منفردات کتاب کفایة المهتدی (۲)

۸ - «قال ابومحمد بن شاذان - علیه الرحمة والغفران - حدثنا علی بن الحکم (رضی الله عنه) عن جعفر بن سلیمان الضبعی، عن سعد بن طریف، عن الاصبغ بن نباتة، عن سلمان الفارسی - رضوان الله علیه - قال: خطبنا رسول الله ( صلی الله علیه و آله وسلم) فقال:

8 - «قال ابومحمد بن شاذان - علیه الرحمة والغفران - حدثنا علی بن الحکم (رضی الله عنه) عن جعفر بن سلیمان الضبعی، عن سعد بن طریف، عن الاصبغ بن نباتة، عن سلمان الفارسی - رضوان الله علیه - قال: خطبنا رسول الله ( صلی الله علیه و آله وسلم) فقال:

معاشر الناس انی راحل عن قریب و منطلق الی المغیب، اوصیکم فی عترتی خیرا، و ایاکم والبدع فان کل بدعة ضلالة، ولامحالة اهلها فی النار، معاشر الناس من فقد الشمس فلیستمسک بالقمر، و من فقد القمر فلیستمسک بالفرقدین، فاذا فقدتم الفرقدین فتمسکوا بالنجوم الزاهرة بعدی، اقول لکم فاعلموا ان قولی قول الله فلا تخالفوه فیما امرکم به، والله یعلم انی بلغت الیکم ما امرنی به فاشهد الله علی و علیکم .

قال: فلما نزل عن المنبر تبعته حتی دخل بیت عائشة فدخلت علیه و قلت: بابی انت و امی یا رسول الله! سمعتک تقول اذا فقدتم الشمس فتمسکوا بالقمر، و اذا فقدتم القمر فتمسکوا بالفرقدین، و اذا فقدتم الفرقدین فتمسکوا بالنجوم، فقد ظننت ان یکون فی هذه الابانة اشارة؟

قال: قد اصبت یا سلمان . فقلت بین لی یا رسول الله ما الشمس والقمر وما الفرقدان و ما النجوم الزاهرة؟

فقال: انا الشمس و علی القمر فاذا فقد تمونی فتمسکوا به بعدی، و اما الفرقدان فالحسن والحسین، اذا فقدتم القمر فتمسکوا بهما، و اما النجوم الزاهرة فهم الائمة التسعة من صلب الحسین، والتاسع مهدیهم، ثم قال ( علیه السلام) : انهم هم الاوصیاء والخلفاء بعدی، ائمة ابرار، عدد اسباط یعقوب وحواریی عیسی .

فقلت: فسمهم لی یارسول الله! قال اولهم و سیدهم علی بن ابی طالب و بعده سبطای الحسن والحسین، و بعدهما علی بن الحسین زین العابدین، و بعده محمد بن علی باقر علم النبیین، و بعده الصادق جعفر بن محمد، و بعده الکاظم موسی بن جعفر، و بعده الرضا علی بن موسی الذی یقتل بارض الغربة، ثم ابنه محمد، ثم ابنه علی، ثم ابنه الحسن، ثم ابنه الحجة القائم المنتظر فی غیبته، المطاع فی ظهوره، فانهم عترتی من لحمی و دمی، علمهم علمی و حکمهم حکمی، من آذانی فیهم فلا اناله الله شفاعتی . (1)

سلمان فارسی رحمه الله گفت که: خطبه خواند رسول خدا ( صلی الله علیه و آله وسلم) بر ما و فرمود: ای گروه مردمان، من رحلت کننده ام عن قریب، و روانه شونده ام به مغیب، وصیت می کنم شما را درباره عترت خود که نیکویی کنید با عترت من، و بپرهیزید از بدعت، بدرستی که هر بدعتی ضلالت است، و لا محاله اهل ضلالت در جهنم اند، ای گروه مردمان هر کس نبیند آفتاب را می باید که چنگ در زند و متمسک شود به ماه، هر کس گم کند و نیابد ماه را می باید که متمسک شود به فرقدین، پس هر گاه گم کنید و نیابید فرقدین را پس چنگ در زنید و متمسک شوید به ستاره های روشن بعد از من، می گویم مر شما را پس بدانید که قول من قول خداست، پس مخالفت مورزید با خدا در آنچه امر کرد شما را به آن، و خدا می داند که من رسانیدم به شما آن چیزی را که امر کرد به آن امر، و شاهد می گیرم خدای را بر خود و بر شما .

