Normal
0
false
false
false
EN-US
X-NONE
AR-SA
MicrosoftInternetExplorer4
اشاره
نهضت عاشورا اگر چه یک حادثه به ظاهر کوچک است که در یک مقطع خاص از
زمان و مکان اتفاق افتاد و جمعی با کم ترین عده و عده به مصاف خیل عظیم دشمن با
پیش رفته ترین تجهیزات نظامی و تبلیغی رفتند و در این نبرد نابرابر شکست خوردند و
اهل و عیالشان تن به اسارت دادند. اما به واقع، هر قدر پیش تر رویم ابعاد گوناگون
این قیام عظیم بیش تر رخ می نماید، چنان که می بینیم این واقعه اثری دگرگونه از
خود بر جای نهاده است: لشکر به ظاهر پیروز خصم به واقع شکست خورد و جمع اندک
منهزم، فاتح واقعی این میدان گشته اند. ما کوشیده ایم در محضر استادان ارجمند حجج
اسلام و المسلمین دکتر محمود تقی زاده داوری و محسن غرویان و دکتر محمد لگنهاوسن
به برخی از ابعاد این نهضت باشکوه بپردازیم و در محضر شما آن ها را به
بحث بنشینیم. ماحصل این گفتار پیشکش اهل معرفت.
معرفت: وجه جاودانگی نهضت حسینی چیست؟ چرا این حادثه با وجود شکست
ظاهری، در طول تاریخ اثری معکوس از خود بر جای گذاشته است؟
دکتر تقی زاده: علت این که اندیشه ای جاودانه می شود یا ایده ای در طول
تاریخ تداوم و استمرار پیدا می کند این است که به آرمان و ایده آل یک قوم و ملت
تبدیل می شود. حال اگر چیزی به صورت آرمان یک قوم و ملتی درآید و سپس فراتر از آن،
به یک آرمان بشری تبدیل شود، مادامی که آن قوم حیات دارد و مادامی که بشریت زندگی
می کند، آن آرمان و اندیشه باقی خواهد ماند. در قیام عاشورا نیز حوادثی اتفاق
افتاد که سرنوشت پیروان و علاقمندان به خاندان پیامبر را رقم زد. و در طول تاریخ،
به آرمان آن ها تبدیل شد; آن ها همواره با تذکر و یادآوری آن حوادث، زندگی
کرده اند، عواطف خود تهییج نموده اند، ذخیره های مالی و غیرمالی زندگی خود را برای
تداوم یادآوری آن خرج کرده اند، تا این که، حوادث مزبور، به همه چیزشان تبدیل شده است.
در واقع، رمز و سر دوام و بقای تاریخی پیروان خاندان پیامبر که شیعه نامیده می شوند،
در نهضت و قیام سیدالشهداء نهفته است. این نهضت، به تدریج هویت تاریخی شیعه را شکل
داده و به صورت مذهب غالب ایرانیان درآمده و سرزمین آنان را به استقلال رسانده است.
از آنجایی که در این قیام، آرمان های بشری وجود داشت، در هر فرهنگی که
آموزه های عاشورا وارد شد، احساسات مردم آن را تهییج نمود، روشنفکران را تسخیر کرد
و هم دلی و هم دردی دیگران را برانگیخت; زیرا این قیام جنبه های انسانی دارد. به
همین دلیل باقی مانده است بنابراین، رمز جاودانگی نهضت امام حسین علیه السلام این
است که از یک حادثه فرقه ای و قومی و تاریخی فراتر رفته و به یک تراژدی انسانی با
آرمان های روحانی و معنوی تبدیل شده و به همین روی، جاودان مانده است. همان گونه
که بسیاری از ارزش های انسانی تا وقتی که انسان باقی است باقی می ماند، این حادثه
و تعلیمات و آموزه های آن نیز جاودانه خواهد ماند.
معرفت: به طور خلاصه، اهداف اصلی حضرت سیدالشهداءعلیه السلام از نهضت
عاشورا چه بود؟
دکتر تقی زاده: اهداف عاشورا در آموزه های عاشورا و در اسنادی که از
عاشورا باقی مانده کاملا روشن است. متونی وجود دارد که حضرت سیدالشهداءعلیه السلام
بر طبق آن ها، اهداف خود را روشن کرده اند; خرافاتی در جامعه شیوع پیدا کرده بوده
که قصد امحای آن ها را داشته و اصلاحاتی را مد نظر داشته است که می توان از آن به
«امر به معروف و نهی از منکر» یا به اصطلاح سیاسی از آن به «اصلاحات
اجتماعی » تعبیر کرد. می توان گفت: حقوق انسانی در جامعه عصر آن حضرت و رژیم سیاسی
دوران ایشان مورد غفلت و انکار قرار گرفته بود، احکام اسلامی در روابط اجتماعی
مورد توجه قرار نمی گرفت و حکومت به صورت وراثتی در دست یک طبقه اشراف قرار گرفته
بود، در توزیع بیت المال نیز قرابت های قومی و خانوادگی به جای لیاقت و شایستگی
قرار داشت. از لحاظ سیاسی هم حکومت مبتنی بر دفاع از حقوق افراد نبود بلکه حقوق
عمومی را انکار می کرد. ارزش حاکمی که در جامعه رواج داشت، تملق گویی و چاپلوسی
بود. از این رو، حضرت سیدالشهداءعلیه السلام برای امر به معروف و نهی از منکر و
اصلاحات اجتماعی دست به قیام زدند.
معرفت: در منابع دینی ما برای امر به معروف و نهی از منکر شروطی را
برشمرده اند که از جمله آن ها احتمال تاثیر است. با توجه به این که یکی از
اهداف اصلی حضرت سیدالشهداءعلیه السلام امر به معروف و نهی از منکر بود و بر سر
همین کار، جان خود و اطرافیان خود را نیز فدا کرد، چگونه می توان قیام آن حضرت و
این هدف ایشان را توجیه کرد؟
دکتر تقی زاده: حضرت سیدالشهداءعلیه السلام قیام مسلحانه نکردند،
دیگران ایشان را به شهادت رساندند و میان این دو، تفاوت بسیار است. خود آن حضرت
نیز در تعبیراتشان فرموده اند که من شورش نکرده ام و یاغی نیستم. قیام مسلحانه را یک
یاغی و شورشی به پا می کند، ولی حضرت این کار را نکردند، بلکه مناصحه داشتند، برای
امت اسلامی، خیرخواهی داشتند. ایشان شریف ترین فرد باقی مانده از خاندان پیامبرصلی
الله علیه وآله، اولی و احق نسبت به حکومت و دل سوزتر از بقیه نسبت به دین آباء و
اجدادی خود بودند، خاندانشان نیز در جان نثاری برای اسلام از همه پیش قدم تر بودند. بنابراین،
طبیعی بود که حق مناصحت و امر به معروف و نهی از منکر داشته باشند، ولی شمشیر بلند
نکرده و هیچ کس را نکشتند، اما آن ها حضرت سیدالشهداءعلیه السلام و حضور ایشان را
تحمل نمی کردند تا این که ایشان را کشتند. بنابراین، باید فرق واضحی
بگذاریم بین گروهی که خروج می کند و هر چه را سر راهش است برمی دارد و گروهی که
پیام دارد و اهل مناصحه است، اما دیگران آن ها را تحمل نمی کنند و به رویشان شمشیر
می کشند.
معرفت: از جمله ابعاد نهضت عاشورا بعد عرفانی و معنوی آن است. لطفا
تجلی عشق و عرفان را در نهضت حسینی بیان نمایید.
دکتر تقی زاده:می توان گفت که محرم موجب بازیابی هویت دینی ما است;
افراد سعی می کنندهویت دینی خود راباز یابند و یا مجددا آن راتوسعه دهند; علاوه بر
این که باطنشان دینی است، ظاهرشان را هم دین فرابگیرد ونمود اجتماعی پیدا کند.
دکتر لگنهاوسن: وقتی درباره بعد عرفانی نهضتی بحث می کنیم، باید به چند
عنصر توجه داشته باشیم. به عبارت دیگر، اگر در هر نهضتی چند عنصر موجود باشد،
می توان آن را دارای بعد عرفانی دانست: اول ظاهر و باطن; دوم عمق معنویت; و سوم
همان گونه که در نوشته های عرفا آمده تجلی خداوند است. یعنی این که چگونه خداوند
می تواند خود را در چیزی که ظاهرا کسی فکر نمی کند نشان بدهد. همین ابعاد را
می توانیم در نهضت امام حسین علیه السلام بیابیم. وقتی به ظاهر نهضت امام
حسین علیه السلام نگاه می کنیم، می بینیم یک کار سیاسی بود برای اصلاح اجتماع ولی
وقتی به معنویت این نهضت توجه می کنیم، می بینیم درصدد احیای هنجارها و ارزش های
دینی و روحیات اسلامی درجامعه اسلامی و در بین مسلمانان بودند. هدف حضرت صرفا یک
امر به معروف معمولی نبوده، اگرچه در پی امر به معروف و نهی از منکر نیز بوده اند.
بر این اساس، وقتی خوب دقت می کنیم، می بینیم ایشان در پی احیای روح اسلام
بوده اند. در این نهضت همچنین می توانیم بروز محبت خدا را بیابیم. هدایت خدا که در
فرستادن پیامبران علیهم السلام تجلی کرده در اصل، همان محبتی است که خداوند
نسبت به انسان نشان می دهد. خداوند پیامبران علیهم السلام را فرستاد تا انسان را هدایت
کنند، به امام حسین علیه السلام هم ماموریت داد تا به عنوان یک واسطه در غیاب
پیامبران علیهم السلام و ائمه اطهارعلیهم السلام برای هدایت الهی عمل کند; یعنی
محبت خدا در نهضت امام حسین علیه السلام تجلی کرده است. در خود امام
حسین علیه السلام هم می بینیم که عشق به خدا به عنوان یک انگیزه عمل وجود داشت.
چرا امام حسین علیه السلام حاضر بود برای امر به معروف و نهی از منکر و برای احیای
ارزش های اسلامی در جامعه اسلامی همه چیز خود را فدا کند; خانواده اش از بین برود
و صمیمی ترین دوستانش فدا شوند؟ تمام این ها به دلیل محبت خداوند و ابراز عشقی بود
که به او داشت. عشقی که امام علیه السلام به خدا داشت، در محبت نسبت به مسلمانان و
دیگر انسان ها تجلی پیدا می کند. مسلمانان وقتی شکایت می کنند که ما نمی توانیم
ظلم بنی امیه را تحمل کنیم، ایشان حرکت می کنند و وظیفه خود می دانند که به آن ها
کمک کنند و جامعه را اصلاح نمایند و لذا چنین نهضتی جاودانه را در تاریخ رقم
می زنند.
واژه عربی «شهادت » نیز که درباره ایشان به کار می رود و آن را به
معنای گواهی دادن نیز به کار برده اند، همین موضوع را تایید می کند. جالب است که
در دین مسیح نیز کلمه
(martyrdom) مثل دین اسلام دارای چنین
کاربردی است: امضا کردن با خون به جای استفاده از قلم و مرکب. وقتی کسی به چیزی
شهادت می دهد، می خواهد که مخاطب به طور غیر مستقیم به حقیقت آن چیز متوجه شود;
یعنی امضای حقیقت چیزی. و تمام تلاش عارف در سیر و سلوک عرفانی خود این است که خدا
را مشاهده کند; او سعی می کند خودش را محو کند تا نور خدا متجلی شود و خودش مظهر
تجلی خدا گردد. نزد عرفا مشهور است که آن ها احوال و مقام هایی دارند تا به این
مرحله می رسند، ولی امام حسین علیه السلام بسیار عینی تر این کار را انجام داد و
این مراحل را به سرعت پیمود; با خون خود طومار محبت خدا را امضا کرد.
حجة الاسلام غرویان: اساس عشق و عرفان نوعی عاطفه است; یعنی عنصر اصلی
در عشق و عرفان، عواطف است. امام حسین علیه السلام با نهضت خود در حقیقت، شدیدترین
عواطف بشری را فانی در عاطفه و محبت الهی کردند. عارف کسی است که به مقام فنا
می رسد و حیات طبیعی، طبیعت و زندگی مادی را با همه لوازم اش در علقه بالاتر و
عشقی متعالی تر فانی می کند. در نهضت امام حسین علیه السلام، می بینیم نمونه ها و
الگوهای کامل عواطف طبیعی و مادی حضور داشتند: علاقه به خواهر، به بردار، به
فرزند، که این ها هر کدام از شدیدترین و عمیق ترین علاقه ها و عواطف است. همه
این عواطف و نمونه های عشق زمینی و دنیوی و عواطف مادی در آن جا حضور داشتند، اما
امام حسین علیه السلام با نهضت و حرکت خود، همه این عواطف را یکجا در عشق الهی و
محبت به حق محض فانی کردند و به همین دلیل است که بعد عرفانی نهضت امام
حسین علیه السلام بسیار بالاست. هر ایثارگر به طور معمول، ممکن است فقط یکی از این
عواطف را فانی کند، اما امام حسین علیه السلام در نهضت عاشورا، در یک نیم روز،
بسیاری از این عواطف و محبت ها و عشق های زمینی را در راه عشق الهی فانی کردند. و
به نظر می رسد که یکی از وجوه جاودانگی نهضت امام حسین علیه السلام در همین است.
حق، جاودانگی اش ذاتی است. اما اگر چیز دیگری جاودانه شود، به اعتبار
تعلق اش به حق و ارتباط اش با اوست; «کل ما بالعرض ینتهی الی ما بالذات.» هر چیزی
که در طول تاریخ جاودانه می شود، اگر حق محض باشد، بالذات جاودانه است، اما اگر حق
محض نباشد، به میزان برخورداری اش از حقیقت جاودانه می شود. به عنوان مثال، در
ریاضیات حقایقی داریم که جاودانه است; مانند روابط اعداد که مثلا می گوییم: 4 2×2
این حق است. خاصیت ذاتی حق این است که جاودانه باشد و فرازمانی و فرامکانی و
فراشخصی است. حقایق و حوادث تاریخ هم به میزان برخورداری اش از حق ناب و محض
جاودانه می شود. نهضت ها و حوادث متعددی در طول تاریخ رخ داده و قیام ها و
انقلاب های فراوانی بوده، اما چرا در بین همه این قیام ها و نهضت ها، نهضت امام
حسین علیه السلام جاودانه شده است؟ به همین دلیل است که در این نهضت، حق محض خودش
را نشان داد. همان گونه که اشاره کردند، همین بعد عرفانی نهضت امام
حسین علیه السلام آن را جاودانه کرده; چون نهایت عرفان رسیدن به خداست.
ملاصدرارحمه الله می گوید: «حق » و تعبیر «حقیقت » را اولا و بالذات باید درباره خداوند
به کاربرد، او احق الحقایق است. عشق و عاطفه و محبت هم هر قدر رنگ الهی پیدا کند،
حقیقت بیش تر در آن تجلی می کند. نهضت امام حسین علیه السلام هم چون نهضتی بود که
عشق الهی و محبت نسبت به حق محض در او به تمامه خود را نشان داد، جاودانه شد.
بنابراین، رمز جاودانگی نهضت امام حسین علیه السلام تجلی و تبلور حق محض در آن است.
