معرفت: در خدمت مهندس عبادی یکی از افتخارآفرینان و مبتکران موفق و سرافراز جامعه اسلامی هستیم که سوابق طولانی در مدیریت و اجرای پروژه های متنوع تحقیقاتی و مهندسی دارند که مبتنی بر ابتکارات و اختراعات بسیاری بوده است. سؤالاتی از محضر ایشان داریم. از این که فرصتی را در اختیار ما گذاشتند تشکر می کنیم. از ایشان تقاضا می کنیم ابتدا خودشان را معرفی بکنند.
مهندس عبادی: به نام خدا، با تشکر از شما که زمینه این گفت وگو را فراهم آورید. امیدوارم این بحث در تبیین لزوم و رابطه خودباوری دولت و ملت و توجه به اهمیت نوآوری ها، ابتکارات و اختراعات در کنار سایر عوامل، که مجموعه آن ها پیشرفت و توسعه کشور را محقق می سازد، مفید باشد. در پاسخ به پرسش شما به معرفی خود اشاره کنم که من همواره زندگی خود را صرف اجرای کارهایی نموده ام که ماهیتا تحقیقی و پژوهشی بوده و بعضا کارهای اجرایی مهندسی، به طوری که در طول بیست سال گذشته از ابتدا کارهای مختلفی را به صورت خودجوش و عمدتا هم بی درخواست و بی این که کارفرمایی داشته باشد و یا این که مزد و نتیجه ای برای آن وعده داده شده باشد انجام داده ام. فعالیت هایی که می توان در سه دسته و گروه تنظیم کرد: یکی کارهای پژوهشی که به تعبیری آکادمیک هستند. کارهایی که در جهت تامین هدف هایی که دنبال گردیده است، انجام گرفته اند.
یک عده کارهای اجرایی مهندسی بودند که در دل این کارها، ایده ها و ابتکارات بسیاری که جنبه اختراعی صریحی داشتند به تنوع و وفور دیده می شوند. عمدتا عرصه مهندسی کارهای خاصی در اتوماسیون و مکانیزاسیون شده است که به ویژه در زمینه صنایع نظامی اهمیت دارند و بعضا پروژه هایی در زمینه های متنوع صنایع دیگر انجام گرفته اند.
گروه سوم، کارهای اختراعی هستند. هر چند تعداد کمی از آن ها و آن هم مواردی که به قصد تولید ثبت آن ها ایجاب می کرده است، در ایران به ثبت رسیده اند. به لحاظ این که سیر ثبت اختراعات هم در کشور ما و هم در سایر نقاط دنیا پر زحمت و زمانبر است مثلا ثبت یک اختراع، در سطح جهانی و فرضا در امریکا، چیزی حدود شش تا هفت هزار دلار حداقل هزینه دارد. عمدتا کارها و اختراعات و ابتکارات صورت گرفته، بیش از آن که بیان خلاقیت های فردی باشد، تاکید بر این نکته است که باور به انجام کار و توان انجام کارهای بزرگ همیشه بوده است به طوری که حتی در سنین کم. اعتقادم همواره بر این بوده است که ایرانی این توانایی را دارد که منشا اثرات و برکات بسیاری باشد. و واقعا از مخترعان سایر کشورها چیزی کم ندارد مشروط بر این که به درستی رمز و راز موفق شدن را در عرصه های مختلف بفهمد و بعد با کار و تلاش و پشتکار و خوش فکری بتواند کار را اداره کند تا به نتیجه برسد. بیان این نوع فعالیت ها، برای آن هایی که از دیدن عدم موفقیت کلی کشور در مسیر پیشرفت و فاصله زیادی که کشور ما با کشورهای توسعه یافته و پیشرفته دارد دچار یاس و نا امیدی می شوند مفید است. یادآوری این نکته لازم است که هر رکت سازنده ای که بخواهد صورت گیرد، منوط و مدیون به این است که متکی به تمرین و ممارست کردن، اعتماد به نفس، اتکاء به ظرفیت های داخلی و عدم اتکاء به خارج باشد. البته، باید مجهز به علوم جدید باشید و از جدیدترین یافته های علمی هم آگاهی پیدا کنید. این ها در مجموع عوامل موفقیت و پیروزی است.
معرفت: جناب آقای مهندس چگونه شد که در این مسیر قرار گرفتید و به فکر ابتکار و نوآوری افتاده و برای خدمت به جامعه اسلامی آستین همت بالا زدید.
مهندس عبادی: از حدود 17 سالگی توفیق این را داشتم که اوایل جنگ به عنوان امدادگر در جبهه حضور پیدا کنم. به خاطر دارم که در جبهه های جنگ پشه ها معضل بزرگی برای رزمندگان اسلام بود. برای ما در جبهه خوابیدن شب به خاطر پشه مشکل بود. ما که امدادگر بودیم، بیش تر از همه ناراحت می شدیم. هر کس که می خواست داوطلب کشیک باشد، من به جای او داوطلب می شدم که کشیک بایستم. شب ها نمی توانستم بخوابم منتقد به چند تا از پزشک هایی که آن جا بودند شدم. در همان خط که سوسنگرد بودیم یکی از ایشان گفت که تو 18 سال داری و جوان هستی و دیپلم داری، تو چه کار کرده ای این پاسخ انگیزه من شد و حضور ذهن هم داشتم آمدم پی گیری کردم و اعتقاد داشتم که چیزی باید باشد که پشه ها وقتی به طرف آدم می آیند از آن خوششان نیاید. مثلا چیزی را انسان روی پوست یا روی لباس بمالد و این بهترین شیوه مقابله با پشه هاست. به ویژه در جایی که محیط جنگ نمی توانید کار ریشه ای بکنید، مناطقی که آب راکد است، جوندگان روی زمین هستند و بهترین مرکز توسعه پشه هاست. ما شروع کردیم به مراجعه به جاهای مختلف، با تمسخر و بی اعتنایی مواجه شدیم سن کم و نداشتن مدارک عالی دانشگاه اولین موانع بود. به هر حال، وارد سپاه شدم، آن جا هم همین را دنبال می کردم تا بالاخره، موفق شدم در دانشگاه حضور پیدا کنم. با پی گیری ثابت شد که این کار در دنیا انجام شده و وجود داشته است. امریکایی ها در ویتنام همین مشکلات را داشتند و همه جای دنیا این مسائل بوده است. به هر حال، یک کار علمی، موفق و محققانه که در مجموع در حدود نه ماه تا یکسال طول کشید. اساتیدی از دانشکده های بهداشت، داروسازی و علوم دانشگاه تهران مشارکت فعال داشتند و البته این آزمایش به اصطلاح به محلی کشانده شد که آزمایش می شد و هر جا علامت مثبت مشاهده می کردیم دنبال می کردیم تا به نتیجه منتهی شد و در آزمایشگاه ها روی پشه ها تست شد و در هوای گرم جنوب آزمایش شد و نمونه های خوبی ساخته شد که به اسم «پماد سنگر» سال های جنگ تولید شد. این اولین افتخار علمی و کار اجرایی ارزشمند و موفق ما بود.
متعاقب آن، شناخت کمی از ما به دست آوردند. ما کار دوم را روی جنگ شیمیایی انجام دادیم. باز همان بی اعتقادی به کارها و این که نمی توان و نمی شود و امکان نداردها شروع شد. کار دوم ما دقیقا با همان مشکلات کار اول مواجه شد. همین موانع موجود بود. هیچ تفاوتی با کار اول نداشت، یک سری احسن و این ها می شنیدیم، ولی ما بودیم و همان روال قبلی، و جا انداختن همان باور قبلی که واقعا می توان کار کرد. در همین قضیه پماد، استادان دانشگاه تهران بودند که تخصص شان حشره شناسی بود و ابتدای کار در جلسه می نشستند و نظر می دادند، می گفتند این ها چیزهای فانتزی و تجملی است، در جنگ کاربرد ندارد. ولی ما همین ها را به عنوان یک تیم تشکیل دادیم و به دزفول برای آزمایش بردیم، آن جا که پشه خیلی بود، نمونه هایی ساخته شد که طبق گزارشات کتبی خودشان، در قفسه پشه ها، که صدهزار پشه نگه داری می شد، و 24 ساعت این ها را تغذیه می کردند و دستشان را پماد می مالیدند و داخل قفسه تست تجربی می کردند. برای اولین بار توانستیم کاری ارزشمند در این سطح در کشور به نتیجه برسانیم. پس از آن کارهای بزرگی را در جاهای مختلف کشور متولی شدیم که بسیار تخصصی بود و از جمله این کارها 60 - 70 اختراع مفید و مناسب است که اگر فرصت باشد مواردی را بیان خواهم کرد.
هدف من از نقل این سخنان و تجربیات، تاکید بر این امر است که تا ما و مسؤولان اجرایی ما به باور و خودباوری نرسند هرگز کشور به استقلال نخواهد رسید. باید بسترسازی فرهنگی و اجتماعی برای تحقیقات و اختراعات و ابتکارات صورت گیرد. آن گاه خواهیم دید که چه برکاتی دارد و تا ما به خودباوری و اعتماد به نفس نرسیم، هرگز شعار توسعه و پیشرفت محقق نخواهد شد. و تا به صورت عادت و به صورت یک فرهنگ، یک ارزش حاکم اجتماعی درنیاید مشکلات عظیمی در کشور داریم و خواهیم داشت که دقیقا ناشی از همین نگاه است.
اهداف بلند را اگر به صورت یک توده بزرگ بنگریم غیرقابل دست یابی به نظر خواهد رسید. ولی اگر درست و به صورت علمی آن را خرد نگاه کنیم و به کار تبدیل کنیم بسیار آسان می توان با آن مواجه شد. کلمه پیشرفت و توسعه از این جمله است. اولین چیزی که در ذهن می آید تجربه انجام شده در کشورهای دنیاست، آگاه بودن به تجربه، لحاظ کردن آن به عنوان یک ارزش ضروری است، اما الگو گرفتن از آن بسیار خطرناک است.
یکی از ارکان توسعه و پیشرفت کشور به عنوان پیش نیاز اقتدار ملی، توسعه و پیشرفت اقتصادی است که نمود بااهمیت آن تولید است. یعنی جامعه ای که در تامین و تولید نیازهایش به طور گسترده توانمند باشد، فراتر از آن ظرفیت عظیم تامین نیازهای متنوع سایر جوامع را نیز می تواند داشته باشد.
بسیاری از کسانی که ده یا بیست سال گذشته صادقانه سعی کردند از متخصصانی که اصطلاحا متخصص در رشته خود بودند، مشاوره بگیرند این مشکل بزرگ را داشتند که به ایشان اعتماد ندارند. متاسفانه کارگزاران نظام ما با تصور نادرست و با هدف گسترش تولید و با امید به توفیق آن که با به کارگیری سرمایه های مادی محدود کشور و به کارگیری منابع خارجی به عنوان تامین کننده و یا متولی اجرا، مشکلات اقتصادی و تولیدی کشور را حل کنند، به بیراهه رهنمون شدند.
معرفت: به نظر حضرت عالی وارد کردن تکنولوژی چه پیامدهایی دارد؟
مهندس عبادی: ابزار تولید محصول تکنولوژی تولید و کار نیروی انسانی است و همین طور علم تولید، هم محصول کار آدمی برای کسب علم است و هم کار آدم ها برای تبدیل این علم کسب شده، که علم خام است، به علم تولید که تکنولوژی است. دقت شود)
تکنولوژی، هنر به کارگیری موفق علم است، هنری که فقط بر اثر ممارست عملی و تجربه موفقیت ها و شکست های پی در پی و خستگی ناپذیر و استقامت و بازگشت به کمبودهای علمی و افزایش مجدد آگاهی و بازگشت مجدد به عرصه کار است. تکنولوژی اصلا واردکردنی نیست و تکنولوژی را در هیچ جای دنیا نمی شود وارد کرد، تکنولوژی هنر به هم آمیختن و چگونگی به هم آمیختن عناصر یک سیستم، یک عنصر و یک پدیده علمی است. خود علم ارزان است. در کتاب ها آمده است ما اگر اهل همت باشیم بتوانیم کار کنیم، عالم بشویم، می توانیم آن را به راحتی به دست آوریم. آیا تاکنون فکر کرده ایم که چرا معمولا ما و مثلا کشور لهستان و... در المپیاد علمی رتبه و مقام های بالا کسب می کنیم اما کشورهایی مثل ژاپن و آلمان مثلا رتبه های هفتم و هشتم را کسب می کنند. این مطلب بی ارتباط با این بحث نیست. چون علم بی زحمت به دست نمی آید ولی یک قسمت علم مقدمه است، آنچه که علم و تکنولوژی است، کار و فعالیت عملی است، فن و دانش فنی را به هیچ وجه نمی شود جایی برد. مثلا فرمول ترکیبی را به شما می دهند نقشه یک سیستم صنعتی را به شما می دهند، تعریف عناصر آن را هم می دهند. ظاهرا همه چیز را شما دارید، چه ط ور به شما می دهند، چون این اختراع قبلا ثبت شده، عمر اختراعش هم گذشته، متعلق به بیست سال گذشته است، این دانش عمومی است، این دیگر اختراع نیست، این اختراع در اختیار شماست، همه چیز هم هست چرا نمی توانید پیشرفت و تجربه کنید، چون شما آن را و ضرورت آن را نیندیشیده اید و برای تحقق آن کار فکری و عملی نکرده اید.
بد نیست نمونه کوچکی از کارهای عملی خودم را در اینجا بیان کنم تا کمک به تبیین مطلب کند و از طرفی این اصل را که باور به توانستن و کار در این راستا، عین خواستن است.زمانی می خواستم رنگ های شب نما را که در تاریکی نور می دهد و اصطلاحا Phosphorescent pigments نامیده می شوند بسازم. این کار به میل و انگیزه شخصی بود. بالاخره کار را با هزاران مشکل شروع کردم و دست به آزمایش زدم، هشت ماه تمام، که گزارشات و آزمایشات و دست نوشت هایم موجود است دست، به آزمایش زدم. نزدیک 740 - 750 آزمایش من در 8 ماه برای کاری که شده بود کردم، و با انجام این آزمایش ها نمی توانستم نتیجه آن را ببینم، علمش را داشتم، از خودم نبود، به خوبی تحقیق کرده بودم، سوابق 70 - 80 سال مقالات مختلف را مطالعه کرده بودم و اختراعات صد سال را مورد مطالعه قرار داده بودم، علی رغم همه این کارها، 8 ماه تمام کار کردم، هر یک از آزمایش هایم کار سختی بود. یعنی باید موادش را فراهم می کردم وسایل در اختیارم نبود، نسبت فرمول ها باهم فرق می کرد، تهیه 5 نمونه برای یک روز خیلی وقت می گرفت، گاهی اوقات باید چقدر دوندگی می کردم فقط 5 نمونه برای یک روز آماده می کردم تا شب در کوره 1400 درجه بگذارم کار کنم. بالاخره این کار شد و به زیبایی تمام این کار صورت گرفت. این کار واقعا نتیجه یک تحقیق علمی آکادمیک و مرهون استقامت و تلاش در کار بود که به دست آمد. این که میزان افزایش با کاهش حرارت در تولید محصول نقش مهمی داشت. این که در چه زمانی کوره را گرم کنی، آن هم در 1400 درجه، و چه زمانی آن را سرد کنی و اگر این زمان سردکردن به جای ده دقیقه در سه دقیقه یا در هفده دقیقه انجام می شد، نتیجه می داد به همین سادگی ولی محصول نور نداشت و... . این بیانی از این است که تکنولوژی هنر به کارگیری موفق علم است، به هیچ وجه وارد کردنی و قابل تقلید نیست. بنابراین، اول باید خود علم تولید که در واقع تکنولوژی تولید است را تولید نمود. علم تولید، علم خالص نیست. فن یا تکنولوژی است و این با ممارست به دست می آید.
ابزار تولید هم حاصل تکنولوژی است. یعنی در آزمایشگاه ها باید کارکرد و به محیط صنعتی باید رفت و شروع به کارکردن نمود. ابزارش هم ادامه تحقیق است. وقتی ساختید دانش بومی دارید و دانش خودی دارید نواقصش اتفاقا باید باشد، چون پدیده علمی این است که شما ببینید و شما دوباره کاستی اش را بردارید و سوژه تحقیقی و سوژه کار است. اگر با پیشرفت تکنولوژی یک ماده ای را تولید کردید و با آن کارخانه ساختید پیشرفته هستید. تکنولوژی اصلا واردکردنی نیست سرانجامش این است که رابطه با فلان کشور باز می شود. این چه مرضی است که می آیند پول زیادی می گذارند و کارخانه های عظیم وارد می کنند با نیروی کار ارزان، اینجا شروع می کنند به تولید کردن، چه کاری ایجاد می کند! بله مشغولیت ایجاد می شود، برای یک عده، اما، تبعات و بارفرهنگی فراوانی دارد و از همه خطرناک تر این که ما را مصرف گرا بار می آورند. عادت به مصرف کالاهایی که شاید اصلا به دردمان نخورد. از جمله مؤلفه های اقتدار یک کشور و ملت این است که خودش بتواند نیازش را تامین کند.
اشتغال در جامعه مساله ای عارضی و ناشی از نگاه استراتژیک به توسعه کشور است، اگر استراتژی توسعه کشور، استراتژی خودی و استراتژی ملی باشد، هرم توزیع کار در جامعه تعریف شود و تعریف و جایگاه کار و کسانی که کار می کنند، روشن می شود، جایگاه آدم ها در هرم بستگی به ظرفیت انسانی شان تعریف می شود. متاسفانه چون تمام آموزش ها و محتوای کتب آموزشی ما خودی و ملی نیست و در اینجا بسترسازی نشده است، تولیدات و محصولات دانشگاهمان هم به درد جامعه ما نمی خورد. دانشگاه یک چیزی خودش تولید می کند، مصرفش هیچ جا نیست. نیاز کشور را صنعت گران مغازه دار کوچک و همین ها تامین می کنند که خیلی هایشان اصلا سواد خواندن و نوشتن ندارند. در صورتی که این دانشگاه است که می تواند به شایسته ترین وجه انسان عالم کاربردی را که این جا به درد می خورد تولید کند.
بنابراین، از جمله ضرورت های دست یابی به اقتدار ملی، بومی سازی علم و فن و منابع مربوط است. علاوه بر این که، راه حل بسیاری از معضلات عظیم کشور، ایجاد اقتدار ملی متکی به نگاه بلندنظرانه است و باور این که کشور می تواند در عالی ترین سطح اش پیشرفت کند و ما معتقدیم که اگر این به یک باور عمومی و ایمانی تبدیل شود و بدون ترس و با تامل اقدام شود ما قطعا به افق های بلند پیشرفت و توسعه خواهیم رسید.
معرفت: از آنجایی که شکاف و فاصله پیشرفت تکنولوژی در کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه زیاد است و معتقدند که برای توسعه کشور و برای بومی کردن آن، تکنولوژی لازم است. بنابراین، ما یا باید آن را وارد کنیم و یا کارهای تکراری آن ها را انجام دهیم، در حالی که عقلایی نیست که ما از صفر شروع می کنیم. از طرفی، اگر تکنولوژی وارد نکنیم، این شکاف تکنولوژی روز به روز عمیق تر می شود. به نظر جنابعالی ما این شکاف را چگونه کم تر کنیم؟ آیا این شکاف تکنولوژی مرتب عمیق تر نخواهد شد یا چاره ای برای آن وجود دارد؟
مهندس عبادی: بله نگرانی عام، به خصوص نگرانی خواص بسیار خطرناک است و این نگرانی یک واقعیت است. اما چگونگی برخورد با آن نیز بسیار بسیار مهم است. چرا که یاس اولین چیزی است که مستولی می شود. نگاه به این که الان ما حدود صد سال، دویست سال با کشورهای پیشرفته عقب تر هستیم. یاس بر این فاصله می افزاید. سرعت توسعه و پیشرفت اقتصادی با مثال متحرک و متغیرهای زمان و مسافت قیاس کردن اساس این ترس ناامیدکننده است. آنچه اهمیت دارد تنها علم و تکنولوژی بشری را در سطح فعلی آموختن و به کارگرفتن نیست. اصل بر این است که علم و فن آفرینی آموخته شود، تمرین شود و نهادینه شود. من یقین دارم که اگر ملتی پویا و منسجم با حرکت و کارکردن و امید به آینده حرکت کند و شکست ها و موفقیت ها را تجربه کند، نتیجه خواهد داد، توانمند و مقتدر می شود. عرصه شناخت بشر، نسبت به عرصه های ناشناخت هایش بسیار کوچک و ناچیز است. ما نباید غفلت کنیم و یاس به خود راه دهیم. فرصت طلایی را نباید از دست داد. انسان های بیدار، خودآگاه و فهیم و دلسوز باید عرصه های عظیم ناشناخته را به تسخیر درآورند، این طور نیست که مؤلفه های علم ناشناخته همیشه و برای همه باشد. باید با علم موردنیاز، به تناسب ابزار و تکنولوژی متناسب با نیازهای جامعه را اختراع کرد و جامعه را به توسعه و تعالی رساند. مثال کوچک می زنم. علم بیوتکنولوژی، عرصه ژنتیک، یک عرصه بسیار زیبا و شگفت انگیز و تازه احداث است، مثل کامپیوتر که در ده، بیست سال گذشته رشد عظیم و فوق العاده ای داشته است. بحث عجیبی است. شما تصور این که گندم اصلاح شده، ذرت اصلاح شده، خوراک مردم به شیوه مدرن منتهی با نگاه علمی توسعه و گسترش پیدا کرده است. تکنولوژی در این خصوص به گونه ای توسعه پیدا کرده است که با اصلاح بذر محصولات کشاورزی از این سنخ جواب گوی جمعیت فراوان و رو به رشد و فزاینده شده است. اما عیب این کار این است که این محصولات مثلا گیلاس اصلاح شد، دیگر طعم ندارد و لذا صورت مساله غلط شده است. هر چند اصل صورت مساله بسیار زیباست، برای تغذیه جمعیت روبه رشد امروز دنیا لازم است اما مشکل هم دارد. و آن این که چه کار کنیم که طعمش هم حفظ بشود این سوژه در دستور کار است. من معتقدم در بسیاری از عرصه ها با اصلاح عالمانه وهوشمندانه و نظارت دولت ها، کارهای بسیار شگفت انگیزی می توان کرد که هم کاربرد نظامی و هم کاربردهای عادی صنعتی خواهدداشت ومحصولات بسیار درخشانی را عرضه خواهد کرد. بنابراین، من اعتقاد به فاصله زمانی صد سال یا دویست سال اصلا ندارم. اعتقاد دارم زمان قابل تحقق است و هر چه عزم ملی را بیش تر کنیم خداوند این راه را باز گذاشته، عرصه کشف نشده ها فراوانند. با اعتقاد و اتکاء به خدا و با عزم عمومی و ملی می توان دست به شگفتی هایی زد و افتخار آفرید.
معرفت: با تشکر اگر صلاح می دانید اجمالی از کارهایی که انجام داده اید بیان کنید.
مهندس عبادی: ببینید در دل پروژه هایی که انجام گرفته است به خصوص پروژه های اجرایی مهندسی بعضا کارهای زیادی بوده که دقیقا عنوان اختراع داشته، ارزشمند بوده و قابل ثبت بودند. مثلا در سال 65 - 1366 یک پروژه مکانیزم توپ ضد آتش بار 130 میلی متری را برای استفاده در جنگ دنبال کردیم. منابع مالی این کار را به سختی از کمک های مردمی، با سپردن چک و وثیقه شخصی - چون ارگان های دولتی معتقد به انجام چنین کارهایی نبودند - کار را از این جا آغاز کردم که حاصل دو، سه سال کارکردن در ساختارهای رسمی کشور تجربه ما بود. حالا وارد سپاه شده و کار کرده بودیم و تجربه داشتیم. این کار مستقل و آزاد و با سن کم و از لحاظ تجربه دانشگاهی، هم کم تجربه بودم. چون دو سه ترم بیش تر در رشته فیزیک کاربردی دانشگاه تهران درس نخوانده بودم. با این وجود، دست به این کار زدم. در طول 9 ماه الی یکسال کار را به نتیجه رساندیم. از جمله نیازهادراین پروژه در حین اجرای آن، ضرورت وجود مکانیزمی با محرکه های الکترومغناطیسی بود که نقش انتقال نیرو و گشتاوربین محورهای موردنظررابدون لغزش و در زمان لازم ایفا کند. خوب این کارها، چیزی بود که هیچ جایی را نمی شناختم که مشابه آن را پیدا کنم، سرانجام یک کلاچ مغناطیسی ساختیم که به اصطلاح لاتینش، (Magnetic Double Gear Clutche) بود. در دو مرحله نمونه سازی شد و بعد به کار گرفته شد. وجود مکانیزم ساخته شده و قرار گرفتن بر مختصات اعمال شده به صورت اتوماتیک به حرکت درمی آمد. برای قرار گرفتن در وضعیت دقیق مورد نظر، مکانیزم مذکور خودکار فعال شده و نسبت های انتقال دور مورد نظر را فراهم می کرد. این اختراع بسیار کار زیبایی بود و من یادم هست که وقتی توپ افتتاح شد و شلیک کرد و تصاویری از آن پخش شد. وزیر نیروی فعلی، که آن زمان استاندار یزد بودند، گفتند: این چه چیزی است که اختراع کرده اید. گفتم: کلاچ. گفت: کلاچ که در ماشین زیر پا کاربرد دارد!!
متاسفانه آقایان چون اهمیت این را نمی دانستند، این بی مهری برای من بسیار سخت بود و با کمال تاسف این معضل گریبانگر بسیاری از مجریان کشور ما است. این قضیه گذشت تا این که یک سال بعد برای یک کاری من به لهستان، برای خرید یک سری ابزار رفتم. در آن محل ماشین های ابزار از کلاچور استفاده می شد، گفتم که من چنین کاری کردم، مرا برای بازدید از کارخانه ای در لهستان که فقط کلاچ تولید می کرد بردند که محصولات آن را به ژاپن و آلمان غربی صادر می کردند. وقتی از این کارخانه بازدید کردم، دیدم موارد مشابه خیلی کوچکتر و ضعیف تر و محدودتر از کارهای ما بود. دقیقا عین کلاچ دنده به صورت کلاچ یک طرفه بود مخصوص قایق های باسرعت بسیار بالا ساخته بودند و قایق هایی که آنی می خواستند تغییر دوربدهند و فقط می توانست در یک وضعیت انتقال نیرو دهد، ولی کار ما دو طرفه بود. حالا شما قضاوت کنید. کسی که دانشجو دانشگاه است و 26 سال دارد و دو ترم دانشگاه بیش تر نگذرانده این اختراع برای او و ملتش یک افتخار ملی محسوب نمی شود!
معرفت: استفاده کردیم از مطالب جالب و جذاب شما. ان شاالله، الگویی باشد برای عزیزانی که فکر نو دارند و به فکر ساختن جامعه ای آباد و آزاد هستند. متاسفانه یک فکری است که ما را متهم می کنند به این که "نمی توانیم" و یا "نمی دانیم"، یا کشورهای " جهان سوم" هستیم، آیا به نظر شما چگونه می توانیم اعتماد به نفس، خودباوری، خودباوری فرهنگی کسب کنیم، و می توانیم روی پای خود بایستیم و جامعه را از نو ساخته و بازسازی کنیم؟
مهندس عبادی: سؤال بسیار مهمی است. اجازه بدهید، از اندوخته ذهنی ام پاسخ شما را بدهم. ببینید فرق «آرزو کردن » با «خواستن » خیلی زیاد است. اشتباهی که ممکن است بسیاری مرتکب آن شوند. ملتی هر جا آرزو کنند که کشورهای درجه یک دنیا باشند و پیشرفته باشند، اشتیاق کنند که ما هم سرمان بالا باشد، پیش کسی سرشان را پایین نیارند، برای تامین نیازهایشان نباید التماس کنند، معیشتشان، معیشت پر رونقی باشد، فقر نداشته باشند، اشتغال به معنای واقعی کلمه داشته باشند و هر جای دنیا پا می گذارند موجب مباهات و فخر آنان باشند و حضورشان، همراه با سرفرازی باشد، اما خواستن این کار هم برای شناخت، پیشرفت کردن چیست و چه درجه ای از پیشرفت هست. پیشرفت کردن به معنی توانایی یک ملت برای تامین نیازهای خود با امکانات موجود خود با بهره گیری از روش ها و متدهای به روز، این ها همه مؤلفه های اقتدار یک ملت است. از آن بالاتر توانایی ملت، داشتن اهرم های دفاعی و ابزارهایی است که مجموع توان و قدرت یک ملت را فراهم می کند. حضور در عرصه های جهانی، نداشتن بیکاری و نداشتن فقر، داشتن فن آوری مطلوب، حضور مداوم در عرصه های کار علمی، منتسب بودن کار پژوهشی و صنعتی دنیا در جنبه های متفاوت به تجربه های ملی و... این ها موجب فخر یک ملت اند.
علاوه بر این ها، باور به این که پیشرفت محقق شدنی است. بعد ایمان به این باور، به صورت آگاهی عمومی و اعتقادی که واقعا پیشرفت محقق شدنی است، من دقیقا جزو کسانی هستم که به این اعتقاد، ایمانم دارم و با همه وجود، در هر محفلی برای دفاع از آن حاضرم استدلال کنم. اعتقاد به این که پیشرفت واقعا محقق شدنی و دست یافتنی است. چرا که ما آرمان خود را هر چه محدود انتخاب کنیم، جهش و توقع عمل محدودتر خواهد بود و هرچه آرمان را بزرگتر انتخاب کنیم می توانیم جهش عظیم تر و سیج بیش تری داشته باشیم. ما اگر آرمانی را درست پیش بینی کرده باشیم، ایمان به انجام آن داشته و مقدمات و شرایط فهم آن را درست بشناسیم، این ها، مقدمه بسیج عمومی است. البته باید نقش دولت و ملت، مسئولیت دادن کارها به افراد با تجربه در اینجا روشن و شفاف باشد. چنین آرمان هایی به راحتی محقق شدنی است.
معرفت: بنا به فرمایش رهبر معظم انقلاب که شعار ملی امسال را تحقق "اقتدار ملی" تعیین فرمودند و باید مردم و مسؤولان برای تحقق آن تلاش کند، سؤالی پیش می آید که در واقع ارزش کار، اختراعات و ابتکارات حضرتعالی را آیا سازمان ها، ارگان ها، نهادهای دولتی دانسته اند؟ و بطور کلی نظام به این باور رسیده است که کسانی هستند که می توانند در جامعه اسلامی دست به ابتکارات و اختراعاتی بزنند و با هزینه های گزاف، مجبور نباشیم از جاهای دیگر مشابه آن را وارد کنیم و نهایتا با ورود تکنولوژی باید فرهنگ آن را هم وارد کنیم که خود پیامدهای خاصی خود را دارد. آیا اینها باور دارند که در جامعه و نظام اسلامی، این کارها شدنی است و باید از شعار خارج شد و به نیروهای خودی و داخلی اعتماد کرد؟
مهندس عبادی: ببینید وقتی جامعه ای توسعه یافته نیست و حرکت آن به سمت توسعه نیست، به این معنی است که در مسیر حرکت نظام آگاهی عمومی مبنی بر اعتماد به نیروهای خودی داخلی وجود ندارد. مشکل عمده ما عدم خودباوری مسؤولان اجرایی نظام است که با این گونه مسائل بیگانه اند. این که شما فرمودید، واقعا در کشور وجود دارد. من به شما بگویم که تجربه تلخ سال های گذشته، کارکردن مثل من به خصوص بخشی که با نیروهای انسانی سرکار داشتم، چه مسؤولان و چه کسانی که در حواشی کارها بودند، هرچند تشویق های لفظی زیاد شنیدم، ولی بزرگترین مانع کارهای ما عوامل انسانی بودند. بر عکس، همه آقایان، من با اطمینان می گویم که اقتدار ملی محقق شدنی است و جز این راهی نیست. واقعا اگر ما بخواهیم پیشرفت کنیم و اگر بخواهیم ننگ جهان سوم از ما کنده شود، چاره ای نیست جز این که دست به ابتکار و نقش آفرینی بزنیم. متاسفانه در جامعه ما، هیچ جایگاهی برای اختراع و ابتکارات وجود ندارد و از سوی مسؤولان اجرایی کوتاه نظر و تنگ نظر نیز کارشکنی از روی بی اطلاعی فراوان وجود دارد. در کشور ما اختراع کردن بیشتر به صورت یک پز اجتماعی است، تا یک خلاقیت و زمینه توسعه و پیشرفت کشور. هیچ جایگاهی روشنی برای ضرورت اختراع و نوآوری و پژوهش وجود ندارد. از جمله عوامل اصلی عدم پیشرفت، نداشتن استراتژی مناسب در این زمینه است.
در زمان جنگ، در عملیات رمضان و چند عملیات دیگر که ما تلفات انسانی زیادی داشتیم. عراق بعد از عملیات بیت المقدس و چند عملیات موفقی که در جنگ شد، چون فهمید که ما یک نیروی سازماندهی شده ای نداریم و عمدتا شب حمله می کنیم و پیروزی های چشمگیری نیز به دست می آوریم و پس از عبور از مختصر موانعی که بود جبهه دشمن را تسخیر می کردیم. عمده پشتیبانی عراق هم تانک بود که شب کارایی نداشت. بنابراین، این ها خلع سلاح می شدند، صبح هم سنگرهایشان را می گرفتیم، آتش هم که برای پاتک می ریختند اثر چندانی نداشت. به همین دلیل عراقی ها به موانع فیزیکی روی آوردند و در برخی جبهه ها نیروهایشان را تا ده، سیزده کیلومتر عقب می کشیدند و از موانع فیزیکی متنوعی استفاده کردند که شامل کانال ها گاز و موانع پر از قیر و تخریب کننده، میدان های مین و انواع سیم های خاردار و... بود. از این پس، هنگام عملیات رزمندگان اسلام، مجبور بودند در هنگام عملیات نظامی حدود 7 الی 8 ساعت موانع فیزیکی را برطرف کنند، بعد خسته و کوفته پس از 8 تا 9 ساعت کار، حمله کنند که تازه هوا روشن شده و در روشنایی روز دشمن از نیروی زرهی خود استفاده می کردند و لذا ما تلفات زیادی داشتم. من که 22 و 23 سال داشتم در جنگ ش. م ر در سپاه بود که پس از ارتش گسترش داده شده بود. ما برای رفع این مشکل و کم کردن تلفات انسانی در جنگ وارد عمل شدیم. مدت ها به فکر چاره افتادیم، بالاخره یک راه زیبایی پیدا کردیم. عمدتا در جبهه های جنوبی چون خاک نرم بود، باید وسیله ای طراحی می شد که بتواند در عمق یک متری زمین حرکت کند و به جلو برود و به فاصله ده - بیست دقیقه دیواره ای از خاک ایجاد کند، مثلا سرعت آن را بتوان ده متر در ساعت تخمین زد، تولید و با طراحی این وسیله می تواند از فاصله حدود یک کیلومتری با کنترل از راه دور این وسیله را به حرکت انداخت که با برش و کندن زمین تا عمق حدودا یک متر، پشت سر خود نیز مواد منفجره جاسازی می کند که پس از اتمام و رسیدن به موقعیت موردنظر، به یک باره کل مسیر منفجر شده و حفره ای عمیق ایجاد خواهد نمود که بالتبع تمامی موانع طبیعی موجود نیز از بین می رود. و به دلیل تاریکی شب و ایجاد گرد و غبار ناشی از انفجار در مدت کوتاهی، رزمندگان اسلام می توانند به راحتی خود را به خاکریز دشمن نزدیک نموده و در مدت کوتاهی دست به عملیات نظامی بزنند و بدین ترتیب با کمترین تلفات انسانی، پیروزی به دست می آید.
وقتی چنین ایده ای مطرح شد، ابتدا این طرح توسط یکی از دوستان، که یکی از معاونان وزیر بود، مطرح شد ایشان از آن استقبال کردند و به اتفاق هم نزد معاون مربوط وزیر رفتیم، متاسفانه به دلیل کوته نظری ایشان به جای استقبال از این ایده، ما و ایشان را متهم کرد که چرا در حوزه کاری ایشان دخالت کرده ایم!! دو معاون وزیر آمدند داخل اتاق، دعوایشان شد و گفتند که چرا در حوزه کاری ما دخالت کرده ای، یکی از معاون ها رفت و گفتند طرح را بنویس، ما هم نوشتیم دادیم. یک سال بعد، این دو دیدند که نمی شود، دقیقا یک سال بعد من متوجه شدم که رفتند آلمان یک وسیله ای هست که به آن موش کورک می گفتند، که برای عبور کابل در زیرزمین بود، دقیقا مشابه همین بود ولی با باد کار می کرد. آن را خریدند بردند آزمایش کنند، متاسفانه چون همراه ورود تکنولوژی، نیروی انسانی و فرهنگ آن هم باید وارد شود، پس از مدت ها نتوانستند از آن استفاده بهینه کنند.
بگذریم ما این کار را ادامه دادیم و با چه مشقاتی آماده کردیم و با یکی از مسؤولین قرارگاه هماهنگ کردیم و رفتیم آزمایش کنیم، یک ماه تمام در گرمای مردادماه اهواز کار کردیم. زمین و بیابانی مناسب انتخاب کردیم، آوردند و جرثقیل گذاشتند زمین و آزمایش کردیم با چه مشقاتی وسایل موردنیاز آزمایش که نداشتیم چون آقایان با ما همکاری نمی کردند، فقط به این دلیل که آقایان به مرحله خودباوری نرسیده بودند، ولی ما می خواستیم ثابت کنیم به آنچه باور داریم می توان رسید. دستگاه ساخته شد، روزهای اول که آماده آزمایش بود، لوله 16 که 50 متر پیشروی کرد اندکی از سایز معمولی زد بیرون، یک آقایی که پشتیبانی می کرد فرستاد بازدید، تا دید اندکی از زمین خارج شد، ما را هو کردند و گفتند که ما از اولش هم می دانستیم که نمی شود!! تنها پشتیبان ما یک بسیجی تخریب چی بود که شهید شد. ایشان تنها کسی بود که با دست خاک را می کند تا دستگاه از زمین خارج نشود و خوب عمل کند. با همه این بی مهری های مسؤولان اجرایی، ما با خستگی ناپذیری های تمام و با عشق و علاقه و پشتکار کار را ادامه دادیم. تنها اشکال آقایان مسؤولان اجرایی این بود که من دیپلمه بودم و 21 سال سن بیشتر نداشتم.
امروز پس از 22 سال تجربه که متخصص مکانیزاسیون هستم، از جمله افتخارات خود را در دوران حیاتم، همین کار زیبا می دانم و آن را از جمله افتخارات بزرگ خود در آن سن می دانم. متاسفانه پس از سال ها تجربه در زمینه اختراعات و ابتکارات و نوآوری ها که حدود 60 الی 70 مورد انجام و به ثبت رسده است، باید بگویم که عامل اصلی توسعه نیافتگی و عقب افتادگی جامعه اسلامی ما، مسؤولان اجرایی و عدم بینش درست ایشان از توسعه و پیشرفت است. در جوامع توسعه یافته رئیس جمهورشان اختراعات بت شده دارند، رئیس جمهور شخصیتی است که باید سابقه اجرایی موفق و مثبتی داشته باشد، تحصیل، مدارک علمی بالایی داشته و تجربه علمی و اجرایی مفیدی داشته باشد. این شرط مقدماتی است، آن وقت جامعه میوه خواهد داد و برکات خواهد داشت و در واقع، چنین جامعه ای خواهد درخشید و به توسعه و پیشرفت خواهد رسید.
معرفت: متاسفانه نکته ای که فرمودید و این بی مهری ها به افق فکری کوتاه مسؤولین اجرایی نظام برمی گردد. چون ملاک تعیین افراد شایستگی و لیاقت آنان نیست و به همین دلیل کسانی که دغدغه و مشغله فکری شان، دغدغه آرمان های بلند است، هرچه بخواهند و تلاش کنند که جا بیاندازند که واقعا کارهای بزرگ هم شدنی است، افراد کوتاه فکر نخواهند فهمید و همین یکی از عوامل توسعه نیافتگی وتحقق پدیده فرار مغزها و نخبگان کشور است. وقتی مسؤولان اجرایی درک ندارند و همه اش به فکر مسائل جناحی و شخصی خود هستند، به توسعه و پیشرفت و آبادانی نمی توان رسید. شاید کم باشند افرای همچون شما که با این همه موانع مواجه شود، بازهم دلگرم باشد، چون هدف شما خدمت به جامعه است، نتیجه کوتاه نظری برخی مسؤولان اجرایی کشور این خواهد بود که ما با پدیده فرار مغزها مواجه شویم. این ها می روند در جامعه دیگر، آنجا راحت، با کمترین هزینه، نیرویی که مستعد آماده است، از او استفاده می کنند، هزینه اش را ما می پردازیم و استفاده اش را آن ها می برند و این از علل عمده توسعه نیافتگی است و ناشی از این فکر است که ما نمی توانیم به خودباوری برسیم و این نیروها را جذب کنیم و امکانات خود را جذب و تامین کنیم، دست به ابتکار و اختراع بزنیم و موجبات اقتدار نظام اسلامی را فراهم کنیم. تنها راه رسیدن به توسعه و پیشرفت کشور، اعتماد و اطمینان به فکر و امکانات و استعدادهای داخلی و باور به خود و غنای فرهنگی خودی است و در این راستا، باید با افکار بلند مدت و آرمانی محقق شدنی نیروها و جوانان خوش فکر و خلاق و مبتکر را شناسایی و جذب کرد و سرمایه گذاری جدی روی آنان انجام داد تا جامعه به سمت و سوی توسعه و آبادانی گام بردارد.
به عنوان آخرین سؤال، لطفا رابطه اقتدار ملی را با تلاش، اختراع و ابتکار و نوآوری بیان کنید؟
مهندس عبادی: در پاسخ به سؤال از رابطه اقتدار ملی با تلاش و فعالیت های علمی و نوآوری و امکان تحقق آن باید گفت: در واقع رابطه توسعه و پیشرفت با اقتدار ملی به عنوان پیش نیاز است. ببینید بحث اقتدار ملی مؤلفه های متفاوتی دارد. هم بعد ملی، هم بعد حاکمیتی. امروزه در دنیا دیگر کمیت جمعیت تعیین کننده اهداف و مؤلفه های قدرت نیست. بلکه توان جامعه در خلق نمودهای مختلف تمدنی و در ایجاد ابزار زندگی و حفظ معاش در میزان تولید انبوهی که دارد، به دانش فنی و میزان تولید و ابتکارات ونوآوری های یک جامعه وابسته است. ابتکارات، اختراعات، خودباوری، اعتماد به نیروهای داخلی، استفاده از پیشرفت های علمی، تولیدات بالای ملی، دانش فنی تعیین کننده قدرت و اقتدار یک کشور است. امروز توان یک کشور در تولیدات داخلی خود و تامین نیازهای خود و تولید اقلام عادی زندگی و تنوع تولیدات مادی از جمله عوامل و مؤلفه های اقتدار ملی یک کشور است، هرچه جامعه وابسته تر، نیازمندتر و متقاضی تر باشد و توان مؤلفه اخلاق در بعد خارجی، بروز و ظهور بیشتری داشته باشد و در سیاست های منفعل تر عمل کند، از میزان اقتدار ملی کاسته می شود. توان یک جامعه در ایفای نقش سیاسی وابسته به توان نظامی او است. توان نظامی از جمله مؤلفه های بزرگ و درشت اقتدار ملی است. توان نظامی خودی و مستقل و نترس از بیگانه، منوط به زیرساختارهای مستقل است که خود نیازمند تامین پروژه ها و تحقیقات ماهواره ای و اطلاعاتی و مخابراتی است.
بحث اقتدار ملی در عرصه جهانی امروز بحث از ضرورت بقاست. تامین اشتغال جامعه در واقع، تامین حداقل شرایط حیات یک جامعه ای است که هنوز به اشتغال کامل نرسیده است. یعنی در تامین مایحتاج اولیه زندگی خود مشکل دارد. تامین نیازهای مادی و معیشتی، پیش شرط زنده ماندن است تا از این پس، انسان بتواند به حیات انسانی خود شاخ و برگ بدهد. انسان وابسته به انسانیت اوست و خداوند این توان را به انسان داده که در جامعه و محیط پیرامونش بتواند ارزش افزونی ایجاد کند، بتواند دگرگونی ایجاد کند، هرچه می گیرد بهتر تحویل نسل بعد بدهد. این کار - یعنی مسؤولیت ایفای نقش انسانیت - به انسان فرصت می دهد که نقش انسانی اش را بهتر درک کرده و تحقق بخشد. تحقق این امر، مرهون تامین نیازهای مادی است. تولید و گسترش توانایی در عرصه اقتصاد مستلزم دانش و ابزار فنی است. دانش و ابزار فنی تا وقتی که بومی نباشد استقلال ندارد. چون وقتی منابع خام داخلی بود، ولی ابزار و دانشش خودی نبود شما را بیش تر وابسته به بیگانه می کند. در این صورت، جامعه مقتدر - در بعد حاکمیتی و در بعد سیاسی - نخواهید داشت. اقتدار ملی را عناصر ملی و واحدهای اجتماعی و میزان تحصیل در این عرصه محقق می کند. تولید ثروت، توان یک کشور در تولید سرانه ثروت است که از جمله مؤلفه اقتدار ملی است. هرگز بیکاری و عدم اشتغال در جامعه، با اقتدار ملی سازگار نیست. برای تحقق اقتدار ملی، علاوه بر ایجاد اشتغال کامل، نیازمند دولت مقتدری است که مصمم در عرصه اجتماعی حضور داشته باشد. با جامعه بیکار و گرسنه، نمی توان به اقتدار ملی دست یافت. بحمدالله خداوند این برکت را به این کشور داده که همه نوع امکانات برای او مهیا است. این وظیفه دولت مردان است که از این فرصت ها استفاده کرده و منابع خام را با نیروها و استعدادهای داخلی به کار گیرند که علاوه بر تامین اشتغال، ایجاد توسعه و آبادانی، موجبات اقتدار ملی را فراهم کنند.
معرفت: در واقع نکته جالب روان شناختی که اینجا بدست می آید، این است که شعاری که مقام معظم رهبری فرمودند اشتغال، اقتدار ملی، این دو تا دقیقا به همدیگر وابسته اند، بدون ایجاد اشتغال هیچگاه نمی توان به اقتدار ملی دست یافت. باید اشتغال ایجاد کرد تا به خودباوری و اقتدار ملی رسید، از آن طرف، اقتدار ملی نیز وابسته به اشتغال است.
با تشکر از حضرت عالی که در این گفت وگو شرکت کردید.
ادامه دارد.