شاره:
در بخش قبل به روایاتی اشاره شد که ازدواج بانوی اسلام فاطمه زهرا(س) و امیر مؤمنان7 را امری آسمانی و حکمی الهی معرفی کرد و حکمت آن را حصر کفو بودن وجود مقدس مولی علی(ع) برای زهرای اطهر (س) دانست. این سخن را بارها از پیامبر شنیده بودند که: لولاک یا علی لما کان لفاطمة کفوٌ علی وجه الأرض؛ ای علی اگر تو نبودی، بر روی زمین کفوی برای فاطمه نبود.([1])
در این بخش با هدف مدد جستن از پرتو نور وجود آن دو گوهر درخشان و دریای بی انتهای فضل و کمال، به تعمق در گوشههایی از زندگی و سیرهی انسانساز آنها مینشینیم، با این امید که راه حل برخی از معضلات جامعه که ریشه در خانواده دارد را بیابیم:
1. کفو بودن:
کفو در لغت به معنای مماثل و مساوی در حَسَب و منزلت آمده است.([2]) این مثلیت، مفهوم دقیقی دارد که یافتن آن در مصادیق و افراد، امری مشکل ولی ممکن است. دو فرد که قصد زندگی مشترک با هم را دارند؛ باید در یک سلسله امورکه بنای زندگی متعالی بر آنها استوار است، با هم مساوی و مماثل باشند، به این معنا که خانوادهها تا آنجا که ممکن است در طراز و سطح نزدیک به هم باشند تا آیندهی زوج جوان در مسیر تکامل انسانی قرار گیرد. به یاد داشته باشیم که بخش قابل توجه این امور را مسایل فرهنگی، تربیتی، معنوی و علمی تشکیل میدهد.
در مورد فاطمه زهرا(س) و امیر مؤمنان علی(ع) این شرایط به صورت کامل وجود دارد. آنها تربیت شدگان مدرسهی نبوی و بزرگ شدهی دامن رسالت بودند و به همین جهت در تمام ابعاد، مثلیت بین آنها وجود داشت. بندگی و خضوع در برابر اوامر الهی، زهد و ساده زیستی در عین تمکن و توانمندی، در ردیف محرومترین افراد جامعه زندگی کردن در عین برخورداری از قدرت و مقام و خصایص دیگر؛ کمالاتی بود که در محضر مبارک نبی اعظم(ص) آموخته بودند و با تمام وجود آن را قبول داشتند و با آن خو گرفته بودند. این ویژگیهای مشترک، پیامبر اسلام(ص) را بر آن داشت که در امر ازدواج فاطمه زهرا(س) و یافتن کفو، به انتظار حکم الهی بنشیند و در پاسخ درخواست بزرگان قوم و سران قبایل عرب در خواستگاری از دختر گرامیاش، آنها را به صبر فراخواند تا امر خداوند فرا رسد. امام باقر علیه السلام به نقل از پیامبر(ص) فرمود: إنّما أنا بشرٌ مثلکم، اتزوّج فیکم و ازّوجکم الاّ فاطمه فانّ تزویجها نزل من السماء؛ حقیقتاً من انسانی مثل شما هستم ازدواج میکنم و شما را به ازدواج یکدیگر در میآورم، مگر در مورد فاطمه که امر ازدواجش از آسمان فرود آمده است. و آنگاه که علی(ع) خواستهی خود را مطرح نموده با تأیید آسمانی و نزول جبرییل همراه گشت، آن جا بود که پیامبر(ص) خطاب به علی(ع) فرمود: اگر تو نبودی، برروی زمین کفوی برای فاطمه وجود نداشت.([3])
این عملکرد پیامبر اعظم(ص) در بردارندهی درسی آموزنده برای پدران و مادران و نیز جوانان خواهانِ زندگی مشترک است که در انتخاب همراه و شریک، توجّهشان باید به مسایل اساسی و مبنایی و شؤون تکاملی زندگی معطوف شود و آنها را جایگزین امور روبنایی و ظاهری کنند. اگر معیار گزینشها، دارایی یا تناسب اندام و قیافه و بهرهمندی از موقعیت خاص اجتماعی باشد و به مشترکات فرهنگی، تربیتی و خانوادگی توجه نشود، چگونه میتوان تداوم و تعالی حقیقی زندگی را انتظار داشت؟ و حال آنکه سرّ موفقیت بینظیر زندگی دو شخصیت اول اسلام بعد از نبی اعظم(ص)، در بهرهمندی از همتایی و مشابهت شخصیتی بوده است و اگر اسلام در امر ازدواج بر شناخت طرفین از یکدیگر تأکید دارد به جهت پی بردن به مشابهت در ویژگیهای اخلاقی، فرهنگی و تربیتی کفو بودن است. عدهای گمان کردهاند که زندگی اشخاصی مانند فاطمه زهرا(س) و علی(ع) تحت تأثیر عواملی دیگر مانند معصوم بودن آنها و یا موقعیت خاص اجتماعی و چیزهایی از این قبیل است، بنابراین به دلیل فقدان این ملاکها در سایر افراد، نمیتوان روی کفو بودن به عنوان معیار شاخص تکیه نمود. پیداست که این توهّم نتیجهی عدم درک صحیح از حقیقتی دقیق و ظریف است که خالق هستی و آفرینندهی انسان آن را در قالب حکم شرعی مورد توجه قرار داده است و عمل پیشوایان دین به خصوص نبی اعظم اسلام(ص) دربارهی فرزند گرامیاش فاطمه اطهر (س) میتواند راهنمای خوبی برای اقتدا کنندگان و سعادت طلبان باشد. در ادامهی نوشتار به آثار پر برکت کفو بودن در زندگی، بیشتر خواهیم پرداخت.
2. اهمیت ازدواج در جریان تکامل حیات:
خانواده که از دو رکن اصلی زن و مرد و سپس فرزندان تشکیل گردیده است؛ مهمترین و مؤثرترین جزء اجتماع و دخیل در تحقق رشد و سازندگی ایدهآل جامعه میباشد. آثار مخربِ از هم گسیختگیهای اخلاقی جامعه در سست بودن پایههای زندگی ناشی از محرومیت از یک نظام اخلاقی مستدام در خانواده، مورد تأکید و بررسی اندیشمندان قرار دارد. قوانین جامع اسلام با هدف هدایت و سعادت بشر و توصیههای راهبردی دقیق در این زمینه روشنگر آن است که توجه به هر کدام از آنها، عامل مؤثری در ایجاد ثبات روحی و تعالی شخصیت ارکان خانواده و آیندهسازان جامعه است و این در حالی است که به خود امر ازدواج نیز به عنوان یک ارزش نگاه میشود. فردی به نام عبدالصمدبن بشیر نقل میکند که بانویی به محضر امام صادق(ع) وارد شد و خود را مِتَبِتّلة توصیف نمود. امام(ع) منظور او را جویا شد. او عرض کرد که من زنی هستم که قصد ازدواج ندارم. امام(ع) از علت قصد او سؤال فرمود و آن بانو، کار خود را عامل فضل و برتری خود دانست. امام(ع) با لحنی تند، او را از این منش و تفکر بر حذر داشت و فرمود: اگر ازدواج نکردن، ارزش و فضیلت، به حساب میآمد، به یقین فاطمه زهرا(س) که هیچ کس در فضایل، توان سبقت از او را ندارد، سزاوارتر از تو نسبت به این امر ـ ازدواج نکردن ـ بود.([4])
3. وظیفه والدین در قبال جوانان، قبل و بعد از ازدواج:
امیرمؤمنان علی(ع)، زندگی خود را در خانهای که با خانهی پیامبر اعظم(ص) فاصله داشت شروع نمود. پس از مدت کوتاهی پیامبر(ص) خواستار اسکان آنها در منزلی نزدیکتر شد. فردی به نام حارثةبن نعمان، خانهی خود را در اختیار آنها نهاد([5]) و بعد از اندک زمانی، پیامبر اعظم(ص) در جوار مسجد خود مسجد النبی خانهای برای آن دو بزرگوار ساخت و بدین ترتیب، زوج جوان به منزل جدید منتقل شدند. پیامبر(ص) هر صبح و شام در وقت نماز، با تعبیر الصلاة اهل البیت إنّما یرید الله لیذهب عنکم الرجس و یطهرکم تطهیر([6]) ندا میفرمود و هرگاه عازم سفر بود آخرین وداع و پس از بازگشت، اولین دیدارش را با بانوی این خانه، فاطمه اطهر (س) داشت.([7]) ازدواج زهرای مرضیه و انتقالش به خانهی همسر، کمترین توجه و لطف و محبت رسول خدا(ص) را نسبت به آن بانو نکاست. فاطمه زهرا(س) با ورود به خانهی علی(ع)، مسؤولیت جدید را بر دوش خود احساس میکرد و به خوبی میدانست که تحمل مشکلات زندگی و ایفای صحیح نقش همسرداری و تربیت فرزندان در زندگی، بدون کمکهای فکری و توصیههای پدر بزرگوار، مقدور نخواهد بود. پیامبر اعظم(ص) نیز به این امر مهمّ توجه کامل داشت. سعی رسول خدا(ص) بر این بود که در آموزش معارف انسانساز اسلام، دختر گرامیاش را به حال خود وانگذارد و به سبب انتساب او به خاندان رسالت و تأثیر عملکرد وی در جامعه، در تربیت وی بیشتر بکوشد. بر این اساس معنای زندگی و این که جوهر حیات، انسانیت است و سعادت انسان بر خلق و منش انسانی و خداپسندانه استوار است را با شیوههای دلنشین به دختر گرامیاش میآموخت. در این راستا، آنگاه که فاطمه زهرا(س) از سنگینی کار منزل به پدر شکایت برد و تقاضا نمود که فردی را به کمک او بفرستد، نبی اعظم(ص)، لوحی را به وی داد و از او خواست که مطالب نوشته شده بر آن را بخواند و فرابگیرد. بر آن لوح، چنین نوشته شده بود:
کسی که به خداوند و روز قیامت ایمان داشته باشد، همسایهاش را نمیآزارد و میهمانش را گرامی میدارد و چنین انسانی در سخن گفتن، کلام مفید و خیر را بر میگزیند و یا این که سکوت اختیار میکند.([8])
شاید پاسخ کمی عجیب به نظر برسد و پیدا کردن ربط بین آن مطالب و تقاضای فاطمه(س) آسان نباشد، ولی با تأمل، میتوان گفت که پیامبر اعظم(ص) آموزش معارف الهی و انسانساز را در هر زمان، غنیمت میدانست و به جای برآوردن تقاضای فرزند دلبندش، که اجابتی سریع ولی مادی و دنیوی بود، با شیوهای زیبا، روح معنویت و حقیقت نگری را به وی منتقل نمود تا هم با ارزشهای واقعی مواجه گردد و هم در گذر زمان، شکیبایی را تجربه نماید. مشابه این پاسخ گویی نبی اعظم(ص) را در قالب آموزش تسبیحات حضرت زهرا(س) در برابر همین تقاضا نقل کردهاند.([9])
به نظر میرسد که نکات یاد شده در روابط رسول خدا و فرزند گرامیاش (ص)، در این عصر بیشتر از هر زمان دیگر مورد نیاز خانوادهها است. پاسخ گویی سریع و برآوردن تقاضاهای مادی فرزندان و سعی در جلب موافقت و رضایت آنها با عمل کردن مطابق نظرشان که در بیشتر موارد از تعمق و تعقل برخوردار نیست و بر اساس احساس شکل میگیرد؛ سبب بالا رفتن توقعات و از دست دادن صبر و شکیبایی و تحمل دشواریها است. مسألهی ازدواج و تهیهی وسایل و امکانات زندگی جهیزیه و غیر آن با توجه به ارزش مادی آن، معضلی است که گریبان بسیاری از جوانان و خانوادههای آنان را گرفتار میسازد و به صورت مانع جدّی در راه تحقق سنت الهی ازدواج درآمده است و ناشکیبایی زوجهای جوان در مقابل یکدیگر به هنگام بروز اختلاف سلیقهها و ناهمواریهای زندگی از این قبیل است. در حالی که اگر درکودکی و نوجوانی و قبل از رسیدن به مرحلهی مسؤولیت پذیری گوش و دل آنان با کلام وحی و سیرهی معصومان: آشنا میگردید مسایل یاد شده جدّی نبود.
4. تصویر یک زندگی:
امیرمؤمنان علی(ع) و سیدهی زنان دو عالم، زندگی مشترک را آغاز نمودند. صبح اولین روز پیوند مبارک، پیامبر(ص) به خانهی آنان آمد و پس از درود و سلام به اهل خانه، نظر علی(ع) را در مورد فاطمه زهرا(س) جویا شد. علی(ع) به زیباترین صورت ممکن، حقیقت نقش زهرای مرضیه (س) در زندگی مشترک را ترسیم نمود و شکر خدای مهربان بر این نعمت بزرگ را اظهار نمود: نعم العون علی طاعة الله.([10])
در اینجا تفاوت اساسی یک زندگیِ مبتنی بر عبودیت و بندگی با غیر آن روشن میشود. اولین کلام که حرف دل حضرت بود، از لذت حقیقی و راستین زندگی الهی حکایت میکند: فاطمه(س)، بهترین یاور برای اطاعت و بندگی خدا است. این کلام در واقع وظیفهی همسران را در زندگی مشترک مشخص میکند که اصل اولیه در زندگی مشترک، یاری یکدیگر در اطاعت و بندگی خدا است.
و اما پیامبر(ص) در ایفای نقش هدایتی خود، در توصیهای مهم به علی(ع) در آغاز زندگی، به مهمترین موانع بندگی و طاعت الهی ـ به خصوص در زندگی مشترک ـ اشاره فرمود:
إیّاک والکذب فإنّه یسوّد الوجه و علیک بالصّدق فإنّه مبارک والکذب شؤم([11])
حضرت با تعبیر ایاک بر جدّی بودن مسأله و وجوب حذر، اشاره فرمود: از دروغ گفتن جدّاً بپرهیز که شوم و مایه سیه رویی است و راستگویی را پیشهی خود ساز که مایه برکت و مبارک است.
روشن است که ساحت عصمت ولیّ خدا مولی الموحدین علی(ع) از هرگونه پلیدی به دور است و این توصیه در حقیقت، خطاب به امت مسلمان ـ به ویژه والدین و جوانان ـ است. بر این اساس؛ محور و ستون زندگی مشترک، همانا صداقت و راستگویی در رفتار است که این امر باید از همان آغاز زندگی مورد توجه خاص قرار گیرد. چه بسیار مشکلات و پیچیدگیهای شکننده در خانوادهها که از عدم توجه به این رکن قویم، نشأت میگیرد و عوارض ناشی از یک دروغ گاهی به قدری زیاد، طولانی و مضرّ است که همچون کلافی سر در گم خانواده را در خود میپیچد. از آثار شاخص دروغ، بی اعتمادی و از دست دادن پشتوانهها، از بین رفتن جوانمردی،([12]) خوار شدن در بین اطرافیان و از دست دادن حیات حقیقی است. امیر مؤمنان علی(ع) در اینباره فرمود:
الکذّاب والمیت سواء، لأنّ فضیلة الحیّ علی المیت الثّقة به، فإذا لم یوثق بکلامه فقد بطلت حیاته؛ دروغگو و مرده با هم برابرند، زیرا برتریِ انسانِ زنده بر مرده، به خاطر اطمینان و وثوق به اوست و هنگامی که کلامش قابل اطمینان نباشد، هستی و زندگیاش نابود و باطل شده است پس گویا مرده است.([13]) این کلام گهربار و آن توصیه پیامبر الهی، داروی نجات بخش انسان و بازدارندهی او از انحراف و اختلاف و بسیاری از مصایب و رنجها در روابط اجتماعی است و همسران جوان باید آن را آویزهی گوش خود قرار دهند.
اشاره به بعضی از مصادیق دروغ خالی از لطف نیست. رسول خدا(ص) میفرماید: حسبک من الکذب إن تحدّث بکلّ ما سمعت؛ در دروغ گو بودن تو همین بس که هرآنچه را شنیدی بازگویی.([14])
روشن است که بین باز گفتنِ هرآنچه که انسان میشنود و اتصاف به دروغگویی، ارتباطی محکم وجود دارد که میتوان با کمی دقت به آن پی برد. هرآنچه که شنیده میشود در صورتی قابل نقل است که انسان به صدق و راستیاش یقین کند، و یقین پیدا کردن دربارهی همهی آنچه انسان میشنود؛ عمری بس طولانی میطلبد. از اینرو در بسیاری از شنیدهها، یقین به صحت احراز نمیشود، بلکه همراه با شک و احتمال و گمان است؛ پس باید با تعابیری مانند: میگویند، شنیدهایم، فلانی میگفت و ... نقل شود تا ضمانتی برای آن نباشد. در این حال است که به عمق کلام نبی اعظم(ص) پی میبریم که بازگو کردن همهی شنیدهها، مبتلا شدن به دروغگویی است.
در دیگر سخن، رسول گرامی اسلام(ص) به برخی روشهای مؤثر در سالم سازی روابط اجتماعی و مراقبت از بهداشت روانی و سلامت جسمانی اشاره مینماید و با تأکید بر اجتناب از خطرناکترین میکروب فاسد کنندهی روابط انسانی یعنی دروغ، میفرماید: إیاک والکذب واحذر الغیبة والنمیمة فإن الغیبة تفطر الصائم والنمیمة توجب عذاب القبر والمغتاب هو المحجوب عن الجنّة؛ از دروغ، جداً بپرهیز و از غیبت و نمّامی کردن اجتنابنما زیرا غیبت روزهی روزهدار را میشکند و نمّامی کردن سبب عذاب قبر میشود و فرد غیبت کننده از بهشت محروم میگردد.([15]) شناخت حقیقت و باطن این دو عمل آلوده و فاسد، پرده از رابطهی آنها با نتایجی که فرد مبتلا، گرفتار آن میشود را به خوبی مشخص میسازد. انسان آگاه از حقیقت روزه، میداند که در حالت روزهدرای، صرفاً خودداری از خوردن و آشامیدن، کافی نیست، بلکه دیگر اعضا و جوارح نیز هرگونه مفطری، به دور باشد. از آنجا که غذای بدن به خوردن و آشامیدن است و غذای قلب و روح به افکار، نیّات، اوهام و خُلقیات است و حکم فساد در غذای روح و فکر، همان حکم غذای بدن است؛ محال است که فردی در حال روزه، جسمش را از عوامل باطل کنندهی روزه دور نگاه دارد ولی روحش در حال تغذیه باشد و او خود را روزهدار تلقی نماید و متوقع نتایج و ثمرات معنوی آن باشد.
غیبت و نمامی و سایر معاصی، حقیقتی جز غذای فاسد مهلک بر روح را ندارند و البته جسم نیز از آسیب آنها در امان نخواهد بود. که عذاب قبر و محرومیت از بهشت از آن جمله است. اما ساحت انسان مؤمن و آگاه به حقایق هستی، از این ابتلائات جانسوز به دور است. اقتدا به پیشوایان صدیق، این مجال را به انسان نمیدهد که با سهلانگاری، خود را در صف دروغگویان، قرار دهد که عاقبتی جز خوار شدن در دنیا و آخرت ندارد. به ویژه اینکه این ابر سیاه هرگز نباید بر آسمان صاف و درخشان یک زندگی جوان سایه افکند و شادابی و نشاط را کدورت و تیرگی جایگزین شود. پرداختن به ذکر عیوب دیگران به خصوص بستگان دو طرف و خردهگیری از عملکردها در برنامهی برپایی مراسم ازدواج و یا سخن همسر را به خانوادهی خود منتقل کردن و اسباب رنجشها را فراهم نمودن و از این قبیل اعمال که ثمرهای جز گرفتاری و عذاب ندارد. سرّ توصیه نبی اعظم(ص) به زوج جوان، علی(ع) و فاطمه زهرا(س) به جهت حساسیت آغاز زندگی و تأثیر آن در ساختار شخصیت آنان و نیز تربیت فرزندان بوده است.
خانهی حیدر کرار و صدیقهی اطهر (س)، با عنایت آن دو بزرگوار نسبت به فضایل اخلاقی و سعی در دور بودن از گناه و لغزش، همواره پاک و مطهر باقی ماند و ثمرهاش در تربیت فرزندانی فاضل، زکی، شجاع و صدّیق نمایان شد.
5 . حقیقتیابی شخصیت انسانی:
امیر مؤمنان علی(ع) در زندگی کوتاه خود با فاطمه زهرا(س)، با درک صحیح از شخصیت آن بانوی گرامی همواره احترامی حقیقی برای همسر خود قایل بود. آن بزرگ مرد عرصههای جنگ و مبارزه علیه کفر و نفاق، و فاتح خیبر و کوبندهی بدر و احد، در خانه نیز همسری حقیقت بین و همتایی دانا بود. حفظ موقعیت نسبی و اجتماعی و یا ترس از دست دادن وجاهت شخصی نزد صاحب شریعت، نبی اعظم(ص)، هرگز علت احترام وی به همسر جوانش نبود. همچنین دارا بودن بالاترین مقام بعد از رسالت و امتیازات ویژه که ناشی از توان بالای دفاعی او از دین نوپا بود و یا نزدیکی سببی و نسبی به شخص اول مملکت اسلامی، او را وادار به قدرت نمایی در حضور افراد خانواده نمیکرد؛ بلکه او شخصیت واقعی بانوی اول اسلام که در راه جلب رضای همسر گرامیاش، سر از پا نمیشناخت را به خوبی شناخته بود. او میدید که فاطمه زهرا(س) با روح بندگی و اطاعتی که دارد همواره به انجام وظایف الهی خود میاندیشد و همین امر هم او را واداشته بود که در اولین دیدار با پدر، پس از ورود به خانه علی(ع)، از وظیفهی خود در قالب مسؤولیت جدید همسر و خانهداری جویا شود تا در این میدان نیز مانند موارد دیگر با آگاهی و شناخت، قدم در راه رضای الهی و طاعت او بردارد.
پیامبر اعظم(ص) در پاسخ به درخواست دختر گرامیاش، کارهای بیرون از منزل که برای ادارهی زندگی و یا جامعه انجام میشود را به علی(ع) و کارهای داخل منزل را به زهرای اطهر (س) واگذار نمود. سرور و شادمانی زاید الوصفی، سراسر وجود بانوی دو عالم را فرا گرفت، به گونهای که نتوانست آن را مخفی نگه دارد و فرمود: جز خدا کسی، خوشحالی من از اینکه مسؤولیت کارهای مردانه از دوشم برداشته شد را نمیتواند درک کند.([16])
و این نیز درس دیگری برای جوامع ترقی خواه امروز به خصوص مسلمانان است. برای همه آشکار است که مشارکت زنان در آن بخش از فعالیتهای اجتماعی که با شرایط و مقتضیات جسمی و روحی آنان تناسب ندارد، جز فرسایش روان و اعصاب و تشویش خاطر و به هم ریختگی اندیشه و خدشهدار شدن عواطف انسانساز ثمرهای ندارد. متأسفانه نوع این فعالیتها به قدری رواج یافته که برای اکثر اقشار جامعه چنین جا افتاده که گویا کنار گذاشتن آن، امری غیر ممکن و تضییع حقوق انسانی زن است. حال آن که سیرهی عملی بانوی اسلام در زندگی این بود که نباید منزلت زن در لا به لای چرخ مشکلات کار اجتماعی بیرون از خانه، مخدوش شود و روح او دچار تلاطم و سایش گردد.
بانوی بزرگ اسلام، کارهای منزل را تا مدتها به تنهایی انجام میداد و حتی پس از آمدن فضه، کارها را بین خود و او به نحوی تقسیم نمود تا بار سنگین روی دوش فضه قرار نگیرد. امر مؤمنان در وصف او فرمود:
فاطمه با مشک یا دلو آب میکشید به نحوی که اثر آن بر سینهاش به جای مانده بود و با آسیا، آرد میکرد به گونهای که دستانش بر اثر آن، تاول زده بود و خانه را جارو میزد و بر اثر آن، غبار بر لباسش مینشست و آتش زیر ظرف غذا را روشن میکرد تا جایی که لباس تغییر رنگ داده و پوسیده بود و به خاطر این کارها، لطمهی شدیدی به او وارد شده بود.([17])
اینها نمونهای از کارهای منزل در آن روزگار بوده است که فاطمه(س) به تنهایی عهدهدار بود. در کنار این امور، زهرای مرضیه (س) فعالیتهای دیگری نیز که جنبهی اجتماعی داشت را به منظور حلّ مشکلات جامعه اسلامی انجام میداد. او هرگز از محرومین و ایتام و نیازمندان غافل نماند و با اختصاص بخش بزرگی از درآمد محصول فدک و خیبر، زندگی آنها را تحت حمایت قرار داد. البته روح ایثار و از جان گذشتگی و توجه به بندگان خدا به ویژه مستمندان و اقشار محروم جامعه، ویژگی این جمع بزرگوار است. مهمتر از همه این که در خلوت خانه و به دور از غوغا سالاری قیصر مآبانه، دستهای دختر بزرگترین رهبر امت جهانی، دسته آسیا را شرمگین خود نمود و با تلاشی خستگی ناپذیر، قوت جمعی را تهیه مینمود.
این فعالیتها در حالی استمرار داشت که فاطمه زهرا(س) نه به فکر بالا بردن سطح رفاه خانواده بود که وضعیت ثابت زندگی در مدت همسرداری بیانگر آن است و نه اندیشهی عقب نماندن از قافلهی مشارکتهای اجتماعی زنان را در سر میپروراند که پاسخ آن حضرت به امیرمؤمنان در پرسش از بهترین حالت زن، تأییدی بر این ادعای صادق است که فرمود: اینکه مردی نامحرم او را نبیند و او هم مردی نامحرم را نبیند.([18])
معلوم است که منظور از ندیدن به معنای پرهیز از اختلاط و در معرض نامحرمان قرار گرفتن است و اینکه تا ضرورت پیش نیاید این احتفاظ بین زن و مرد نامحرم، وجود داشته باشد.
با این همه فاطمه زهرا(س) لحظهای از تعلیم و تعلم معارف الهی غافل نبود. او محضر پدر را غنیمت میشمرد، و بایستهها را از آن حضرت فرا میگرفت و به کسانی که مشتاق فراگیری علم دین و معرفت الهی بودند، آموزش میداد.
بعد دیگر شخصیت آن بزرگ بانو، حفظ منزلت مادر به عنوان بهترین و مناسبترین مربی برای تربیت فرزند است. سلمان فارسی; نقل میکند که روزی خدمت صدیقه کبری (س) رسید؛ در حالی که آن حضرت با دستهای زخمی در حال آسیا کردن بود و کودک خردسالش حسین7 از گرسنگی ابراز ناراحتی میکرد. سلمان از فاطمه(س) خواست که یا آسیا کردن را به او بسپارد و خود کودک را آرام نماید و یا کودکش را به او بسپارد و خود، آسیا کند. صدیقه اطهر (س) در پاسخ فرمود: من برای آرام کردن فرزند، مفیدترم و تو، گندمها را آسیا کن.([19])
نکته لطیف این سخن حضرت همان عواطف مادرانه و احساسات زنانه است با تعقل و تدبیر به زبیاترین شکل آمیخته شده و آنگاه که از میان فعالیت اجتماعی و رسیدگی به فرزند یکی را باید انتخاب کرد؛ توجه و مراقبت از فرزند برای مادر، سزاوارتر و مهمتر است.
6 . آرام بخش بودن ارکان خانواده:
پیامبر گرامی (ص)، پس از مراسم ازدواج علی(ع) و زهرای مرضیه (س)، به آنها در مورد یکدیگر سفارش نمود؛ به امیر مؤمنان علی(ع) فرمود: یا علی، ادخل بیتک والطف بزوجتک وارفق بها، فان فاطمة، بضعة منی، یؤلمنی ما یؤلمها و یسرّنی ما یسرّها؛ ای علی، به خانهات وارد شو و نسبت به همسرت با لطف و مدارا یا مفید و نافع رفتار نما. زیرا فاطمه پارهی تن قلب من است آنچه او را بیازارد، مرا آزرده و آنچه سبب خوشحالی او شود، مرا خوشحال نموده است.([20]) و خطاب به فاطمه(س) فرمود: تو را به همسری سرور و سیّد دو عالم دنیا و آخرت در آوردم، او اوّلین یار من است که اسلام آورد و علم او از همه بیشتر و در حلم و شکیبایی از همگان، بزرگتر است.([21]) و یا فرمود: ای علی، فاطمه بهترین همسر است و ای فاطمه، علی بهترین شوهر است.([22])
این سفارشها در بدو زندگی با زمینهی تربیت نبوی آنها که در مهد رسالت و خانهی وحی، متخلق به آن شده بودند زوج جوان را مطیع فرمان خدا و رسولش ساخت. آنها حتی لحظهای تقوای الهی را از یاد نبردند و خود را در مقابل او مسؤول و متعهد میدانستند. در عبادت؛ خلوص نیت و حضور قلب، سراسر وجودشان را متضرع میساخت. در زهد و ساده زیستی و مناعت طبع، نمونهای بینظیر بودند. آنان در حالی که حق مالکیت بر ذخایر مملکت وسیع اسلامی و تصرف در آن را داشتند، با عرق جبین سدّ جوع میکردند و همواره مستمندان و نیازمندان را بر خود مقدم میداشتند. هرگز منصب و مقام ولایت و جانشینی و انتساب به پیامبر(ص)، آنان را گرفتار خود بزرگ بینی نکرد، بلکه به اندازهی چندین نفر در کار و آبادانی تلاش کردند. روحیهی استثمار و استبداد از ساحت قدسشان به دور بود و به همین لحاظ، فاطمه(س) در قبال خواستهها و نیازهای خود، علی(ع) را به زحمت نمیانداخت. و نیز علی(ع) که در کار منزل به زهرای اطهر (س) کمک مینمود، هنگامی که پیامبر اعظم(ص) بر آنها وارد شد و پرسید: کدام یک از شما دو نفر، خستهتر هستید؟ پیشی جست و فرمود: فاطمه، خستهتر است و نبی اعظم(ص) از فاطمه خواست برخیزد و جایش را به پدر بدهد.([23])
فاطمه(س)، انیس و همدم وصی رسول خدا(ص) بود و به خاطر شناختی که از همسر خود داشت هرگز به کاری دست نمیزد که موجب ناراحتی او شود و نیز علی(ع) قسم یاد کرد که: سوگند به خدا که فاطمه(س) هیچ گاه مرا خشمگین نکرد و در هیچ کاری از من سرپیچی ننمود.([24])
این حسن معاشرت و انس و همدلی تا حدی بود که علی(ع) فرمود: هرگاه به فاطمه مینگریستم حزن و اندوه از وجودم رخت بر میبست.([25]) و آخرین گفت و گوهای فاطمه(س) با همسر بزرگوارش در قالب تأکید بر چند ویژگی بانوی اسلام، حاوی نکات مهمی بود: یا ابن عم، ما عهدتنی کاذبة ولاخائنة ولا خالفتک منذ عاشرتنی؛ ای پسر عمو، تو در طول زندگی، از من دروغی نشنیدی و خیانتی ندیدی و من با تو مخالفتی ننمودم همواره موافق و همراه تو بودم و امیر مؤمنان علی(ع) فرمود: معاذالله أنت أعلم بالله و ابرّ وأتقی و اکرم و أشدّ خوفاً من الله من إن أونجک بمخالفتی... ([26]) حضرت با تعجبی آمیخته با احترام قلبی، خطاب به فاطمه زهرا(س) فرمود: پناه به خدا، تو خدا را به خوبی میشناسی و در نیکی و تقوا و کرامت نفس، از همگان برتری و بیشتر از هر کس دیگر نسبت به خداوند و پرهیز از معصیت او خوف داری، چگونه ممکن است به عنوان مخالفت با من، تو را مؤاخذه کنم؟ یعنی توزمینهی مؤاخذه را فراهم نکردهای. آیا ممکن است فردی صاحب این ویژگیها باشد، با این حال وجودش مایهی رنج و سختی برای همراهان و اطرافیان شود؟
هرگاه دو رکن خانواده ـ چه معصوم و چه غیر معصوم ـ چنین باشند؛ ویژگی مهمتری در آنها ظهور میکند که از آن به کفو بودن تعبیر میشود و این ویژگی، عامل اصلی آرامش حقیقی همسران در محیط خانه و سکونت قلبی اعضای خانواده میباشد. عاملی که بر اثر غفلت از آن، غالباً به فراموشی سپرده شده و برکت آن از خانه رخت بر میبندد.
از جمله غفلتهای مهم دیگر که جامعه را به مشکلات گوناگون دچار میسازد آن است که عدهای، صِرف ظاهر آراسته و بهرهمندی از موقعیت اجتماعی را برای انتخاب همسر کافی و لازم میدانند و بعضی دیگر بدون تحمل زحمت کسب شناخت کافی، با به اصطلاح تسلیم به قسمت و قضا و قدر الهی کار را بر خود هموار میسازند. عدهای به سختگیریهای غیر منطقی تمسک میجویند و بعضی دیگر صرفاً خلافکار نبودن فرد یا خانواده را ملاک این انتخاب خطیر، قرای میدهند. در حالی که همسانی و مساوات در ویژگیهای مهم و اساسیِ دخیل در یک زندگی سالم که در مسیر هدایت و سعادت حقیقی پیش میرود؛ ضروری و لازمتر است.
چنانچه شرایط میسر نباشد و با وجود تلاشهای انجام شده، کفوی نیابد؛ آنگاه راه حل دیگری پیش پا قرار دارد و سفارش شده است که بر ناملایمات و سختی سوء خلق همسر صبر نماید که در مقابل آن، اجر هزار شهید و عبادت و رفع عذاب قبر و در نهایت محشور شدن با فاطمه زهرا(س) در انتظارش خواهد بود. ([27])
روشن است که توصیه به صبر در ازای بدرفتاریها و سختی بدخلقی همسر نه از حیث زیر بار ذلّت و خواری رفتن، بلکه هدف اصلی؛ قدم برداشتن در راه سالم سازی محیط خانه و ایجاد آرامش نسبی برای دیگر اعضای خانواده میباشد تا از لطمات و آثار کژیها و نادرستیها کاسته شود و بدترین ترتیب، بنیان خانواده سست و از هم گسسته نگردد.