فرار از امنیت
سالهاست که ترکیب جوان جمعیت کشور ما اوضاع فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و دیگر وجوه جامعه را با مسائل و مشکلات خاص این قشر مواجه نموده است. از آنجا که فرهنگ و فرهنگ سازی در هویت بخشی این قشر و تعالی آنان تأثیر به سزایی دارد، به جاست که متولیان فرهنگی بیش از پیش بر نقش حیاتی خود همت گماشته و عناصر فرهنگی را به طور جدی بر این مهم گسیل دارند.
در این جریان مطبوعات بالاخص روزنامه ها که همواره در فراگیری، اثر بخشی و سهل الوصول بودن پیشتازند، رسالتی خطیر بر دوش دارند که در پی آن باید همة همت، هنر و سلیقه خویش را در راه اطلاع رسانی صحیح و به موقع به کار بندند و هرگز این وظیفة الهی و مسئولیت معنوی را قربانی اغراض سیاسی نکنند، زیرا آلوده شدن مطبوعات به ویژه روزنامه ها به مسائل انحرافی، علاوه بر این که شفافیت در اطلاع رسانی را مختل می کند، فرهنگ عمومی کشور را به بحران می کشاند، به طوری که نتایج آن مطلوب دلسوزان فرهنگی نظام نیست.
بهر حال امروزه پرداختن به ناهنجاریهای اجتماعی و آسیب شناسی قشر جوان مهمترین رسالت رسانه های گروهی می باشد که بحث پیرامون آن، علاوه بر دلسوزی و اظهار نظر، هوشیاری و آگاهی دست اندرکاران و اربابان فرهنگی را نیز می طلبد و غفلت در این امر ضررهای جبران ناپذیری را در پی خواهد داشت. در این میان پرداختن به معضلات و آسیبهای دختران جوان که حساس ترین و آسیب پذیرترین قشر جامعه می باشند، از ویژگی خاصی برخوردار است. زیرا سرنوشت فرهنگی کشور در گرو تربیت صحیح مادران نسل آینده می باشد. از جمله ناهنجاریهای اجتماعی که اخیراً برخی روزنامه ها به طور همزمان به آن پرداخته اند «مسئله فرار دختران» می باشد.به طوری که آمارها و اخبار مربوط به کژ رفتاریهای اجتماعی و انحراف از موازین حقوقی و اخلاقی در کشور، بویژه در شهرهای بزرگ باعث نگرانی در میان خانواده ها و صاحبنظران گردیده است. البته در این نوشتار بر آن نیستیم که بر این مسئله اجتماعی سرپوش بگذاریم یا آن را کتمان کنیم، زیرا مقولة «دختران فراری» امری نیست که بتوان آن را نادیده گرفت و از کنارش به سادگی گذشت، زیرا حتی یک نمونه از چنین اتفاقی برای ملت ما سنگین، ودردناک است. اما اینکه به ناگاه تعدادی از روزنامه ها همزمان و همصدا به ارائه آمار و گزارشات جزیی از آن می پردازند جای سؤال دارد که آیا این معضل اجتماعی در یک برهه زمانی خاص، آنچنان نمود پیدا کرده که ناگاه همة این دلسوزان اجتماعی را به تکاپو واداشته است؟! یا این مسئله از مدتها قبل مطرح بوده، لیکن مطالبات به روز آنان، اجازه و فرصت پرداختن بدان را نداده است و امروز سوژه مناسبی برای طرح آن یافته اند، تا با این شدت و حِدّت به آن بپردازند؟!
بهر حال به نظر می رسد در پس این پردازش ها و بزرگ نمایی ها، انگیزه هایی نهان است که با شگرد هایی خاص دنبال می شود و به تبع آن پیامدها و نتایجی نیز در اجتماع بر جای خواهد گذاشت و ما در این مجال در پی بررسی این انگیزه ها، شگردها و پیامدها برآمدیم.
انگیزه ها و اهداف
هنوز سناریو و معرکه گیری همزمان روزنامه ها و رسانه ها به جریان شکنجه و کشته شدن کودکی توسط نامادریش، یعنی «مسئله آروین» را از یاد نبرده ایم که چگونه مطبوعات و حتی صدا و سیما با تب و تاب به این حادثة دلخراش پرداخته و احساسات عموم را تحریک نمودند و دست آخر پس از بهره گیری مورد نظر، گویا دیگر آروینی نبود که مورد آزار و اذیت نامادری قرار بگیرد و اگر هم بود دیگر اشک تمساحی نمی طلبید و دایه دلسوزتر از مادر نمی خواست، زیرا دیگر زمینه بهره برداری از چنین سوژه ایی فراهم نبود. امروزه نیز پرداختن ناگهانی و شدید روزنامه ها به مقوله دختران فراری و سرنوشت آنان، احتمال پیگیری اهدافی خاص را شدت می بخشد، خاصه آن که به نظر می رسد این موج، موجی کاذب است، البته این مطلب به معنای تکذیب چنین رخدادهای تلخی نیست، بلکه به این معنایت که این امواج، هرگز بازتاب وضعیت فرهنگی و اجتماعی کشور نمی باشد، بلکه نشان از حرکتی یکدست در نیل به اهدافی خاص دارد که اینگونه موضوعی هر چند مهم بحث روز و مسئله اصلی جامعه می شود. اینکه در مدتی کوتاه تعداد ربودن و کشتن دختران و زنان و فرار دختران از خانه به صورتی فجیع، به دست عواملی ناپیدا افزایش می یابد و سپس به طور وسیع و هماهنگ در برخی روزنامه ها، انعکاس می یابد این موضوع را به ذهن متبادر می کند که همه این حوادث حلقه هایی به هم پیوسته از یک زنجیرند و انگیزه هایی در پس این جریانها نهفته است که مهمترین دلیل آن انگیزه های سیاسی و سپس انگیزه های اقتصادی است که منجر به بزرگ نمایی این گونه مسائل می شود.
1 ) اهداف سیاسی
1- 1 ) القاء ناتوانی جمهوری اسلامی در تأمین امنیت جامعه
در سال جاری که به سال امیرالمؤمنین (ع) مزین و متبرک گردید و به فرمایش مقام معظم رهبری سال امنیت نامیده شد، شنیدن خبرهایی تکان دهنده از فرار دختران و سرنوشت دردناک آنان و پرداختن روزنامه ها در سطح وسیع به این مسئله، در پی دیگر تحریکات و بلواهای مصنوعی و غلوآمیز، جای تأمل دارد. در حالی که ایران همواره به عنوان یکی از امن ترین کشورهای جهان مطرح بوده است، ولی اکنون دستهایی در صددند تا با تخریب چهرة نظام، حکومت را در تأمین امنیت افراد جامعه ناتوان جلوه دهند، چنانچه برخی مطبوعات این موضوع را در بعضی از نوشته های مربوط به «دختران فراری» اشاره می کنند به عنوان نمونه در یکی از روزنامه ها چنین عبارتی درج شده است: «وقتی صحبت از عدم امنیت در میان است به این معنی است که ما در واقع در طی بیست سال هیچ کاری نتوانسته ایم بکنیم».
2– 1 ) زیر سؤال بردن عملکرد 20 ساله
امروز که مطبوعات سنگر و پایگاهی مناسب برای نفوذ غیرخودیها و بلندگوی اغیار گردیده، عده ای با پناه گیری در این سنگر حقد و بغض خود را از انقلاب با زبان قلم و تصویر فریاد می کنند و اینک نیز موضوع فرار دختران را دستمایه ای برای محکوم کردن و هجمه به آن قرار داده و می گویند: «فرار دختران پیامد دو دهه مدیریت تک بعدی نگر و رانت جو در زمینه های اقتصادی و اجتماعی کشور می باشد و تنها یک نتیجة آن و صد البته یک نتیجة وحشتناک» و نمونه دیگر: «قبل از انقلاب، به دلیل ارزشهایی که خانواده در بچه ها درونی می کردند. ارزشهای دینی، خانوادگی، عرفی و اجتماعی؛ نوجوان با ایمان و اعتقاد وارد جامعه می شد و این باور قلبی جلوی خیلی از مسائل و انحراف ها را می گرفت».
3-1 ) القای نظریات سیاسی خود
طرح این حوادث به خاطر جذابیب ه ایی که دارند باعث اقبال عمومی افراد جامعه بخصوص نسل جوان به این نشریات می شود و آنها می توانند از این طریق اطلاعات، اخبار و جهات فکری یکسویه خود را به مخاطبین القا کنند و آنان را همسو با خود و در جهتی که مورد نظرشان می باشد، حرکت دهند.