سلمان گفت که چون پیغمبر ( صلی الله علیه و آله وسلم) از منبر به زیر آمد از پی او رفتم تا داخل خانه عایشه شد، پس من در آمدم و گفتم: پدر و مادرم فدای تو باد ای رسول خدا! شنیدم که فرمودی هرگاه نیابید آفتاب را متمسک به ماه شوید، و چون ماه نباشد متمسک شوید به فرقدین و چون فرقدان ناپیدا شود متمسک شوید به ستاره ها، گمان بردم که درین آشکار گفتن رمزی و اشاره ای باشد؟

آن حضرت فرمود که: نیکو یافته ای سلمان! پس گفتم که روشن گردان از برای من ای رسول خدا و بیان فرما که چیست آفتاب و ماه و فرقدان و ستاره های روشن!

آن حضرت فرمود که: منم آفتاب و علی است ماه، چون مرا نیابید متمسک شوید به علی بعد از من، اما فرقدان حسن و حسین اند، هرگاه ماه را نیابید متمسک به ایشان شوید، و اما ستاره های روشن، ایشان نه امامند از صلب حسین، و نهم ایشان مهدی ایشانست، بعد از آن حضرت فرمود که: ایشانند اوصیا و خلفا بعد از من، ائمه ابرارند، به شماره اسباط یعقوب و حواریین عیسی .

گفتم نام ایشان را از برای من بیان فرما ای رسول خدا!

فرمود: اول ایشان و سید ایشان علی بن ابی طالب است، و بعد از او دو سبط من حسن و حسین، و بعد از او علی بن الحسین زین العابدین، و بعد از او محمد بن علی شکافنده علم نبیین، و بعد از او صادق جعفر بن محمد، و بعد از او کاظم موسی بن جعفر، و بعد از او رضا علی بن موسی آنکه کشته خواهد شد در زمین غربت، بعد از او فرزند او محمد، بعد از او فرزند او علی، بعد از او فرزند او حسن، بعد از او فرزند او حجت قائم که منتظر است در غایب بودنش، و مطاع است در ظهورش، پس به درستی که ایشان عترت منند، از گوشت و خون من، علم ایشان علم منست و حکم ایشان حکم منست، و هر کس برنجاند مرا درباره ایشان نرساند خدای تعالی به او شفاعت مرا .

9 - «قال ابن شاذان - علیه الرحمة والغفران - حدثنا الحسن بن علی بن فضال (رضی الله عنه) عن عبدالله بن بکیر، عن عبدالملک بن اسماعیل الاسدی، عن ابیه، عن سعید بن جبیر، قال:

قیل لعمار بن یاسر ما حملک علی حب علی بن ابی طالب؟

قال: قد حملنی الله ورسوله، و قدانزل الله تعالی فیه آیات جلیلة وقال رسول الله ( صلی الله علیه و آله وسلم) فیه احادیث کثیرة، فقیل له: هلا تحدثنا بشی ء عما قال فیه رسول الله؟ قال: ولم لا احدث ولقد کنت بریئا من الذین یکتمون الحق ویظهرون الباطل، ثم قال: کنت مع رسول الله ( صلی الله علیه و آله وسلم) فرایت علیا ( علیه السلام) فی بعض الغزوات قد قتل عدة من اصحاب الویة قریش، فقلت لرسول الله ( صلی الله علیه و آله وسلم) : یا رسول الله ان علیا قد جاهد فی الله حق جهاده، فقال: وما یمنعه منه؟ انه منی و انا منه و انه وارثی و قاضی دینی و منجز وعدی و خلیفتی من بعدی، ولولاه لم یعرف المؤمن المحض فی حیاتی و بعد وفاتی، حربه حربی و حربی حرب الله، و سلمه سلمی و سلمی سلم الله، و یخرج الله من صلبه الائمة الراشدین، فاعلم یا عمار ان الله تبارک و تعالی عهد الی ان یعطینی اثنی عشر خلیفة منهم علی وهو اولهم وسیدهم .

فقلت: ومن الآخرون یا رسول الله؟ قال: الثانی منهم الحسن بن علی بن ابی طالب، والثالث منهم الحسین بن علی بن ابی طالب، والرابع منهم علی بن الحسین زین العابدین، والخامس منهم محمد بن علی، ثم ابنه جعفر، ثم ابنه موسی، ثم ابنه علی، ثم ابنه محمد، ثم ابنه علی، ثم ابنه الحسن، ثم ابنه الذی یغیب عن الناس غیبة طویلة، و ذلک قول الله تبارک و تعالی: قل ارایتم ان اصبح مآؤکم غورا فمن یاتیکم بمآء معین، ثم یخرج ویملا الارض قسطا وعدلا کما ملئت جورا و ظلما . یا عمار سیکون بعدی فتنة فاذا کان ذلک فاتبع علیا و حزبه فانه مع الحق والحق معه و انک ستقاتل الناکثین والقاسطین معه ثم تقتلک الفئة الباغیة، و یکون آخر زادک من الدنیا شربة من لبن تشربه .

