ماهان شبکه ایرانیان

اخلاق در ادب فارسی (تجلی اخلاق و تربیت دردیوان پروین اعتصامی) (۲)

برخی از آدمیان، معروفند به انسان های تن پرور و مفت خور. آنها بدون کمترین اراده و تلاشی، خواهان روزی آماده هستند و چشمشان همواره به دنبال دست رنج دیگران است تا بدون زحمت، از آن بهره ای ببرند. شأن این گونه انسان ها از دیدگاه پروین اعتصامی از مور نیز کمتر است، چنان که در حکایتی شنیدنی می گوید:

تکیه بر تلاش و عمل

برخی از آدمیان، معروفند به انسان های تن پرور و مفت خور. آنها بدون کمترین اراده و تلاشی، خواهان روزی آماده هستند و چشمشان همواره به دنبال دست رنج دیگران است تا بدون زحمت، از آن بهره ای ببرند. شأن این گونه انسان ها از دیدگاه پروین اعتصامی از مور نیز کمتر است، چنان که در حکایتی شنیدنی می گوید:

روزی حضرت سلیمان علیه السلام موری را دید که با زحمت فراوان پای ملخی را به آشیانه می برد. مور چنان در حال سعی و تلاش بود که حتی از اطراف خود نیز بی خبر شده بود و هرگز پروای از کار افتادن نداشت. سلیمان نبی علیه السلام که آن همه همت و کوشش را از مور می دید، لب به سخن گشود و در خطاب به مور گفت:

مرا در بارگاه عدل، خوان هاست به هر خوان سعادت، میهمان هاست
بیا زین ره به قصر پادشاهی بخور در سفره ما هرچه خواهی
ز ما هم عشرت آموز و هم آرام چو ما، هم صبح خوش دل باش و هم شام
مکش بیهوده این بار گران را میازار از برای جسم، جان را

ولی مور که نمادی از اراده و سخت کوشی و ارتزاق از دست رنج خویش است، به حضرت سلیمان علیه السلام پاسخ می دهد:

بگفت: از سور، کمتر گوی با مور که موران را قناعت خوش تر از سور
چو اندر لانه خود پادشاهند نوال پادشاهان را نخواهند
برو جایی که جای چاره سازی است که ما را از سلیمان، بی نیازی است
مرا امید راحت هاست زین رنج من این پای ملخ ندهم به صد گنج
مرا یک دانه پوسیده خوش تر ز دیهیم و خراج هفت کشور

بدین ترتیب، پروین اعتصامی با بیان این حکایت آموزنده در آخر نتیجه می گیرد که:

گرت همواره باید کامکاری ز مور آموز رسم بردباری
چه در کار و چه در کارآزمودن نباید جز به خود محتاج بودن
هر آن موری که زیر پای زوری است سلیمانی است کاندر شکل موری است

 

پیام متن

 

«وَ اَنْ لَیْسَ لِلاِنْسانِ اِلّا ما سَعی؛ برای آدمی، جز آنچه تلاش کرده است، نخواهد بود». (نجم: 39)

 

لذت و آسایش واقعی

روح انسان هرچه بزرگ تر شود و تعالی بیشتری یابد، معیار لذت و خوشی آن نیز تغییر می کند. بر این اساس، چه بسا کارهایی که برای روح های کوچک، لذت بخش و شادی آور است، ولی برای روح های بزرگ، دردآور یا بی مفهوم. برای نمونه، حضرت علی علیه السلام می فرماید:

لَذَّةُ الْکِرامِ فِی الْاِطْعامِ وَ لَذَّةُ اللِّئامِ فِی الطَّعامِ.

لذت انسان های کریم، در طعام دادن [به دیگران] است و لذت انسان های پست، در طعام خوردن است.

آن حضرت در ستایش از روح های بزرگ نیز چنین می گوید:

علمی که بر پایه بینش کامل باشد، بر قلب های آنان هجوم آورده است؛ روح یقین را لمس کرده اند؛ آنچه بر اهل تنعم سخت و دشوار است، بر آنان نرم گشته است و با آن چیزی که جاهلان از آن در وحشتند، انس گرفته اند.

به عقیده پروین اعتصامی نیز دیدگاه انسان های بزرگ با انسان های حقیر درباره معیار آسایش حقیقی متفاوت است. وی می گوید:

شنیده اید که آسایش بزرگان چیست: برای خاطر بیچارگان، نیاسودن
به کاخ دهر که آلایش است بنیادش مقیم گشتن و دامان خود نیالودن
همی ز عادت و کردار زشت کم کردن هماره بر صفت و خوی نیک افزودن
ز بهر بیهده، از راستی بری نشدن برای خدمت تن، روح را نفرسودن
رهی که گمراهی اش در پی است، نسپردن دری که فتنه اش اندر پس است، نگشودن

 

پیام متن

 

روح انسان های بزرگ از لذت های برتر بهره مند است؛ سرخوشی هایی که از نگاه روح های حقیر، بیهوده و بی مفهوم است.

 

اعتماد به خداوند

تکیه و اعتماد کردن به پروردگار، آدمی را از دلهره و نگرانی می رهاند و بر اعتماد به نفس وی می افزاید و نردبان تعالی او می شود، چنان که امام جواد علیه السلام می فرماید: «الثِّقَةُ بِاللّه ِ ثَمَنُ کُلِّ غالٍ وَ سُلَّمُ کُلِّ عالٍ؛ اعتماد به خداوند، بهای هر کالای گران قدر و نردبان هر انسان تعالی جو است.» انسان های متعالی، به آنچه نزد خداوند است، اعتماد بیشتری دارند تا به آنچه خداوند در اختیارشان می گذارد. حضرت علی علیه السلام در این باره می فرماید: «ایمان هیچ بنده ای راست نیست، مگر آنکه اعتماد او به آنچه در دست خداست، بیش از آنچه باشد که دردست اوست».

پروین اعتصامی درباره این موضوع با اشاره به ماجرای مادر حضرت موسی علیه السلام آن گاه که خداوند به او دستور می دهد موسی که در آن هنگام که طفلی بیش نبود، میان صندوقی بگذارد و به دریا افکند و در این باره به خدا اعتماد کند؛ زیرا خداوند او را بازخواهد گردانید و از پیامبرانش قرار خواهد داد.

می گوید: خداوند برای آرامش دل مادر موسی علیه السلام به او چنین فرمود:

ما گرفتیم آنچه را انداختی دست حق را دیدی و نشناختی
در تو تنها عشق و مهر مادری است شیوه ما عدل و بنده پروری است
سطح آب از گاهوارش خوش تر است دایه اش، سیلاب و موجش، مادر است
رودها از خود نه طغیان می کنند آنچه می گوییم ما، آن می کنند
بِه که برگردی به ما بسپاری اش کی تو از ما دوست تر می داری اش
قطره ای کز جویباری می رود از پی انجام کاری می رود
ما بسی گم گشته باز آورده ایم ما بسی بی توشه را پرورده ایم
میهمان ماست هرکس بی نواست آشنا با ماست، چون بی آشناست

 

پیام متن

 

اعتماد بر خداوند، اعتماد و تکیه بر قدرت و حکمت و دانش بی انتهاست که سبب می شود آدمی همواره پیروز میدان باشد.

 

پشه غرور شکن

انسان های مغرور و خودپسند به همان اندازه که خود را دُردانه و گوهر نایاب می دانند، آسیب پذیر و ناتوانند. بسیاری از اینان، حتی در برابر پشه ای نیز می مانند. نمونه ای از این گونه آدمیان، نمرود بود که بر اثر سرکشی و خودخواهی، سر از ادعای خدا بودن درآورد و دیری نپایید که پشه ای او را از میان برداشت. پروین اعتصامی به این ماجرا چنین اشاره می کند که:

برق عجب، آتش بسی افروخته وز شراری، خانمان ها سوخته
خواست تا لاف خداوندی زند برج و باروی خدا را بشکند
رای بد زد، گشت پست و تیره رای سرکشی کرد و فکندیمش ز پای
پشّه ای را حکم فرمودم که خیز خاکش اندر دیده خود بین بریز
تا نماند باد عجبش در دماغ تیرگی را نام نگذارد چراغ

 

 

پیام متن

 

زاهد غرور داشت سلامت نبرد راه رند از ره نیاز به دارالسّلام رفت

دوراندیشی و احتیاط در زندگی

زرق و برق دنیا و بی خبری از خطرها و تهدیدهای پیرامون، دام های آماده برای آدمی است. به تعبیر پروین اعتصامی:

جایی که آب و دانه و گلزار و سبزه ای است آنجا فریب خوردن طفلان، مُبَرهَن است

بنا به حکایتی منظوم از دیوان پروین اعتصامی، مرغی خانگی روزی جوجه هایش را جمع می کند و خطر صید و صیاد و دام را به آنان یادآور می شود و به آنها سفارش می کند که هرگز از مادر فاصله نگیرند و خانه را با همه دل تنگی هایی که ممکن است در آن باشد، به بیرون از خانه ترجیح بدهند:

