اگر چه در این فراز، لطیفة دیگری علاوه بر میل زوجیت نهفته است و آن اینکه نیاز،
فقر است و اظهار نیاز، فقر بالاتر و خدا اظهار نیاز که فقر بالاتر از نیاز است را
بر حوا نپسندید و نیاز او را در صدف صبر و انتظار، مکنون خواست تا آدم با اظهار
نیاز و خواستاری، صدف صبر و صمت حوا را دق الباب کند و به انتظار پاسخ اش بنشیند و
این آغاز تشکیل خانواده در نخستین جامعه انسانی است خانواده ای که با فخر در
فرشتگاه عرش، تاج «کرمنا بنی آدم» را دریافت نمود تا در آن نسلی در امتداد خط کرامت
بپرواند خانواده ای که باید هم در آن جسم انسان تولد یابد و هم روح انسانی. بی
تردید تحقق همین موضوع، بزرگترین و مهمترین کارکرد خانواده است در واقع خانواده
تنهاترین مسیر مشروع و پذیرفته برای تولد شخص انسان و بهترین محل، برای تولد شخصیت
انسانی است. محلی است برای تحقق رسالت پر ارجِ وقت گیرِ پیچیدة و ثمردهی به نام
تربیت و چون این واقعه عظیم در روح آدمی باید اتفاق بیافتد، لذا شناختن ویژگی ها و
خصوصیات روح، ما را در روشها و راههای تربیت بطور حتم یاری می کند و چون روح
ماهیتاً لطیفه ای عرشی و رحمانی است، پس جبرائیل جبر نمی تواند تا عرش اراده و
اختیار آن عروج کند و به همین دلیل روح، ایمان پذیر است نه فرمان پذیر. لذا باید
ضمن اینکه از جبرها و بایدها در اجرا و استواری قوانین و مقرراتی که جامعه را به
آداب مناسب عادت می دهد استفاده کنیم، باید از اِعمال روشهای نامتناسب و نابهنجار
نیز بشدت پرهیز نمائیم. از این روی زمینه سازی برای ایجاد فضای فرهنگی که در آن
«بایدها» به طور نامریی و غیر محسوس تبدیل به جو و رویه می گردد، یک امر اجتناب
ناپذیر است که با همسو کردن والدهای خانوادگی و اجتماعی بخصوص در موضوع رسانه به
دستاوردهای بزرگی می توان دست یافت و زمینه استحکام خانواده را در دوام و دادن
محصول های متعادل و متعالی فراهم آورد.
امروز در برابر هجوم جهانی گری که با هدف در نوردیدن همه مرزهای فرهنگی تاریخی
ملتها طراحی شده، خانواده مهمترین سنگری است که هم می تواند تبدیل به فرصت شود و در
برابر هجوم عالمانه! استعمار فرهنگی بایستد و هم می تواند تبدیل به تهدید شود و
افکار و آراء مهاجمان را در محیط خانه در نوع نگرش و روش تربیتی اش بکار بندد و
حاصلش تربیت جوانانی باشد که بی هویت و بی عزت، مقلد و شیدای بیگانگان شود، خانواده
مخزن خوبی برای فرهنگ هر کشوری است که فرو پاشاندن آن، در واقع غارت همه کشور و همة
منابع انسانی آن است. البته از این موضوع جامعه غرب مستثناء نیست که خواسته و
ناخواسته جامعه غربی و خانواده در غرب خود اولین قربانگاه، تئوریها و نظر گاههای
اومانیستی ست. تأمل در جمله آقای فرانسوا دوسینکلی رئیس مرکز مطالعات خانواده در
فرانسه به وضوح این مطلب را نشان می دهد او در مصاحبه ای با روزنامه لوموند فرانسه
می گوید: ما از بیست سال پیش کار خانواده را تمام شده اعلام کردیم دیگر برای تشکیل
خانواده ازدواج یک امر حتمی نیست بلکه ازدواج یکی از راههای تشکیل خانواده است…
لیبرالیسم که دستگاه اجرایی کردن نظرگاههای اومانیستی، در عرصه فرهنگ و سیاست و
اقتصاد می باشد با طرح عملی این شعار که انسان همه چیز را می تواند در عرصه فکر و
اندیشه انتخاب کند حتی مذهب را و همه چیز را می تواند در عرصه رفتار و عمل نشان
دهد، الا مذهب را، به یک استبداد پیچیده و پنهان نائل شده است که در برابر خود هیچ
اقلیتی را برنمی تابد، لذا نفی نفرات مذهبی و نظرات مذهب در میان امواج تبلیغاتی
دمکراسی چنان به آسانی صورت می گیرد که جای حتی یک پرسش را هم نگذاشته، و حاصل این
نحوه اداره و استیلا در جهان آن می شود که هیچگاه انسان مثل امروز مقتدر و مسلط
نبوده و هیچگاه نیز انسانیت و عدالت و صلح مثل امروز غربت زده و غارت شده نبوده
است. جوانان غیر از آنکه در جای جای جوامع در معرض هجوم هنجار شده لیبرالیسم اخلاقی
و آزادی هایی از نوع حیواناتند، تنها مأمن و پناهگاهشان که خانواده است نیز خود
گرفتار این بلیه ویرانگر انسان عصر تکنولوژی شده است و عملاً سلامت و رشد معنوی
جوانان، کار بسیار دشوار و پر مانعی گردیده است، تا جائیکه در آمریکا که مهد
لیبرالیسم سیاسی فرهنگی اقتصادی است و همة عوامل در خدمت افسار گسیختگی انسان از
لجام انسانیت است بیشترین صدمه، بر جامعه جوانانش وارد شده که اشاره به یک نمونه
مؤید این مطلب است. در موضوع بررسی علل افت تحصیلی در جامعه شهری آمریکا یک تحقیق
انجام شده در سال 1945 میلادی عواملی چون عدم دقت بچه ها به درس معلم، حرف زدن بچه
ها در سر کلاس درس، و از جای بلند شدن و آدامس جویدن در کلاسها، در افت تحصیلی مؤثر
بوده است در حالیکه وقتی با تحقیق انجام شده در سال 1995 در جامعه شهری آمریکا در
موضوع افت تحصیلی مقایسه می شود عواملی چون داشتن اسلحه گرم و سرد در پسران و
بارداری و سقط جنین در دختران مهمتر شناخته شده و معلوم می گردد که اولین قربانی آن
نظرگاهها خود جوانان غربی هستند که به طرز رقت باری آزادی های جنسی و ارتباطات
آزاد، وضعیت خانواده را مختل و به تبع آن فرزندان را نیز منحط نموده است.
امروز غرب استکباری علیرغم تکنولوژی قدرتمند و اقتصاد ثروتمندش در بعد سیاست خارجی
بدلیل روح سلطه طلبی وخوی متجاوز گرانه اش مورد نفرت مظلومین و عدالت خواهان عالم
است و در بعد سیاست داخلی اش با معضلات مهم فرهنگی، خانواده های ویران و جوانان
سرگردان و بحران هویت نسل جوان مواجه است و چون سرچشمه های این معضلات را که خود
آفریده، به خوبی می شناسد، لذا در برنامه ها و سیاست کلی به موضوع تقویت معنویت و
حمایت از تشکیل خانواده می پردازد اما بحران آنقدر عمیق است که طناب تشویق و حمایت
نمی تواند خیل جوانان را از چاه دهها سال بی بند و باری هنجار شده و روابط آزاد
پذیرفته، بیرون آورد لذا در خبرها می خوانید که مثلاً در کشوری مثل سوئد برای
جلوگیری از پیرساختی جمعیت جامعه، سیاست تشویقی اعلام می نمایند که اگر یک دختر و
پسر با ثبت قانونی با هم ازدواج کنند و به مدت 3 سال یکدیگر را تحمل کنند، دولت ضمن
اینکه از سایر تسهیلات تشکیل خانواده آنها را برخوردار می کند تا هجده سالگی هزینه
و مخارج فرزند آنها را متقبل می شود. ولی باز هم خبری از استقبال جوانان رها شده در
روابط آزاد و بی بند و باری های فردی و اجتماعی نیست. البته حذف خانواده به نفع
روابط جنسی آزاد واقعیت تلخی است که الوین تافلر فرستنده موج سوم! آنرا برای جوامع
صنعتی غرب و آنها که می خواهند راه غرب را ولو در جغرافیای شرق طی کنند ضرورتی
تاریخی و بی بازگشت می داند، لذا هر آنچه تحت عنوان سیاستهای تشویقی آنهم ولادت نه
ازدواج، همچون کاهش مالیتها، تخفیف استفاده از وسایل نقلیه عمومی، پرداخت حق اولاد
تا سن 18 سالگی، زایمان رایگان، پرداخت حقوق والدینی که در سالهای اولیه از
فرزندشان نگهداری می کنند و سایر کمکهای اجتماعی اعمال کردنند هیچکدام نتوانسته
جوانانی که در مراتع هوسرانی به تمتع مشغولند را به ازدواج بکشاند و همه اینها
تعالیم تیره اندیشان روشنفکرنمایی است که ازدواج را یک فحشا قانونی دانسته اند. و
یا همچون آقای راسل که تئوری پرداز اخلاق نوین در غرب است و رسماً اعلام می کند که:
زن و مرد نه تنها قبل از ازدواج باید از معاشرتهای لذت بخش آزادانه جنسی بهره مند
باشند بلکه ازدواج نیز نباید مانعی در این راه به شمار آید زیرا فلسفه ازدواج و
انتخاب همسر قانونی، اطمینان پدر است به پدری خود، نسبت به فرزندی که از زن معینی
بدنیا می آید؛ این اطمینان را با بکار بستن داروهای ضد بارداری که مخصوصاً پیشرفت
طب امروز آنها را به بشر ارزانی داشته است می توان بدست آورد، بنابراین هر یک از زن
و مرد می توانند علاوه بر همسر قانونی عشاق و معشوقه های فراوانی داشته باشند، زن
مکلف است در رابطه با عشاق خود از داروهای «ضدبارداری» استفاده کند و مانع پیدایش
فرزند گردد ولی هرگاه تصمیم گرفت که صاحب فرزند گردد الزاماً باید از همسر قانونی
خود استفاده کند.
و باز در ادامه می گوید: «کسانی که مانند من معتقدند که روابط جنسی فقط هنگامی
مسئله اجتماعی محسوب می شود که طفلی بوجود آید، باید مثل من این دو نتیجه را
بگیرند: اولاً عشق بدون بچه آزاد است و ثانیاً ایجاد اطفال باید تحت مقرراتی شدیدتر
از آنچه امروز هست قرار بگیرد.»
بهر حال اصول اخلاق جنسی در غرب که بر اساس اخلاق نوین، برداشتی اومانیستی از اراده
تمایلات و اختیارات انسان طراحی شده، مبتنی بر سه اصل است که هر کدام از این اصول
بخشی از فروپاشی اخلاقی و فرومایگی رفتاری انسان در غرب را عهده دار است اصولی که
می گوید:
1- آزادی را جز آزادی نمی تواند محدود کند؛ 2- سعادت بشر در گرو پرورش همة
استعدادهاست و ناراحتی های روحی ناشی از آشفتگی غرایز بلاخص غریزه جنسی است؛ 3- آتش
میل و رغبت در اثر منع و محدودیت فزونی می گیرد و برای انصراف دائم از توجه به امور
جنسی راه صحیح این است که هر گونه قید و ممنوعیتی را در این راه از جلوی پایش
برداریم.
کارکرد اجتماعی حاکمیت یافتن اخلاق نوین با اصول مطروحه آن می شود، که زبان آمار و
ارقام، زبان رسوایی بشر امروز می گردد با نگاهی به آمار و ارقام، حجم این خسران و
رسوایی بهتر احساس می شود.
در نروژ 90% از دختران که کمتر از 18 سال ازدواج می کنند حامله اند.
در سوئد40% از کودکان از مادران بدون شوهر زاده شده اند.
در آمریکا طبق آمار سال 1991 در برابر هر نوزادی که متولد می شود 339 سقط جنین صورت
می گیرد.
امروز افزایش سرسام آور خانواده های تک والدینی به یک نگرانی عمومی تبدیل شده است.
90% در فرانسه و 93% در دانمارک فرزندان تک والد با مادر زندگی می کنند.
آیا غرب با این بن بست انکار ناپذیر و با این سرنوشت گریزناپذیر، راهی را برای دفاع
از آراء و اندیشه و تئوری هایی که او را به این وضع رقت بار رسانده است دارد و آیا
شرق با این همه شواهد و قرائن، توجیهی برای جهل و غفلت خود دارد که ورود آن آراء و
افکار را پذیرا و یا زمینه سازی حاکمیت و سیطره آنها را در سیاستها و برنامه های
کلان داشته باشد.
کشورهای غربی در انتقال دادن کامیابی های جنسی از کانون خانوادگی به محیط اجتماعی
بیداد کرده اند و جریمه اش را هم می دهند، فریاد متفکرینشان بلند است ازدواج و
تشکیل کانون خانوادگی، ایجاد کانون پذیرایی نسل آینده است، سعادت نسلهای آینده
بستگی کامل دارد بوضع اجتماعی خانوادگی.
می بینید که بقول استاد شهید مرتضی مطهری کار غرب در فلسفه اجتماعی به هذیان و
پریشان گویی رسیده است وقت آن است که غرب مانند همه زمانهای دیگر با همة تقدمی که
در علوم و صنایع دارد فلسفه زندگی را از شرق بیاموزد.ما باید با حاکم کردن فرهنگ
عفاف و حجاب در روابط و باور اجتماعی و در عمق رفتار و باور فردی، در صحیح ترین
پاسخ به نیازهای جنسی و روانی جوانان که تشکیل خانواده است به عنوان یک فریضه ملی
بنگریم و با اهتمام ملی برای تشکیل آسان و سعادتمند آن بکوشیم. جامعه ما با مبانی
دینی بسیار روشن و شفاف و اصول مترقی قانون اساسی و مردمان با تعهد به فرامین الهی،
خیلی طبیعی است که حرکت کلی حیات فردی و اجتماعی اش به سمت حیات طیبه باشد و بهترین
و کوتاهترین راه وصول آن نیز خانواده است ولی مع الاسف کار جدی برای آن صورت
نگرفته، اگر وجوهی که برای از میدان به در کردن تهاجم فرهنگی و به میدان آوردن
توسعه سیاسی و … صرف شد صرف سه امر مهم تشکیل تحکیم و تعالی خانواده می شد
آنوقت ما وضع بسیار بهتری می داشتیم. اگر به جمعیت شصت میلیونی ایران که از 5/12
میلیون خانواده شکل یافته است و در آن بیش از هیجده میلیون جوان آماده به ازدواج
وجود دارد نظر افکنیم خواهیم دید تغافل در برابر نیاز این خیل عظیم و تساهل در
برابر گزینه سازی های غرب زده گان، ما را در آینده با چه معضلی مواجه خواهد ساخت و
چقدر باعث تأسف است که ببینیم در جامعة ما که جوانش مشکل تشکیل خانواده دارد، برای
تنظیم خانواده اش! انواع و اقسام روشها و توضیحات و توجیهات را آنهم تحت عنوان یک
واحد درسی اجباری در دانشگاه و عمدتاً با کلاسهای مختلط دختر و پسر طراحی شده است،
این نوع آموزشها برای جوامعی که روابط آزاد در آن پذیرفته شده است طراحی گردیده که
در روابط آزاد جلوی باروری های آزاد و ناخواسته گرفته شود. آیا برای جامعه ما که
فقط این موضوع در قالب خانواده میسر و مشروع و پذیرفته شده است واحد مباحث نظری
تنظیم خانواده لازم تر است یا مباحث نظری تشکیل خانواده؟!
بهر حال با بیداری و راه اندازی یک موج عظیم ملی فرهنگی ضمن اینکه باید مجاری
توطئه های برنامه ریزی شده که به نظر نگارنده سرچشمه های تهاجم فرهنگی است مسدود
شود، در ساحتهای مختلف باید برای آن، اصول و سیاستها را تعریف، و مراحل اجرایی و
عملیاتی آن نیز به صورت کمی و قابل لمس طراحی شود، که ما در این مجال در دو ساحت
فرهنگی و اقتصادی به عناوین جزئی تر خواهیم پرداخت.
ساحت فرهنگی:
ایجاد میل و رغبت بیشتر در جوانان به امر ازدواج؛
ایجاد امید و نشاط و روح سختکوشی و استقامت؛
ارائه ملاکهای صحیح انتخاب همسر؛
خواستنی کردن و ترجیح دادن اصل زندگی بر دکور زندگی؛
ایجاد زمینه فرهنگی جهت ازدواج جوانان و اسکان مدت دار دختر و پسر در خانه والدین
تا ایجاد زمینه عملی جهت آغاز زندگی مشترک؛
گذاشتن حرمت و احترام اجتماعی به متأهلین جوان؛
پایین آوردن سطح مهریه، جهیزیه و ولیمه به منظور آسان سازی ازدواج؛
ارائه خدمات فرهنگی ارزان و یا رایگان به متأهلین جوان؛
محکم کردن و مصوب کردن قوانین و مقررات حفظ خانواده و حفظ حقوق زن؛
کمکهای فکری از طریق سایت های رایانه ای، مجلات، ایجاد خطوط تلفنی ویژه جهت مشاوره
و گفتگو برای ازدواج و…؛
ارائه الگوهای قابل احساس و در دسترس به عنوان ازدواجهای آسان و سعادتمند؛
استفاده از جذابیت های بصری و هنری در فیلمها به منظور طرح ازدواج آسان و سعادتمند
و ارائه الگوهای موفق.
ساحت اقتصادی:
اعطای وام های طویل المدت بدون مقررات یأس آور و دست و پاگیر برای ازدواج؛
انبوه سازی خانه های استیجاری زیر 50 متر برای زوجهای جوان؛
اولویت استفاده از وامهای تولیدی و خدماتی برای متأهلین جوان؛
امکان استفاده از خانه های اجاره ای دوره ای برای متأهلین جوان؛
ایجاد صندوق قرض الحسنه مردمی ازدواج جوانان؛
ارائه خدمات تسهیلاتی در استفاده از وسائل نقلیه عمومی ویژه زوجهای جوان؛
اقدام حمایتی همه سازمانها وزارتخانه ها و نهادها برای ازدواج فرزندان جوان پرسنل
و شاغلین آن سازمان؛
اولویت استخدام برای متأهلین جوان؛
تصویب مرخصی پنج روزه استحقاقی ویژه ازدواج جوانان؛
ایجاد و حمایت از صندوق های تعاونی فامیلی جهت حمایت ازدواجهای جوانان در فامیل.
بی تردید یک اقدام ملی و مستمر در ساحتهای فرهنگی و اقتصادی ما را در کمک به ازدواج
جوانانمان موفق خواهد کرد و با حاکمیت بخشیدن به روح پاکی و عفاف خواهی، زمینه
گسترش روابط سالم اجتماعی و مناسبات درست انسانی را فراهم خواهد کرد که پدیدار شدن
روح تعفف و خویشتن داری و پایدار شدن فرهنگ عفاف در جامعه ما، غیر از آنکه یک نیاز
انسانی است، یک حیثیت ملی با وجة دینی و تاریخی است.