بررسی
بنیادی بحران ها و مشکلات سیاسی کنونی کشور سودان، و دورنمای معقول، برای خروج این
کشور از بحران .
دو همکار و همرزم دیروز، دو رقیب امروز!
یکی از
دشواریهای مهم در مدیریت سیاسی سودان، اختلاف نظر «حسن الترابی » و «عمرالبشیر» در
این مورد می باشد . آنان هرکدام مبارزانی قدیمی هستند که با یاری هم، دولت «صادق
المهدی » را سرنگون کردند و مدت ها با یاری هم مشکلاتی را پشت سر نهادند . در
چگونگی هدایت کشتی توفان زده سودان اتحاد ندارند در حالی که از دیرباز از اهداف
مشترک و تکالیف مرتبط حرف زده اند و سالهاست که در راه ایجاد یک حکومت اسلامی در
سودان کوشیده اند و دوستی و همراهی این دو در ابتدا نیز بر اساس اعتقاد و اندیشه
مشترک استوار شده بود . صبح روز دوشنبه اواخر آذر سال 1378 ساعت 8 صبح، حسن
الترابی دیگر رئیس مجلس سودان نبود! . ساختمان مجلس در محاصره نظامیان قرار گرفت و
درهای آن به روی ترابی بسته شد . «عمرالبشیر» برای این اقدام خود دلیل آورد و خاطر
نشان ساخت مسؤولان حزب کنگره ملی سودان به ریاست «ترابی » با سیاست های نامناسب
خود شرایطی را پدید آوردند که با دوران قبل از کودتای 1989م قابل مقایسه بود و آن
روز آنچه پیش آمد، اقدامی است برای تمرکز قدرت و پایان دادن به اغتشاش; اما حسن
الترابی پس از مواجه شدن با درهای بسته مجلس به منزل رفت و در یک گفتگوی مطبوعاتی
اعلام کرد: آنچه شکل گرفت یک کودتای نظامی بود که قانون اساسی را نقض کرده و مجلس
ملی را به هیچ گرفته است و عمر البشیر به ارزشهای اسلامی خیانت کرد ولی کنگره ملی
سودان با تمام وجود و با استمداد از قوای مردمی مقاومت خواهد کرد .
در واقع
«عمرالبشیر» دیگر در کنگره ملی آن اقتدار لازم را برای خود نمی دید و در مجلس ملی
پیوسته شاهد تصویب قوانینی بود که اختیارات او را کاهش می داد . آخرین مورد کاستن
اختیارات رئیس جمهوری در مجلس سودان قانونی بود که او را از انتصاب فرمانداران
سراسر کشور منع می کرد و آنان توسط مردم انتخاب می شدند . به زعم ترابی این
ابتکارات برخاسته از قانون اساسی سودان بود و البشیر باید به آن تن دهد . و به
نوعی می کوشید که در مدیریت بحران موجود نوعی دموکراسی تدریجی تزریق کند و بدین
ترتیب اختلافات قومی و گروهی را رفع نماید اما البشیر به حاکمیت متمرکز و اقتدار
نظامی فکر می کرد و تدابیر ترابی را در جهت تضعیف اقتدار خود و دولت مرکزی تلقی
می نمود . او می گفت کشتی سودان در حال عبور از دریایی توفانی است که تنها یک
ناخدا می خواهد، در غیر این صورت غرق می شود (1) .
در اواخر
سال 1379 ه . ش حسن الترابی از سوی «کنگره ملی خلق سودان » یادداشت تفاهمی با ارتش
آزادی بخش سودان به امضاء رسانید پس از این برنامه وی را دستگیر نموده و از
«خارطوم » به جای دیگری انتقال دادند . بدین گونه متحد سابق البشیر که از هنگام
خلع ید از قدرت در دسامبر 1991م به رقیب وی مبدل شده و به عنوان وزنه مهم سیاسی در
میان محافل دانشجویی و اسلام گرایی سودان به شمار می آید، در بازداشت و تحت فشار
پلیس های سودان به سر می برد . صادق المهدی رهبر حزب مت سودان گفت: این
حرکت بیانگر عدم پایبندی دولت سودان به گفتگوی آزاد است . «جان گارانگ » (رهبر
شورشیان جنوب) نیز در خصوص توافق به عمل آمده بین ارتش خلق و حزب کنگره ملی اعلام
کرد: «انعقاد این توافق نامه نتیجه اراده توافق دو طرف بوده است . در چنین شرایطی
تلویزیون سودان اعلام کرد که عمر البشیر دولت جدید سودان را با 31 عضو که اکثر
آنان از حزب حاکم بر قدرت کنگره ملی هستند، تشکیل داد (2) .
ریشه های شورش جنوب
جنوب کشور
سودان که یک چهارم کل سکنه سودان را تشکیل می دهد غالبا پیرو مذهب انیسیسم و نیز
عده ای مسیحی هستند درصورتی که شمال اکثرا مسلمان و هویت عربی دارند، در دوره
استعمار و حکومت مشترک انگلیس و مصر این منطقه شاهد دوره ای آرام بود ولی
استعمارگران از نظر توسعه اقتصادی به جنوب توجهی نکردند و در عوض کوشیدند به عمران
و آبادانی نواحی شمالی بپردازند . تا قبل از استقلال سودان جمعیت جنوب در سه ایالت
«بحرالغزال » ، «استوائیه » و «نیل علیا» ساکن بودند و تحت نظارت بریتانیا از یک
خودمختاری نسبی بهره مند بودند ولی با استقلال سودان، تشکیلات اداری جدید که متشکل
از اعراب شمال سودان بود، جای سازمان قبلی را گرفت . خواسته کلی تاکید بر ایجاد
وحدت بین جنوب و شمال از طریق ترویج اسلام و نیز دادن هویت عربی به ایالت های
جنوبی بود که اداره کنندگان جدید پیگیر آن بودند . این تصمیم شورش جنوب را به وجود
آورد و افریقاییان جنوب علیه تفکر مزبور قیام کردند و حکومت مرکزی نیز به شدت از
خود واکنش نشان داده; جنگ شکل بی رحمانه ای پیدا کرد و هزاران سیاه پوست قتل عام
شده و هزاران نفر دیگر به کشورهای همجوار گریختند (3) .
تلاش های نافرجام صلح طلبانه
سرانجام
دولت مرکزی با شورشیان جنوب سازش کرد . برای تحقق این برنامه طرحی بین طرفین امضا
شد که بر اساس آن سه ایالت جنوبی سودان منطقه واحدی را تشکیل می دهند که دارای
مجلس واحدی می شود و افراد مسلح شورشی سابق جزئی از ارتش سودان شده و در جنوب
مستقر می گردند (4) .
بنابراین
در 27 مارس 1972م در پی میانجیگری شورای عمومی کلیساها و نیز حمایت امپراتور
اتیوپی - هایلاسلاسی - قرارداد منعقد شد، از آن پس منطقه جنوب به صورت یک ناحیه در
آمد و دارای مجلس مجزا شد، ولی نه خود روی آرامش دید و نه آن که اجازه داد دولت و
مردم سودان آسایش داشته باشند . جنگ داخلی شانزده ساله سودان با شورشیان جنوب به
رهبری «جان گارانگ » مشکلات عدیده ای را برای این کشور پدید آورده است . علاوه بر
آن شکل گیری مخالفان دیگری در شمال به رهبری صادق المهدی این معضل را مضاعف کرده
است یعنی اکنون سودان در دو جبهه جنوب و شمال با شورشیان مخالف درگیر است و برخلاف
تلاش های صلح طلبانه ای که برای حل اختلافات صورت گرفته و با وجود اجلاس ها و
مذاکرات پی در پی مقامات دولتی با مخالفان، تحرکات نظامیان جنوب همچنان ادامه دارد
(5) .
دولت
ژنرال «عمرالبشیر» با تشکیل کمیته صلح به رهبری امین خلیفه و جلسات متعدد با
نمایندگان گروههای شورشی در «نایروبی » و جنوب سودان و در حضور ناظران سیاسی از
«اوگاندا» و «کنیا» به نتایج خوبی رسید اما «کنفرانس واشنگتن » با شرکت جناح های
عمده شورشی و مخالفین دولت سودان تحت نظارت «کنگره امریکا» که در سال 1993م برگزار
شد، مواردی را تصویب کرد که با عکس العمل تند دولت مرکزی همراه بود و موجب شد
دولت برای تلاش های کمیته چهارگانه صلح که دو عضو آن یعنی اوگاندا و کنیا حامیان
شورشیان بودند، اعتباری قائل نشود . این موارد عبارت بود از حق تعیین سرنوشت
جنوبیان توسط خود، اعلام جنگ تا پیروزی از سوی شورشیان جنوب و اتحاد مجدد شورشیان
در یک جبهه بر علیه دولت مرکزی .
دولت
البشیر در جبهه نظامی با تقویت ارتش و تشکیل نیروهای مردمی ضربات هولناکی به
شورشیان زد و بسیاری از شهرهای جنوبی همچون «جوبا» و «ولو» و «ملکال » را از
شورشیان پس گرفت . همچنین دولت سودان توانست از شکاف موجود بین رهبران شورشی
استفاده کند و با جناح های نظامی وارد مذاکره شود و به نتایج خوبی دست یابد .
عوارض استقلال احتمالی جنوب
مشکلات و
ناراحتی های مستمر جنگ و به وجود آمدن معضلات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی به خصوص
مسائل سیاسی این نزاع خانمان برانداز، کم کم باعث شد که دولت و مردم سودان به این
نتیجه برسند که اگر هیچ راهی به جز جدایی جنوب از شمال نمانده است، پس باید این
کار با تمامی مرارت هایش انجام گیرد . البته این برنامه اگر عملی شود، عوارض
ناگوار دیگری دارد . پس از جدایی جنوب از شمال و تشکیل دولت در جنوب سودان این
واحد سیاسی به دلیل نوپا بودن و وابستگی رهبرش به استکبار و نیازهای مختلف اقتصادی
و نظامی، دولتی کاملا وابسته خواهد بود و تجربه نشان داده است که چنین دولت هایی
همیشه موجب گرفتاری هایی برای دولت مادر شده اند به عنوان مثال با استقلال اریتره
از اتیوپی، کشور مستقل جدید جنگ تمام عیاری را به اتیوپی تحمیل کرد که هزاران نفر
را قربانی خود کرد .
نکته دیگر
این که سودان بزرگترین کشور آفریقایی از نظر مساحت است و با توجه به حضور شورشیانی
در مناطق دیگر چون غرب آن و نیز در ناحیه کوهستانی «نوبه » و نقشه های استعمارگران
برای تجزیه سودان تا لقمه ای راحت تر برای بلعیدن به وجود آورند، احتمال می رود پس
از استقلال جنوب، نغمه استقلال نقاط غربی نیز از دولت مرکزی ساز شود و امکان دارد
دوباره به نام فدراسیون استقلال طلبان کوهستان های «نوبه » رهبری این حرکت جدید را
به دست گیرد و با حمایت ابرقدرت ها، نابسامانی های جدیدی را برای سودان پدید آورند
. بنابراین بهترین راه رهایی دولت مرکزی از مشکلات کنونی روی آوردن به یک نظام
فدرالی می باشد (6) .
پی نوشت:
1) کیهان:
شماره 16690، ص 12 .
2)
روزنامه اطلاعات: شماره 22141 .
3)
مسلمانان آفریقا: ص 419 .
4) نبرد
اسلام در آفریقا: ج 2، ص 82 .
5) کیهان:
شماره 16690، ص 12 .
6)
روزنامه الشارع السیاسی: 15/11/1998، شماره 449، ص 2، السیاسة الاقلیمیة و
الثقافیة العربیة فی جنوب السودان، المرکز الاسلامی الافریقی بالخرطوم، شعبة
البحوث و النشر .