از چند سال پیش، روان شناسان، شناخت ماهیت و نیازهای هیجانی و عاطفی را به تأکید توصیه می کنند و برای این کار چند نفر از ایشان مفهوم و خصایص آنها را مورد مطالعه قرار داده اند. لکن در طبقه بندی نیازهای عاطفی میان روان شناسان، اختلاف نظر وجود دارد چنانکه بعضی از 13 و برخی از 7 یا 8 وعده دیگر از 4 نوع یا دسته نیازهای عاطفی نام برده اند. از آن جمله طبقه بندی راسز (Raths) است که شامل نیازهای عاطفی زیر می باشد:
1. نیاز به تعلق خاطر
هر فرد در زندگی خود را به گروه یا جماعتی منسوب و متعلق بداند. این احتیاج فرد را می توان با تشکیل گروههای مختلف ارضا کرد.
2. نیاز به محبت متقابل
فرد در تمام زندگی نیازمند است که مورد مهر و محبت قرار گیرد. همچنین احتیاج دارد به یک عده به عنوان والدین، فرزند، برادر و خواهر، خویشاوند و دوست محبت کند.
3. نیاز به موفقیت
هر کس در زندگی می کوشد در کارها و فعالیت های خود کامیاب شود. چنانکه کودک خردسال وقتی در بازی یا فعالیتی موفق می شود بسیار شاد می شود و نظر اطرافیان را بدان جلب می کند.
4. نیاز به امنیت اقتصادی
فرد باید از لحاظ مالی و اقتصادی اطمینان خاطر داشته باشد، زیرا بعضی از احتیاجات عاطفی دیگر را می توان با داشتن امکان مالی ارضا کرد.
5. نیاز به آزادی از ترس
هر فرد نیازمند است که از هرگونه ترس و اضطراب آزاد باشد چه آنها مهمترین عوامل در تعویق نیازهای عاطفی هستند چنانکه هرگاه کودک همواره در ترس و اضطراب باشد هرگز نمی تواند احتیاج به تعلق خاطر، محبت، موفقیت و سایر نیازمندیهای خود را ارضا کند.
6. نیاز به آزادی از گناه
انسان نیاز دارد که از هر نوع گناه و تقصیر عاری باشد و همین نیاز است که او را هنگام ارتکاب گناهی به رفتار برون افکنی (projection) و «دلیل تراشی» یا برهان سازی (rationalization) وادار می کند. بدین معنا که فرد می کوشد علت عیب و گناه خود را به دیگران نسبت دهد، و یا دلایل و علت هایی برای اثبات صحیح بودن اعمال خود بتراشد.
7. نیاز به همدردی
هر فرد می خواهد در ناراحتی ها و اندوههای دیگران همدردی کند و از دیگران نیز انتظار دارد که به همدردی او علاقه نشان دهند.
8. نیاز به شناخته شدن و پذیرفتگی
هر فرد نیازمند است که دیگران، شخصیت و فردیت او را دریابند و بپذیرند. برای ارضای این احتیاج است که فرد کارهای خود را به رخ مردم می کشد و غیرمستقیم به تعریف و تمجید خود می پردازد.
البته، زندگی فرد وقتی موفقیت آمیز خواهد بود که بتواند میان نیازهای عاطفی خود تعادلی برقرار کند و به شیوه های مطلوب آنها را ارضا کند. از این رو، شناخت و ارضای مطلوب نیازهای نامبرده نخستین وظیفه تربیتی والدین و مربیان است. به عبارت دیگر، محیط تربیتی مساعد اعم از خانه، مدرسه و جامعه محیطی است که به ارضا و حفظ تعادل بین نیازهای عاطفی افراد کمک کند.
السبری (Elsbree) نیازهای زیر را نام می برد:
1. موفقیت، فعالیت، پیروزی و میل به اجتناب از عجز و درماندگی.
2. شناخته شدن، پذیرفتگی و مورد تحسین قرار گرفتن.
3. همدردی، محبت، صمیمیت و خودشناسی.
4. اطمینان خاطر، آزادی از نقص بدنی، میل تملک و آزادی از اندوه و تشویش.
5. ماجراجویی، تجارب تازه، فعالیت نشاط انگیز و آزادی از یک نواختی و جریان عادی.
هوپکینز (T.Hopkins) می گوید هر کودک باید:
1. در ثبات عاطفی و محیط سازگار تربیت شود.
2. از طرف بزرگسالان، اطمینان خاطر احساس کند.
3. اجتماعاتی با همسالانش داشته باشد.
4. از هر نوع تشویش و نگرانی و ترس آزاد باشد.
5. برای کاوش محیط خود آزاد باشد.
6. مورد راهنمایی دلسوزانه قرار گیرد.
7. از اوضاع و احوالی که مانع فعالیت و تکامل عقلی وی می شوند بازداشته شود.
8. فرصت کافی و زیاد برای برقراری روابط داشته باشد.
9. در تعبیر و روشن ساختن افکار و منظورهای خود کمک شود.
10. در تشخیص میان دنیای واقعی و دنیای خیالی به وی کمک کنند.
11. عمل یادگیری ایجاد ارتباط با دیگران، و همکاری در حل مشکلات را بفهمد.
منبع مقاله :
شعاری نژاد، علی اکبر؛ (1385)، روان شناسی رشد، تهران: نشر اطلاعات، چاپ نوزدهم 1388