آموزگارِ آموزگاران / در سوگ دکتر اسماعیل دولتشاهی

در آخرین روزهای بهمن ۱۳۸۲ خبر از دست رفتن دکتر اسماعیل دولتشاهی رسید. او سال های سال استاد و مدّرس تاریخ عمومی جهان و تاریخ تمدّن در دانشسرایعالی تهران دانشگاه تربیت معلم امروز بود. به عبارت دیگر آموزگار آموزگاران کشور، طیّ دو نسل در تاریخ عمومی به شمار می آمد.

در آخرین روزهای بهمن 1382 خبر از دست رفتن دکتر اسماعیل دولتشاهی رسید. او سال های سال استاد و مدّرس تاریخ عمومی جهان و تاریخ تمدّن در دانشسرایعالی تهران دانشگاه تربیت معلم امروز بود. به عبارت دیگر آموزگار آموزگاران کشور، طیّ دو نسل در تاریخ عمومی به شمار می آمد.

وی در سال 1306 ه . ش در کرمانشاه به دنیا آمد. و از نوادگان امام قلی میرزا عمادالدوله ششمین پسر محمدعلی میرزا دولتشاه فرزند بزرگ و ارشد فتحعلی شاه قاجار و حاکم مقتدر غرب ایران به شمار می آمد. هر چند بنا به سروده خود:

نه از دولت نشان دارم نه از شاه

در 1326 ه . ش در رشته حقوق دانشگاه تهران پذیرفته شد امّا پس از یکسال تحصیل، این رشته را ناتمام گذاشته و در شهریور 1327 به آمریکا سفر کرد و در دانشگاه برکلی کالیفرنیا نزدیک سانفرانسیسکو به تحصیل مشغول و با درجه BA در تاریخ به دریافت دانشنامه لیسانس نائل آمد. سپس عازم سوئیس شد و لیسانس تاریخ عمومی را از دانشگاه ادبیات ژنو دریافت کرد.

در 1333 به پاریس رفته و با پیشنهاد موضوع پایان نامه دکترای خود، تحت عنوان اختلاف ایران و انگلیس بر سر هرات به تحصیل مشغول شده و در 1338 با اخذ دکتری به ایران برگشت. مدتی رئیس کتابخانه وزارت صنایع و معادن شد و سپس در 1340 به سمت دانشیاری تاریخ در دانشسرایعالی تهران پذیرفته شد و از 1345 به سمت استادی این مرکز مهم علمی کشور نائل آمد و تا سال 1352 معاونت گروه تاریخ دانشسرایعالی و در کنار زنده یاد دکتر محمد جواد مشکور ریاست این گروه به خدمت مشغول بود. و از آن سال تا 1358 مدیریت گروه را برعهده داشت و در این سال به تقاضای خود بازنشسته شد.

او آموزگاری صبور و دلسوز برای همه آموزگاران که سرنوشت علمی دانش آموزان ایران را به عهده داشتند، بود. نه این ادعای راقم سطور باشد، بل نظر همه کسانی است که معاشر، همدم و فخر شاگردی وی را داشته اند.

دکتر اسماعیل دولتشاهی محجوب و بی ادعا بود. کمتر در مورد مسائل تاریخی یا زندگی روزمره حکمی صادر می کرد. او همیشه نظریات موافق و مخالف را در کنار هم می گذاشت و دوست داشت که دانشجویانش خود قضاوت کنند نه آنکه او حکمی صادر و دیگران را موظف به اجرایش نماید. در طی سال های متمادی که شاگردش بودم، هرگز او را مبلّغ نظر یا اندیشه ای خاص ندیدم مگر مطرح کردن آن اندیشه. قضاوت نهائی در مورد هر نظریه با خود دانشجو بود.

پس از سال 1352 که فارغ التحصیل دوره لیسانس دانشسرایعالی شده و به همراه دوستان دیگر به کار تدریس پرداخته، به واسطه دوری از تهران از زیارت استاد محروم ماندم تا سال های 67 تا 70 به هنگام تحصیل دوره کارشناسی ارشد در واحد مرکزی دانشگاه آزاد تهران، دیدار فراهم آمد. این دیدار به واسطه تصحیح تاریخ ذوالقرنین میرزا فضل اللّه خاوری گسترده تر شد. چون بخشی از این تاریخ مربوط به زندگی و مبارزات و دلیری های محمد علی میرزا دولتشاه است. بعد از چاپ و نشر تاریخ ذوالقرنین و سفرنامه اصفهان افضل الملک به دیدارش شتافتم و این دو کتاب را به وی هدیه دادم. به تازگی عمل دیسک نموده و از درد پا رنج می برد. به همین جهت از دو عصا استفاده می کرد. اکثر اوقات به ملاقاتش می رفتم امّا ضعف جسمانی وی روز به روز بیشتر می شد.

در همین ایّام بود که به او پیشنهاد ترجمه پایان نامه دکترایش را دادم تا به صورت کتابی چاپ و منتشر شود. امّا او نپذیرفت و گفت: خیلی دیر شده است. من قادر به نشستن در پشت میز و خواندن و ترجمه کردن آن را ندارم.

با پایان نامه دکترای وی از زمانی آشنا بودم که هنوز افتخار شاگردی ایشان را نداشتم یعنی سال 1345 که در شمارهای 3 و 4 دوره شانزدهم مجله ادبی سخن در فروردین و اردیبهشت همین سال مقالاتی با عنوان «سفارت فرّخ خان و عهدنامه پاریس» که خود بخشی از پایان نامه شان بود. این پایان نامه به زبان فرانسه و چاپ هم نشده است.او زمینه اختلاف بر سر هرات را با دولت انگلیس، عهدنامه تجاری ترکمانچای می دانست که ایران به روسیه حق می داد تا در هر شهری از شهرهای ایران که روس ها مایل باشند، کنسولگری به راه اندازند و کنسول بفرستند و کمپانی و تجارتخانه بنا کنند. روس ها در هرات نیز همین را از دولت ایران می خواستند ولی دولت انگلیس اجازه نمی داد، چون معتقد بود که منافع اقتصادی دولتش در هند به خطر می افتد. این مسائل به رو در روئی دو کشور در زمان فتحعلیشاه، محمدشاه و حتّی ناصرالدین شاه انجامید که منجر به امضاءِ عهدنامه پاریس در زمان صدارت میرزا آقاخان نوری گردید.

استاد بعد از این توضیحات اهمیت پایان نامه دکتری خود را استفاده از اسناد معتبر در انگلیس و دیگر کشورهای اروپائی می دانست. این پایان نامه با نظارت مشاوره و راهنمائی پرفسور رُنُووَن، عضو آکادمی فرانسه و استاد ایشان در دانشگاه پاریس تدوین شده و با درجه «افتخار آمیز» که بالاترین درجه علمی پایان نامه ها در فرانسه است، پذیرفته شد.

دکتر دولتشاهی فقط معلم دبیران کشور نبود، بلکه به واقع آموزگار همه آموزگاران کشور طی دو نسل به شمار می رفت. زیرا در زمان تصدی دکتر عبدالحسین نوائی در سازمان چاپ کتب درسی تاریخ و گروه تاریخ این سازمان از ایشان و مرحوم دکتر محمدجواد مشکور جهت تنظیم و تدوین و نگارش کتاب تاریخ برای دانشسراهای کشور اعم از مقدماتی و راهنمائی دعوت به عمل آمد. در تمام این کتب دکتر دولتشاهی نگارش بخش تاریخ جهان و دکتر محمدجواد مشکور قسمت تاریخ ایران را به عهده گرفتند.

دکتر دولتشاهی علاوه بر مورّخی دقیق و محقّقی جستجوگر، مترجمی صادق و ادب دوست بود. معاشر نویسندگان و دوستدار آثار ایشان بود و در میان کتابهای ترجمه ایشان با آثاری چون طوفان شکسپیر روبرو می شویم. او شعر می گفت و اشعارش را در آخرین روزهای عمر جمع آوری می کرد.

در ضمن تماس هائی که با ایشان داشتم دو قطعه را که به گفته خودشان مصداق حالشان را داشت تلفنی برای من خواند و من نوشتم امّا فرصت چاپ آن در جائی به وجود نیامد این قطعات که به تازگی سروده بود، از این قرار است.

شیر پیر

شنیدم یکی شیر در بیشه ای نبودش به جز صید اندیشه ای
پس از چندی آن شیر نخجیرگیر شد از گردش سال و ایّام پیر
دل آزرده زیر درختی نشست لب از نعره و دیده از صید بست
غزالی در آن ناحیت لانه داشت که آن شیر را سر به سر می گذاشت
شبی گفتش ای شیر پولاد تن چرا هیچ حمله نیاری به من
نبینی تو پای ظریف مرا تن ناتوان و ضعیف مرا
ز گفتار او شیر شد بس خجل برآورد آهی غم افزا ز دل
بدو گفت: ای نازک اندام یار بیا دست از این شیر غمگین بدار
گرفتم که روزی شکارت کنم؟ چو دندان ندارم چه کارت کنم؟

سقراط و همسرش

شنیدم که سقراط نیکو سرشت زنی داشت مانند ابلیس زشت
شبی بانگ بر وی زد آن پیرزن نگفت آن خردمند دانا سخن
زن از جای جست و با التهاب برویش فرو ریخت طشتی پر آب
چنین گفت داننده پیر خرد که باران پس از برق و تندر رسد

فرسایش جسمانی او باعث آن شد که وی در آخرین روزهای بهمن ماه 82 دیده از جهان فانی فرو بست.

او انسانی قانع و منیع الطبع بود. وقتی برای چندمین بار کتاب انقراض سلسله صفویه دکتر لاکهارت چاپ می شد او که مترجمش به شمار می آمد اطلاعی نداشت و ناشر حتّی چند نسخه ای هم به رسم هدیه برای وی بود. خودش می گفت: پی گیری این قضایا نیاز بنیه جسمانی دارد. در عین حال خوشحالم که این کتاب مجددا چاپ شده است.

دکتر دولتشاهی در طی سالیان تدریس، کتب متعددی در زمینه تاریخ و ادبیات جهان تألیف و ترجمه نمود. مترجمی صادق بود. آثار منتشر شده وی را می توان به ترتیب یادآور شد:

1 کلیات تاریخ عمومی؛

2 از گنگره وین تا جنگ جهانی دوّم؛

3 تاریخ تمدن؛

4 تاریخ قدیم؛

5 تألیف کتاب درسی تاریخ، دوره نظام جدید متوسطه با همکاری دکتر محمد جواد مشکور؛

6 کتاب درسی تاریخ، برای دانشسرای راهنمائی تحصیلی با همکاری دکتر محمدجواد مشکور؛

7 کتاب درسی تاریخ، برای دانشسرای مقدماتی با همکاری دکتر محمدجواد مشکور.

ترجمه های وی عبارتند از :

1 اسلام / تألیف دومینیک سوردل

2 طولانی ترین روز (رمان تاریخی) / نوشته کرنلیوس

3 انقراض سلسله صفویه / از دکتر لاکهارت

4 قیام افغان و زوال دولت صفوی / تألیف جونس هنوی

5 زندگی نادرشاه / تألیف جونس هنوی

6 محاکمات سیاسی نهرو / تألیف رام گوپال

7 طوفان / اثر ویلیام شکسپیر

8 تاریخ فرهنگ چین / تألیف فیتز جرالد

9 تاریخ قرون وسطی / اثربرانیت

10 مسکو / از آرتو رویس

11 بغداد (ترجمه مجموعه مقالات)

و مقالات گوناگونی که بیشتر در دوره های مختلف مجله ادبی سخن چاپ شده است.

روحش شاد و روانش جاودان باد.



*. کارشناس ارشد تاریخ و مصحح متون تاریخی.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر