هوشیار بود. مطالعه و تحقیق کرد و براساس مطالعه و تحقیق و تجربیاتی که کشورهای دیگر به دست آورده اند، عمل کنیم. باید ببینیم هند در این زمینه چه کرده است؟ هند تجربیات خوبی در این زمینه دارد. به نظر من هر جا در جهان جریان های مثبتی هست، ما باید از آن پیروی کنیم و آنچه منفی است، باید رها کنیم. براین اساس است که می گوییم ایجاد زیرساخت های ارتباطات برای ما ضروری است. فراهم کردن امکانات دسترسی به ارتباطات و اطلاعات ضروری است، ولی اگر تنها به این دو مورد اکتفا کنیم، کافی نیست. باید امکانات بهره برداری واقعی را به دست بیاوریم. ما باید بتوانیم تکنولوژی را در خدمت عمومی به کار بگیریم، نه این که مرتب تکنولوژی وارد کنیم و بفروشیم. الان توجهی که به موبایل هست، سودمند نیست. موبایل صنعتی است که در دنیا نیازهای کاذب ایجاد می کند. ببینید نوکیا در سال های اخیر چند نوع دستگاه های تلفن موبایل را ایجاد کرده است؟ اگر نگوییم هر سال، حداقل هر دو سال یک بار مدل هایشان عوض می شود، درست همانطور که کشورهای سرمایه داری مدل اتومبیل هایشان را عوض می کنند، کشورهای پیرو سرمایه داری هم «مد روز» را دنبال می کنند.

متأسفانه در مورد تلفن همراه این مدگرایی مرتب دارد تکرار می شود. ویترین مغازه ها به خوبی نشان می دهد که هرچند ماه یکبار، مدل ها تجدید می شوند و جوان ها هم که متأسفانه تحت تأثیر ظواهر هستند، تشویق به خرید می شوند و آن دستگاهها با قیمت های خیلی گران خرید و فروش می شوند. اینها به اقتصاد ما لطمه وارد می کنند، چون نیاز کاذب برای جامعه ما ایجاد می کنند.

کیهان فرهنگی: استاد! برای معرفی دیدگاههای انتقادیمان نسبت به ماهیت جهانی سازی، و دفاع از منافع ملی چه راهکاری را پیشنهاد می فرمایید؟

استاد معتمدنژاد: در این که همه امکانات ارتباطی ما باید در خدمت دفاع از منافع ملی و اهداف ما در جهان باشند شکی نیست، اما این که چرا نمی توانیم کارهای مثبت خودمان را در جهان معرفی کنیم و از منافع خودمان در سطح جهانی حمایت کنیم، یک دلیلش این است که باید برای این کار برنامه داشت وگرنه خود به خود تحت تاثیر قرار می گیریم و متاسفانه احساس می شود نوعی انفعال در این زمینه ها وجود دارد. ما برای معرفی دیدگاههایمان مطالعه، بررسی، سیاستگذاری و برنامه ریزی نمی کنیم و به همین جهت برنامه هایمان یا نوعی تقلید است یا سلیقه شخصی.

مهمترین تحولی که دارد در جهان صورت می گیرد «جهانی سازی» است و این موضوع از نظر تاریخی اهمیت بسیار زیادی دارد. اگر ما به این موضوع نپردازیم، چشم بسته حرکت خواهیم کرد و به منافع ملی ما، لطمه فراوانی وارد خواهد شد.

کیهان فرهنگی: آقای دکتر! در سطح جهانی برای مقابله با پدیده جهانی سازی که نوعی غربی سازی و دقیق تر بگوییم، آمریکایی سازی فرهنگ و سیاست و اقتصاد است، چه کارهایی می توانیم انجام بدهیم؟

استاد معتمدنژاد: ما باید کوشش کنیم دولت های منطقه را با استدلال های صحیح وادار به نوعی همراهی و اتحاد در برابر کشورهای سرمایه داری کنیم. زمینه هایش هم آماده است. تجربه هم نشان داده که این گونه کارها و همدلی ها موثر است. من فکر می کنم با همکاری هند، پاکستان، مراکش، اندونزی، مالزی، بنگلادش و سایر کشورهای اسلامی بتوانیم کاری انجام بدهیم. اسناد سازمان کنفرانس اسلامی وعکس العمل هایی که آنها درباره جامعه اطلاعاتی نشان دادند، این نکته را محرز می کند که آنها با اندیشه های انتقادی ما، همراه هستند. البته مسئوولان ما باید این هماهنگی را ایجاد کنند. ما تنها پیشنهاد می دهیم. به عنوان مثال، ما می توانیم قبل از تشکیل اجلاس جهانی تونس که آبان سال آینده تشکیل خواهد شد. کنفرانسی درباره جامعه اطلاعات، با شرکت کشورهای اسلامی داشته باشیم تا نظریاتشان را درباره جامعه اطلاعاتی ابراز کنند. اگر وزرای اطلاعات این کشورها و متفکران و متخصصانشان دور هم جمع بشوند، می توان به این نتیجه رسید.

کیهان فرهنگی: دانشکده نوگشایی شده ارتباطات و علوم اجتماعی نمی تواند به عنوان نخستین کار خودش در دوره جدید، عهده دار این همایش باشد؟

استاد معتمدنژاد: چرا، دانشکده ارتباطات هم می تواند این کار را بکند، منتها دولت باید امکانات کار را فراهم کند. هماهنگی ها و دعوت از کشورهای اسلامی و کشورهای اکو و نمایندگان آنها، توسط دولت باید انجام بگیرد. ما می توانیم از مصر و مراکش و مالزی و چند کشور دیگر دعوت کنیم. ولی اگر این امر، از طریق دولت و دیپلماسی انجام بگیرد، بهتر است. ما در گذشته دوبار با عنوان کشورهای آسیای مرکزی- غربی که خودمان اسمش را سمینار «منطقه ای» گذاشتیم، این کار را کرده ایم، مشکل این است که از نظر سازمان ملل «ترکیه» جزو اروپا حساب می شود و ما جزو آسیا و اقیانوسیه تشکیل به حساب می آییم. هر جا هم جامعه آسیا و اقیانوسیه می شود، یا آنها ما را دعوت نمی کنند، یا مسئوولان ما به آن توجه نمی کنند. مثلا در ترکیه، در پکن و در دهلی، گاهی اجلاسیه های منطقه ای هست ولی ما در آنجا مشارکت نداریم. در حالی که ما می توانستیم با شرکت در آن سمینارها، نظریات مسئوولان را به مسایل جلب کنیم. حالا هم می خواهیم سومین سمینار را برگزار کنیم و چه بهتر که در قالب وسیع تری باشد. از طریق اکو، یا اگر آرمان این است که سمینار جنبه اسلامی داشته باشد، از کشورهای اسلامی دعوت کنیم. به هر حال، لازم است که ما قبل از اجلاس آینده تونس، سمینار را تشکیل بدهیم تا مشخص شود که چه هدف هایی را می خواهیم در آینده اعمال کنیم و در این میان، امکان بدهیم که نمایندگان جامعه مدنی هم از کشورهای دیگر به اینجا بیایند و در اجلاس حضور داشته باشند.

کیهان فرهنگی: امیدواریم با انعکاس پیشنهادهای شما در کیهان فرهنگی، مسئوولان و تصمیم گیران کشورمان توجه لازم را به این امر مهم داشته باشند.

استاد معتمدنژاد: ما فرصت خیلی کمی تا اجلاس آینده تونس داریم و زمان به سرعت می گذرد و مسئوولان باید از همین حالا اقدام کنند.

کیهان فرهنگی: همانطور که مستحضر هستید، در گذشته های دور رسانه های سنتی، از رسانه های نوین متمایز بودند، اما امروز این پیوند و ارتباط برقرار است. به نظر می رسد اگر بین رسانه های سنتی و رسانه های نوین پیوند مطلوبی برقرار شود، آنها همدیگر را تقویت می کنند. پیشنهاد شما برای بهبود ارتباطات میان فردی و پیوند مطلوب بین رسانه های سنتی و نوین چیست؟

استاد معتمدنژاد: پیشنهاد من این است که ابتدا یک مطالعه تحقیقی در این زمینه صورت بگیرد تامعلوم شود که چگونه می شود این دور رسانه به هم نزدیک بشوند در حال حاضر نماز جمعه نقش ارتباطی بسیار مهمی در جامعه دارد. خطبه های نماز جمعه و سخنرانی های قبل از خطبه در تمام طول هفته در رسانه ها تاثیر می گذارند. مخصوصا در رادیو و تلویزیون، مطبوعات روز شنبه معمولا خطبه ها و سخنرانی قبل از خطبه را مطرح می کنند و خود اینها بر مطبوعات تاثیر می گذارند.

کیهان فرهنگی: البته ائمه جمعه هم متقابلا از رسانه ها تاثیر می پذیرند و خود به خود نوعی تعامل بین آنها و مطبوعات ایجاد می شود.

استاد: بله اگر بشود آن را سازماندهی کرد، می توان بر تاثیر متقابل آنها بر یکدیگر - چه مثبت و چه منفی- پی برد. در ضمن می توان بررسی کرد که چه جنبه هایی در خطبه ها و سخنرانی های قبل از نماز جمعه مورد توجه قرار نگرفته اند. به هر حال، براساس تحقیق می توان سیاستگذاری و برنامه ریزی کرد و تحولی در این زمینه ایجاد نمود.

کیهان فرهنگی: در حج که طبعا مردم تعامل بیشتری با هم پیدا می کنند، از نظر سیاست ارتباطی چه باید کرد؟ معمولا هر سال نشریه ای برای زایران ایرانی از طرف بعثه منتشر می شود که اخبار ایران و عربستان و پیام های بهداشتی و امنیتی در آن چاپ می شود. این کار هم خارج از نفوذ حکومت سعودی انجام می گیرد، ولی کافی نیست. این کار اگر در سطح همه کشورهای اسلامی صورت بگیرد بهتر است.

استاد معتمدنژاد: من معتقدم به جای تبلیغات مستقیمی که صورت می گیرد، ما می توانیم انتقادهای غیرمستقیم داشته باشیم. یعنی بدون آن که اسم آمریکا برده شود، می شود سرمایه داری را مورد انتقاد قرار داد و آن را محکوم کنیم، چون این سرمایه داری است که دارد دنیا را اداره می کند. به خاطر این که نیرومندترین مراکز اقتصادی در آمریکاست و تراست های آمریکایی بر دنیا حاکم اند. می شود آن شیوه های حمله مستقیم را کم کنیم. مگر مواقعی که خیلی لازم باشد. ما می توانیم با معرفی واقعیت های جهان، توجه مردم را جلب کنیم. در این صورت تعامل بهتری بین ارتباط سنتی و ارتباط نوین برقرار می شود.

کیهان فرهنگی: استاد! به عنوان آخرین سؤال، لطفا دیدگاهتان را درباره آینده ارتباطات و آزادی رسانه ها، با توجه به تکنولوژی های نوین ارتباطی بفرمایید.

استاد معتمدنژاد: این مسایل در سال های آینده اهمیت بیشتری پیدا خواهند کرد، چون آگاهی و هوشیاری بیشتری در این زمینه ایجاد شده و کار کشورهای بزرگ و سلطه گر مشکل تر خواهد شد، چون در داخل این جوامع هم عکس العمل بروز خواهد کرد.

کیهان فرهنگی: شما نشانه هایی هم از این عکس العمل ها امروز می بینید؟

استاد معتمدنژاد: مهمترین نشانه این است که در دانشگاههای آمریکا، مطالعات انتقادی زیاد شده، حتی روی پایگاههای اینترنتی هم می شود آنها را مشاهده کرد. حالا تمام صاحبان اندیشه های انتقادی و موسساتی که آثارشان را چاپ می کنند و از آنها حمایت می کنند. آثار انتقادیشان را آزاد گذاشته اند و از حق مالکیت معنوی آثارشان هم صرفنظر کرده اند که همه استفاده کنند، در حالی که می دانید برای استفاده از اسناد سازمان ملل هم باید پول داد. این رشد جامعه مدنی و استفاده از اینترنت و تظاهرات در برابر سازمان جهانی تجارت، نشان می دهد که اینها در آینده قاعدتا جای احزاب سیاسی سنتی را که اعتبارشان را از دست داده اند، خواهند گرفت و به همین جهت، جنبش های مردمی در آینده، قاعدتا بیشتر خواهد شد. یکی از دانشجویان ما که در دانشگاه ویسکانسن تحصیل می کرد، می گفت: در دهه 07 و 08 نشریات یونسکو را از دسترسی دانشجویان خارج می کردند و دانشجویان برای مطالعه آنها باید اجازه مخصوص می گرفتند تا بروند در یک زیرزمین از آنها استفاده کنند!

کیهان فرنگی: با تشکر از لطف شما و فرصت خوبی که در اختیار ما گذاشتید، برایتان آرزوی توفیق و طول عمر می کنیم.

استاد معتمدنژاد: من هم از محبت و زحمات شما تشکر می کنم.

استاد معتمدنژاد: آقای دکتر حسین الهی قمشه ای برای تدریس به دانشکده ارتباطات و علوم اجتماعی تشریف آورده بودند و ما متوجه شدیم که ایشان نه تنها شایستگی خیلی خوبی در زمینه زبان انگلیسی و ترجمه دارند، بلکه به ادبیات فارسی هم مسلط هستند. همکاری آقای دکتر الهی با دانشکده تا اوایل انقلاب هم ادامه داشت.

استاد معتمدنژاد: من هم نظرم این است که مطالب «فصلنامه رسانه»، بهتر است بیشتر تالیفی باشد، نه ترجمه ای. من از دوستانی که در «رسانه» هستند خواهش می کنم شماره دیگری را هم به مطالعات انتقادی اختصاص بدهند.

استاد معتمدنژاد: من در جزوه های درسی قبل از مرحوم اقبال آشتیانی و مرحوم جلال آل احمد، حضرت امام را در راس منتقدین جدی رسانه ها قرار داده ام. ایشان، اولین انتقادگر جدی مطبوعات و وسایل ارتباطجمعی در ایران هستند.

استاد معتمدنژاد: من تا حالا حدود 150صفحه در موضوع روزنامه نگاری و تجددخواهی در ایران، مطلب تهیه کرده ام. این موضوع، همان «سراب تجددخواهی در وادی استبدادی و استعماری» است.

استاد معتمدنژاد: من دامنه مطالعات انتقادی درباره رسانه ها در غرب را خیلی وسیع تر گرفته ام و آن را به دوره انقلاب های دکاراتیک برده ام، آنجا که نخستین انتقادها علیه سانسور مطبوعات است.

کیهان فرهنگی: حتماً به خاطر دارید که سال 54 نشستی یک هفته ای پیرامون ساخت و نقش رسانه ها با کوشش دکتر مجید تهرانیان در شیراز برگزار شد که به «همایش شیراز» معروف شد. آنجا نامی از شما نیست، آیا آن زمان شما در ایران نبودید یا اصولا دعوت نشده بودید؟

استاد معتمدنژاد: من آن زمان خودم را از این گونه مسایل کنار می کشیدم و سعی می کردم در آن گونه همایش ها شرکت کنم. همیشه چیزی را بهانه می کردم و پنهان می شدم.

کیهان فرهنگی: غالباً از «لرنر» به عنوان نظریه پرداز توسعه و نوسازی یاد می شود، آیا لرنر از آغاز نظریه مدونی درباره نوسازی داشت یا در ارتباط و تعامل با روشنفکران ایرانی به تدریج به نظریه اش شکل داد؟

استاد معتدنژاد: من در مقاله ام «جهان سوم در برابر سلطه ارتباطی غرب » مشخص کرده ام که نظر لرنر چه بود، این مطلب در مجله رسانه چاپ شده و قابل مراجعه است.

کیهان فرهنگی: همانطور که مستحضرید از زمان چاپ کتاب لرنر در آمریکا «گذر از جامعه سنتی: نوسازی خاورمیانه»، 47 سال می گذرد، چرا تا امروز این کتاب یا کتابی که شامل تمام نظریات لرنر به صورتی مستقل باشد، به زبان فارسی ترجمه نشده است؟

استاد معتمدنژاد: کتاب لرنر را ما چند سال پیش به دانشجویان کارشناسی ارشد دانشگاه علامه دادیم و ترجمه کردند. منتها شخصی که ویراستاری آن کتاب را به عهده داشت، به آلمان رفت و تازگی ها برگشته است. به هرحال، ما، درصدد هستیم که این کتاب را چاپ کنیم.

استاد معتمدنژاد: بین دو مفهوم «جهانی سازی» و «جهانی شدن» تفاوت هست. جهانی سازی با توجه به حالت فاعلی اش، براثر تهیه مقدمات و ایجاد شرایط به وجود می آید، در حالی که «جهانی شدن» یک «جریان» و فرآیندی است که وقتی شرایطاش به طور طبیعی ایجاد شود، به وجود می آید. پس باید «پروژه» را از «پرسش» و «طرح نقشه» را از «فرآیند» تفکیک کرد.

استاد معتمدنژاد: فرهنگ اسلامی «جهانی شده» است، چون کشورهای بسیاری در جهان مسلمانی هستند و با توجه به این جمعیت کثیر، بدون تردید می توان گفت که اسلام «جهانی شده» است، نه «جهانی سازی شده».

استاد معتمدنژاد: «خصوصی سازی» اصولا در شرایطی شکل گرفت که قدرت شوروی رو به زوال گذاشته بود و در آستانه سقوط بود. از طرفی، رهبران کشورهای رو به توسعه هم که دیکتاتورهای وابسته به کشورهای سرمایه داری بودند، ضعیف شده بودند...

استاد معتمدنژاد: قطعاً این که مخابرات ما دارد خصوصی می شود، این جهانی شدن نیست. این «جهانی سازی» است. چرا که خصوصی سازی ارتباطات دور، از اوایل دهه 1980 به دنبال جریان «مقررات زدایی» و «خصوصی سازی» و «آزادسازی ارتباطات دور» و «ارتباطات رادیو تلویزیونی»، صورت گرفته است. این پروژه یا طرحی است که در تمام دنیا به اجرا گذاشته شده است.

کیهان فرهنگی: وظیفه ما به عنوان یک کشور انقلابی در برابر پدیده جهانی سازی و خصوصی سازی چیست؟

استاد معتمدنژاد: وظیفه ما در این شرایط که «جهانی سازی» دارد به دنیا تحمیل می شود، این است که هوشیار باشیم و منافع خودمان را حفظ کنیم. کوتاه کردن کلی دست دولت از این زمینه ها، کار صحیحی نیست... ما باید به این موضوع مهم توجه داشته باشیم که بخش خصوصی ما مستقل نیست. این بخش خصوصی نیاز خواهد داشت که از سرمایه داری جهانی کمک بگیرد و این سبب خواهد شد که سرمایه داری جهانی بیاید و در کشور ما حاکم شود.

استاد معتمدنژاد: ما باید بتوانیم تکنولوژی را در خدمت عمومی به کار بگیریم، نه این که مرتب تکنولوژی وارد کنیم و بفروشیم. الان توجهی که به موبایل هست، سودمند نیست. موبایل صنعتی است که در دنیا نیازهای کاذب ایجاد می کند. جوان ها، که متاسفانه تحت تاثیر ظواهر هستند، تشویق به خرید می شوند و آن دستگاهها با قیمت های خیلی گران خرید و فروش می شوند! اینها به اقتصاد ما لطمه وارد می کنند.

استاد معتمدنژاد: ما باید کوشش کنیم دولت های منطقه را با استدلال صحیح وادار به نوعی همراهی و اتحاد در برابر کشورهای سرمایه داری کنیم. زمینه هایش هم آماده است.... به عنوان مثال ما می توانیم قبل از تشکیل اجلاس جهانی تونس که آبان ماه سال آینده تشکیل خواهد شد، کنفرانسی درباره جامعه اطلاعاتی با شرکت کشورهای اسلامی داشته باشیم. ما فرصت خیلی کمی تا اجلاس آینده تونس داریم و زمان به سرعت می گذرد مسئوولان باید از همین حالا اقدام کنند.

استاد معتمدنژاد: در حال حاضر نمازجمعه نقش بسیار مهمی در جامعه دارد. خطبه های نمازجمعه و سخنرانی های قبل از خطبه در تمام طول هفته، در رسانه ها تاثیر می گذارند. به هر حال، براساس تحقیق،می توان سیاستگذاری و برنامه ریزی کرد و تحولی در این زمینه ایجاد نمود.

کیهان فرهنگی: دیدگاهتان درباره آینده ارتباطات و آزادی رسانه ها، با توجه به تکنولوژی های نوین ارتباطی چیست؟

استاد معتمدنژاد: این مسایل در سال های آینده اهمیت بیشتری پیدا خواهند کرد، چون آگاهی و هوشیاری بیشتری در این زمینه ایجاد شده و کار کشورهای بزرگ و سلطه گر مشکل تر خواهد شد، چون در داخل این جوامع هم عکس العمل بروز خواهد کرد. مهم ترین نشانه هم این است که در دانشگاههای آمریکا، مطالعات انتقادی زیاد شده و حتی روی پایه های اینترنتی هم می شود آنها را مشاهده کرد.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان