ماهان شبکه ایرانیان

بازگشت از اتوپیا

تعامل عمدتا واگرایانه میان نخبگان سنتی و مدرن در تاریخ معاصر ایران موجب شکل گیری لایه های مختلف فکری، سیاسی و اجتماعی در میان آنان در این دوره شده است.

تعامل عمدتا واگرایانه میان نخبگان سنتی و مدرن در تاریخ معاصر ایران موجب شکل گیری لایه های مختلف فکری، سیاسی و اجتماعی در میان آنان در این دوره شده است.

انقلاب های سیاسی و اجتماعی عموما براساس ظهور و فعال شدن ایدئولوژیک یکی از لایه های اجتماعی و فکری در جامعه پدید می آیند؛ اما در مراحل بعدی برخی از تغییرات در لایه های اجتماعی صورت می گیرد. ظهور پدیده تجدیدنظرطلبی (Revisionism)یکی از همین تغییرات است که معمولا پس از تحولات عمده از جمله انقلاب ها در میان نخبگان انقلابی بروز پیدا می کند.

در این نوشتار، محقق سعی نموده این موضوع را با یک رویکرد نظری مورد کالبدشکافی قرار داده و خاستگاه و زمینه های فکری و عینی ظهور این پدیده را در انقلاب اسلامی خصوصا پس از دهه دوم با نگرشی علمی و بی طرفانه به تصویر بکشد.

در بخش پیشین این مقاله نویسنده به تعاملات، اشتراکات و افتراقات سه جریان اخباری، اصولی و سکولار در تاریخ معاصر ایران پرداخت. در اینجا با آوردن جدول زیر به عنوان خلاصه ای از آن بحث به ادامه این مقاله می پردازیم.

جدول مقایسه ای مبانی و ویژگی های نظری دو جریان دینی (اصولی) و سکولار در سده اخیر:(1)

 

ویژگی مورد مقایسه / جریان فکری

جریان دینی (اصولی)

جریان سکولار(کلی)

تغییر وضع موجود

اصلاح طلب (در چارچوب دین)

اصلاح طلب (در چارچوب سکولاریسم)

سنت و تجدد

سنت گرا

متجدد

حیطه دخالت دین در امور اجتماعی

اصول گرا (دخالت کامل)

سکولار (عدم دخالت کامل)

امور مقدس

قائل به تقدس

منکر امور مقدس

اعتبار عقل در راهیابی انسان

قائل به حجیت عقل و نه کفایت آن

قائل به حجیت مطلق و انحصاری عقل تجربی (استقرایی) و حسابگر

دخالت عقل محض در علوم اجتماعی

قائل به دخالت

مخالف دخالت عقل محض در علوم اجتماعی

محوریت حقایق و ارزش ها

خدامحور

انسان محور

ترتب ارزش های مادی و معنوی

تقدم ارزش های معنوی بر مادی

تقدم ارزش های مادی بر معنوی (غیر محض)

انسان شناسی

فطرت محورانه

غریزه محورانه

ویژگی مورد مقایسه/ جریان فکری

جریان دینی (اصولی)

جریان سکولار لیبرال

ماهیت حقیقت و معرفت بشری

اطلاق حقیقت و عدم نسبیت مطلق معرفت

نسبیت حقیقت و معرفت بشری

ماهیت ارزش های اخلاقی

ثابت

سیال

معیار عمل در ارزش های اجتماعی

شرع و عقل

خرد جمعی

نسبت با ایدئولوژی

ایدئولوژیک

غیرایدئولوژیک

ویژگی مورد مقایسه / جریان فکری

جریان دینی (اصولی)

جریان سکولار ناسیونالیست

نگرش نسبت به ملیت

عدم اصالت به ملیت و عدم اعتقاد به محدودیت مصالح به منافع ملی

اصالت به ملیت و اعتقاد به محدودیت مصالح به منافع ملی

لایه های اجتماعی برآمده از سه جریان

تعاملات میان دو جریان اصولی و اخباری در چند قرن اخیر، به طور عام و جریان اصولی و سکولار در یک قرن گذشته، به طور خاص، لایه های اجتماعی جدیدی را در میان نخبگان ایرانی به وجود آورده است. با ورود تفکر غربی و جریان سکولار به ایران، روشنفکران سکولار و متجدد سعی می کردند تا به زعم خود با ایجاد نوعی پروتستانتیسم، همانند غرب، ایران را به ترقی برسانند. در همین خصوص دو گروه و لایه عمده فکری در صدد اصلاح جامعه و یا مذهب برآمدند.(2) یکی به طور مستقیم با اصل مذهب به مخالفت برخاست و مطلق دین را نفی کرد که ما از آن گروه در اینجا به لایه لائیک متجدد یاد می کنیم؛ و گروه دیگر اصل مذهب را پذیرفت، اما اصول تمدن غرب را درون آن جست وجو می کرد و بین آن دو (تمدن غربی و مذهب) قائل به جمع و التقاط بود. که این گروه خود به دو لایه تقسیم می شد. لایه ای که در عین پذیرش بعد فردی دین، در بعد اجتماعی، متعبد به تمدن غربی و علم سکولار بود و لایه ای که هیچ تعارضی میان این علم و تمدن غربی نمی دید؛ به همین منظور تصرفاتی در دین می کرد تا دین را مترقی جلوه دهد و بدین وسیله آن را از دید خود تکمیل نماید.(3) ما در اینجا از لایه اول به عنوان مذهبی سکولار و از لایه دوم به عنوان مذهبی متجدد یاد می کنیم.

حال با توجه به ایستارهای متفاوت هر کدام از لایه های اجتماعی برآمده از سه جریان پیش گفته در قبال سه متغیر دین، وضع موجود و سنت گرایی و تجددخواهی به طور کلی آنها را می توان در پنج لایه زیر تقسیم بندی کرد:(4)

1 لایه مذهبی سنتی محافظه کار یا به عبارت کوتاه تر لایه مذهبی محافظه کار

2 لایه مذهبی سنتی اصلاح طلب یا به عبارت کوتاه تر لایه مذهبی اصلاح طلب

3 لایه مذهبی متجدد اصلاح طلب یا به عبارت کوتاه تر لایه مذهبی متجدد

4 لایه سکولار متجدد اصلاح طلب یا به عبارت کوتاه تر لایه مذهبی سکولار

5 لایه لائیک متجدد اصلاح طلب یا به عبارت کوتاه تر لایه لائیک سکولار

این تقسیم بندی را می توان در نمودار زیر(5) نمایش داد:

لایه های اجتماعی نخبگان معاصر ایرانی

الف) سنتی

الف) مذهبی محافظه کار

ب) مذهبی اصلاح طلب

ب) متجدد

الف) مذهبی التقاطی امتزاجی

ب) مذهبی التقاطی تفکیکی (سکولار)

ج) غیرمذهبی (لائیک)

مبنای این لایه بندی

ایستار متفاوت هر کدام از لایه های فکری پیش گفته درخصوص رابطه علوم اجتماعی جدید (سیاست، اقتصاد، جامعه شناسی، روان شناسی، مدیریت و...) با دین و علوم قدیم،(6) اصلی ترین معیار برای لایه بندی گروه های فکری اجتماعی ایران به شمار می رود. به طور کلی براساس یک حصر عقلی و با توجه به شواهد تجربی و تاریخی ایستار نخبگان لایه های فکری و اجتماعی جامعه ایران درخصوص رابطه و نسبت حاکم میان دین و علوم اجتماعی جدید که عمدتا محصول تلاش علمی متفکران غربی در چند سده اخیر است از پنج صورت خارج نیست:

1. اعتقاد به عدم هماهنگی و تباین کلی میان آموزه های این علوم که محصول اندیشه و علم بشری است با آموزه های دینی که صرفا تعبدی و غیرتعقلی تلقی می شوند و در نتیجه، اعتقاد به بی نیازی از این علوم و ضرورت اکتفا به متن دین برای راهیابی به سعادت در هر دو بعد فردی و اجتماعی (لایه مذهبی محافظه کار).

2. اعتقاد به عدم هماهنگی نسبی میان آموزه های این علوم با آموزه های دینی و در نتیجه اعتقاد به اخذ و به کارگیری آن قسم از این علوم که سازگار با دین است و رها کردن و یا اصلاح قسم دیگر آنها که در تعارض با دین هستند بر مبنای دین در هر دو بعد فردی و اجتماعی (لایه مذهبی اصلاح طلب).

3. اعتقاد به هماهنگی کامل میان آموزه های دینی و در نتیجه اعتقاد به تطبیق و اصلاح آن قسم از آموزه های دینی که سازگار با این علوم نیست به منظور مترقی و کارآمدکردن دین با تحولات علمی روز در هر دو بعد فردی و اجتماعی زندگی بشر (لایه مذهبی متجدد ((التقاطی امتزاجی)).

4. اعتقاد به تفکیک و جدایی حوزه امور اجتماعی از حوزه دین به صورتی که علوم اجتماعی صرفا به امور دنیوی و اجتماعی سعادت بشری و دین نیز صرفا به امور اخروی و فردی سعادت او بپردازد و هیچ کدام در حوزه دیگری دخالت نکنند (لایه مذهبی سکولار (التقاطی تفکیکی))

5. اعتقاد به عدم هماهنگی و تباین کلی میان آموزه های علوم اجتماعی جدید با آموزه های دینی به دلیل غیرواقعی و به تبع خرافی و غیر علمی بودن آموزه های دینی، در نتیجه ضرورت رهانمودن کامل آموزه های دینی در هر دو بعد فردی و اجتماعی و اکتفا به علوم اجتماعی در راهیابی به سعادت فردی و اجتماعی (لایه لائیک سکولار)

ماهیت لایه های اجتماعی موجود

1. لایه مذهبی محافظه کار

این لایه که در حقیقت باقی مانده همان جریان حداکثری اخباری در جهان تشیع و ایران و متاثر از آن و یا ، کم و بیش در همان راستای فکری است؛ نسبت به علوم جدید و به طور کلی علوم بشری موضعی مخالف دارد. زیرا معتقد است میان آموزه های دینی و بشری یا تباین کلی حاکم است و یا اگر هم نباشد، نیازی به علوم جدید برای تامین سعادت بشری نیست؛ زیرا دین و آموزه های آن در این خصوص به تنهایی کفایت می کند. لذا باید به متن دین اکتفا کرد و دستاوردهای این علوم را رها ساخت.

همچنین این لایه همانند جریان اخباری حداکثری در مقابل هرگونه نواندیشی و نوگرایی دینی به شدت مقاومت نشان می دهد و با علوم عقلی (همانند منطق و فلسفه) با این استدلال که علومی یونانی و غیردینی هستند مخالف است. طیف غالب این لایه، دین را عمدتا در امور عبادی و اخروی خلاصه می کند، لذا متمایل به دخالت در امور اجتماعی و سیاسی نیست و به تبع محافظه کار بوده و به تحولات و اصلاحات اجتماعی چندان معتقد نیست. از همین روست که به انقلاب اسلامی ایران و رهبران تحول گرا، اصولی و فیلسوف مسلک آن چندان ارادتی ندارد. پایگاه علمی و اجتماعی این لایه، برخی از مراکز حوزوی درجه دو در ایران همانند حوزه علمیه مشهد است و از جمله نمایندگان اجتماعی آن، طیف غالب «انجمن حجتیه» جناح حلبی را می توان نام برد.

2. لایه مذهبی اصلاح طلب

وجود این لایه را در ادامه جریان اصولی می توان ارزیابی کرد، زیرا بدنه اصلی آن را همان علمای اصولی در حوزه های علمیه تشکیل می دهند. به همین دلیل این لایه به اجتهاد و تفکر عقلی در فقه و اسلام فقاهتی و اجتهادی اعتقاد دارد و توجه به مقتضیات زمان و مکان را جزو ذاتی فقه و دین دانسته و نوگرایی و پویایی را در درون ذات دین و بر مبنای آموزه های دینی جست وجو می کند. همین اعتقاد است که سنت گرایی آنان را با نوعی نوگرایی درون دینی و اصلاح طلبی همراه می سازد.

ایستار این لایه نسبت به علوم انسانی و اجتماعی جدید با توجه به بستر سکولار آنها این است که میان این علوم و آموزه های دینی، تباین و تغایر نسبی وجود دارد (یا به عبارت دیگر تطابق و هماهنگی نسبی). بنابراین باید آن قسم از آنها را که با مبانی دینی سازگار است به کار گرفت و قسم دیگر را که در تعارض است، بر مبنای دین و آموزه های آن بازسازی و اصلاح کرد. این لایه، بزرگترین و مهمترین جریان فکری و علمی در حوزه های علمیه شیعه و اصلی ترین جریان دینی در ایران معاصر به شمار می رود که دو مرکز اصلی آن نیز حوزه علمیه قم و نجف است.

ایستار این لایه فکری نسبت به انقلاب اسلامی و مبانی و رهبران آن کاملاً مثبت است و می توان آنان را از اصلی ترین حامیان فکری و عملی انقلاب اسلامی ایران و از عمده ترین رهبران آن دانست. حامد الگار در این خصوص می گوید:

«می توان گفت که انقلاب ایران، دست کم به شکل خاصی که در این کشور تحقق یافته و همچنین گونه ای از رهبری که این انقلاب از آن برخوردار شده و هنوز هم برخوردار است بدون همان پیروزی اصولیون بر اخباریون در این مورد ظاهرا فنی و فقهی (جواز اجتهاد) غیر قابل تصور می بود.»(7)

از جمله نمایندگان این لایه در دهه های اخیر، می توان به فداییان اسلام، جمعیت موتلفه اسلامی، حزب ملل اسلامی، جامعه روحانیت مبارز، مجمع روحانیون مبارز و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، جامعه اسلامی مهندسین و... اشاره کرد.

3. لایه مذهبی متجدد (التقاطی امتزاجی)

این لایه را در حقیقت می توان در حد وسط میان دو لایه سنتی اصلاح طلب و سکولار مذهبی دانست؛ چه آن که از برخی جهات (مبانی فلسفی و اعتقادی) به لایه سنتی و از برخی دیگر (مبانی علمی و اجتماعی) به لایه سکولار شبیه است. به عبارت دیگر، این لایه متشکل از نیروهای مذهبی متجدد و عمدتا دانشگاهی است که گرچه اصالتا دینی و دین گرا هستند، اما به دلیل آشنایی با اندیشه های غربی و تفکر سکولار از یک طرف و ضعف در آگاهی به مبانی دینی از طرف دیگر، بعد اجتماعی دین را عمدتا براساس مبانی فکری، علمی و اجتماعی تفکر سکولار غربی تحلیل نموده و بر همان اساس نیز سعی در مترقی نشان دادن اندیشه دینی داشته و دارند. در حقیقت، این لایه به اندیشه دینی التقاطی اعتقاد دارد.

اگر سکولاریسم را مشعر به مبانی فلسفی و علمی اندیشه و تفکر حاکم بر غرب بدانیم و در مقابل، مدرنیسم و تجدد را به «شیوه های تعامل و زندگی یا سازمان اجتماعی جامعه اروپا بدون ضرورت توجه به مبانی فلسفی آن که از قرن هفدهم به بعد به تدریج به دیگر نقاط جهان تسری یافت»(8) اطلاق کنیم، طیف عمده لایه مذهبی متجدد را می توان در عین مذهبی بودن (از جهت نگرش فلسفی)، متجدد و مدرن (از جهت شیوه زندگی اجتماعی) دانست.

ایستار کلی این لایه نسبت به علوم اجتماعی جدید و رابطه آن علوم با دین و آموزه های دینی کاملا مثبت و خوش بینانه است؛ بدین معنی که به هماهنگی کامل میان یافته های علمی جدید که عمدتا متاثر از اندیشه و تمدن سکولار غربی است و آموزه های دینی اعتقاد دارد. لذا برای آن که اثبات کند آموزه های دینی، علمی و مترقی است، سعی در تطبیق آنها با مبانی علوم جدید اعم از تجربی، انسانی و اجتماعی دارد.

متفکران و روشنفکران این لایه عمدتا در اثر تحصیل در غرب و آشنایی با افکار و اندیشه های جدید در صدد بوده و هستند تا بین یافته ها و آموخته های جدید خود و اعتقادات سنتی دینی نوعی وحدت و هماهنگی ایجاد کنند.(9) یکی از راه هایی که برای همسو کردن یافته های جدید و معارف دینی به کار می رفت، این بود که سعی کنند حقانیت معارف دینی را از راه علوم تجربی به اثبات برسانند.(10) آنان در این خصوص سال ها دست به تلاش و تحرک وسیعی زدند تا تعبیر و تفسیر جدیدی از اسلام ارائه دهند که مبلغ نوعی اسلام سیاسی و مترقی و مدرنیسم اسلامی باشد.

در اینجا به برخی از ویژگی های مشترک فکری و سیاسی این لایه به طور خلاصه اشاره می کنیم:(11)

1. برخورداری و تاکید بر رهبری غیرروحانی (عمدتا در قالب شعار اسلام بدون روحانیت)

2. پذیرش التقاطی و انفعالی علوم و تمدن جدید

3. اعتقاد به برتری اندیشه علمی در برابر نظام معارف دینی موجود

4. انتقاد به این که روحانیت معاصر، همگام با زمان نیست.

به هر حال، وجه غالب این تفکر را انتقاد از اسلام سنتی و روحانیت سنتی و توجه به آموزه های تجدد و مدرنیسم تشکیل داده و می دهد.

5. اعتقاد به ضرورت تحقق پروتستانتیسم اسلامی (نهضت اصلاح دینی به شیوه ای که پس از رنسانس برای مسیحیت اتفاق افتاد)

این لایه عموما متاثر از فضای فکری، علمی و سیاسی جریان روشنفکری در غرب (اعم از چپ و راست) زمانی به اندیشه های چپ و سوسیالیستی و زمانی دیگر به اندیشه های راست و لیبرالی متمایل شده است. لذا زمانی با گرایش به اندیشه های چپ با لایه سنتی علیه لایه راست سکولار متحد شده (همانند دهه اول انقلاب اسلامی) و زمانی نیز با گرایش به اندیشه های راست و لیبرال از طریق اتحاد با لایه راست سکولار علیه لایه سنتی به میدان آمده است (همانند دهه دوم انقلاب و به خصوص پس از دوم خرداد 1376).

از جمله نمایندگان این لایه، می توان به نهضت آزادی (از زمان تاسیس در سال 1340 تا سال 1360)، سازمان مجاهدین خلق (تا قبل از تغییر ایدئولوژی در سال 54)، طیف غالب دفتر تحکیم وحدت (تا خرداد 76)، طیف غالب سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی (دوره اول)، طیف میانه روی حزب مشارکت و حزب کارگزاران سازندگی و به طور کلی طیف میانه روی جبهه دوم خرداد اشاره کرد.

4. لایه مذهبی سکولار (التقاطی تفکیکی)

همان گونه که در تعریف سکولاریسم در ابتدای این نوشتار آوردیم، دو معنا و مرتبه از سکولاریسم مطرح است. معنای عام و رایج این مفهوم که ما از آن به سکولاریسم علمی یا اجتماعی یاد کردیم، بیان کننده اعتقاد به تفکیک آموزه های دینی از مبانی علمی و اجتماعی است که لازمه آن نفی دخالت دین در عرصه های علمی، دنیایی و اجتماعی زندگی بشر و نه نفی و انکار اصل دین است. این مرتبه و برداشت از سکولاریسم، دین را در حوزه های فردی و اخروی به عنوان یک حقیقت به رسمیت می شناسد.

لایه سکولار متجدد در حوزه اعتقادات فردی به دین (البته نه با برداشت های سنتی) اعتقاد دارد و حیطه دخالت دین را نیز محدود به همین حوزه (فردی و اخروی) می داند به همین دلیل نیز قائل بر عدم دخالت دین در حوزه علوم اجتماعی (سیاست به معنای عام آن) و عدم دخالت دین در تدبیر امور دنیوی انسان هاست.

در میان جریان های سیاسی دهه های اخیر، می توان از نهضت آزادی (پس از سال 1360)، سازمان مجاهدین خلق (پس از تغییر ایدئولوژی در سال 54)، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی (دوره دوم)، طیف رادیکال و غالب حزب مشارکت، طیف غالب دفتر تحکیم وحدت (پس از دوم خرداد 1376) و به طور کلی اکثریت طیف رادیکال جبهه دوم خرداد به عنوان مصادیق این لایه نام برد.

5. لایه لائیک سکولار

این لایه به سکولاریسم در معنای خاص آن، که ما از آن به سکولاریسم فلسفی یاد کردیم، اعتقاد دارد. بدین معنا که مطلق دین و آموزه های دینی (اعم از فردی، اجتماعی، مادی و معنوی) را رد و نفی می کند و به رسمیت نمی شناسد. پر واضح است که این اعتقاد مانع از آن نمی شود که این لایه، دین را به عنوان یک واقعیت و نه یک حقیقت به رسمیت بشناسد.

ایستار منفی این لایه نسبت به دخالت دین در حوزه های علمی و اجتماعی و دنیوی نه به دلیل محدود دانستن حوزه دین به امور اخروی و فردی، بلکه به دلیل عدم اعتقاد به اصل حقانیت و حقیقت دین است.

از جمله نمایندگان این لایه می توان از طیف غالب جبهه ملی، حزب پیکار برای آزادی خلق (مارکسیست های انشعابی از مجاهدین خلق در سال 54)، چریک های فدایی خلق و حزب توده ایران (کادر رهبری) نام برد.

جریان سکولار در ایران هر دو لایه مذهبی سکولار و لائیک را در بر می گیرد. لذا این دو لایه نیز از جهت گرایش های سیاسی به طیف های چپ (مارکسیست و سوسیالیست) و راست (لیبرال و ملی گرا و در مقاطعی، سلطنت طلب) تقسیم می شوند.

پایگاه اجتماعی این دو لایه را برخی از روشنفکران دانشگاهی عمدتا تحصیلکرده در غرب و پایگاه علمی آنها را دانشگاه ها و مراکز علمی جدید تشکیل می دهد. ایستار این دو لایه نسبت به انقلاب اسلامی ایران در مجموع چندان مثبت نیست، زیرا مبانی و رویکردهای نظری آنها عمدتا یا با مبانی اعتقادی انقلاب اسلامی (لایه لائیک) یا با مبانی اجتماعی و سیاسی انقلاب اسلامی (لایه سکولار) در تعارض است. لذا همان گونه که معمولا میان دو جریان اصولی و سکولار در تاریخ معاصر ایران شاهد شکاف و تعارض هستیم، میان دو لایه سنتی اصلاح طلب و دو لایه لائیک و سکولار متجدد نیز این تعارض را مشاهده می کنیم.

مراحل مختلف چالش میان لایه های اجتماعی ایران در یک قرن اخیر:

در اینجا ضروری است به مراحل مختلف چالش میان لایه های اجتماعی پیش گفته در یک قرن اخیر به صورتی گذرا اشاره نماییم:

1. وقوع نهضت مشروطیت در ایران در سال 1285 هجری شمسی را می توان نقطه عطف بروز و ظهور جریان متجدد سکولار (شامل هر دو لایه سکولار و لائیک) در جامعه ایران دانست که در آن با هماهنگی مقطعی این جریان با لایه سنتی اصلاح طلب که متشکل از علما و روحانیون بزرگ در عراق و ایران بود شاهد هم گرایی نسبی و کوتاه مدت هستیم. اما این هم گرایی دیری نپایید و با فتح تهران در سال 1288 هجری شمسی به وسیله مشروطه خواهان که عمدتا از جریان سکولار شامل هر دو لایه سکولار و لائیک بودند و شهادت شیخ فضل اللّه نوری که از لایه سنتی اصلاح طلب بود به شدت به افول گرایید.

2. از این زمان تا اوایل سلطنت رضاخان شاهد افزایش فاصله میان دو لایه فوق با لایه مذهبی اصلاح طلب هستیم که این دوره تا 1314 (کشف حجاب) ادامه می یابد.

3. پس از واقعه کشف حجاب در سال 1314 و برخورد رضاخان با روحانیون و هماهنگی نسبی لایه لائیک و سکولار با او، به تدریج واگرایی کامل میان آنها به وقوع می پیوندد که این دوره تا نیمه دهه 1320 ادامه دارد.

4. از نیمه دهه 1320 با ایجاد فضای نسبتا باز سیاسی در ایران، به تدریج شاهد هم گرایی نسبی میان برخی از طیف های لایه سکولار و لائیک (طیف لیبرال و ملی گرا) با لایه سنتی اصلاح طلب در قالب جبهه ملی (اول) و نهضت ملی هستیم. که این هم گرایی تا اواخر سال 1331 نیز ادامه می یابد.

5. با جدایی و شکاف میان لایه سنتی اصلاح طلب با دو لایه مزبور که زمینه را برای تحقق و پیروزی کودتای 28 مرداد 32 آماده کرد تا سال 1340 (تشکیل نهضت آزادی) بار دیگر شاهد واگرایی میان لایه مذهبی اصلاح طلب با دو لایه فوق هستیم.

6. با تشکیل نهضت آزادی در سال 40 که متشکل از لایه جدیدی تحت عنوان مذهبی متجدد بود و پس از وقوع قیام 15 خرداد 42، این لایه جدید نقش حلقه واسط را برای نزدیکی میان طیف راست (لیبرال و ملی گرای) لایه سکولار به لایه سنتی اصلاح طلب ایفا می نماید و این هم گرایی نسبی تا حدود سال 56 ادامه می یابد.

7. با باز شدن نسبی فضای سیاسی ایران در سال 55 و شروع انقلاب اسلامی در سال 56 به تدریج شاهد نزدیک شدن کل جریان سکولار (اعم از راست و چپ) به لایه سنتی اصلاح طلب هستیم که این هم گرایی تا ماه های اول پیروزی انقلاب نیز ادامه می یابد.

8. با پیروزی انقلاب اسلامی و تحقق نظام جمهوری اسلامی در ایران و تدوین قانون اساسی آن، که کاملا هماهنگ با مبانی فکری لایه سنتی اصلاح طلب بود، به تدریج شاهد جدا شدن هر دو لایه جریان سکولار از لایه سنتی اصلاح طلب و خروج هر دو طیف چپ و راست آن از حاکمیت نظام جمهوری اسلامی هستیم.

9. از سال 60 تا 68 (رحلت امام) شاهد اقتدار بلامنازع لایه اصلاح طلب سنتی در نظام و جامعه ایران هستیم. از جمله اتفاقاتی که در این دوره روی می دهد، تغییر لایه نهضت آزادی و رهبران آن (به خصوص مهندس بازرگان) از مذهبی متجدد به مذهبی سکولار است.(12) در این دوره همچنین بروز اختلافات داخلی در میان لایه اصلاح طلب سنتی موجب انشعاب در آنها به طیف های چپ و راست می شود و در درون طیف چپ این لایه (همچون دفتر تحکیم) نیز به تدریج شاهد تشکیل لایه رادیکال جدیدی با ماهیت مذهبی متجدد هستیم.

10. از سال 68 تا دوم خرداد 76، به تدریج شاهد تشدید اختلاف در درون لایه اصلاح طلب سنتی و گسترش خروج قسم دیگری از طیف چپ این لایه (همچون کارگزاران سازندگی) از پوسته سنتی خویش و ورود به عرصه اندیشه های تجددخواهانه و تغییر تدریجی گرایش لایه مذهبی متجدد از رادیکالیسم چپ به اصلاح طلبی (Reformism) راست هستیم. در این دوره همچنین شاهد شکل گیری تدریجی پدیده تجدیدنظرطلبی در درون لایه مذهبی متجدد هستیم.

11. از دوم خرداد 76 تا کنون، در این دوره تفکرات تجدد خواهانه در لایه نوپای مذهبی متجدد اصلاح طلب (Reformism)، منجر به ظهور گسترده پدیده تجدید نظرطلبی (Revisionism) در میان آنان، نسبت به آموزه ها و ارزش های سنتی، دینی و انقلابی شده و در نهایت موجب هم گرایی شدید این لایه جدید (مذهبی متجدد اصلاح طلب) با لایه مذهبی سکولار و جدایی اش از بقیه لایه سنتی اصلاح طلب می شود و همین عامل موجب تضعیف شدید جریان سنتی اصلاح طلب از یک سو و تقویت کل جریان سکولار از سوی دیگر می شود.

اصل و فرع در لایه ها

با بررسی ماهیت لایه های پنج گانه که گفته شد، و مراحل مختلف چالش میان آنها و میزان تاثیرگذاری هر کدام از آنها بر تحولات اجتماعی سده اخیر، در می یابیم که دو لایه سنتی اصلاح طلب و متجدد لائیک در میان آنها نقشی محوری و اساسی داشته و سه لایه دیگر یعنی سنتی محافظه کار، مذهبی سکولار و مذهبی متجدد دارای نقشی فرعی و تبعی بوده اند.

دلیل این امر از یک طرف، اتکای هر کدام از دو لایه سنتی اصلاح طلب و لائیک متجدد به یک جریان منسجم، مستقل و پویای فکری بوده است. بدین معنی که لایه سنتی اصلاح طلب متکی به جریان فکری سنتی اصولی در حوزه های علمیه و لایه متجدد لائیک نیز متکی به جریان فکری سکولاریسم در تمدن غرب است که این موضوع، دو لایه فوق را از پشتوانه قوی تر علمی و پایگاه مستقل و مستحکم تر فکری و سیاسی برخوردار کرده و به آن دو، توان مانور بیشتری در عرصه تحولات فکری و اجتماعی ایران داده است. از طرف دیگر، این امر (اصلی بودن این دو لایه و فرعی بودن سه لایه دیگر)، معلول از دست دادن پایگاه فکری حوزه های علمیه از سوی لایه سنتی محافظه کار از حدود 250 سال پیش به این طرف و همچنین، عاریتی و غیرمنسجم بودن مبانی فکری دو لایه مذهبی سکولار و مذهبی متجدد است.

توضیح این که لایه سنتی محافظه کار که متاثر از نگرش حداکثری در جریان اخباری است به دلیل از دست دادن پایگاه اصلی فکری خود (حوزه های علمیه) از نیمه دوم قرن دوازدهم هجری، به تدریج توان تاثیرگذاری فکری و اجتماعی خود را بر جامعه تشیع و ایران از دست داد، اما به دلیل عوام زدگی و رسوب تفکرات اخباری در برخی از روحانیون درجه دو و سه، آثار آن تا ظهور انقلاب اسلامی همچنان باقی مانده بود و هر از گاه به بروز و ظهور می رسید؛ اما این لایه هیچگاه نتوانسته بود به اندازه ای قدرت پیدا کند که موج سازی کند و چالشی را به وجود آورد.

لایه مذهبی متجدد نیز به همین دلیل فرعی و تبعی محسوب می شود که از جهت فکری در حد وسط میان دو لایه سنتی اصلاح طلب و مذهبی سکولار قرار دارد. چه آن که برخی از آموزه های دینی را از لایه سنتی و برخی از آموزه های تجدد را از لایه سکولار، اخذ کرده است؛ بنابراین خود، اصالتا یک لایه مستقل از دو لایه پیشین و پسین خویش محسوب نمی شود. همین استدلال درخصوص لایه مذهبی سکولار نیز صادق است. زیرا این لایه نیز در حد وسط میان دو لایه سنتی اصلاح طلب و لائیک متجدد قرار دارد. یعنی در عین این که در بعد فردی به اصل دین اعتقاد دارد، اما از جهت مبانی اجتماعی و علمی همانند لایه لائیک، سکولار یعنی دنیامحور است.

مفهوم و انواع شکاف های اجتماعی در جامعه

به طور کلی، در میان نیروها، لایه ها، اقشار و طبقات اجتماعی در یک جامعه به دلیل خاستگاه ها، امیال، اهداف و ارزش های متفاوت، همواره امکان وقوع چالش، تضاد و ستیز وجود دارد. این چالش ها و تضادها از جهت ماهیت دوگونه می توانند باشند:

1. جزئی، مقطعی و گذرا

2. بنیادین، ساختاری و ماندگار

از تضاد و چالش نوع اول به تنش (Tension) یاد می کنند که عمیق و ریشه ای نبوده و به سادگی قابل رفع و حل است. چالش و تضاد نوع دوم، مربوط به عوامل ساختاری، تاریخی و بنیادین است که از آن به شکاف Cleavages)/ (Gapsیاد می شود.(13) شکاف های اجتماعی همان گونه که جامعه شناس معروف نروژی «استین روکان» (Stein Rokkan)بیان کرده، تمایل به انجماد دارند و برای سالیان متمادی در یک جامعه رحل اقامت خواهند افکند و منشا آنها غالبا وقوع حوادث مهم و تحولات تاریخی در یک جامعه همانند انقلاب است.(14)

شکافهای اساسی، خود نیز بر دو قسم کلی هستند؛ الف) شکاف های اقتصادی اجتماعی ب) شکاف های هویتی در این میان، شکاف های هویتی از عمق و ماندگاری بیشتری نسبت به شکاف های اقتصادی اجتماعی برخوردار بوده و به تبع، رفع آنها نیز سخت تر و مشکل تر است. شکاف های ایدئولوژیک، مذهبی، ملی و قومی از قسم شکاف های هویتی هستند. این شکاف ها برخلاف شکافهای اقتصادی اجتماعی قابل معامله و کوتاه آمدن نیستند.

شکاف های اساسی همچنین ممکن است در دوره ای فعال و در دوره ای دیگر غیرفعال شوند. شکاف های اساسی فعال به شکاف هایی اطلاق می شود که در آنها نیروهای اجتماعی در دو طرف شکاف، رودررو با یکدیگر به درگیری و ستیزه جویی برخیزند.

شکاف های اجتماعی فعال و غیر فعال در سده اخیر

با بررسی چالش های موجود میان لایه های پیش گفته، پنج شکاف هویتی در ایران معاصر قابل شناسایی است که برخی از آنها فعال، برخی غیرفعال و برخی نیمه فعال بوده اند:

1. شکاف میان لایه اول و دوم یا به عبارت دیگر میان لایه سنتی محافظه کار و لایه سنتی اصلاح طلب

این شکاف در سده اخیر عمدتا غیرفعال بوده است.

2. شکاف میان لایه دوم و چهارم یا به عبارت دیگر میان لایه سنتی اصلاح طلب و لایه مذهبی سکولار

این شکاف بر عکس مورد پیشین، عمدتا فعال بوده و فقط در مقاطعی کوتاه همچون مراحل اولیه سه جنبش معاصر یعنی نهضت مشروطه، نهضت ملی شدن نفت و انقلاب اسلامی غیرفعال شده است.

3. شکاف میان لایه سوم و چهارم یا به عبارت دیگر میان لایه مذهبی متجدد و لایه مذهبی سکولار

که به طور کلی نیمه فعال بوده است؛ بدین معنی که در برخی مقاطع فعال شده (همانند دهه اول انقلاب اسلامی) و در برخی مقاطع غیر فعال شده است (همانند دهه دوم انقلاب اسلامی).

4. شکاف میان لایه دوم و سوم یا به عبارت دیگر میان لایه مذهبی سنتی و لایه مذهبی متجدد

این شکاف نیز همانند مورد پیشین نیمه فعال بوده یعنی در برخی مقاطع فعال شده (همانند دهه دوم انقلاب) و در برخی مقاطع غیر فعال بوده است (همانند دهه اول انقلاب).

5. شکاف میان لایه دوم و پنجم یا به عبارت دیگر میان لایه مذهبی سنتی و لایه لائیک متجدد (اعم از گرایش راست و چپ آن)

این شکاف بیش از شکاف دوم فعال بوده و تقریبا هیچ گاه غیرفعال نشده است.

تجدیدنظرطلبی و چالش های اجتماعی

آنچه پس از مطالعه چالش های فکری و سیاسی موجود میان گروه های مختلف اجتماعی در تاریخ معاصر ایران و دهه های اخیر و همچنین بعد از آشنایی با شکاف های اجتماعی فعال و غیرفعال میان آنان به وضوح به چشم می خورد، این است که برخی از این گروه ها در این دوره در گذر زمان تغییر جایگاه داده و از یک لایه به لایه ای دیگر انتقال یافته اند. در مقابل، برخی دیگر از گروه ها همچنان در جایگاه گذشته خویش باقی مانده و تغییر لایه نداده اند. نهضت آزادی، سازمان مجاهدین خلق، دفتر تحکیم وحدت و بسیاری از نخبگان فکری و سیاسی ای که هم اکنون در طیف رادیکال جبهه موسوم به دوم خرداد و در تشکل هایی همچون حزب مشارکت، سازمان مجاهدین انقلاب، حضور دارند از مصادیق نوع اول و چریک های فدایی خلق، جبهه ملی، جامعه روحانیت مبارز، جمعیت موتلفه اسلامی، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، جامعه اسلامی مهندسین و تا حدی مجمع روحانیون مبارز از مصادیق نوع دوم می باشند.

آنچه در اینجا سوال برانگیز است این است که چرا شاهد این تغییر و بی ثباتی در لایه های نوع اول و ثبات و پایایی در لایه های نوع دوم هستیم؟ پاسخ به قسمت اول این سوال که به طور ضمنی پاسخ به قسمت دوم آن نیز هست هدف اصلی این مقاله است.

با کمی تامل درمی یابیم که پدیده نوع اول یعنی تغییر در لایه اجتماعی از سوی یک گروه سیاسی موقعی حاصل می شود که آن گروه در مبانی فکری وایدئولوژیک خویش دچار تجدیدنظر شده و در نهایت به تغییراتی در آن بپردازد و این همان چیزی است که در علم سیاست و در نظریه پردازی های تحول از آن به تجدیدنظرطلبی (Revisionism) یاد می کنند.

تجدیدنظرطلبی، رویکردی است که از طریق آن گروهی از نخبگان معتقد به یک ایدئولوژی و اندیشه، در گذر زمان به تدریج نسبت به اهداف، مبانی، آموزه ها و ارزش های اولی ایدئولوژیک خود دچار تردید شده و از آنها عدول کنند. در حقیقت تجدیدنظرطلبی یک بازگشت و عدول نظری و تئوریک از مبانی اولیه است؛ لذا تجدیدنظرطلبان به دلیل تغییر نگرش نظری خود، خواهان تغییر وضع موجود که قاعدتا براساس نگرش ایدئولوژیک اولیه آنان شکل گرفته به سوی ایجاد وضع جدید مطابق با نگرش جدید خود هستند.

این پدیده به خصوص در میان جریان ها و نهادهای تحول گرا و اصلاح طلب و در پدیده های سیاسی ای همچون انقلاب و اصلاح (Reform) زمینه بیشتری برای بروز و ظهور دارد تجدیدنظرطلبان گروهی از نخبگان متعلق به یکی از لایه های فکری و اجتماعی جامعه هستند که گر چه در ابتدا خود در رهبری تحولات اجتماعی حضور دارند، لکن به تدریج و در گذر زمان نسبت به ایدئولوژی، مبانی فکری و ارزش های اولیه خود دچار تردید شده و در نهایت از آنها عدول کرده و حتی ممکن است رهبری جریان مخالف با آن را نیز بر عهده بگیرند؛ این همان چیزی است که در تحولات دهه های اخیر در میان لایه های فکری و سیاسی نوع اول اتفاق افتاده است. نهضت آزادی که در بدو تاسیس (1340) تا سال های اول پیروزی انقلاب اسلامی در لایه مذهبی متجدد قرار داشت و در اوایل پیروزی انقلاب از تز «جمهوری دمکراتیک اسلامی» دفاع می کرد، پس از سال های اول دهه 1360 به تدریج سکولار شده و تز «جمهوریت» را مطرح ساخت و رهبران آن همچون مهندس بازرگان، هدف از آمدن دین را محدود به دو امر «شناخت خدا» و «آبادکردن آخرت انسان ها» دانستند.(15)

سازمان مجاهدین خلق که تا حدود سال 54 در مجموع در لایه مذهبی متجدد قرار داشت، پس از کودتای خونین سال 1354 که طی آن افراد اصلی این لایه همچون محمد حنیف نژاد و مجید شریف واقفی پاکسازی و ترور شدند به دو گروه و در حقیقت به دو لایه منشعب شد یک گروه در قالب «سازمان پیکار در راه آزادی خلق» که مارکسیست بودند و لایه لائیک را تشکیل می دادند و گروه دیگر که به ایدئولوژی التقاطیِ چپ گراییدند و همان نام «مجاهدین خلق» را همچنان با خود همراه داشتند به ظاهر لایه مذهبی سکولار را تشکیل می دادند، گرچه شاید به دلیل نفاق و پنهان کاری آنان، در واقع بتوان آنها را نیز در زمره همان لایه اول یعنی لایه لائیک دانست.

مثال دیگر برای این پدیده (تجدیدنظرطلبی) آن چیزی است که از دهه دوم انقلاب اسلامی در میان برخی از طیف های چپ اسلامی در ایران اتفاق افتاده است در دهه اول انقلاب، شاهد ظهور و حضور برخی از تشکل ها و افراد انقلابی در قالب لایه مذهبی متجدد هستیم که عمدتا روی ایدئولوژی اسلامی، انقلاب اسلامی و اندیشه و خط امام تاکید دارند و خود نیز خویش را رادیکال، تندرو و چپ اسلامی می دانند. نماینده این لایه و تفکر، در آن دوره تشکل هایی همچون «دفتر تحکیم وحدت» و طیف غالب «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی» (دوره اول) بودند. لکن از دهه دوم انقلاب به بعد و به طور خاص پس از دوم خرداد بسیاری از نخبگان این لایه تحت نام همان دو تشکل و تشکل های دیگری همچون «حزب مشارکت» و «حزب همبستگی» و با عنوان کلی «جبهه دوم خرداد» به نقد گذشته انقلاب که در حقیقت گذشته خود آنان بود و نفی مبانی تفکر دینی و اندیشه های امام پرداختند و به شدت از لایه مذهبی سنتی و رهبران آن فاصله گرفته و به تشکل ها و افراد لایه سکولار و حتی لائیک نزدیک شده و با آنان نیز بر علیه لایه سنتی به اتحاد و ائتلاف پرداختند.

التقاط و تجدیدنظرطلبی

با مطالعه بیشتر پدیده تجدیدنظرطلبی و بررسی تحولات فکری در میان لایه های اجتماعی ایران در دهه های اخیر درمی یابیم که این پدیده عمدتا در میان گروه هایی اتفاق افتاده است که از جهت لایه بندی ابتدا بیشتر در لایه مذهبی متجدد و به ندرت در لایه مذهبی سکولار قرار داشته اند و به تدریج بیشتر به لایه مذهبی سکولار و به ندرت به لایه لائیک تغییر گرایش داده اند. در همین جا این سوال مطرح می شود که علت این امر چیست؟ چرا تجدیدنظرطلبی عمدتا در لایه مذهبی متجدد به وقوع می پیوندد؟ چه رابطه ای میان این پدیده و این لایه وجود دارد؟

پاسخ را قاعدتا باید در مبانی فکری این لایه جست وجو کرد. و آن این است که مبانی فکری و نظری لایه مذهبی متجدد به گونه ای است که زمینه تجدیدنظر نسبت به ایدئولوژی و اندیشه اولیه را در میان آنها به وجود می آورد. همان گونه که در توضیح «مبنای لایه بندی» این گروه ها و همچنین در توصیف مبانی فکری آنها به طور مجزا گفتیم، دو لایه مذهبی متجدد و سکولار دارای مبانی فکری دوگانه و التقاطی هستند و سعی می کنند بین یافته ها و آموخته های جدید خود که محصول اندیشه و تفکر علمی غرب است و اعتقادات دینی خویش، نوعی وحدت و هماهنگی ایجاد کنند. به همین دلیل قائل به جمع و التقاط میان مذهب اسلام و اصول علم و تمدن غربی هستند و به همین منظور تصرفاتی در دین می کنند تا دین را مترقی جلوه دهند و از این طریق به زعم خود دین را کامل کنند.(16) لذا لایه مذهبی سکولار سعی می کند در عین پذیرش بُعد فردی دین، در بُعد اجتماعی نیز متعبد و پایبند به علم و تمدن غربی که سکولار یعنی دنیامحور است باقی بماند. و لایه مذهبی متجدد هم با درجه التقاطی کمتر در عین پذیرش هر دو بُعد فردی و اجتماعی دین، سعی می کند تا اثبات کند هیچ تعارض و تغایری میان آموزه های دینی و علم و تمدن غربی وجود ندارد و مشکل آنها نیز همین جاست.

زیرا همان گونه که برخی از صاحب نظران عقیده دارند به لحاظ تمایز اصولی و مبنایی میان اسلام و تمدن و اندیشه سکولار غربی، اعتقاد به التقاط میان آن دو، نشانه عدم آشنایی با هر دو (اسلام و تفکر غربی) است.(17) زیرا این دو نظام فکری، در اصول، فروع، اهداف و ارزش های خود با هم بیگانه اند و امکان کنار آمدن آنها با هم وجود ندارد. به همین دلیل نیز التقاطیون در عمل دچار تناقض خواهند شد و در صورت ادامه این روند به ناچار به یک سو (و عمدتا به سوی غرب و سکولاریسم و لائیسم) خواهند گرایید.(18)

بنابراین علت اصلی ظهور و تحقق پدیده تجدیدنظرطلبی در میان لایه مذهبی متجدد ماهیت دوگانه اندیشه و تفکر اجتماعی آنان است که در نهایت آنان را با یک تناقض و پارادوکس فکری مواجه می سازد تا مجبور شوند سرانجام یکی از دو مبنا را پذیرفته و دیگری را رها کنند و از آنجا که گفتمان علمی حاکم بر مراکز علمی جهان و به تبع مراکز دانشگاهی ایران، گفتمان سکولار (دنیامحور) است، این لایه و نخبگان آن نهایتا در این گفتمان هضم و استحاله می شوند و به تدریج به این نتیجه می رسند که گفتمان دینی را باید دربست کنار بگذارند و طرحی نو دراندازند.

سوال دیگری که در اینجا مطرح می شود این است که چرا این پدیده (تجدیدنظرطلبی) در میان لایه مذهبی سکولار که از التقاط بیشتری نسبت به لایه مذهبی متجدد برخوردار است اتفاق نمی افتد؟

پاسخ این است که علت این امر به ماهیت تفکیکی تفکر التقاطی در لایه مذهبی سکولار و امتزاجی تفکر التقاطی در لایه مذهبی متجدد بازگشت می کند زیرا لایه مذهبی سکولار میان دو بعد دینی و علمی از یک طرف و دو بعد فردی و اجتماعی زندگی بشر از طرف دیگر تفکیک قائل شده است. در حالی که لایه مذهبی متجدد هم در بعد علمی و هم اجتماعی زندگی بشر، قائل به امتزاج میان دین و علم سکولار غربی است.

از دیدگاه متفکران لایه سکولار مذهبی، حوزه علم مقصود در اینجا علوم اجتماعی است محدود به امور دنیوی و اجتماعی است و حوزه دین نیز محدود به امور اخروی و فردی. بنابراین میان آموزه های این دو حوزه تداخلی پیش نمی آید تا تناقض و پارادوکسی عملا محقق شود. از این روست که در میان متفکران این لایه با وجود التقاطی بودن مبانی تفکرشان، پدیده تجدیدنظرطلبی کمتر مشاهده می شود.

از خلال این بحث همچنین می توان علت ثبات و پایایی در لایه بندی و مبانی فکری دو لایه سنتی (مذهبی) اصلاح طلب و لائیک متجدد را جویا شد. به نظر نگارنده علت اصلی ثبات و پایایی این دو لایه، خلوص (عدم التقاط)، یک دست بودن و انسجام نظری موجود در مبانی نظری و علمی این دو لایه اجتماعی است. به عبارت دیگر در هیچ کدام از دو لایه فوق پدیده التقاط فکری و علمی مشاهده نمی شود و هر دو لایه تقریبا دارای مبانی نظری ناب و خالصی هستند و همین امر نیز موجب انسجام نظری و علمی آنان و به تبع، قدم آنها در هنگام ورود و پرداختن به مسائل و مباحث اجتماعی و سیاسی می شود.

پی نوشت ها:


1 ماکس شلّر، مبانی فکری دو جریان : 1.«محافظه کار و اصلاح طلب اسلامی» 2. «غربگرای مسیحی و دنیاگرای اسلامی» را با هم به صورت زیر مقایسه می کند که جهات مقایسه وی، شباهت هایی با جدول فوق دارد:

ویژگی های نظری جریان اول: تفکر مبتنی بر سنت،گرایش به گذشته (سلف)،جزمیت (دگماتیسم)،توجه به واقعیت و ماورای طبیعت، سمت گیری غایت گرایانه تفکر، نظریه های ایستای ارزشهای اجتماعی، مطلق دانستن حقیقت، توجه به اقتدار

ویژگی های نظری جریان دوم: تفکر تجددگرا، گرایش به آینده (ترقی)، عمل گرایی (پراگماتیسم)توجه به تجربه، سمت گیری ماتریالیستی تفکر، نظریه های پویای ارزش های اجتماعی، نسبی دانستن حقیقت توجه به علم.

ر.ک. به: هشام شرابی. روشنفکران عرب و غرب. صص 16 و 17.

2 ر.ک. به: علی اکبر ولایتی، مقدمه فکری نهضت مشروطیت، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ ششم 1373، ص 9.

3 رسول جعفریان، زمینه های فکری التقاط جدید در ایران، تهران، انتشارات سازمان تبلیغات اسلامی، 1369، صص 18 و 17.

4 البته بنابر یک حصر عقلی با توجه به سه متغیر دین، وضع موجود و سنت گرایی و تجدد خواهی و هفت رویکرد حاصل از آن یعنی اصول گرایی در مقابل سکولاریسم و لائیسم، سنت گرایی در مقابل تجددخواهی و اصلاح طلبی در مقابل محافظه کاری باید از دوازده لایه اجتماعی سخن به میان می آوردیم، لکن از آنجا که لازمه سنتی بودن، اعتقاد به مذهب و لازمه تجدد نیز اصلاح طلبی است، لذا هفت فرض ذیل در عمل موضوعیت پیدا نمی کنند و از تقسیم بندی ما خارج می شوند:

1. لایه مذهبی متجدد محافظه کار2. لایه سکولار متجدد محافظه کار

3. لایه لائیک متجدد محافظه کار4. لایه سکولار سنتی محافظه کار

5. لایه لائیک سنتی محافظه کار6. لایه سکولار سنتی اصلاح طلب

7. لایه لائیک سنتی اصلاح طلب

5 این تقسیم بندی در عین حال شباهت هایی با تقسیم بندی هشام شرابی در کتاب «روشنفکران عرب و غرب» و سید احمد موثقی در کتاب «جنبش های اسلامی معاصر» دارد. شرابی جریان های فکری در جهان عرب را با تاسی به «ماکس شلر» به صورت زیر تقسیم می نماید:

جریان های فکری در جهان عرب

1 سنتی(مذهبی)

الف) محافظه کار اسلامی

ب) اصلاح طلب اسلامی

2 متجدد

الف) دنیاگرای اسلامی

ب) غرب گرای مسیحی

ر.ک به: هشام شرابی، روشنفکران عرب و غرب، ترجمه عبدالرحمن عالم. تهران، انتشارات دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی. چاپ دوم 1369، ص 16.

موثقی نیز جریان های فکری در اسلام معاصر را بدین صورت تقسیم بندی می نماید:

جریان های فکری در اسلام معاصر

1 دینی(اسلامی)

الف) اصلاح طلب (رادیکال) (Reformist)

ب) محافظه کار (بنیادگرا)((Fundamentalist)

2 سکولار

ج) غرب گرا (Westernist)

د) غربزده (Modernist)

ر.ک. به: سیداحمد موثقی، جنبش های اسلامی معاصر، تهران. انتشارات سمت، چاپ سوم، زمستان 1378، ص 95.

6 براساس یک تقسیم بندی رایج در ایران علوم به دو قسم قدیم و جدید تقسیم می شوند. مقصود از علوم قدیم همان علوم دینی و حوزوی است که از قدیم در حوزه های علمیه مورد تحصیل و تدریس قرار می گرفته اند و مقصود از علوم جدید نیز علومی است که جدیدا از زمان تاسیس دانشگاه در ایران یعنی تقریبا از 70 سال پیش در دانشگاه های ایران، تحصیل و تدریس می شوند. این علوم عمدتا پس از قرن هجدهم میلادی در غرب شکل گرفته، سپس به دیگر کشورهای دنیا از جمله ایران انتقال پیدا کرده اند. [نویسنده]

7 حامد الگار، انقلاب اسلامی در ایران، ص 29.

8 علی ربانی گلپایگانی، ریشه ها و نشانه های سکولاریسم، تهران، موسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، چاپ اول، پاییز 1379، ص 79.

9 محمد شفیعی فر، درآمدی بر مبانی فکری انقلاب اسلامی، قم، انتشارات نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، چاپ اول، زمستان 78، ص 170.

10 رسول جعفریان، زمینه های فکری التقاط جدید در ایران، صص 70 و 69.

11 ر.ک. به: سهراب رزاقی سیاهرودی، ایدئولوژی و رادیکالیسم شیعه در اندیشه سیاسی معاصر، 57 1320. پایان نامه کارشناسی ارشد علوم سیاسی دانشگاه تهران. صص 84 79.

12 نماد این تغییر نگرش در رهبران نهضت آزادی در این دوره را در کتاب «خدا و آخرت، هدف بعثت انبیا» که مجموعه سخنرانی های مهندس بازرگان در انجمن اسلامی مهندسان بوده است می توان یافت.

13 حجت الله ایوبی، مقاله شکاف های قومی و خشونت در پیکارهای سیاسی، فصلنامه مطالعات راهبردی، پیش شماره 1، ص 21.

14 همان.

15 ر.ک. به: مهدی بازرگان. خدا و آخرت، هدف بعثت انبیا.

16 رسول جعفریان، زمینه های فکری التقاط جدید در ایران، صص 70 و 69.

17 همان، صص 33 31.

18 محمد شفیعی فر، درآمدی بر مبنای فکری انقلاب اسلامی، ص 107.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان