کیهان، 7 و 9/8/81
این مقاله در صدد تحلیل پدیده نواندیشی دینی و دو قطب مخالف آن، یعنی تحجر و روشن فکری افراطی است . تحجر زمانی شکل می گیرد که پدیدارهای دینی، جدا از مبانی و علل وجودی آنها موضوعیت یابند; یعنی ویژگی های تاریخی یک پدیده تاریخی، از محتوا و روح آن جدا نشود . چنین نگاه پدیدارشناسانه ای، یک حادثه تاریخی را با همه ویژگی هایش برای کل تاریخ تجویز می کند و با ساختارشکنی مخالف است . متحجر دیدگاه وجودشناختی ندارد، و جاودانگی اسلام نیز به معنای بازتولید صدراسلام با همه ویژگی ها، حتی ویژگی های جغرافیایی آن است . برای متحجر، ساختار و صورت پدیده های تاریخی در حکم تابوست . منشا این پدیده، انحراف جریان خلافت و جلوگیری از نقل حدیث و اکتفا به قرآن است; چراکه پیامبر و ائمه علیهم السلام با تکیه بر عنصر اجتهاد و نقادی عقلانی و القای ضوابط کلی (مانند عام و خاص، ناسخ و منسوخ و . .). امکان تفکیک ساختارهای تاریخی و عصری از ساختارهای ثابت و فرا زمانی را فراهم می کردند . برخلاف تحجر، روشن فکران مدعی دین، رویکردی ابزاری به دین دارند و در صدد فهم آزاد از دین هستند . نقطه اعتدال، روشن فکری دینی و نواندیشی دینی است که معتقد به ترکیب عنصر تاریخی و غیرتاریخی و ضرورت جداسازی آنها با روشی مشخص است که به آن اجتهاد می گوییم . اما گروهی که به واقع، صورت تقلب یافته روشن فکر دینی هستند و دین را از روی ناچاری و مصلحت پذیرفته اند (نه به عنوان یک سازمان معرفتی حق)، بدون تکیه بر فهم روشمند دین و تفکیک قالب از محتوا، تفسیر به رای و التقاط را پیشه کرده اند . التقاط به معنای به کارگیری صرف معارف بیرونی برای فهم دین نیست; بلکه بی توجهی به روش شناسی علوم و درهم ریختن معارف ناهمگون از جهت روش شناسی در یکدیگر است . روش فهم دین، روش اجتهادی است که بر پایه های قطعی استوار است (اگرچه ممکن است مجتهدان به نتایج گوناگونی برسند) . نواندیشی غیردینی، با روش های غیراجتهادی به بررسی دین می پردازد; همانند گروه مجاهدین خلق که با منطق مارکسیستی، تفسیر قرآن می کردند . به همین دلیل است که امام خطر اسلام منهای روحانیت را گوشزد می کردند; زیرا روحانیت (به معنای عالم دینی) حامل روش فهم دین و سمبل اجتهاد دینی است . غلبه این التقاط، موجب غلبه رویکرد معرفت شناختی بر رویکرد معرفتی در دین می گردد . اینها موضوع بحث را تنها خود دین قرار می دهند و هدفشان حداقلی کردن دین و سکولاریزه کردن آن است . دین در تعریف آنان، پدیده ای شخصی و درونی است که نمی تواند حالت اجتماعی به خود گیرد . ازاین رو، این گروه نمی توانند روشن فکر دینی به حساب آیند; زیرا تکیه بر گفتمان عقلانی و اجتماعی، ویژگی یک روشن فکر دینی است . نقطه عزیمت این افراد، دغدغه های دینی و تلاش برای برون رفت از بحران دنیای مدرن بود که به واسطه انحراف از مسیر اجتهاد، به سکولاریسم رسیدند . نویسنده در ادامه، به بیان روش های نوگرایی و نواندیشی می پردازد و فقدان مبنای اندیشه ای، عمل گرایی صرف، آسیب پذیری و ناتوانی در نظریه پردازی را از ویژگی های نوگرایان می شمارد .