معرفت: از بعد عقلانی چگونه می توانیم نهضت عاشورا را بررسی کنیم؟
دکتر لگنهاوسن: عقل کارکرد خاصی دارد. در همه فهم های انسان و همه
کارهایی که انجام می دهد، در جایی که موضوعات مربوط به ایمان، عشق و فداکاری است
زیاد شنیده ایم که می گویند: این جا دیگر عقل جایی ندارد، عاشق مجنون است، مؤمن
تعصب دارد و... . ولی به نظر می رسد، این دیدگاه بسیار سطحی است. با وجود این،
متاسفانه گسترش زیادی هم پیدا کرده است. این گونه نتیجه گیری ها دلیل این است که
از آن سوء استفاده کنند; نوعی که هم عقل و هم دین آن را محکوم می کند. اگر ملاحظه
کنیم نهضت عاشورا از لحاظ پیش فرض های معمولی دنیوی با ملاک ارضای امیال دنیوی
کاری نامعقول است. حضرت امام حسین علیه السلام می دانست که هیچ شانسی برای زنده
ماندن ندارد، می داند که آن ها می خواهند او را شهید کنند. کارهای ایشان کارهای
شخص دیوانه یا کسی که توان خود را از دست داده باشد هم نبود، بلکه حتی انتخاب و
تصمیم ایشان کاملا عاقلانه بود. اگر به موقعیت سختی که امام علیه السلام در آن بود
توجه کنیم، متوجه می شویم که چقدر انحراف در جامعه اسلامی زیاد بود وقتی ما به
اهداف بسیار بالایی که ایشان داشت نظر کنیم، می بینیم برای رسیدن به آن اهداف در
آن موقعیت، هیچ عاقلی نمی توانست راه دیگری را انتخاب کند. با توجه به آن اهداف و
موقعیت، امام حسین علیه السلام هم نمی توانست از آن صرف نظر کند; به دلیل عشق و
تقوایی که ایشان داشت. همان عشق و تقوا بود که به عقل ایشان جهت می داد. به عبارت
دیگر، عاشورا نتیجه عقلانیت امام حسین علیه السلام است، همان گونه که نتیجه عشق
ایشان است. می توان گفت عاشورا نتیجه عقل است که در قالب عشق تبلور یافت.
حجة الاسلام غرویان: عشق مقوله ای است که با دل انسان ارتباط دارد. اما
فکر و اندیشه، که گاهی آن ها را در کلمه «عقل » جمع می کنیم، با قوه
عاقله و ذهن انسان سر و کار دارد. بر همین اساس حکمت را به دو بخش حکمت نظری و
حکمت عملی تقسیم می کنند. این مقوله در تاریخ حکمت و عرفان و ادبیات عرفانی ما
سابقه بسیاری دارد و بحث های فراوانی هم در این زمینه انجام گرفته است; چنان که در
این دیدگاه، انسان یک موجود دو ساحتی و دو بعدی است: یک بعد دل دارد که پایگاه
معنویات و علایق و عشق هاست. و یک بعد تفکر و اندیشه و محاسبه گری که پایگاهش عقل
و ذهن است.
لازم است توجه کنیم که اصلا امکان ندارد حقیقتا بین دل و عقل انسان
تباینی وجود داشته باشد; زیرا در یک دستگاه وجودی همانند انسان نمی توان تصور کرد
که خداوند - مثلا - دل را طوری بیافریند که ضد عقل باشد و یا عقل را به گونه ای که
ضد دل و قلب باشد. این ها دو ابزار و دو پایگاه و دو بعد وجودی انسان است که هر
کدام مکمل یکدیگر است.
بنابراین، تضاد بین عقل و عشق وجهی ندارد. اما می توان
گفت عشق مقوله ای است که به تعبیر بعضی از حکما، «طور وراء طور العقل »; یعنی
مقوله ای است فراتر از عقل، نه مضاد با عقل. گاهی عقل توان خودش را به کار گرفته
است، ولی نمی تواند به حدی برسد که عشق و علاقه و محبت اقتضا می کند، اما ضد آن هم
نیست. همان گونه که اشاره کردند، اگر گفتیم نهضت امام حسین علیه السلام تجلی عشق
است به معنای آن نیست که غیر معقول است. هرگز چنین نیست که کار امام
حسین علیه السلام غیر معقول یا ضد عقل باشد، بلکه کار ایشان و نهضت ایشان تجلی عشق
و فراتر از حد عقل است.
تقابلی بین این دو مساله قرار نمی دهیم. به نظر می رسد،
مقوله عشق این چنین است و می تواند فراتر از حد عقل باشد، اما هماهنگ با عقل هم
باشد; یعنی مورد تایید عقل هم باشد و نهضت امام حسین علیه السلام چنین چیزی بود.
پس عقل نمی تواند کار امام حسین علیه السلام را رد کند. اگر امام حسین علیه السلام
به عنوان یک فیلسوف مورد سؤال قرار بگیرد، می تواند از کار خودش دفاع عقلانی هم
ارائه دهد.
دکتر لگنهاوسن: لازم است وقتی درمراسم ها شهادت امام حسین علیه السلام
را متذکر می شویم،تصمیم بگیریم انجمنی هم درست کنیم - مثلا - برای جلوگیری از رشوه
گرفتن یاانجام کارهای خیر تا عملابرسیم به نقطه ای که جامعه را اصلاح کنیم و با
تشکیل انجمن حسینی، اهداف و قیام امام حسین علیه السلام را در طول سال و نه فقط در
ایام محرم زنده نگهداریم.
معرفت: هر حادثه ای در مقطع خاصی از زمان و مکان اتفاق می افتد و آثار
و پیامدهایی از خود بر جای می گذارد. از جمله آثار و پیامدهای نهضت عاشورا آثار و
پیامدهای اجتماعی است که در هر عصری از خود بر جای می گذارد. لطفا آثار و پیامدهای
نهضت عاشورا را در جامعه ما توضیح دهید.
دکتر تقی زاده: شعایر و مناسکی که در ایام محرم به کار می رود، بخشی از
مجموعه آداب و رسومی است که در کل جامعه دینی همراه با مراسم اعیاد و سوگواری ها
به کار می رود و کارکرد آن بخشی از کارکرد کل آداب و مناسک و شعایر دینی است. آداب
و رسوم مربوط به ایام محرم، به خصوص تاسوعا و عاشورا، دارای ابعاد گوناگونی است و
ساخت های متعددی دارد: در زمینه کارکردهای دینی - به معنای خاص آن، یعنی مجموعه
امور تعبدی که اگر شارع آن ها را نمی آورد عقل انسان آن را درک نمی کرد، و نه دین
به معنای عام، که اقتصاد و سیاست را شامل شود و نقش شارع در آن ها نقش هدایت گر
است - ممارست های دینی در این ایام از قبیل نمازخوانی، حضور در جماعت ها، وضوداری،
ریش گذاری، رسیدگی به پوشش ها (آستین بلند)، کثرت یادآوری نام خدا، توسل به ارواح
اولیای دین، اندیشه هایی نظیر قرب به خدا، تحصیل رضا و طلب حلال و رعایت مسائل
مربوط به محرم و نامحرم، که در دین مطرح است، در این ایام به طور محسوسی برجسته
می شود. تجارب روزمره ما نشان می دهد که در این ایام، مردم اصرار دارند نماز
صبح شان قضا نشود، آب که می خورند تعمد دارند نام حضرت سیدالشهداءعلیه السلام را
به زبان بیاورند. بنابراین، به یک تعبیر، می توان گفت که محرم موجب بازیابی هویت
دینی ما است; افراد سعی می کنند هویت دینی خود را باز یابند و یا مجددا آن را
توسعه دهند; علاوه بر این که باطنشان دینی است، ظاهرشان را هم دین فرابگیرد و نمود
اجتماعی پیدا کند.
از نظر اخلاقی، محرم و تاسوعا و عاشورا کارکرد بسیار خوبی دارد; کارکرد
محسوس رشد جنبه های عاطفی افراد جامعه و انگیزه های دگرخواهانه. برای مثال، نوع
رفتار ما در مجالس، حالت رسمی خشک، سرد و البته احترام آمیز دارد. ولی در مجالس
حضرت سیدالشهداء، مجالس سینه زنی، و نوحه خوانی امام حسین علیه السلام می بینید که
رفتارها صمیمی و غیر رسمی می شود، در غذا، در چای، در آب، مردم نوعا همدیگر را
مقدم می دارند و انگیزه های غیرخواهانه و فراموش کردن خود و خودیت، نمود پیدا
می کند. در نتیجه این نوع رفتارها، جنبه های عاطفی افراد شرکت کننده در آن مراسم تقویت
می شود و هم سازی عمومی و انسجام و یکپارچگی بیش تری پدید می آید. این گونه
کارکردهای اخلاقی برای دوام و بقاء حیات اجتماعی فوق العاده مهم اند. اما کارکرد
اجتماعی و جامعه شناختی محرم و صفر آن است که افراد را به شیوه خاصی جامعه پذیر
می کند، آموزش های غیررسمی به فرزندان ما می دهد، بچه ها از شب اول محرم، لباس
مشکی می پوشند و به سینه زنی می روند، شعار می دهند، علم بر می دارند، در دسته جات
شرکت می کنند و بدین ترتیب نسل جدید، اجتماعی و جامعه پذیر می شود. علاوه بر این،
محرم زمینه توبه بعضی از افراد را فراهم می کند، برخی از افراد ناسازگار را سازگار
می کند، بعضی از افراد نابهنجار را بهنجار می کند و بعضی از افراد بزهکار و منحرف
را اصلاح می کند، بعضی ها در عزای سیدالشهداءعلیه السلام، قسم می خورند و توبه
می کنند و می بینیم که مجرم، فاسق و فاسد تغییر ظاهر می دهند. بنابراین از نظر
اجتماعی، این ایام و این مراسم، موجب جامعه پذیر شدن افراد می شود، انسان ها
الگوها و هنجارهای جامعه دینی را فرا می گیرند و روزانه و شبانه ممارست می کنند.
از نظر حقوقی، نرخ آسیب های اجتماعی به طور معمول در این ایام کاهش می یابد. آن
مقداری که اطلاعات و ارقام به ما می گوید، مثلا، آمار طلاق در این ایام به طور
محسوسی فروکش می کند، آمار جرم و جنایت و دزدی و بزهکاری در سطح جامعه تقلیل پیدا
می کند.
از نظر فرهنگی نیز، چیز محسوسی که در بدو امر می توان دید این است که
با آمدن ماه محرم، بلافاصله نمادها و نشانه ها و علایم حرمت گذاری و
بزرگ داشت شهدای عاشورا بر در و دیوار شهرها و روستاها ظاهر می شود و این، اختصاص
به اماکن دولتی ندارد، بلکه بر در خانه های افراد نیز پرچم عزا نصب می شود و افراد
لباس مشکی می پوشند و همه آنچه که نماد این ماه محسوب می شود و بزرگ داشت و احترام
به واقعه عاشورا می باشد از سر و روی جامعه به چشم می آید; چنان که گویی، این
مصیبت فردی و شخصی افراد جامعه است و به شخص آن ها ربط دارد. همه سعی می کنند با
مال و جان و وقت و حتی با پوشش ظاهری در چنین مراسمی سهیم باشند و بگویند که ما هم
آماده احیای سنت های دینی هستیم.
در این ایام، علاوه بر رسم ها و نمادها، ارزش های سیاسی نظیر
آزادی خواهی و آزاد زیستن نیز تقویت می شود، مثلا، این فرمایش حضرت سیدالشهداءعلیه السلام
که «ان لم یکن لکم دین و کنتم لاتخافون المعاد فکونوا احرارا فی دنیاکم » دایم به ذاکره
جامعه می آید، از ناخودآگاه افراد جامعه به اذهان آن ها آورده می شود و تاکید
می گردد. امامت خواهی به عنوان ارزشی دیگر نیز این چنین است. دیگر ارزش ها هم که
احتمالا مورد تغافل قرار گرفته است مجددا به ذاکره جامعه می آید و تقویت و تثبیت
می شود. دوست داشتن امامان علیهم السلام که از زشتی بری اند، عدل دوستی، تنفر از
طاغوت و نظام های ظالمانه طاغوتی، ظلم ستیزی و مبارزه با حاکمان و حکومت های
نامشروع و هم چنین ترویج احکام اسلامی در خودآگاهی افراد تلقین می شود و در
باورهای آن ها نفوذ می کند. ترغیب و تهییج گرایش عمومی به سوی یک نظام اجتماعی
عادلانه و متوازن که همه اقشار و اقوام به طور متساوی بتوانند از منابع و مواهب
خداوندی آن استفاده کنند از جمله کارکرد فرهنگی دیگر تاسوعا و عاشورا و محرم است.
از نظر اقتصادی هم می بینیم که طیف وسیعی از جامعه درگیر نقل و انتقال
مربوط به تغذیه و تدارک سوگواران می شوند. در هر محله، و شهر و استان، داد و
ستدهای وسیعی صورت می گیرد.طیف وسیعی از اقشار جامعه در قالب آشپز، کمک آشپز،
شوینده و پاک کننده مواد غذایی و مانند آن به فعالیت می پردازند. فروش مواد غذایی
و کالاهای ویژه این ایام در بازار رونق پیدا می کند، مشاغل ویژه تولید و توزیع
لباس ها و آلات و ادوات اغذیه و اشربه، ظروف آشپزخانه، آب، چای، شربت و زنجیر و
علم و سنج و طبل و دهل و پرچم و سربند و امثال آن رونق پیدا می کند. بنابراین، از
نظر اقتصادی نیز، بخش وسیعی از جامعه، مهیا و تجهیز می شود تا بتواند این مراسم را
تدارک کند. در واقع می بینید که یک تدارک ملی صورت می گیرد.
از نظر سیاسی، به خصوص در نیم قرن اخیر، محرم و صفر و تاسوعا و عاشورا،
نقش فوق العاده مؤثری در شکل دهی یک ایدئولوژی قدرتمند برای گروه های اسلام گرا
ایفاء کرده است. این ایدئولوژی دو بخش دارد:
1. یک بخش این ایدئولوژی ظلم ستیز، عبارتست از
کنار گذاشتن تقیه و جواز شورش و طغیان علیه نظام جور شاهنشاهی.
2. و بخش دیگر آن عبارت است از انحصار مشروعیت حاکمیت سیاسی
در الگوها و اسوه های علمی و اخلاقی جامعه که امروزه از آن به ولایت فقیهان عادل،
ولایت اسلام شناسان عادل و ولایت ائمه عدول تعبیر می کنیم.
این ایدئولوژی، مرهون تاسوعا و عاشوراست. اگر دقت کنید، در دوران
انقلاب بیش از همه در ایام تظاهرات تاسوعا و عاشورا بود که مردم اعلام و تاکید
کردند که رژیم شاهنشاهی منعزل و شاه معزول است.
به عبارت دیگر، تاسوعا و عاشورا توانست برای گروه اسلام گرا، یک تفوق و
برتری مشروعیت نسبت به دیگر دسته جات سیاسی به بار آورد و برای آنان حقانیت ایجاد
کند; حقانیت استفاده از قدرت; یعنی فقط جناح اسلام گرا باید در جامعه ما قدرت
داشته باشد. جناح کمونیست، ملی گرا و لامذهب را نشاید که تفوق و تسلط سیاسی بر
گروهی داشته باشند، که امام و سید و سالار و مقتدای آن امام حسین علیه السلام است.
در بحث روابط بین الملل نیز، کارکردی که محرم و صفر داشته و دارد تقلیل
ستیزهای قومی و قوم مدارانه در درون امت اسلامی و جوامع شیعی می باشد. البته، این
را در درون کشور کم تر می بینیم، اما در خارج از کشور به طور محسوسی مشاهده
می کنیم - مثلا - در یک مسجد واقع در منچستر، یا هامبورگ و یا واشنگتن افراد شیعی،
پاکستانی، هندی، عرب، ایرانی، مالزیایی و اخیرا اروپایی در کنار هم می نشینند و
همه ذکر واحدی دارند: «حسین جان ». دست های همه این ها به یک سمت دراز می شود: همه
به سینه می زنند، همه با هم غذا می خورند و دست همدیگر را به گرمی می فشارند و
برای هم آرزوی سلامتی و توفیق می کنند. و این چیز کمی نیست.
در مجموع، اگر بخواهیم موارد ذکر شده را به بیانی دیگر جمع بندی کنیم،
محرم دو کار مرتبط با هم و فوق العاده مهم انجام می دهد. یکی از آن ها، تخلیه
درونی سوگواران از آلام، مصایب، تشویش ها، گرفتاری ها و حزن های نامحسوس، مخفی و پنهان
است. همه این ها را می آورد به پای آلام و مصایب حسین بن علی علیه السلام می ریزد
و آن ها را تخلیه می کند می شوید و پاک می کند. لازمه این تخلیه چیست؟ تجدید حیات
دیگر، طراوت دیگر، سرزندگی دیگر، شادابی، نشاط، خوش بینی و امید به زندگی دیگر که
به همه افراد جامعه سوگوار می دهد. بنابراین، می بینیم که پس از تاسوعا و عاشورا،
نشاط و امید به زندگی و سرزندگی افراد تشدید شده است; انسان های سوگوار به درستی
تلقین شده اند که آینده از آن مؤمنان و موحدان و یاران امام حسین علیه السلام است.
پس تاسوعا و عاشورا و عزاداری بر امام حسین علیه السلام همه ما را به هم پیوند
می دهد و نسبت به آینده خوش بین می کند و مصایب و آلام ما را پایین می آورد و از
بین می برد.
حجة الاسلام غرویان:گریه می تواند توام باابتهاج و لذت روحی باشد.لذت
معنوی گاهی درگریستن است; یعنی مامی گرییم از گریستن برفقدان ارزش ها در جامعه لذت
می بریم. بنابراین،گاهی انسان می گرید، امااز همین گریستن ابتهاج پیدا می کند و
اوج می گیردو لذت می برد. پس بحثی که عده ای مطرح کرده اند که جامعه باید شاد و به
دوراز حزن و اندوه باشد،به نظر من، یک بحث انحرافی است.
معرفت: لطفا کارکردهای سیاسی نهضت عاشورا را ذکر کنید.
حجة الاسلام غرویان: ذکر چند نکته را ضروری می دانم:
اول. ما در نهضت عاشورا، به نحوی جمع بین سیاست و عرفان را می بینیم.
همان گونه که بحث شد، یک بعد نهضت امام حسین علیه السلام بعد عشق و عرفان است. بعد
دیگر نهضت امام حسین علیه السلام بعد سیاسی است. شاید بعضی بگویند اصلا نمی توان
بین سیاست و عرفان را جمع کرد; سیاست یک کار دنیوی است برای اهداف مادی دنیوی و
رسیدن به قدرت، اما عرفان یعنی اوج گرفتن انسان از این علاقه ها. چگونه می شود بین
سیاست و عرفان را جمع کرد؟ به نظر می رسد در نهضت امام حسین علیه السلام، بین این
دو مقوله جمع شده; یعنی کار، سیاسی است، در عین حال، بعد عرفانی هم دارد. نمونه
کوچک تر این کار را ما در حرکت حضرت امام رحمه الله دیدیم. ایشان هم چون در مکتب
عاشورا پرورش پیدا کرده بودند، هم یک رجل سیاسی بودند و هم یک عارف. بر خلاف پندار
بسیاری از کسانی که فکر می کنند بین عرفان و سیاست نمی توان جمع کرد، در مکتب
عاشورا این دو در کنار هم جمع شده اند. این نکته بسیار زیبایی است; یعنی
ما ظهور عرفان را در کار سیاسی هم می توانیم ببینیم و نباید فکر کنیم که عرفان
یعنی این که انسان در خانقاهی بنشیند و «یا هو» بکشد، نه ممکن است انسان در صحنه
سیاست عارف باشد. و این نکته مهمی است. انسان می تواند در دنیای امروز، در روابط
پیچیده بین المللی و سیاسی با مشکلات دست و پنجه نرم کند و در عین حال، عارف هم
باشد. تنها این امر در مکتب امام حسین علیه السلام تجلی پیدا می کند.
دوم. این گونه تلقی می شود که اثر و پیامد سیاسی نهضت امام
حسین علیه السلام ایجاد شور سیاسی است. کار سیاسی نوعی شور می طلبد. یکی از آثار
عاشورا این است که در شیعیان شور، التهاب و جوشش لازم را برای فعالیت های سیاسی ایجاد
کرده و این را بنده در برخوردهایی که در مراسم حج با بسیاری از علمای اهل سنت از
بلاد گوناگون دنیا داشته ام، وجدان کرده ام. سنی ها این شور شیعیان را ندارند. شور
اصلا خودش مقوله ای است، در شیعیان و در مکتب تشیع بیش تر از تسنن وجود دارد و خود
آن ها هم به این اعتراف می کنند و این به نظر من، یکی از آثار نهضت عاشورای حسینی
است.
سوم. شعور سیاسی غیر از شور سیاسی است. شور ممکن است در جهت انحرافی هم
به کار گرفته شود، اما شعور سیاسی از نهضت امام حسین علیه السلام به شیعیان تزریق
شده است; یعنی حرکت بر اساس بینش، آگاهی، معرفت و شناخت حق و باطل، نه شور کور و
ناآگاهانه; چون شور کور اثری ندارد. حرکت امام حسین علیه السلام هم شور و بعد
حماسی داشت و هم شعور سیاسی; همان گونه که خود می فرماید: «انی لم اخرج اشرا و
لابطرا و لامفسداو لاظالما و انی خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدی و ابی علی بن
طالب.» این ها همه حاکی از آن است که راه مشخص است کورکورانه حرکت نکرده و آگاهانه
در این مسیر گام نهاده است.
چهارم. عشق به شهادت در راه هدف سیاسی و خوف نداشتن. کسی که می خواهد
کار سیاسی بکند باید بالاترین درجه ایثار را، که همان شهادت است، بر خودش هموار
کند. افراد زیادی هستند که کار سیاسی می کنند، اما همیشه یک ترسی هم در وجودشان
هست که این ترس باعث می شود در نیمه راه رها کنند. امام حسین علیه السلام کار
سیاسی کرد و در نهایت، برای رسیدن به آن اهداف سیاسی حاضر شد جانش را هم فدا بکند;
نه تنها خودش، بلکه حتی جان نزدیکانش را هم در راه هدف فدا نمود. پس نهضت امام
حسین علیه السلام عشق به شهادت را به عنوان بالاترین درجه ایثار در شیعیان تزریق
کرده است. به همین دلیل، آن ها که واقعا عاشورایی بوده اند، در تلاش های سیاسی
خودشان خوفی نداشته اند.
پنجم. نهضت امام حسین علیه السلام به کار سیاسی قداست داد. اکنون بعضی
روشنفکران و حتی متدینان، کار سیاسی را مقدس نمی دانند، ولی عاشورا کار سیاسی را
برای ما مقدس کرده و به آن قداست بخشیده است. کار سیاسی به معنای هرگونه تلاش
سیاسی که سیاستمداران و سیاست بازان امروز انجام می دهند نیست; یعنی وقتی ما کار
سیاسی می کنیم، کانه راه امام حسین علیه السلام را می رویم. امام حسین علیه السلام
برای ما مقدس است، کار سیاسی ما هم به همین دلیل، قداست پیدا می کند; چنان که گویی
ما عبادت می کنیم. وقتی علیه نظام ستم شاهی شعار می دهیم، این کار را عبادت می دانیم،
این را نوعی عبادت و سیر و سلوک الی الله تلقی می کنیم. این از کجا پیدا شده است؟
این از کار امام حسین علیه السلام نشات گرفته است. پس قداست بخشی به کار سیاسی یکی
از پیامدهای نهضت امام حسین علیه السلام است.
ششم. امام حسین علیه السلام در نهضت خودشان به همه نشان دادند که حق و
باطل غیر از اقلیت و اکثریت است. امروزه بعضی فکر می کنند حق و باطل را با اقلیت و
اکثریت می توان مشخص کرد. نه، امام حسین علیه السلام نشان داد که حق با اوست و تاریخ
هم این را گواهی کرد. در حالی که 72 نفر بودند در برابر سی هزار لشکر یزید
ایستادند. این یک درس بزرگ سیاسی است، به خصوص برای زمان ما که حق و باطل را با
اقلیت و اکثریت مشخص نکنیم. البته، باید سعی بکنیم اکثریت در جهت حق باشند، اما
اگر بنا به دلایل گوناگون، طرف داران حق در اقلیت قرار گرفتند، این معنایش آن نیست
که حق نیستند. امام حسین علیه السلام این درس را به ما داده اند. در نهج البلاغه
امیرالمؤمنین علیه السلام هم آمده است که «لاتستوحشوا فی طریق الهدی لقلة اهله »;
در راه هدایت از کمی اهلش نترسید. اگر اهل حق کم بودند نشانه آن نیست که شما بر حق
نیستید. این هم نکته ای است که در تلاش سیاسی قابل توجه است.
و هفتم. امام حسین علیه السلام با نهضت خود، به ما اعلام کردند که با
این که باید کار سیاسی کرد، اما سیاست هدف نیست; یعنی امام حسین علیه السلام سیاست
و کار سیاسی را از تخت به زیر کشیدن یزید یا عبیدالله نمی دانستند، می فرمودند:
«خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدی »; یعنی کار سیاسی باید کرد، اما سیاست نباید هدف
باشد. علما و بزرگان ما هم; آن ها که در مکتب امام حسین علیه السلام پرورش یافتند
و در طول تاریخ کار سیاسی کردند همین طور بودند; این 7 درس را از عاشورا گرفته
بودند که کار سیاسی را ما به جد تعقیب می کنیم، اما سیاست هدفمان نیست، هدف اجرای حکم الهی وتحقق آن هادر
روی زمین است.
دکتر تقی زاده: در رابطه با این مطلبی که آقای غرویان گفتند «سیاست هدف
نیست » نکته ای را توضیحا عرض می کنم. این ایده را این طور می توان گفت که اگر
یزید را از تخت پایین کشیدیم، یزید دیگری بر روی آن ننشانیم و خودمان تبدیل به
طاغوت نشویم. در واقع، هدف این نیست که یزید و معاویه را از تخت پایین بکشیم و
دوباره یک معاویه و یزید دیگری را به جای آن ها بنشانیم. آن جا، جای
امیرالمؤمنین علیه السلام است، جای ائمه عادل است. و نکته ای را که از امام حسین علیه السلام
می آموزیم نیز همین است که آن جا جای ائمه حق علیهم السلام و مسند اولیای
خداست،این گونه نیست که اگر کس دیگری غیر از ما بالای تخت نشسته و از بهترین
امکانات اجتماعی استفاده کرده و ما که تنها به خاطر برخورداری از مواهب مادی و
ارضای حس جاه طلبی خودمان و حزب مان و دسته مان در حسرت آن بوده ایم، حالا او را
به زمین بزنیم و خودمان جای او را بگیریم و همان سبک زندگی و رویه و رسم را داشته
باشیم. زیرا علت مبارزه یک ربیت یافته شیعی با طاغوت و ائمه جور هم عصر خود، در
واقع مبارزه با زیاده خواهی، خود بزرگ بینی، اسراف، تجمل، برخورداری بیش از حد و
حق آن هاست. و هیچ مؤمن و یا فئه مومنه و صالحه ای به چنین زندگی ای که باعث تفاخر
بر سایر افراد جامعه می شود تن نمی دهد.
دکتر لگنهاوسن: درباره عرفان در نهضت امام حسین علیه السلام، می توان
گفت: یکی از اصول عرفان این است که آنچه پایین تر است باید تحت حاکمیت چیزهایی
بالاتر قرار گیرد; یعنی همیشه شریف تر باید بر آنچه شرافت کم تری دارد حاکمیت
داشته باشد. بر همین اساس، دین هم نباید در خدمت امور سیاسی باشد. به عبارت دیگر،
دین نباید فقط امضا کند که کسی قدرت دنیوی پیدا کند، به عنوان مثال، کاری که یزید
کرد این بود که می خواست از دین سوء استفاده کند تا قدرت سیاسی را برای خود کسب
کند، ولی نهضت امام حسین علیه السلام به عکس، می خواست از سیاست برای خدمت به دین
استفاده کند.
دکتر لگنهاوسن:واقعه کربلا به خصوص در ابتدای انقلاب اسلامی ایران و
سپس در دوران دفاع مقدس نقش بسیاربرجسته ای داشت. ولی متاسفانه در سال های
اخیراحساس می شود که افت پیداکرده و آن قدر که شور وحماسه در خارج - به طور
مثال،در امریکا - وجود دارد،در این جا نیست.
معرفت: به طور خلاصه، جمع بین دیدگاه آقایان این است که در هر حکومتی،
اگر دین در خدمت قدرت قرار بگیرد در حقیقت، آن حکومت یزیدی و طاغوتی است; هر کسی
هم بر مسند قدرت باشد فرق نمی کند. اما اگر قدرت و سیاست در خدمت دین به کار گرفته
شد، این نظام حسینی خواهد بود. به واقع، حکومت ابزار تحقق اهداف دینی است. تشکیل حکومت،
برای این است که ارزش ها و هنجارهای دینی در جامعه اسلامی احیا گردد.
سؤال دیگری که مطرح است این است که با توجه به این که نهضت عاشورا به
عنوان یک آرمان و نهضتی اصلاح طلبانه برای جوامع اسلامی الگو دهنده است، بفرمایید
کیفیت بهره برداری ما در عصر حاضر از نهضت عاشورا چگونه است؟
دکتر لگنهاوسن: مطالعه و دقت درباره نهضت امام حسین علیه السلام به ما
فرصت ارزش یابی و بازیابی خودمان و نیز تجدید عهد با آن حضرت می دهد; زیرا با
تحقیقات فردی و جمعی درباره آن حضرت و قیاس آن می توانیم از واقعه عاشورا برای رشد
شخصی و اجتماعی خودمان استفاده کنیم. این کار هم بعد علمی دارد و هم عاطفی. از
لحاظ علمی باید ببینیم کاری که امام حسین علیه السلام در کربلا کرد از چه موقعیت و
اهمیتی برخوردار است و ببینیم چه طور می توانیم کار او را با موقعیت کنونی خودمان
مقایسه کنیم. آیا اصلاحاتی را که ایشان می خواست در جامعه ایجاد کند ما هم
می خواهیم ایجاد کنیم و با او همراه شویم؟ چگونه می توانیم جامعه امروز مسلمانان
را اصلاح کنیم و چه نوع اصلاحاتی برای آن لازم است؟ این موضوعات باید در
عزاداری های ما تبیین شود و جا داشته باشد. فقط نباید در بعد عاطفی ابراز تاسف
کنیم که چه قدر حیف شد که در زمان امام حسین علیه السلام نبودیم، بلکه باید تصمیم
جدی بر اصلاح بگیریم; همان گونه که امام حسین علیه السلام فرمود: «می خواهم امت
جدم را اصلاح کنم.»
دکتر تقی زاده: درباره نحوه بهره برداری از نهضت امام حسین علیه السلام
در ابعاد بین المللی آن، لازم است به این نکته توجه کنیم که بسیاری از مجامع و
فرهنگ های امروزی، اصلا با این تراژدی بشری آشنایی ندارند. یعنی سخن ما در نحوه ترویج
و تبلیغ این واقعه است. روشن است که این حادثه، عواطف و احساسات بشری را به شدت
تحریک می کند. افرادی که درباره آن مطالعه می کنند احساس هم دردی و حمایت می کنند.
در شرایط کنونی هم من تصور می کنم که جامعه شیعی ما اگر بتواند با زبان اقوام و
ملل دیگر با ادبیاتی جذاب و روان، داستان عاشورا را بنویسد و ترویج کند، خیلی بهتر
و گسترده تر می تواند از آن بهره برداری کند. به نظر می رسد خلا این مساله محسوس
است، به خصوص که در واقعه عاشورا نوعا ادبیات منطقی، معقول، مستدل و قابل اشاعه و
استفاده عموم متاسفانه خیلی کم وجود دارد، در حالی که امام حسین علیه السلام و
حادثه کربلا می تواند یک منبع فوق العاده تاثیر گذار و حمایت برانگیزی برای جامعه
شیعی معاصر باشد.
دکتر لگنهاوسن: واقعه کربلا به خصوص در ابتدای انقلاب اسلامی ایران و
سپس در دوران دفاع مقدس نقش بسیار برجسته ای داشت. ولی متاسفانه در سال های اخیر
احساس می شود که افت پیدا کرده و آن قدر که شور و حماسه در خارج - به طور مثال، در
امریکا - وجود دارد، در این جا نیست، به عنوان مثال، هر ساله در خیابان پنجم
نیویورک راه پیمایی و سینه زنی می کنند، در مساجد آن جا همین طور. البته آن جا هم
ضد تبلیغات وجود دارد; مثلا، پارکینگ مسجد آن جا از خون قرمز شده بود; چون
پاکستانی ها و هندی ها در عزاداری افراط کرده بودند این ها تبلیغات برای نهضت امام
حسین علیه السلام نیست، ضد تبلیغات است. وقتی مردم خارج این چیزها را می بینند
بدشان می آید و این یک واکنش طبیعی است که هر کس نسبت به خون نشان می دهد;
می گویند اگر این تشیع است، بدتر از آن ندیده ایم. باید سعی کنیم نشان بدهیم
که روحیات امام حسین علیه السلام در ما اثر گذارده و ما حاضریم برای اصلاح جامعه
تلاش کنیم. اما متاسفانه این بعد واقعا مظلوم و مغفول است. کسی بحث نمی کند که
امام حسین علیه السلام چه کرد، این گونه تبلیغ می کنند که اگر کسی علمی را در خانه
خود نگه دارد، اهل آن خانه مریض نمی شوند. از این گونه خرافات درست می کنند و با
آن مشغول می شوند و اصل مطلب را که اصلاح جامعه مسلمانان است مورد غفلت قرار
می دهند.
دکتر تقی زاده: البته آنچه را گفتند دلیل دارد; ممکن است این
بحث حساسیت بعضی از اقوام را بر انگیزد، ولی منصفانه باید تصدیق کرد که روحانیت
کنونی شیعه در ایران - علی رغم نارسائی ها و کمبودهایش - در میان علمای سایر جوامع
اسلامی، تحصیل کرده تر، ملاتر، چیزفهم تر و منطقی تر است و حتی اگر مبالغه نباشد
با آن ها قابل قیاس نیست. گاه از یک عالم برجسته غیر شیعی در نماز جمعه مطلبی را
می شنوید که احساس چندش می کنید. در مجموع، شیعه هایی که در جوامع اروپایی و
امریکایی زندگی می کنند روحانی و ملای تحصیل کرده ای که بتوانند آن ها را هدایت
کنند ندارند. البته کار بر روی آن ها هم نمی تواند یک کار مقطعی و عجولانه باشد بلکه
باید در دراز مدت و با ارسال عالمانی فهمیده و تحصیل کرده، آن ها را هدایت نمود.
دکتر لگنهاوسن: متاسفانه در ایران هم همین نوع افکار پیدا می شود.
نمی دانم چه شد که با نهضت امام خمینی رحمه الله روشن شد که شهادت امام
حسین علیه السلام برای چیست و فکر می کنم که برای همه ایرانی ها کنارگذاشتن شاه
مانند کنارگذاشتن یزید روشن بود، ولی همین بعد سیاسی نهضت امام حسین علیه السلام
قبل از آن - مثلا، در دوره قاجارها - این قدر برجسته نبود.
حجة الاسلام غرویان: از صحبت آقای دکتر لگنهاوسن این گونه برداشت
می کنیم که مراسمی که به نام امام حسین علیه السلام برگزار می کنیم، اگر صرفا در
حد برگزاری یک مراسم صوری و بدون عمق باشد، گاهی مشمئزکننده هم هست; یعنی اگر
واقعا شعور لازم در کنار این شور نباشد، از ظاهر این حرکات انسان اکراه دارد;
مانند روی آتش رفتن پاکستانی ها که در روز عاشورا، گودالی از آتش به پا می کنند و
با پای برهنه از روی آن عبور می کنند، خودشان هم اعتقاد دارند که آسیبی نمی بینند.
یا حتی همین مراسم زنجیر زدن و سینه زدن که گاهی موجب می شود از بدنشان خون جاری شود.
اگر کسی ظاهر این افراد را ببیند و در باطن این مراسم حقیقتی نبیند می گوید:
این ها خرافات است. بنابراین، ما در بعد عاشورا و پیامدها و آثارش و همچنین نحوه
برخورداری از نهضت امام حسین علیه السلام که بحث می کنیم، باید انصاف به خرج بدهیم
واقعیات را مطرح کنیم. عاشورا و تاسوعا را غبارها و زنگار گرفته است. شهید
مطهری رحمه الله در کتاب حماسه حسینی، بحثی را مطرح کرده اند تحت عنوان «تحریفات
عاشورا». ما باید اعتراف کنیم که برخی خبرهای دروغین در طول تاریخ آمده که برخی
مورخان یا مرثیه خوانان و مداحان ساخته اند; مثلا، کسی زبان حال حضرت زینب کبری(س)
را ساخته یا به شعر سروده است. به تدریج این امر، به یک خبر تبدیل شده یا چنان که
کانه خبری است که مخبر صادقی که در صحنه بوده نقل کرده است. این ها نکاتی است که
در دگرگون کردن قیام امام حسین علیه السلام تاثیر داشته و اکنون تحقیق درباره
آن ها لازم است. در عین حال، لازم است روز به روز بعد حماسی و شور عاشورا را قویت بکنیم.
نویسندگان، گویندگان، مداحان، مرثیه خوانان و سخنرانان ما باید بیش تر مردم را به
همان هدف اصلی امام حسین علیه السلام جهت بدهند.
برای روشن تر شدن مساله مثالی می زنم: وقتی مادری در مقابل چشمش،
بچه اش زیر ماشین می رود، موهای سرش را می کند. دیدن این منظره که کسی موی سرش را
می کند هر کسی را ناراحت می کند. اما اگر بداند برای چه او موی سرش را می کند،
بداند که به خاطر عشق به فرزندش است، دیگر او را ملامت نمی کند، می گوید مادر است
و حق دارد به خاطر بچه اش این کار را بکند. اما اگر یک زن بدون دلیل موی سرش را
بکند همه او را ملامت می کنند و می گویند این چه کاری است که می کنی؟ بنابراین،
سینه زنی و سایر مراسم عزاداری هم اگر بر اساس یک عشق حقیقی باشد; یعنی عشق و
عاطفه حقیقی در قلب عزادار و بیننده باشد همین کار هم توجیه بردار است.
این که متاسفانه دیده می شود برخی در طول یک سال هیچ نمود و بروزی از
امام حسین علیه السلام در زندگی شان نیست، فقط یک روز تاسوعا و عاشورا می آیند
حسینی می شوند بر دیگران اثر منفی دارد. ما باید همه کسانی را که در فرهنگ جامعه
به نحوی تاثیرگذارند، دایم به سمت عمق عاشورا و تاسوعا هدایت کنیم. اگر چنین کنیم،
حسینی عمل کرده ایم، ولی اگر صرفا به برخی مراسم اکتفا کنیم و تفسیرهایی عوامانه
از عاشورا و تاسوعا و نهضت امام حسین علیه السلام ارائه دهیم ظلم کرده ایم.
دکتر لگنهاوسن: لازم است وقتی در مراسم ها شهادت امام حسین علیه السلام
را متذکر می شویم، تصمیم بگیریم انجمنی هم درست کنیم - مثلا - برای جلوگیری از
رشوه گرفتن یا انجام کارهای خیر تا عملا برسیم به نقطه ای که جامعه را اصلاح کنیم
و با تشکیل انجمن حسینی، اهداف و قیام امام حسین علیه السلام را در طول سال و نه
فقط در ایام محرم زنده نگهداریم.
حجة الاسلام غرویان: چون نحوه بهره برداری از نهضت امام
حسین علیه السلام در عصر حاضر مطرح است، به نظر من، متولیان مسائل هنری و فرهنگی
جامعه ما در این زمینه بسیار کم کار کرده اند. در این جا، باید این تذکر را بدهیم
که بعد شور و حماسه در نهضت امام حسین علیه السلام واقعا چیز عجیبی است و بسیار
تاثیرگذار. اگر آن را در قالب فیلم، نمایش و دیگر اشکال هنری برای مردم نمایش
بدهند بسیار مفید است. اما در این زمینه کم کار شده است. این همه فیلم و نمایش
ساخته می شود، ولی درباره امام حسین علیه السلام فقط صرفا به مراسم تعزیه خوانی و
شبیه سازی اکتفا می کنیم.
متولیان و مسؤولان فرهنگی کشور لازم است این بعد حماسی و
شور نهضت امام حسین علیه السلام را در اشکال گوناگون به مردم ارائه کنند.
معرفت: نکته ای که متاسفانه در حال حاضر برخی مطرح می کنند این است که
می گویند محرم و صفر و عزاداری در این ایام، تزریق روحیه غم و اندوه به جامعه است،
در حالی که جامعه باید شاد باشد. بفرمایید در این باره چه نظری دارید؟
دکتر لگنهاوسن: اگر منظور از طرح این گونه مسائل صرفا تزریق غم و اندوه
به جامعه باشد، این کار اشتباه است و جامعه باید شاد باشد. ولی واقع این است که هر
کس وضعیت امت اسلام را می بیند غمگین می شود. وقتی ما می بینیم هدف امت اسلام چه
بوده و ما چه چیزهایی از خودمان درآورده ایم و به اسلام نسبت داده ایم باید احساس
ناراحتی کنیم. وقتی می بینیم امام حسین علیه السلام حاضر بود چه کارهایی انجام دهد
ولی ما چه می کنیم، از این نقص خودمان دچار غم و غصه می شویم. وقتی ما درباره
مصیبت امام حسین علیه السلام گریه می کنیم فقط برای این گریه نمی کنیم که امام علیه السلام
چه قدر رنج برد، بلکه این گریه باید برای ما محرکی باشد تا ببینیم خودمان چه
کرده ایم و در جامعه چه نقشی داریم. یزید در قلب هر یک از ما هم هست.
دکتر تقی زاده: اگر ملاک را صرفا شادی قرار دهیم سر از افراط
درمی آورد. حزن نیز به همان اندازه می تواند مفید باشد که شادی می تواند، و گریه
نیز به همان اندازه می تواند مفید باشد که خنده می تواند. خدای گریه، خدای خنده هم
هست، خدای اندوه، خدای شادی هم هست. در عین حال که این گریه ها، گریه های ناامید
کننده نیست، گریه های فرح بخش، تسکین دهنده و امید بخش است. شما وقتی که برای امام
حسین علیه السلام گریه می کنید تصور نمی کنید که زندگی برای شما تمام شده است و
باید بروید خودکشی کنید. این نکته ای فوق العاده مهم است. در میان گروه های دینی،
شما یک نفر را سراغ ندارید که از کثرت اندوه به خاطر امام حسین علیه السلام خودکشی
کرده باشد، تاریخ این را نشان نمی دهد. بنابراین، این ها تبلیغات گروه هایی است که
اصلا گرایش های دینی ندارند. ما در طول تاریخ، گروه های مذهبی داشته ایم که حزنشان
با شادی شان مخلوط بوده و اندوهشان با فرحشان، و خنده با گریه شان و هیچ وقت هم به
پوچی نرسیده اند و سر از نهیلیسم در نیاورده اند. همین تجربه تاریخی بهترین گواه
است بر این که غم و اندوهی که عاشورا به ما می دهد راه بر نیست، زندگی را تلخ
نمی کند، بلکه آن را شیرین می کند، امید بخش و نشاط آور می کند. علاوه بر این، فرد
به ظاهر متدینی که همواره به طور مستانه می خندد معلوم نیست کارش و سبک تربیت اش
مورد تایید دین باشد. متون دینی به ما می گوید که مؤمن ظاهرش فرحناک است و
بشاشت اش در چهره اش است، اما در دلش حزن دارد. هر دو را با هم جمع می کند.
بنابراین، ما طبق تربیت دینی، موظف ایم جوری تربیت شویم که حزن و اندوه را با هم
داشته باشیم و در عین حال، ظاهرمان فرحناک باشد و بشاشت و طراوت داشته باشیم.
صرف نظر از این، نسبت به وقایع بزرگ دینی، گریه نشانه هم دردی است، شما خودتان را
به زحمت نمی گریانید، اشک تصنعی نمی ریزید. بلکه هنگام تذکر و یادآوری این وقایع
عمیق ترین عاطفه ها، بر قلب شما می نشیند تا قطره اشکی سرازیر شود و این تصنعی
نیست بلکه از عمق عاطفه و عشق و ترحم انسانی است.
حجة الاسلام غرویان: به نظر من هم این یک بحث انحرافی است که امروز
بعضی ها مطرح می کنند. البته در واقع، هدفشان این است که اصل پیام عاشورا و پیام
نهضت دینی امام حسین علیه السلام را محو کنند، وگرنه کاملا روشن است که دین و نهضت
امام حسین علیه السلام و یا هر پدیده دیگری در حوزه دین نه برای این است که انسان
بخندد و نه برای این که گریه کند. تشیع بر این اساس نیست که انسان را بگریاند.
فلسفه تشیع گریستن نیست، فلسفه تشیع یا نهضت امام حسین علیه السلام خندیدن هم
نیست. اصلا خندیدن و گریستن هیچ کدام هدف اسلام نیست. هدف نهضت امام حسین علیه السلام
تکامل انسانیت است و دین برای کمال انسان آمده است، نه برای خندیدن یا گریستن
انسان. خنده و گریه دو حالتی است که در موقعیت های مختلف برای انسان پیش می آید.
گاهی انسان خنده می کند و خندیدنش برای حصول کمال است. این خندیدن هم ارزش است.
اما به عکس، گاهی ممکن است انسان هنگام پدید آمدن ارزشی گریه کند. چنین گریه ای
نشانه ذلت اوست; مثلا، اگر کسی گریه کند که چرا قاچاقچیان مواد مخدر را اعدام
می کنند، این گریه بر از دست رفتن یک انسان مفسد نشانه ذلت و پستی گریه کننده است.
یا اگر کسی خوشحال شود و بخندد که راه فساد در جامعه باز شده، این خنده ضد ارزش
است، پس باید ببینیم خنده و گریه برای چه هدفی است. انسان متعادل هم می تواند
خنده اش ارزشی باشد و هم گریه اش. پس باید به معیارها توجه کنیم.
نکته دیگر این که گریه می تواند توام با ابتهاج و لذت روحی باشد. لذت
معنوی گاهی در گریستن است; یعنی ما می گرییم از گریستن بر فقدان ارزش ها در جامعه
لذت می بریم. بنابراین، گاهی انسان می گرید، اما از همین گریستن ابتهاج پیدا
می کند و اوج می گیرد و لذت می برد. پس بحثی که عده ای مطرح کرده اند که جامعه
باید شاد و به دور از حزن و اندوه باشد، به نظر من، یک بحث انحرافی است.
دکتر لگنهاوسن:لازم است وقتی درمراسم ها شهادت امام حسین علیه السلام
را متذکر می شویم،تصمیم بگیریم انجمنی هم درست کنیم - مثلا - برای جلوگیری از رشوه
گرفتن یاانجام کارهای خیر تا عملابرسیم به نقطه ای که جامعه را اصلاح کنیم و با
تشکیل انجمن حسینی، اهداف و قیام امام حسین علیه السلام را در طول سال و نه فقط در
ایام محرم زنده نگهداریم.
معرفت: از حضور سروران گرامی و مطالبی که بیان نمودید کمال تشکر را
داریم.