بی من ز لانه دور نگردید هیچ یک تنها، چه اعتبار در این کوی و برزن است
از چشم طایران شکاری، نهان شوید گویند با قبیله ما، «باز» دشمن است

نخجیرگاه ها و کمان ها و تیرهاستسیمرغ را نه بیهده در قاف، مسکن است

پیدا هزار دام ز هر بام کوتهی استپنهان هزار چشم به سوراخ و روزن است

از لانه هیچ گاه نگردید تنگ دلکاین خانه بسی فراخ و بسی پاک و روشن است

هر نقطه را بدیده تحقیق بنگریدصیاد را علامت خونین به دامن است

فریاد شوق و بازی طفلانه، هفته ای استگر بشنوید، وقت نصیحت شنیدن است

از این داستان می توان نتیجه گرفت که برخی پسران و دختران که مکان امن خانه را به بهانه دل تنگی های موجود در آن رها می کنند و به بیرون خانه پناه می آورند، دیر یا زود پشیمان خواهند شد؛ زیرا بیرون خانه، پر از دام های رنگارنگی است که امکان در امان ماندن از این دام ها، بسیار کم است.

 

 

پیام متن

 

دیدی آن قهقهه کبک خرامان، حافظ! که ز سر پنجه شاهین قضا غافل بود

 

عبرت آموزی از مرگ

اندیشیدن بشر به مرگ و عبرت آموزی از فرجام خویش، بر بصیرت و بینایی اش می افزاید و مانع از زیاده روی او در دنیاطلبی می شود؛ دل او را از رنگ ها و زنگارها صیقل می دهد و در خو کردن به نیکی ها تأثیر بسزایی دارد. حضرت علی علیه السلام در این باره می فرماید:

پند بگیرید از آنها که می گفتند: «چه کسی از ما نیرومندتر است؟» که همان ها را به سوی قبرشان حمل کردند، در حالی که اختیاری از خود نداشتند؛ درون قبرها وارد شدند، در حالی که میهمان ناخوانده ای بودند؛ در دل سنگ ها خانه های قبر برای آنها ساخته شد و از خاک، کفن هایی و از استخوان های پوسیده، همسایگانی، ولی آنها همسایگانی هستند که هیچ صدایی را پاسخ نمی گویند و در برابر ستمگران برای نجات همسایه خود کمکی نمی کنند و به گریه ها توجهی ندارند.

یکی از سروده های پروین اعتصامی، درباره توجه و اندیشیدن به مرگ و عبرت آموزی از عاقبت خویش است. این بیت ها بسیار نغز و رساست و بنا بر وصیت خود او، بر سنگ مزارش نیز حک کرده اند:

این که خاک سیهش بالین است اختر چرخ ادب پروین است
صاحب آن همه گفتار، امروز سائل فاتحه و یاسین است

دوستان، بِه که ز وی یاد کننددل بی دوست، دلی غمگین است

خاک در دیده، بسی جان فرساستسنگ بر سینه بسی سنگین است

بیند این بستر و عبرت گیردهر که را چشم حقیقت بین است

هر که باشی و ز هر جا برسیآخرین منزل هستی، این است

آدمی هرچه توان گر باشدچون بدین نقطه رسد، مسکین است

اندر آنجا که قضا حمله کندچاره، تسلیم و ادب، تمکین است

خرّم آن کس که در این محنت گاهخاطری را، سبب تسکین است

 

پیام متن

 

هر که را خوابگهِ آخر، مشتی خاک است گو چه حاجت که به افلاک کشی ایوان را

گُل بی عیب خداست

برخی از انسان ها به دنبال معشوقی می گردند که بی عیب مطلق باشد و بنا بر این عقیده خویش، بیش از حد از دیگران توقع دارند. این در حالی است که به تعبیر پروین اعتصامی: «گُل بی علت و بی عیب خداست.» در میان آدمیان به دنبال انسانی منزه از همه عیب ها گشتن، شخص را از همراهی و هم دلی و تفاهم با انسان ها باز می دارد و او را به کنج انزوا می کشاند. یکی از عوامل ناکامی انسان در زندگی زناشویی نیز در همین نکته است که زوجین انتظار کمال مطلق را از یکدیگر دارند و در وجود همدیگر شخصیتی افسانه ای می جویند، حال آنکه آدمی، تنها باید ذات پاک خداوند را وجود بی عیب و بی نقص مطلق بداند و از هیچ انسان دیگری چنین توقعی نداشته باشد. پروین اعتصامی در این باره در حکایتی نمادین چنین می گوید:

بلبلی گفت سحر با گل سرخ کاین همه خار به گرد تو چراست
گُل خوش بوی و نکویی چو تو را هم نشین بودن با خار خطاست
گل سرخی و نپرسی که چرا خار در مهد تو، در نشو و نماست

گل سرخ نیز در پاسخ می گوید:

ناگزیر است گل از صحبت خار چمن و باغ، به فرمان قضاست
رو گلی جوی که همواره خوش است باغ تحقیق ازین باغ جداست
این چنین خواسته بی غش را ز دکان دگری باید خواست
ما چو رفتیم، گل دیگر هست ذات حق، بی خلل و بی همتاست
ره آن پوی که «پیدایش» از اوست لیک با این همه خود ناپیداست
بنده، شایسته تنهایی نیست حق تعالی و تقدَّس تنهاست
خلوتی خواه کز اغیار تهی است دولتی جوی که بی چون و چراست
هر گُلی، علت و عیبی دارد گل بی علت و بی عیب، خداست

 

پیام متن

 

خلوتی خواه کز اغیار تهی است دولتی جوی که بی چون و چراست

 

انباشت ثروت، زمینه ساز فقر تهی دستان

بی گمان، تنگ دستی تهی دستان، افزون بر آنکه معلول کم کاری، تن پروری، بی تدبیری و پیش آمدهای روزگار است، ریشه در زراندوزی زیاده خواهان و پرهیزشان از کمک به نیازمندان دارد. این گونه افراد، بهشت خوشبختی خود را بر سرزمین شوربختی دیگران که خود عامل آن بوده اند، بنا می کنند. حضرت علی علیه السلام در این باره می فرماید:

همانا خدای سبحان، روزیِ فقیران را در اموال سرمایه داران قرار داده است. پس فقیری گرسنه نمی ماند، جز به کامیابی توانگران و خداوند از آنان درباره گرسنگی گرسنگان خواهد پرسید.

پروین اعتصامی، این حقیقت را در قطعه ای به نظم چنین گفته است:

روزی گذشت پادشهی از گذرگهی فریاد شوق بر سر هر کوی و بام خاست
پرسید زان میانه یکی کودکی یتیم کاین تابناک چیست که بر تاج پادشاست
آن یک جواب داد چه دانیم ما که چیست پیداست آن قدر که متاعی گران بهاست
نزدیک رفت پیرزنی کوژپشت و گفت این اشک دیده من و خون دل شماست
ما را به رخت و چوب شبانی فریفته است این گرگ سال هاست که با گله آشناست
بر قطره سرشک یتیمان نظاره کن تا بنگری که روشنی گوهر از کجاست

 

پیام متن

 

امام صادق علیه السلام : «مردمان، فقیر و محتاج و گرسنه و برهنه نگشتند، مگر بر اثر گناه (ظلم و ستم) توانگران».

 

دو غزل از پروین اعتصامی

اگرچه در ره هستی هزار دشواری است چو پرّ کاه پریدن ز جا سبکساری است
به پات رشته فکند است روزگار و هنوز نه آگهی تو که این رشته گرفتاری است
بپرس راه ز علم، این نه جای گمراهی است بخواه چاره ز عقل این نه روز ناچاری است
هر آن مریض که پند طبیب نپذیرد سزاش تاب و تب روزگار بیماری است
سپرده ای دل مفتون خود به معشوقی که هر چه در دل او هست از تو بیزاری است
بخر ز دکّه عقل آنچه روح می طلبد هزار سود نهان اندرین خریداری است
کدام شمع که ایمن ز باد صبح گاهی است کدام نقطه که بیرون ز خطّ پرگاری است
بهل که عاقبت کار سرنگونت کند بلندیی که سرانجام آن نگون ساری است
گریختن ز کژّی و رمیدن از پستی نخست سنگ بنای بلند مقداری است
ز روشنایی جان، شام ها سحر گردد روان پاک چو خورشید و تن شب تاری است
چراغ دزد ز مخزن پدید شد، پروین زمان خواب گذشته است، وقت بیداری است
عاقل ارکار بزرگی طلبید تکیه بر بیهده گفتار نداشت
آب نوشید چو نوشابه نیافت درم آورد چو دینار نداشت
بار تقدیر به آسانی برد غم سنگینی این بار نداشت
با گران سنگی و پاکی خو کرد هم نشینان سبک سار نداشت
دانه جز دانه پرهیز نکشت توشه آز در انبار نداشت
آن که با خوشه قناعت می کرد چه غم ار خرمن و خروار نداشت
دل پاک آینه روی خداست این چنین آینه زنگار نداشت
پرده تن رخ جان پنهان کرد کاش این پرده به رخسار نداشت
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان