میزگردی تحت عنوان نقش حوزه و دانشگاه در توسعه فرهنگ دینی با حضور حجج اسلام آقایان:
هادوی، میرباقری، فیرحی و آئوچکیان با هدف ترسیم راهکارهای عملی و عملی نهادینه شدن فعالیت های توسع فرهنگ دینی در مراکز آموزشی اعم از آموزش و پرورش، دانشگاهها و سازمان های دینی و توسعه تعمیق آن برگزار گردیده:
اهم مباحث مطرح شده دراین نشست به قرار زیر است:
1- برای رسیدن به توسعه فرهنگ دینی باید نخست تلقی ما از حوزه و دانشگاه و جایگاه وحدت آن دو روشن گردد بدین صورت که حوزه و دانشگاه مشخصات و ممیزات خود را حفظ کنند و در عین حال حول دینی یا چند محور به اتحاد برسند.
2- مشکل ما در وضعیت موجود در حوزه و دانشگاه این است که حوزه روزآمد نیست و دانشگاه خود را درقبال دین موظف نمی داند بعلاوه در کشورهای جهان سوم بر خلاف کشورهای پیشرفته به علوم انسانی بها داده نمی شودبنابراین ابتدا باید تصویر روشنی از وضعیت موجود حوزه و دانشگاه داشته باشیم در مرحله دوم باید برآوردی روشن بینانه از موانع و مشکلات درونی هر کدام در نسبت با خودشان و همین طور در نسبت به همدیگر داشته باشیم.
3- مشکل اصلی ما در حوزه فرهنگ دینی نداشتن تحلیل مبنایی از نسبت و عامل حوزه و دانشگاه است که برای حل آن باید نسبت مبنایی و روش شناختی این دو حوزه با یکدیگر تبیین شود. نسبت معرفت شناسانه دین و دستاوردهای عقلانی بشر در حیات فردی و جمعی انسان و جایگاه نقش دین و نحوه هماهنگی و تعامل آنها در طراحی و تأسیسی نظام اجتماعی اسلام.
4- راه حل هایی را که می توان برای شروع زیر ساخت های فرهنگ دینی و حرکت در جهت وحدت حوزه و دانشگاه در نظر گرفت را می توان در سه قسمت بیان کرد: الف - آشنایی حوزه های علمیه با مفاهیم متدلوژی دانشکاه و در واقع ایجاد یک نوع هم زبانی. ب - بورسیه: حوزه به جای شهریه دادن، طلاب را بورسیه کند تا بدینوسیله تعهد و الزامی برای طلبه درست نکند که در صورت رفتن به دانشگاه ملزم به بازگشت به حوزه باشند. ج - نگرشی به وحدت به عنوان یک پروسه و یک روند باشد نه به عنوان یک مرحله.
5- در تعامل حوزه و دانشگاه و دولت توجه به این نکته ضروری است که حوزه و دانشگاه در درون دولت ملی و در یک عمل اجتماعی می بایست به یک نوع هماهنگی دست یابند زیرا اشتقاق این ها باعث جناح بندی می شود حتی در تصمیم گیریهای کلان ملی
6- برای رسیدن به توسعه فرهنگ دینی و بازسازی فعالیت های آن باید به طور جدی به بحث همنوایی حوزه و دانشگاه توجه شود. ضرورت اجماع نظر نخبگان فرهنگی خاستگاه بحث علم و دین و وحدت حوزه و دانشگاه به حساب می آید و امروزه مسأله احساس نیاز به رابطه علم و دین را که از ناحیه نخبگان علمی پیگیری می شود به عنوان خاستگاه جدی بحث وحدت به شمار می آید.
7- وحدت حوزه و دانشگاه یا علم و دین برای اینکه صورت عینی پیدا کند منوط به این است که طرفین احساس نیاز کنند به این که چنین چیزی ضرورت دارد و الاّ هر کسی برای تحقق اتحاد را تبیین کرده و به صورت عینی درآوریم.
8- همکاری و هماهنگی در ارتباط با یک هدف در راستایی معین معنا پیدا می کند همین که سخن از همکاری و وحدت و تعامل در حوزه و دانشگاه می شود باید روشن شود که در جهت تحقق کدامین اهداف به همکاری و وحدت و تعامل این دو نهاد می اندیشیم. این هدف کلان، تحقق بخشیدن به اسلام در سطح یک نظام اجتماعی است.
9- جامعه ای که درصدد بنیانش هستیم ضروری است تمام جنبه های حیاتی آن از جمله: تفکرات فرهنگ، اخلاق و حتی علوم آن، جنبه دینی داشته باشد. البته این بدان معنی است که سرپرستی همه شئون حیات بشر اعم از حیات اجتماعی و فردی و اعم از قلب وحی و عقل با او می باشد.
10- مسأله حوزه و دانشگاه بویژه از زمانی به صورت مشخص تر و حیاتی تر مطرح شد که این اندیشه دینی در معرض رویکردی نو قرار گرفت. این رویکرد جدید، اجتماعی به دین بود که وقوع انقلاب اسلامی در زمینه آن را فراهم آورد.
تعامل میان دین و دولت و حدود دخالت دولت در امور دینی
نشست مقدماتی با حضور برخی از اعضای کمیسیون امنیتی - سیاسی مجمع تشخیص مصلحت نظام تشکیل شد که محور گفت وگو در این هم اندیشی حول پاسخ به پرسشهای ذیل بود:
1- چه نهادی مسئول توسعه فرهنگ دینی است؟
2- حدود وظایف تصدی گری دولت در مقوله توسعه فرهنگ دینی چیست؟
3- چالش های فراروی توسعه فرهنگ دینی کدامند؟
در آغاز، ضمن مقایسه تطبیقی بین نظام جمهوری اسلامی و نظام غربی در باب وظیفه حکومت در امر دین، وجه تمایز میان این دو نظام بدین صورت عنوان شد که:
دولت در جوامع غربی نگران هدایت مردم نیست. چرا که نگاه دموکراسی و اندیشه ای آن اومانیستی و لیبرالیستی است لذا وظیفه اصلی حکومت، اداره جامعه (بیشتراداره امور مادی جامعه) است و تعلیم و تربیت و هدایت دینی، امری رها شده است اما در همین جوامع، با همه این اوصاف دغدغه فرهنگ، تربیت، امنیت: اقتصاد، سیاست و ... وجود دارد منتهی با جهت گیری غیر دینی، در این گونه جوامع، از یک طرف، هیچگونه مبارزه ای با دین نمی شود و از طرف دیگر تلاشی نیز برای احیای دین صورت نمی گیرد. اما در نظام جمهوری اسلامی موضوع تعلیم و تربیت و هدایت جامعه از سوی حکومت، مضاف بر اداره امور جامعه که قدر مشترک تمام نظام هاست قرار می گیرد بنابراین دایره حکومت داری در نظام اسلامی متولی عرصه فرهنگ دینی به تنهایی نیست، به دلیل اینکه فرهنگ دینی در انحصار دولت قرار ندارد. فرهنگ دینی مؤله هایی مانند: هنر، اخلاق، ادبیات و ... دارد که برای هر یک از مؤلفه ها، متصدیانی هست، بنابراین غیر از دولت که یک ساز و کار مشخص دارد کسان دیگری نیز می توانند متولی مسائل فرهنگی و اخلاقی باشند.
در ادامه هم اندیشی فوق، ضمن پرداختن به این مسأله که یکی از وظایف دولت، همایش فرهنگی و فراهم کردن بستر و زمینه برای توسعه فرهنگی است، در پاسخ به این پرسش که چه نهادی متولی توسعه فرهنگ دینی است عنوان شد:
پاسخ به این سؤال، مستلزم مفهوم شناسی دو مقوله است: 1- تعامل 2- توسعه فرهنگی و فرهنگ دینی
در مورد تعامل باید گفت که تعامل به معنای رابطه است که سه وجه می توان برای آن متصور شد:
1- گاهی رابطه بین دو مقوله (مثل دین و دولت) رابطه استقلالی است، یعنی بین این دو قلمرو، استقلال هست و گفته می شود دین، مستقل از دولت است و دخالت در کار یکدیگر پسندیده نیست.
2- وجه دوم تعامل، تعامل ادغامی است; مثلا مقوله دین و دولت در هم ادغام می شوند (دین دولتی، دولت دینی)
3- وجه سوم تعامل، تعامل تکمیلی است; نه استقلال و نه ادغام بلکه هر کدام از این مقوله ها در مواردی که نیازمند هم هستند در جهت کامل شدن هم عمل می کنند.
مفهوم دیگری که باید به آن پرداخته شود، مفهوم فرهنگ دینی است. در تعریف فرهنگ دینی می توان گفت جامعه ای را که زبان و ادبیات رایج آن، هنر، معرفت، علم و جهان بینی آن متناسب با دین و مبتنی بر ملاحظات دینی باشد دارای فرهنگ دینی است; بنابراین وقتی که از توسعه فرهنگ دینی سخن گفته می شود، مراد، تلاشی است که در جامعه برای بهبود علم و معرفت دینی، هنر، اخلاق، زبان و ادبیات دینی می شود.
حال، چنانکه ما در فرهنگ دینی، این معنا را بکار ببریم، آنگاه همه وظیفه دارند (اعم از دولت، علمای دین و ...) تا در راستای بهبود مؤلفه های دینی (اخلاق، هنر و ...) بکوشند.
بنابراین، برای مشخص شدن متولی توسعه فرهنگ دینی ابتدا باید نوع نعامل بین دین ود ولت (ادغامی، استقلالی، تکمیلی) مشخص شود.