قال سعید بن جبیر فکان کما اخبره رسول الله ( صلی الله علیه و آله وسلم) . (2)

سعید بن جبیر گفت که به عمار بن یاسر گفتند که: ترا چه چیز بر آن داشت که دوست داری علی بن ابی طالب را؟

در جواب گفت که خدا و رسول او مرا بر آن داشته اند، و به تحقیق که حضرت الله تعالی آیات جلیله در شان او فرو فرستاده و رسول خدا احادیث بسیار در صفتش بیان فرموده . گفتند که: آیا خبر نمی دهی ما را به چیزی از آنچه پیغمبر ( صلی الله علیه و آله وسلم) در شان او گفته؟ عمار گفت چرا خبر ندهم و حال آنکه من بیزارم از آنهایی که حق را پنهان می دارند و باطل را ظاهر می سازند .

بعد از آن گفت که با رسول خدا ( صلی الله علیه و آله وسلم) بودم، علی ( علیه السلام) را دیدم در بعضی از غزوات که چندین تن را از صاحبان علمهای قریش به قتل رسانید، پس با رسول خدا گفتم که: بدرستی که علی ( علیه السلام) حق جهاد در راه خدا به فعل آورد، پیغمبر فرمود که: چه چیز او را از این امر باز تواند داشت؟ بدرستی که او از من است و من از اویم و او وارث من است، و قاضی و حکم کننده دین من است، و وفا کننده به وعده من است، و خلیفه من است بعد از من، و اگر او نمی بود مؤمن محض شناخته نمی شد در زمان حیات من و بعد از وفات من، جنگ او جنگ من است و جنگ من جنگ خداست، بیرون خواهد آورد خدای تعالی از صلب او ائمه راشدین را، بدان ای عمار که خدای تعالی عهد کرده با من که عطا کند به من دوازده خلیفه، از جمله ایشان علیست و او اول آن خلیفه هاست و بهترین ایشان است .

پس گفتم: دیگران کیستند ای رسول خدا؟

فرمود: دویم ایشان حسن بن علی بن ابی طالب است، و سیم از ایشان حسین بن علی بن ابی طالب است، و چهارم از ایشان علی بن الحسین است که زینت عابدان است، و پنجم از ایشان محمد بن علیست، بعد از او پسر او جعفر، بعد از او پسر او موسی، بعد از او پسر او علی، بعد از او پسر او محمد، بعد از او پسر او علی، بعد از او پسر او حسن، بعد از او پسر او آنکه پنهان شود از مردمان پنهان شدنی دراز، و این است معنی قول الله تعالی که می فرماید: «قل ارایتم ان اصبح مآؤکم غورا فمن یاتیکم بمآء معین » . بعد از آن بیرون آید و پر کند دنیا را از عدل و داد آن چنانکه پر شده باشد از جور و ظلم . ای عمار زود باشد که بعد از من فتنه و آشوب ظاهر گردد و چون فتنه آشکار گردد تابع باش علی و حزب علی را که علی با حق است و حق با علیست و زود باشد که کارزار و مقاتله نمایی به اتفاق علی با ناکثین و قاسطین، بعد از آن بکشند ترافئه باغیه و گروه ستم پیشه، و باشد آخرین زاد تو از دنیا یک جرعه شیر که بیاشامی آن را .

سعید بن جبیر گفت: آن چنان شد که پیغمبر ( صلی الله علیه و آله وسلم) خبر داده بود .»

10 - «قال ابن شاذان - نور الله مرقده - حدثنا الحسن بن محبوب (رضی الله عنه) عن مالک بن عطیة، عن ابی صفیة ثابت بن دینار، عن ابی جعفر ( علیه السلام) قال:

قال الحسین بن علی بن ابی طالب ( علیهم السلام) لاصحابه قبل ان قتل بلیلة واحدة: ان رسول الله ( صلی الله علیه و آله وسلم) قال لی یا بنی انک ستساق الی العراق و تنزل فی ارض یقال له عمورا و کربلا و انک تشهد بها و یستشهد معک جماعة، و قد قرب ما عهد الی رسول الله ( صلی الله علیه و آله وسلم) و انی راحل الیه غدا، فمن احب منکم الانصراف فلینصرف فی هذه اللیلة، فانی قد اذنت له و هو منی فی حل . واکد فیما قاله تاکیدا بلیغا، فلم یرضوا و قالوا: والله ما نفارقک ابدا حتی نرد موردک! فلما رای ذلک قال فابشروا بالجنة، فوالله انما نمکث ما شاء الله تعالی بعد ما یجری علینا، ثم یخرجنا الله وایاکم حین یظهر قائمنا فینتقم من الظالمین، و انا و انتم نشاهدهم فی السلاسل والاغلال وانواع العذاب والنکال .

فقیل له: من قائمکم یا ابن رسول الله؟ قال: السابع من ولد ابنی محمد بن علی الباقر، و هوالحجة بن الحسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی ابنی، و هو الذی یغیب مدة طویلة ثم یظهر و یملا الارض قسطا وعدلا کما ملئت جورا وظلما . (3)

حضرت امام حسین ( علیه السلام) به یک شب پیش از آنکه شهید شود با اصحاب خود خطاب کرده فرمود که: روزی رسول خدا ( صلی الله علیه و آله وسلم) با من گفت که ای فرزند من زود باشد که برسانند ترا به سوی عراق، و فرود آورند ترا به زمینی که آن را عمورا و کربلا گویند، و تو در آن زمین شهید شوی و جماعتی با تو شهید شوند، و به تحقیق که نزدیک شده است آن عهدی که رسول خدا ( صلی الله علیه و آله وسلم) با من کرده، و من فردا راحل و رونده ام به نزد آن حضرت، پس هر کس از شما که برگشتن را دوست می دارد، می باید که در همین شب بر گردد که من او را اذن برگشتن دادم و او از من بحل است . و در این باب آن جناب تاکید و مبالغه تمام نمود، ایشان راضی به برگشتن نشدند، و گفتند که: به خدا قسم که تو را وا نمی گذاریم و از تو هرگز جدا نمی شویم تا به جایی که وارد می گردی ما نیز وارد گردیم .

آن حضرت چون حال بر آن منوال مشاهده نمود فرمود که: بشارت باد شما را به بهشت، به خدا قسم که بعد از آنچه بر ما جاری شود مکث خواهیم کرد آن قدر که حضرت الله تعالی خواسته باشد، پس بیرون خواهد آورد حضرت الله تعالی ما را و شما را در آن هنگام که قائم ما ظاهر شود، پس انتقام خواهد کشید از ظالمان و ما و شما مشاهده خواهیم کرد ایشان را در سلاسل و اغلال و گرفتار به انواع عذاب و نکال .

گفتند با آن حضرت که: کیست قائم شما ای فرزند رسول خدا؟ آن حضرت فرمود که: فرزند هفتمین است از اولاد فرزند من محمد بن علی که ملقب است به باقر، و او حجة بن حسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علیست فرزند من، و اوست آن کسی که غایب خواهد شد مدتی دراز، و بعد از آن ظاهر خواهد شد و پر خواهد کرد زمین را از عدل و داد آن چنانکه پر شده باشد از جور و ظلم .»

11 - «قال ابو محمد بن شاذان - علیه الرحمة والغفران - : حدثنا محمد بن عبدالجبار (رضی الله عنه) قال: قلت لسیدی الحسن بن علی ( علیهماالسلام) یا ابن رسول الله جعلنی الله فداک، احب ان اعلم من الامام وحجة الله علی عباده من بعدک؟ قال ( علیه السلام) : ان الامام والحجة بعدی ابنی سمی رسول الله و کنیه ( صلی الله علیه و آله وسلم) الذی هو خاتم حجج الله وآخر خلفائه . فقلت ممن یتولد هو یا ابن رسول الله؟ قال من ابنة ابن قیصر ملک الروم، الا انه سیولد فیغیب عن الناس غیبة طویلة، ثم یظهر ویقتل الدجال فیملا الارض قسطا و عدلا کما ملئت جورا و ظلما، فلا یحل لاحد ان یسمیه او یکنیه باسمه و کنیته قبل خروجه - صلوات الله علیه . (4)

محمد بن عبدالجبار گفت: گفتم به خواجه و مولای خود حسن بن علی ( علیهماالسلام) که: ای فرزند رسول خدا فدای تو گرداند حضرت الله تعالی مرا، دوست می دارم که بدانم که امام و حجت خدا بر بندگان خدا بعد از تو کیست؟ آن حضرت فرمود که: امام و حجت بعد از من پسر من است که همنام و هم کنیت رسول خداست - ( صلی الله علیه و آله وسلم) - آنکه او خاتم حجتهای خداست و آخرین خلفای اوست . گفتم از کیست او؟ یعنی آن امام که پسر تست از که به وجود خواهد آمد؟ فرمود: از دختر پسر قیصر پادشاه روم، بدان و آگاه باش که زود باشد که او متولد گردد، پس غایب شود از مردمان غایب شدنی دراز، بعد از آن ظاهر شود و بکشد دجال را، پس پر کند زمین را از عدل و داد آنچنانکه پر شده باشد از جور و ظلم، و حلال نیست احدی را که پیش از خروج او را به نام و به کنیت ذکر کند، صلوات خدا بر او باد .»

12 - «قال ابو محمد بن شاذان - علیه الرحمة والغفران - : حدثنا محمد بن علی بن حمزة بن الحسین بن عبیدالله بن العباس بن علی بن ابی طالب صلوات الله علیه قال:

سمعت ابا محمد ( علیه السلام) یقول: قد ولد ولی الله و حجته علی عباده و خلیفتی من بعدی مختونا لیلة النصف من شعبان سنة خمس و خمسین ومائتین عند طلوع الفجر، و کان اول من غسله رضوان خازن الجنان مع جمع من الملائکة المقربین بماء الکوثر والسلسبیل ثم غسلته عمتی حکیمة بنت محمد بن علی الرضا ( علیهماالسلام)

فسئل محمد بن علی بن حمزة قدس سره عن امه ( علیه السلام) قال: امه ملیکة التی یقال لها فی بعض الایام «سوسن » ، وفی بعضها «ریحانة » ، و کان صقیل و نرجس ایضا من اسمائها . (5)

محمد بن علی بن حمزه گفت: شنیدم از حضرت امام حسن عسکری ( علیه السلام) که می گفت: متولد شد ولی خدا و حجت خدا بر بندگان خدا و خلیفه من بعد از من ختنه کرده شده در شب نیمه ماه شعبان سال دویست و پنجاه و پنج نزد طلوع فجر، و اول کسی که او را شست رضوان خازن بهشت بود با جمعی از ملائکه مقربین که او را به آب کوثر و سلسبیل شستند، بعد از آن شست او را عمه من حکیمه خاتون دختر امام محمد بن علی رضا ( علیهماالسلام)، پس از محمد بن علی (رضی الله عنه) که راوی این حدیث است پرسیدند از مادر حضرت صاحب الامر ( علیه السلام) گفت: مادرش ملیکه بود که او را در بعضی از روزها سوسن و در بعضی از ایام ریحانه می گفتند و صقیل و نرجس نیز از نامهای او بود .

13 - قال الفضل بن شاذان: حدثنا ابراهیم بن محمد بن فارس النیسابوری، قال: لما هم الوالی عمروبن عوف بقتلی، و هو رجل شدید النصب، و کان مولعا بقتل الشیعة، فاخبرت بذلک و غلب علی خوف عظیم، فودعت اهلی و احبائی و توجهت الی دار ابی محمد ( علیه السلام) لاودعه، و کنت اردت الهرب، فلما دخلت علیه رایت غلاما جالسا فی جنبه، و کان وجهه مضیئا کالقمر لیلة البدر، فتحیرت من نوره و ضیائه، و کاد ان انسی ما کنت فیه من الخوف والهرب، فقال: یا ابراهیم لاتهرب فان الله تبارک و تعالی سیکفیک شره . فازداد تحیری، فقلت لابی محمد ( علیه السلام) : یا سیدی جعلنی الله فداک من هو و قد اخبرنی بما کان فی ضمیری؟ فقال هو ابنی و خلیفتی من بعدی، و هو الذی یغیب غیبة طویلة ویظهر بعد امتلاء الارض جورا و ظلما فیملاها عدلا و قسطا . فسالته عن اسمه، قال: هو سمی رسول الله ( صلی الله علیه و آله وسلم) و کنیه، و لا یحل لاحد ان یسمیه باسمه او یکنیه بکنیته الی ان یظهر الله دولته وسلطنته، فاکتم یا ابراهیم ما رایت و سمعت عنا الیوم الا عن اهله .

فصلیت علیهما و آبائهما و خرجت مستظهرا بفضل الله تعالی واثقا بما سمعته من الصاحب ( علیه السلام) فبشرنی عمی علی بن فارس بان المعتمد قد ارسل ابا احمد اخاه و امره بقتل عمرو بن عوف، فاخذه ابو احمد فی ذلک الیوم وقطعه عضوا عضوا والحمدلله رب العالمین . (6)

ابراهیم بن محمد نیشابوری گفت که: چون عمروبن عوف والی همت بست به کشتن من و او مردی بود که میل تمام داشت به قتل شیعیان، پس من خبر یافتم و خوفی عظیم بر من غالب شد، و اهل و عیال و دوستان خود را وداع کردم، و روی به خانه حضرت امام حسن عسکری ( علیه السلام) آوردم که آن حضرت را نیز وداع کنم، و اراده گریختن داشتم، چون به آن خانه در آمدم پسری دیدم در پهلوی آن حضرت نشسته بود که رویش چون ماه شب چهارده بود، از نور و ضیای او حیران شدم به مرتبه ای که نزدیک بود که آنچه در خاطر داشتم و در آن بودم از ترس و فکر گریختن فراموش کنم، با من گفت که: ای ابراهیم حاجت به گریختن نیست، زود باشد که خدای تعالی شر او را از تو کفایت کند! حیرتم زیاده شد، با امام حسن ( علیه السلام) گفتم که: فدای تو گرداند خدای تعالی مرا، کیست این پسر که از ما فی الضمیر من مرا خبر داد؟ آن حضرت فرمود که او فرزند من و خلیفه من است بعد از من و اوست آن کسی که غایب شود غایب شدنی دراز، و بعد از پر شدن زمین از جور و ظلم ظاهر شود و پر کند زمین را از عدل و داد، پس از آن حضرت از نام آن سرور پرسیدم، فرمود که: همنام و هم کنیت پیغمبر است، و حلال نیست کسی را که او را به نام و به کنیت ذکر کند تا زمانی که ظاهر سازد خدای تعالی دولت و سلطنت او را، پس پنهان دار ای ابراهیم آنچه دیدی و آنچه شنیدی از ما امروز الا از اهلش .

پس بر ایشان و بر آبای کرام ایشان صلوات فرستادم و بیرون آمدم در حالتی که مستظهر به فضل خدای تعالی بودم، و وثوق و اعتماد بود مرا بر آنچه شنیدم از حضرت صاحب الزمان ( علیه السلام)، پس بشارت داد مرا عم من علی بن فارس که معتمد خلیفه عباسی برادر خود ابو احمد را فرستاد به قتل عمرو بن عوف تا او را گرفته بند از بند جدا کرد .

14 - «قال ابو محمد بن شاذان - علیه الرحمة والغفران - : حدثنا ابو محمد عبدالله بن الحسین بن سعد الکاتب (رضی الله عنه) قال: قال ابومحمد ( علیه السلام) : قد وضع بنو امیة و بنو العباس سیوفهم علینا لعلتین:

احدیهما انهم کانوا یعلمون لیس لهم فی الخلافة حق فیخافون من ادعائنا ایاها و تستقر فی مرکزها .

وثانیتهما انهم قد وقفوا من الاخبار المتواترة علی ان زوال ملک الجبابرة والظلمة علی ید القائم منا، و کانوا لایشکون انهم من الجبابرة والظلمة، فسعوا فی قتل اهل بیت رسول الله ( صلی الله علیه و آله وسلم) وابادة نسله طمعا منهم فی الوصول الی منع تولد القائم ( علیه السلام) او قتله، فابی الله ان یکشف امره لواحد منهم الا ان یتم نوره ولو کره المشرکون . (7)

یعنی: عبدالله بن حسین بن سعد کاتب گفت که: حضرت امام حسن بن علی عسکری ( علیهماالسلام) فرمود که: بنی امیه و بنی عباس شمشیرهای خود را بر ما گذاشتند به دو سبب، یکی آنکه می دانستند که ایشان را در خلافت حقی نیست، و می ترسیدند از آنکه ما دعوای خلافت کنیم، و خلافت در جای خود قرار گیرد، دویم آنکه از اخبار متواتره واقف شده بودند که زوال ملک جباران و ظالمان در دست قائم ما خواهد بود و شک نداشتند در آنکه ایشان از جباران و ظالمانند، پس کوشش کردند در کشتن اهل بیت رسول خدا ( صلی الله علیه و آله وسلم) و نیست و نابود گردانیدن نسل آن حضرت، از روی طمعی که بود ایشان را به وصول به منع تولد حضرت قائم ( علیه السلام) یا کشتن آن حضرت، یعنی مبالغه در کشتن اهل بیت رسول خدا ( صلی الله علیه و آله وسلم) می فرمودند، به امید آنکه شاید آن حضرت به وجود نیاید یا اگر به وجود آمده باشد کشته شود تا ملک و پادشاهی از دست ایشان بدر نرود، پس ابا نمود حضرت الله تعالی که کشف امر آن حضرت نماید از برای یکی از آن ظالمان الا آنکه تمام می گرداند حضرت الله تعالی نور خود را، و اگر چه خوش نمی دارند مشرکان .

15 - «قال ابو محمد بن شاذان - علیه الرحمة والغفران - : حدثنا احمد بن محمد بن ابی نصر (رضی الله عنه) قال: حدثنا حماد بن عیسی، قال: حدثنا عبدالله بن ابی یعفور، قال:

قال ابو عبدالله جعفر بن محمد ( علیهماالسلام) : ما من معجزة من معجزات الانبیاء والاوصیاء الا یظهر الله تبارک و تعالی مثلها علی ید قائمنا لاتمام الحجة علی الاعداء . (8)

حضرت امام جعفر ( علیه السلام) فرمود که: هیچ معجزه ای از معجزات پیغمبران و اوصیای ایشان نیست الا آنکه ظاهر خواهد گردانید حضرت الله تبارک و تعالی مانند آن را به دست قائم ما به جهت تمام گردانیدن حجت بر اعداء .»

16 - «قال الشیخ الجلیل الفضل بن شاذان بن الخلیل - طیب الله مرقده - : حدثنا محمد بن ابی عمیر (رضی الله عنه) قال: حدثنا جمیل بن دراج، قال: حدثنا زرارة بن اعین، عن ابی عبدالله ( علیه السلام) قال:

قال: استعیذوا بالله من شر السفیانی والدجال و غیرهما من اصحاب الفتن .

قیل له: یا ابن رسول الله اما الدجال فعرفناه و قد بین من مضامین احادیثکم شانه، فمن السفیانی و غیره من اصحاب الفتن و ما یصنعون؟

قال ( علیه السلام) : اول من یخرج منهم رجل یقال له اصهب بن قیس یخرج من بلاد الجزیرة، له نکایة شدیدة فی الناس و جور عظیم، ثم یخرج الجرهمی من بلاد الشام و یخرج القحطانی من بلاد الیمن، ولکل واحد من هؤلاء شوکة عظیمة فی ولایتهم، و یغلب علی اهلها الظلم والفتنة منهم، فبیناهم کذلک اذ یخرج علیهم السمرقندی من خراسان مع الرایات السود، والسفیانی من الوادی الیابس من اودیة الشام، و هو من ولد عتبة بن ابی سفیان، و هذا الملعون یظهر الزهد قبل خروجه و یتقشف و یتقنع بخبز الشعیر والملح الجریش، و یبذل الاموال فیجلب بذلک قلوب الجهال والارذال، ثم یدعی الخلافة فیبایعونه، یتبعهم العلماء الذین یکتمون الحق ویظهرون الباطل، فیقولون انه خیر اهل الارض، و قد یکون خروجه و خروج الیمانی من الیمن مع الرایات البیض فی یوم واحد و فی شهر واحد و سنة واحدة، فاول من یقاتل السفیانی القحطانی فینهزم و یرجع الی الیمن فیقتله الیمانی، ثم یفر الاصهب والجرهمی بعد محاربات کثیرة من السفیانی، فیتبعهما و یقهرهما و یقهر کل من ینازعه و یحاربه الا الیمانی ثم یبعث السفیانی جیوشا الی الاطراف و یسخر کثیرا من البلاد و یبالغ فی القتل والفساد، و یذهب الی الروم لدفع الملک الخراسانی، و یرجع منها منتصرا فی عنقه صلیب، ثم یقصد الیمانی فینهض الیمانی لدفع شره، فینهزم السفیانی، فیجده الیمانی فی آخر الامر مع ابنه فی اساری، فیقطعهما اربا اربا، ثم یعیش فی سلطنته فارغا من الاعداء ثلاثین سنة ثم یفوض الملک بابنه السعید و یاوی مکة و ینتظر ظهور قائمنا حتی یتوفی فیبقی ابنه بعد وفاة ابیه فی ملکه و سلطانه قریبا من اربعین سنة، و هما یرجعان الی الدنیا بدعاء قائمنا ( علیه السلام) .

قال زرارة: فسالته عن مدة ملک السفیانی، قال ( علیه السلام) : تمد الی عشرین سنة . (9)

حضرت امام جعفر ( علیه السلام) فرمود که استعاذه نمایید و پناه برید به خدای تعالی از شر سفیانی و دجال و غیر ایشان از اصحاب فتنه ها . پس گفتند به آن حضرت که: ای فرزند رسول خدا ما شناخته ایم از مضامین و معانی احادیث شما دجال را، پس بیان فرمایید از برای ما که کیستند سفیانی و اصحاب فتنه ها؟ و چه کارها خواهند کرد؟

آن حضرت فرمود که: اول کسی که خروج خواهد کرد از اصحاب فتنه ها مردی خواهد بود که او را اصهب بن قیس گویند، خروج خواهد کرد از بلاد جزیره، بد اندیشی او درباره مردمان شدید و جور و ستم او عظیم خواهد بود، بعد از آن خروج خواهد کرد جرهمی از بلاد شام، و خروج خواهد کرد قحطانی از بلاد یمن، و هر یک از ایشان را در ولایت ایشان شوکت و قوت عظیم خواهد بود، و غالب خواهد شد بر اهل آن ولایات ظلم و فتنه، در اثنای آن حال و مهیا شدن آن چند گروه ضال از برای محاربه و قتال، خروج خواهد کرد بر ایشان سمرقندی از جانب خراسان با علمهای سیاه، و سفیانی از وادی یا بس که از وادیهای شام است، واین سفیانی از نسل عتبة بن ابی سفیان است و این ملعون پیش از آنکه خروج کند اظهار زهد خواهد کرد و به جامه درشت به سر خواهد برد و به نان جو و نمک نیم کوفته قناعت خواهد نمود، و مال ها به مردمان خواهد بخشید و به این افعال دلهای جهال و ارذال را جذب خواهد کرد و به خود مایل خواهد ساخت . بعد از آن دعوای خلافت خواهد کرد و آن جاهلان و مردمان رذل دون با او بیعت خواهند کرد، و آنان از علما که حق را پنهان دارند و باطل را آشکار کنند تابع جهال و ارذال خواهند شد، و تتبع ایشان نموده سر بر خط فرمان سفیانی ملعون خواهند گذاشت، پس خواهند گفت آن علمای دین به دنیا فروخته که: سفیانی بهترین اهل زمین است .

و چنان اتفاق خواهد افتاد که در روزی که سفیانی در شام خروج کرده باشد یمانی در یمن با علمهای سفید خروج کند، و اول کسی که با سفیانی جنگ کند قحطانی خواهد بود، پس قحطانی شکست یافته گریخته به یمن مراجعت نماید، و در دست یمانی کشته شود، بعد از آن بعد از جنگهای بسیار که در میان اصهب و جرهمی و سفیانی نابکار واقع گردد اصهب و جرهمی از سفیانی بگریزند، و سفیانی از پی ایشان رفته ایشان را مقهور سازد، و هرکس که با سفیانی نزاع نماید سفیانی او را مغلوب و مقهور گرداند الا یمانی، که با او بر نیاید، پس سفیانی لشکرهای بسیار به اطراف عالم بفرستد، و شهرهای بسیار را مسخر سازد، و در قتل و فساد مبالغه نماید، و از برای آنکه ملک و پادشاهی را از خراسانی یعنی سمرقندی که از طرف خراسان با علمهای سیاه خروج کرده بگیرد، به جانب روم این سفیانی شوم در حرکت آید و برخواهد گشت سفیانی از جانب روم در حالتی که نصرانی شده باشد و صلیب در گردن افکنده باشد، پس قصد یمانی کند و یمانی از جهت دفع شر او از جا در آید، و به نیت فرو نشانیدن آتش فتنه او نهضت فرماید، و بعد از محاربات عدیده و مقاتلات شدیده سفیانی بگریزد، و یمانی از پی او برود، و جنگها و گریختن سفیانی بسیار شود، یعنی مکرر در میان ایشان جنگ و پیکار وقوع یابد، و در هر مرتبه سفیانی شکست یافته فرار برقرار اختیار نماید، پس بیابد یمانی سفیانی را با پسرش در میان اسیران در آخر کار، و بفرماید که ایشان را بند از بند جدا کنند . بعد از آن در پادشاهی فارغ البال از دشمنان بد مآل سی سال زندگانی کند . بعد از آن ملک و پادشاهی را به فرزند سعید خود تفویض نماید و در مکه معظمه مسکن و ماوی گیرد، و انتظار ظهور قائم ما می کشیده باشد، تا از این جهان فانی در گذرد، و پسرش بعد از وفات پدر نزدیک به چهل سال حکومت کند و آن دو به دعای قائم ما به دنیا بر می گردند زراره از پادشاهی سفیانی پرسید؟ فرمود: تا بیست سال می کشد» .

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر