شناسه : ۳۵۷۸۰۲ - شنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۶ ساعت ۲۰:۰۶
فضائل رسول اللّه
بدان که حضرت جلّت از عنایت بی علت خواجه صلی الله علیه و آله را نسبت از آدم و آدمیان منقطع می کند و نسبت او با عالم نبوت و رسالت درست می گرداند که «ما کانَ مُحمّدٌ اَبا اَحَدٍ مِن رِجالِکُم وَ لکِنْ رَسولَ اللّه ِ وَ خاتَمَ النَّبِیِّینَ»
آفتاب نوربخش
بدان که حضرت جلّت از عنایت بی علت خواجه صلی الله علیه و آله را نسبت از آدم و آدمیان منقطع می کند و نسبت او با عالم نبوت و رسالت درست می گرداند که «ما کانَ مُحمّدٌ اَبا اَحَدٍ مِن رِجالِکُم وَ لکِنْ رَسولَ اللّه ِ وَ خاتَمَ النَّبِیِّینَ». محمد نه از شما و عالم شما بود و لکن رسول خدا و خاتم انبیا بود، همه عالم را از نور او روشنایی است؛ او را با عالم آب و گل چه آشنایی است؛ آدم طفیل محمّد بود، تو مپندار که محمد طفیل آدم بود.
آنکه شنیده ای که خواجه را سایه نبود، راست است از دو وجه: یکی وجه آنکه خواجه آفتاب بود که «وَ سِراجا مُنِیرا» و آفتاب را سایه نباشد، (دوم وجه، آنکه او سلطان دین بود و سلطان خود سایه حق باشد که «السُّلطان ظِلُّ اللّه ُ» و سایه را سایه نباشد)، چون سرو کار او با خلق بودی، آفتاب نوربخش بودی، خلق اولین و آخرین را از نور او آفریدند و چون با حضرت عزّت افتادی، سایه آن حضرت بودی تا سرگشتگان تیه ضلالت چون خواستندی که در حق گریزند، در پناه دولت و مطاوعت او گریختندی که «مَن یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ اَطاعَ اللّه َ».
کاروان امت
اگرچه انبیا علیهم الصلوة والسلام هر یک قافله سالار کاروان امّتی بودند که «تِلک الرُّسُلُ فَضَّلنا بَعضَهُم عَلَی بَعضٍ» همه گزیدگان بودند و بعضی را بر بعضی برگزیدند تا پیشروی امتی کنند و به عرصات از راه دین و دروازه یقین درآورند؛ امّا خواجه صلی الله علیه و آله قافله سالاری بود که اوّل از کتم عدم قدم بیرون نهاد و کاروان موجودات را پیشروی کرد و به صحرای وجود آورد و چون وقت بازگشتن کاروان آمد، آن که پیشرو بود، دمدار شد.
کیمیای نبوت
فرمود که «فُضِّلَتُ عَلَی الاَنْبیا بِسِتٍّ» مرا بر انبیا فضیلت دادند به شش چیز: [اوّل آنکه هر پیغامبری را مسجدی معیّن بود که نماز در آن مسجد کردندی و جای دیگر نماز نشایستی کرد، چون نوبت به من رسید، همه بساط زمین را از بهر من مسجد کردند تا هر کجا من و امّت من نماز خواهیم کنیم.
و دیگر آنکه هیچ پیغامبر از حجاب نفس خویش به کلّی خلاص نیافته بود تا به شفاعت دیگری پردازد، و دیگر آنکه قوّت و شوکت هر یک از انبیا چندان بود که چون در مقابله خصم افتادندی، دفع خصم بکردندی ولیکن چون خصم دورتر افتادی، او را هزیمت نتوانستندی کردن و دیگر آنکه قوّت نبوّت چندان بودی هر کس را که در حال حیات رهبری امّت کنند، بعد از وفات به پیغمبری دیگر حاجت افتادی تا رهبری کنند.
ولیکن چون نبوت را نوبت به خواجه صلی الله علیه و آله رسید که محبوب ازل و ابد بود، کیمیای نبوت او به کمال قوتی بود که تصرّف آن چنان نفوذ یافت که جمله زمین دنیا را که اقطاع شیطان بود خانه خدای و مساجد عبدالرحمن گردانید و خاک تیره را به مرتبه آب طهور رسانید که «وَ تُرابُها طَهُورا» و غنیمت نجس کفّار را مال حلال پاک کرد و رایت شفاعت را به دست کفایت او داد و هر خلق که تا منقرض عالم خواهد آمد، جمله را امت او گردانید و یک ماهه خصمان را از سطوات خوف و صدمات رعب او هزیمت کرد.