نظریه ولایت فقیه حاصل تأملات امام خمینی (ره) در ایام تبعید در نجف اشرف است.این نظریه، تنها نظریه ای است که بطور جدی و پیگیر از سوی اندیشمندان مسلمان و علمای احیاگر در جانشینی نظام سلطنت و حکومت پهلوی به رشته تحریر در آمد و بعدها نیز در قالب بندهایی از قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران تحقق قانونی یافت و فعلیت پیدا کرد.پیش از این هم نظریه ولایت فقیه به طور جسته گریخته در برخی از آثار فقها طرح گردیده بود.
نراقی در اوان حکومت قاجاریه در کتاب «عوائد الایام » خود به طور مجمل به این بحث اشاراتی داشت، (1365) و سپس علامه نائینی در اواخر حکومت سلسله قاجاریه و در چارچوب توجیه مشروطیت به گونه ای دیگر این بحث را طرح نمود، (1360) اما هیچیک از این دو اثر ولایت فقیه را همچون یک نظام حکومتی که لازم است جایگزین نظامهای موجود شود، طرح نکردند بلکه بیشتر از باب موضوعات فقاهتی تا حدودی به موضوع نزدیک شدند.خود امام نیز در ایام قبل از دستگیری و تبعید به رغم انتقادهای آشکار و سخت از نظام پهلوی و به طور عامتر نظام شاهنشاهی (صحیفه نور، ج 1، فصل اول) طرح ولایت فقیه را بمثابه نظریه بدیل عرضه نکردند.نکته ای که حائز اهمیت بسیار است، جایگاه فقاهتی ایشان در طرح نظریه ولایت فقیه، در کنار موضعگیرهای سیاسی است. به تعبیری این اولین بار است که یک مرجع تقلید با دعوی حکومتی به نظریه پردازی مبادرت می نماید.
در ایام پیشین، فرضا در عصر صفویه، محقق سبزواری یا در زمان قاجاریه، کشفی آثار سیاسی را بوجود آوردند، اما این آثار دو تفاوت اصلی با نظریه ولایت فقیه دارند.اول اینکه پدید آورندگان آنها جایگاه مرجعیتی امام را نداشتند و دوم به جهت چارچوبهای نظری و دعاوی عرضه شده، هیچیک از این آثار دعوی جایگزینی و بدیل واقع شدن را در سر نمی پروراندند. در اساس با فوت آیت الله بروجردی، زعیم اصلی حوزه علمیه قم و فرصت ناشی از تغییرات و تحولات در کمیت و کیفیت مرجعیت این امکان بوجود آمد که شخص امام در کسوت یکی از مراجع مهم در عرصه سیاست و اندیشه ورزی برای نظام بدلیل، وارد شوند. زمان فوت آیت الله بروجردی تقریبا مصادف با فوت آیت الله ابو القاسم کاشانی مهمترین روحانی پردازنده به عرصه سیاست پس از آیت الله سید حسن مدرس در دهه های 20 و 30 نیز بود. آیت الله کاشانی به رغم تلاشهای گسترده و پیشین در امرسیاست در عراق و در ایران از جایگاه مرجعیت برخوردار نبود و طبعا برد کلام و نفوذ وی محدودیتهایی را متحمل می شد و امام در قالب مرجع و عالمی مسئول در امر سیاست و اجتماع، توأمان وجوه سیاسی - دینی را به نمایش گذارد و همین وحدت بود که بعدها به شکل گسترده در دفاع از ساحت سیاسی اسلام مورد تاکید قرار گرفت و با توجه به جایگاه مرجعیت ایشان و انتظاراتی که در جامعه بوجود آمده بود، بدل به یک باور متعارف گردید.
ادامه مطلب..