آزار و اذیت پیروان و شیعیان امیر مؤمنان علی علیه السلام از روزگار آن حضرت آغاز و تا به امروز ادامه یافته است. از همان زمان که علی بن ابی طالب علیه السلام به عنوان رهبر و پیشوای جامعه اسلامی به مردم معرفی شد، ناخالصی های برخی از صحابه و دشمنی های امویان آشکار شد و رفته رفته رو به فزونی نهاد و آنگاه که آن حضرت رسما و به درخواست اکثر قریب به اتفاق مردم خلافت را پذیرفت، تقریبا به اوج خود رسید. بخش عظیمی از این دشمنی ها بدان جهت بود که خلافت نزد علی بن ابی طالب علیه السلام وسیله ای برای احیای حقّ و عدل در جامعه و میراندن و از میان برداشتن باطل بود و آن حضرت هرگز نمی خواست به دلیل تداوم یافتن حکومت خود، عناصر ناصالح را در سمت های حسّاس نظام اسلامی حفظ کند و از ظلم و ستم آنان چشم پوشی نماید و این سیاست روشن و قاطع را از همان آغازین روزهای پذیرش خلافت، صریح و روشن در خطابه های خویش بیان کرد و با مردم در میان گذاشت. از این رو، جبهه گیری ها در برابر آن حضرت آغاز شد و قاسطین و مارقین و ناکثین، هر کدام با روش ها و تاکتیک های مخصوص به خود، مقابله با علی بن ابی طالب علیه السلام و راه و رسم او را آغاز کردند. میثم تمّارها به جرم بیان فضایل و مناقب امیرمؤمنان علی علیه السلام به چوبه دار بسته شدند و زبانشان را از قفا بیرون کشیدند. و رشید هجری ها به دلیل پافشاری بر راه و رسم آن حضرت، شربت شهادت نوشیدند و این خط سرخ خون و شهادت تا به امروز ادامه یافته است.
در ایجاد این دشمنی، بنی امیه و سپس بنی عباس نقش اساسی ایفا کرده، با شهید و زندانی ساختن و قطع حقوق و امکانات و تحریم اقتصادی و تبلیغات گسترده بر ضدّ پیروان اهل بیت علیهم السلام تصمیم گرفتند، پیامبر صلی الله علیه و آله و دودمانش را از حافظه تاریخ حذف کنند.
هر انسان پژوهشگری که در این راستا به تحقیق بپردازد، با صحنه های دلخراش و جانسوز بسیاری روبرو می گردد و اقیانوسی از غم و اندوه به جان و روحش می ریزد که تحمل آن بسیار دشوار و سخت است. با حمایت خلفای بنی امیّه و بنی عباس و وارثان ستمگر آنان در طول تاریخ، خط ضدّیت با طرفداران اهل بیت علیهم السلام دنبال شد و رفته رفته در قلمرو حکومت اسلامی و خصوصا منطقه حجاز به صورت یک فرهنگ درآمد. این قلم به دنبال آن نیست تا به گذشته های دور باز گشته، جنایات غم بار و ظلم هایی که در حقّ پیروان علی بن ابی طالب علیه السلام روا داشته اند را به تصویر کشد؛ بلکه تنها به شهادت مظلومانه یکی از پیروان و شیعیان علی بن ابی طالب علیه السلام در حرم امن الهی اشاره خواهد داشت که ریشه در همان فرهنگ ضدّیت با تشیّع دارد.
جوان 22 ساله ای به نام میرزا ابوطالب یزدی، فرزند حاج حسین مهرعلی، در سال 1322ه . ش. با همسرش، به قصد تشرّف به حج، از راه خرمشهر به کویت رفته و از آنجا با شتر به سرزمین حجاز و مکه حرکت می کنند.
میرزا ابوطالب یزدی پس از طیّ مسافتی طولانی و با پشت سرگذاشتن رنج ها و سختی های فراوان، وارد مکّه می شود و پس از انجام عمره تمتّع، چند روزی را در مکّه می ماند و سپس برای حجّ تمتّع محرم شده، پس از وقوف در عرفات و مشعر و منا روز 12 ذی الحجّه برای ادامه اعمال، به مکّه باز می گردد. سپس در یکی از قهوه خانه های کوچک مکّه، از غذایی که بعدا احتمال داده شد از گوشت فاسد تهیّه شده باشد، استفاده کرد و پس از مدّت کوتاهی برای انجام اعمال وارد مسجدالحرام گردید و مشغول طواف شد. لیکن در اثر گرمی هوا و خستگی راه و نیز استفاده از غذای فاسد، حالت استفراغ به او دست داد و برای اینکه قی کردن او، زمین مسجدالحرام را آلوده نسازد، در دامان احرام خود استفراغ و بلا فاصله اطراف آن را می گیرد و مراقبت می کند تا روی زمین نریزد. عدّه ای از حجّاج که برخی از آنها نیز مصری بودند وقتی این حاجی ایرانی را با آن حال مشاهده می کنند، با توجّه به پیشینه ذهنی که میان سنّی ها شایع کرده بودند شیعیان، حرم مکّه و مدینه را عمدا ملوّث می کنند، به وی حمله کرده، کتک سختی به او می زنند که به ناچار دامن احرام از دست او رها می شود و قی روی زمینِ حرم می ریزد. با جنجال آفرینی این افراد، شرطه های حرم، این حاجی مظلوم را بلافاصله دستگیر کرده به همراه برخی دیگر از طواف کنندگان، در محکمه حاضر و علیه این حاجی ایرانی شهادت می دهند که او قصد داشت تا حرم و کعبه را آلوده کند، قاضی نیز حکم اعدام او را صادر و در محلّ صفا و مروه و در حضور حاجیانی که از سرتاسر جهان اسلام به حج آمده بودند، وی را گردن زدند.
روزنامه لنکستر دیلی پست چاپ انگلستان در تاریخ 7 فوریه 1944م با عنوان «ایران با ابن سعود قطع رابطه می کند» در این رابطه چنین نوشت:
وقتی که یک نفر پیش خدمت قهوه خانه کوچکی در مکّه، خوراکی را که از گوشت فاسد تهیّه شده بود به مشتری های خود داد خیال نمی کرد این کار موجب مشکلات مهمّی بین دو مملکت [ایران و عربستان] خواهد گردید ولی حرص و آز او واقعا چنان دشواری هایی را ایجاد کرد.»
سپس می افزاید:
«مکّه شهری است که هر مسلمانی میل دارد آنجا را لا اقل یک مرتبه در مدّت عمر زیارت کند ولی جنگ مانع از این شده است که حجّاج از کشورهای دور، برای زیارت به آنجا بروند، لیکن در هر حال، مسلمانان متعصّب هر طور که باشد از نقاط مختلف عربستان، عراق و ایران به آنجا رفته و قهوه خانه های مکّه هم رونقی پیدا می کنند، تقریبا دو هفته قبل جمعی از حجاج ایرانی به مکّه رسیده و در یکی از کاروان سراها فرود آمده و قبل از انجام مراسم حج و زیارت کعبه، چون به واسطه مسافرت طولانی در صحرا خسته و گرسنه شده بودند، خواستند غذای مطلوبی تناول کنند، پیش خدمت طمّاع، خوراکی از گوشت بز که شاید فاسد هم شده بود، به آنها داد و در نتیجه، همان موقع که ایرانی ها مشغول انجام مناسک حج بودند، در کعبه حاضر شدند و به واسطه این که غذای مسموم تناول کرده بودند، مریض شدند. ناگهان هزاران حاجی که آنجا حضور داشتند از ملاحظه این واقعه بنای داد و قال را گذاشتند و فورا شرطه ها حاضر گردیدند. این پاسبانان از میان سبع ترین عشیره بدویان مکّه که جزو کشور ابن سعود معروف قائد وهابیان می باشند، استخدام گردیده و آنها می خواستند بیگانگانی را که به مقدّسات مذهبی توهین وارد آورده اند، فورا به قتل برسانند و هیچ عذر و بهانه ای نمی پذیرفتند؛ زیرا استفراغ در خانه کعبه توهینی نسبت به پیغمبر است که هیچ سابقه نداشته و فقط مرگ، گناه مرتکب را جبران خواهد کرد !
عاقبت تصمیم گرفتند اُسرا را به حضور قاضی که از طرف ابن سعود برای جرم های ارتکابی حجاج، در محوطه کعبه معین شده است ببرند. قاضی در پرتو حکمت سلیمانی! خود رأی داد... و این فتوا بدون تأخیر در حضور مردم و در میان هلهله آنان اجرا شد...»
رسیدن خبر از مصر
در آن زمان به دلیل جنگ های داخلی در عربستان و نیز جنگ بین الملل، سفارت ایران در حجاز تعطیل و کشور مصر به عنوان حافظ منافع ایران تعیین شده بود. ازاین رو، دولت ایران نتوانست به موقع از این خبر مطّلع گردد.
سفارت ایران در مصر، بلافاصله پس از بازگشت حاجیان توسّط آقای سیّدباقر کاظمی که خود در مراسم حج حضور داشته، از این حادثه جانگداز مطّلع شد و گزارش مبسوطی به این شرح تهیّه و به تهران مخابره کرد:
مطابق دستور تلگرافیِ وزارت امور خارجه، چون نظر به مشکلاتی که برای مسافرت حج پیش بینی می شد دولت از دادن اجازه مسافرت به حجّاج ایرانی خودداری نمود، اینجانب به حجاز مسافرت ننمود، کسی را هم از طرف سفارت برای رسیدگی به وضعیّت حجاج اعزام نداشت و برای عدّه ای از حجاج ایرانی که تصوّر می رفت به آنجا بروند از دولت مصر تقاضا شد حفظ منافع اتباع ایرانی را در موسم حجّ سال جاری در حجاز قبول نمایند، تلگرافا و کتبا نیز گزارش این امر به آگهی اولیای امور رسیده است. سال گذشته با وجود منع مسافرت حجّاج به طوری که در گزارش سفارت مصر در جدّه نیز به عرض رسیده، در حدود یک هزار و ششصد نفر حاجی ایرانی به حجاز رفته بودند، امسال نیز مانند سال گذشته، عدّه زیادی از ایرانیان به طور قاچاق از راه کویت یا از ایرانیانی که برای زیارت عتبات آمده بودند، از راه نجف به حجاز مسافرت نمودند، از قرار معلوم عدّه آنهایی که به قصد حجّ حرکت کرده بودند، در حدود شش هزار نفر بوده که در حدود دو هزار نفر از آنها در نتیجه نبودن وسائل مسافرت، ناچار از مراجعت شده و در حدود چهار هزار نفر آنها با هزار سختی و بد بختی، خود را به حجاز رسانیده اند و در حدود 120 نفر یا عدّه بیشتری از آنها نیز مانند سال 1360 هجری به موقع به حجاز نرسیده و از درک حجّ محروم ماندند.
امسال علاوه بر این بدبختی ها که نصیب حجّاج شده اتّفاقات ناگوار بسیاری در آنجا رخ داده، که منتهی به قتل یک نفر از حجاج ایرانی گردیده است و چون سفارت مصر که حافظ منافع اتباع ایرانی است، در این باب به این سفارت خبری نداده و حجاج تا کنون نرسیده بودند، سفارت از این موضوع بی اطلاع بود تا اینکه جناب آقای سیّدباقر کاظمی که از راه مصر به حجّ مشرّف شده بودند، دیروز (سه شنبه 29 آذرماه 1322) با اوّلین کشتی حجاج مراجعت فرمودند. شرح این اتّفاقات را دادند که خلاصه اظهارات ایشان در زیر به آگهی اولیای امور می رسد:
در اوایل ایّام حجّ که هنوز حجّاجی که به حجاز رسیده بودند، زیاد نبود، شنیده شد تلگرافی از عراق رسیده است دایر بر اینکه در حدود پنج هزار حاجی ایرانی در راه هستند چون دولت شاهنشاهی اجازه مسافرت به حجّاج ایرانی نداده بود، تصوّر نمی رفت عدّه ای به این زیادی توانسته باشند به طور قاچاق از ایران خارج شده باشند لذا در ابتدا گمان کردیم در شماره اشتباه شده، یا خبر به کلّی بی اساس است ولی طولی نکشید که معلوم شد حدود شش هزار نفر ایرانی که عدّه زیادی از آنها به طور قاچاق از مرز ایران خارج شده اند و به کویت رفته اند و عدّه دیگری که به عنوان زیارت عتبات به عراق آمده بودند و از آنجا قصد حجّ نموده اند، به سمت حجاز حرکت کرده اند و دو هزار نفر از آنها در نتیجه نبودن وسیله مسافرت ناچار از بازگشت شده و در حدود چهار هزار نفر آنها به حجاز آمدند که از این عدّه در حدود 120 نفر یا عدّه بیشتری به موقع نرسیده و به درک حج موفق نشدند. نظر به اختلاف رؤیت هلال ذی حجّه، امسال نیز مانند غالب سال ها راجع به عید اختلاف بود. در ایران، افغانستان و عراق و سوریه و حتّی مصر روز چهارشنبه عید بود و تنها در حجاز روز سه شنبه را عید گرفتند. سایرین مطابق افق محلّ و شهادت شهود رؤیت هلال، مانند خودِ اهالی کشور عربی سعودی اوّل ماه را مطابق محلّ قبول کردند ولی ایرانیان و عدّه ای از شیعیان عراقی چون هلال را ندیده بودند شهادت شهود سعودی را قبول نداشتند، با اینجانب (آقای کاظمی) و سیّدباقر بلاط (رییس تشریفات دربار عراق) و عبدالهادی چلبی از اعیان شیعیان عراق صحبت نمودند اقدامی شود، اجازه دهند دو موقف باشد؛ یعنی پس از وقوف عرفات که مطابق محلّ روز دوشنبه 9ذی حجّه بود روز سه شنبه را هم به حساب شیعیان 9ذی حجّه بود مجدّدا در عرفات وقوف کنند. به آنها اظهار نمودیم که این موضوع عملی نیست، سابقه هم دارد، در سالهایی که اختلاف در رؤیت هلال بود هیچ وقت دولت عربی اجازه تعدّد موقف را نداده، بلکه این امر را موجب ایجاد اختلاف و شقاق بین مسلمین می داند و آن را شرعا جایز ندانسته، بلکه تقاضا کنندگان این امر را مخالف وحدت مسلمین تشخیص داده سخت مجازات خواهند نمود و چون خودِ آنها نیز وقوف عرفات را رکن حج می دانند سعی دارند وقوف آنها صحیح باشد و به طوری که خود ملک ابن سعود اظهار می داشت اشخاص تیزبینی را مأمور رؤیت هلال می کنند و در شهرهای مختلف نجد در روز معیّن عدّه زیادی مترصّد رؤیت هلال هستند و تلگرافاتی از اطراف راجع به این موضوع می رسد و قاضی شرع در شهادت شهود دقّت کافی به عمل می آورد؛ لذا با این سوابق، عدم قبول فتوای حاکم شرع را مانند توهین خیلی شدیدی تلقّی خواهند نمود و اصرار در این موضوع علاوه بر اینکه مفید فایده ای نیست، ممکن است برای حجاج شیعه خطراتی داشته باشد. خوشبختانه حضرت «آقای سیّدابوالحسن اصفهانی» هم آقای «سیّدابراهیم شُبّر» را از طرف خود به حجاز اعزام فرموده بودند که در این قبیل اختلافات، نظر حضرت آیة اللّه را به شیعیان ابلاغ نماید.
ایشان را ملاقات نموده در این باب سخن به میان آوردم. اظهار نمود که حضرت آیة اللّه اصفهانی به ایشان دستور داده اند در این قبیل اختلافات اگر در نتیجه این اختلاف معلوم شود که تعدّد موقف ممکن است زیان یا خطری برای حجّاج شیعه ایجاد نماید مطابق موقف محل عمل کنند و چون نظر حضرت آیة اللّه هم همین بود قرار شد آقای سیّدابراهیم شبّر امر ایشان را به حجّاج ابلاغ کنند.
اینجانب و آقایان دیگر نیز هر یک به نوبه خود این موضوع را به حجّاج حالی نمودیم و قرار شد امسال این موضوع را ابدا مطرح نکنند که اختلاف بین سنّی و شیعه رخ ندهد و خطری متوجّه حجّاج ایرانی نگردد. ولی بعدا آگاهی یافتیم که عدّه ای از ایرانیان به زبان فارسی عریضه ای به ملک ابن سعود نوشته تقاضا کرده اند که به آنها اجازه دهند روز چهارشنبه را هم که به حساب ایران 9ذی حجّه و به حساب حجاز عیدقربان بود برای وقوف به عرفات بروند.
ملک از این تقاضا سخت متغیّر شده و به رییس شهربانی دستور داده بود، نویسندگان عریضه را گرفته حبس نموده سخت مجازات کند و به قراری که رییس شهربانی می گفت این موضوع را به طور مناسبی حل کرده بود.
اینجانب چون در میهمانخانه بانک مصر منزل داشتم با حجاج مصری مطابق محلّ به منا و عرفات رفته، مناسک حجّ را انجام دادم ولی معلوم شد که با تمام این مقدّمات عدّه خیلی زیادی از حجاج ایرانی و شیعیان عراقی روز چهارشنبه را نیز که می بایستی همه به منا مراجعت کرده باشند به عرفات رفته اند و رییس اداره شهربانی حجاز اظهار می داشت که بعد از ظهر روز مزبور، ملک با کمال تنفر و خشم به وسیله تلفن به او آگاهی داده بود که اطلاع پیدا کرده است عدّه ای از حجاج ایرانی به عرفات رفته اند و دستور داده که فورا به هر وسیله که شده آنها را بازگرداند و نامبرده با عدّه زیادی سرباز به آنجا رفته مشاهده نموده بود که مانند روز وقوف عده خیلی زیادی در آنجا هستند، با زحمت زیاد آنها را راه انداخته بود ولی آنها بدان اکتفا ننموده به مشعرالحرام نیز رفتند، از آنجا هم با سختی فوق العاده آنها را به منا فرستاد و به قراری که خودش مدعی بود، به ملک گفته بود این عدّه مخالفت با اجماع ننموده اند و برای وقوف مجدّد به عرفات نرفته اند بلکه نظر به نداشتن وسیله مجبورا در عرفات مانده اند ! در هر صورت این حرکت خیلی در ملک ابن سعود و رجال متعصب کشور عربی سعودی اثر بدی باقی گذاشته بود و آن را به شکل توهین شدیدی تلقی نموده، کینه آنها را در دل گرفته به فکر انتقام بودند.
بعد از مراجعت حجاج از منا و پایان مناسک حج شنیده شد یک نفر از حجاج ایرانی را به عنوان اینکه حرم مطهّر مکّه معظّمه را ملوّث نموده، گرفته و بین صفا و مروه در مقابل اداره شهربانی کَت بسته حاضر و پس از قرائت حکمی او را با شمشیر سربریده اند، امیرالحج مصر نیز مرا دیده، راجع به این موضوع بازجویی نموده می پرسید این شخص از کدام دسته از شیعیان است؟
رفع اشتباه ایشان را نموده، تأکید کردم که هیچ عاقلی نباید به سخن عدّه ای جاهل و متعصّب گوش بدهد و این اتّهامات باطل را باور کند؛ زیرا معقول نیست یک نفر مسلمان که روزی پنج دفعه به این خانه متوجّه شده نماز می گزارد و هزارها فرسنگ راه طی کرده و جان خود را در این وقت سخت به خطر انداخته، برای ادای فریضه مذهبی که بر تمام مسلمانان واجب است به حجّ آمده چنین کاری نماید.
پس از انتشار خبر بلافاصله در بین سنّی ها عموما و مصری ها خصوصا بر علیه ایرانیان هیجان شدیدی برپا و در چندین جا بین سنی ها و شیعه ها زد و خوردهایی رخ داد و ممکن بود کار بالا کشیده بلوایی برپا شود و خون صدها مردم بی گناه ریخته شود. سراغ وزیر مختار مصر را، که حافظ منافع اتباع ایران است گرفتم. گفتند به جدّه رفته است. کنسول را خواستم ملاقات کنم ممکن نشد. معلوم می شود در مکّه بوده و رو نشان نمی داد یا حقیقتا نبوده، بالأخره صبری ابوعلم پاشا وزیر دادگستری مصر را که در مهمانخانه بانک مصر منزل داشت و با او سابقه آشنایی پیدا کرده ـ شب قبل راجع به اتّحاد اسلام و رفع اختلافات موجوده بین مذاهب مختلف مسلمین صحبت هایی می کردیم ـ ملاقات کرده گفتم مگر نشنیده اید یک نفر مسلمان را به چه تهمتی کشته اند؟ و مگر نمی دانید که بین سنّی ها و شیعه ها زد و خوردهایی رخ داده و ممکن است در نتیجه این تهمت باطل و بی اساس خون عدّه زیادی از مسلمین ریخته شود. چاره ای باید کرد. گفت من که سمتی ندارم چه می توانم بکنم؟ من هم یک نفر حاجی مثل شما و دیگران هستم و سمت رسمی ندارم ولی وظیفه مسلمانی من و شما این است که از این بلوا و خونریزی، هر یک به سهم خود جلوگیری کنیم. به علاوه بین مصر و ایران روابط برادری و دوستی موجود است و ایجاب می نماید ایرانیان و مصریان دست به هم داده از وقوف یک چنین بلوایی جلوگیری کنند. از این گذشته دولت مصر حافظ منافع اتباع ایران را قبول کرده وزیر مختار به جدّه رفته، کنسول هم معلوم نیست کجاست؟ شما که یک نفر وزیر مصری هستید باید اقدامی کنید.
به اتّفاق وزیر دادگستری مصر به اداره شهربانی رفته، رییس شهربانی را ملاقات نمودیم. اظهار داشت وضعیت خلی بد است. گفتم شخصی به ناحقّ کشته شده. به جای خود، فعلاً باید از اتفاقات سوء دیگری جلوگیری کرد. نخست باید به مطوّفین شیعه دستور اکید بدهید که نگذارند حجّاج شیعه از خانه های خود بیرون آیند تا برای حفظ حیات آنها اقدامی به عمل آید. دیگر اینکه عدّه زیادی پاسبان و افسر فهمیده به حرم و سایر جاهایی که محلّ اجتماع حجّاج است بفرستید که از نزاع و اختلاف حجّاج جلوگیری کنند. از ملک هم باید اجازه گرفت که حجّاج ایرانی پیش از سایر حجّاج به مدینه مسافرت نمایند. رییس شهربانی مطابق تقاضای ما این اقدامات را پسندید. اینجانب و عدّه ای دیگر از حجاج عراقی نیز این موضوع را به آگاهی سایر حجّاج شیعه رسانیدیم. از قرار معلوم حاجی بدبختی که بی گناه و در نتیجه جهل و تعصب، مقتول شده از اهالی یزد بوده که با عیال خود به حج مشرف شده بوده است و در حال طواف در نتیجه گرمی هوا و کسالت حالت استفراغ به او دست می دهد و برای اینکه قی او زمین را آلوده نکند در دامن احرام خود استفراغ می کند. عدّه ای از حجاج احمق و متعصّب که غالبا مصری بوده اند او را در این حال مشاهده می نمایند و چون این امر بی اساس بین سنّی ها شایع است که شیعیان، حرمِ مکّه و مدینه را متعمّدا ملوّث می کنند؛ به او حمله نموده، کتک سختی به او می زنند و دامن احرام از دست بی چاره رها شده، قی روی زمین حرم می ریزد. همان عدّه و عدّه ای دیگر بر علیه او شهادت داده، به تهمت اینکه متعمّدا در حرم مکّه تَغَوُّط نموده او را محکوم به قتل می کنند و به طوری که شرح آن در بالا گفته شد، او را به قتل می رسانند. و چون با این وضعیت ماندن در مکّه در این محیط بدین [شکل] مورد نداشت، از رییس شهربانی خواستم فورا وسائل حرکت مرا به جدّه فراهم نماید. فردای روز مزبور به جدّه آمده با اوّلین کشتی که از جدّه حرکت کرد، به مصر آمدم و مسافرتم از حجازبه طور تعرض صورت گرفت و با شیخ یوسف یاسین منشی مخصوص ملک و فرماندار جدّه و سایر مأمورین دولت عربی سعودی خداحافظی ننمودم. وزیر مختار مصر به کلّی از این موضوع بی اطلاع بود و اقدامی در این باب ننموده بود. به طوری که ملاحظه می فرمایند روش دولت عربی سعودی راجع به این شخص، مخالف با تمام قوانین و مقرّرات انسانیّت بود. که یک نفر حاجی را به این نحو محاکمه مختصر، محکوم و بدین طرز شنیع مقتول سازد.
سفارت شاهنشاهی ایران در قاهره
دولت سعودی به دنبال شهادت این شیعه مظلوم اطلاعیّه ای تحت عنوان «جنایت بزرگ» صادر کرده، آن را در روزنامه امّ القری مورّخ 17 دسامبر 1943 (25/9/1322) منتشر ساخت. ترجمه متن این اطلاعیه چنین است:
«روز 12 ذی حجّه 1362 (ه . ق.) مأمورین شهربانی در بیت الاحرام، شخصی را به نام ابوطالب فرزند حسین ایرانی از منتسبین به شیعه ایران را دستگیر نمودند در حالی که مشغول ارتکاب پست ترین و پلیدترین جنایات بود و مقداری از قاذورات را برداشته، به منظور آزار واذیت به طواف کنندگان و توهین به این مکان مقدّس در اطراف کعبه مشرفه می ریخت، پس از بازجویی در این باب و ثبوت صدور این جرم قبیح از او، حکم شرعی دایر به قتل او صادر و روز شنبه 14 ذی حجّه 1362 به قتل رسید.»
سفارت ایران در قاهره فورا یادداشت اعتراض آمیز و شدید اللحنی به وزارت خارجه سعودی نوشته و به وسیله مصری ها که حافظ منافع ایران بودند از آنان توضیح می خواهد و با توجّه به اینکه امیرفیصل وزیر خارجه وقت سعودی از مصر دیدار می کرده، به صورت شفاهی نیز اعتراض خود را به وی منتقل می نمایند:
متن نامه سفارت ایران در قاهره به این شرح است:
«سفارت شاهنشاهی ایران احتراما به آگاهی وزارت خارجه عربی سعودی در مکّه معظّمه می رساند که طبق اطلاع واصله امسال یکی از حجّاج ایرانی از اهالی یزد که همراهی عیال خود برای حجّ به حجاز آمده بود در حال طواف در اثر خستگی و گرمای هوا مریض و مبتلا به استفراغ شده بود، در بیت اللّه الحرام که خداوند آن را پناهگاه و دارالامان مردم قرار داده مورد حمله مردم واقع شده او را کتک زده توهین نمودند و بعدا به تهمت ملوّث کردن حرم مطهّر او را دستگیر نموده و پس از محاکمه مختصری به شهادت افراد غیرمسؤول او را به سخت ترین مجازات محکوم و در مقابل جمعیت مردم سر او را بریدند ! سفارت شاهنشاهی ایران نسبت به این عمل غیرقانونی و مخالف شرع و انسانیّت که نسبت به یک نفر از حجّاج ایرانی از اتباع دولت مسلمان و دوست که از فرسنگ ها راه به قصد ادای فریضه مذهبی و زیارت کعبه معظّمه آمده بودند شدیدا اعتراض نموده و در انتظار وصول جزئیات واقعه پاسخ آن وزارت همه گونه حقوق دولت شاهنشاهی را نسبت به این پیش آمد اسفناک و تمام نتایج آن محفوظ می دارد.»
وزارت خارجه سعودی مستقر در مکّه مکرّمه نه تنها از کرده خود پشیمان نمی شود بلکه در تاریخ سوّم محرم الحرام 1363ه . ق. در نامه ای بسیار تند و وقیحانه به توجیه این عمل غیر شرعی و انسانی پرداخته، اتّهام واهی ملوّث نمودن کعبه و مسجدالحرام را را به ایرانیان نسبت می دهد. متن این نامه چنین است:
«تتشرّف وزارة الخارجیّة العربیّة السعودیّة بإبلاغ المفوّضیة الامبراطوریّة الإیرانیّة أسفها الشدید لتلقّیها مذکّرة المفوضیّة رقم 77 ، ح162 ، تاریخ 30/9/1322 الموافق 22/12/1943 ، فإنّ المفوّضیّة الإیرانیة رتّبت شکل الجرم الذی ارتکبه أحد الحجّاج الإیرانیین حسب ما أرادت واعتبرت ذلک مخالفا للشرع والإنسانیّة والقانون ولو استفسرت المفوّضیّة الإیرانیّة عن الأمر وعرفت حقیقته لم یکن منها هذا التسرّع فی إرسال هذه المذکّرة .
إنّ الحکومة العربیّة السعودیّة لیس لها أیّ غایة أو غرض فی معاقبة أیّ إنسان من غیر حدوث جرم بیّن منه ، فکیف یتصوّر العقل أن تقدم علی إنفاذ حکم فی أحد الحجّاج بدون أن تکون هناک دلائل قاطعة بشأنه . إنّ مثل هذا لم یقع ولن یقع من حکومة تعمل بشرع اللّه وتنشر لواء الأمن والعدل والسلام بین جمیع من یستظلّون بظلّ حکمها أو یفدون إلی بلادها المقدّسة .
إنّ الحکومة العربیّة السعودیّة قد قامت فی هذا العام أکثر من أیّ عام آخر بمعاونة الحجّاج الإیرانیّین معاونة کانت فوق الطاقة وأضرت بتموین البلاد الداخلی وذلک لما أقدم الحجّاج الإیرانیّون علی رکوب سیّارات لم تکن صالحة لنقلهم من خارج المملکة ثمّ لمّا دخلوا إلی داخل المملکة وضاق الوقت علیهم وتعطّلت سیّاراتهم فی الصحراء فالحکومة العربیّة السعودیّة أوقفت سیّارات تموینها فی الداخل وحوّلت تلک السیّارات لنقل الحجّاج الإیرانیّین وأنقذت حیاتهم من الموت المحقّق ، فالحکومة التی تعمل مثل هذا العمل لا یمکن أن یُوَجّه إلیها تهمة إنفاذ حکم مخالف للشرع والإنسانیّة لأنّ هذا یستحیل أن یقع فی بلادها .
لقد کان بیت اللّه الحرام قبل وصول بعض الحجّاج الإیرانیّین إلی مکّة طاهرا ومصونا من کلّ ما یجب صیانته منه ، إلی أن وصل بعض الحجّاج الإیرانیین إلی مکّة ودخلوا بیت اللّه الحرام فأخذ المسلمون فی بیت اللّه الحرام مع خدم الحرم یشاهدون أقذارا قذرة فی أنحاء الحرم حول مقام إبراهیم وفی المطاف وکلّ حجّاج المسلمین ینسبون ذلک إلی الإیرانیین وکانت الحکومة أصدرت أمرا بمراقبة الحرم مراقبةً شدیدةً فألقی القبض أثناء ذلک علی الشخص المذکور فی مذکّرة المفوضیّة الإیرانیّة متلبسا بالجریمة وهو یحمل القاذورات من بیوت الخلاء داخل إحرامه ویلقیها فی المطاف حول بیت اللّه الحرام الذی یقدّسه مئات الملایین من المسلمین . فبعد أن ثبت للحکومة هذه الجریمة بالدلائل الشرعیّه وبإقرار من الشخص المذکور لم یکن لدیها بدّ من إنفاذ أحکام القرآن الصریحة فی مثله ، فقد قال تعالی : ... وَمَنْ یُرِدْ فِیهِ بِإِلْحَادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ(1) فعذاب الدنیا قتله وعذاب الآخرة لمثله عنداللّه فی جهنّم بنصّ کتاب اللّه وأیّ جریمة أشنع وأنکر من رجل یخرج من بیته ویقطع الفیافی والقفار لینجّس بیت اللّه الحرام بهذه الأقذار التی أمراللّه بتطهیر البیت منها ومن کلّ کفر وشرک ، حیث قال تعالی : وَطَهِّرْ بَیْتِی لِلطَّائِفِینَ وَالْقَائِمِینَ وَالرُّکَّعِ السُّجُودِ(2) علی أنّ الإیرانییّن قد اتّخذوا لهم فی بیت اللّه الحرام فی هذا العام خطّة تخرج بهم عن جماعة المسلمین حتّی اذا وحدوا فی الحرم و اقیمت الصلاة امتنعوا عن الصلاة مع جماعة المسلمین وکان موقفهم فی بیت اللّه الحرام مریبا للغایة ممّا أوجب سخط المسلمین عامّة علیهم . ولولا التیقظ الشدید الذی قامت به الحکومة داخل الحرم وخارجه لصیانة الحجّاج الإیرانیین لوقع علیهم من المسلمین إهانات عظیمة واعتداءات شدیدة تخلّ بالأمن والطمأنینة بالنظر للهیاج الذی وقع لدی کافّة المسلمین من أعمالهم المنکرة فی بیت اللّه الحرام .
وهنا نلفت نظر الحکومة الإیرانیّة إلی ما قامت به حکومتنا دلالة علی حسن نیّتها وبُعد نظرها بأنّها قد لفتت نظر الحکومة الإیرانیّة بواسطة مفوضیّتها ببغداد ، بتاریخ 4 شعبان 1361 ، حیث أبلغتها لزوم الإهتمام بالسیّارات التی سیقدم بها حجّاجها وأنّ الحکومة العربیّة السعودیّة لا تعدّ نفسها مسؤولة إذا وقعت أخطار لحجّاجها بسبب ذلک ، إذ لا یمکنها معونتهم ومع هذا فقد أهملت الحکومة الإیرانیّة ذلک وحصل ما ذکر أعلاه من إنقاذ رعایاها من الموت الزوام کما أنّه لفت نظر الوزیر الإیرانی ببغداد علی لزوم التنبیه الشدید علی الحجاج الإیرانیین بأن لا یأتوا بما یخالف الشرع الشریف فی بیت اللّه الحرام حتّی لا یکونوا عرضة لسخط المسلمین ویحصل ما لا تحمد عقباه .
والمفوّضیة الإیرانیة ببغداد قد شکرت مفوض الحکومة العربیة السعودیّة علی هذه التبلیغات ووعدت بالقیام بما یلزم ومع الأسف الشدید فإنّ الأمر وقع علی خلاف ما وعدت به والحوادث التی جاءت قد أیّدت ماکان متوقعّا کما أنّ کلّ منصف یمکنه أن یحکم علی أیّ جهة تقع المسؤولیة والتقصیر ومع هذا کلّه فإنّ الحکومة العربیّة السعودیّة عملت کلّ ما یمکنها لمساعدة الحجّاج الإیرانیین وصیانتهم والمحافظة علیهم ولولااللّه ثمّ ما اتّخذته الحکومة من احتیاطات لقتل کثیر من الحجّاج الإیرانیین بسبب سلوکهم الشائن فی بیت اللّه الحرام .
وقد جعل الإسلام لولی الأمر النظر فی الجرائم المخالفة لکتاب اللّه لاتّخاذ الجزاء الرادع ، حیث قال : إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِینَ یُحَارِبُونَ اللّه َ وَرَسُولَهُ وَیَسْعَوْنَ فِی الاْءَرْضِ فَسَادا أَنْ یُقَتَّلُوا أَوْ یُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدِیهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلاَفٍ أَوْ یُنفَوْا مِنْ الاْءَرْ...(3) وأیّ فساد أعظم من تدنیس بیت اللّه الحرام بهذه الخبائث المنکرة . ولذلک لا تری الحکومة العربیّة السعودیّة محلاً لاحتجاج المفوّضیّة الإیرانیّة لأنّه لم یطبّق علی المجرم إلاّ حکم اللّه طبقا لما جاء فی کتاب اللّه . . .
«وزارت امور خارجه عربستان سعودی، تأسّف شدید خود را در مورد یادداشت اعتراض آمیز شماره 77، ح162 مورّخه 30/9/1322ه . ش. برابر با 22/12/1943 میلادی، که از سفارتخانه شاهنشاهی ایران دریافت داشته است، به آن سفارتخانه ابلاغ می دارد؛ سفارتخانه ایران در این یادداشت اعتراض آمیز نوع جرم به عمل آمده به وسیله یکی از حجّاج ایرانی را به دلخواه خویش تغییر داده و مجازات او را مخالف با شرع و مسأله ای ضدّ انسانی و غیر قانونی شمرده است، در صورتی که اگر آن سفارتخانه در این باره توضیح خواسته بود، در جریان واقعیّات حادثه قرار می گرفت و در ارسال این یادداشت، چنین شتاب زده عمل نمی کرد.
دولت عربستان سعودی، هیچگاه در صدد مجازات انسان بی گناهی برنیامده و چنین هدفی را دنبال نمی کند، حال چگونه است که بدون وجود دلایل قاطع، قانونی را درباره یکی از حجّاج ایرانی به اجرا درآورد! چنین چیزی نه در گذشته رخ داده و نه در آینده پیش خواهد آمد، آن هم از سوی دولتی که در عمل به شریعت پای بند بوده و پرچم امنیت و عدالت و همزیستی مسالمت آمیز را در میان همه کسانی که در سایه حکومتش به سر می برند و یا از دیگر کشورها به این سرزمین مقدّس گام می نهند، برافراشته است.
دولت عربستان سعودی، امسال بیش از دیگر سالها و حتّی فراتر از ظرفیت و توان خویش به کمک و یاری حجّاج ایرانی شتافته، تا آنجا که در بخش خدمات شهری خود، متضرّر گردیده است؛ چرا که حجّاج ایرانی از وسائل نقلیه فرسوده و فاقد صلاحیت برای سفر به خارج کشور استفاده می کنند و در نتیجه در موعد مقرّر به این کشور نمی رسند و در تنگنا قرار می گیرند و ماشین هایشان در بیابان می ماند و از این رو دولت عربستان خدمات بین شهری خود را متوقف کرده و ماشین های مربوط به آن خدمات را، برای انتقال حجّاج از (بیابان ها) بسیج می کند تا آنان را از مرگ حتمی نجات دهد.
با وجود چنین برنامه ای، نمی توان این دولت را به اجرای قانون خلاف شرع و انسانیّت متّهم کرد؛ زیرا محال است که چنین حادثه ای در این کشور رخ دهد.
آری، مسجد الحرام، پیش از رسیدن حجّاج ایرانی به مکّه، از آلایش به آنچه می بایست محفوظ بماند، پاک و طاهر بود، لیکن وقتی بعضی از ایرانیان به مکّه آمدند و به مسجدالحرام قدم نهادند، مسلمانان و خادمان حرم، در گوشه و کنار حرم، در اطراف مقام ابراهیم و در مطاف، پلیدی ها و آلودگی هایی دیدند و آنها را به ایرانیها نسبت دادند، از این تاریخ بود که دولت سعودی طیّ حکمی برنامه مراقبت از حرم را شدّت بخشید و در جریان آن، شخصی که نام آن در یادداشت اعتراض سفارتخانه ایران آمده، دستگیر شد. گرفتاری وی در حالی بود که مقداری پلیدی از توالت، داخل جامه های احرامش پنهان کرده و آنها را در سطح مطاف ـ اطراف بیت اللّه الحرام ـ که از نظر میلیون ها مسلمان، از قداست برخوردار است، می ریخت. پس از آنکه جرم او با دلائل شرعی و با استناد به اقرار فرد یاد شده، مشخّص شد، چاره ای برای دولت سعودی، جز اجرای حکم صریح قرآن باقی نماند؛ خداوند تعالی فرموده است: «هرکس بخواهد از راه حقّ منحرف گردیده، دست به ستم زند، ما از عذابی دردناک به او می چشانیم.»
بنابر این کشته شدن، عذاب دنیوی اوست و جهنّم عذاب اخروی وی می باشد و کدام جرمی زشت تر و نارواتر از آنکه مردی از خانه خویش بیرون رود و بیابانها و کویرها را بپیماید تا خانه خدا را به پلیدی هایی که خداوند دستور تطهیر و پاکیزگی آن را از آنها و از هر کفر و شرکی داده است، بیالاید؛ حق تعالی فرموده است: «و خانه ام را برای طواف کنندگان و قیام کنندگان و رکوع و سجودگزاران پاکیزه سازید.»
گذشته از آن، ایرانیان در این سال برنامه ای را برگزیدند که آنها را از جمع مسلمانان جدا و متفرّق می کرد وقتی آنان در حرم حضور می یافتند و نماز جماعت به پا می شد، از گزاردن نماز به جماعت سرباز می زدند. حرکت آنان در مسجدالحرام به حدّی مشکوک و تردید برانگیز بود که خشم همه مسلمانان را برانگیخت و چنانچه هشیاری مأموران دولتی نبود، آنان با اهانتهای زیاد و برخوردهای سخت مسلمانان روبرو می شدند و با توجّه به خشم و خروش عموم مسلمین، از رفتار ناشایست آنان در مسجد الحرام، امنیّت و آرامش حرم به خطر می افتاد.
در اینجا توجّه دولت ایران را به اقداماتی که نشانه حسن نیّت و دورنگری دولت ما است، جلب می کنیم:
ـ دولت به واسطه مأموران سفارتخانه خود در بغداد، در تاریخ 4 شعبان 1361 به دولت ایران ابلاغ کرد که لازم است ماشین های حامل حجّاج ایرانی مورد توجّه و اهتمام واقع شود و چنانچه در این رابطه خطری برای آنان پیش آید، دولت عربستان سعودی خود را مسؤول نمی شناسد؛ زیرا نمی تواند به آنان کمکی بنماید. با اینهمه، دولت ایران به این مسأله بی توجّهی نشان داد و آنچه که پیشتر یاد شد، اتّفاق افتاد که نجات آنان از مرگ حتمی بود.
ـ چنانچه به سفیر ایران در بغداد خاطرنشان شد که لازم است به حجّاج ایرانی هشدار دهد که از انجام آنچه مخالف شریعت شریف اسلامی است خودداری کنند تا خود را در معرض خشم مسلمانان، که عواقب ناگواری برایشان خواهد داشت، قرار ندهند. و سفارتخانه ایران در بغداد به خاطر ابلاغ این پیام از سفیر دولت عربستان سعودی تشکّر کرد و قول داد که اقدامات لازم به عمل آید، ولی با کمال تأسف این حادثه بر خلاف آنچه وعده داده بود، پیش آمد و حوادث پیش آمده پیش بینی های قابل انتظار را تأیید کرد؛ به طوری که برای هر انسان باانصافی امکان پذیر است که بتواند قضاوت کند که تقصیر و مسؤولیت این حادثه متوجّه کدام طرف است.
دولت عربستان سعودی برای کمک و محافظت از حجّاج ایرانی، از تمام توان خویش بهره گرفت و اگر تدابیر لازم در این زمینه به عمل نیامده بود، بسیاری از آنان، قربانی رفتار ناشایست خویش، در مسجدالحرام می شدند.
اسلام برای ولیّ امر، در مورد اجرای کیفر و مجازات، حقّ نظر قرار داده، آنجا که فرموده است: «کیفر آنان که با خدا و پیامبرش در ستیز هستند و دست به فساد و تباهی در زمین می زنند، آن است که اعدام شوند یا به چوبه دار روند و یا (چهار انگشت از) دست (راست) و پای (چپ) آنها، به عکس یکدیگر، بریده شود و یا از سرزمین خود تبعید گردند.» و کدامین فساد بزرگتر از ملوّث کردن خانه محترم الهی به این پلیدی؟!
بنابر این، دولت عربستان سعودی اعتراض سفارتخانه ایران را بی مورد می داند؛ چرا که در حقّ مجرم جز اجرای حکم خداوند به گونه ای که در قرآن آمده است، سزاوار نیست.
وزیرامورخارجه وقت ایران در پاسخ به نامه تند و غیر منطقی و خلاف واقع وزارت خارجه دولت سعودی ، نامه ای به سفارت ایران در مصر ارسال کرده ، از آنان می خواهد تا در پاسخ به نامه دولت سعودی این متن را ارسال نمایند. متن نامه به شرح ذیل است:
سفارت کبرای شاهنشاهی
«دولت ایران عمل منتسب به طالب نام ایرانی را به دلائل زیر جرم و قابل مؤاخذه نمی داند، علاوه بر اینکه حجّاج ایرانی و عراقی شهادت داده اند که در اثر کسالت و گرمی هوا هنگام طواف کعبه حالت تهوّع به نامبرده دست داده و برای اینکه خانه کعبه آلوده نشود در دامن خود استفراغ نموده و می خواسته است آن را به خارج ببرد. اصولاً هیچ ذی شعوری نباید باور کند که کسی که به شوق ادای فریضه دینی با تحمّل خسارت و رنج چنین سفری به بیت اللّه مشرّف می شود قصد او ملوّث نمودن خانه کعبه باشد.
بسیار موجب تأسف است که یک دولت اسلامی اینقدر از رسوم بین الملل و قواعد دینی بی خبر باشد و صرفا به استناد اظهارات نا حقّ عدّه ای از جهّال متعصّب که در فروعات دینی با مسلمین شیعه اختلاف نظر دارند بدون دقّت لازم و تحقیق در مقام اعدام بی گناهی برآیند که بر طبق کلام الهی: فَمَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِنا، باید در خانه خدا از هرگونه تعرّضی مصون باشد.
جای هیچگونه تردید نیست عملی که از طالب نامِ ایرانی دیده شده، فقط در اثر کسالت و کاملاً اضطراری بوده و با این حال معلوم نیست چگونه دولت سعودی که در یادداشت خود کرارا به آیات قرآنی استناد می جوید، در این مورد بر خلاف کلام الهی: وَلاَ[لَیْسَ] عَلَی الْمَرِیضِ حَرَجٌ(4) و نصّ نبوی: «رُفِعَ عَنْ أُمَّتی تِسْعَةٌ... وَ ما یضْطرُّونَ إِلَیهِ»، رفتار نموده و تبعه یک دولت اسلامیِ دوست خود را در موقعی که میهمان و در پناه او بوده، دست بسته گردن زده و به حال همسر بیچاره او رحم و شفقت ننموده است. عجب تر آنکه وزارت امور خارجه سعودی برای پرده پوشی این امر فجیع، استدلال به آیاتی از قرآن کریم نموده و آیه شریفه: ... وَمَنْ یُرِدْ فِیهِ بِإِلْحَادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ(5) و ... إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِینَ یُحَارِبُونَ اللّه َ وَرَسُولَهُ...(6)، را مدرک و مجوّز این عمل قرار داده در حالتی که در هیچیک از تفاسیر معتبره، اِشعاری به آن نیست که عمل ناشی از شخص مقتول منطبق با مدلول این دو آیه باشد.
مطلب دیگر یادداشتِ دولت سعودی که موجب تعجّب گردیده و سوء نیّت مأمورین وابسته را مسلّم می دارد، این اظهار آنها است که قبل از ورود ایرانیان، خانه کعبه تمیز بوده و بعد از آمدن عدّه ای ایرانی کثافاتی در آنجا مشاهده شده است.
اگر عدّه قلیلی از ایران در ایام حجّ به خاک حجاز می آیند، در تمام سال عدّه بیشتری مرتّبا به زیارت مشاهد مقدّسه عراق می روند و هرگز چنین نسبتی به آنها داده نشده است.
انتشار خبر اذیّت و آزار حجّاج ایرانی و کشتن یکنفر بی گناه، در ملّت ایران انزجار و تنفّر شدیدی تولید نموده و تأثیرات بسیار ناگواری بخشیده است.
وزارت امور خارجه دولت شاهنشاهی، اتّهامات مذکوره در یادداشت دولت سعودی را جدّا تکذیب و نسبت به قتل طالب نام ایرانی و تجاوزات مأمورین دولت سعودی و اهانتی که به ایرانیان شده، شدیدا اعتراض می نماید و یادداشت دولت سعودی را به هیچ وجه قابل قبول نمی داند و تا وقتی که جان و حیثیّت ایرانیان در خاک دولت عربی سعودی محفوظ نباشد و استرضای خاطر دولت ایران و جبران این رفتار که در مناسبات بین الملل اسمی برای آن نمی توان پیدا کرد به عمل نیاید، دولت ایران خود را مجبور خواهد دید در ادامه مناسبات با دولت عربی سعودی تجدید نظر نماید.وزیر امور خارجه
در همین رابطه سفارت ایران در مصر، متن دیگری نیز به شرح ذیل تهیّه و آن را برای جراید و خبرگزاری ها ارسال می کند:
ترجمه ابلاغیّه ای که از طرف سفارت به جراید و خبرگزاری ها فرستاده شده است:
«دولت ایران تهمت منسوب به طالب نام ایرانی را رد نموده و عمل صادره از او (یعنی استفراغ نمودن در اثر کسالت) را جرم و قابل مؤاخذه نمی داند. چه، علاوه بر اینکه عدّه زیادی از حجّاج ایرانی و عراقی و دیگران شهادت دادند که در نتیجه مرض و گرمی هوا حالت استفراغ به نامبرده دست داده و برای جلوگیری از آلوده شدن محلّ طواف در احرامِ خود، استفراغ نموده بود، هیچ ذی شعوری نمی تواند باور کند کسی که برای ادای فریضه و زیارت خانه خدا تحمّل این همه خسارت و رنج را نموده، قصدش ملوّث نمودن کعبه مطهّره باشد.
بسیار موجب تأسّف است که دولت سعودی صرفا به استناد اظهارات نا حقّ عدّه ای از جهّال متعصّب، بدون دقّت لازم در مقام اعدام بی گناهی از اتباع یک دولت مسلمانِ دوست خود، که میهمان و در پناه خدا بوده برآید، به خصوص که شخص مقتول به زبان محلّ آشنا نبوده و نماینده دولت مصر هم که حافظ منافع اتباع ایران بوده بکلّی از جریان محاکمه بی اطلاع مانده بود.
مطلب دیگری که موجب تعجّب شده و سوء نیّت مأمورین وابسته دولت سعودی را مسلّم می دارد، اظهار آنهاست که بعد از ورود بعضی از حجّاج ایرانی قاذوراتی در حرم مکّه مشاهده شد ! نظر به تجلیل و حسّ احترامی که تمام افراد بشر نسبت به این اماکن مقدّسه دارند، نسبتِ چنین جنایتی حتّی به غیر مسلمین نیز عقلاً قابل قبول نیست، چه رسد که این تهمت منسوب به یک ملّت اسلامی است که در خدمت به دین اسلام سابقه درخشان و مقام شامخی دارد و افراد آن بیش از هر ملّت اسلامی، به کتاب خدا متمسّک بوده ومجری احکام آن می باشند.
انتشار خبر آزار ایرانیان و کشتن یکی از آنها بدون گناه و اهانت های وارده به آنها، در ملّت ایران انزجار شدیدی تولید و افکار عمومی را به شدّت به هیجان آورده است.
دولت ایران با تکذیب قطعی تهمت های وارده در یادداشت دولت عربی سعودی بر اعتراض شدید خود باقی است و یادداشت دولت عربی سعودی را به هیچ وجه قابل قبول نمی داند. و تا وقتی که جان و حیثیّت ایرانیان در خاک دولت سعودی محفوظ نباشد و استرضای خاطر دولت ایران به عمل نیاید، دولت ایران مجبور است در ادامه مناسبات خود با دولت عربی سعودی تجدید نظر نماید.
به علاوه، سفارت ایران در قاهره راجع به اظهاراتی که مقامات سعودی در شماره روزنامه پروکره اژیپسین، مورّخه 5/2/1944 نموده بودند، توضیحا اضافه می کند:
1 ـ جریان محاکمه مختصر که به اقرار خود سعودی ها بیش از دو روز طول نکشیده، معلوم نیست روی چه موازین قانونی صورت گرفته است؛ زیرا که متّهم به زبان محل آشنا نبوده و حتّی نماینده دولت مصر هم که حافظ منافع اتباع ایران بوده، از آن بی اطلاع مانده بود. چه، به طوری که همه می دانند محاکمات جزایی در کشورهای متمدّن دنیا علنی است و تا جریانات معیّنی را نپیماید، یک چنین حکم سختی نسبت به هیچ متّهمی اجرا نمی شود.
2 ـ اینکه اظهار شده است اگر فوری حکم اجرا نمی شد، منجر به انقلاب و خون ریزی زیاد می شد، قضیه کاملاً به عکس است؛ زیرا که انقلابی که در شرف وقوع بوده، در نتیجه عصبانیّت شدید حجّاج ایرانی و سایر حجّاج شیعه نسبت به عمل بی رویه عمّال دولت عربی سعودی بوده به علاوه قتل یک نفر بی گناه به عنوان اینکه از خون ریزی بیشتری جلوگیری می نماید، مجوز قانونی ندارد. به خصوص که وسیله دفاع به نامبرده داده نشده است و این رفتار به طور روشن، نشان می دهد که احساسات تعصّب آمیز جاهلانه تا چه درجه برافکار عمّال حکومت سعودی، که این حکم را اجرا نموده اند، حکمفرما است.
وزارت خارجه عربی سعودی در تاریخ 15 ربیع الأوّل 1363ه . ق. مطابق با 9 مارس 1944م در پاسخ به نامه سفارت ایران در مصر، نامه ای به شرح ذیل ارسال می کند:
«وزارت خارجه عربی سعودی وصول یادداشت شماره 77/ح/186 مورّخ 12 بهمن ماه 1322 هجری شمسی، مطابق با 2/3/1944م راجع به عبده طالب (ابوطالب) حسن ایرانی را مفتخرا به آگهی سفارت شاهنشاهی ایران رسانیده، علاقمند است علاوه بر توضیحاتی که در یادداشت سابق داده، حقایق مذکور در زیر را نیز از نظر سفارت شاهنشاهی بگذراند:
1 ـ وزارت خارجه عربیِ سعودی، حقیقت جرم صادره از مجرمِ نامبرده را قبلاً توضیح داده است و این امر به شهادت شهود و اقرار خود مجرم به طور قطع و یقین ثابت گردیده است.
2 ـ این اتّفاق اسف انگیز، پیش آمد سرّی و محرمانه ای نبوده است و عدّه زیادی از حجّاج، از آن آگهی یافتند و نزدیک بود بین حجّاج ایرانی و سایر حجّاج فتنه هایی برپا شود ولی اقدامات دولت عربی سعودی و بیداری آن در حفظ حیات حجّاج، از وقوع این فتنه ها جلوگیری نمود.
3 ـ دولت شاهنشاهی ایران با در نظر گرفتن روابط دوستانه موجود بین دو کشور، مخصوصا زحمات امسال دولت عربی سعودی برای نجات حجّاج ایرانی از مرگ حتمی و قطعی در صحراها و بیابان ها و همچنین در نظر گرفتن معاملات سوء حکومت های سابق با حجّاج ایرانی و مقایسه آن با رفتار حکومت فعلی نسبت به آنها و توجّه به اینکه اجرای حکم نسبت به مجرم صورت نگرفته مگر پس از ثبوت قطعی جرم نسبت به او و این که مجازات مزبور مطابق حکم شرع و مقرّرات کشور و قوانین شرعیه آن بوده است، خواهد دانست که از طرف دولت عربی سعودی اقدامی به عمل نیامده است که منظور از آن خدشه رساندن به روابط دوستانه دو کشور یا لطمه وارد آوردن به حیثیّت ملّت ایران باشد، حکم صادره مطابق شرع و مقرّرات کشور و روی اصول معامله متقابل بوده است و اگر یک نفر سعودی در ایران برخلاف قوانین و مقررات کشور اقدامی نمود و مطابق احکام قوانین محلّی محکوم گردید، دولت عربی سعودی حقّ اعتراض را بدان نخواهد داشت.
پایینِ نامه، دارای مهر وزارت خارجه عربی سعودی است.
سفارت ایران پیرو یادداشت شماره 77/ح/186 خود مورّخ 16/11/1322ه . ش. مطابق 2/2/1944م راجع به قتل ابوطالب نام، از حجّاج ایرانی در مکّه مکرّمه، بنا به دستور واصله از وزارت خارجه وقت، طی نامه ای خطاب به وزارت خارجه سعودی رسما اعلام می دارد:
چنانچه تا تاریخ 6 فروردین سال 1323ه . ش. مطابق 26 مارس 1944 میلادی از طرف دولت عربی سعودی، توضیح لازم و تأکید کافی راجع به تأمین حیات حجّاج ایرانی در خاک عربی سعودی و عدم تکرار نظیر این قضیه به دولت شاهنشاهی نرسد، دولت شاهنشاهی راجع به این امر اتّخاذ تصمیم مقتضی، مبادرت خواهد نمود.
وزارت خارجه سعودی در پاسخ به این نامه چنین نوشت:
سفارت عربی سعودی با تقدیم درودهای شایان، به سفارت کبرای شاهنشاهی ایران، مفتخرا به آگاهی آن سفارت کبری می رساند... که وزارت خارجه عربی سعودی، راجع به ابوطالب فرزند حسین پاسخ خود را داده است و به جز توضیحاتی که قبلاً طی یادداشت خود مورخ 15 ربیع الأوّل 1363 شماره 20/1/69 داده است، راجع به این موضوع اظهار تازه ای ندارد.
سفارت عربی سعودی این فرصت را مغتنم شمرده درودهای شایان و احترامات فائقه خود را تقدیم سفارت کبرای شاهنشاهی ایران می نماید.
محلّ مهر سفارت عربی سعودی
لازم به تذکّر است آقای سیّدباقر کاظمی در تاریخ 16/11/1322ه . ش. به شماره 4729 تلگرافی به وزارت خارجه زده و در آن چنین نوشته بود:
مشاهدات خود را در حجاز به اطلاع سفارت کبرای قاهره رسانیدم و گزارش 30 آذر شماره 164 تقدیم شد، چون این حرکت وحشیانه موجب تحقیر شدید ایرانیان و شیعه ها و غلیان تعصبات جاهلانه بر ضدّ آنها گردیده، به عقیده بنده واجب است دولت ایران اقدامات ذیل را به عمل آورد:
اولاً: یک ماه بعد که کلیّه ایرانیان مراجعت می نمایند، روابط سیاسی و اقتصادی خود را با کشور سعودی قطع کند و به وسائل مختلف، علّت آن را به اطلاع دنیا و خاصّه ممالک اسلامی برساند.
ثانیا: مادامی که وضعیّت فعلی در حجاز باقی است، مسافرت حجّاج را منع و از عبور قاچاق جدّا در تمام سرحدّات جلوگیری و از علما و مراجع تقلید نیز فتاوی در این باب صادر و منتشر کنید.
ثالثا: به وسیله رادیو و جراید ایران و ممالک عربی و طبع رساله های مخصوص، حقایق را منتشر و رفع اتهامات نسبت به ایرانیان و شیعه ها را بنمایید.
[سیّدباقر] کاظمی
(سیّد باقر کاظمی پدر آقای عزّالدین کاظمی یکی از کارمندان وزارت خارجه وقت بوده است.)
پیشینه این اتّهام ناروا
روش معاویه و خلفا و حاکمان پس از او، این بوده که از طرح فضایل و مناقب علی بن ابی طالب علیه السلام و ائمّه معصوم علیهم السلام و نیز تبیین عقاید شیعه جلوگیری می کردند. لیکن از گسترش و توسعه عقاید باطل و انحرافی، نه تنها نگران نبودند بلکه گاهی نیز آنها را مورد حمایت قرار می دادند. همین مسأله، رفته رفته موجب شد تا عموم مردم نسبت به شیعه و اعتقادات آنان و نیز فضایل و ویژگی های اهل بیت عصمت و طهارت بی خبر بمانند و مع الأسف تا به امروز نیز این شیوه ادامه یافته است، هم اکنون در عربستان اتّهام هایی به شیعیان و مکتب اهل بیت وارد می کنند که هرگز واقعیّت نداشته، و کذب محض است. در حالی که رفع شبهه کاری بسیار ساده و کاملاً عملی است.
چند سال پیش، در موسم حج، دیداری از رابطة العالم الاسلامی داشتم. بخش های فقه و قرآن را بازدید نموده، با مسؤولان این دو بخش، به گفتگو نشستم، یکی از آنان پس از آن که فهمید شیعه هستم، شبهه دیرینه و ناروای تحریف قرآن را مطرح کرد و گفت: قرآن ایرانیان تحریف شده و با قرآن اهل سنّت تفاوت دارد ! به او گفتم: از شما که به صورت ظاهر فردی تحصیل کرده و عالم هستید، به شدّت تعجّب می کنم. پرسید: چطور؟ گفتم جهان امروز، جهان ارتباطات است، در تمامی دوران سال، از صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران صدای دلنشین قرائت قرآن پخش می شود و همه ساله میلیونها جلد قرآن در ایران به چاپ می رسد و آزادانه به فروش می رسد و با اینکه چند میلیون اهل سنّت در ایران سکونت دارند و به لحاظ مذهبی نیز تعدادی از آنان با شما رابطه داشته و حتّی در دانشکده های شما تحصیل می کنند، پس چرا تا کنون یک جلد از این قرآن های تحریف شده ! و یا نوار قرآن های تحریف شده را تهیّه نکرده اید تا به عنوان نمونه، به دیدار کنندگان، به عنوان مدرک و دلیل نشان دهید؟ از پاسخ درماند و ما نیز بازگشتیم.
آلوده ساختن مسجد توسّط شیعیان نیز اتّهامی همچون اتهام تحریف قرآن است. در زمینه حرمت مسجد و خصوصا مسجدالحرام و مسجدالنبی کافی است مراجعه ای به کتب فقهیِ شیعه داشته و دریابند که تمامی فقهای شیعه در طول تاریخ فتوا داده اند که اگر گوشه ای از مسجد نجس شد، تطهیر آن واجبِ فوری است، تا چه رسد به مسجدالحرام؟!
پس چرا و چگونه، این اتّهام توسّط برخی مقامات رسمی کشورها در آن زمان مورد قبول واقع شده است؟ چگونه است که یک ایرانی شیعه با هزاران رنج و زحمت و با هزینه کردن مبالغ بسیار و به جان خریدن خطرهای مالی و جانی فراوان؛ به خصوص در گذشته که گاهی حج نزدیک به یکسال طول می کشید و چه بسیار از حاجیان در میان راه یا در مکّه و مدینه جان باخته و هرگز به کشور خود باز نگشتند و... این همه زحمت و رنج را تحمّل نموده، به مکّه و مسجدالحرام بروند و نعوذ باللّه کعبه و مسجد را آلوده و ملوّث کنند؟ آیا هیچ عقل سلیمی چنین اتّهامی را می پذیرد؟!
محمود جم سفیر ایران در نامه مورّخ 12/11/1322ه . ش. خود، مطابق با 2/2/1944م نوشته است:
محمّد صلاح الدین معاون وزارت امورخارجه را ملاقات کردم، وی گفت: به قراری که سفارت مصر از جدّه گزارش داده است، گویا سیزده نفر متّهم به ملوّث کردن خانه کعبه و حجرالأسود بوده اند! و گفته شده این اشخاص بر این باورند که اگر حجرالأسود و خانه کعبه ملوّث شود، درهای بهشت به روی آنها باز می گردد ! وی پاسخ می دهد: این اظهارات کذب محض و دروغ فضاحت آمیز است و روی احساسات ضدّ ایرانی و ناشی از تعصّب جاهلانه است. چه، هیچ عقل سلیمی باور نمی کند که یک نفر ایرانی چندین هزارکیلومتر راه را پیموده و همه گونه مشقّت کشیده و با تحمّل مصارف زیاد، خانه کعبه را ملوّث نماید؟!
برای اینکه عمق این فاجعه و جنایت بهتر روشن شود، به نامه یکی از اهالی فیوم مصر به نام حاج علی عباس ماوردی، که خود سال ها در حجاز به شغل تجارت مشغول بوده و آن را خطاب به سفیر ایران در قاهره نوشته است توجّه کنید:
جناب آقای سفیر کبیر !
در حالی که این عریضه را به حضور جناب عالی معروض می دارم، به جای اشک خون می گریم و دلم از این تهمت باطل که در حق این شهید مظلوم گفته شده، و ما را در مقابل هزارها حاجی، کافر و فاجر قلمداد کرده و شرافت دین اسلام و شرافت ملّی و اخلاقی و ادبی را از ما سلب نموده و ما را در نظر آنها پست تر و پلیدتر از نجس های هندوستان کرده، می سوزد و کباب می گردد !
اینجانب که فعلاً در فیوم مشغول خرازی فروشی و عطرفروشی هستم، پیش از جنگ 1914 شش سال تمام بین مکّه و مدینه مشغول تجارت و خرید و فروش بودم و در این موقع که شریف حسین، سلطان حجاز بود غالب تجارت بنده با ایران بود و از اوضاع حجاز کاملاً مطّلع هستم، لذا نظر جناب عالی را به این نکته متوجّه می سازم که این تهمتِ باطل مکرر نسبت به ایرانیان زده شده و تمام اهل حجاز از خوب و بد و بزرگ و کوچک از آن آگاهی دارند و بدان معترف هستند و می دانند که عدّه ای از حجازیان جلف و پست که نسبت به ایرانیان که آنها را رافضی می دانند، دشمنی دارند، عدس پخته را مدّتی در آفتاب می گذارند تا بتُرشد و گندیده شود، سپس آن را مانند گوشت کنسرو در روده گاو و گوسفند می گذارند و در موقع طواف و مخصوصا در موقع بوسیدن حجرالأسود، از پشت سرِایرانیِ مظلوم آمده، لباس او را با عدس گندیده ملوّث می کنند و فریاد بر می آورند که ایرانی کعبه را ملوّث می کند! در صورتی که حاجی بیچاره کاملاً از موضوع بی اطلاع و کاملاً بی گناه و بری ء از این جنایت می باشد.
حکومت آن وقت هم از موضوع آگاهی داشت ولی بدان اهمّیت نمی داد، مطوفین حجاج ایرانی و سایر حجّاج شیعه؛ یعنی «سیّدحسین سحره» و «سیّد عباس سحره» و«سیّد حسین سحره» که در جدّه و مکّه خانه دارند و از دیر زمانی مطوّفین ایرانیان بوده اند و هستند، از این موضوع آگاهی دارند و می دانند که از اجلاف حجازی ها کرارا چنین کاری شده است.
جناب آقای سفیرکبیر !
آیا این قبیل کارها پایان ندارد؟ آیا دوباره به دوره شوم بنی امیّه بازگشته ایم؟ آیا خون این بیچاره بی گناه و خون ما جعفری ها از این به بعد باید به هدر برود و شرف این طایفه به این اتهاماتِ باطل باید لکّه دار بماند؟!
خداوندا ! به حال ما رحمت آر و انتقام ما را چنان از ظالمین بستان که طاقت آن را نیاورند...
در تاریخ مکه سباعی آمده است:
«در شوّال سال 1088 میلادی، در حالی مردم روز را آغاز کردند که کعبه به چیزی شبیه نجاست آلوده شده بود، و به لحاظ ذهنیّت قبلی که معلوم نیست عقل آنان چگونه آن را پذیرفته بود، به سراغ برخی از شیعیان آمده، آنها را به چنین عمل زشت و ناپسندی متّهم نمودند سپس آتش جهل و عصبیّت ترک های مجاور مکّه و برخی حجّاج شعله ور گردیده، به شیعیان حمله ور شدند و با سنگ و شمشیر تعدادی را کشتند.
آقای دحلان به نقل از عصامی ـ تاریخ نویس عرب ـ می نویسد:
آقای عصامی گفته است من آن روز خود آنچه را که کعبه به آن آلوده شده بود، از نزدیک مشاهده کردم، سبزیجاتی مخلوط شده با عدس و روغن بود که بوی بدی داشت.(7)
این نظر دقیقا گفته آن زائر فیومی مصری را تأیید نموده، پرده از این توطئه بزرگ برمی دارد؛ به خصوص اینکه آقای عصامی خود آنچه را دیده، گزارش کرده است.
آقای سباعی سپس می افزاید:
«آنچه تأسّف مرا افزون می کند این است که تا به امروز برخی چنین تصوّری نسبت به شیعه دارند که بر اساس یک باور دینی تا کعبه را ملوّث نکنند حجّ آنان پذیرفته نیست!»
آنگاه به نکته جالبی اشاره می کند تا پرده غفلت را از عقل ها بردارد، او می نویسد:
«اگر عقل را به حَکَمیت بپذیریم به نادرستیِ این نظریه پی می بریم؛ زیرا همه ساله در موسم حجّ هزاران شیعه کنار خانه خدا می آیند و اگر چنین عقیده ای صحیح باشد، لازم است بارها و بارها کعبه آلوده گردد و حال آنکه چنین چیزی رخ نداده است، ولی چه کنیم که وقتی در برابر مخالفان خود قرار می گیریم، عقل را به دست فراموشی سپرده آن را کنار می گذاریم!(8)
گستردگی توطئه
عجیب تر این که حادثه ای چنین با اهمّیت در کنار کعبه رخ می دهد و بسیاری از کشورها و دولت ها حاضر به هیچ گونه اقدامی در این زمینه نشده و حتّی از انعکاس آن در رسانه ها و مطبوعات جلوگیری کردند !
«ساعد» در نامه مورّخ 20/12/22 خود می نویسد:
هشتم اسفند به سفارت های انگلیس، آمریکا، شوری، مصر و عراق تذکاریه ای ارسال و با تشریح قضیه راجع به قتل ابوطالب تقاضا شد از نظر علاقمندی آنها به حسن تفاهم بین دول و ملل، در تأیید تقاضاهای مشروع و استرضای خاطر دولت شاهنشاهی ایران اقدام نمایند و به سفارت خودمان در لندن نیز تلگراف شد از دولت انگلستان بخواهند که به مأمورین مربوطه خود دستور لازم صادر نمایند. ساعد
محمود جم در نامه مورّخ 25/12/1322ه . ش. خود نوشته است:
... روزنامه های مصر تا کنون برحسب دستور دولت، هیچگونه اشاره ای به قضیّه حجّ امسال و قتل ابوطالب یزدی ننموده اند...
سفیر ایران در بغداد نیز در این زمینه می نویسد:
پیرو گزارش محرمانه 28/10/1322 شماره 512 ، راجع به موضوع اقدامات دولت سعودی در اعدام یک نفر ایرانیِ یزدیِ شیعه معروض می دارد: حجاجی که به عراق بازگشت نموده اند اظهار می دارند امسال حفظ منافع حجاج ایرانی به نماینده دولت مصر محوّل گردیده بود ولی هیچگونه مساعدتی نسبت به حفظ حقوق حجّاج ایرانی به عمل نیاورده، چنان که حاجی ایرانی یزدی راکه مأمورین سعودی با وضع فجیعی به قتل رسانیده اند، تقریبا 16 ساعت بازداشت شده بود در ظرف این چندین ساعت امکان داشت که نماینده دولت مصر عواقب وخیم این عمل را به دولت سعودی خاطرنشان کرده و اقداماتی برای نجات ایرانی مزبور بنماید ولی به هیچوجه اقدامی در دفاع از حقوق او ننموده و ایرانی نامبرده که به زبان محلّ آشنا نبوده، نتوانسته است از خود مدافعه نماید و در نتیجه به اتّهام قضایای بی اساس، حاجی یزدی را بی گناه به قتل رسانیده اند.
در هر حال در صورت مقتضی مقرر خواهند فرمود که از دولت مصر نیز توضیحات کافیه خواسته شود تا حقیقت امر کشف گردد...
و در نامه مورّخ 28/10/1322 سفیر ایران در عراق آمده است:
حجّاج ایرانی اظهار می دارند با اینکه حفظ منافع حجّاج به نماینده مصر واگذار شده بود صرف نظر از اینکه نماینده دولت نامبرده هیچگونه اقداماتی در این باب به عمل نیاورده، حجاج شیعه و ایرانی مورد تعرّض مصریان واقع گشته و حتّی چهار نفر شهودی که باعث قتل تاجر شیعه ایرانی گردیده، از اهالی مصر بوده اند و به همین مناسبت شیعیان نسبت به مصریان فوق العاده خشمناک می باشند.وزیر مختار
28/10/1322
در نامه شماره 77/ح/196 مورّخ 19/11/1322 نیز آمده است:
مصری ها جدّا از انتشار هر خبری راجع به قتل ابوطالب یزدی در مکّه جلوگیری می کنند حتّی مجله چهره نما که به فارسی و در بین ایرانیان منتشر می شود، نتوانست مختصری از این پیش آمد بنویسد...
سفیر کبیر در نامه شماره 77/ح/236 مورّخ 9/1/1323 نوشته است:
تعقیب شماره 77/ح/235 سفیر کبیر انگلیس به طور غیر رسمی و دوستانه اطلاع می دهد که وزارت خارجه انگلیس تلگراف کرده است که در قضیّه قتل ابوطالب یزدی حاجی ایرانی، چون موضوع مذهبی است ! مأمورین انگلیسی نمی توانند مداخله نمایند، راجع به نظریات دولت و شروط ختم قضیّه می نویسد: قطعا دولت ابن سعود حاضر به معذرت خواستن نخواهد شد و اظهار تأسف می کند که این موضوع منجر به قطع روابط دولتین نشود...
آقای سپهری اردکانی مؤلّف کتاب «تاریخ اردکان»، که با همسر مرحوم ابوطالب یزدی در سال 1372ه . ش. همسفر و در یک کاروان بوده، ماجرای شهادت ابوطالب را به این شرح از زبان همسر وی گزارش کرده است:
«...وی که یک کشاورز 25 (9) ساله اردکانی بود و 5 سال از ازدواجش می گذشت، در آن سال (1322 ه . ش .) به اتّفاق دو نفر دیگر (آقایان حاجی غلام معصومی معروف به «پهلوان» و حاجی قلی) راهی زیارت خانه خدا گردید و هنگام خروج از منزل، قرآن را باز نمود و بر حسب اتّفاق به آیه ای از قرآن برخورد که بیان کننده ماجرای حضرت یوسف بود و ابوطالب با ناراحتی به همسر و دیگر بدرقه کنندگان گفت من به سرنوشت یوسف دچار می شوم. امّا بدرقه کنندگان به او دلداری داده گفتند: سفر حج، سختی زیاد دارد و آیه قرآن نشان دهنده این سختی ها می باشد. به هر حال ابوطالب راهی مکّه گردید و در جریان طواف به علّت بیماری، به استفراغ مبتلا گردید و برای احترام خانه کعبه بلافاصله احرامیِ خود را جلوی دهان گرفت و در نتیجه احرامیش آلوده شد. امّا مانع از کثیف شدن خانه کعبه نگردید و در این موقع چند نفر، که بنا به نوشته کتاب «با من به خانه خدا بیایید»(10) از شخص ثالثی پول گرفته بودند، شهادت دادندکه ابوطالب قصد کثیف کردن کعبه را داشته است و ابوطالب بیچاره بازداشت گردید و سپس در دارالقضای شرعی محاکمه و به اعدام محکوم شد و در روز دوازدهم ذی الحجّه، که سالروز به قدرت رسیدن آل سعود است و به همین مناسبت جشنی در مکّه برگزار گردید و ملک عبدالعزیز با تشریفات خاصّی به حرم آمد و پس از برگزاری نماز جماعت ظهر، حکم اعدام ابوطالب را به دست وی دادند، پس از مطالعه آن را تأیید نمود و آنگاه از مسجدالحرام خارج شد و دو ساعت بعد 50 نفر پاسبان ابوطالب را در حالی که دستبند به دست هایش زده بودند، از مرکز پلیس خارج و به جلوی بازار صفا و مروه آوردند و در میان جمعیت مقابل سکوی مجازات قرار دادند. جلاد رسمی دولت سعودی ابوطالب را چهار زانو روی زمین نشاند و بازوان او را بر محوری ثابت بست و سپس به دستش دستبند زد، جمعیت در میدانی که نزدیک دارالقضای شرعی بود، جمع شده و منتظر اجرای حکم بودند. فرمان قتل به زبان عربی قرائت شد.
سپس جلاد سر به گوش ابوطالب گذارده، آخرین دقایق زندگی را به عربی به او یادآور می شود و ابوطالب که تا آن لحظه نه مفهوم محاکمه را فهمیده بود و نه از متن حکم که به زبان عربی قرائت می شد چیزی می فهمید، ساکت و آرم نشسته، نگاه به جمعیت دوخته بود، که ناگاه جلاد با نوک نیزه فشاری به پشت گردن ابوطالب وارد می سازد. بر اثر فشار نوک نیزه خون جاری و ابوطالب از ترس سرش را جلو می برد و در همین لحظه جلاد با یک ضربه شمشیر بزرگی که در دست داشت، بر گردن او فرود می آورد. گردن به وضع فجیعی بریده شده ولی استخوان حلق مانع از قطع شدن سر می شود. امّا بلافاصله شمشیر برای بار دوّم به حرکت درآمده سر از گردن جدا و روی پای ابوطالب می افتد و بنا به گفته همسرش، آخرین کلمه ای که ابوطالب برزبان آورده، پس از گفتنِ إِنَّا للّه ِِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ این جمله بود: «آخر شما کار خودتان را کردید».
بلا فاصله دو اتومبیل در محلّ حاضر می شود و یکی سرِ جدا شده و بدن را به پزشک قانونی منتقل می نماید و دیگری با ریختن شن در صدد از بین بردن آثار جنایت برمی آید. شیخ علی اصغر یکی از حجّاج ایرانی است که برای رضای خدا داوطلب به خاک سپردن این شهید می شود. پلیس سعودی به شیخ علی اصغر خبر می دهد که جنازه برای تحویل حاضر است. وقتی که به پزشک قانونی می روند، متوجّه می شوند که سرابوطالب را معکوس روی بدن گذارده و دوخته اند.
به شیخ علی اصغر می گویند 65 ریال سعودی دستمزد بخیه زدن سر به بدن را پرداخت کند تا جسد تحویل واجازه حمل داده شود! شیخ علی اصغر عصبانی شده، فریاد می زند: پول را بایستی کسی بدهد که فرمان قتل داده است !
بالأخره بدون پول ولی با مجادله، جسد را تحویل و در قبرستان شهدا دفن می کنند.
ابوطالب یزدی (اردکانی) در حالی که جلاد آخرین دقایق زندگی را به زبان عربی به او یادآور می شود.
سر ابوطالب یزدی، در حالی که در دامنش افتاده و خون از گلویش فوران می کند.
خبر شهادت ابوطالب موجی از خشم و ناراحتی را در میان شیعیان جهان به وجود می آورد. حضرت آیة اللّه سیّدابوالحسن اصفهانی که در کربلا مقیم بود واکنش شدید نشان داد و اهالی نجف و کربلا هر یک به طریقی ابراز انزجار خود را از این عمل نشان دادند و در ایران عزای عمومی اعلام و در اکثر شهرها مجالس ختم برگزار گردید و رابطه ایران و سعودی قطع گردید و مدّت چهار سال دولت ایران از اعزام حجّاج ایرانی به مکّه خودداری نمود و در اردکان که محلّ زندگی ابوطالب بود، موجی از غم و ناراحتی به وجود آمد و خانواده اش که منتظربازگشت وی بودند، پس از مطلع شدن از جریان، یک پارچه منقلب گردیدند و دو خواهر وی در مدّت کوتاهی جان خود را از دست دادند و مردم اردکان نیز با برگزاری مراسم ختم و عزاداری، یاد آن شهید مظلوم را گرامی داشتند.(11)
عکس العمل ها
شهادت مظلومانه میرزا ابوطالب یزدی، خشم و نفرت شیعیان را برانگیخت. مراجع عالیقدر شیعه، علما و روحانیون، خطبا و گویندگان مذهبی، اصناف و اقشار مختلف مردم هر کدام به شکلی انزجار خود را از این اقدام دولت حجاز اعلام داشتند. مرحوم آیة اللّه العظمی سیّدابوالحسن اصفهانی قدس سره تلگرافی به شاه مخابره و از وی خواستار اقدام جدّی می شوند. در این تلگراف چنین آمده است:
بعد از دعوات صمیمانه به عرض عالی می رساند، سکوت ذات شاهانه از قتل دلخراش طالب نام ایرانی در حجاز به بهانه یک تهمت بی اساس روا نیست، لهذا اصدار اوامر مطاعه به تعقیب قضیه و مؤاخذه مرتکبین را منتظر و تمدید عمر جهانبانی را از حضرت باری جلّ جلاله سائل.ابوالحسن الموسوی الاصفهانی
خوانندگان محترم لازم است شرایط مخابره تلگراف را در نظر گرفته، توجّه داشته باشند که در آن زمان، شاه تازه روی کار آمده و هنوز مرتکب جنایاتی که در دوران سلطنت خود به آن دست یازید، نگردیده بود.
شاه در پاسخ، تلگرافی به این شرح مخابره کرد:
نجف اشرف ـ جناب مستطاب حجة الاسلام آیة اللّه اصفهانی ـ دامت افاضاته ـ
از احساساتی که در تلگراف راجع به قضیه قتل دلخراش طالب نام ایرانی ابراز داشته اید امتنان داریم، در این باب از طرف ما سکوت اختیار نشده است و به دولت دستور مؤکّد داده ایم که قضیّه را با کمال جدّیت تعقیب نمایند تا احقاق حقّ به عمل آید و منافع ایرانیان و مسلمین محفوظ بماند.
30 دی ماه 1322
حضرات آیات سیّدابوالحسن صدر و سیّدهبة الدین الحسینی در نامه ای خطاب به وزیر مختار دولت ایران (سفیر کبیر) در بغداد چنین مرقوم فرمودند:
جناب آقای وزیر مختار محترم دولت شاهنشاهی ایران
با کمال تأسف آگاهی یافته ایم که بلدالحرام در ماه حرام، فاجعه الیمی روی داده که قربانی آن یک نفر مسلمان ایرانی بوده که برای ادای فریضه حج قصد شهری را نموده که هر کس وارد آن شود در امان است، آیا از حقیقت حال اطلاعی دارید؟ و آیا در این حادثه مهمّ اقدامی به عمل آورده اید؟ ما در انتظار پاسخ جناب عالی هستیم.
کاظمین 12 محرّم الحرام سال 1363ه ق.
ابوالحسن صدر عفی اللّه عنه هبة الدین الحسینی
وزیر مختار ایران در کشور عراق که فشار روز افزون مراجع و علما و اقشار مردم را شاهد است گزارش محرمانه ای به تهران ارسال و در آن چنین نوشته است:
پیرو گزارش محرمانه 20/10/1322 شماره 504 راجع به اقدام مأمورین سعودی در اعدام یک نفر یزدیِ شیعه ایرانی و بد رفتاری با حجّاج ایرانی معروض می دارد:
حجّاجی که تدریجا به عراق بازگشت نموده اند، واقعه مزبور را در کلیّه مجامع با طرز رقّت آوری به اطلاع عامّه، مخصوصا شیعیان رسانیده و تعدّیات و اجحافات و رفتار سخت و خشن مأمورین سعودی با حجّاج شیعه به قسمی شیعه ها را عصبانی کرده و احساسات آنها را تحریک نموده که افکار همگی متوجّه این قضیه گردیده است و مراجع تقلید را نیز در تحت فشار گذارده اند که در اسرع اوقات موضوع را به طریق رضایت بخشی حلّ و تسویه نمایند.
از قرار معلوم آقایان مراجع تقلید هم جدّا قضیّه را دنبال کرده، کتبا و تلگرافا مراتب را به عرض پیشگاه اعلی حضرت و دولت شاهنشاهی رسانیده اند و نظر به این که تنها دولت شیعه و پشتیبان شیعه دولت شاهنشاهی است و حاجی هم که شهید شده ایرانی است، انتظار و امیدواری کامل دارند که دولت شاهشاهی و شیعیان را مطابق اصول جاریه بین دول فراهم کرده و غرامت این اقدام بی رویه را بپردازد و دولت سعودی رسما ندامت و پشیمانی خود را به اطلاع دنیا رسانیده و طریقی که برای حلّ قضیه اتّخاذ شده، اعلام دارد و به اضافه تأمیناتی بدهد که در آتیه حجّاج شیعه در امان باشند و دیگر دست اندازی و تعدّی به حقوق آنها نشود و شیعیان اظهار عقیده می نمایند اگر دولت سعودی بدین ترتیب حاضر برای حلّ این واقعه نشد، به دول مسلمان و دول متّحد مراجعه شود که با دولت شاهنشاهی و شیعیان تشریک مساعی بنمایند تا کار مطابق میل و دلخواه دولت شاهنشاهی و شیعیان حل و تسویه گردد و چون دولت سعودی با دولت شاهنشاهی همسایه نیست شاید توجّه کامل به پیشنهادات دولت ایران نکند ولی نظر به احتیاج مبرمی که به کشورهای مسلمان و دول متّحده دارد، یقین است مجبور خواهد شد که سر تسلیم فرودآورد و حاضر شود به طور رضایت بخش موضوع را تسویه نماید.
مراجع تقلید و شیعیان همه روزه به سفارت مراجعه و نتیجه اقدامات دولت شاهنشاهی را استفتسار می نمایند. متمنّی است بفرمایید از هر اقدامی که در این باب به عمل آمده و یا خواهند آورد، سفارت را در جریان بگذارند که به اطلاع آقایان مراجع تقلید برسانند که بدین وسیله تشفّی حاصل نماید و حتّی اظهار می دارند اگر اقداماتی هم باید از طریق مراجع تقلید و یا شیعیان بشود اعلام گردد تا به همان ترتیب رفتار و عمل نمایند.
سفیر ایران در عراق در نامه دیگری می نویسد:
در پیرو گزارش محرمانه 28/10/1322 شماره 512 راجع به واقعه مکّه و اقدام دولت سعودی در اعدام یک نفر حاجی ایرانی می نگارد:
به طوری که از متنفذین شیعه شنیده می شود، در نظر دارند مستقیما و به وسیله تلگرافی به دولت سعودی و به رؤسای ممالک دیگر اسلامی مخابره و از این اقدام ناشایسته مأمورین دولت نامبرده اظهار تنفّر نموده، جبران این قضیّه و تأمینات کافی برای آتیه بخواهند، در منابر هم وعاظ همواره عملیّات خصمانه دولت سعودی را نسبت به شیعیان به اطلاع عامّه می رسانند و حتّی شنیده می شود که نمایندگان شیعه مجلس شورای ملّی و مجلس سنای عراق هم در نظر دارند که در مجلسین موضوع مزبور را مطرح نمایند. بنابراین، چنانچه مصلحت باشد به موقع خواهد بود که در نخستین جلسات مجلس شورای ملّی ایران نیز اظهاراتی در اطراف این واقعه بشود.وزیر مختار
سفیر ایران در بغداد در بخشی از نامه شماره 504 خود می نویسد:
... از قراری که رادیوی تهران خبر داده، نسبت به این اقدام دولت سعودی جراید تهران مقالاتی نشر داده اند متمنّی است مقرر فرمایند از جراید مهمّی که مقالات مزبور را درج کرده اند پنجاه نسخه به سفارت ارسال دارند که برای مراجع تقلید و اهل علم و اشخاص دیگر که در عتبات عالیات بین شیعه ها نفوذ دارند داده شود که از اقدامات دولت شاهنشاهی آگاه شوند و در آتیه نیز چنانچه در این باب مطالبی در جراید انشتار یابد مرتّبا از هر یک، پنجاه نسخه به سفارت برای انجام همین منظور ارسال نمایند.
همه روزه مرتبا نتیجه اقدامات دولت شاهنشاهی را مراجع تقلید و متنفذین شیعه استعلام می نمایند، بی خبری این سفارت باعث زحمت شده و برای حیثیّت و دولت شاهنشاهی خوب نیست. متمنی است مقرّر فرمایند فورا و تلگرافا نتیجه اقدامات را به استحضار این سفارت برسانید.وزیر مختار
از سوی دیگر وزیر خارجه وقت نامه ای به سفیر ایران در مصر نوشته و در آن آورده است:
... در 28 دی ماه 1322 نمایندگان دوره چهاردهم مجلس شورای ملّی در تهران، مذاکرات زیادی به عمل آورده و تمام نمایندگان از این رفتار عمال دولت سعودی اظهار تنفر و انزجار نموده و نطق های مؤثر و شدیدی نیز ایراد کرده اند و سپس قرار بر این شد که نتیجه اقدامات دولت بعدا به اطلاع نمایندگان مجلس برسد.
علاوه بر این تلگرافاتی نیز تا به حال از شهرستان های بهشهر، ساری، تبریز، رفسنجان و اردکان واصل گردیده که همگی با لحن شدیدی به عملیات دولت سعودی حمله نموده و نسبت به آن اظهار تنفّر کرده اند و در رفسنجان و اردکان، مجلس ترحیم نیز برپا نموده اند.امضاء وزیر امور خارجه
دامنه اعتراضات گسترده تر شده، برخی روزنامه های عربی درخواست تشکیل هیأتی از ملل اسلامی را برای اداره اماکن مقدّسه مطرح می کنند. در مقّدمه روزنامه «منبرالشرق» مطلبی درج می شود که آیا دولت ایران با دولت عربی سعودی قطع رابطه می کند؟
سپس می نویسد: ... به مناسبت این حادثه الم انگیز تقاضا کردیم که در مکّه معظّمه برای رسیدگی به وضعیّت اماکن مقدّسه که متعلّق به تمام مسلمین است و بررسی امور حجّاج که از تمام ملل مسلمان می باشند، هیأتی از ملل اسلامی تشکیل گردد که بر اساس جامعه اسلامی باشد و به منظور اتّحاد و یگانگی مسلمین و برقراری روابط دوستی و برادری بین تمام مؤمنین خاور و باختر دنیا اساس این کار تهیّه شود.
روزنامه اطلاعات در تاریخ 27/10/22 ضمن ارائه گزارشی پیرامون این حادثه پیشنهاد می دهد تا دولت ایران، مجازات مرتکبین این جنایت فجیع را از دولت سعودی خواستار و مادامی که رفتار دولت سعودی چنین باشد، آقایان علما و حجج اسلام، حج را حرام کنند.
همچنین در تاریخ 28/10/22، نسبتِ ملوّث کردن خانه خدا را به حاجی ایرانی رد نموده و پیشنهاد تحریم حج را می نماید و این وحشی گری را مخالف اتّحاد عالم اسلام و احکام قرآن می داند و جبران موضوع را از دولت خواستار گردیده است.
در تاریخ 3/11/22 نیز مطالب بیشتری را منعکس نموده است.
روزنامه آذربایجان در تاریخ 1/11/22
روزنامه آژیر در تاریخ 29/10/22
روزنامه اقدام در تاریخ 29/10/22
روزنامه امروز و فردا مورّخ 28/10/22
روزنامه امیر مورّخ 4/11/22
روزنامه ایران مورّخ 29/10/22
روزنامه باباشمل در تاریخ 6/11/22
روزنامه تهران مصور در تاریخ 30/10/22
روزنامه رعد امروز در تاریخ 30/10/22
روزنامه ستاره 1 در تاریخ 28/10/22 و 2/11/22
روزنامه سعادت بشر در تاریخ 3/11/22
روزنامه صدای ایران در تاریخ های 28/10/22 و 3/11/22 و 5/11/22
روزنامه فردا مورّخ 4/11/22
روزنامه فرمان 1 مورّخ 27/10/22 و مورّخ 2/11/22
روزنامه کانون در تاریخ 6/11/22
روزنامه کوشش در تاریخ 28/10/22 و 29/10/22
روزنامه کیهان مورخ 28/10/22 و 1/11/22
روزنامه مردان کار مورّخ 29/10/22
روزنامه مشعل مورّخ 28/10/22 و 1/11/22
روزنامه مهر ایران مورّخ 29/10/22 و مورّخ 6/11/22
روزنامه میهن پرستان مورّخ 28/10/22 و1029/22
روزنامه ناهید مورّخ 1/11/22
روزنامه نجات ایران مورّخ 3/11/22
هر کدام حکومت سعودی را به شدّت مورد انتقاد قرار داده نسبت به قتل «ابوطالب یزدی» مطالبی را منعکس و پیشنهادهایی را مطرح کرده اند.
قطع روابط با سعودی
همانگونه که قبلاً گذشت آقای سیّدباقر کاظمی در زمینه عکس العمل دولت ایران در برابر این حادثه، پیشنهاد قطع رابطه را مطرح کرد، وی در تاریخ 31/1/1323 مجددا تلگرافی خطاب به آقای ساعد فرستاده می نویسد:
قرار بود ششم فروردین روابط با کشور سعودی قطع شود با جواب های حکومت سعودی و جریان امر، تأخیر بیش از این مخالف مصالح عالیه و حیثیات ایران [بوده و] واجب است... امر فرمایید فورا روابط قطع و حفظ منافع به دولت عراق واگذار شود منتظر جواب.
سفیر ایران در عراق نیز می نویسد:
نامه شماره 77/ح/236 مورخ 9/1/1323 ... امّا عقیده اینجانب این است که از نقطه نظر سیاست داخلی و تأثیر عمیقی که این قضیّه در افکار شیعیان تمام عالم نموده و باعث تنفّر آنها شده است، اگر دولت تصمیم در قطع رابطه بگیرد خوب است؛ زیرا تنها وسیله جلوگیری از مسافرین ایرانی در سال آینده به حجّ خواهد بود، در صورتی که علمای بزرگ هم مادامی که تأمین در امنیت حجاج و مرمت این قضیه به دست نیاید مسافرت به مکّه را حرام نمایند. و الاّ ممکن است نتیجه مطلوب به دست نیاید. و باز مثل امسال اشخاص به قاچاق و از راه های غیر مجاز به حج رفته اسباب اشکال شود.سفیر کبیر
لذا بر اساس پیشنهاد کارشناسان و پس از ردّ و بدل شدن نامه های دو کشور، در تابستان سال 1323ه . ش. روابط ایران و عربستان قطع، و مصر حفاظت منافع ایران در عربستان و لبنان نیز حفاظت منافع عربستان در ایران را به عهده گرفتند. واین وضعیت تا سال 1326ه . ش. ادامه یافت.
در خرداد سال 1326ه . ش ، ملک عبدالعزیز نامه ای به شاه نوشته، خواستار تجدید روابط و حلّ سوء تفاهمات گردید و علاوه بر آن، در مهرماه همان سال نیز هیأتی به ایران اعزام داشت که این اقدام زمینه را برای برقراری روابط فراهم ساخت.
وزارت امور خارجه ایران نیز در تاریخ 20/4/1327ه . ش. طی یادداشتی به دولت سعودی اعلام کرد:
«... نظر به تعهّد دولت سعودی در تسهیل مسافرت حجاج ایرانی، دولت شاهنشاهی انتظار دارد تدابیر مقتضی از طرف مأمورین دولت عربی سعودی اتخاذ گردد که حجّاج ایرانی از حداکثر تسهیلات ممکنه استفاده کرده و اجازه ندهند که نسبت به حجّاج ایرانی در ادای مناسک حج و فرائض دینی آنها هیچ گونه مشکلی ایجاد شود و وسایل امنیت و آسایش و اطمینان آنها را فراهم نماید.»
و بالأخره از سال 1327ه ش. ممنوعیت حجّ برداشته شد و بار دیگر روابط سیاسی ایران و عربستان برقرار گردید.