4-1 ) محکوم کردن دیگران و مبرا نمودن خود
این نشریات بدون توجه به جایگاه و نقشی که برخی از نهادهای انقلابی دارند و فراموش کردن رسالت مهم مطبوعات به عنوان یک رسانة مؤثر انتظار دارند که دیگران در خدمت مقاصد آنان باشند و در همان خطی سیر کنند که مورد رضایت آنهاست و اگر غیر از این باشد هر مسئله ای را دستاویزی جهت زیر سؤال بردن این نهادها قرار می دهند، به عنوان نمونه برخی از این روزنامه ها مشکل فرار دختران را ناشی از عدم فرهنگ سازی و بی توجهی صدا و سیما به این مقوله می دانند و به این بهانه این رسانه ملی را شدیداً با الفاظ و تعابیری رکیک مورد تهاجم قرار می دهند برای مثال: «ما نمی توانیم به صدا و سیما حکم بکنیم که چه بکند، اینها عملکردشان را برای فرهنگ سازی در طی این سالها نشان داده اند بنابراین از این امامزاده انتظار شفا نمی رود» و یا «شما می فرمایید صدا و سیمای ما با این کارها کار ندارد، نمی تواند کار نداشته باشد اینها به هر صورت به لحاظ قانون اساسی از بودجه های ملی دارند ارتزاق می کنند، پس چه کار می کنند چه قدر باید از بودجه ملی بخورند و نسبت به مشکلات جامعه بی تفاوت باشند».
در حالیکه با یک بررسی ساده باید سؤال کرد این مطبوعات جوان پسند که در مقام تعریف و تمجید و زمان سهم خواهی و بهره گیری از امکانات و بودجه، خود را با رسانه ای مثل صدا و سیما مقایسه می کنند در تصحیح فرهنگ جامعه و زدودن زنگارهای فرهنگ باطل و معرفی عوامل خبیث آن و نهایتاً هوشیاری جوانان خاصه دختران چه نقشی داشته اند؟! و آیا تاکنون عملکرد خود را در این خصوص سنجیده اند؟! با کنار هم چیدن و معدل گیری از عکسها، خبرها، داستانها، گزارش ها، تلفنهای ساختگی، آمار درست و نادرست که این چند صباح صفحات مطبوعات را پر کرده و روزنامه های جوان پسند به بازار آورده، کدام دختر نوجوان و جوان راه را از چاه باز شناخته و تا چه حد نسبت به موقعیت سنی و وظایف و حقوق خود در جامعه واقف شده است، چه امیدی به آینده پیدا می کند؟ آیا این روند جز رنگ کردن چهرة دشمنان و خط زدن صورت دوستان است؟
2 – اهداف اقتصادی
طرح این قبیل موضوعات به لحاظ جاذبه های ژورنالیستی سبب فروش بیشتر این گونه نشریات گردیده و سود زیادی را نصیب گردانندگان آن می کند. تیترهایی که این نشریات برای این قبیل گزارشها و مقالات انتخاب می کنند جذابیت آنها را چند برابر می کند، به عنوان نمونه این تیتر که «اتوزنی، بیماری خطرناکی علیه امنیت اجتماعی».
لفظ محاوره ای «اتوزنی» و درج آن در یک روزنامه، علاوه بر این که قبح استفاده از آن را از بین می برد، باعث ترویج خرده فرهنگ قشری خاص در سطح کل جامعه می شوند و موجب فروش بیشتر روزنامه می گردد و یا به این نمونه توجه نمایید «دخترانی که برای همیشه گم می شوند». این عنوان که برای یک میزگرد اجتماعی دربارة پدیدة دختران فراری انتخاب شده است، بیشتر شبیه رمانهای جذابی است که حس کنجکاوی انسان را برای خواندن آن تحریک می کند تا یک اطلاع رسانی آگاهانه و متعهدانه.
