شناسه : ۳۸۴۰۴۰ - یکشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۱۹:۱۲
کارکرد دین در جهان سوم
این مقاله از جمله مقالاتی است که تحت عنوان مشترک «اسلام و اروپا» در کشور سوئد منتشر شده است . نویسنده مقاله، حساسیت خاصی نسبت به تطبیق دادن الزامی دین اسلام با ویژگی های یک جامعه سکولار دارد و در این زمینه، از «روند مسیحی شدن اسلام » نام می برد .
حضور، ش 44
این مقاله از جمله مقالاتی است که تحت عنوان مشترک «اسلام و اروپا» در کشور سوئد منتشر شده است . نویسنده مقاله، حساسیت خاصی نسبت به تطبیق دادن الزامی دین اسلام با ویژگی های یک جامعه سکولار دارد و در این زمینه، از «روند مسیحی شدن اسلام » نام می برد .
هنگامی که بافت و ساختار اجتماعی و روابط مبتنی بر آن دچار دگرگونی و تحول گردد، نهادهایی مانند دین و خانواده، معنا و مفهوم سنتی خود را از دست می دهند; یعنی این گونه نهادها در معنا و مفهوم سنتی خود، پدیده هایی مشکل زا تلقی می گردند . این مشکل زایی، در نگاه اول، زاییده خود آن نهادها و هنجارها نیست، بلکه بدین سبب است که حیطه و قلمروی کارکردی آنها در ابهام قرار می گیرد و در واقع، فاقد معنایی هستند که در بافت اجتماعی و سیاسی گذشته برخوردار بوده اند . به همین سبب، چاره ای نیست جز آنکه در شرایط نوین، از دین و آداب دینی تعریفی جدید و کارکردگرایانه ارائه شود . این روند نیازمند تفسیر و قرائتی نوین از محتوا و درون مایه دینی است . در این باب، راهکارهای گوناگونی وجود دارد . یک راهکار، همان است که در اسکاندیناوی و اغلب کشورهای اروپایی تجربه شده است; یعنی آنچه تحت عنوان «روند سکولاریسم » از آن یاد می شود .
به نظر می رسد روند سکولاریستی جامعه، به نحوی موجب «قدسی شدن » (1) هرچه بیشتر دین می شود . دین، در شرایط امروزی و در جوامع سکولار، نسبت به دوران گذشته که جامعه از طریق دین و دین داران اداره می گردید، از ویژگی های معنوی بیشتری برخوردار است . نویسنده برای اثبات ادعای خود، وضعیت جامعه سوئد را در قرون هجدهم و نوزدهم میلادی در نظر می آورد . امروزه بسیاری از وظایفی که آن زمان بر دوش کلیسا بود، از اختیار کلیسا خارج شده و کلیسا، به چارچوب ها و مفاهیم دینی و معنوی خود نزدیک و نزدیک تر شده است . در واقع، وظایف و اموری که در قلمرو «دنیا» بوده، از قلمرو کلیسا خارج شده و به نهادهای «دنیوی » سپرده شده است . دین در این جوامع، دیگر نقشی در ساختار حقوقی، مدنی و اجتماعی ندارد و به عبارت روشن تر، دین و گرایش های دینی، صرفا به مثابه اموری فردی مدنظر است و بخش عمومی، جمعی و دولتی اصولا پروفان و سکولار است .
نویسنده، برای تحول جامعه به حالتی قانونمند و صنعتی، راهکار دیگری را نیز مطرح می کند که در ایران پس از انقلاب، تجربه شده است: اینکه به جای اقبال به ساختار حکومتی سکولار که در آن، نهاد دینی، یک نهاد قدسی است، می توان خود دین را سکولاریزه کرد و آن را به نحوی معنا نمود که در کلیت خویش بتواند انتظام اجتماعی را فراهم آورد .
پی نوشت:
1. sacremendeelism