ماهان شبکه ایرانیان

خانه های آسمانی

بر زن فراتر از توان تحمیل مکن؛ زیرا زن ریحانه است و نه قهرمان.[۱]

احادیثی درباره زن

امام علی(ع)

بر زن فراتر از توان تحمیل مکن؛ زیرا زن ریحانه است و نه قهرمان.[1]

مردان باید مَهر زنان را بپردازند و کسی که در پرداخت آن بر زنان ستم روا دارد، گویا با آن زن زنا می کند.[2]

بهترین خصلت های زنان، بدترین خصلت های مردان است؛ [یعنی] تکبر، ترس و بخل. اگر زن متکبر باشد، خود را در اختیار کسی نگذارد؛ اگر بخیل باشد، اموال خود و شوهر را حفظ کند و اگر ترسو باشد، از هر پیشامدی فرار کند.[3]

بزرگ ترین زنان از لحاظ برکت، آنان هستند که هزینه شان سبک تر باشد.[4]

بهترین حالت نزدیکی زن به خداوند، آن هنگام است که در خانه بنشیند.[5]

به زن کاری که از حد و توان او فراتر است، مسپار؛ زیرا زن گُل است نه کارگزار و در گرامیداشت او پا از حد فراتر مگذار و کاری مکن که به شفاعت کردن از کسی طمع کند.[6]

زن

امام کاظم(ع)

جهاد زن، خوب شوهرداری کردن است.[7]

احادیثی درباره احترام به والدین

امیرمؤمنان علی(ع)

بوسیدن پدر و مادر، عبادت است.[8]

هرکس به پدر و مادرش نیکی کند، فرزندانش به او نیکی خواهند کرد.[9]

حضرت رسول(ص) فرمود: سه گناه است که کیفرش زود برسد و به آخرت نکشد: اول عاق پدر و مادر بودن؛ دوم بر مردم ستم کردن و سوم احسان را ناسپاسی کردن.[10]

نیکی به پدر و مادر، از ارجمندترین خصلت هاست.[11]

نیکی به پدر و مادر، بزرگ ترین وظیفه است.[12]

فرزند را حقی است و پدر را بر فرزند حقی. حق پدر بر فرزند این است که جز در معصیت خدا، در هر امری از او اطاعت کند.[13]

امام باقر(ع)

گاهی انسان در دوران حیات پدر و مادر به آنان نیکی می کند، ولی پس از مرگ، آنان را فراموش نموده، دین آنها را ادا نمی کند و برای آنان از خداوند آمرزش نمی طلبد. خداوند چنین کسی را عاق والدین ثبت می کند و گاهی انسان در دوران حیات پدر و مادر نسبت به آنان عاق است و از هرگونه احسانی درباره آنان دریغ می ورزد. چون مرگ فرارسد، قرض آنها را ادا می کند و برای آنها از خداوند مغفرت می خواهد، خداوند او را جزو نیکوکاران به پدر و مادر ثبت می کند.[14]

خداوند در سه چیز به احدی رخصت نداده است: یکی ادای امانت، خواه انسان نیکو باشد یا فاجر فاسق، دیگری وفای به عهد و پیمان و سوم نیکی به پدر و مادر، خواه نیکوکار باشند یا فاجر و کافر.[15]

شیعه ما نیست، جز کسی که خدا را در نظر داشته باشد و او را اطاعت کند و شیعه را نمی توان شناخت جز با تواضع، افتادگی، ادای امانت، ذکر فراوان، روزه گرفتن، نماز خواندن و نیکی با پدر و مادر.[16]

پدرم روزی به جوانی برخورد که به شانه پیرمردی تکیه داده بود. پرسید ای جوان! این پیرمرد کیست؟ جوان گفت: پدرم است. حضرت سجاد(ع) تا آخر عمر با آن جوان صحبت نکرد.[17]

خداوند برای چهار دسته در بهشت خانه آماده کرده است: کسی که یتیمی را پناه دهد؛ به ضعیف ترحم کند و به پدر و مادر مهربان باشد؛ با مملوک خود مهربان باشد و با او مدارا کند.[18]

کسی که می خواهد بر عمر خود بیفزاید و روزی خود را زیاد کند، پس بر پدر و مادر خود نیکی کند.[19]

مردی از رسول خدا(ص) پرسید حق پدر بر فرزند چیست؟ حضرت فرمود: پدر را به اسم نخواند، جلوی پدر راه نرود، پیش از او ننشیند و باعث دشنام پدر نشود.[20]

خانواده

امیرمؤمنان علی(ع)

علی در ضمن وصیت به فرزندش حسن(ع) می فرماید: نباید خانواده ات بدبخت ترین مردمان نزد تو باشند.[21]

امام باقر(ع)

از جدّ خود نقل کرده است که فرمود: هیچ بنایی در مکتب اسلام طرح ریزی نشده که در نزد خداوند بزرگ محبوب تر از ازدواج باشد.[22]

 

خانه های آسمانی (2)

سلوک خانوادگی امیرمؤمنان، علی(ع)

مهدی بهرامی

تقسیم کار

یکی از عواملی که در حفظ خانواده نقش سازنده ای دارد، برنامه ریزی دقیق، بنا بر واقعیت های زندگی است. اداره خانه، با اینکه ساده و به دور از پیچیدگی جلوه می کند، ظرافت های خاص خود را می طلبد که بی گمان به کار بستن آنها توفیق و آرامش روانی زن و مرد را در پی خواهد داشت. تقسیم ناعادلانه کار سبب می شود که در نهایت، یکی از دو رکن خانه، یعنی زن یا مرد از پای درآید.

یکی از جلوه های آموزنده در زندگی مشترک علی(ع) و فاطمه زهرا(س)، تقسیم شایسته و رضایت بخش وظایف ناشی از زندگی مشترک بود.

مدت زیادی از ازدواج آنها نگذشته بود که خدمت پیامبر رسیدند و از او تقاضا کردند تا کارها را میان آن دو تقسیم کند. رسول خدا(ص) کارهای خانه را به فاطمه(س) سپرد و مسئولیت های خارج از خانه را به علی(ع) واگذار کرد. بعد از این تقسیم، زهرا(س) خشنودی خود را از این تقسیم بندی ابراز می داشت.

بی تردید، تقسیم بندی پیامبر خدا(ص) بر مبنای ساختار روحی و جسمی و مصلحت اجتماعی آنها بود.

محبت به همسرت

این روایت در بسیاری از کتاب های شیعه آمده است که علی(ع) فرمود:

روزی من و زهرا(س) در خانه نشسته بودیم که ناگهان صدای پیامبر را شنیدیم. به احترام آن حضرت برخاستیم. پیامبر فرمود: بر جای خود بایستید تا من هم به شما بپیوندم. سپس فرمود: [علی جان] برای چند لحظه ما را تنها بگذار. آنگاه در خلوت از فاطمه(س) پرسید: رفتار شوهرت، علی(ع)، با تو چگونه است؟

فاطمه(س) گفت: خوب است، اما زنان قریش مرا سرزنش می کنند که پدرت تو را به ازدواج کسی درآورد که دستش از مال دنیا خالی است.

پیامبر فرمود: دخترم! پدر و شوهر تو فقیر نیستند. خداوند خزاین زمین را از طلا و نقره بر من عرضه کرد، ولی من به آنچه نزد اوست رضایت دادم. خدای سبحان به جهانیان نگریست و از میان همه، دو نفر را انتخاب کرد: من که پدر تو هستم و علی که شوهر توست. دخترم! شوهر تو بهترین همسرهاست. تو را از نافرمانی او برحذر می دارم.

سپس بیرون آمد و مرا صدا زد و فرمود: به همسرت مهربانی کن؛ زیرا فاطمه پاره تن من است؛ رنج او، رنج من و شادی او خشنودی من است.