شگردها
به هر حال چنین مطبوعاتی برای دستیابی به مقاصد مورد نظر خود که پیشتر به برخی از آن اشاره شد با پشتوانه ای علمی و دقیق از حیث روانشناختی و جامعه شناختی و بررسیهای جنسیتی و جمعیت شناسی از طریق پژوهشهای مختلف از پیشرفته ترین شگردها و ترفند های رایج و آزمایش شدة جهان بهره می جویند و از شگردها و ترفندهای خاصی بهره می جویند که مهمترین و شناخته شده ترین آنها عبارتند از:
1 – القاء در اثر تکرار:
تأثیر تبلیغات و تکرار از نظر روانی بر ارادة اجتماع امری انکار ناپذیر است، این قبیل نشریات با عنایت به این امر، موضوعی را انتخاب کرده و همزمان در چندین نشریه، آن را به صورت مهمترین مسئله روز مطرح می کنند و در این موج ایجاد شده نشریات و رسانه های دیگر نیز ناخودآگاه با آنان همراه می شوند و با هجمه و بمباران تبلیغاتی بدون آنکه به خوانندگان خود فرصت تفکر و تعمق در زمینه مورد نظر را بدهند، از زبان به اصطلاح کارشناسان، مسائل را تحلیل و ریشه یابی می کنند و در آخر نیز منویات خود را به عنوان آخرین راه حل به خوانندگان القاء می نمایند که مقولة دختران فراری از جمله مواردی بود که به عنوان دستاویزی برای بیان برخی مطالبات در چندین روزنامه و نشریه مطرح گردید.
2 – دروغ پردازی و نسبتهای کذب
اگر چه از نظر تبلیغاتی دروغ حربه ای کهنه است، ولی گاهی اوقات بسیار کارآمد می باشد، علی الخصوص هنگامی که در لفاف های از حقانیت و مظلوم نمایی پیچیده شده باشد که دیگر تشخیص آن برای اکثر مردم کاری دشوار خواهد بود، برخی از نشریاتی که معضل دختران فراری را موضوع روز خود قرار داده اند و از اعتماد خوانندگان سوء استفاده نموده و از طریق دادن اطلاعات و آمار گمراه کننده آنان را اغوا می نمایند که استفاده از این حربه در دو جهت ذیل کاملاً مشهود و غیر قابل انکار می باشد.
1-2 ) دادن نسبتهای کذب به قوانین جمهوری اسلامی ایران
این باصطلاح حامیان حقوق بشر و دلسوزان نسل جوان، تعمداً و آگاهانه و بدون دقت و کارشناسی، به نقد قوانین مدنی ایران می پردازند، قوانینی که برخاسته از روح اسلام و به مصلحت جامعه تدوین شده است. آنان با دادن نسبتهای دروغ، این قوانین را در اذهان، ضد انسانی و دور از مدنیت معرفی می کنند، به عنوان نمونه خبر ذیل و نحوة پرداختن به آن قابل تأمل است که مدعیان اطلاع رسانی دقیق و شفاف، به قانون مدنی نسبت داده اند: «فردی به خودش اجازه داده آنقدر به یک دختر نوجوان 16ساله تعرض کند که او آسیب ببیند، وقتی به قانون مراجعه می شود قانون فقط یک بار به او می گوید: این دختر را می گیری یا نه؟ و او می گوید نه و بعد دوماه زندان می رود و می آید بیرون» جماعتی که همواره به احکام جزایی اسلام نظیر حدود و قصاص با تعابیری چون: ضد انسانی و ضد حقوق بشر می تاختند. اینجا که وجود قوانین محکمی را جهت سلامت جامعه لازم می بینند، عمداً از بیان مجازاتی که اسلام در این خصوص تعیین کرده چشم پوشی می کنند و به دروغگویی و افترا روی می آورند، در حالی که طبق قانون مجازات اسلامی ماده 82 تجاوز به عنف و اکراه، اعدام زانی و اکراه کننده را در پی دارد و یا نمونه دیگر که سعی در ناکارا جلوه دادن قوانین مدنی ایران و لزوم استفاده از قوانین بین المللی را مطرح می کند. مثلاً: «ناهید 16 ساله را به عقد پیر مردی 60 ساله در آورده بودند و حتی اسم پیرمرد در شناسنامه دختر ثبت شده بود، چند روز مانده به مراسم عروسی، ناهید چون هیچ راه حل دیگری پیدا نکرده بود، از شهرستان اسطهبان فرار کرد…. این بار به پدر ناهید گفتم، اگر در زمان فرار ناهید اتفاقی می افتاد تو مقصر بودی و من می توانستم به استناد قوانین بین المللی حقوق کودک از تو به دادگاه لاهه شکایت کنم، همین تهدید، پدر ناهید را ترساند و الان ناهید از پیرمرد طلاق گرفته و با حمایت ما به تحصیل خود ادامه می دهد».
2 – 2 ) دادن آمار و اطلاعات غلط
یکی از شگردهایی که غالباً از دید عموم مردم پنهان می ماند و این قبیل نشریات با زیرکی از آن سوء استفاده می نمایند، ترفندهای آماری است. در این شیوه بدون ارائه آمار کلی جمعیت، درصد مبتلایان به این معضل بیان می شود. در واقع فقط درصدها بدون ارائه نسبت کل ذکر می گردد. به عنوان نمونه می دانیم که تراکم جمعیت در مناطق فقیر نشین با محله های ثروتمند نشین متفاوت است و در محلات جنوب شهر تراکم جمعیت وجود دارد. ارائه آمار بدون بیان کل جمعیت و دادن درصدِ معضل، تحلیلی غیر واقعی و به نوعی کذب است، نمونة زیر دلیل خوبی بر این مدعاست. «مطابق تحقیقات به عمل آمده 90% کودکان ناسازگار از خانه های پست و اقامتگاه ها ی جمعی و همچنین کودکان بی خانمان برخاسته اند و 10% دیگر به محیط های خیلی فقیر تعلق داشته اند و در موارد نادری مشاهده شده فرزندان ناسازگار از میان خانه ها ی مجلل برخاسته اند».
این نمونه ضمن پاک کردن چهرة قشر مرفه و مجلل جامعه از مفاسد، این معضلات را به اقشار کم درآمد و مستضعف نسبت می دهد. در حالی که تعریف جرم میان اقشار فقیر و مجلل متفاوت است، در نظر بسیاری از افراد مرفه و ثروتمند روابط خارج از شرع دختر و پسر مشکلی نیست و آنها آزادانه و در انظار عمومی و در مقابل چشم بیگانه به رابطه خود ادامه می دهند و برای مخفی کردن و ادامه دادن آن نیازی به فرار از خانه و خانواده ندارند. در حالی که در میان اقشار فقیر که پایبندی به سنت و مذهب به عنوان مهمترین عامل جلوگیری از فساد است، بسیاری از این گونه روابط جرم و بزه به حساب می آید و مرتکب آن نمی تواند به راحتی و آزادانه به این روابط ادامه دهد، بدین ترتیب این آمار، نمی تواند بیانگر وضعیت واقعی فساد در میان این اقشار باشد، علاوه بر این، بسیاری از افراد مرفه به سبب قدرت اقتصادی که از آن برخوردارند، متأسفانه اگر فرزندانشان دچار معضل و مفسده ای شوند و موضوع به دادگاه و مراجع قانونی کشیده شود، با استفاده از قدرت اقتصادی خود، به راحتی فرزندان خود را از مخمصه می رهانند، در صورتی که برای اقشار کم درآمد این امکان وجود ندارد. این نیز نمونه ای دیگر جهت اثبات این مدعا است: «فرار دختران عمدتاً در خانواده های کم بضاعت است که سطح تحصیلات والدین به آن حد نیست که بتواند از راهبردهای تربیتی علمی و مؤثر در ارتباط با فرزندانشان استفاده کنند».
پیامدها:
1- آزاد سازی روابط جنسی به بهانه جلوگیری از ایجاد مشکل
در بسیاری از این مقالات که به فرار دختران و عواقب آن می پردازد، به صورت مستقیم سخن از آزادی روابط جنسی و عادی سازی آن به میان آمده و دست اندرکاران آن پرده از منویات خود برداشته اند، به این نمونه توجه نمایید. «این واقعیت که ما چه بخواهیم و چه نخواهیم نوجوانان ما با مسائل و روابط جنسی به لحاظ ارتباطات جمعی وسیع روز به مراتب در بعد وسیع تری آشنا می شوند، اما چگونگی این روابط وقتی که در پردة ابهام قرار داده شود در درون و بیرون خانواده و در مدرسه مسئله ساز است و به عبارتی دیگر وقتی که در مورد مسائل جنسی به صورت تابو عمل می کنیم، کار خراب می شود، این تابو کردن مسائل و پدیده ها برای نوجوانان فاجعه آمیز است».
این مسائل زمانی مطرح می شود که مدعیان آزادی و انسان دوستی آن گاه که سخن از ازدواج به میان می آید، به دلایل مختلف اشکال تراشی می کنند و آن را برای پسران و دختران مضر می دانند و از طرف دیگر به بهانه تابو زدایی سعی در بالا بردن آستانه تحریک جنسی جوانان و نوجوانان دارند و معلوم است که وقتی به اصطلاح آنان تابو زدایی در مورد مسائل جنسی صورت بگیرد، چه نتیجه ای در انتظار جامعه و جوانان می باشد و این نیز یک نمونه از نتایج تابو زادیی: «زهره 20 ساله بود بزرگ تر از همة ساکنان ریحانه. زهره از خاطرات خود برای مشاورش حرف می زد. شب اول فرارش را در پارک نیاوران همراه با هفت نفر دیگر گذرانده بود از آن شب، یک سال می گذشت و زهره هر چند وقت با یک نفر بود خودش می گفت بیشتر از 30 نفر نبوده اند».
2- باز تعریف مفاسد و واژگون نمودن ارزشها
قشر جوان ما به دلیل شرایط خاص سنی و حساسیت ویژه این دوره، آسیب پذیرترین قشر جامعه می باشند و این آسیب پذیری در عصر انفجار اطلاعات که مخاطبان خود را بی وقفه مورد بمباران روانی قرار می دهند و قدرت تفکر را از آنها می گیرند، دو چندان شده است. بشر امروزه به لحاظ دستیابی به ابزارهای ارتباطی در هجومی از مسائل درست و غلط واقع شده که او را از مسیر درست اندیشیدن و درست تصمیم گرفتن محروم کرده است، در بسیاری از مقاله ها و گزارشهایی که به موضوع دختران فراری می پردازد، نحوة پردازش گزارشها به گونه ای است که به جای رشد روحی خوانندگان، بسیاری از معضلات و مفاسد را عادی و بسیاری از ارزشها را ضد ارزش و ضد فرهنگ معرفی می نماید و برنامه ها و نهادهای بازدارنده و تطهیر کننده را مسخره می کنند. به عنوان نمونه: «اون شب که به پیشنهاد مامان جونم شهرام را به خونمون دعوت کردم، مامان از این دوستی ما خیلی خوشحال شد حتی سفارش کرد که هوای همدیگر رو داشته باشیم، ولی بابام از این قضیه اطلاعی نداشت، چون اگر می فهمید یه الم شنگه ای به پا می کرد که بیا و ببین. میدونی همین سنتی فکر کردن بابام باعث شده که برای چند روزی از خونه دور شم و او را ادب کنم، به او بفهمانم که دوستی دختر و پسر هیچ اشکالی نداره، اما مامانم روشنفکره و مانند زنان امروزی فکر می کنه حتی خودش هم دوستهایی داره که گاه گاهی به خونمون می آره».
در این گزارش، غیرت و ایستادن در برابر فساد، با چوب سنتی فکر کردن مذموم، و برعکس بی عفتی و روابط خارج از چارچوب زندگی زناشویی با عنوان روشنفکری، ممدوح شمرده شده است.
نمونه دیگر:«من با اطلاق کلمة فراری به این بچه ها موافق نیستم و معتقدم چون معمولاً شرایط خانواده ها به شکلی است که نیازهای روحی، روانی و عاطفی دختران را برآورده نمی کند، این بچه ها به خود اجازه می دهند که از خانه خارج شوند. در نتیجه بهتر است بگوییم «دخترانی که خانه را ترک می کنند» نه «دختران فراری».
«اگر تمرکز تنها بر شکل اختلال باشد یعنی دخترانی که بدون والدین از خانه فرار کرده اند ممکن است از موارد متعددی غافل شویم که هر چند شکل رفتار آنان با این امر متفاوت است، اما محتوای یکسانی دارد. از جمله، دخترانی که برای گریز از محیط خانه با نخستین فردی که خواستگار آنان می شود ازدواج می کنند و در زندگی زناشویی با اشکالات فراوان روبرو می شوند و دخترانی که می کوشند با پذیرش در دانشگاهی خارج از محل زندگی والدین خویش، از دست آنان رهایی یابند، نیز در این گروه قرار می گیرند».در دو نمونة بالا که کاملاً مسئله باز تعریف ارزشها روشن است خروج از خانه به دلیل ازدواج و تحصیل که هر دو امری ارزشی و مقدس می باشند در کنار «فرار» که دارای بار منفی است، قرار گرفته و از طرف دیگر جهت از بین بردن زشتی و قبح «فرار» و عادی جلوه دادن آن، پیشنهاد می شود که از آن با لفظ «ترک کردن» یاد شود که دارای بار منفی نمی باشد.
3- جایگزین کردن تشکلهای اجتماعی به جای زدودن ضعفها و تصحیح رفتارها در خانواده
امنیت و آرامش روانی، از ضروری ترین نیازهای اولیه انسان، لازمه رشد و تکامل او و یکی از موهبت هایی است که خداوند به بشریت ارزانی داشته و اختلال در آن، روند زندگی عادی را مختل می سازد. خانه همواره امن ترین مکان و جایی است که آدمی نه تنها در آن آرامش جسمی می یابد و خستگیهای روزانه را از تن می زداید، بلکه بهترین مأمن برای تمدید قوای روحانی و عاطفی بشر می باشد، ولی متأسفانه بشر، امروزه با دست های خود تیشه به ارکان این نهاد مقدس زده و آن را با بحران و تشویش مواجه نموده است تا جائی که برای جبران این ویرانی و پرکردن خلاء ناشی از عدم امنیت، تشکلهایی را جایگزین خانه و خانواده نموده اند. که از آن جمله می توان به مراکز نگهداری سالمندان، خانه ها ی امن و سلامت برای زنان و … اشاره نمود. در بسیاری از گزارشها و مقالاتی که به پدیده شوم دختران فراری می پردازد بدون پرداختن به ریشه یابی عدم امنیت، صرفاً در صدد مقبولیت بخشی به وجود خانه ها ی امن و (ریحانه) می باشند و نحوه پردازش به گونه ای است که خوانندگان نسبت به وجود احساس نیاز کنند. به طور نمونه در یکی از جراید می خوانیم که: «خانه ریحانه یکجور مرکز نگهداری موقت است. موقت به این دلیل که حلقه مفقوده ایی باشد بین خانواده و جامعه و این حلقه مفقوده برای این است که بچه ای که فرار کرده مشکلش حل شود و دوباره برود بر سر خانواده، نه اینکه در جامعه رها شود، فقط به دلیل اینکه دو شب سه شب بیرون بوده و حالا موردی هم برایش پیش آمده و بنابراین روی برگشت به خانواده را ندارد».
و در این میان به تبلیغ و آدرس دادن به مخاطبان نیز می پردازند «دخترانی که به هر دلیلی، انگیزه فرار از خانه را دارند می توانند به اداره سرپرستی . . . . مراجعه کنند و ما بعد از بررسی شرایط آنان . . . . این دختران را به خانه های سلامت معرفی می کنیم».
«اینجا ریحانه خانه امن دخترانی است که از خانه خارج شده اند. خانه ای امن که تراس طبقه دومش تا سقف حصارکشی شده که تمام راه های خروج اش غیر از در خروج، بسته است که حصارهایش از حصارهای تمام خانه های خیابان بلندتر است. ریحانه خانه ای امن است». و به این ترتیب به دختران اطمینان می دهند که می توانند از خانه فرار کنند و بعد از فرار، مراکزی وجود دارد که پذیرای آنها باشد و آنها بدون هیچ دغدغه ای حتی اگر موردی هم برایشان پیش آمد می توانند زندگی عادی خود را از سر بگیرند، بنابراین نگران نباشند و این نیز تنها یکی از نتایج و عملکرد های این خانه های امن است.
«آمار غیر رسمی نشان می دهد تاکنون 19 نفر از میان حصارها و از کنار تنها مرد خانه امن – نگهبان در ورودی- فرار کرده اند».
«دخترک در چهارده سالگی، دیگر یک حرفه ای است، می گیرندش و معرفی اش می کنند به خانه ریحانه، پرونده اش هست. خانواده اش را پیدا می کنند و دوباره می سپارندش به آنها و مشاوره و مددکاری و تعهد و این جور چیزها حال دختر بچه را خودروهای شیک همیشه منتظر شکار جلوی خانه ریحانه، تورش می کنند».
آیا گسترش خانه های ریحانه، راه حل نهایی و بنیادی است؟ آیا نباید کانونهای خانواده و روابط میان اعضاء خانواده را بهبود بخشیم و والدین را نسبت به معضلات احتمالی سنین نوجوانی و جوانی آگاه سازیم؟ آیا التجاء به خانه های امن، فرار از امنیت خانوادگی نیست؟!