ماهان شبکه ایرانیان

تفسیر ناتمام/نقد و نظری بر کتاب تفسیر قرآن کریم نوشته شهیدایت الله حاج سید مصطفی خمینی

تفسیر قرآن در یک قرن اخیر ویژگی هایی دارد که عمیقاً آن را از سنت تفسیر نویسی در قرون پیش از آن متمایز می سازد

تفسیر قرآن در یک قرن اخیر ویژگی هایی دارد که عمیقاً آن را از سنت تفسیر نویسی در قرون پیش از آن متمایز می سازد. تفسیرهای قرآن در قرن جدید سخت متأثر از دو نهضت اصلاحی در جهان است: نهضت اصلاح علمی. رویکردهای علمی و اجتماعی به قرآن و جستجو در ایات به منظور استخراج ضوابط اجتماعی، اصول مدنیت، حقوق بشر و فلسفه تاریخ، که مقولاتی اجتماعی سیاسی اند، و نیز مسأله تکامل و خلقت انسان و زمین و آسمان، توجه به خلقت جانوران (از قبیل: شتر، عنکبوت، زنبور و..) که معقولاتی علمی اند، از ثمرات و خصائص تفسیر های جدیدند. حتی تفسیر المیزان، که یکی از مهمترین و ماندگارترین و پر خواننده ترین تفاسیر است، با آنکه صبغه ای فلسفی دارد، از ابداع و ابراز برخی نظرات پیرامون مقولات علمی و اجتماعی، همچون شهب سماوی، سنن الهی در اجتماع، تکامل انسان و... ناگزیر بوده است تا به این ترتیب برخی جریان های فکری موجود در جامعه اسلامی ایران (اگر نگوییم جوامع اسلامی) که به سمت و سوی تجدید نظر در منابع و برداشت ها گام برداشته بودند از آن بی نصیب نمانند.

سیر این نهضت اصلاحی، در ایران همانند سایر کشورهای اسلامی نبوده است. عمده ترین دلیل این امر نیز سابقه اجتهاد هزار ساله و گرایش عقلی شیعیان بوده است. این گرایش عقلی، که البته به موازات نقل و همگام و همسو با آن بوده است، ازدوران شیخ طوسی (محمد بن حسن، 385 – 460هـ. ق) صاحب تفسیر تبیان، تا زمان ما- در تفسیرالمیزان علامه طباطبایی(1281- 1360) _ تداوم داشته و اگر تفاوتی هست بیشتر در پاسخ های گوناگون به پرسش های کهن، یا طرح مسائل (یا در برخی موارد، شبهات) است، نه در اساس کاربرد عقل.

اما کاری که مرحوم ایت الله سید مصطفی خمینی آغاز کرده از اساس چیز دیگری بود. مرحوم سید مصطفی کار سترگی را برخود تکلیف نمود؛ کاری که بی شک در دوران ما از عهده و حوصله و توانایی یک فرد خارج است. امروزه با کثرت تألیفات در جزئی ترین مسائل، و فزونی گرفتن توقعات از دین، و گرایش به سمت تخصصی شدن معارف مذهبی و دایر شدن مراکز پژوهشی تخصصی که معلول آشنایی با دانش های عصر است، کمتر کسی را می توان یافت که به تعبیر رایج، و البته دارای مصداق در دهه های قبل، «جامع معقول و منقول» باشد. چند تنی هم اگر در حوزه های علمیه به این عنوان شهره اند، صرف نظر از تعارفات شاید آخرین نسل از سلسله افرادی اند که در دوران آرامش حوزه های علمی و تهدید نشدن معرفت دینی از سوی برخی دانش های علمی و اجتماعی، و فراغت بیشتر طلاب برای دانش اندوزی، موفق به فراگیری دانش های مختلف از قبیل فقه، اصول، فلسفه، منطق، طب، هیئت، حدیث، عرفان نظری و... شدند.

مرحوم سید مصطفی خمینی، در تفسیر خود که تنها موفق به پیشبرد آن تا ایه 45 سوره بقره شد، در پی آن بود که نگاهی چند جانبه به ایات قرآن داشته باشد. در این نگاه، زوایایی چون رسم و خط، لغت و صرف، قرائت، معانی و بلاغت، علم اسماء و عرفان، نحو و اعراب، اخلاق و نصیحت، حکمت و فلسفه، علم حروف و اعداد و اوفاق، در هر ایه مورد بحث قرار می گیرد.

امّا پیش از آنکه در مورد محتوای این تفسیر سخن را آغاز کنیم لازم است نگاهی به شکل و صورت ظاهری، که به چاپ و ویرایش آن ارتباط می یبابد بیاندازیم.

تا آنجا که نویسنده این سطور اطلاع دارد، چاپ اول این تفسیر مشخصات زیر را داشته است:

- تفسیر قرآن کریم، استاد شهید ایت الله حاج آقا مصطفی خمینی؛ تصحیح و تحقیق: محمد سجادی اصفهانی؛ چاپ و صحافی چاپخانه وزارت ارشاد اسلامی. تاریخ چاپ: مرداد ماه یکهزار و سیصد و شصت و دو. [در 4 مجلد]

ج 1: 433 ص. از ابتدای سوره حمد تا ایه 6: اهدنا الصراط المستقیم؛

ج 2: 448 ص. ادامه تفسیر ایه فوق تا پایان ایه 7: ختم الله علی... ولهم عذاب عظیم؛

ج 3: 471 ص. از ابتدای ایه 8: و من

الناس... و ما هم بمؤمنین، تا پایان ایه 22: الذی جعل لکم الارض... و انتم تعلمون؛

ج 4: 511 ص. از ایه 23: و ان کنتم فی ریب...، تا ایه 45: الذین یظنون انّهم ملاقوا ربهم...

ظاهراً این کتاب پس از آن دیگر هیچگاه به چاپ نرسیده است. چاپ فوق دارای چندین نقص و کاستی عمده است که گر چه از اهمیت اصل اثر نمی کاهد امّا از خوش خوانی و یکدستی، و حتی در پاره ای موارد که به ویراستار مربوط می شود، به درست خوانی کتاب لطمه می زند.

نخستین کاستی کتاب فقدان فهرست مطالب است.

گرچه در کتب تفسیر، برخی عنوان ها، از قبیل بحث لغوی پیرامون واژه های هر ایه تکراری است، امّا ذکر شماره صفحات شروع بحث پیرامون هر ایه، در آغاز کتاب و در ضمن فهرست مطالب شایسته فروگذاری نیست.

نکته دیگر، در رابطه با صفحات آغازین کتاب است. رسم چنان است که در برخی آثار، به تشخیص ناشر، مصحح، یا مؤلف، یک یا چند صفحه از صفحات آغازین کتاب به ذکر خطبه، شعر، یا چیزی از این قبیل اختصاص می یابد. در این اثر، خطبه ای از رسول گرامی اسلام در توصیف قرآن (خطبه الرسول الاعظم صلی الله علیه و آله فی صفة القرآن – ص3). صفحه اهداییه مؤلف (الاستاذ الشهید یهدی کتابه الی سید الشهداء سلام الله علیه – ص 5)، قطعه ای شعر (الحرف و الدم – ص7) توضیحات مصحح (کلمة المحقق – صص 9و 10) در صفحات ابتدایی جلد 1 آمده است. عین همین مطالب، برخلاف رسم رایج در کتب چند جلدی، در آغاز مجلدات 3 و 4 نیز صفحات مشابهی را اشغال نموده است. معلوم نیست به چه دلیل از شیوه مرسوم عدول شده و اصولاً این تکرار متضمن چه فایده ای است. در مورد روش کار محقق و آنچه بر کتاب افزوده نیز هیچ توضیحی وارد نشده است. فی الواقع معلوم نیست محقق که به گفته خود: «به تحقیق و تعلیقه نویسی بر اصل کتاب اقدام نموده و در این راه امانت دار نویسنده بوده و نهایت تلاش و کوشش خویش را مصروف این کار داشته است»، چه بر کتاب افزوده و به همت تعلیقه خود، گره از کدام موضوع یا موضع فرو بسته، گشوده است. در طول کتاب پاورقی های سودمندی وجود دارد که منابع مورد اشاره مؤلف را معرفی می کند. اما تعدد این ارجاعات در هر جلد دچار قبض و بسط می شود، تا جایی که در جلد سوم تنها 3 مورد ارجاع دیده می شود و جلد چهارم با 511 صفحه، تنها 11 مورد ارجاع دارد. (مقصود ارجاعات به منابعی غیر از قرآن کریم است) جلد سوم بدون ارجاع است و تنها جایگاه ایات مورد استناد یا استشهاد مؤلف معرفی شده است. تنها جلد

اول است که در آن ارجاعات بیش از سایر مجلدات است. اینها همه در حالی است که مصحح توانایی خود را در همان جلد اول به اثبات رسانده است. ممکن است محقق در آماده سازی جلد اول متوجه سترگی و سنگینی این کار شده باشد و ناشر نیز به دلیل تعجیلی که در کار انتشار تمام مجلدات داشته او را به اختصار دعوت کرده است. نتیجه این تعجیل آن شده که خواننده از دقت مصحح و آشنایی او با منابع و ذکر مآخذ محروم مانده است.

اما در مورد همین ارجاعات جلد اول نیز کار چندان کارستان نیست. در موارد عدیده ای که معلوم بوده نویسنده به یک «قیل» ارجاع داده و از ذکر نام قائل خودداری کرده است، محقق فرصت پیدا کردن مرجع اصلی را نیافته است. موضوع عدم ذکر مرجع و مأخذ، خصوصاً در مورد اشعاری که نویسنده به آنها استشهاد نموده است بیشتر به چشم می خورد. این اشعار، به اقرب احتمال به دلیل آنکه از حافظه نویسنده بیرون تراویده، گاه مطابق اصل نیست و ظاهراً نویسنده مجال تطبیق آن با مرجع اصلی را نداشته است. محقق، صرف نظر از آنکه نام شاعر و دیوان وی را ذکر نکرده، از تصحیح یا توضیح پیرامون این امر نیز خودداری نموده است.

موضوع دیگر به آرایش فصول و عنوان های کتاب مربوط است. در سراسر جلد اول در ابتدای تفسیر هر ایه، یک صفحه مستقل به عنوان معرفی مطالب آمده است که غالباً

دربرگیرنده چنین عناوینی است: اللغة و الصرف، القرأته و اختلافاتها، رسم الخط و الکتابة، فن الکلام، الحکمة و الفلسفه، المعانی و البلاغة، النحو و الاعراب؛ الموعظة الحسنة، علم الاسماء و العرفان، التفسیر و التأویل علی المشارب المختلفة؛ و سپس در صفحات بعدی، هر یک از این عناوین با حروف سیاه درشت تر از متن ذکر شده و اصل مطلب در ذیل آن آمده است. اما از جلد اول که خارج می شویم، در مجلدات سه گانه بعدی از آن صفحه مستقل که در برگیرنده تمام عناوین است اثری دیده نمی شود و به علاوه در رابطه با هر ایه اصل ایه با حروف سیاه درشت در ابتدای صفحه ذکر شده و سپس عنوان مربوط (مثلاً: اللغة و الصرف) با حروفی شبیه به حروف متن آمده است. به تعبیر دیگر، درکتاب عنوان فصل ها و ایات و... یک دست نیست و مثلاً یک عنوان در جلد اول با حروف سیاه 14 و در مجلدات بعدی با حروف نازک 12 چاپ شده است. این گونه تشتت ها در چاپ این کتاب بسیار وجود دارد.

نکته دیگر در ارتباط با علائم نقطه گذاری است. بر بنده معلوم نشد که ایا آن مرحوم، خود این علائم را در متن وارد کرده اند یا آوردن چنین علائمی کار محقق و مصحح محترم است. اما به هر حال مواضعی وجود دارد که یقیناً این علائم نابجا به کار برده شده است که از آن میان است:

[... ] ان کل صلوة تکون کذلک [؛ ] ضرورة ان ایات الکتاب العزیز لیت نازلة، لا خلال النظام البشری و [... ]. ص 27 ج 1.

در این جمله آنچه در میان [] آمده است از اینجانب است؛ موضع ویرگول پس از کلمه «نازله» بسیار نادرست و نابجاست. دلیل آن نیز با توجه به معنای جمله روشن می شود. جمله زیر نیز در خور توجه است:

ربما یظهر ان ما هو المنهی فی اخبارنا، هی کلمة الامین المشدد، کقوله تعالی: و لا امین البیت، لقوله علیه السلام (علی ما فیها) ان هذه الصلوة، لا یصحح فیها، شئ من کلام الادمیین، و التامین من کلامهم، و ذلک لأن آمین عل وزن فاعیل، لیس بعربی، کما صرح به النروز، فی شرح القصیدة و ما هو العربی، هو الفعیل، لا فاعیل، کها بیل و قابیل، و اما فی القرطبی، انه کیاسین، من عجیب التوزین، لان یاسین، مرکبة، فلا تختلط، فالاصل، هو الفعیل و هو بمعنی الدعاء کما عن اهل العلم و ترجمته هکذا: اللهم استجب لنا، و قیل: فلیکن کذلک، قاله الجوهری، [... ]، ص 29 [فاصله میان «کها» و «بیل» در اصل وجود دارد]

می بینید که در این پاراگراف چگونه از ویرگول سخاوتمندانه و البته به همان اندازه نا به جا استفاده شده است؛ تا جایی که باید چندین بار عبارات را خواند تا دانست که عبارات منقول کجا پایان می یابد و کلام مصنف کجا آغاز می شود و تعلیل ها برای

چیست و ادع کدام است و... با چند نقطه و نقطه ویرگول می شد این پاراگراف را به درستی پیراست و از غلط خوانی احتمالی آن جلوگیری کرد.

به هر حال به نظر اینجانب مؤلف، و مصحح فرهیخته تر از آنند که این گونه اشتباهات به ایشان نسبت داده شود.

می اندیشم که سخن پیرامون شکل و نکات ویرایشی و پژوهشی کتاب به درازا کشیده شده؛ از این رو مابقی این بحث را به مجالی دیگر موکول می کنیم و اینک به بحث در مورد محتوای این تفسیر گرانقدر و روش مؤلف دانشمند در تفسیر نگاری می پردازیم. تقریباً اکثر تفسیرهایی که وجود دارد از زاویه های خاص به قرآن نگریسته اند. در این نکته جای شگفت نیست؛ زیرا مثلاً از یک فیلسوف نمی توان انتظار داشت که با حفظ حیثیت و شأن فلسفی خود نگاهی غیر فیلسوفانه به کتاب الله اندازد. او همان گونه که کتاب الله تکوینی و فعل خدا (جهان و کیهان و هستی) را فیلسوفانه می نگرد، کتاب الله تدوینی و کلام الله را نیز از این منظور می نگرد.

به جز چند تفسیر، همچون مجمع البیان، که به جوانب عام توجه داشته اند، بقیه بیشتر تک بعدی اند. در قرون اخیر، با رشد علوم طبیعی، حتی کار به جایی رسید که تفسیرهای یکسره علمی بر قرآن نگاشته شد و مفسرین تلاش کردند تا ایات قرآن را چنان تفسیر کنند که کشفیات این علوم از دل آنها بیرون کشیده شود و میکروب و جاذبه و تئوری تکامل و اشعه فرابنفش و... را مطابق و مساوی یکی از واژه های قرآن بگیرند. تفسیر المنار نمونه چنین تلاشی است. بحث از توفیق و عدم توفیق این گونه تفاسیر از حوصله این نوشتار خارج است. در اینجا همین قدر می گوییم که تقریباً تمامی این گونه مفسران فاقد یک جهان بینی علمی – فلسفی سامان یافته بوده اند و عزم بر تفسیر قرآن از جانب ایشان بیشتر معلول مسحور شدن آنان در برابر هیبت علم بوده است، نه علم شناسی ایشان. عرفا طایفه دیگری بوده اند که همواره در اثبات یا تقویت مبانی خویش از قرآن مدد می گرفتند حتی این روش را مبنای نوعی تفسیر نگاری قرار دادند. کار ایشان گاه از اثبات نظریات یا تفسیر، به چاشنی کردن و استفاده های ذوقی از ایات می رسید. بدان معنا که به کمترین مناسبتی، به مدد تشبیه و تمثیل و تصرفات شاعرانه، ایات را در راه اثبات برخی حالات و عوالم و موجودات و... به کار می گرفتند. این بیشتر کار آنان بود که به جهله صوفیه معروف بودند؛ و الا خواهیم دید که مصنف علامه ما از این گونه استفاده ها (یا سوء استفاده ها) پرهیز داشته است.

گفتیم که زنده یاد، علامه سید مصطفی خمینی – رضوان الله تعالی علیه – کار عظیمی را آغاز نمود. اگر ایشان توفیق اتمام این تفسیر را می یافت بی گمان اثری را به وجود

آورده بود که از جهات عدیده ای می توانست مرجع محققین در رشته های مختلف علوم اسلامی باشد. اما دریغ و درد که این تفسیر تنها تا ایه 45 سوره بقره پیش رفت و مابقی آن همه دانش و بینش و فرهیختگی روی در نقاب خاک کشید.

پیش از ورود به بحث لازم است چند نکته را که بسیار اهمیت دارند، متذکر شویم. این نکات استنباط نویسنده این سطور است و الا در هیچ کجا به آنها تصریح نشده است.

نخست آنکه (ظاهراً) آنچه به نام «تفسیر القرآن الکریم» از مرحوم استاد علامه به چاپ رسیده است جنبه پیش نویسی دارد. بدین معنا که آن مرحوم فرصت نیافته تا اوراق اولیه تنظیمی خود را مجدداً از نظر بگذراند و در آن تجدید نظر، یا ویرایش و اضافاتی صورت دهد. نکته دیگر، که در امتداد نکته نخست است، آنکه آن مرحوم به همان دلیل که مذکور افتاد مقدمه ای بر این تفسیر تدارک ندیده بود تا در ضمن آن اهداف و روش های خود را در تفسیر نگاری بیان دارد. اگر ایشان این مقدمه را تنظیم می نمودند، آن وقت قضاوت در مورد اینکه چرا برخی عناوین در هر ایه ثابت اند و برخی دیگر متغیر، سهل تر بود. اکنون باید فقط به حدس و گمان متوسل شد – و یا پاره ای خاطرات و اقوال پیرامون این مطلب که از ایشان نزد برخی شاگردان یا نزدیکانشان بر جای مانده است.

خوانندگان تفسیر القرآن الکریم نیز باید نکات فوق را به هنگام مطالعه این اثر به خاطر آورند، و گرنه در برخی موارد سردرگم خواهند شد.

روش علامه سید مصطفی خمینی در این تفسیر، روشی ترکیبی است. آن مرحوم به دلیل آشنایی با برخی دانش ها و احاطه بر برخی دیگر، چندین عنوان را در ارتباط با هر ایه به طور ثابت برگزیده و عناوین متغیری را نیز طرح کرده است. عناوین ثابت، آنهاست که بالجمله در ارتباط با هر ایه قابل طرح است.. رسم و خط، نحو و اعراب، فقه اللغه یا واژه شکافی، تجوید و قرائت، تفسیر و تأویل علّی بر مبنای مشرب های مختلف جزو عناوین اصلی و ثابت اند؛ زیرا بالاخره هر ایه مجموعه ای از واژه هاست و واژه ها نیز از آن جهت که در زبان عربی کاربرد داشته و دارند. باید معنی شوند و نقش آنها در هر ایه از جهت تقسیمات سه گانه اسم و فعل و حرف، یا تقسیمات فاعل، مفعول، تمیز، حال، ذوالحال و... روشن گردد. همچنین نحوه خواندن و قرائت و ادای کلمات و اعراب (که به تقسیمات بیان شده وابسته اند) و نحوه کتابت واژه نیز بحثی است که تقریباً در رابطه با هر واژه ای قابل طرح است.

امّا عناوین فرعی چنین نیستند. فی المثل چنین نیست که در هر ایه ای حکمی فقهی بیان شده باشد؛ بلکه تنها برخی ایات در بردارنده احکام فقهی و مورد استناد فقهایند. همچنین تنها در برخی ایات است که نکته ای فلسفی در پرتو یک مشرب خاص فلسفی به چشم می خورد.

در رابطه با عناوین متغیر همچنین علم الاوفاق، علم الحروف و الاعداد نیز مطلب از همین قرار است. زیرا ارباب این علوم از برخی ایات استفاده هایی ویژه کرده اند که مرحوم علامه سید مصطفی به دلیل آشنایی با این علوم در ذیل هر ایه که مورد استفاده آنها بوده است توضیحات کافی را ارائه داده اند.

ما چنین عناوینی را از این رو متغیر نام نهادیم که در تمامی ایاتی که در این تفسیر آمده (لااقل در مورد پنجاه و چند ایه تفسیر شده) مجالی برای طرحشان نیست و تنها تعدادی از ایات قابل حمل بر آن معانی اند برخلاف آنها، عناوین ثابت اند که بالاتفاق در تمامی ایات قابل طرح و بحثند.

پیداست که پی بردن به این مسأله در هر ایه، با توجه به تاریخ علوم اسلامی و کثرت آراء و نظریات در هر بخش، چه عناوینی قابل طرح و بحثند چه کار خطیری است. تنها کسی می تواند دست به چنین اقدام خطیری بزند، که در هر علمی از علوم اسلامی دستی داشته باشد. ما در اینجا علوم اسلامی را علومی می دانیم که در تاریخ و تمدن اسلامی شکوفا شده یا رشد کرده و به کمال رسیده اند. به این معنا علم هیئت (نجوم)، علم اعداد و حروف، و هندسه نیز اسلامی اند؛ زیرا مسلمین آنها را به کمال

رسانده اند – گرچه از مبدئی دیگر آمده اند. بی شک اگر آن مرحوم به ایات مربوط به منازل قمر و بروج می رسید، صفحات عدیده ای را به توضیحات عالمانه خویش پیرامون این مسائل اختصاص می داد، این است که می گوییم این تفسیر به مثابه دایرة المعارف علوم اسلامی است؛ زیرا قرآن مجال دامن زدن به بحث های عدیده ای را فراهم می کند و آن مرحوم نیز به دانش های عدیده ای آراسته بود.

ایشان در آغاز این تفسیر در ضمن دو مسأله به بررسی معنای تفسیر و سبب تسمیه کتاب الله تدوینی به قرآن می پردازند و در بحث از معنای تفسیر اقوال متعددی از واژه شناسان و لغویون نظیر ابو حیان و دیگران ذکر می نمایند.

بی شک شخصیت چند بعدی آن علامه فقید انعکاسی بود از شخصیت کثیر الاضلاع و الد مکرم ایشان، حضرت امام خمینی(ره). این تأثیر و انعکاس در این تفسیر نیز تجلی یافته است و نویسنده در صفحات آغازین کتاب، کلام خویش را به اقوال آن قرآن مجسم مزین می نماید:

«و قال الوالد المحقق [، ] العارف برموز الکتاب و بعض اسراره، ان: تفسیر القرآن لا یتیسّر الا لله تعالی [؛ ] لانه علمه النازل [؛ ] و لا یمکن الاحاطة علیه» ج 1، ص 13.

«پدر پژوهشگرم که به رموز کتاب الله و برخی اسرار آن آگاهی دارد، گوید: جز خدای تعالی تفسیر قرآن را کس نتواند؛ چه، این کتاب علم اوست که نازل گردیده و کس را نرسد که بر این علم احاطه یابد.»

و این همان جمله معروف حضرت امام است که بارها آن را از زبان آن مرحوم در دروس تفسیر ایشان که در اوان انقلاب از سیمای جمهوری اسلامی پخش می شد، به تعابیر گوناگون شنیده ایم.

مسأله تعدد و تفاسیر که تابع تعدد دیدهاست موضوعی است که آن علامه فقید در ابتدای این تفسیر به آن اشاره دارد:

«موضوع هذا العلم [، ] و هو القرآن [، ] لیس له حدّ – یقف الیه الافهام [، ] و لیس کغیره من کلام الانام [؛ ] و انما هو مقال الملک العلّام [؛ ] ذوعبارات للعلماء [، ] و اشارات و حقائق للاولیاء [، ] و لطائف للانبیاء، بل هو بحر لُجّی [، ] فی قعره درر و فی ظاهره خبر [، ] و الناس فی التقاط درره و الوصول الی خبره علی مراتب متفاوتة [؛ ] و من اجل ذلک جائت التفاسیر مختلفه حب اختلاف اهلها [. ] فمنها ما یغلب علیه العربیة و الادبیة [، ] من الاعراب و البناء [؛ ] و منها ما یغلب علیه المجادلات الکلامیة لما ظنّوها من الحکمة و البرهان [؛ ] و منها ما یغلب علیه القصص و السیر [؛ ] و منها ما یغلب علیه نقل الاحادیث و الخبر [؛ ] و منها ما یغلب علیه التأویلات البعیده و بیانات غریبة عجیبة [؛ ] لانهم، لم یأخذوا التفاسیر من مشکوة النبوة و الولایة، فالتفسیر الجامع لمجامع العلوم و الاحکام و الکافل للحقایق و الدقائق

والشامل للاشارات و العبارات و الحاوی لاسس مطالب الحکمة و العرفان [، ] فلم یتیسّر لاحد من العلماء و الحکماء و لا یمکن ذلک الّا لمن خص بهبة من الله تبارک و تعالی وارثة من الانبیاء و اخذ العلم من مشکوة الاولیاء و اقتبس قوة قدسیة و نورا من الله من قوالب السنیة [... ]. ج 1 ص 13.

این بخش از کلام ایشان علاوه بر آنکه توضیح دهنده اختلاف دیدگاه ها در تفسیر و علت این اختلاف است، از جهت دیگری نیز اهمیت دارد. برخی از عناوین مورد توجه مفسران، که در عبارت فوق آمده است چنین است: عربیت و ادبیت، اعراب و بناء، بحث های کلامی، حکمت (فلسفه) و برهان، قصص و سیر (توسعاً، تاریخ)، احادیث و خبر. اینها دیدگاههای مختلفی است که بر اساس آن تفاسیر مختلفی نیز پدید آمده اند. از سوی دیگر، بنا به گفته ایشان تفسیر جامع و کاملی که در بر گیرنده علوم و احکام مختلف بوده و حقایق و دقایق را تبیین کند و مشتمل بر اشارات و عبارات، و نیز حاوی مبانی حکمت و عرفان باشد، تا کنون به دست هیچ دانش پژوهی نگاشته نشده و هیچ عاملی توفیق خلق چنان اثری را نیافته است: «فلم یتیسّر لا حد من العلماء و الحکماء»

اگر مشابهت این عناوین (عربیت و ادبیت، اعراب و...) و وجود آنها در کنار عناوینی دیگر، در این تفسیر، دریغ خوردن منطوی در این عبارت که تاکنون هیچ کس موفق به خلق چنین تفسیری نشده است را، درکنار عزم جزم آن مرحوم در نگارش این اقلام به نگارش این تفسیر بنهید، آن گاه به سهولت می توان به این نتیجه رسید که هدف آن علامه فقید تحریر تفسیری بوده است با آن ویژگی ها که خود بر شمرده اند: «الجامع لمجامع العلوم و الاحکام [، ] و الکافل للحقایق و الدقائق [، ] و الشامل للاشارات و العبارات [، ] و الحاوی لاسس مطالب الحکمة و العرفان».

ایشان در این تفسیر بر آن بودند تا کار سترگی را به انجام رسانند. کاری که تاکنون کسی نه توفیق تحریر آن را داشته است و نه جسارت آن را. اگر داستان تکراری نیمه تمام رها شدن آثار عظیم و برجسته یا دست تعدی ستمگران، یا دست تطاول ایام نبود بی شک ما امروز صاحب غنی ترین، مفصل ترین، جامع ترین و مستند ترین تفسیر قرآن در جهان و تاریخ اسلام، از آغاز تاکنون بودیم.

متأسفانه باید باور کرد که پس از این هیچگاه چنین تفسیر جامعی به دست یک تن نوشته یا تکمیل نخواهد شد. در دوران ما چنین کاری تقریباً چیزی از قبیل تکلیف بما لایطاق است.

باید افسوس خورد که چرا این اثر گرانقدر تا کنون به پارسی برگردانده نشده است و متصدیان امر نیز از پیشنهادهایی که در ارتباط با ترجمه آن پیش نهاده شده بود استقبال نکردند.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان