اشاره
در ادامه سلسله مباحث اخلاقی استاد مصباح یزدی، در این شماره نیز شرح بخش دیگری از وصایای امام جعفر صادق علیه السلام به عبدالله بن جندب را، که اختصاص به مواعظ اخلاقی حضرت عیسی علیه السلام دارد، به محضر اهل معرفت تقدیم می داریم:
«طوبی لمن جعل بصره فی قلبه و لم یجعل بصره فی عینه. لاتنظروا فی عیوب الناس کالارباب و انظروا فی عیوبکم کهیئة العبید. انما الناس رجلان مبتلی و معافی فارحموا المبتلی و احمدوا الله علی العافیه. » (1)
برخی افراد، ظاهربین و سریع القضاوه هستند; یعنی به محض مشاهده ظاهر کسی یا چیزی، بلافاصله در مورد خوب یا بد بودن آن قضاوت می کنند. این حالت سطحی نگری نه تنها در شان انسان مؤمن نیست، بلکه حتی در شان یک فرد عاقل نیز نمی باشد. قضاوت انسان عاقل باید مبتنی بر تحقیق و دوراندیشی باشد; صرف داشتن ظاهر فریبنده و یا یک رفتار خوب یا بد نباید مبنای قضاوت انسان قرار گیرد. اما متاسفانه بسیاری از مردم این گونه هستند; یعنی منشا قضاوت آن ها را همین ادراکات سطحی و ابتدایی تشکیل می دهد. از این رو، در بسیاری از موارد با قضاوت های نادرست، در دام های شیطان می افتند.
حضرت عیسی علیه السلام ضمن دادن هشدار نسبت به این آفت، می فرماید: خوشا به حال آن کسی که بینش یا بینایی اش در دلش باشد نه در چشمش: «طوبی لمن جعل بصره فی قلبه و لم یجعل بصره فی عینه. » صرف دیدن با چشم، بینش نیست، یک رؤیت سطحی است که حیوانات هم از آن برخوردارند. مصداق واژه «قلب » در این تعبیر، عقل می باشد که جامع ادراکات درونی و عمیق است. بنابراین، ما باید سعی کنیم از قضاوت های منفعلانه و سطحی در مورد اشیا و اشخاص که منشا آن، تنها ادراکات حسی ظاهری است، اجتناب ورزیم. اگر انسان از روی تحقیق و دقت قضاوت کند و عقل خود را به کار گیرد، دیگر فریب زرق و برق دنیا را نمی خورد. در دنیا چیزهایی وجود دارد که ممکن است انسان با مشاهده آن ها به قضاوت های عجولانه ای دست بزند و بر این اساس، فریب بخورد. اگر انسان درست بیندیشد، متوجه می شود که بسیاری از چیزها که ظاهری فریبنده دارند، باطن خوبی ندارند. چه بسا به دنبال یک نگاه، سال ها گرفتاری و بدبختی باشد. همچنین با دیدن ظاهر اشخاص نمی توان در مورد شخصیت حقیقی آن ها قضاوت کرد; ممکن است کسانی ظاهری موجه و - به اصطلاح - حزب اللهی داشته باشند، اما در باطن افرادی دو رو و منافق باشند و به عکس، کسانی ظاهر خوبی نداشته باشند، اما باطن آن ها بهتر از ظاهرشان باشد. بنابراین، ما نباید به دیدنی های ظاهری اکتفا کنیم و بر آن اساس زود قضاوت نماییم، بلکه باید به دنبال ادراکات حسی، عقل خود را نیز به کار بگیریم.
آفات عیب جویی از دیگران
بسیاری از مردم به جای این که به دنبال رفع عیوب خود باشند، مدام در پی جست وجوی عیوب دیگران هستند. این گونه افراد رفتار دیگران را زیر ذره بین قرار می دهند تا به محض مشاهده کوچک ترین لغزش و یا اشتباهی، شروع به عیب جویی نمایند. این حالت از خودخواهی انسان سرچشمه می گیرد; یعنی چون انسان حب ذات دارد، نمی خواهد باور کند که آلوده است و دارای عیوب بسیاری است. با آن که همه انسان ها بر نقص ها و ضعف های خود آگاهند (ان الانسان علی نفسه بصیر) ، اما برخی از آنان به دلیل داشتن حس خودپرستی و خودخواهی، چنین وانمود می کنند که هیچ گونه عیب و ایرادی ندارند. این افراد برای سرپوش گذاشتن بر عیوب خود، خودشان را با افرادی که دارای عیوب بدتری هستند مقایسه می کنند تا از این طریق هم خود را بهتر از دیگران جلوه دهند و هم دلشان را به این خوش کنند که آن قدرها هم آدم بدی نیستند!
ما اگر می خواهیم این انگیزه شیطانی را از خود دور کنیم، باید به جای عیبجویی از دیگران، درصدد یافتن عیوب خود و رفع آن ها باشیم. اگر انسان واقعا برای رهایی از این دام شیطان عزم خود را جزم نماید، اصلا فرصت پرداختن به عیوب دیگران را پیدا نمی کند. کسانی که مغرورانه و متکبرانه به دنبال مطرح کردن عیوب دیگران هستند، گویی ارباب و صاحب اختیار مردم اند که این گونه از دیگران بدگویی می کنند و رفتارشان را مورد سنجش و ارزیابی قرار می دهند. حضرت می فرماید: نه تنها انسان نباید این روحیه را داشته باشد، بلکه باید همچون برده، متواضع باشد و سعی کند برای در امان ماندن از مؤاخذه ارباب، کار خلافی انجام ندهد: «لاتنظروا فی عیوب الناس کالارباب و انظروا فی عیوبکم کهیئة العبید. »
تربیت دینی اقتضا می کند که انسان ابتدا عیوب خودش را بشناسد و آن ها را رفع کند، سپس به سراغ نقص ها و ضعف های دیگران برود. تقویت روحیه انتقادپذیری از دیگر راه های برطرف کردن عیوب ظاهری و باطنی است. ما نه تنها باید از خودمان انتقاد کنیم، بلکه باید این اجازه را به دیگران بدهیم تا عیوبی را که از چشممان مخفی است به ما گوشزد کنند. بسیاری از بزرگان اخلاق این گونه بودند; یعنی حتی نزد استادان خود می رفتند والتماس می کردند که عیبشان را بگویند تا درصدد رفع آن ها برآیند. اما متاسفانه بسیاری از مردم نه تنها این گونه نیستند، بلکه حتی می خواهند عیوبی را هم که به آن ها واقف اند، مخفی و انکار کنند. از این رو، به دنبال عیوب دیگراان می روند تا از آن ها عیب جویی کنند.
یکی دیگر از آفات دقت و کنجکاوی در رفتار دیگران، این است که وقتی انسان نقصی را در دیگران می بیند، احساس تکبر و عجب به او دست می دهد، خصوصا اگر آن نقص، از عیوب ظاهری باشد و وی نیز نمونه آن را در وجود خود نداشته باشد. این افراد غافل، ممکن است با مشاهده عیوب دیگران، آنان را مورد استهزا و تمسخر قرار دهند و یا اگر خیلی مؤدب باشند، در دلشان به آنان بخندند و با خود بگویند ما خیلی از دیگران بهتریم که این عیب ها را نداریم!
مردم به طور کلی دو دسته اند: یا دارای نقص و عیبی می باشند و یا در عافیت و سلامت به سر می برند. این عیوب، هم شامل نقص های جسمانی می شود و هم عیوب غیرجسمانی. در هر حال، وقتی انسان با کسی که دارای نقص است مواجه می شود، باید به جای تحقیر وی، خدا را شکر کند که او را از این عیب و نقص حفظ کرده است. حتی روایت داریم که اگر شما به شخص کافری برخورد کردید (چون آن زمان ها در شهرهایی که مسلمانان زندگی می کردند، افراد یهودی و نصرانی هم زیاد بودند) ، بگویید: «الحمدلله الذی لم یجعلنی یهودیا و لانصرانیا . . . وجعلنی حنیفا مسلما. » ; (2) حمد و سپاس خدا را که ما را یهودی و نصرانی قرار نداد، بلکه به ما توفیق داد که مسلمان مؤمنی باشیم. در امور ظاهری هم همین طور است; اگر به کسی که در اندام هایش نقصی هست، برخورد کردیم، باید خدا را شکر کنیم که سالم هستیم. در امور علمی، اخلاقی و دینی نیز این نکته مصداق دارد; اگر با کسی که از نظر قدرت فهم و استدلال ضعیف است و یا صفت اخلاقی ناپسندی دارد و یا به گناهی آلوده است و به طور کلی از نعمت هایی که ما از آن برخورداریم بی بهره است، مواجه شدیم، باید اولا، خدا را شکر کنیم که آن گونه نیستیم و ثانیا، برای او دعا کنیم که خدا آن نعمت را به او نیز ارزانی دارد: «انما الناس رجلان مبتلی و معافی فارحموا المبتلی و احمدوا الله علی العافیة. »
ممکن است کسی که از یک جنبه «مبتلا» و دارای عیب و نقص می باشد و دیگری در همین مورد به خصوص در سلامت و «عافیت » به سر می برد، از جنبه دیگر در سلامت و «عافیت » باشد و فرد دوم در همان مورد، «مبتلا» و دارای عیب و نقص. مثلا کسی که از لکنت زبان رنج می برد و دیگری مشکلی در این خصوص ندارد، ممکن است از هوش و استعداد بالایی برخوردار باشد که فرد دوم از آن بی بهره است.
نتیجه این که، یکی از عوامل توجه به نعمت های خدادادی، مواجه شدن با کسانی است که از این نعمت ها محروم اند.
ادامه دارد
پی نوشت ها:
1- محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 78، ص 284، روایت 1، باب 24
2- همان، ج 10، ص 132، روایت 2، باب 9