فداکاری

شالوده هیچ خانواده ای بدون گذشت و ایثار استوار نمی ماند. در خانه ای که تمام افراد آن در اندیشه منافع شخصی خود باشند و خبری از فداکاری نباشد، مهر و صفایی در میان نخواهد بود.

در زندگی خانوادگی حضرت علی(ع) و زهرا(س)، شاهد نمونه های بارز ایثار و فداکاری هستیم که به نمونه ای از آن اشاره می کنیم:

صبح یکی از روزهایی که علی(ع) و فاطمه(س) در کنار هم بودند، علی(ع) برای رفع گرسنگی شدید خود، غذایی را از همسرش طلب کرد. زهرا(س) گفت: خود دو روز است که چیزی نخورده ام و هرچه در خانه بود، برای شما و فرزندان آوردم.

علی(ع) فرمود: چرا مرا از این امر آگاه نساختی تا برای تهیه غذا اندیشه ای کنم؟ زهرا(س) پاسخ داد: از خدای خود شرم کردم که چیزی از تو بخواهم که انجام دادن آن برایت دشوار باشد.

علی(ع) از خانه بیرون آمد و یک دینار قرض کرد. خواست با آن غذایی تهیه کند، که بین راه مقداد در هوای گرم مدینه، در کوچه نشسته بود. حضرت از او پرسید: چرا در این هوای گرم چنین پریشان در کوچه نشسته ای؟ مقداد عرض کرد: پاسخ این پرسش از من نخواه و بگذار نگویم که بر من و خانواده ام چه می گذرد!

علی(ع) فرمود: من از اینجا نمی روم تا اینکه علت پریشانی تو را بدانم. مقداد که چاره ای جز بیان اوضاع خود ندید، گفت: همسر و فرزندانم از شدت گرسنگی، دندان های خود را به هم می فشارند و چون تحمل این وضع رقت بار برایم ممکن نبود، از خانه بیرون آمدم، تا شاهد چنین وضعیتی نباشم. دیدگان علی(ع) از اشک پر شد و دانه های اشک بر محاسن مبارکش جاری گشت و رو به مقداد کرد و فرمود:

احتیاج تو به این دینار، بیش از من است.

پول را به او داد و برای اقامه نماز، راهی مسجد شد. نماز را با پیامبر به جا آورد. پیامبر بعد از نماز رو به علی(ع) کرد و فرمود: آیا دوست داری من مهمان شما باشم؟ علی(ع) از شرم، پاسخی نداد. پیامبر خدا(ص) فرمود: چرا پاسخ نمی دهی؟ علی(ع) گفت: بله، تشریف بیاورید. پس از آن به اتفاق یکدیگر وارد خانه شدند. فاطمه(س) مشغول عبادت بود. پیامبر پس از سلام و احوالپرسی فرمود: دخترم! زندگی را چگونه می گذرانی؟ فاطمه(س) از زندگی خود اظهار رضایت کرد. در همین حال، علی(ع) متوجه ظرف غذایی شد که بوی معطر آن، فضای اتاق را پر کرده بود، ظرفی پر از طعامی مطبوع و خوش بو.

علی(ع) پرسید: این غذا از کجا آمده است؟ من تا به حال، غذایی به این مطبوعی و خوش رنگی ندیده ام.

پیامبر(ص) دست خود را بر دوش علی گذاشت و فرمود: این، در مقابل آن ایثاری است که برای رضای خدا کردی و دیناری را که خود بدان نیازمند بودی، در راه خدا انفاق نمودی و در همان حال گریست.

سپاس مجاهدت ها

فاطمه(س) در تمام مبارزات همسرش اعم از مبارزات سیاسی و جنگ های نظامی، مایه امید و دلگرمی او بود. در غیاب شوهر، به خوبی خانه را اداره و فرزندان را تربیت می کرد. با اشتیاق به انتظار بازگشت شوهر از جنگ می نشست و تمام توان و کوشش خود را در راه آسایش او به کار می برد، به گونه ای که وقتی علی(ع) برمی گشت و مدتی را کنار خانواده اش می گذراند، خستگی های حاصل از جنگ های طاقت فرسا، از تن او می رفت و با خیال آسوده، خود را آماده نبردهای آینده می کرد.

وقتی علی(ع) از جبهه بازمی گشت، فاطمه(س) به پیشباز او می رفت و با روی گشاده و لبخندی رضایت بخش و افتخارآمیز به او می نگریست. لباس و شمشیر خون آلود او را می شست و از رخدادهای میدان جنگ از او می پرسید و بدین وسیله، نقش خود را در جهاد سرنوشت ساز اسلام و در تقویت روانی همسر مجاهدش، ایفا می کرد.

دردهای علی(ع)، دردهای فاطمه(س) نیز بود. ازاین رو، گفتار و کردار زهرا(س) همسو با خواست علی(ع) بود. پشتیبانی و درک فاطمه(س) از علی(ع) به اندازه ای مهم و مؤثر بود که علی(ع) مادامی که همسرش زنده بود، تن به بیعت نداد.

خلیفه اول و دوم چندین بار درخواست دیدار او را کرده بودند و فاطمه(س) نپذیرفته بود، ولی تاریخ می نویسد: علی(ع) در واپسین روزهای زندگی زهرا(س) نزد او آمد و تقاضای آنها هرا برای ملاقات فاطمه(س) بازگو کرد و از او اجازه خواست. زهرا(س) چنین گفت: خانه از آن شما و من نیز در اختیار شما هستم، آنچه خود صلاح می دانی عمل کن. این را گفت و چادر بر سر کشید و صورت خود را به آن سوی اتاق متوجه ساخت.

اشک ها، بدرقه راهش

پیمان وفاداری و پیوند زناشویی، در خانه علی و فاطمه(ع) چنان محکم و استوار بود که تنها، مرگ می توانست در این جهان، آنها را از هم جدا کند. فاطمه(س) با شهادت خود، قلب علی(ع) را، چنان بی تاب و تحمل کرد که در باور هیچ بیننده ای نمی گنجد.

زمانی که عرب ها، جاهلانه و متعصبانه می زیستند و زنان خود را چون برده ای می پنداشتند و عزت و احترامی برای جنس زن قائل نبودند، در خانه حضرت علی(ع) عشقی زندگی می کرد که از آن پس، دیگر تاریخ چنان معرفت و عشقی را به خود ندید.

روزی فاطمه(س) به علی(ع) گفت: هنگام فراق، نزدیک شده است. می خواهم با تو سخن بگویم.

علی(ع) فرمود: آنچه دلت می خواهد بگو. علی(ع) بر بالین فاطمه(س) نشست و دستور داد کسی داخل اتاق نباشد.

دخت پیامبر این گونه آ غاز کرد: ای پسرعمو! از شروع زندگی ام با تو در هیچ امری مخالفت تو را نکردم و هرگز از من دروغ و خیانت سر نزد. علی(ع) درحالی که او را تصدیق می کرد، گفت: تو باتقواتر و فروتن تر از آن هستی که من تو را بر چنین امری سرزنش کنم. آه چقدر جدایی و دوری از تو بر من دشوار خواهد بود! مصیبت پیامبر برایم زنده می شود. از دست دادن تو برای من بسیار سخت و ناگوار است. از این مصیبت به خدای خود پناه می برم و دل به او می سپارم. مصیبت فراق تو آن قدر تلخ و سنگین است که تحمل آن برای علی(ع) مشکل و طاقت فرساست. مصیبتی که هیچ چیز نمی تواند آن را جبران کند؛ این دردی است که درمانی برای او نمی بینم.

سپس علی(ع) سر فاطمه(س) را به سینه چسباند و با هم گریستند. گریه فاطمه(س) برای تنهایی علی(ع) و اشک علی(ع) برای از دست دادن یار و حامی وفادار خود بود.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان