ماهان شبکه ایرانیان

مشکلات کودکان، هنگام ورود به مدرسه

ورود به مدرسه برای کودک خردسال، در واقع آشنا شدن با یک محیط بزرگ تازه ای است به همین سبب به یک عده مشکلات برخورد می کند که ما به بعضی از آنها اشاره می کنیم: ۱

مشکلات کودکان، هنگام ورود به مدرسه

ورود به مدرسه برای کودک خردسال، در واقع آشنا شدن با یک محیط بزرگ تازه ای است به همین سبب به یک عده مشکلات برخورد می کند که ما به بعضی از آنها اشاره می کنیم:
1. کودک هنگام ورود به مدرسه یا انتقال از یک مدرسه به مدرسه دیگر، خود را بیگانه می یابد و کودکان به او به طرز عجیبی نگاه می کنند و مراقب رفتارها و حرکات او می شوند، همین نگاهها او را ناراحت می کنند و به گوشه نشینی و دوری از اجتماع وادار می سازند. گاهی میان او سایر دانش آموزان، نزاع برپا می شود و چنانچه این کودک از لحاظ بدنی یا مالی بر دیگران برتری داشته باشد در این صورت، زودتر و بدون انتقاد، مرکزیت اجتماعی پیدا می کند و دانش آموزان به دوستی با او متمایل می شوند. ولی اگر ضعیف باشد مدت درازی مورد انتقاد و تهدید قرار گرفته نخواهد توانست برای خود مرکزیت اجتماعی تحصیل کند.
2. مشکل دوم اختلاف طبقاتی است زیرا دانش آموزان هر مدرسه از خانواده های گوناگون فقیر و ثروتمند هستند و اختلاط آنها گاهی ناراحتی هایی را ایجاد می کند. بدین معنا که کودکان خانواده های ثروتمند، معمولاً به اجتماع و دوستی با کودکان خانواده های فقیر علاقه مند می شوند لکن خانواده هایشان آنها را از این آمیزش برحذر می دارند و اجازه نمی دهند که حتی با آنها بازی کنند. چه بسا والدینی که فرزندان خود را در خانه محبوس می کنند تا با کودکان فقیر و سر کوچه ای تماس نگیرند و این خود یکی از عوامل ایجاد کننده مشکلاتی برای کودک است.
3. سومین مشکل در مدرسه، برای کودکانی است که به طرز خاصی تربیت شده اند و همواره تحت مراقبت و حمایت والدین قرار گرفته اند. این نوع کودکان، بسیار حساس می شوند و نمی توانند با محیط مدرسه سازگاری کنند در نتیجه از تمام دانش آموزان، اولیای مدرسه و خدمتگزاران، چگونگی ساختمان و آب خوردنی شکایت و اظهار نفرت می نمایند.
یکی از روان شناسان، مشکلات کودک را موقع ورود به مدرسه چنین خلاصه می کند:
1. جدایی و دوری از مادر.
2. از دست دادن تعلق و اطمینان خاطر.
3. برخورد با اشخاص و اشیای تازه و ناآشنا و در نتیجه، از دست دادن احساس تعلق خاطر.
4. جا باز کردن برای خود در محیط تازه.
5. اختلاف کامل محیط مدرسه با محیط خانه.
6. گاهی والدین کودک در خانه بسیار سختگیر می شوند و کودک همینکه به مدرسه می رود احساس آزادی می کند لکن نمی داند از آن چگونه استفاده کند و برعکس.
از آنچه گفتیم می توان این نتیجه کلی را بدست آورد که: کودک برای ورود به مدرسه تنها به رشد بدنی و عقلی نیازمند نیست بلکه او و پدر و مادرش نیز باید از لحاظ روان شناختی آماده شده باشند.

معلم و کودک تازه وارد

نظر معلم نسبت به کودکی که تازه به مدرسه می آید بسیار مهم است. اگر کودک یقین کند که معلم او را دوست می دارد احساس اطمینان خواهد کرد از اینکه شخصی او را در سازگاری با مدرسه جدید یاری می کند و در غیر این صورت، خود را تنها احساس خواهد کرد. معلم در کمک به این نوع کودکان در سازگاری با فعالیت های مدرسه ای، ممکن است به چند روش عمل کند:
1. نخستین هدفش این باشد که میان خود و آن کودک، رابطه برقرار کند تا در کودک، احساس اعتماد و دلبستگی پیدا شود.
2. اصل مهم، کوشش به تعیین این است که کودک در چه مورد و چه چیزی فعالیت می کند.
3. کمک به کودک در تعیین هدفهایی منطبق با مدرسه جدید.
کمک به کودک در سازگاری و ایجاد رابطه میان خود و دانش آموزان دیگر.
1. آشنا ساختن کودک با مقتضیات و شرایط مدرسه تازه.
2. هرگاه کودک کمرو باشد می توان او را به توضیح و سخن گفتن درباره ی اوضاع و احوال مدرسه قبلی خود ترغیب کرد.
3. کمک به کودک در اینکه در بازیهای گروهی و فعالیت های کلاس، جایی برای خود باز کند.
4. ایجاد و برقراری رابطه با والدین کودک تا او بداند که والدین و معلمش با همدیگر آشنا هستند و با همکاری یکدیگر برای کمک به کودک نقشه هایی طرح می کنند.

معلم و مدرسه(1)

معلمان جزء کوچکی از محیط مدرسه را تشکیل می دهند و این جزء علی رغم کوچکی خود، تأثیر بسیار زیادی در رفتار اجتماعی دانش آموزان دارد. بنابراین، در رشد و تکامل اجتماعی کودکان، معلمان وظیفه سنگینی به عهده دارند که تدریس کوچکترین آنهاست.
موفقیت معلم در تربیت اجتماعی کودک به چند عامل زیر بستگی دارد:

1 . سن معلم

منظور از این عامل تنها سن زمانی معلم نیست بلکه نضج عقلی و اجتماعی نیز موردنظر است. هرگاه معلم از لحاظ عقلی و اجتماعی خوب رشد کرده باشد می تواند به تعلیم و تربیت بپردازد اگر چه سن زمانی او کم باشد زیرا کمی سن، خود از جمله عواملی است که معلم را در درک مشکلات دانش آموزان و شرکت در فعالیت های ایشان کمک می کند و سبب می شود که فاصله عمیق میان معلم و دانش آموزان برداشته شود و یک نوع ارتباط دوستانه و برادرانه میان آنان برقرار شود لکن این ارتباط باید بتدریج و با نهایت احتیاط ایجاد و برقرار شود. این امر برای معلمان سالمند بسیار دشوار است و آنان نمی توانند همچون معلمان جوان با دانش آموزان ارتباط برقرار کنند و همواره مایلند که برتر از دانش آموزان بوده از امیال و رغبت های آنها دور باشند. هر اندازه فاصله سنی میان معلم و دانش آموزان، بیشتر باید به همان میزان تأثیرش در ایشان محدودتر خواهد بود.

2. جنس معلم

همچنان که سن معلم در دانش آموزان مؤثر است جنس (مرد و زن بودن) او نیز در ساخت شخصیت دانش آموزان اعم از دختر و پسر تأثیر دارد. اینجا ممکن است این پرسش پیش آید: آیا میان جنس معلم و مقطع آموزش، رابطه وجود دارد یا نه؟ آیا معلم زن در دوره ی ابتدایی بیشتر تأثیر دارد؟ در صورت اختلاف جنس، چه نوع روابطی میان معلم و کودک موجودند؟ و فکر و عقیده معلم مرد و معلم زن نسبت به مشکلات مخصوص به نظم مدرسه چیست؟ اینک به اختصار به پاسخ پرسش های مذکور می پردازیم:
خانم معلم از لحاظ نظم و انضباط کلاس به مشکل برمی خورد، بدین معنا که کودک در دوره ی ابتدایی به خانم معلمش همچون مادر می نگرد، و مادر در نظر کودک عبارت از فردی است که دوست داشته می شود لیکن اطاعت از او ضرورت ندارد، برعکس پدر که اساس توجه به او بر اطاعت و ترس مبتنی است. بنابراین، کودک در صورتی که معلمش خانم باشد قدری دیرتر به نظم و انضباط عادت می کند.
پدیده ی دیگری که در نتیجه تدریس معلم زن به پسران و معلم مرد به دختران حاصل می شود این است که یک نوع رابطه و تماس (rapport) میان دانش آموزان پسر و خانم معلم، و دختران و معلم مرد ایجاد می شود، و غالباً ضررهای این ارتباط، بیش از منافع آن است. چه بسا این سازگاری، به یک نوع محبت میان طرفین منجر می شود و هر یک از آنان را از دیگری پنهان می دارد و احیاناً به یک نوع تمایل منجر می شود که در نظام کلاس مؤثر است یا آتش تعصب و عداوت میان دانش آموزان یک کلاس را شعله ور می سازد.

3 . وضع اجتماعی معلم

سومین عامل مؤثر در تربیت اجتماعی کودکان وضع اجتماعی معلم است. بعضی از دانشمندان آموزش و پرورش را عقیده بر این است که معلم مجرد، برای برترسازی انگیزه های جنسی خود، در راه پیشرفت دانش آموزان از حیث سطح فرهنگی و اجتماعی می کوشد برعکس، در معلمان متأهل - بویژه خانم ها- اشکالاتی پیدا می شود که مانع انجام دادن وظیفه می شود. زنی که عهده دار تدریس می شود علاوه بر وظیفه تدریس، تکالیف دیگری دارد چه او از یک طرف، زن و از طرف دیگر مادر است و اغلب ملاحظه می شود که اعصابش به علت نزاعها و ناراحتی های خانگی خسته شده است و این خستگی بی شک در کار مدرسه ای او منعکس می شود.
گروه دیگر از مربیان معتقدند که معلمان متأهل از معلمان مجرد بهترند زیرا ایشان به علت داشتن بچه، خصایص کودکی را بهتر می فهمند. زنان شوهردار می توانند اکثر مشکلات دانش آموزان- به خصوص مشکل جنسی- را حل کنند.

4. توانایی معلم بر درک کودکان ناراحت و دشوار

پرسش های بیشتری از معلمان مرد و زن برای شناختن مقدار شناخت ایشان نسبت به کودکان ناراحت بعمل آمده است که از نتایج بدست آمده چنین برمی آید که مفهوم کودک دشوار و ناراحت برای ایشان روشن نیست. به نظر بیشتر آنان کودک ناراحت، کودکی است که سر کلاس آرامش ندارد و به نظم و انضباط احترام نمی گذارد، و کودکی است که می خواهد بر سلطه و اوامر مدرسه پرخاش نماید. این دسته از معلمان به علت نفهمیدن امیال «کودک ناراحت»(2) بر ناراحتی های او می افزایند و هرگز نمی توانند او را به خلاصی از ناراحتی هایش کمک کنند.
از جمله مشکلات و ناراحتی های دیگری که توجه بدانها ضروری است، اضطراب و تشویش، کمرویی، حرکت زیاد، نداشتن امنیت خاطر، یأس و اوهام و ترسها می باشند و چنانچه این ناراحتی ها در دوران کودکی درمان نشوند در بزرگی سبب اختلال شخصیت و رفتار فرد می شوند.(3)

5 . شخصیت معلم

معلم باید دارای شخصیت سالم باشد و منظور از سلامت و تکامل شخصیت، تقریباً وجود شرایط زیر است:

الف. رفتارهای اخلاقی

1. دوستداری کودکان و لذت بردن از بودن با ایشان.
2. احساس بیشترین رضایت خاطر از تدریس.
3. نیرومند و سالم بودن.
4. خوش لباس و با سلیقه و جاذب بودن.
5. داشتن رشد و ثبات عاطفی.
6. داشتن اعتماد به نفس و اطمینان خاطر.
7. عاری بودن از ترس و اضطراب.
8. علاقه مندی به اجتماع با دیگران و بیزاری از تنهایی.
9. اغماض کنندگی و چشم پوشی.
10. مؤدب و بی طرف و با انصاف بودن.
11. شوخ طبعی و خودداری از خودپسندی.
12. بردباری و خوش خلقی.
13. توانایی انتقادپذیری.

ب. سازگاری اجتماعی

14. داشتن رضایت خاطر از زندگی خارج از مدرسه.
15. توانایی پذیرش دانش آموزان حتی اگر از مخالفان معلم باشن.
16. خود را با دانش آموزان مربوط ساختن.
17. رفتار با دانش آموزان به صورت شخصیت های متفاوت.
18. فهمیدن نوجوانان.
19. سازگاری با دانش آموزان به وسیله دوست شدن با آنها.

پ. روشهای آموزشی

20. داشتن نقشه کار دقیق.
21. اهمیت دادن به اندیشیدن و فهمیدن.
22. آمادگی و مرتب بودن.
23. کمک کردن به فرد فرد دانش آموزان.
24. استفاده از عقیده و نظر دانش آموزان.
25. مربوط ساختن فعالیت های درسی به زندگی و رغبت های کودکان.
26. هوشمندی نسبت به فعالیت های گوناگون.
27. تشویق دانش آموزان به این که عقاید خود را با صراحت بیان کنند.
28. جلوگیری از پیش آمدن اوضاعی که مستلزم انضباط شدید هستند.
29. هنگام لزوم، به کار بردن انضباطی که با رشد دانش آموزان سازگار است.
30. علاقه به آگاهی یافتن از تجارب و نظریات تازه تربیتی.
هر معلم (در دبستان، دبیرستان، دانشگاه) در صورتی وظیفه ی سنگین تربیتی خود را بهتر انجام خواهد داد و محصلان خود را درست رهبری خواهد کرد که شرایط و خصایص نامبرده را دارا باشد.

مدرسه یک محیط اجتماعی است

درباره ی مدرسه که عامل مهمی در رشد و تکامل اجتماعی کودک است بحث کردیم و اکنون به یادآوری عواملی که در مدرسه مؤثرند می پردازیم:

1. وسعت مدرسه

البته منظور از وسعت و گنجایش مدرسه، تعداد دانش آموزان آن است. هر اندازه عده دانش آموزان یک مدرسه بیشتر باشد به همان میزان نتایج مثبت تربیتی آن کمتر خواهد شد. زیرا مسئولان مدرسه، مجبور می شوند به جای پرداختن به جنبه تربیتی و اجتماعی دانش آموزان، به کیفیت اداره و حفظ نظم مدرسه توجه کنند. کثرت عده دانش آموزان، مانع ایجاد احساس اعتماد به نفس و تکوین شخصیت سالم کودکان می شود زیرا دانش آموز مانند یک فرد، میان آن مجموعه متلاشی می شود.
همچنین، زیادی دانش آموزان در کلاس، بزرگترین مانع پیشرفت تربیتی است زیرا معمولاً نفرهای ردیف اول- مخصوصاً در سیستم فعلی تنظیم صندلی های کلاس- بیش از دانش آموزان ردیف آخر کلاس، مورد توجه قرار می گیرند در نتیجه، نفرهای آخر از هر نوع بحث و گفتگو با معلم، محروم می شوند و به شکل مجسمه های جاندار در می آیند. بنابراین، اولاً باید عده دانش آموزان هر کلاس از 30 نفر تجاوز نکند، ثانیاً صندلی ها طوری چیده شوند که پس و پیشی در میان نباشد و معلم بتواند با تمام کودکان گفتگو کند، ثالثاً در شرایط فعلی، معلم باید به کودکانی که در آخر کلاس می نشینند بیشتر توجه کند زیرا این نوع کودکان معمولاً آنهایی هستند که یا نقص بدنی مانند کری و ثقل سامعه دارند و یا کمرو و مضطرب هستند که در هر دو صورت، وظیفه معلم است که تا حد امکان به راهنمایی ایشان بپردازد. و به این اصل، معتقد و مؤمن باشد که هر فرد در اجتماع- هرچند هم ناقص و حقیر باشد- می تواند منشأ اثر واقع شود و مشکلی از مشکلات جامعه را حل کند و بالاتر از آن، خود به عنوان یک شخص قابل احترام است.

2. سن دانش آموزان

میزان سن زمانی دانش آموزان یکی دیگر از عوامل مؤثر در رشد و تکامل اجتماعی ایشان است. از مشاهدات بعضی معلمان آزموده چنین برمی آید که اختلاط دانش آموزان دبیرستان و دبستان، یک محیط غیرطبیعی برای دانش آموزان خردسال ایجاد می کند زیرا فعالیت های آنان کاملاً با یکدیگر متفاوت و مغایرند و آنچه برای دانش آموز کلاس اول متوسطه، خوشایند و جالب است در نظر دانش آموز کلاس دوم ابتدائی، کاملاً بی ارزش و بی اهمیت می باشد. همین اختلاف میل و نیاز، سبب می شود که به یکدیگر با نظر حقد و حقارت بنگرند. چه دانش آموزان خردسال چنین تصور می کنند که مدرسه برای بزرگسالان تأسیس یافته است و آنان را اثری در آن نیست. بنابراین، بهتر بلکه ضروری است که دبستان از دبیرستان جدا باشد.
اختلاف سنی میان دانش آموزان یک کلاس سبب می شود که رشد اجتماعی آنان به شکل طبیعی انجام نگیرد، زیرا اختلاف سنی موجب اختلاف اطلاعات و تجارب می شود و مسائلی که برای بزرگسالان روشن هستند برای خردسالان، نامفهوم و مبهم می باشند. وقتی این دو دسته با هم جمع می شوند کودکان خردسال با مسائل و اموری آشنا می شوند که هنوز نضج لازم برای فهم آنها ندارند. مثلاً پسر شانزده ساله که مرحله بلوغ را طی می کند با یک عده مشکلات مواجه است و آنها را به کودکانی که بیش از دوازده سال ندارند مطرح می کند و این امر سبب انحراف این کودکان می شود.

پی نوشت ها :
 

1- درباره ی روان شناسی معلم و مدرسه به کتاب مبانی روان شناختی تربیت (1372) از همین مؤلف مراجعه شود.
2- درباره ی این قبیل کودکان در مقاله رشد و تکامل هیجانی و عاطفی سخن گفتیم.
3- برای کسب اطلاعات بیشتر، به کتاب روان شناسی رفتار غیرعادی ترجمه و تألیف دکتر پروین بیرجندی چاپ دانشگاه، 1341 مراجعه شود.

منبع مقاله :
شعاری نژاد، علی اکبر؛ (1385)، روان شناسی رشد، تهران: نشر اطلاعات، چاپ نوزدهم 1388
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان