محمّد(ص)، الگو و انسانی کامل

بدون شک، هر پیامبری، خلیفه خداوند، در روی زمین است و چه کسی سزاوارتر از نبی اکرم(ص) در این مقام، که او افضل مردم، بلکه برترینِ پیامبران است؛ نمونه عقل و کمال و سرچشمه حکمت و جلال؛ مظهر علم و حکمت و اسوه شجاعت و پرهیزکاری؛ و در یک کلام، انسان به تمام معنا و واجد تمامی مقامات و ارزش های بلند انسانیت

پیش درآمد

بدون شک، هر پیامبری، خلیفه خداوند، در روی زمین است و چه کسی سزاوارتر از نبی اکرم(ص) در این مقام، که او افضل مردم، بلکه برترینِ پیامبران است؛ نمونه عقل و کمال و سرچشمه حکمت و جلال؛ مظهر علم و حکمت و اسوه شجاعت و پرهیزکاری؛ و در یک کلام، انسان به تمام معنا و واجد تمامی مقامات و ارزش های بلند انسانیت. فردی که در هیچ یک از اعمالش نشانی از ضعف و ناپسندی نمی توان یافت و رفتارش خالی از هر گونه پراکندگی و تناقض است. خلاصه سخن این که او انسانی معصوم و مصون از خطا و مبرّا از لغزش و افضل مخلوقات جهان هستی است. از این روست که خداوند، پیامبر ما محمد(ص) را الگوی بنی آدم، در طول قرن ها قرار داده و اطاعت از او را حتّی در کوچک ترین کارهایش، امری واجب شمرده است. این بیان خداست که می فرماید:

پیامبر برای شما نمونه ای کامل از انسانیت است (سوره احزاب ایه 21).

با توجّه به چنین الگوی حسنه ای در زندگی، بر آن شدیم تا دیدگاه های دوستان جوانمان را در خصوص شخصیت پیامبر اسلام بدانیم. پس در یک گفتگوی دوستانه با آنها، از خصوصیات اخلاقی، صفات و برجستگی های شخصیتی پیامبر(ص) گفتیم و حاصل، آن شد که می بینید. امید که درخور شأن آن حضرت، ادای احترام کرده باشیم.

 

نسل جوان برای صفات و خصوصیات ظاهری، اهمیت بیشتری نسبت به دیگران قائل هستند، شاید به دلیل داشتن فطرتی پاک تر از دیگر گروهای سنی؛ امّا از شما به عنوان یک جوانْ می پرسم که کدام یک از صفات پیامبر(ص) بیشتر مورد توجّه شما قرار گرفته است؟

مهدی حامدی (فارغ التحصیل رشته الهیات، فقه و مبانی حقوق)، ظاهری پرجنب و جوش دارد و قبل از همه، شروع به صحبت کردن می کند: «من، یکی از صفات ویژه پیامبر را خیلی به یاد دارم و آن صفت امین بودن ایشان است. امین بودن پیامبر، صرفاً به معنای امانتدار بودن ایشان نیست، در حالی که پیامبر، در تمامی صفات، امین بودند و در میان مردم عرب، به این صفات شهرت داشتند و از کلیه صفاتی که در زمان جاهلیت باب بود مثل: دروغ گویی، آزار و اذیت دیگران، غیبت، و ... پاک بودند. ایشان به عنوان یک جوانْ، توانسته بودند در آن شرایط سخت فرهنگی، درست کار زندگی کنند.

در موارد زیادی هم ایشان مشکلات دیگران را حل می کردند، خصوصاً در ماجرای نصب حجرالأسود که اختلافاتی در نصب کردن سنگ پیش آمد و پیامبر، از هر قومی یک نفر را به عنوان نماینده انتخاب کردند، سنگ را در پارچه ای قرار دادند و بعد، آن را تا خانه کعبه حمل کردند. در نهایت هم، سنگ توسط خود پیامبر(ص) در جایگاه قرار گرفت و این افتخار، نصیب ایشان شد.

همه این مسائل، ایشان را برای پذیرفتن یک مسئولیت مهم در دوران میان سالی، آماده می کنند . ایشان به خاطر صفات نیکویی که داشتند، کم کم جایگاه خودشان را در میان قوم عرب پیدا کردند تا به بحث رسالت نزدیک شدند و زمینه های رسالت ایشان به این شکل آماده شد و حتّی اعراب آن زمان، به این موضوع اعتراف داشتند که پیامبر اکرم(ص) شخصیتت خاصی داشتند».

مجتبی منتظری (دانشجوی رشته علوم سیاسی)، ظاهری آرام دارد؛ ولی آن قدر پرانرژی صحبت می کند که کمتر مجالی برای طرح سؤال، از او پیش می اید. او در این مورد می گوید: «به نظر من، پیامبر در دوران نوجوانی و جوانی، صفات برجسته ای داشتند، در حالی که در میان مردم، زندگی عادی ای داشتند. ایشان قبل از بیست سالگی، مشغول چوپانی شدند و این، نشان می دهد که اهل کار و تلاش بودند که این، برای یک جوان، صفت بزرگی است. در دوران جوانی، پنج سال، نماینده حضرت خدیجه بودند و در امر تجارت و به قولی حساب و کتاب حضرت خدیجه، امین بودند.

بحث تلاش و جدّیت پیامبر در رسیدگی به امور اجتماعی، خیلی مورد توجّه من است. اگر بخواهیم برای جوانان امروز، الگوسازی کنیم، باید این شاخصه های اخلاقی به صورت عادی مطرح شود؛ چون ایشان هم یک انسان عادی بودند و در میان اعراب آن دوره، زندگی می کردند، چرا که در بیست سالگی ایشان، بحث رسالت مطرح نبوده است. پیامبر(ص) گوسفندان اهل مکّه را به چرا می بردند و شب هنگام، به خانه باز می گرداندند.

بحث مسئولیت پذیری و تلاش برای ایشان، نمودار خوبی است. هر چند که ابو طالب، فردی متموّل و مورد تایید در مکه بود، با این حال، پیامبر کار می کرد، تا جایی که ثروتمندترین زن قریش، به پیامبر اعتماد می کند و امور مالی کارهایش را به پیامبر واگذار می کند.

امّا صفت دیگر پیامبر(ص) در دوران جوانی، شجاعت ایشان است، به طوری که در جنگ هایی که بین قریش و طایفه های عرب رخ می داد، از نوزده سالگی شرکت می کردند».

مرضیه صادق زاده (کارشناس الهیات، گرایش ادیان)، در ادامه می گوید: «من در وجود پیامبر(ص)، صفات برجسته ای مثل توکّل به خدا به عنوان یک نیروی بلندمرتبه عظیم را به یاد دارم. مثلاً زمانی که پیامبر در سن کودکی، گردن بندی را که حلیمه، به گردن او می آویزد و می گوید: این گردن بند، به عنوان حافظ توست و تو را در سختی ها حفظ می کند، پیامبر در جوابش می گوید: آن که مرا به این دنیا آورده، در برابر سختی ها و دشواری ها هم، من را حفظ می کند. پس گردن بند نمی تواند حافظ من باشد. این موضوع، توکّل به خدا را نشان می دهد.

بعد از آن، صبر و استقامت ایشان هم مثال زدنی است. با این که اقوام عرب، خیلی ایشان را آزار می دادند، باز هم تحمّل می کردند. این مشکلات، از دوران ابتدایی رسالت ایشان به وجود آمد، امّا با آن همه، پیامبر، صبور بودند».

امیر هوشنگ حسینی (دانشجوی ترم سوم کامپیوتر)، جوانی است ریزنقش، امّا با دنیایی حرف های نگفته در مورد پیامبر، نظرش را در این مورد، این طور مطرح می کند: «من به مهربانی و محبّت پیامبر(ص) اشاره می کنم. پیامبر، آن قدر مهربان بودند که همه بدی های قوم عرب را با مهربانی، جواب می دادند. مثلاً زمانی که اعراب جاهلیت، به فرزندانشان یاد می دادند که بر سر پیامبر، خاکستر و سنگ بریزند، امّا در عین حال، پیامبر، با سر و روی زخمی، بچه ها را نوازش می کردند. این کار، یکی از آثار رحمت پیامبر است. من، مهربانی ایشان را همیشه ستایش می کنم و دوست دارم که این صفت را در خودم به عنوان یک جوان تقویت کنم. وقتی انسان مسلمان، با همه مهربان است، خوش رویی و مهربانی اش توجّه دیگران را به سمت اسلام و دین آسمانی اسلام، بیشتر جلب می کند. بهتر است که این صفت ایشان را در جامعه اسلامی پیاده کنیم و با هم مهربان و رئوف باشیم».

 

در این بخش، به صفات خوب پیامبر (صفاتی که بیشتر از همه، در ذهن شما عزیزان ماندگار شده) اشاره کردیم. امّا نکته مهمی که در این بخش به آن رسیدیم، توجّه پیامبر به اخلاقیات است که ایشان در آن شرایط سخت جاهلیت، که انحراف، به راحتی پیش می آمد، خودشان را حفظ کردند. نکته اخلاقی ای که جوانان ما از این خصوصیت اخلاقی ایشان می توانند دریافت کنند چیست؟

مهدی حامدی، در این مورد این گونه اشاره می کند: «انسان اگر می خواهد در اینده، فردی بزرگ و بلند مرتبه باشد، باید از دوران نوجوانی و جوانی، در اعمال و رفتارش دقت کند. یعنی اگر می خواهد پاک دامن باشد، باید در نوجوانی وجوانی، وجودش را از خیلی از مسائل و آلودگی ها حفظ کند. به عقیده من، مسئولیت پیامبری، مسئولیت بزرگی است و اشخاصی می توانند عهده دار این مسئولیت باشند که در دوران نوجوانی و جوانی، این زمینه را برای خودشان فراهم کرده باشند. در دوران جاهلیت، مردم به یک سری سنّت ها و عقاید خاص خودشان پایبند بودند؛ امّا پیامبر(ص) به سنّت ها و عقاید آنها احترام می گذاشت و هرگز آنها را مسخره نمی کرد. ایشان در دوران نوجوانی و جوانی، در شرایطی زندگی کردند که پس از رسیدن ایام رسالت، باز هم مورد توجّه بسیاری از مردم آن زمان بودند و برخی از مردم، به خاطر این ویژگی های اخلاقی ایشان، به پیامبر و دین اسلام، گرایش پیدا می کردند».

 

چه طور می توانیم پیامبر(ص) را به عنوان الگو به جوانان معرفی کنیم؟

مجتبی منتظری می گوید: «قرآن، پیامبر را اسوه نیکو معرفی می کند و همه از ایشان به عنوان الگو نام برده اند؛ امّا نکته مهم، این است که به هر حال، پیامبر الگو هستند، امّا در معرفی ایشان به جوانان، کار بزرگی صورت نگرفته است. فقط در کتب درسی، کمی از خصوصیات اخلاقی ایشان به صورت داستان، مطرح شده است. این که در کتب درسی، از یک حادثه تاریخی (به عنوان مثال: شعب ابی طالب) یاد کنیم، با این کار، نمی توانیم همه زوایای پنهان شخصیت ایشان را روشن کنیم. بهتر است زندگی پیامبر را بررسی کنیم و نهادهای قابل دسترسی را برای جوانان مطرح کنیم تا الگوی خوبی برای این زمینه داشته باشند.

در جامعه اسلامی باید آموزش و پرورش، به این مسئله، بیشتر توجه کند. در ذهن جوانان ما، این نکته وجود دارد که امسال به عنوان سال پیامبر اعظم، چه کاری در این مورد انجام می شود؟ قرار است پیامبر، باز هم در همان هاله تقدس باقی بماند، بدون این که زوایای شخصیت ایشان مطرح شود؟ ایشان پاک دامن بودند و در شرایط آلوده عصر جاهلیت، در هر مجلسی حضور پیدا نمی کردند. به نظر می رسد که در این سال بزرگ باید پژوهش های عمیقی درباره ایشان انجام شود و الگوهای خوبی از شخصیت ایشان برای نسل جوان معرفی گردد. باید فرهنگ زندگی پیامبر(ص) را به جوانان منتقل کنیم».

مرضیه صادق زاده در ادامه می گوید: «در ابتدا باید مدیران و مسئولان کشور، این بحث ها را اجرا کنند تا برای دیگران هم قابل اجرا باشد. یکی از این بحث ها مشورت است؛ چون پیامبر، اهل مشورت بودند و بحث دیگر، دادن مسئولیت است. پیامبر، از زمانی که به رسالت مبعوث شدند، مسئولیت های زیادی را به عهده داشتند؛ امّا در انجام دادن این مسئولیت ها کارهایی را به جوانان واگذار می کردند، که می تواند الگوی خوبی برای دولت مردان ما باشد».

مهدی حامدی موضوع را طور دیگری بیان می کند: مسئله تضاد فکری در بحث الگوسازی، خیلی مهم است. تا وقتی این تضادها حل نشود، چه از طریق رسانه ها و چه از طریق کسانی که خودشان را عامل به این قضیه می دانند، این مشکل باقی است که الگو های ما دست نیافتنی و غیر ملموس اند. به عقیده من، پرداختن به سیره پیامبر باید در پناه روشن کردن مسائل مبهم برای جوانان مطرح شود».

 

 

ما به مفاهیم و مصادیق ارزنده ای در زندگی پیامبر(ص) دست یافتیم؛ امّا چرا با این وجود، برخی جوانان، چندان به این مسائل گرایش ندارند؟

مجتبی منتظری سریع پاسخ می دهد: «شاید شرایط، این طور ایجاب می کند که این مسائل را به عنوان الگو قبول نکنند. در ذهن جوان امروز، دین، وسیله ای است که سعادت اخروی را می سازد و در نظام تربیتی ما صرفاً از دین، به عنوان یک جهت دهنده، تعریف شده است و همیشه گفته شده که اگر به دین عمل کنیم، سعادت اخروی را می سازیم. در صورتی که با یک بررسی ویژه در دین، می بینیم که اکثر احادیث ما مبتنی بر مسائل اجتماعی است. یعنی کلّ تلاش دین، این است که ضمن این که سعادت اخروی را تضمین کند، انسان را به کمال و سعادت دنیوی هم برساند. آموزه ها و مفاهیم دینی طوری است که فقط ذخیره شب اوّل قبر و آخرت نیست، بلکه اگر عمل کننده به آنها باشیم، سعادت دنیوی را هم تضمین می کند. امّا این آموزه ها زمانی می توانند کارساز باشند و رسول اکرم زمانی می تواند الگو قرار بگیرد که سیره عملی زندگی ایشان در قالب فرهنگ و هنجارهای اجتماعی در جامعه پیاده شود که این کار باید از طریق پژوهشگران و نخبگان، فرهنگ سازی شود.

جوان، از سن پانزده تا بیست سالگی، با بحران های روحی فراوانی مواجه می شود که نظم جهان، خدا و هستی، برایش جای سؤال و تعجب دارد. اگر در این سن برای نوجوان و جوان، الگوسازی دینی داشته باشیم، به شناخت کاملی می رسد و این امر، میسّر نیست، مگر این که نظام آموزش و پرورش ما، به صورت ریشه ای، به این مسائل بپردازد».

مرضیه صادق زاده، در این باره می گوید : «باید بگردیم و مواردی را که مورد توجّه و پسند نوجوانان و جوانان است ترویج بدهیم و از طریق این موارد، دین و توجّه به پیامبر را به صورت کاربردی در جامعه پیاده کنیم. یکی از این موارد، ورزش است. پیامبر(ص) به ورزش، اهمیت زیادی می دادند. ورزش هایی مثل تیراندازی، شنا، سوارکاری مورد توجه ایشان بود. در صورتی که در جامعه ما برای انجام دادن این ورزش ها، بیشترین هزینه ها را باید پرداخت کرد و در مقابل ورزش های خارجی مثل فوتبال و ... بیشتر تبلیغ می شوند.

بحث دیگر، خلق و خوی پیامبر است که ایشان همیشه لبخند می زدند و مهربان بودند. در صورتی که ما می بینیم برخی افراد مذهبی جامعه ما، افرادی خشن و خشک هستند و انعطاف پذیری ندارند. وقتی جوان، با افرادی با این وضعیت برخورد می کند، از دین و معنویت زده می شود. خودِ من، بارها این جمله را شنیده ام که می گویند: اگر مسلمانی این است، نمی خواهم مسلمان باشم!».

 

 

از آن جا که از دوستان زیادی برای این میزگرد و گفتگوی دوستانه دعوت کرده بودم و متأسفانه در زمان مقرر، در جلسه حضور پیدا نکردند، یکی از دوستان حاضر در میزگرد، بحث وفای به عهد اشاره کرد، و این که منشأ بسیاری از مشکلات، وفا نکردن به عهد و پیمان است و اگر همه، به عهد و پیمان خویش وفادار بمانند، پیوندهای عاطفی، اجتماعی و ... آنان نیز محکم می شود، به همین دلیل، در این مورد نیز نظر دوستان حاضر را جویا شدم.

مجتبی منتظری در این باره می گوید: «بحث وفای به عهد، یکی از فضایل اخلاقی پیامبر(ص) است که نتیجه دینداری و ایمان ایشان است. اگر مسلمان در زندگی، ایمان راسخ داشته باشد، می تواند با آموزه های دینی، برنامه زندگی اش را درست تنظیم کند. وفای به عهد می تواند موجب استحکام بنیان های زندگی اجتماعی شود. پیامبر(ص)، به وفای به عهد، اهمیت بسیاری می دادند و همیشه تأکید داشتند که مسلمان باید بر سر عهد و پیمانی که بسته است، باقی بماند».

مهدی حامدی در ادامه این بحث می گوید: «پیامبر(ص) در دوران زندگی شان، به وفای به عهد، اهمیت زیادی می دادند، آن هم به خاطر حرمت انسانی ای که برای افراد قائل بودند. همیشه تأکید داشتند که: به عهد خود وفا کنید و به عنوان برادر دینی، برای شخصیت یکدیگر، ارزش قائل شوید. انسان محوری، بحثی بود که پیامبر، به آن اهمیت می دادند. در احادیث هم داریم که: حرمت مؤمن، از خانه خدا بیشتر است و هر چیزی که به مؤمن ارتباط دارد (اعم از قول، کلام و عمل)، دارای ارزش است. نکته مهم دیگر این که مخاطبان عهد و پیمان پیامبر، همیشه کفّار بودند. ایشان حتی برای پیمان با کفّار هم، ارزش قائل بودند».

مرضیه صادق زاده نیز می گوید: «من به نمونه ای از عهد و پیمان پیامبر(ص) اشاره می کنم. یکی از عهدهایی که پیامبر(ص) در دوران آغاز رسالتش داشتند، عهدی بود که در مراسم دعوت قریش و اقوام خودشان بستند، که: هر کس اوّلین بار، دعوت رسالت من را بپذیرد، به عنوان ولی، وصی و جانشین من خواهد بود. در آن مجلس، حضرت علی(ع)، اولین نفری بود که به ایشان گرایش پیدا کرد و همیشه در کنار ایشان حضور داشت».

 

 

ازدواج پیامبر(ص)، یک ازدواج خاص در شرایط ویژه خودش بود، در این مورد چه می دانید؟

مهدی حامدی پیش از همه می گوید: «در ازدواج پیامبر(ص) با خدیجه، بحث تفاوت سنّی و مالی ایشان با خدیجه مطرح است. از این موارد می توانیم برداشت های خوبی دریافت کنیم. حضرت خدیجه، صفات نیکی در پیامبر(ص) دیده بود و پیامبر هم صفات پسندیده ای را در حضرت خدیجه دیده بودند؛ امّا نکته مهم این که برای پیامبر(ص)، نجات از فقر و رسیدن به ثروت خدیجه مطرح نبود؛ بلکه این ازدواج، به تکمیل رسالت پیامبر و نشر دین کمک می کرد. خدیجه در خانواده ای اصیل از اقوام عرب متولّد شده بود و بنیان خانواده محکمی داشت و بر خلاف سایر زنان عرب، به اصول و قواعدی خاص، پایبند بود. زنی بود که تجارت می کرد، موفّق بود و به دنبال مکر و حیله نبود. پس از ازدواج هم، خدیجه تمام ثروت خودش را در راه انتشار اسلام صرف کرد».

مجتبی منتظری در تکمیل این بحث می گوید: «مسئله پاک دامنی حضرت خدیجه هم، بسیار مطرح است. حضرت خدیجه، چهل سال داشت و پیامبر، 25 ساله و در اوج جوانی بودند. اما خدیجه، با تمام این تفاوت ها برای ازدواج با پیامبر، تصمیم گرفت. آنچه برای پیامبر اهمیت داشت، پاک دامنی خدیجه بود، نه سن بالا و شرایط زندگی اش».

 

 

پیامبر اکرم(ص) در دوران جاهلیت، از راه های زیادی برای تبلیغ دین اسلام بهره بردند؛ امّا چه راه هایی؟ نظرات دوستان را در ادامه بخوانید.

مهدی حامدی این بار نیز در جواب دادن، پیش دستی می کند: «پیامبر، در ابتدا برای تبلیغ رسالت، هدف گذاری داشتند. اوّل، قوم عربِ آن منطقه را با اسلام آشنا کردند. پیامبر به دنبال نتایج زود بازده نبودند، بلکه ریشه ای فکر می کردند. نحوه بیان تبلیغ ایشان، رسا و روشن بود. دین را کامل به مردم ابلاغ کردند. در حالی که قوم عرب آن دوره، سواد چندانی نداشتند، به سخنان ایشان گوش می دادند. پیامبر(ص) احترام زیادی برای مردم قائل بودند و همین احترام، محبّت مردم را به سمت پیامبر، جلب می کرد».

مرضیه صادق زاده با کمی تأمّل می گوید: «زمانی که پیامبر(ص) رسالتشان را آشکار کردند، بیشتر تأکیدشان بر روی سران قبایل بود که ایمان بیاورند. نامه هایی را برای پادشاهان می نوشتند و دین را به زیبایی هر چه تمام، مطرح می کردند. در داستان های تاریخی داریم که یکی از بت پرستان برای زیارت بت ها به کعبه آمده بود. در این هنگام، پیامبر، مشغول خواندن قرآن بودند. یکی از دوستان آن مرد، به او گفته بود که در مکه، صدای بدی خواهی شنید. پس در گوش خود، پنبه بگذار. وقتی که شخص، کنجکاو می شود و پنبه را از گوشش بیرون می آورد، مجذوب صدای پیامبر(ص) می شود. به عقیده من، دین را باید به زیبایی تمام بین جوانان ترویج کنیم».

مجتبی منتظری نیز در ادامه می گوید: «حسن خلق، صبر و استقامت و استدلال، سه نکته ای بود که پیامبر در امر رسالت و نشر دین، به آن توجه داشتند. هیچ وقت پرخاش نمی کردند. نسبت به بزرگانْ احترام می گذاشتند. حسن خلق و مهربانی پیامبر(ص)، مردم را به سمت ایشان جذب می کرد. استقامت و صبری که داشتند، به ایمان محکم ایشان برمی گشت و می دانستند که مأمور به ابلاغ دین اسلام هستند. مشکلات تبلیغ اسلام را تحمّل می کردند، چه در دوران ابتدایی رسالت - که مخفیانه بود - و چه در ادامه رسالت در سال های بعد؛ امّا استدلال هم در امر رسالت ایشان خیلی مطرح بود؛ چرا که برای هر حرفی که می زدند، دلیل می آوردند و اگر سؤالی پیش می آمد، همه را در جواب سؤالها قانع می کردند. در هر شرایطی، با احترام با مردم برخورد می کردند».

امیر هوشنگ حسینی که از همه کمتر صحبت می کند، ادامه می دهد: «یکی از مهارت هایی که در حال حاضر، خیلی به آن اهمیت می دهند، مهارت ارتباط مؤثّر است که پیامبر خدا در این مورد، خیلی موفّق بودند. در تبلیغ رسالت، به صورت کلام وارد می شدند. احادیثی را مطرح می کردند که خیلی کوتاه بود؛ امّا کامل. ظاهری آرام، آراسته و متین داشتند. ظاهر آراسته، اولین رمز توجّه دیگران به فرد است. شیوایی کلام و خوش بویی ایشان هم بی تأثیر نبود. پیامبر(ص) حرف های دلنشینی می زدند که حرف دل، لاجرم بر دل می نشیند».

پس در تعاملات اجتماعی، خصوصاً در تبلیغ رسالت، بحث احترام، خیلی اهمیت داشت؟

امیر هوشنگ حسینی می گوید: «بله. اصل گفتگوی تمدن ها از زمان رسول اکرم(ص) پایه ریزی شده . حتی اگر در زندگی خانوادگی هم افراد با احترام متقابل، در کنار هم زندگی نکنند، ما شاهد درگیری و تنش خواهیم بود. پیامبر(ص) به مسلمانان و غیر مسلمانان آموخت که انسانیت، محور اصلی است. احترام به فرهنگ ها و صفت های افراد در هر جامعه ای، احترام به شخصیت و انسانیت است».

مهدی حامدی نیز آخرین نکته را یادآور می شود: «زندگی افراد اگر بر پایه احترام شکل بگیرد، محکم خواهد بود. آنچه این احترام را به وجود می آورد، شناخت از وجوه انسانی افراد است. یعنی اگر نکات پسندیده و مثبت هم را بشناسیم و آنها را در زندگی خود، برجسته کنیم، این احترام متقابل، به وجود می اید».

زندگی پیامبر اعظم(ص)، سراسر، درس و الگوست و حرف، بسیار است و زمان کم. امید که در این سطرح های اندک، کمی از آنچه باید در مورد او می گفتیم، گفته باشیم.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان