ماهان شبکه ایرانیان

نگاهی به کتاب فتوحات فریدونیه

فتوحات فریدونیه (شرح جنگهای فریدون خان چرکس امیرالأمرای شاه عباس اول) / تألیف محمد طاهر بسطامی؛ مقدمه و تصحیح سید سعید میر محمد صادق، محمد نادر نصیری مقدم . تهران: نشر نقطه، ۱۳۸۰.

فتوحات فریدونیه (شرح جنگهای فریدون خان چرکس امیرالأمرای شاه عباس اول) / تألیف محمد طاهر بسطامی؛ مقدمه و تصحیح سید سعید میر محمد صادق، محمد نادر نصیری مقدم . تهران: نشر نقطه، 1380.

چکیده

فتوحات فریدونیه نوشته محمّد طاهر بن حسن خادم بسطامی، درباره فتوحات فریدون خان چرکس، امیرالامرای استرآباد، مازندران، بسطام، دامغان، گرایلی، کبود جامه و دُرون است. وی این کتاب را به سال 1022 ق پس از بازگشت از سفر زیارتی مشهد مقدّس به موطن خود، بنا به فرمان فریدون خان نوشت. کتاب فتوحات فریدونیه درواقع، تاریخ لشکرکشیها، جنگ آوریها، و گزارش تدابیر و سیاست هایی است که فریدون خان در ایجاد اختلاف و نفاق بین سران گوکلانها به کار بسته است،. مؤلّف آن (محمّد طاهر بسطامی) وقایع مذکور را طی یک مقدّمه، بیست فتح و خاتمه بیان کرده است. این کتاب در سال 1380 بر پایه یگانه نسخه شناخته شده آن، که به شماره 3313 در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران محفوظ است و به دست مؤلّف کتابت شده، به کوشش سیّد سعید میرمحمّد صادق و محمّد نادر نصیری مقدم، تصحیح شده و انتشار یافته است.

کلید واژه: فتوحات فریدونیه، فریدون خان چرکس، تاریخ دوره صفوی، شاه عبّاس اوّل.

کتاب فتوحات فریدونیه نوشته محمدطاهر فرزند حسن خادم بسطامی است که در «سال 1022 ه . ق پس از بازگشت از سفر زیارتی مشهد مقدّس به موطن خود، بسطام به حضور فریدون خان می رسد و مأمور تألیف این تاریخ می گردد» (ص 8). سبب اینکه مأموریت نگارش کتاب و حتّی کتابت آن به وی محوّل می شود، این است که بعد از مراجعت از مشهد «به شرف ملازمت مستطاب فلک جناب» (ص 21) درآمده و «از نقل قول های شمسا قاسم بیگ لشکرنویس بهره جسته است» (ص 12)، و بدین ترتیب از زمان حکومت فریدون خان چرکس بر استرآباد و سپس امیرالامرایی وی از سوی شاه عباس اوّل صفوی در 1015 تا 1030 ق که سال وفات اوست، بر منطقه استرآباد و بسطام و شاهرود و دامغان و گرایلی و کبود جامه و دُرون که به نوشته مینورسکی در کتاب سازمان اداری حکومت عهد صفوی ناحیه ای است بین عشق آباد و قزل اروت و در عهد شاه عباس و نادرشاه جزو ایران بوده است حکومت می کرد.

فریدون خان چرکس از جمله غلامان شاه عباس بود که در هفت سالگی توسّط سارقان چرکسی دزدیده و به جماعت لزگی فروخته می شود (ص 8).

در هر حال، فریدون خان چرکس، پس از هفت سال و نیم اسارت و بندگی، عاقبت توسّط یکی از مأموران دولتی خریداری شده و در سلک غلامان شاه عباس اوّل صفوی قرار می گیرد(ص 9). سپس با «انجام خدماتی به منصب «قورچی زره» نائل شده، در سال 1014 ق هنگامی که یکی از اسرای کُرد مُکری به شاه عباس حمله کرد، با مقابله فریدون خان روبروگشت که به مناسبت شغلش از نزدیکان شاه در دربار بود و به همین جهت شاه عباس، جان به سلامت از آن مهلکه به در برد. به خاطر این جان سپاری، شاه عبّاس او را مأمور سرکوب ترکمانان ناحیه دشت گرگان و دُرون کرد و به کمک یوسف خان، والی این منطقه فرستاد. یوسف خان «به واسطه عارضه[ای] که داشت، کمال ضعف به نهال وجودش راه یافته بود، [ترکمانان] فرصت غنیمت شمرده، همه روزه ایلخی و گلّه و رمه[ای] از اطراف و جوانب می بردند» (ص 35).

حملات ترکمانان توسعه می یافت و امنیت را به مخاطره می انداخت تا جایی که «قاریخان سلطان در گرداب فکر باطل و خیال بی مآل افتاده تا حوالی قلعه مبارک آباد تاخت آورد و جوانان خوب از هر اویماق به قتل رسانید و در مرتبه سوم یورت دوجی را که در دو فرسخی قلعه بود نزول نموده تا سه روز ساکن بود» (ص 36).

در هر حال، پیرعلی بیگ پرناک با جنگجویان قاجار به محافظت قلعه مبارک آباد که از عهد شاه طهماسب در منطقه ساخته شده بود، همت گماشتند، ولی چون «سرداری و سپه سالاری نداشتند» (ص 36) جز محافظت اندرون قلعه کار دیگری نمی توانستند، انجام دهند. قلعه مبارک آباد استرآباد محاصره و مسدود بود. در این زمان، یعنی 1015 ق فریدون خان از راه نیمردان که خود راهی ساحلی و بازمانده جزیره ای به همین نام است بر ترکمانان یورش برده و با کشتار آنان راه به قلعه باز نمود: «چون این خبر بهجت اثر به درگاه معلّی رسید، نواب ایالت پناه را مرتبه بیگلربیگی داده، امیرالامراء ساخت» (ص 44).

او در این کتاب، نزدیک به بیست فتح را نام برده که مصحّحان: سیّد سعید میرمحمد صادق و محمد نادر نصیری مقدّم در فصل بندی کتاب، هر یک را به بخشی جدا تقسیم کرده اند بدین ترتیب:

1. مقدّمه مصحّحان، که در آن اشاره به نگارنده و شخصیت فریدون خان چرکس و معرّفی مختصر کتاب شده است.

2. دیباچه، که با ستایش خداوند و پیامبر اکرم و اهل بیت اطهار علیهم السلام آغاز شده، سپس خود نگارنده انگیزه اش را در نگارش کتاب بیان داشته است.

3. مقدّمه متن با عنوان: «ذکر مجملی از مبدأ احوال خان عالی شأن، معدن عدل و احسان.»

4. فتح اوّل: «به تاریخ شهر رمضان المبارک سنه الف و خمسة عشر» (1015 ق)، که تصرّف قلعه مبارک آباد به وقوع پیوست.

5. فتح دوم: «به داعیه خواستگاری با یکصد نفر مرد کاری به میان ایل گوکلان رفتن و به تدبیر خنجر سلطان علیمنکی را به دست آوردن.»

6. فتح سیم: «ایلغار دیوان درّه و کمال درّه که وطن اصلی مخالفان است و پراکنده ساختن ایشان، هفتصد[و] هشتاد سر بریدن و اسیر بی نهایت آوردن.»

7. فتح چهارم: «محاربه نمودن با شاه نظر بیگ برادر قراخان سلطان در صعوه داغی فی سنة الف و تسعة عشر (1019 ق) و شکست دادن ایشان و اسیر و غنیمت بی نهایت به دست آوردن.»

8. فتح پنجم: «باج و خراج گرفتن.»

9. فتح ششم: «شکست دادن شاه نظر بیگ و جمعی اون بیگیان را به دست آوردن.»

10. فتح هفتم: «تدبیر نمودن و کتابت به میان ایل گوکلان فرستادن و قراخان سلطان را که عمده ایشان بود به لطایف الحیل مقتول ساختن.»

11. فتح هشتم: «تاخت بر سر جمعی کثیر از حلقه داغلو بردن.»

12. فتح نهم: «اسمعیل بیگ برادر قراخان سلطان و ولد مشارٌالیه بک تیمور بیگ را با جمعی از اون بیگیان به دست آوردن.»

13. فتح دهم: «ایلغار از راه دده گنبدی و بیرام یولومی کردن و شاه نظر بیگ را به دست آوردن.»

14. فتح یازدهم: «تا ابتدای ایلخان داغی ایلغار کردن و مخالفان را شکست عظیم دادن».

15. فتح دوازدهم: «آمدن قاریخان به حوالی قلعه مبارک آباد و کوچانیدن ایل اوخلو و تعاقب نمودن نواب و ایشان را برگرد[ا]نیدن و در مرتبه نهم اعادی را شکست دادن.»

16. فتح سیزدهم: «رفتن خان عظیم الشأن تا منتهای گوکلان و ادب کردن مخالفان.»

17. فتح چهاردهم: «رفتن خان عالی شأن به قزلجه برسر توکل اون بیگی و تمامی ایل آن ملعون را به قتل آوردن.»

18. فتح پانزدهم: «ایل اوخلو قرامنکا را که ام الفساد بود به مقام اصلی ایشان که دارالبوار است رسانیدن.»

19. فتح شانزدهم: «جماعت سالور و دوجی را قتل عام کردن.»

20. فتح هفدهم: «جمعی را به جلایر جهت دفع [و] رفع ایل علیمنکی خنجر سلطانی فرستادن و موازی سیصد و پنجاه سر بریدن.»

21. فتح هیجدهم: «ایلغار بر سر بقیة السیف قزلجه بردن که از ضرب شمشیر آبدار فرار نموده، در میان آب حصاری بود بدانجا رفته متحصن شده بودند.»

22. فتح نوزدهم: «جماعت متفرقه اوخلو را به تدبیر جمع آوردن و خدمت خدمتکاری نمودن.»

23. فتح بیستم: «از قلعه مبارک آباد پانزده منزل را در عرض هفت شبانه روز ایلغار کردن و بر سر قلعه مزید یزید که در حوالی درون است رفتن.»

24. خاتمه: «شمه[ای] از حسن سلوک و برخی از احوال خیر مآل خان علی شأن، معدن عدل و احسان.»

25. در اختتام خاتمه.

با این عبارت که نشان می دهد کاتب، شخص مؤلف بوده است، متن بدون تاریخ اختتام به سرانجام می رسد: «راقمه و قائله العبد المذنب الراجی ابن الحسن الخادم محمد طاهر البسطامی، غفراللّه الکریم ذنوبهما و ستر عیوبهما و عفی عنهما بالکرم و الاحسان.»

فریدون خان پس از این فتوحات در بسطام مستقر شد و باغات بسیاری برای مردم احیا کرد و مردم این منطقه را به باغداری و زراعت تشویق نمود. نگارنده کتاب در خاتمه از او چنین یاد می کند:

[او] در عدل و انصاف و رعیّت پروری کوشید و همه روزه منادی در بازار و محلات فرستاده، شکایتچی طلب می فرمود و به دستور سایر الناس داخل آن جماعت شده مثل قضات اسلام موافق شرع شریف پرسش می نمود و شخصی را که فی الجمله مستهلک و پریشان یافته بود به خلعت و زر و تخفیف مالوجهات و وجوهات نوازش می فرمود و به یمن معدلت خان عالی شأن آن مملکت ویران، معموره جهان بلکه ثانی اثنین روضه جنان شد، از آن جمله از ابتدای ایالت آن حمیده خصال تا حال در قصبه بسطام که بنده کمترین اطلاع تمام بر آن دارد، دویست و هشتاد باغ و باغچه احداث شده و با آنکه اهل قصبه را از کسالتی که در طبع است همیشه بی بضاعتند، امّا از تأثیر عدالت آن حضرت، مرفه الحال به عیش و عشرت اشتغال دارند. (صص 173 174).

اسکندربیگ منشی در تاریخ عالم آرای عباسی درباره وقایع سال 1020 ق می نویسد: ... به استقبال ولی محمدخان ازبک که به دربار ایران دعوت شده بود شتافت. از وی در راه استرآباد به بسطام استقبال و پذیرایی نمود و سال بعد در 1201 ق که شاه عباس از مشهد به استرآباد آمد، در راه بازگشت، فریدون خان از او پذیرایی کرد.

اسکندر بیگ منشی، مرگ او را سال 1030 ق ذکر می کند. (صص 9 10)

ارزش ادبی کتاب

الف: بخش عمده کتاب، اشعار خود مؤلّف است که با ذکر عبارات «لراقمه» یا «لمورّخه» آورده و نزدیک به 344 بیت است که در لابه لای مطالب متن در دو قالب مثنوی و قطعه خودنمایی می کند. بیشتر اشعار در قالب مثنوی است و نگارنده کتاب تلاش کرده تا به متن رنگی شاهنامهوار دهد. از 344 بیت کتاب، 32 بیت در قالب قطعه و الباقی در قالب مثنوی است. 5 بیت از سعدی و یک بیت از فردوسی طوسی است.

ب: نثر کتاب متکلّف است، چنانکه شیوه عهد صفوی از این سبک به دور نبوده است، مانند: «غازیان شیر شکار همچو مار برخود پیچیده، از بیم سیاست خان عالی شأن لب از جواب ایشان فرو بسته به نیش تغافل تا روز دلهای خود را می خستند و چون صبح روشن شد، نواب از کیفیت حال اطلاع یافته حکم سیاست و قتل یساول نافذ شد.» (ص 49)

ج: با توجه به نثر متکلّف کتاب، متن موجود از تشبیهات زیبا برخوردار است. مثل: «کمال ضعف به نهال وجودش راه یافته بود» (ص 35)، «و چون باران نیسان خود را بر عمّان زده» (ص 48)، «شمع صفت آن محفل را به نور طرب منوّر گردانیدند» (ص 55)، «و به جز باد بر آن دشت خونخوار گذر نکرده» (ص 61). همچنین تصویر زیبایی از شب: «چون یوسف نهار در چاه مغرب افتاد و یعقوب لیل در فراقش لباس ظلمانی پوشید» (ص 108)، «چون دید که به جز راستی جاده[ای] نیست، قدم در جاده صدق نهاده بلدی را اختیار کرد.» (صص 157 158)

از دیگر ویژگیهای کتاب، تشریح اوضاع اجتماعی و مراسم عروسی ترکمانان است: «ایشان موافق آئین خود عروس را عقد بسته از پیر و جوان و پسران و دختران مانند اختران جمع آمده، آشوب زمین و زمان گشتند» (ص 54)، «خان عالی شأن نیز با جمعی از محرمان، شراب لعل فام در جام زرّین کرده شمع صفت آن محفل را به نور طرب منوّر گردانیدند. بیت:

شرابی در قدح کرده دل افروز که از عکسش به شب پیدا شود روز
پری رویی کزو یک جرعه خورده به افسون صد پری در شیشه کرده

و مطربان خوش نوا که همراه رکاب ظفر انتساب آن حضرت بودند، به نغمه سرایی، هوش از آن خیل وحوش بردند» (ص 55)؛ «گلرخان سیم اندام، رقص و سماع را به جایی رسانیدند که قدسیان از صوامع ملکوت به تماشای ایشان به دیده حیرت نگران شده، نقد دلها نثار ساختند»؛ «و آن حضرت بعد از انعقاد مجلس، عروس را با دختران دیگر در عماریها نشانیده حسب المرام با جمعی از سرداران ایشان مثل قلیچ بیگ و قراخان سلطان و خنجر سلطان و رحمان قلی سلطان و دیگر اون بیگیان نامی که به رسم مشایعت در رکاب ظفر انتساب بودند، مراجعت فرمود.» (صص 56 57)

از دیگر اوضاع اجتماعی، نحوه جنگیدن با ترکمانان است. در فصل بندی کتاب، خواننده شاهد جنگ با ترکمانانی است که به خاطر سوارکاری آنان برقوای فریدون خان مسلّط بوده اند یا به گونه ای به نبردهای تن به تن می پرداختند؛ مثل پنهان شدن در نیزار: «اتفاقا در همان حوالی محصوره[ای [از نی پدید آمده، هفتاد نفر از جوانان جنگی مخالف بدانجا پناه برده آن محکمه را خود ساختند. نواب نامدار فی الفور تفنگچیان را طلب نموده، فرمود که به ضرب تفنگ از چهار جانب دمار از روزگار ایشان برآوردند.» (ص 125)

یا استفاده از عوارض طبیعی: «یورت قزلجه را که محصوره عجبی بود و محیط او آب و گل و عبور از آن در نهایت اشکال، قلعه خود گردانیده به خاطر ناقص، خیالات فاسد می رساند.» (ص 138)

عدم امنیت منطقه را نگارنده کتاب با توصیف فساد دشمن اینگونه بیان می کند: «و همواره مردم خود را به دزدی ترغیب نموده آتش فتنه و فساد را دامن می زد. با آنکه مکرّر پنج، شش نفر از دزدان ایشان را گرفته به نار جحیم فرستادند و آن طایفه اصلاً متقاعد نشده همچنانکه راکب مرکب فساد بودند.» (ص 139)

وصف جنگ که بیشتر به شعر آن هم در قالب مثنوی است؛ مانند چگونگی تسلّط بر دشمن: «چون آن جماعت سرداری چنانکه باید نداشتند، متحصن شده از باره قلعه آغاز مجادله کرده، ابواب محاربه مفتوح ساختند (ص 141) و در مقابل «غازیان شیرشکار از کارزار ایشان اندیشه ننموده، هجوم آوردند و دیوار حصار را آسمان آسا مشبّک گردانیده، نسیم وار خود را به درون قلعه افکنده قتل و غارت را شیوه خود ساختند» (ص 142) و «موازی هشتصد و پنجاه سر بریده با غنائم و اسیر بی نهایت با کمال بهجت به مقرّ سلطنت مراجعت فرمودند.» (ص 143)

از طریق این اثر، همانطور که مصحّحان نیز در مقدّمه آورده اند، مطالبی را پیرامون ایالات و طوایف و قبائل، نحوه زندگی آنها، تفاوت های فرهنگی، آداب و رسوم در صفحات شمال شرقی به ویژه در جنوب شرقی دریای مازندران می توان دریافت.

با این همه، اشکالی بر کتاب وارد است: به لحاظ آنکه ناقل وقایع جنگ، شمسا قاسم بیگ، لشکر نویس بوده، متن به یک رساله جنگی بدل شده و با اینکه به وصف مسائل اجتماعی نظیر عروسی، صلح، پرداخت باج وخراج و غرامت می پردازد، ولی هرگز به توصیف چهره تاریخی شهرهایی نظیر دامغان و بسطام و استرآباد نمی پردازد. با توجّه به این مطالب که فریدون خان چرکس پانزده سال امیرالامرای منطقه بوده و آثار تاریخی بسطام به دوران غازان خان و الجایتو در عهد مغول مربوط می شود، هیچ اشاره ای حتّی به قبر بی تکلّف بایزید بسطامی نرفته است و امامزادگان معتبر، همچون امامزاده محمد(ع) در بسطام و امامزاده جعفر(ع) در دامغان وصف نشده است.

در تصحیح نیز با اینکه به ظاهر، متن کوتاه و تنها یک نسخه نفیس از آن موجود است که با خطّ نستعلیق نگاشته شده، ایراداتی نیز دارد که به پاره ای از آنها اشاره می شود. نظیر: خوانخوار (ص 61) که بهتر بود به خونخوار بدل می شد و در پاورقی به عنوان اصل خوانخوار می آمد. یا «ساغ» (ص 57) به نظر اشتباه چاپی است چون در متن اصلی «سانح» آمده است.

گرام (ص 18) که واژه ای غیر فارسی و غلط است همانگونه که در متن آمده، باید کرام نوشته می شد.

«اوردوی» (ص 38) که بهتر بود واژه مصطلح امروزی، یعنی «اردوی» در متن آمده و در پاورقی، اصل نوشته می شد.

فاد (ص 139) غلط است، چون در متن فساد آمده، احتمالاً از اغلاط چاپی است. ششتر (ص 161) داخل کروشه، شوشتر نوشته شده که می بایست شوشتر در متن و ششتر در پاورقی برابر اصل می آمد.

اون بیگی و اون بیگیان که در بسیاری از صفحات آمده، از واژه هایی است که در زمان خود، غریب جلوه می کند، زیرا در تذکرة الملوک به چشم نمی خورد. شاید منظور از اون بیگی، همان اون باشی است که در صفحه 61 کتاب سازمان اداری حکومت صفوی مینورسکی آن را فرمانده «ده تن» خوانده است. بهتر بود که در پاورقی بر واژگانی چون «ایلخی» و «اویماق» توضیحی اختصاص می یافت.

امید آنکه در چاپ دوم این نسخه، بازنگری و دقت بیشتری از سوی مصحّحان به عمل آید.

در پایان، از کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران (بخش نسخ خطی) که میکروفیلم این نسخه را در اختیار بنده قرار دادند، تشکّر و قدردانی کنم.



1. مصحّح متون تاریخی.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان