اشاره
با گذشت نزدیک به یک سده از نهضت مشروطیت ایران - علی رغم نگاشته شدن نوشته های بسیاری با صبغه تاریخی درباره آن و البته در یکی دو دهه اخیر با رویکرد اندیشه ای - هنوز چنان که باید به صورت تطبیقی به دو گرایش اصلی موجد و نظام ساز مشروطه، یعنی اندیشه دینی و سکولاریسم پرداخته نشده است . اینکه خاستگاه و سابقه تاریخی هر یک، کدام بود؟ چه اشتراک و تقابل هایی میان آن دو در عرصه مشروطه وجود داشت؟ کدام جریان، بیشترین تاثیر را در مردم داشته و علت آن چه بود؟ جریان مقابل از چه راهکارهایی در جهت نفوذ در افکار و عقاید افراد جامعه و جریان سازی استفاده می کرد؟ آیا نمی توان حلقه وسطی بین دو گرایش مذکور در نظر گرفت؟ پاسخ دادن به این سؤال ها و پرسش های دیگری از این نوع، زمینه ساز کشف برخی مجهول های مشروطه شناسی - به ویژه اندیشه آگاهی این جنبش - خواهد بود . کتابی که ذیلا در دو مرحله به گزارش و ارزیابی آن پرداخته می شود، گامی مهم در این جهت به شمار می رود و توسط دکتر موسی نجفی به نگارش درآمده است . امید می رود محققان این رشته از تاریخ به موضوع مذکور اهتمام شایسته ای کنند .
الف) گزارش
این کتاب در قالب یک مقدمه، ده فصل و در نهایت نتیجه گیری کلی از مباحث، تنظیم شده است . نویسنده در مقدمه، درباره محورهای اصلی کتاب به بحث پرداخته است:
1 . ضرورت غرب شناسی و شناخت نحوه ورود و حاملان اولیه اندیشه های مغرب زمین;
2 . توجه به غرب و رسوخ عقاید مغرب زمین به دنبال ضعف و سستی دستگاه حکومتی قاجاریه و از بین رفتن استقلال کشور (شان نزول) ;
3 . نگرش به غرب از تقلید تا نقد (مطالب فصل دهم و برخی از مطالب فصل های دیگر بدین محور می پردازند) ;
4 . اشتراک ها و اختلاف های تفکر دینی با سکولاریسم، تاثیر مواجهه این دو اندیشه در حوزه معرفت سیاسی، هم چنین میزان تاثیر هریک از این دو تفکر در مردم، جریان ها و برداشت های مختلف در هر دو جبهه و سیر تاریخی این دو تا زمان مشروطه (اکثر فصول کتاب به این محور پرداخته اند) ;
5 . تاثیر اندیشه های تاریخی به خصوص مشروطه در حیات فکری - سیاسی عصر حاضر . (فصل اول کتاب، هم چنین برخی مطالب در قسمت های دیگر به این بحث اختصاص یافته است) .
در پایان مقدمه، این مطلب تذکر داده شده است که «چارچوب زمانی مورد بحث از یکی دو دهه قبل از مشروطه، آغاز و به چند دهه بعد از مشروطه ختم می شود . عصر مشروطه در این سیر تاریخی - فکری به عنوان حلقه واسط و جهشی بزرگ عمل می نماید» . این توجه به عصر مشروطه «به خاطر تاثیری است که در دهه های بعدی در حوزه معرفت سیاسی و غرب شناسی داشته است » .
«اهمیت شناخت عصر مشروطیت در دوران کنونی (پس از انقلاب)» عنوان فصل اول می باشد .
مؤلف با شمردن 3 زاویه، جهت شناخت ذات تحولات انقلاب اسلامی و ماهیت دولت شیعه در ایران، چنین نتیجه گیری می کند: «با توجه به این که عصر مشروطیت در تمامی ابعاد و زوایای شناخت جریان ها و ماهیات فکری - اجتماعی - سیاسی عصر کنونی، حاضر و دخیل می باشد، بررسی جریان شناسی آن دوران، حساسیت زیادی دارد .»
سه محور مورد نظر عبارتند از:
الف) ریشه یابی نهضت های تاریخی شیعه;
ب) بررسی نقش دولت های شیعه در تاریخ و تکوین حکومت اسلامی;
ج) شناخت نهاد روحانیت و رهبری آن بر مردم و هم چنین تفکر اجتهادی شیعه به عنوان ریشه های تاریخی تکوین نظریه ولایت فقیه .
در فصل دوم (پیشینه تاریخی تفکر مذهبی و سکولاریسم تا مشروطه) با ذکر خلاصه ای از روابط روحانیت و علما با دولت های صفوی، افشاری و قاجاری، روحانیان پناهگاه مردم در برابر ستم و ضعف حکام قاجار، معرفی شده اند .
به دنبال قیام تنباکو، این تفکر در ذهن مجتهدان شیعه شکل گرفت که زندگی و معاش مسلمانان را از آلودگی به دست های ناپاک اجانب پاک کنند . نویسنده با ذکر برخی از اعلامیه ها و تاییدیه های عالمان دینی، پیرامون تشویق صنایع ملی و تحریم کالاهای خارجی، چند نکته را بیان کرده و در نهایت نتیجه می گیرد: «اندیشه دینی، نوعی تحرک و فضای ضد اجنبی را به عصر مشروطه منتقل کرده بود، در حالی که فضای روشنفکران برای عصر مشروطیت، شوق تجدد و رفع عقب ماندگی را به ارمغان آورده بود .»
فصل سوم به بیان اشتراک ها و تقابل های جریان دینی با جبهه غرب گرایان در عصر مشروطیت پرداخته است; در فضای به وجود آمده از انقلاب، اصول مورد اتفاق جریان های مختلف فرهنگی و سیاسی عبارت بود از:
الف) لزوم تحرک و تحول;
ب) لزوم آزادی و نفی استبداد;
ج) تاکید بر نقش مردم;
د) سست بودن پایه های سلطنت فردی;
ه) عمل به قانون;
و) مثبت دیدن مسائل و امید به آینده روشن .
نویسنده در کنار این اشتراک ها، به سه اختلاف عمده مابین تفکر دینی و اندیشه سکولاریستی اشاره کرده است:
1 . مثال و الگوی انقلاب برای مذهبی ها و افراد سنتی; حضرت علی، امام حسین، شاه عباس، یعقوب لیث و . . . به عنوان قهرمان و برای گرایش های غربگرا; دانتون، ژاندارک و . . . به عنوان الگوهای مقاومت جامعه مطرح بودند;
2 . این که کدام قانون معیار عمل قرار گیرد;
3 . گروهی صرفا رفع واماندگی را اصل اساسی می دانستند، اما در مقابل، مذهبی ها «تعالی ملی » و اهداف معنوی را در نظر داشتند . به نظر نویسنده، اختلاف ها و اشتراک های مذکور در دهه ها و سال های بعدی بازتاب داشته است و امروز نیز می توان رگه ها و زمینه هایی را در دو جریان مشابه به آن زمان مشاهده کرد .
فصل چهارم با عنوان «تفسیرها و برداشت های متفاوت در اندیشه های همساز» ، به بیان اختلاف سلیقه در میان دو جریانی که ذکر شد، پرداخته و در ادامه، تلاش روشنفکران جهت کاهش نفوذ کلام علمای بزرگ در قالب دو سیاست ذکر شده است . این دو سیاست عبارتند از:
1 . ایجاد موج های کاذب با طرح مباحث روشنفکری که سؤال و جواب هر دو در فضای غیر مذهبی مطرح می شد . تالی فاسد این حرکت، علاوه بر مطرح شدن غرب و غرب گرایی، ایجاد این ذهنیت بود که دین از پاسخ گویی به سؤال ها ناتوان است و علت آن، عدم ورود علما به این مباحث یا ورود حاشیه ای بود; همچنین و غفلت از مباحث اصلی و پرداختن به مسایل فرعی، از دیگر اثرات منفی این مساله عنوان شده است;
2 . تبدیل اختلاف های ساده بین علما به تنش های شدید . نویسنده در این روش به هوشیاری ها و هشدارهای برخی علما از جمله شیخ فضل الله اشاره کرده و «توجه به تقوا و پرهیز از اختلاف و حفظ فضای اسلامی با توجه به اهداف دینی و آرمانی مشترک » را از جانب علما ذکر می کند .
در فصل پنجم (اختلاف مشرب در نخستین گرایش های بینابین مذهبی، التقاطی غربی سده اخیر) با اشاره به این مطلب که همه گرایش های روشنفکرانه را نمی توان سر در آخور اجنبی معرفی کرد، از گروه بینابین سخن به میان می آورد که هم در ردیف روحانیان جوان، تند و پرشور و هم در صف آزادی خواهان و نویسندگان ضد استبدادی قرار داشتند . این طبقه بیشترین فعالیت را در جراید، مطبوعات و رسائل سیاسی داشتند و تاثیر آنها بر مردم در یک دهه از مشروطه پررنگ و جدی بود . این گروه بعد از جداشدن خطوط فکری در جریان های مشروطه، به گروه ها و طیف های مختلف جذب شدند . در ادامه، نویسنده به ریشه تاریخی این جریان بینابینی می پردازد و سید جمال الدین اسدآبادی را در سطحی نسبتا بالاتر و به عنوان ریشه تاریخی این گروه اجتماعی بیان می کند . سیدجمال نه جزو علمای سنتی و مجتهدان طراز اول شیعه بود و نه با اندیشه ها و اهداف روشنفکری ایران قبل از مشروطه هماهنگی اصولی داشت; هرچند که چهره های شاخصی از این دو جناح، وی و مبارزاتش را ستوده اند . سیدجمال در راستای رفع واماندگی، لزوم اتحاد اسلامی و نفی استعمار تلاش می کرد و از این زاویه می توان عقاید و مبارزه های او را مثبت ارزیابی کرد، اما از طرف دیگر، توجه او به فلسفه تحصلی و پوزیتیویستی و زیر سؤال بردن فلسفه به معنای اخص، نوعی ارزیابی منفی را از افکار او به عمل آورده است . افکار سطحی سیدجمال واعظ اصفهانی در روزنامه «الجمال » با رگه هایی از همین علم گرایی اسدآبادی تقارن می یابد . در خاتمه این فصل، سکولارها به سه دسته تقسیم شده اند:
الف) پیروان قانون، مانند ملکم خان;
ب) طرف داران تفکر پوزیتیویسم، مانند آخوندزاده و طالبوف;
ج) پیروان نظریه لیبرالیزم، مانند مشیر الدوله .
فصل ششم به بیان اختلاف اندیشه دینی با تفکر غرب در سده اخیر ایران می پردازد . در این جهت، اجرای شریعت و نفی سیطره اجنبی، به عنوان دو محور اساسی تقابل این دو جریان معرفی می شوند . مؤلف، اسنادی از آخوند خراسانی، مازندرانی و حاج آقا نورالله اصفهانی ذکر می کند و در پایان، زمینه سازی احیای تاریخ باستان به عنوان سیاست فرهنگی سکولاریسم در راستای کاهش حاکمیت و نفوذ مذهب، ذکر و ناکام ماندن این طرح از سوی مردم ایران با رجوع به اسناد تاریخی بیان شده است .
«مردم شناسی و میزان تاثیر اندیشه مذهبی و غیر مذهبی در مردم » عنوان فصل هفتم می باشد .
نویسنده با ذکر سه نکته، نتیجه گیری می کند که جریان و گرایش «مذهبی مشروطه خواه ضد غربی » ، بیشترین نقش را در بسیج توده ها داشت نه جناح «غرب گرا» و نه جریان «مشروعه ضد مشروطه » .
این سه نکته عبارتند از:
1 - نقش توده ها و آحاد ملت در انقلاب مشروطه و نه صرفا تجار و کسبه;
2 - عدم قدرت روشنفکران جهت نفوذ در اعتقادات مردم به جهت نامانوس بودن نوشته های آنان;
3 - وجود شعائر اسلامی در مراحل مختلف انقلاب .
در ادامه، نویسنده، بعد از ذکر برخی فتواهای علمای مشروطه خواه در حمایت از مشروطه، به نامانوس بودن کلام و زبان متون اندیشه غرب گرایان می پردازد و سرانجام به برخی از نوشته های متون اندیشه گران مذهبی اشاره می کند و رسایی و بومی بودن اصطلاح ها و تعبیرها را موجب تاثیرگذاری آنها بر مردم می داند .
در فصل هشتم، درباره افرادی بحث شده است که با ملبس بودن به لباس روحانیت، مروج افکار روشنفکران و غربیان به زبان عامه بودند و افکار آنها توسط مشروطه بازان غرب گرا ترویج می شد . از افراد برجسته این طیف می توان سیدجمال واعظ اصفهانی - که سخنرانی هایش در جریده «الجمال » با کاغذ و چاپ مناسب منتشر می شد - ، میرزا نصرالله ملک المتکلمین و یحیی دولت آبادی را برشمرد . ترویج سخنان این عده به وسیله غرب گرایان، نشان دهنده نظریه «عدم قدرت سکولارها جهت نفوذ و رسوخ در اعتقادات ملت » می باشد .
نویسنده در فصل نهم، اندیشه و سیاست انجمن های سری سکولارها را ذکر کرده و به نقل از ملک زاده، گزارشی از آن انجمن ها ارایه می کند . در ادامه به «انجمن سری باغ سلیمان خان میکده » ، اشاره و از برخی افراد شاخص آن، مانند ملک المتکلمین، سیدجمال واعظ، مساوات، یحیی دولت آبادی و . . . نام می برد . در این انجمن، قطعنامه ای در هیجده ماده تنظیم شد . برخی از مواد آن عبارت است از: «در میان روحانیون متنفذ تهران، با آنهایی که جسارت و شجاعت دارند، بدون این که از منظور ما آگاه شوند، همکاری می کنیم . . . برای آن که از اول کار، دچار حمله منافقین و مستبدین و ملاهای ریاکار نشویم، رفقا باید تمام مطالبی را که به وسایلی مختلفه، منتشر می کنند با احکام اسلامی مطابق کنند . . . بیش از هرچیز از جاه طلبی اشخاص می توان استفاده کرد .» در خاتمه، نکته های مهمی در ارتباط با سیر دخالت سیاسی سکولاریسم در نهضت مشروطیت و جریان شناسی آن زمان مطرح شده است:
1 . بعضی افراد مطرح شده در این جمعیت ها به ویژه برخی رهبران آن، بعدها به طور کاذب در کتب تاریخی مورخان لائیک، فعالان اصلی مشروطیت معرفی شدند;
2 . نوشته های ملک زاده و امثال او، این نکته انحرافی را در تاریخ مشروطیت به وجود آورد که دسته بندی ها را باید با توجه به موضع گیری ها و حب و بغض های این جمعیت ها تقسیم بندی و ارزش گذاری کرد;
3 . با توجه به مواد قطعنامه که نشان دهنده نیاز غرب زدگان به روحانیت و علما جهت پیش برد مقاصد خود می باشد، می توان محور نبودن گروه هایی مانند انجمن باغ سلیمان خان و کاذب بودن ادعای تاثیرسازی آن انجمن ها در مردم و ایجاد انقلاب را به روشنی دریافت .
فصل دهم با عنوان «مراتب غرب شناسی و تاثیر آن در حیات ملی ایرانیان (تقلید، تحقیق، نقد)» ، بیش از یک سوم حجم کتاب را به خود اختصاص داده است; در این قسمت، دیدگاه و موضع سکولارها و افراد سطحی نگر از یک سو و علما، نویسندگان متفکر، ژرف نگر و سنت گرا از سوی دیگر به مجموعه تمدن، فرهنگ غرب و نحوه اخذ تجدد غرب مورد مقایسه قرار می گیرد . نویسنده در ابتدا بخش هایی از جریده «الجمال » را ذکر می کند که یکی از متون سطحی نگر دوران مشروطه بوده و افکار و گرایش های غربی را به بیان عامیانه و در لباس دوستی ترویج می کرد .
مؤلف بعد از ذکر این نکته که همه تجددطلبی ها خیانت نبوده، گرایش های تجددطلبانه را به سه دسته تقسیم کرده است:
1 . وابسته به جریان های رسمی وابسته به غرب;
2 . شیفته غرب و خواهان رفع عقب ماندگی;
3 . تجددطلبی با گرایش مذهبی . در ادامه به نوشته های انتقادی از غرب و نحوه اخذ تجدد پرداخته و در این جهت به قلم تند و در عین حال موشکافانه میرزاحسن خان انصاری اشاره می نماید، سپس از دو مجله و جریده حوزه مقدس نجف به نام های «نجف » و «درة النجف » مطالبی نقل می کند . در صفحه های پایانی کتاب، جهت روشن شدن این نکته که خط انتقاد از غرب منحصر به مشروطه نبود و در سال ها و دهه های بعدی - هرچند کم تر - نیز این انتقاد دیده می شود، به «توحش و جنگ افروزی غربیان » در کتاب کشف الاسرار امام خمینی (ره)، هم چنین به «تضاد میان گفتار و کردار اروپائیان » در آثار مصلح اسلامی کاشف الغطاء و آیت الله شیخ الشریعة اشاره شده است . در نتیجه گیری از متون و اسناد تاریخی - انتقادی از غرب چنین بیان می شود: نقد دیدگاه های مذهبی بر تفکر، تمدن و ارزش های غربی در سطوح مختلف صورت پذیرفته است:
1 . انتقاد از استعمار غربیان در کشورهای شرقی به خصوص مسلمانان;
2 . تناقض میان شعائر انسان دوستانه و آزادی خواهانه اروپائیان با استعمار و جنایت های آنان (البته گروه کم تری بدین زاویه توجه کرده اند) ;
3 . تعداد بسیار کم تری در سده اخیر به نقد ذات و ماهیت درونی فلسفه و فرهنگ غربی می پردازند و به تفاخر و تمایز این فرهنگ با تمدن و فرهنگ اسلامی حکم می کنند .
نتیجه گیری از مجموعه مطالب کتاب به وسیله نویسنده:
تفاوت بین اندیشه مذهبی و سکولاریسم از مشروطه تا به امروز وجود دارد که در یک طرف، مذهب در ذات زندگی، آرمان ها و اهداف، حضور جدی، تعیین کننده و پررنگ داشته و دارد; ولی در طرف دیگر، یعنی گرایش سکولار، مذهب صرفا وسیله ای برای رسیدن به لیبرالیسم و اصول غربی می باشد .
ب) ارزیابی کتاب:
چنان چه از گزارش مذکور برمی آید، کتاب مورد نظر، تلفیقی از تاریخ تحولات معاصر و اندیشه سیاسی است . علاوه بر بدیع بودن اصل موضوع و برخی مباحث طرح شده، به مسایل مشروطه برخلاف قالب های مرسوم نظر انداخته است و از این حیث، مطالعه ی آن قابل توصیه به عموم دانش پژوهان به ویژه دانشجویان گرایش تاریخ معاصر و اندیشه سیاسی می باشد; اما این ویژگی ها سبب توجه نکردن به برخی کاستی ها و مطالب اشتباه نخواهد بود .
صرف نظر از وجود ادبیات نسبتا سنگین در مقدمه، فصل اول، برخی مطالب بعدی و نبود کتابنامه در آخر کتاب، به ذکر چند نارسایی و اشکال می پردازیم:
1 . عدم تناسب برخی عناوین با مطالب ذیل آنها:
به عنوان نمونه در فصل چهارم، ذیل عنوان «شیوه ترویج ارزش های غربی و مقابله دینی با آن » ، به بحث از دو سیاست روشنفکران غربگرا جهت کاستن نفوذ کلام علمای بزرگ پرداخته شده است . روشن است «کاستن تاثیر سخنان و نوشته های عالمان دینی » ، ترویج ارزش های غربی نیست; گرچه می تواند زمینه ساز آن باشد .
هم چنین در ابتدای فصل هشتم با عنوان «یک سؤال اساسی » به این بحث پرداخته می شود که علت تشتت در جناح های همسو چه بود؟ در جواب گفته می شود: علاوه بر اختلاف بینش اجتهادی عالمان دینی وتوطئه چینی های مغرضان، یک عامل دیگر نیز وجود داشت «و آن این که در طیف گرایش مذهبی، گاه از زبان تنی چند از منبری های نه چندان خوشنام و یا گروهی از روشنفکرانی که در ظاهر ملبس به لباس روجانی، ولی در باطن مروج افکار روشنفکری و غربیان بوده اند، افکاری ترویج می شد که در نهایت، بیان آرای روشنفکری و سکولاریسم به زبان عامه فهم بود .» روشن نیست که این مطلب چگونه به سؤال ارتباط پیدا می کند . شاید مقصود نویسنده آن باشد که تاثیرپذیری برخی مذهبی ها از جناح سکولار، زمینه ی تشتت گرایش ها را پیش آورده است . در این صورت جواب درستی به سؤال داده شده است، اما ادامه ی مطالب که در مقام بیان تبلیغ مرام روشنفکری به وسیله این عده می باشد، تناسبی با اصل بحث ندارد .
2 . عدم ارائه شواهد و ادله کافی به برخی مسائل ادعا شده:
الف) در فصل چهارم به دو سیاست جناح مشروطه خواه غرب گرا، جهت کاستن نفوذ کلام علمای بزرگ اشارت رفته است . برای سیاست اول که عبارت بود از «ایجاد موج های کاذب به وسیله طرح مباحث روشنفکری » ، هیچ شاهد و سندی ارایه نگردیده است; ب) در دو مورد (صفحه های 112 و127 - 128) به ناسازگاری میان پذیرش فلسفه لیبرالیزم - از یک سو - و نسبت دادن جهل و ارتجاع به مردم یا اصالت ندادن به آنها جهت پیشبرد مقاصد - از جهت دیگر - اشاره شده، اما توضیح کافی، پیرامون تنافی این دو ذکر نگردیده است .
3 . تضاد در مطالب:
در فصل هشتم به تبلیغ مرام روشنفکری متاثر از مغرب زمین، توسط افرادی مانند سید جمال واعظ - که در ظاهر ملبس به لباس روحانیت بودند - پرداخته شده و نفوذ کلام آنها در میان مردم و استفاده ابزاری سکولارها از این عده جهت پیشبرد مقاصد خود (در صفحه های 114 و 119) بیان شده است; اما در فصل نهم با عنوان «اندیشه و سیاست انجمنهای سری سکولار» ، در مقام ارائه گزارش از جلسه باغ سلیمان خان که افراد برجسته آن، همان اشخاص مطرح شده در فصل هشتم می باشند، چنین آمده است: «به نظر می رسد این انجمن و انجمن های مشابه در بسیج کردن مردم و نفوذ ملی، نقش بسیار اندکی داشتند .» (ص 125) پس از پایان گزارش، در خاتمه ی فصل مجددا تاکید شده: «انجمن سری مورد بحث و سایر انجمن های سکولار به رغم همه گزافه گویی ها و ادعاها در یک نکته متفق بوده اند و آن این که نمی توانند با مردم، ارتباط مستقیم و عمیق برقرار کنند .» (ص 133) دو ناسازگاری در مطالب این دو فصل به چشم می خورد: الف) در فصل هشتم، اشخاص مذکور به صورت ابزار در دست افراد سکولار ولی در فصل نهم از اعضای فعال سکولار معرفی شده اند; ب) در فصل هشتم، نفوذ کلام و تاثیر جدی آنها بر مردم اما در فصل بعد، عدم توانایی آنها در نفوذ ملی و ارتباط مستقیم با افراد جامعه بیان شده است .
4 . علل تاثیر نپذیرفتن مردم از متون غرب گرایان:
نویسنده محترم در فصل هفتم به دنبال طرح این مطلب که جریان مشروطه خواه مذهبی، بیشترین نقش را در بین مردم داشته است، به نوشته های غرب گرایان پرداخته، از جمله علل عدم موفقیت آنان در تاثیرگذاری بر مردم را استفاده از لغت ها، اصطلاح های بیگانه و جمله های نامانوس این افراد می داند .
صرف نظر از آن که همه نوشتارهای جناح سکولار چنین نبوده و می توان عبارت ها و نوشته های آسان و روانی هم در آنها یافت، در طیف مقابل نیز، کتب و رسائلی وجود دارد که فهم مطالب آنها جز برای خواص امکان پذیر نیست . به عنوان مثال، رساله «تنبیه الامه و تنزیه المله » ، لغات، جمله های عربی و اصطلاح های علمی حوزوی بسیار دارد که برای اکثر مردم قابل استفاده نبوده و نمی باشد . آیا این عبارت: «دلالت آیه ی مبارکه «و شاورهم فی الامر» که عقل کل و نفس عصمت را بدان مخاطب و به مشورت با عقلای امت تکلیف فرموده اند، بر این مطلب [مشارکت افراد جامعه در نوعیات مملکت] در کمال بداهت و ظهور است; چه بالضرورة معلوم است مرجع ضمیر، جمیع نوع امت و قاطبه مهاجرین و انصار است نه اشخاص خاصه; و تخصیص آن به خصوص عقلا و ادبا به حل و عقد از روی مناسبت حکمیه و قرینه مقامیه خواهد بود نه از باب صراحت لفظیه; و دلالت کلمه مبارکه «فی الامر» که مفرد محلی و مفید عموم اطلاقی است، بر این که متعلق مشورت مقرره در شریعت مطهره، کلیه امور سیاسیه است هم در غایت وضوح; و خروج احکام الهیه عز اسمه از این عموم از باب تخصص است نه تخصیص » (1) ، جز برای اشخاص آشنا به علم اصول قابل درک است؟
رسائل مرحوم لاری نیز نمونه ای دیگر از مکتوب های مغلق و پیچیده ی مذهبی ها می باشد . این مجتهد مشروطه خواه در قسمتی از رساله «قانون مشروطه مشروعه » چنین می آورد: «اما فواید کلی و مصالح نوعی عملی بشری این است که اگر به این منوال و حکم عدل و اعتدال مقدر به حکمت ذی الجلال با کفار معامله و اعمال، هر آینه تمام کفره بالطوع و الرغبة در چند سال مشرف به شرف اسلام می شدند و تاکنون یک کافر در عالم باقی بر کفر نبوده به واسطه حکمت حکم حضرت حکیم متعال، ولی به واسطه خالفت حکمت حکیم و لطف کریم نتیجه بر عکس شفاء سقیم، داء عظیم و عظام را رمیم نموده و تاکنون چندین کور به مرور دهور به واسطه شدن ظلم و زور از دارالقرار فرار و به دیار کفار یا تبعه خارجه یا زیر علم کفره رفته و می روند از مسلمانان .» (2)
البته منظور نگارنده، انکار مدعای نویسنده درباره میزان تاثیر پذیری مردم از مشروطه خواهان مذهبی و سکولارها نیست . یقینا غرب گرایان در کشاندن مردم به صحنه در نهضت مشروطه - برخلاف مذهبی ها و در راس آنها عالمان دینی - نقش چندانی نداشتند; ولی این امر به علت بیگانه بودن لغات و پیچیدگی جمله ها نبود; بلکه اولا از اعتماد و ایمان آنها به پیشوایان و سخن گویان دینی طرفدار مشروطه ناشی می شد; ثانیا دین شناسان و واسطه های بین آنها و مردم زیاد بودند; برخلاف طیف مقابل و ثالثا بومی و دینی بودن مجموعه ی مطالب گفتاری و نوشتاری جناح مذهبی - که امری متفاوت از لغات و جمله ها می باشد - سبب تاثیرگذاری می گشت .
5 . اختلاف سیاسی رهبران مذهبی در مشروطه، معلول تفاوت برداشت از شریعت یا اختلاف در نوع نگرش به م
وضوع ها:
از منظر نویسنده، بینش اجتهادی و تفاسیر فقهی، از مهم ترین عوامل اختلاف آرای عالمان دینی مشروطه بوده است . عوامل دیگر مانند بینش سیاسی، سوابق مبارزاتی، منابع اطلاعات و . . . که مجموعا سبب ساز تفاوت دیدگاه در مصادیق و موضوع ها و تطبیق کلیات بر فروع می شوند، در مرحله ی بعد قرار می گیرند . (ص 58)
با رجوع به تاریخ مشروطه از جنبه مواضع و رویکردهای علما، مطالعه رسائل و مکتوب های اندیش مندان دینی به یادگار مانده از آن دوران، آن چه به دست می آید، خلاف دیدگاه مؤلف می باشد . مهم ترین عوامل تمایز آرا، همان مسایلی است که سبب اختلاف نظر در موضوع ها می شود . از حیث بینش اجتهادی، فرق چندانی میان شیخ فضل الله نوری - به عنوان نماینده و مظهر جریان مشروعه خواهی - و میرزای نائینی - نماینده ی فکری علمای مشروطه خواه نجف - وجود ندارد . اگر شیخ، وضع قانون در عرض - و نه در طول - قوانین شرع را حرام می داند، میرزای نائینی نیز چنین بینشی دارد . اگر مرحوم نوری، آزادی نوشتاری، گفتاری و . . . را به دلیل هتک حرمت مسایل دینی و هرج و مرج ناشی از آن جایز نمی داند; تفسیر فقهی نائینی نیز، به حرمت چنین آزادی لجام گسیخته ای نظر می دهد . اختلاف این دو عالم - نه از این حیث; بلکه - در تطبیق احکام شرعی بر موضوعات است که آیا قانون اساسی و قوانین مجلس زمان مشروطه در عرض قوانین شرعی است یا در طول آن؟ آزادی مندرج در قانون اساسی به عنوان مهم ترین بنیاد نظام مشروطه، به معنای ضد بردگی و در چارچوب قوانین کلی تر است یا محدوده ی آن، صرفا عدم اختلال به نظم اجتماعی و حقوق افراد دیگر می باشد؟ مراد قانون نویس از قانون مساوات چیست؟ آیا منظور، تساوی از حیث اجرای احکام شرعی است یا تساوی در تمام حقوق پذیرفته شده ملل اروپایی از جمله یکسان بودن زن و مرد در پوشش، بهره وری از ارث، حق طلاق، ازدواج مسلمان و کافر، ارث و طهارت است؟
مؤلف رساله «کشف المراد من المشروطة والاستبداد» که فردی مخالف با مشروطه بود، بر تحلیل مذکور تصریح می کند و می نویسد: «مجلسی که برای رفع ظلم و ترویج دین و ترقی مملکت - مشروط بر این که مخالفت با شریعت نباشد - انعقاد و همراهی و تقویت او راجح، بلکه لازم است; اما سخنی که در میانه، موجب اختلاف گشته آن است که بعضی از مجلس طلب ها از علما و وکلا و رعایا، اعتقادشان این است که این مجلس منعقد، همان مجلس مقصود و مطلوب است; اما مهاجرین زاویه و هم کلام آنها از سایرین، اعتقادشان این است که این مجلس موجود، غیر از آن مجلس موعود است، زیرا در این مجلس موجود، قید عدم مخالفت با قانون شرع، مرقوم و ملحوظ نشده; پس در حقیقت، نزاع در صغری است نه در کبری .» (3) هم چنین پاسخ هایی که مرحوم محلاتی به انتقادهای شیخ می دهد، دیدگاه مذکور را تقویت می کند . (4) تفصیل بیشتر بحث حاضر، مجالی دیگر طلب می کند; چنان که توضیح مسایل سبب ساز اختلاف ها در نحوه نگرش به موضوع ها - که البته برخی از آنها را مؤلف محترم ذکر کرده است - در این ارزیابی نمی گنجد .
کتاب نامه
1 . زرگری نژاد، غلام حسین; رسائل مشروطیت; چاپ دوم، تهران: کویر، 1377 .
2 . لاری، سید عبدالحسین; مجموعه رسائل; چاپ اول، قم: هیئت علمی کنگره، 1418 ه . ق .
3 . نایینی، محمدحسین; تنبیه الامة و تنزیه الملة; به اهتمام سید محمود طالقانی، چاپ نهم، تهران: شرکت سهامی انتشار، 1378 .
4 . نجفی، موسی; اندیشه دینی و سکولاریسم در حوزه معرفت سیاسی و غرب شناسی; چاپ سوم، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1377 .
پی نوشت:
1) محمدحسین نائینی، تنبیه الامة و تنزیه الملة، ص 81 و 82 .
2) سید عبدالحسین لاری، مجموعه رسائل، ص 214 .
3) محمدحسین بن علی اکبر تبریزی، کشف المراد من المشروطة والاستبداد، غلام حسین زرگری نژاد، رسائل مشروطیت، ص 119 - 120 .
4) محمد اسماعیل غروی محلاتی، اللئالی المربوطة فی وجوب المشروطة، غلام حسین زرگری نژاد، همان، ص 513 - 549 .