احتکار همچون رباخواری باعث مرگ نیروهای فعال جامعه است می دانیم بعضی از مسائل نیاز بذکر فلسفه ندارد، و همه مردم اعم از عامی و باسواد اجمالا فلسفه آنرا می دانند، مثلا لازم نیست درباره فلسفه تحریم دزدی و دروغ و تقلب و کم فروشی به بحث بنشینیم، ولی با اینحال گاهی در همین مسائل نکته های باریکی است که اگر تجزیه و تحلیل کنیم عمق مساله روشنتر می شود، و از جمله همین مساله احتکار است که جامعه ما تلخی آنرا چشیده و پیامدهای شوم آنرا لمس کرده است، ولی با تحلیل فلسفه تحریم آن به مطالب جدیدی در این زمینه دست خواهیم یافت.
بطور کلی "احتکار" یکی از زشتترین پدیده های اقتصادی است که معایب زیر را در بر دارد
1-احتکار از جهات مختلفی شبیه رباخواری است، زیرا در بحث رباخواری چنانکه دیدیم فلسفه پول به کلی تحریف شده بود، پولی که باید واسطه انتقال ارزش کالاها بوده باشد، خود تبدیل به یک کالا می گردد، و نقش اصلی خود را از دست داده، در یک نقش کاذب و ویرانگر ظاهر می شود.
در مساله احتکار نیز شخص تاجر یا توزیع کننده جزء، قدم از نقش اصلی خود که رساندن مواد تولیدی و فراورده های کشاورزی و دامی و صنعتی به دست مصرف کننده است
بیرون گذارده، و به یک موجود ویرانگر تبدیل می شود.
توضیح اینکه بدون شک در میان تولید کننده و مصرف کننده وجود بعضی از واسطه ها ضروری است و اینکه گفته می شود باید واسطه ها را حذف کرد منظور واسطه های اضافی و بی دلیل است، و الا هیچیک از ما نمی توانیم مثلا برای تهیه دو کیلو میوه و یک کیلو سبزی خودمان شخصا زنبیل بدست گرفته و به سوی باغها و مزارع روان شویم این نه به صرفه ما است و نه به صرفه باغدار و کشاورز.
بلکه باغدار و کشاورز باید تمام محصول خود را یکجا بکسی بفروشد و به دنبال فعالیت خود برود، و او نیز به مصرف کنندگان عرضه کند.
تازه او هم نمی تواند شخصا دور کوچه ها بگردد یا در یک نقطه شهر مرکزی داشته باشد و همه مردم به آنجا بیایند و نیازمندی های خود را از او خریداری کنند، بلکه او نیز ناچار است آنچه را که خریده به کاسبهای جزء که در خیابانها و محلات مختلف شهر هستند، و در دسترس توده های مردم قرار دارند بفروشد.
تا اینجا(حداقل) وجود دو واسطه میان تولیدکننده و مصرف کننده ضروری داشتیم و البته هر کدام از این دو حق عادلانه ای در برابر کار خود(توزیع) باید ببرند.
حال اگر این دو واسطه تبدیل به چندین واسطه شوند، یکنفر از باغدار جنس را بخرد، دیگری از او، و سومی از دومی، و چهارمی از سومی، و هر کدام سودی برای خود روی این کالا بکشند، در اینجا دو عمل غلط انجام شده است
یکی اینکه کالا به قیمت بسیار گران به دست مصرف کننده می رسد، و دیگر اینکه واسطه های اضافی در حقیقت بیکاران نامرئی هستند که نیروی کار آنها بهدر می رود و سربار جامعه خواهند بود.
اکنون با توجه به این تحلیل ساده می توان به فلسفه وجود دستگاه توزیع یعنی واسطه میان تولیدکننده و مصرف کننده پی برد و واسطه های ضروری را از اضافی تشخیص داد.
حال اگر واسطه های ضروری توزیع به جای رساندن کالای ضروری به دست مصرف کنندگان، آنرا در انبارها پنهان کنند، و با ایجاد بازار سیاه بخواهند کالا را به قیمت بیشتر و گاهی چند برابر بدست مصرف کننده برسانند فلسفه وجودی خود را به کلی نقض کرده، و تبدیل به یک غده سرطانی اقتصادی شده اند.این دیگر یک دستگاه توزیع سالم نیست بلکه یکدستگاه استثماری است.
به تعبیر دیگر واسطه باید از کار توزیع سود ببرد نه از نگهداری و انتظار گرانی کشیدن.
ما نقش دستگاه توزیع را می توانیم شبیه به رگهای بدن و سیستم خون رسانی بکنیم.بدیهی است همه سلولهای بدن نمی توانند مستقیما با قلب مربوط باشند، بلکه باید ارتباط آنها از طریق رگهای بزرگ و سپس مویرگها صورت گیرد، وظیفه رگها و مویرگها این نیست که خون را در خود نگاه دارند، بلکه باید مرتبا به سلولها منتقل سازند، تا همه سلولهای بدن اکسیژن هوا و آب و مواد غذائی را از خون جذب کنند.
حال اگر خون در درون رگها انبار شود، در حالی که سلولها به آن نیاز دارند از آنها قطع گردد، آیا نتیجه ای جز تضعیف سلولها از یکسو، و فاسد شدن خون از سوی دیگر، و منفجر شدن رگها از سوی سوم خواهد بود؟
احتکار درست همین است.
امیر مومنان علی(ع) در فرمان مالک اشتر تعبیر جالبی در زمینه دستگاه توزیع دارد که فلسفه وجودی آنرا به خوبی مشخص می کند می فرماید ثم استوص بالتجار و ذوی الصناعات و اوص بهم خیرا المقیم منه و المضطرب بماله و المترفق ببدنه فانهم مواد المنافع و اسباب المرافق و جلابها من المباعد و المقارح فی برک و بحرک و سهلک و جبلک
"سپس مراقب بازرگانان و صنعتگران باش، و سفارش کن نسبت به آنها نیکی کنند چه آنهائی که در یک مرکز اقامت گزیده اند، و چه آنهائی که سرمایه خود را بهر سو می فرستند و شخصا به دنبال جلب و جذب نیازمندی های مردم از این نقطه به آن نقطه می روند، وجود آنها برای جامعه ضروری است، چرا که سبب آسایش مردم، و جذب منافع از نقاط دور دست، در خشکی و دریا و کوه و صحرا هستند"
بنا بر این آن تاجر و پیشه ور و توزیع کننده ای مورد توجه علی(ع) است که برای جمع نیازمندیهای مردم هر منطقه از نقاط دور و نزدیک زحمت می کشد، و آنرا در برابر سود عادلانه، در اختیار مصرف کنندگان می گذارد، نه آنکس که در یک گوشه نشسته و از منفی کاری و احتکار کالا به زیان مردم سودهای کلان می برد
خلاصه اینکه رباخوار فلسفه تجارت و پول را تحریف کرده، و محتکر فلسفه دستگاه توزیع را
2-محتکر نه جزء طبقه تولیدکننده است و نه توزیع کننده، و او و رباخوار هر دو از"استخدام وقت "استفاده می برند، و می دانیم استخدام وقت هیچگونه ارزشی نمی تواند تولید کند.
3-احتکار جنگ با عواطف انسانی است، همانگونه که رباخواری جنگ با خدا و خلق خدا است، محتکر درست در زمانی که مردم از کمبود کالا رنج می برند آنرا پنهان می کند، و منابع کل جامعه، مخصوصا مستضعفان را فدای منافع خود می کند، زیرا می دانیم طبقه مرفه همواره ذخیره هائی در منزل دارد و به فرض که نداشته باشد پرداختن قیمت بیشتر مشکلی برای آنها ایجاد نمی کند، این طبقه مستضعف است که ذخیره ای ندارد و حتی پرداخت یک ریال بیشتر در زندگی او اثر می گذارد.
4-محتکر موجود تنبلی است که از کار نکردن سود می برد، نه در برابر انجام کار، و این بدترین نوع سودگیری اقتصادی است.
باز محتکر از این نظر با رباخوار یکسان است چرا که هر دو همچون مرداب در گوشه ای راکد میمانند، این یکی پول خود را به نزول می دهد و آن دیگری کالای خود را انبار می کند و سرانجام هر دو از این طریق انحرافی سود کلان می برند، در حالی که هیچ تلاش و کوششی در این وسط انجام نداده اند.
بنا بر این احتکار همانند رباخواری باعث مرگ نیروهای فعال جامعه است.