در روز 24 آپریل سال 2013 میلادی , صنعت تولید منسوجات شوم ترین سانحه تاریخ صنعت مد را در داکا پایتخت بنگلادش به خود دید. فروریختن رانا پلازا که مجموعهای از کارخانجات تولید لباس بود جان 1132 انسان را گرفت و 2500 نفر زخمی برجای گذاشت. داکا که در آنسوی جهان نسبت به آمریکا قرار دارد حتی به عنوان مقصدی توریستی برای آمریکاییان محسوب نمیشود و اینجاست که این سانحه وحشتناک در مقیاسی جهانی نمود پیدا میکند.
این اتفاق باعث شد که توجه جهانی بیشتر و بیشتر به محلهای کار ناامن و به نوعی تلههای مرگ جلب شود. تلاش داوطلبان, گروههای حقوق بشری و دولتها به تمهیدات امنیتی بیشتر و کمپینهای مختلفی در رابطه با تمهیدات امنیتی و مسایل حقوق بشری انجامید اما کارخانجات ناامن با سیستمهای تهویه و امنیتی نامناسب همچنان در حال تولید لباسهای ما هستند. گرچه بسیاری از کشورها و برندها توافقی را امضا کردند که بر اساس آن متعهد شدند ظرف پنج سال از وقوع این حادثه در بهبود اوضاع کاری در بنگلادش تلاش کنند اما با وجود گذشتن نزدیک به سه سال از این ماجرا بسیاری از کاخانجات از برنامه عقب هستند و به نظر نمیرسد بتوانند به موقع خود را منطبق با استانداردهای تدوین شده کنند چرا که هنوز تولیدات برندهای مطرح جهانی در شرایطی بسیار اسفبار در این کشور تولید میشوند. با اینکه شرایط کارگران در کشورهای تولید کننده کماکان مورد سوال است اما توجه جهانی هنوز هم به طور کامل به آن معطوف نشده و مانند بسیاری دیگر از معضلات جهانی به راحتی تحت الشعاع مسایل دیگر قرار گرفته است.
تولید منسوجات نه تنها در بنگلادش بلکه در چین, شرق اروپا مانند آلبانی , ترکیه , مراکش , مکزیک و کشورهای آمریکای لاتین رونق فراوانی دارد و سازمانهای نظارت کننده آنها به نسبت حجم وسیع تولیدات و تعداد بالای تولید کنندگان بسیار اندک است. سفارشات توسط شبکه وسیعی از تامین کنندگان و گاهی تنها با چند کلیک توسط سفارش دهنده اداره میشود و تولید کنندگان را وادار به ارائه قیمتهای رقابتی برای سفارشهای یکسان با توجه به شاخصهایی نظیر حمل و نقل, دستمزد میکند. روندی پیچیده و اغلب غیر انسانی که در پشت پرده تولیدات پوشیدنی قرار دارد و ما هیچ گاه در زمان خرید به آن توجه نداریم.
سر در آوردن غولهای خرده فروشی ارزان قیمت مانند والمارت نیز در اینکه تمام تلاش برای دستیابی به قیمت پایینتر بسیاری از اصول را لگدمال کند نقش بسزایی داشته است. در عین حال باید به این معضل از دریچه دیگری نیز نگریست چرا که این مساله دیگر تنها در مقیاس جهانی مشکل زا نیست, بلکه برون سپاری تولید مشکلات عدیدهای را در داخل کشورهای سفارش دهنده ایجاد کرده است, این مشکلات شامل رکود اقتصادی و همچنین ورود تولیداتی به بازار آنهاست که با چهارچوبهای بهداشتی و کیفیتی آنها فاصله زیادی دارد.
در دهههای شصت و هفتاد میلادی صنعت منسوجات در آمریکا رشد چشمگیری داشت و به عنوان پرچم دار این صنعت 95 درصد نیاز داخلی کشور توسط کارخانجات داخلی تامین میشد. اما امروزه این درصد به 4 درصد کاهش یافته و بدین ترتیب هم مصرف کنندگان و هم تولید کنندگان ارتباط خود را از دست داده اند و این نتیجه فاجعه بار به نظر میرسد.
آمریکاییان به طور متوسط سالانه 31 کیلوگرم لباس را دور میاندازند که بیست درصد آنها هرگز پوشیده نشدهاند. صنعت تولید پوشاک در جهان سالانه میزانی حدود 80 میلیارد عدد لباس تولید میکند که برای پرکردن کمد لباس تمام ساکنان کرهزمین برای یک سال کافیست.
مسلما کسی ما را محکوم نمیکند ! این سیستم که به آن Fast Fashion یا مد سرعتی نامیده میشود برای همین منظور طراحی شده است؛ که به ما احساسی خوب و گذرا از خریدن یک لباس جدید بدهد بدون اینکه به آن فکر کنیم چگونه به آن دست یافتهایم. با تولید 95 درصد پوشاک در کشورهای فقیر, کشورهای ثروتمند آبهای خود را پاکیزه از پسماندهای کارخانهای و آسمان خود را از عاری از دود و آلودگی نگه میدارند و در همان حین به کارگران خود دستمزدهای در خور پرداخت میکنند و دائما از کیفیت خوب زندگی و استفاده از محصولات دوستدار طبیعت دم میزنند و استاندرادهایی برای تولید محصولات با کیفیت وضع میکنند. اما حقیقت اینجاست که شرکتهای تولید کننده درحقیقت با تولید محصولاتشان در خارج از کشور از دست استانداردهای سخت و بازرسیهای محسوس و نا محسوس فرار میکنند.
ایالات متحده که زمانی در عرصه تولید پوشاک سردمدار بود اکنون دردوره رکود این تجارت پر سود برای نجات معدود واحدهای تولیدی خود مبارزه میکند. در سال 2015 رییس جمهور آمریکا خبر از جنبشی جدید برای نوسازی و قدرتمند سازی دوباره صنایع داخلی به ویژه پوشاک و منسوجات داد. به هر حال حمایت کاخ سفید از این صنایع با داشتن ماشین آلات جدید و تکنیکهای پیشرفته میتواند به قدرتمند شدن تولیدکنندگان کمک کند اما مطمئنا نخواهد توانست با تولیدات ارزان قیمت توسط کارگران روزمزد در کشورهای جهان سوم رقابت کند.
مشکلی که صنعت مد با آن روبروست دیگر تنها در مقیاس جهانی مطرح نیست؛ چیزی که علی رغم تلاشهای سازمانهای حقوق بشری همچنان نادیده گرفته میشود. بلکه بهرهکشی ظالمانه از سطح پایین زندگی, کارگران بسیار جوان و نیازمند و منسوجات بیکیفیت در کشورهای جهان سوم گریبان کشورهای توسعه یافته را گرفته و به قولی آنها را در دامی که خود ساختهاند گرفتار ساخته است. چرا که صنایع داخلی آنها بدون توان رقابت با تولیدات خارجی مجبور به استفاده از سوبسید و کمکهای دولتی شده ولی باز همچنان در حال تقلا برای بقا هستند. این در حالی است که مصرف کنندگان مجبور به استفاده از محصولاتی میشوند که نه تنها بنا بر استانداردهای بهداشتی داخلی آنها نیست بلکه به دلیل عدم کیفیت بسیار زودتر از محصولات داخلی رنگ باخته یا از هم گسسته میشوند.
اگر هر خریدار هنگام انتخاب لباس خود این پرسش را از خود بپرسد شاید بتوان هم به تولیدات داخلی کمک کرد و هم از بهره کشی و برده داری نسل نوین جلوگیری کرد! هر گاه به لباس مورد علاقهتان بر روی قفسههای فروشگاهها دست میزنید از خود بپرسید! " لباسهایم از کجا میایند؟"