آسیب شناسی فرهنگی (۲)

در شماره پیشین به مفهوم شناسی، اهمیت و پیشینه و روش یابی آسیب شناسی فرهنگی اشاره شد. اینک در ادامه بحث به بیان نمونه های عینی و ملموس آسیب ها و آفات فرهنگی، علائم تهاجم و عوامل استحاله و از خودبیگانگی فرهنگی و نیز بررسی شیوه های مورد استفاده سوداگران آفات فرهنگی در تهاجم به باور داشت ها و ارزش های اصیل مسلمانان خواهیم پرداخت

Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4

اشاره

در شماره پیشین به مفهوم شناسی، اهمیت و پیشینه و روش یابی آسیب شناسی فرهنگی اشاره شد. اینک در ادامه بحث به بیان نمونه های عینی و ملموس آسیب ها و آفات فرهنگی، علائم تهاجم و عوامل استحاله و از خودبیگانگی فرهنگی و نیز بررسی شیوه های مورد استفاده سوداگران آفات فرهنگی در تهاجم به باور داشت ها و ارزش های اصیل مسلمانان خواهیم پرداخت. به منظور تنظیم و تامین اهداف مزبور و برای دست یابی به بینشی روشن تر نسبت به انواع آسیب ها و آفت های فرهنگی، افزون بر آن چه گذشت، تاملی دیگر در زمینه مفهوم شناسی و خاستگاه اصلی فرهنگ، همچنین رابطه اصالت فرهنگی با هویت دینی مفید به نظر می رسد.

با توجه به آنچه در زمینه مفهوم شناسی فرهنگ بیان شد، مفهوم فرهنگ و عناصر و متغیرهای پیوسته به آن می تواند همچون خود فرهنگ آسیب پذیر باشد. ممکن است در اثر نفوذ فرهنگ بیگانه، و القائات بیگانگان و یا تسامح و سهل انگاری کارگزاران امور فرهنگی، عنصر یا عناصری که در اصل از اجزاء ترکیبی مفهوم و ساختار مفهومی فرهنگ خودی نبوده است، رفته رفته به صورت جزو عنصری آن درآید. به عنوان مثال، چنانچه هنر از جمله محتویات مفهوم فرهنگ معرفی گردد، اما دامنه به کارگیری و استفاده از هنر در ضمن مفهوم شناسی فرهنگ روشن نشود، بیم آن می رود که به تدریج هنرهای مبتذل و تخریب گری، که پایه و ساختار اخلاقی فرد و جامعه را در هم می شکند، به اسم فرهنگ جامعه رواج یابد و جنبه فرهنگی به خود بگیرد، مسلما چنین هنرهایی عامل ترقی و رشد و تعالی جامعه نخواهد بود، بلکه برعکس روند انحطاط فرد و جامعه را تسریع خواهد کرد. بنابراین، یا باید مفهوم هنر را تحدید کرد و یا باید در مفهوم فرهنگ و فرهنگی تامل و دقت بیش تری به عمل آورد و هر هنری را فرهنگی ندانست. دقت بیش تر در مفهوم شناسی و معنایابی فرهنگ، میزان آسیب پذیری فرهنگ را چه از جنبه مفهومی و چه از جنبه محتوایی کاهش می دهد. به هر اندازه که شاخص های فرهنگ و فرهنگی باثبات تر و مطمئن تر باشند نظام فرهنگی سالم تر و آسیب ناپذیرتر خواهد ماند. در این راستا، قوی ترین عاملی که می تواند ثبات فرهنگی را بیمه کند و استقرار و استحکام فرهنگ سالم را تضمین نماید، اعتقاد و پای بندی جامعه به دین راسخ می باشد. هر چه دین، معتقدات، سائقه ها و انگیزه های دینی راسخ تر باشد، فرهنگ برخاسته از دین پابرجاتر و مؤثرتر خواهد ماند و تشخص فرهنگی جامعه دینی شفاف تر خواهد بود. کشف ارتباط میان دین و فرهنگ ما را نسبت به این نکته واقف می سازد که در یک جامعه متعهد و ملتزم به دین، عامل دین و انگیزه های دینی می تواند خاستگاه فرهنگ آن جامعه باشد.

دین و فرهنگ; عینیت دین در فرهنگ

هنگامی که واژه های فرهنگ و فرهنگی را به کار می بریم، چه بسا مفهوم اجتماع و فرایند اجتماعی شدن به ذهن متبادر شود. در این صورت، فرهنگ نهادی است که بر اساس پذیرش و تایید جامعه شکل می پذیرد و در اثر کنش و واکنش مردم از متن جامعه نشات می یابد. عامل چنین برداشتی دردرجه نخست،می تواند تعاریف و برداشت هایی باشد که از واژه فرهنگ ارائه می شود. عنصر مهم و حیاتی چنین تعاریف یا برداشت هایی اجتماع و روح حاکم بر قوانین و آداب و عادات و رسوم اجتماعی است. (1)

بر اساس تعاریف و برداشت های مزبور، پسند و مقبولیت اجتماعی از علل محدثه و مبقیه فرهنگ شناخته شده است. در جوامع غربی و یا هر جامعه ای که دین همچون برخی دیگر از متغیرات و سازه های حاکم بر اجتماع در حاشیه قرار گرفته است، دین به صورت خرد و نه کلان در صحنه حضور دارد و در مواردی بسیار جزیی و ناچیز در شکل پذیری فرهنگ نقش (2) ( marginalization) تلاش می کنند اما هرگز نمی توانند دین را به طور مطلق از کارآیی و قابلیت برای حضور بیاندازند. در هر صورت، حتی در این قبیل جوامع نیز، دین هر چند به گونه ای بسیار ضعیف و کم رنگ، حضور دارد. در شرایط ویژه ای مشاهده می شود که سران یک نظام لائیک، (3) حتی از اعتقاد و ایمان به خداوند دم می زنند. به عنوان نمونه سلیمان دمیرل رئیس رژیم لائیک ترکیه در دیدار از مناطق زلزله زده شمال غرب کشور ترکیه از زلزله زدگان خواست به خدا پناه ببرند. (4) اظهاراتی این چنین در حالی عنوان می شود که پیش از این بارها و بارها دولتمردان لائیک ترکیه نسبت به دخالت دادن اعتقادات دینی درامورسیاسی واجتماعی به مسلمانان هشدار داده بودند. (5)

چنانچه دین از حاشیه ها و کناره های زندگی فردی و اجتماعی به متن زندگی وارد شود و بر کلیه روندها و فرایندهای اجتماعی نظارت کند، هویت خود را باز خواهد یافت. در این صورت است که دین می تواند نقش مهم خود را به عنوان عالی ترین خاستگاه فرهنگ ایفا کند. با اندک تاملی در فلسفه بعثت انبیا و با نیم نگاهی به هویت فرهنگی - اجتماعی اسلام درمی یابیم که نقش دین در جوامع اسلامی به مراتب فراتر از نقش جامعه است، به گونه ای که دین توانایی نظارت بر جریانات مربوط به زندگی فردی و اجتماعی را دارد و می تواند نهادهای اجتماعی را بر مبنا و اسلوب صحیحی شکل و نظام بخشد. با این وصف، آداب و رسوم می توانند جنبه دینی به خود بگیرند و یا نظارت دین را پذیرا باشند و بالاتر این که از دین نشات بگیرند. قرآن کریم از این منظر به دین فرهنگی و فرهنگ دینی می نگرد که نقش حضور فعال دین را در اجتماع به مراتب گسترده تر و فراتر از نقش فعال جامعه می بیند. بر اساس بینش قرآنی، یک فرد واحد انسانی با تعهد و التزام خالصانه به دین و منویات الهی می تواند به تنهایی یک امت محسوب گردد. احرازیک چنین نگرش وبینشی است که حضرت ابراهیم علیه السلام را به تنهایی به منزله یک امت می بیند: «ان ابراهیم کان امة قانتا لله حنیفا و لم یک من المشرکین » (نحل: 120) حضرت ابراهیم علیه السلام در مقام بندگی خداوند به منزله یک امت بود. (6)

با الغاء خصوصیت از مقام نبوت و عصمت حضرت ابراهیم علیه السلام می توان نتیجه گرفت که حکم امت بودن در مورد ایشان به دلیل حضور فعال و تام و کامل عنصر دین توحیدی در زندگی فردی و اجتماعی آن حضرت بوده است، به گونه ای که اگر وجود چنین عنصری در هر موجود انسانی دیگر ثابت گردد، او هم به تنهایی یک امت خواهد بود، نظیر چنین قضاوتی را امام خمینی رحمه الله در مورد شهید مظلوم آیة الله بهشتی ارائه فرمود: بهشتی «مثل یک ملت بود برای این ملت،...» (7)

در جوامعی که دین حاکمیت دارد، برای دین نقشی ورای همه عوامل اجتماعی و نهادهای فرهنگی - تربیتی درنظر گرفته شده است. در این جوامع فرایند اجتماعی سازی، (8) همواره تحت اشراف و نظارت دین انجام می پذیرد، و فرهنگ جامعه از دین وام می گیرد. این امر بستگی به هنر و کارایی آن نظام دینی دارد که مردم نسبت به آن وفادار می باشند و در عمل به مقتضای آن ملتزم و پای بند هستند. وفاداری به مبانی جهان شناختی دین و التزام عملی به جنبه های ایدئولوژیک آن، دین را در ایفای نقش حساس و سازنده خود در جامعه یاری می دهد و حیات و جاودانگی فرهنگ نشات یافته از آن را تضمین می کند.

در قرون اخیر هر چند مطالعات بسیار چشم گیر و گسترده ای، به ویژه در سطح محافل آکادمیک غرب در ارتباط با دین و تجربه و تفکر دینی صورت پذیرفته است، در عین حال، این مطالعات به ندرت به مساله حیات بخشی فرهنگ دین اشاره دارد، اگر نگوییم اصلا به این نکته مهم توجه نکرده است. داده ها و پردازش های منتج از این مطالعات، اگر دین را از صحنه زندگی و فرهنگ مردم خارج نساخته باشد به سختی آن را نقش آفرین و صاحب اثر در صحنه مزبور دانسته است. اساسا دین و فرهنگ در غرب از دریچه های مردم شناسانه فلسفی، روان شناختی، جامعه شناختی، تاریخی و تربیتی مورد تحقیق و بررسی قرار گرفته است. (9) شاید بتوان اثر فیلسوف روان شناس ومتفکر طبیعت گرایی چون (10) ویلیام جیمز (11) در زمنیه گوناگونی تجربه دینی; (12) تحقیق کلامی - عرفانی فیلسوف و محققی چون رودلف اتو (13) در مورد نظریه عالم قدس; (14) و مطالعه روان شناسانه انسان گرای معاصری چون ابراهام مزلو (15) در زمینه ادیان، ارزش ها و تجارب عالی (16) را از جمله مطالعات دین شناسانه ای دانست که در آن ها عینیت دین در جامعه و فرهنگ مردم اصلا و یا چندان مورد توجه قرار نگرفته است. (17)

از میان رویکردهائی، که در زمینه دین شناسی مورد توجه صاحبنظران غربی بوده است، روان شناسی دین غالبا به مطالعه آرا و عقاید دینی در راستای ساختار شخصیت (18) فرد می پردازد، درحالی که، جامعه شناسی دین عملکردهای دین (19) و ارتباط تعاملی (20) دین را با سایر مؤسسات و نهادهای اجتماعی مورد بررسی و مطالعه قرار می دهد. گسترش دین، همچنین ساختار پدیدارشناسانه دین (21) و ارتباط آن با فرهنگ از عمده مسائل مربوط به تاریخ دین به شمار می رود. (22)

پیشینه بحث پیرامون آثار اجتماعی باورداشت ها و اعمال دینی به قدمت بحث از خود دین باز می گردد. ماکیاولی (23) از صاحب نظران قرن شانزدهم میلادی در خطابه ها و گفتارهای خود به تحلیل عملکرد مسیحیت می پردازد و به تاثیر قابل ملاحظه ای که این دین در عرصه زندگی فرهنگی و اجتماعی مردم داشته است اشاره می کند. در پی آن، متفکرینی چون اسپینوزا، (24) مونتسکیو، (25) روسو (26) وکامت (27) به بررسی و تحلیل اهمیت نقش سیاسی تعهد دینی (28) و مسائل مربوط به تاثیر دین بر اخلاق شخصی و هویت اجتماعی پرداختند. (29) به نظرمی رسدماکس وبر (30) از معدود کسانی باشد که بیش از هر کسی دیگر، بر ارتباط تعاملی دین و جامعه تاکید ورزیده است. از همه بیش تر تز او پیرامون تاثیر سیستم اخلاقی پروتستانت بر پیدایش و ظهور جامعه مدرن (31) چنین ارتباطی راروشن می سازد. (32)

علی رغم مطالعاتی که در جهان اسلام و غرب پیرامون دین و تاثیر عنصر دینی در ساختار زندگی فردی و اجتماعی به عمل آمده است، هنوز جای بحث جامع در این ارتباط خالی به نظر می رسد. نظری اجمالی به تحلیل زبان دین کافی است تا ما را متوجه حضور و نفوذ عناصری از دین در فرهنگ و جامعه گرداند. اعمال و آیین و گفتار مذهبی هر کدام زبان خاص را دارد و بر حسب مفاهیم و برداشت های ویژه ای مورد التفات پیروان متعهد و معتقد به یک مذهب قرار می گیرد. از آن فراتر، حتی افرادی که چندان اعتقاد و التزامی به مضامین و اعمال دینی از خود نشان نمی دهند، باز هم از کاربرد فراوان زبان دین توسط اهل دین تاثیر می پذیرند. به اطراف خود بنگرید، با مردم از هر طبقه و نژادی که هستند و در هر موقعیت شغلی که قرار دارند سخن بگویید. در محاورات روزمره چه چیزی می شنوید و یا در رفتارها و کنش و واکنش های عادی مردم چه می بینید؟ عملکرد افرادی را که با آن ها حشرو نشر و نشست و برخاست و هم زیستی دارید چگونه تبیین و تفسیر می نمایید؟ حتی در جوامع غربی هم که تا حد وسیعی مذهب رنگ باخته است، هنوز هم چهره کم رنگی از دین هویدا می باشد. اجرای مراسم ویژه مربوط به عقد و ازدواج در کلیساها،به خاک سپاری مردگان براساس سنت های دینی، بزرگذاشت ایام ویژه سال، برگزاری مراسم ویژه با مناسبت های دینی، الگوهای رفتاری، طرح ها و طراحی ها، تابلوها، معماری ها و... همه از دیدگاه تحلیل مفهومی حاکی از حضور هر چند ضعیف و کم سو و بی رمق دین در فرهنگ مردم مغرب زمین می باشد. کارهای نیک و شایسته ای که در جوامع انسانی انجام می پذیرد، نمودی از نقش هدایت گرانه دین به ویژه دین وحیانی در راهبری اندیشه های انسانی است.

هر کسی در هر کجای عالم که زندگی کند، خواه میان جوامع بدوی باشد و خواه میان جوامع پیش رفته یا متوسط، پای بندی انسان ها را به آداب و رسوم خاصی که احیانا هاله ای از تقدس به خود گرفته است، در سطوح مختلف کم یا بیش می یابد. انسان ها چنانچه در طول تاریخ هیچ گاه تحت اشراف، نظارت، و هدایت دین قرار نمی گرفتند، همواره بر حکم و اقتضای عقل منعفت طلب خود به چیزی جز تامین منافع و مصالح شخصی یا گروهی خود نمی اندیشیدند. هنوز روحیات انسانی برگرفته از تعالیم انبیای الهی در بین جوامع انسانی به برکت شاخصه های دینی زنده و پابرجا می باشد. هنوز روحیه هم دردی با آسیب دیدگان حوادث طبیعی و غیرطبیعی، عشق به هم نوع، احترام متقابل، تلاش برای خوشنودی همدیگر، عیادت بیماران، اهدای خون برای نجات جان انسان ها، ترحم بر ستمدیده و... در گوشه و کنار جوامع بشری رمقی از حیات دارد. تقریبا بخش عمده ای از جوامع انسانی و به ویژه پیروان و ملتزمین به ادیان ابراهیمی علیه السلام، یهود و مسیحیت و اسلام بر ارزش های مبنایی و اصیل مشابه و یا یکسانی اتفاق نظر دارند. آنان هر چند در عمل و یا حتی در گفتار خود وجود و اهمیت چنین مایه دینی را ابراز نکنند، اما در دل به آن ها باور دارند، و به تعبیر قرآن کریم «وجحدوا بها و استیقنتها انفسهم ظلما و علوا...» (نحل:14) آیات الهی را از روی ظلم و برتری طلبی انکار کردند، در حالی که دل هایشان آن آیات را باور داشت.

در دسامبر 1998، ایامی که خود را برای دفاع از پایان نامه دکترا آماده می کردم، استاد راهنمای رساله ام آقای دکتر دیوید اسمیت (33) از من درخواست کرد تا مطالبی را در خصوص طبقه بندی ارزش ها از دیدگاه قرآن برای او تهیه کنم. بعد از گذشت دو هفته متنی را در43 صفحه مشتمل بر ده نمونه از مهم ترین ارزش های قرآنی با تکیه بر آیات قرآن و با مراجعه به برخی از تفاسیر تدوین کردم و در اختیار او قرار دادم. (34) دکتر اسمیت همزمان از دانشجوی دیگری خواسته بود تا کاری مشابه را بر اساس تعالیم تورات انجام دهد. خود استاد نیز بر فرهنگ و ارزش های برگرفته از انجیل واقف بود. وی در آن زمان درسی را در مقطع کارشناسی ارشد و دکترا به صورت سمیناری تحت عنوان فرهنگ و ارزش ها (35) در دانشکده تعلیم و تربیت دانشگاه مک گیل (36) تدریس می کرد. روی هم رفته بحثی تطبیقی را در زمینه ارزش ها با نگرشی به تورات و انجیل و قرآن ارائه می داد. روزی ضمن قدردانی از تلاش و همکاری بنده با وی و با ارزیابی مثبت از ارزش های قرآنی، اظهار داشت: به نظر من تقریبا ارزش های مشترکی را می توان از متون دینی (37) استنباط و استخراج کرد. بدیهی است وجود ارزش های مشترک و یا مشابه در ادیان الهی لزوما به مفهوم التزام عملی پیروان ادیان مزبور به شریعت مورد اعتقاد خود و ارزش های ناشی از آن نمی باشد، در عین حال، در پاره ای موارد ارزش های برگرفته از یک دین به طور شاخص و برجسته در سطح زندگی روزمره پیروان آن دین نمود پیدا می کند و فرهنگ آنان را رنگ و رو و رونق می بخشد.

اکنون که به نفوذ دین و ارزش های نشات یافته از دین در زوایای فرهنگ بشری پی بردیم، بر این نکته مهم می توان پافشاری کرد که عامل اصلی انحطاط و استحاله فرهنگی و در نهایت دلیل عمده از خود بیگانگی فرهنگی جوامع انسانی، پشت پا زدن به ارزش های دینی و شکستن حریم تعهدات و التزامات دین مدارانه است. همین عامل جدایی و بریدگی از دین است که بروز و نفوذ آسیب های فرهنگی را تشدید می کند و فرهنگ انسانی را آسیب پذیر می سازد. اینجاست که دین ستیزان و به ویژه اسلام زدایان و دشمنان مسلمانان همواره در جهت به حاشیه کشاندن و بی هویت کردن دین و تضعیف و بی اثر کردن قدرت شگرف آن تلاش کرده اند و در مواردی نیز موفقیت های ویژه ای را به دست آورده اند. از نقطه نظر آسیب شناختی، (38) چنین تلاشی به جدایی فرهنگ از دین انجامیده است و دین باوری و التزام و تعهد به آن را در چارچوب تجربه ای صرفا شخصی و برداشتی کاملا فردی جای داده است. کیفیت حضور دین در جوامع غربی و بسیاری از جوامع اسلامی بیان گر وضعیت فردی شدگی دین است. در این جوامع، دین در سطحی کاملا فردی به جای نقش آفرینی در عرصه امور اجتماعی، سیاسی و اقتصادی به گوشه کلیساها، کنیسه ها، معابد و مساجد کشانده شده است. و این در حالی است که برخی از روان پزشکان غربی بر این باورند که امروزه حدود 80% از امراض روانی را می توان از طریق روآوردن و گرایش به معنویت درمان کرد. (39)

فرهنگ دین زدایی و دین زدایی فرهنگی: سیاست گام به گام (40)

دسیسه های دشمنان فرهنگی اسلام و مسلمانان هنگامی که نظام یافته و بر اساس پیش بینی ها و طراحی ها و برنامه ریزی های دقیق و به هدف متزلزل کردن موقعیت دینی - فرهنگی و سرنگون ساختن نظام فکری - عقیدتی، صورت پذیرد طبعا شکلی تهاجمی به خود می گیرد. تهاجم فرهنگی مستلزم حمله ای حساب شده است که از طرف مهاجمین ویران گر در جهت اهدافی از پیش تعیین شده تنظیم گردیده است، و تا تصرف سنگرهای فرهنگی تداوم می یابد، این امر به قصد استیلا بر مواضعی از جنبه فرهنگی استراتژیک شکل می پذیرد. تلاش غرب در تهاجم فرهنگی علیه ما منجر به رواج و گسترش فرهنگی می شود که «ریشه در ماتریالیسم دارد،...» (41) بدیهی است فلسفه ماتریالیسم نیز حاصلی جز تخریب فرهنگ جوامع اسلامی نخواهد داشت. (42) آثار حاکمیت چنین پدیده ای مادی در غرب به تدریج پذیرفته گردیده است و هر لحظه مؤثرتر از گذشته به پیش می رود تا همه زوایای زندگی مادی و معنوی جوامع غربی را فراگیرد. امروزه حتی اکثر مظاهر دینی در غرب رنگ سلطه فرهنگ برخاسته از ماتریالیسم فرهنگی را به خود گرفته است. (43)

نمونه ای از این رنگ پذیرفتگی را می توان در مجمسه های دهه های اخیر اولیاء مقدس کلیسای کاتولیک در غرب مشاهده کرد. درنظر کاتولیک ها، مجسمه سازی اولیا دینی و اظهار ارادت و احترام به آن ها یک فرض دینی است. به گونه ای کاتولیک ها به مسلک مجسمه سازی شهرت یافته اند که پروتستانت ها آنان را به مجسمه پرستی متهم می سازند. در این راستا مجسمه های دهه های اخیر با مجسمه های نیمه اول قرن بیستم و قدیم تر از آن تفاوت دارند. مجسمه های قدیمی تر با پوشش بهتر ساخته شده اند. حتی مجسمه های حضرت مریم علیهاالسلام امروزه غالبا به شکل سر برهنه و احیانا با سینه ای نمایان ساخته می شود. (44) این خود حاکی از نوعی آسیب پذیری تشکیلات دینی کلیسا در غرب می باشد. وقتی ماتریالیسم حاکم باشد، دین رفته رفته هنر و رونق خود را از دست می دهد. به گونه ای که اصول و استانداردهای دینی تحت الشعاع اصول مادی گرایی خواهد شد. یکی از سرچشمه های آسیب رسانی فرهنگی را می توان در اطراف همین پدیده مشاهده کرد.

آسیب شناسی فرهنگی مستلزم درک روشنی نسبت به عوامل آسیب رسان فرهنگی است. عوامل انسانی آسیب رسانی در پناه ابزاری چون تهاجم فرهنگی در نیل به مقاصد خود عجله به خرج نمی دهند، در عین حال، سعی دارند کوچک ترین فرصت مناسبی را نیز از دست ندهند. آنان امروزه هر کجا که بستر را مناسب ببینند بذر می افشانند تا پس از سالیان سال حاصل آن را برداشت کنند. ظهور و بروز پدیده هایی فرهنگی - مسلکی چون جنبش وهابیت در عربستان سعودی، بهائیت در ایران، و قادیانی در پاکستان که همه بر اساس برنامه ریزی دقیق و حساب شده استعمارگران و مهاجمین فرهنگی نضج گرفته و هنوز هم از جانب آنان تایید می گردد، شاهد بر این مدعا می باشد. فعالیت های مستمر و بسیار دامنه داری طی سالیان دراز و با تحمل هزینه های گزاف صورت گرفت تا سرانجام، مهاجمین طعم شیرین موفقیت چشمگیر خود را چشیدند و ثمره تلخ و زهرآلود آن را به کام مسلمانان چشاندند.

اصولا سیاست گام به گام از جمله حربه های کارآمد و مؤثری است که در تهاجم فرهنگی علیه فرهنگ و دیانت مسلمانان مورد استفاده قرار گرفته است. سیاست گام به گام در اصل از بارزترین ابزار مورد استفاده شیطان است که در پنج مورد از قرآن به آن اشاره شده است. در همه این موارد مسلمانان ازپیروی گام های انحرافی که براساس سیاست گام به گام شیطانی بر سر راه آنان قرار گرفته است بر حذر داشته شده اند. (45) شیطان های انسی در به کارگیری چنین سیاستی وامدار استاد خویش ابلیس می باشند و از جانب او الهام می گیرند. (46) اگر نگوییم تمامی القائات ووسوسه های دشمنان فرهنگی مسلمانان بر اساس یک چنین سیاستی به تدریج در جامعه اسلامی موفقیت خود را باز یافته است و نهادینه شده است، اکثر این القائات و وسوسه ها چنین بوده است.

سیاست گام به گام، پذیرش و تسلیم گام به گام را به دنبال دارد. سیاست مزبور از جانب سیاست بازان کارزار فرهنگی معمولا در مورد افراد، گروه ها، ملت ها، و یا دولت هایی اعمال می گردد که به نظر می آید بر اصولی پایدار هستند و نسبت به موازینی متعهد می باشند، همچنین از روحیه مقاومتی نسبی برای جانب داری از اصول و موازین ارزشمند خویش برخوردارند. این سیاست که عملکرد جاری مهاجمین فرهنگی است تا آن جا پیش می رود که اولا، اصول و مبانی ارزشی دینی - فرهنگی را در منظر گروندگان و ملتزمین به آن ها به تدریج کم رنگ گرداند و ثانیا، روحیه مقاومت آنان را در برابر تهاجم به آن اصول و مبانی متزلزل سازد. آثاری از کم رنگ شدن تدریجی ارزش ها و متزلزل شدن و رو به ضعف گراییدن روحیه مقاومت در برابر تهاجم فرهنگی را می توان در دفتر عملکرد روزمره گروه هایی از جامعه کنونی خود بیابیم. چنانچه به عنوان مثال، مساله رعایت حجاب کامل اسلامی توسطبانوان و دختران مورد بی توجهی قرار گیرد، به دریج بدحجابی در میان آنان رواج خواهد یافت. در اردیبهشت ماه سال 1371 که در جلسه افتتاحیه نمایشگاه بین المللی کتاب تهران حضور داشتم دو امر صورت پذیرفت که خلاف انتظار ما، به عنوان جمعی که از حوزه علمیه قم برای شرکت در آن جلسه دعوت شده بودیم به حساب می آمد و چندان نیز مورد خوشایند نبود. یکی کف زدن در پایان سخنرانی سخنران جلسه و دیگری حضور جمعی از بانوان به اصطلاح فرهیخته با روسری که تارهایی از موی سرشان بر روی پیشانیشان نمایان بود. از آن جا که مجری برنامه کارگزاران فرهنگی کشور بودند و سخنران نیز روحانی و از مقامات عالی رتبه بود و مجلس نیز مجلس فرهنگی به شمار می رفت، این امور کاملا خلاف انتظار ما بود. همان لحظه در این اندیشه بودم که چنانچه وضع بدین منوال ادامه یابد معلوم نیست وضعیت و کیفیت مجالس و برنامه های فرهنگی ما به کجا بیانجامد. این گذشت تا بعد از شش سال اقامت در خارج کشور هنگامی که در اردیبهشت ماه 1378 مجددا برای سفارش و خرید کتاب به نمایشگاه بین المللی کتاب رفتم وضع نسبتا نامناسب و نابهنجاری را شاهد بودم که به هیچ وجه با نظام فرهنگی، ملی و دینی مملکت اسلامی ما سازگاری نداشت. تعداد فراوان دختران جوان بدحجاب که احیانا به عفت و اصول اخلاقی و فرهنگی نیز پای بند نبودند عرصه نمایشگاه را که شاخص فرهنگ اسلامی ما باید می بود نامطلوب و کریه ساخته بودند. صحنه مزبور، در نظر من، به مراتب نابهنجارتر از صحنه های مشابه در غرب می نمود. این جا صدای گام های تهاجم فرهنگی را به خوبی شنیدم و آثار سهل انگاری در قبال حفظ و حراست از ارزش های فرهنگی را به روشنی مشاهده کردم; تفاوت مکانی که وجود نداشت، تفاوت زمانی نیز یک فاصله 6 یا7 ساله ای بیش نبود، اما پیشرفتگی آسیب فرهنگی به اندازه سالیان دراز حاصل تلاش تهاجم فرهنگی بود.

پایداری بر اصول و معیارهای فرهنگی خود یک اصل است. تحقق عملی هر اصلی پس از تشریع و یا تضمین آن در جامعه تا حدود زیادی به میزان همت و انسجام مردم در پای بندی به آن و پایداری در تحقق بخشیدن به مفاد آن بستگی دارد. بین متغییر اثر بخشی یک اصل تربیتی - فرهنگی و ثبات و پایداری مردم بر آن اصل همیشه همبستگی مثبت است، همچنان که بین نفوذ عوامل و آثار فرهنگ بیگانه و سستی و رخوت یک ملت در حراست و جانبداری از ارزش های والای فرهنگی خودی رابطه و همبستگی مثبت وجود دارد.

از منظر روان شناسی تربیتی، اعتقاد و پای بندی افراد انسانی به اصل یا اصولی که برای آنان حیاتی است، ضامن مؤثری برای ثبات و نهادینه شدن ارزش های اصیل فرهنگی، اخلاقی، دینی و یا ملی خواهد بود. حیات و مرگ انسان ها و جوامع، به حیات و مرگ این اصول وابسته است. در یک مثال، شدت علاقه و محبت به وطن حتی به عنوان یک عامل مؤثر می تواند انسان را بر وفاداری نسبت به اصول وطن داری ثابت قدم بدارد. یک راننده کانادایی پشت ماشین خود جملاتی را نوشته بود که بسیار جلب توجه می نمود. او شدت علاقه و وفاداریش به وطن را در ضمن عباراتی به این مضمون بیان داشته بود: خودش، همسرش، فرزندان و همه هستی و داراییش آری، وطنش هرگز. never) (Everything yes, my country (47) یعنی در ارتباط با هر چیزی ممکن است گذشت باشد، اما در مورد وطن هرگز. حس وطن دوستی وفداکاری نسبت به وطن برای چنین شخصی یک اصل پایدار به شمار می رود که طرز تفکر و رفتار او را شکل می بخشد. اعتقاد راسخ به حراست از کیان وطن چنین انگیزه ای قوی را در جان آدمی ایجاد کرده است که حاضر است همه وجودش، همه داراییش نابود گردد، اما کشورش باقی بماند. اعتقاد راسخ یک ملت یایک شخص به یک ارزش و یا آرمان فرهنگی، آن ارزش و آرمان را در نظر آن ملت یا شخص اصل خدشه ناپذیری می گرداند. اکثر فداکاری ها و جان فشانی های جوامع در طول تاریخ در راه ثبات و جاودانگی اصولی بوده است که در نظر افراد آن جوامع اهمیت حیاتی داشته است.

برعکس، تساهل در اصول و مبانی و ارزش ها، عامل سقوط آن ارزش ها در منظرافراد بوده است. به همان اندازه که اعتقاد و التزام راسخ عملی به اصول و مبانی ارزشی عامل ثبات ارزش ها به حساب می آید، تغافل نسبت به آن اصول و تساهل بر آن هابه نابودی وحداقل کم رنگ شدن ارزش ها می انجامد.

در مفهوم شناسی تساهل باید گفت که این مفهوم از باب تفاعل و به معنی متظاهر بودن به چیزی است که واقعیت ندارد. به عنوان مثال، تجاهل یعنی خود را به جهالت و ندانستن زدن در حالی که جهلی در کار نیست، و تغافل یعنی شخص خود را نسبت به امری غافل بنمایاند در حالی که واقعا غافل نیست. شبیه به آن تساهل می باشد به مفهوم سهل انگار بودن در مورد واقعیتی که بر اساس باورداشت های اصولی شخص معتقد، اما متساهل، جای سهل انگاری نباید باشد. در حقیقت فرد مدعی ایمان اما متساهل، دو شخص را فریب می دهد: یکی خودش را و دوم فردی را که در مقابلش در مغایرت با اصول و ضوابط ایمانی اعتقادی و یا فرهنگی - اجتماعی و یا ملی - سیاسی او سخن گفته، یا به اظهار نظری پرداخته و یا دست به اقدام عملی زده است. او خود را فریب داده است، چون اصول اعتقادی خود را نادیده و کم اهمیت پنداشته است وگرنه نمی بایست در مقابل خدشه دار شدن و شکسته شدن حریم آن اصول کوتاه بیاید. او دیگری را فریب داده است، چون در مقابل سخنی که بر خلاف موازین ایمانی او از غیر سرزده است و یا در برابر رفتاری که در مغایرت با موازین ایمانی و اعتقادی او مرتکب گردیده است، به تساهل و تسامح تظاهر کرده است. خود را به ظاهر سهل انگار و حلیم نشان داده است تا موجبات و اسباب خوشایندی غیر را فراهم آورد وگرنه واقعا به اقتضای باورداشت های خود نباید از خویش سهل انگاری نشان دهد. خلاصه این که، اظهار تساهل از جانب شخص مدعی تعهد و ایمان با اصول ایمانی آن شخص در مغایرت خواهد بود، خواه او به ظاهر سهل انگار باشد و خواه در واقع این چنین باشد. این در صورتی است که تساهل به هر یک از دو صورت مفروض به مفهوم سهل انگاری کردن و کوتاه آمدن در برابر بی حرمتی به ارزش های والا و متعالی باشد. بر اساس این مفهوم، سهل انگار واقعی کسی است که در ایمان و تعهد و التزام خود به لوازم آن متزلزل باشد.

واژه تساهل بر اساس معادل انگیسی خود در فرهنگ واژگان غرب (48) در مفهوم نخست به معنای این است که به دیگران اجازه دهی به اظهارنظر و ابراز عقاید بپردازند و یا در شیوه خاصی رفتار کنند، هر چند عقاید و رفتارشان مخالف و مغایر جهان بینی و ایدئولوژی تو باشد. تحمل دیدگاه و رفتار دیگران در همین مفهوم می گنجد. چنین مفهومی را به صورت مطلق خود، در قالب طرز تفکر و رفتار غربی ها نمی توان یافت. در جوامع غربی، آن جا که اصول و موازین و معیارهای سیاسی، فرهنگی و یا دینی حکومت های غربی و یا مکاتب دینی و غیر دینی غرب، از جانب گروه یا گروه های خاصی زیر سؤال رود ویا خدشه دار گردد، هرگونه تساهل و یا تحملی مفهوم خود را از دست می دهد. این روند جاری در غرب است که در مورد قوانین حقوقی و فرهنگی و سیاسی و احیانا دینی نیز جریان دارد. حتی اگر تساهل برگردان tolerance باشد به مقتضای یک چنین معادل سازی تساهل و یا تحمل به مفهوم وسیع کلمه امری ارزشمند و مطلوب نخواهد بود. تا آن جا که اصول دینی، فرهنگی، سیاسی و ملی ما در اثر انتشار یک طرز تفکر و یا رفتاری، که در مغایرت با آن ها می باشد، خدشه دار و متزلزل نگردد، چه بسا بتوان نسبت به بروز چنین نگرش و یا رفتاری تساهل به خرج داد و ظهور آن را تحمل کرد. برعکس، چنانچه آن نگرش و یا رفتار موجب خدشه دار شدن و یا تزلزل اصول یاد شده باشد و یا حتی اگر مقدمه چنین مخاطره ای باشد، به مقتضای تعهد و التزام به آن اصول نمی بایست ظهور و بروز نگرش و رفتار مغایر را تحمل کرد و یا نسبت به گسترش آن تساهل ورزید، در غیراین صورت، با عکس العمل خود ثبات آن اصول و لزوم وفاداری نسبت به آن ها را زیر سؤال برده ایم.

آسیب رسانی فرهنگی در سایه نظریه فرهنگ جهانی (49)

این سؤال که آیا ممکن است به یک فرهنگ جهانی دست یافت، حائز اهمیت است. شاید بتوان گفت که تحقق فرهنگ واحد جهانی، فرع تحقق دین متعالی و واحد جهانی است، به ویژه اگر خاستگاه اصلی فرهنگ را دین بدانیم. در این جا، بحث در مورد امکان و یا عدم امکان تحقق فرهنگ جهانی نیست، بلکه درصدد اشاره به ترفندهای استکبار جهانی، در راستای مقابله با فرهنگ اصیل اسلامی و قرآنی مسلمانان هستیم. امروزه از دیرباز در محافل فرهنگی امریکا به شیوه های گوناگون سخن از فرهنگ جهانی و یا جهانی سازی فرهنگی (50) به میان می آید. چنین طرز تفکری در واقع چیزی جز روی دیگر سکه فرهنگ آمریکایی سازی (51) و یا آمریکایی سازی فرهنگ (52) نیست. فرهنگ آمریکایی سازی تعبیر و تفسیر دیگری است از فرهنگ مصرف عمومی، آن هم مصرف تولیدات غربی و به ویژه آمریکایی، به عنوان مهم ترین پشتوانه فرهنگی نظام سرمایه داری غرب که به تدریج و سرانجام سلطه سیاسی، اقتصادی، و فرهنگی غرب را به دنبال دارد. در این جا توجه به دو نکته حائز اهمیت است:

یکی این که مصرف عمومی، اگر به صورت فرهنگ درآمد، مفهومی فراتر و وسیع تر از مصرف تولیدات پوشاکی، صنعتی و غذایی دارد. مصرف عمومی در این صورت، بر حسب گوناگونی تولیدات غربی شامل مصرف کدها، علامت ها، اصطلاحات و کنش ها و رفتارهای متناسب با فرهنگ غربی نیز می باشد.

نکته دوم این است که غرب همواره با عنایت ویژه ای که نسبت به گسترش و رشد فرهنگ مصرف عمومی خود دارد، همواره در صدد غنابخشیدن به سبک های گفتاری و رفتاری غربی است، (53) تا به تدریج هر چه فزاینده تر فرهنگ غربی را در سطح جوامع انسانی،به ویژه جوامع اسلامی رواج دهد. متاسفانه آن چنان جامعه اسلامی ما از کدسازی فرهنگی غرب تاثیر پذیرفته است که استفاده از کدها، روز به روز مظاهر خود را در زوایای زندگی ما به نمایش می گذارد. راه مقابله با کدهای غربی همیشه و در همه شرایط یکسان نیست. در پاره ای از موارد از کدها و تولیدات حامل کدهای غربی می توان استفاده کرد مشروط بر اینکه قبلا به صورتی کاملا هنرمندانه بار منفی و اثر ویرانگر فرهنگی آن ها را خنثی کرده باشیم، و یا مراعات جانب ایمن سازی فرهنگی در برخورد با آماج بلایای فرهنگی غرب شده باشد. اما چنانکه می دانیم، تخلیه بار فرهنگی غرب از تولیدات و کدهای غربی کاری بس ظریف و دشوار است.

روزی به حرم مطهر حضرت معصومه علیهاالسلام مشرف شدم. پس از زیارت تنها دریک تجربه شخصی مشاهده کردم در ظرف کم تر از پنج دقیقه بیست و پنج نفر زائر، که معمولا از طبقه نوجوانان و جوانان بودند، بلوزها و یا پیراهن هایی به تن داشتند که بر سینه یا پشت آن ها کدهایی به زبان انگلیسی نصب شده بود. در این میان، به جز معدودی از پوشاک ها، که تولید خارج بود، اکثر آن ها از تولیدات داخلی بود. این امر میزان آسیب پذیری ساختار فرهنگی جامعه اسلامی ما را نشان می دهد و مایه های امید را در اندیشه کارگزاران فرهنگی غرب زنده می کند.

در جایی خواندم یکی از کارشناسان امور فرهنگی غرب، سه یا چهار سال قبل، زمانی در ایام محرم به قصد دیدن دوستی در ایران به کشور ما سفر کرده بود. او نسبت به تماشای صحنه عزاداری مردم علاقه نشان داده بود. دوستش او را به محلی برده بود که عزاداران حسینی علیه السلام همه با لباس سیاه مشغول عزاداری بودند. شخص مزبور در یادداشت های سفر خود به ایران نوشته بود که عزاداری واقعا جلب نظر می کرد، اما ناگهان آنچه بیش از هر چیزی توجه مرا به خودش (54) CHICAGO بود که بر سینه یکی از آن بلوزهای سیاه که بر تن یکی از عزادارن بود درشت نصب شده بود. نکته ای که این کارشناس غربی از دیدن این پدیده فرهنگی می آموزد و به محافل سیاسی و فرهنگی غرب می آموزاند این است که در ایران حتی در عمق مقدس ترین سنت های دینی جایی برای نفوذ و صدورفرهنگ غرب می توان پیداکرد!

ادامه دارد.

پی نوشت ها

1- جولیوس گولد و ویلیام ال. کولب، فرهنگ علوم اجتماعی، زیر نظر مترجمان، ویرایش محمدجواد زاهدی مازندرانی (تهران: انتشارات مازیار،1376) صص 632 - 630 / علی اکبر دهخدا، لغت نامه دهخدا (تهران: دانشگاه تهران، 1372)، ج 1، ص 1511

2- حاشیه سازی به مفهوم سلب قدرت کردن از دین و بی اهمیت جلوه دادن آن در زندگی انسان است. religion marginalization of

3- Laic System

4و5- روزنامه کیهان، شنبه 30 مرداد 1378، ص 15

6- علامه طباطبایی، المیزان، ج 12، ص 368، ذیل آیه 120 سوره نحل

7- از بیانات امام در جمع روحانیون تهران به مناسبت شهادت آیة الله بهشتی و یارانش، صحیفه نور (تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ دوم،1373)، ج 8، ص 533

8- اصطلاح اجتماعی سازی به فرایندی اطلاق می گردد که به کمک آن مردم و به خصوص کودکان یاد می گیرند تا چگونه بر اساس شیوه های مورد پسند و پذیرش فرهنگ یا جامعه رفتار کنند.

9- اشاره ای است به برخی از عمده ترین رویکردهایی که در غرب نسبت به دین شناسی و مطالعات دین شناسانه و فرهنگی رواج داشته است. از آن میان می توان به موارد زیر اشاره کرد:

- مطالعه مردم شناسانه دین anthropological Study of religion / جامعه شناسی دین sociology of religion / تاریخ دین history of religion / روان شناسی دین Psychology of religion / فلسفه دین Philosophy of religion

10- naturalist thinker

11- William james (1842 - 1910)

12- The Varieties of ReligiousExperience

13- Rudolf otto (1869- 1937)

14- The Idea of the Holy

15- Abraham Maslow (908 - 1970)

16- Religious, Values, andPeak -Experiences

17- به منظور مطالعه ای اجمالی پیرامون آراء سه متفکر مزبور به مقاله نویسنده پیرامون مفهوم دین و تجربه دینی مراجعه شود:

Seyed Ahmad Rahnamaei, TheConcept of Religion and ReligiousExperience: Spiritual

Growth and Self -Realization, march 1997.

18- Personality Structure

19- Functions of religion

20- inter - relatedness

21- Phenomenological structure ofreligion

22- برای مطالعه بیش تر مراجعه شود به: Rahnamaei, The Concept of Religionand Religious Experience, pp . 3- 4

23- Machiavelli

24- Spinoza

25- Montesquieu

26- Rousseau

27- Comte

28- religious Commitment

29- Robert N. Bellah, "Religion:TheSociology of Religion, TheInternational

Encyclopedia ofEducation (Germany:University ofHamburg,1994),Vol .9,P.412.

30- Max Weber

. 31- The influence of the Protestantethic of the vise of modern Society

32- Ibid.

33- Dr. David C. Smith

34- مراجعه شود به:

S.Ahmad Rahnamaei, QuranicTranscendental Values:Major Values:Living Perfect

Islamic Way, McGillUniversity Culture and Values inEducation, December 1998.

35- Cultures and Values

36- Mcgill University

37- Scriptures

38- Pathological Point of View

39- یادداشت نگارنده مقاله، رادیو C.B.C. کانادا، یکی از روزهای نوامبر 1998، پیرامون نقش و تاثیر گرایش به معنویت.

40- Policy SteP by Step

41-42- استاد محمدتقی مصباح یزدی، تهاجم فرهنگی (مجموعه سخنرانی ها، نگارش عبدالجواد ابراهیمی) (قم: دفتر انتشارات اسلامی،1376)، ص 26

43- همان، صص 26 و27

44- مراجعه شود به همان، ص 27

45- بقره، آیات 148 و 208; انعام، آیه 142; نور، آیه 21

46- انعام، آیات 112 و 121

47- به نقل از دکتر حسینی سرپرست دانشجویان بورسیه اعزامی ازجمهوری اسلامی ایران به کانادا، در جمع دانشجویان ایرانی در مونترال،1997.

48- "tolerance" John Sinclair (editor inchief), Collins Cobuild EnglishLanguage

Dictionary (USA:TheUniversity of Birmingham, 1994), P.1541, S. V. tolerance.

49- The idea of global Culture

50- Cultural globalization

51- the Culture of Americanization

52- Americanization of Culture

مراجعه شود به : 35

Mike Feathestone, Nationalism,Globalization and Modernity(London-Newbury Park-New

Delhi, SaPublication, 1993),PP.1-2.

54- نام یکی از شهرهای آمریکا

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر