ماهان شبکه ایرانیان

تفاوت کم رویی، خجالت، شرم، حیا ...

بزدل قبل از خطر می ترسد، ترسو در زمان خطر و شجاع بعد از خطر. بسیاری از افراد گاهی از کلمات کم رویی، خجالت، شرم و حیا به جای یکدیگر استفاده می کنند، در حالیکه مصادیق آنها تا حدودی متفاوت است

تفاوت کم رویی، خجالت، شرم، حیا ...

بزدل قبل از خطر می ترسد، ترسو در زمان خطر و شجاع بعد از خطر.

بسیاری از افراد گاهی از کلمات کم رویی، خجالت، شرم و حیا به جای یکدیگر استفاده می کنند، در حالیکه مصادیق آنها تا حدودی متفاوت است. لذا ابتدا بهتر است با مفهوم دقیق این کلمات آشنا شویم.

اصطلاحات و تعاریف

* کم رویی ( shyness or Bashfulness ):
الگوی رفتاری طبیعی ( نه لزوماً سالم ) است که شخص درزمان مواجهه و تعامل با دیگران ( خصوصاً افراد غریبه و ناآشنا ) و یا موقعیت جدید احساس ناراحیت، اضطراب و تا حدی ترس کرده و در، ابراز احساس و یا افکارش با مشکل روبرو می شود. این احساس در حوالی 6 ماهگی و به صورت ترس از غریبه ها ظاهر می شود. در کم رویی یک نوع نوسان بین تمایل برای برقراری ارتباط و اجتناب از آن وجود دارد و به همین دلیل این افراد در صحبت با دیگران بندرت پیش قدم می شوند و تا مدتی نیز ساکت و آرام می مانند اما با گذشت زمان و پذیرش فرد مقابل یا جمع و یا خود گرفتن به موقعیت جدید اضطراب شان کم شده و به اصطلاح یخ شان آب می شود و دیگر مشکلی نخواهند داشت.

نکته:

نقطه مقابل کم رویی نه پررویی یا گستاخی rudenss or boldness بلکه جسارت assertiveness و اجتماعی بودن ( sociability ) است.
* اضطراب یا هراس اجتماعی ( SocialAnxiety or phobia ):
اضطراب اجتماعی نوع شدید و غیر طبیعی کم رویی است. و علم روانشناسی و روانپزشکی نوعی اختلال روانی ( mental disorder ) به حساب می آید. وجه مشخصه و تمایز
کننده اضطراب اجتماعی از کم رویی این است که اضطراب و ترس فرد نه تنها قبل از قرار گرفتن در موقعیت جدید وجود دارد ( تصور آن هم باعث بروز علایم می شود ) بلکه در زمان مواجهه، فرد تقریباً غیر موثر و زمین گیر می شود و حتی پس از چندین بار تجربه همچنان اضطراب و ترس او تقریباً به همان شدت دفعات اول خواهد بود. اضطراب اجتماعی ممکن است محدود به یک یا چند موقعیت خاص ( نظیر صحبت کردن در مقابل جمع، یا ورود به میهمانی و... ) و یا در بسیاری از موقعیت ها و کلی باشد ( به مطالب بعدی مراجعه کنید ).
* ننگ و عار ( Shame ):
یکی از بدترین احساسات و عواطف انسانی، احساس شرمساری، ننگ و عار است و زمانی بوجود می آید که فرد احساس می کند عملی برخلاف معیارهای اخلاقی بسیار مهم خود ( یا دیگر افراد مهم ) مرتکب شده است. در ضمن فرد خود را در چشم و نظر دیگران حقیر، پست و بی ارزش می پندارد ( در ضمیر نیمه خود آگاه و گاهی خودآگاه ). درچنین موقعیت و حالتی فرد آرزو می کند که از منظر دیگران فرار می کرد، یا مخفی می شد و یا حتی می مرد و تقریباً همیشه با برافروختگی، گسستگی و پریشانی افکار، حافظه و گفتار همراه خواهد بود. برای درک بهتر این احساس تصور کنید که شما را در برابر چشم دیگران عریان کرده و تجاوز کنند. البته همچنانکه بعداً مطالعه خواهید کرد این احساس نه لزوماً درموقعیتهای اجتماعی بلکه حتی درخلوت و تنهایی وذهن فرد می تواند وجود داشته باشد ( کاری که فرد کرده و یا برای او اتفاق افتاده و هیچکس از آن خبر ندارد ولی فرد چنین حسی دارد ).

نکته:

همچنانکه در بالا ذکر شد و بعداً نیز بطور مفصل شرح داده خواهد شد، عواطف اجتماعی ما بسیار تحت تاثیر فرهنگ حاکم بر جامعه و باورها و ارزشهای شخص است. برای مثال، در برخی جوامع و فرهنگها تخلیه باد شکم نه تنها زشت به شمار نمی رود بلکه حتی موجب مسرت خاطر و خشنودی دیگران
می شود و شخص هیچ احساس بد و منفی و آزار دهنده ای نمی کند. در حالیکه همین مسئله در یک میهمانی ایرانی می تواند منجر به افسردگی عمیق و شدید فرد شود.
* شرم و حیا ( Embarrassment ):
این یک نوع احساس خجالت طبیعی و سالمی است که افراد در زمان تعریف، مورد توجه قرار گرفتن دیگران یا وجود ضعف و قصورهای نه چندان مهم و بدون خدشه دار شدن حرمت، عزت و منزلت دچار می شوند و عاملی برای رعایت شئونات اخلاقی فردی و اجتماعی ( نظیر رعایت پوشش مناسب )، جلوگیری از تکبر و غرور و تلاش برای بهتر شدن است. در این حالت فرد احساس حقارت نمی کند ( و حتی گاهی تا حدی انرژی مثبتی برای حرمت نفس اش به حساب می آید ). مثلاً موقع تعریف از توانایی یا دانش یا زیبایی؛ یا حضور در برابر شخص بسیار مهمی است فرد دچار شرم و خجالت شود؛ و یا آنطور که می خواسته است نتوانسته است به دانش آموزان کمک کند؛ یا نتوانسته کاری را که به او محول شده بخوبی انجام دهد و... .
همچنانکه در بالا ملاحظه شد، از کلمه خجالت در هر دو جنبه مثبت و منفی استفاده شده است. د ر واقع اکثر افراد ( وحتی انگلیسی زبانها ) از کلمات شرم و خجالت به جای هم استفاده می کنند و به همین دلیل برخی از نویسندگان و متخصصین برای توصیف آن حس مخرب و بسیار بد خجالت یا شرم از کلمه شرم یا خجالت مسموم ( TOXIC SHAME ) استفاده می کنند.
نکته: احساس خجالت در حوالی 2 سالگی ( 15 ماهگی تا 3 سالگی ) ظاهر می شود.
* احساس گناه ( Guilt ):
یک احساس پشیمانی و افسوس از عمل و رفتار انجام داده شده ( و یاحتی فکر آن ) برخلاف اعتقادات شخص و یا ضرر و آسیب رساندن به دیگری است. برخلاف خجالت مسموم که فرد تمام وجود خود را زیر سوال برده و خود را پست وحقیر می پندارد و اقدامی برای بهتر شدن، جبران خطا و اشتباه خود
نمی کند در گناه، فرد خود را در مورد آن عمل و رفتار و یا فکرش سرزنش و توبیخ می کند و به فکر و تلاش در جبران و اصلاح آن دارد. در گناه فرد خود را اشرف مخلوقات و درعین حال ناقص و جایز الخطا می داند و امید و تلاش دارد تا به کمال برسد. احساس گناه در حوالی 3 تا 6 سالگی ظاهر می شود.
* شخصیت منزوی یا گوشه گیری ( SOCIAL AVOIdance or AVOIDANT PERSONALITY ):
برخلاف سایر موارد ذکر شده که همگی نوعی احساس هستند شخصیت منزوی یک نوع اختلال شخصیت است که یکی از علایم و نشانه های آن کم رویی شدید و اغلب اضطرات یا هراس اجتماعی است. از طرف دیگر، این افراد نسبت به انتقاد بسیار حساس بوده و غالباً می تواند منجر به بروز احساس خجالت مسموم شود و به همین دلیل برای جلوگیری از این مسئله، تلاش می کنند تا در حد امکان و توانشان از برخوردها و روابط اجتماعی ( حتی نزدیکان ) خودداری کنند و لذا کاملاً منزوی و گوشه گیری می شوند ( به فصول بعدی مراجعه کنید ).
* احساس افتخار و سربلندی ( pride ):
احساس بسیارخوشایندی است که فرد نسبت به فکریا عمل خوب و یا موفقیت اش درمورد خاصی بدست می آورد و یکی ازمهمترین انگیزه ها برای تلاش و پیشرفت است. این حس در حوالی 2 تا 3 سالگی ظاهر می شود.
* احساس نخوت، تکبر و غرور ( Hubris ,Arrogance ):
این احساس شکل تشدید یافته ( کاذب ) احساس افتخار و اعتماد به نفس بالا است و درست برخلاف احساس افتخار و گناه که در آنها عامل و عمل از هم متمایز بوده و مورد ارزیابی قرار می گیرند، همانند خجالت مسموم ( ولی در نقطه مقابل ) موفقیت بدست آمده ( عمل ) به عامل ( خود ) تعمیم داده می شود. در چنین حالتی فرد یک خود باد کرده و پوشالی پیدا می کند و برای حفظ آن دائم بدنبال موقعیت های تایید و تثبیت کننده آن است ( از جمله رفتارهای گستاخانه، اهانت آمیز و تحقیر آمیز با دیگران ). موارد شدید تکبر به خودپرستی و خود شیفتگی تبدیل می شود.

نقش و جایگاه حرمت نفس در عواطف

عواطف و احساسات که به زندگی آدمی رنگ، بو، انگیزه و معنی و مفهوم می بخشند و مجموع آنها را به همراه افکار و رفتارتشکیل دهنده شخصیت افراد هستند. اگر شخصیت را به یک ساختمان تشبیه کنیم، زمین و بستری که این ساختمان روی آن ساخته می شود، پیوند عاطفی مادر و فرزند است و آن چیزی نیست جز بوجود آمدن احساس اطمینان و امنیت به دیگران و پیرامون خود رد کودک. این زمین تا حوالی 8 تا 9 ماهگی آماده می شود تا پایه های ساختمان شخصیت ( حرمت نفس ) در آن کار گذاشته شوند. الگوی ارتباطی وعاطفی که مادر با فرزند خود در سالهای اول تولد ( خصوصاً 9 ماه اول تولد ) برقرار می کند، تعیین کننده توانایی و الگوی ارتباط اجتماعی فرد در آینده خواهد بود.

عزت یا حرمت نفس ( Self esteem ):

یک احساس، درک و باور درونی تقریباً ثابت و پایدار مبتنی بر واقعیت نسبت به ارزش وتوانمندی خود است. حرمت نفس پاسخ درونی است که فرد با آن خود ( و در نتیجه دیگران ) را ارزیابی کرده و می سنجد و براساس آن حس، فکر و رفتار می کند. تمامی افراد به درجاتی دارای حرمت نفس هستند ( از کم تا بسیار بالا ) و یک فرد با حرمت نفس بالا دارای ویژگیهای زیر است:
ـ خود را با ارزش و دوست داشتنی می داند؛
ـ از زندگی لذت می برد و خود را لایق خوشبختی دانسته و در رسیدن به آن تلاش می کند و می داند دست یافتنی است؛
ـ همانی هست که می خواهد باشد ( از آنچه هست راضی و خشنود است ولی در جهت بهتر شدن تلاش می کند )؛
ـ با خود در جنگ و ستیز ( بازخواست و رقابت ) است نه با دیگران؛
ـ براساس مقایسه و مسابقه عمل نمی کند، بلکه سعی می کند و خوب خود باشد و نه رکورد دیگران، بلکه رکورد خود را بشکند؛
ـ در حل مشکلات قابلیت و توان تفکر منطقی دارد؛
ـ در ارتباط با دیگران راحت و بدون اضطراب ( شدید ) است و کاری را که می داند درست است بدون ترس و دلهره و تجاوز به حق وحقوق دیگران انجام می دهد؛
ـ تحمل شکست بدون تسلیم شدن را دارد؛
ـ مسئولیت زندگی خویش را بدون رنجاندن و به زحمت انداختن و توقع از دیگران، به عهده گرفته و بدون عذر و بهانه آوردن و نالیدن با مشکلات روبرو می شود؛
ـ در عین استقلال و عدم وابستگی، پذیرای کمک کردن و کمک گرفتن بوده و منت گذاری نمی کند و سپاسگزار و قدردان است.
ـ همواره به دنبال فعالیت و چالشی نو و رو به جلو است ( براساس عقل و منطق و نه احساس )
ـ به توانمندی ها و موفقیت خود می بالد و ارج می نهد و لی دچار غرور و تکبر نمی شود؛
ـ از احقاق حق خود از هیچ تلاشی گریزان نیست ولی در عین قدرت و توانمندی، بخشنده نیز هست.
فرزند آدمی در اوایل در یک حالت وحدت وجود قرار دارد. بدین معنی که او، دیگران و دنیای پیرامونش همگی جزئی از یک واحد هستند و از طریق حس های خود ( و از جمله گریه کردن ) با دیگر اجزاء و دنیای پیرامون خود ارتباط برقرارمی کند. اما با گذشت زمان و تکامل سیستم مغزی و فیزیکی، درمی یابد که او نه جزئی از یک کل، بلکه خود موجودی مستقل و متفاوت است. این حس و ادراک ازحوالی 15 تا 18 ماهگی شروع می شود و تقریباً تمامی کودکان تا سن 24ماهگی به خودآگاهی می رسند و از« ما »به « من » ( و مال من ) تبدیل می شند. حال در همین حوالی، درحالی که توانایی هایی هم به دست آورده است ( صحبت کردن، راه رفتن، بازی کردن، تعامل با پیرامون خود و... ) شروع به شناختن خود می کند و در این جا است که اولین پایه های شخصیتی، یعنی حرمت نفس شروع ساخته شدن و شکل گیری می کندو تا اواخر بلوغ به یک سطح نسبتاً پایداری
می رسد. کودک تا سن 7 5 سالگی هنوز قدرت تفکر منطقی و استدلالی ندارد و لذا هر آنچه در ذهن و روان او گذاشته و کاشته شود، بسیار عمیق، نافذ و پایدار خواهد بود. حال این سوال پیش می آید که چگونه کودک در می یابد او فردی ارزشمند و توانمند و دوست داشتنی است؟ پاسخ آن بسیار ساده ولی ظریف است: هر نوع رفتار و گفتاری که این حس را به کودک انتقال دهد و مهمترین آنها عبارتند از: ( برای مطالعه جزئیات به کتب « اصول پرورشی و تربیتی و مراقبت از کودکان برای سنین 2 تا 5 سالگی و 6 تا 12 سالگی ) از همین مجموعه مراجعه کنید. )
ـ هر زمانی که او خواستار حرف زدن با شما است با تمام وجود ( نگاه، تمرکز و... ) او را بشنوید ( اگر آب هم دستتان هست و می خواهید به تشنه ای دهید، آن را کنار بگذارید و به او گوش فرا دهید ).
ـ هر زمانی که احساس خوبی نسبت به فرزندتان پیدا می کنید آن را به صورت عملی ( نوازش کردن یا در آغوش گرفتن و... ) و از صمیم قلب ابراز کنید ( هم پدر و هم مادر ).
ـ در تشویق و تحسین کردن و توجه به او دست و دل باز باشید ( البته به شرط این که در حد اغراق و یا دروغ نباشد ).
ـ از هر نوع طعنه زدن، دست انداختن، انگ زدن و دادن صفات نامناسب حتی به صورت شوخی جداً خودداری کنید ( کودکان تا 6 7 سالگی قادر به درک شوخی نیستند ).
ـ در تصمیم گیریهای که به نحوی کودکتان نیز دخیل است ( مثلاً رنگ اطاق یا لباسش ) نظر او را نیز جویا شوید.
ـ در بازیها هر از گاهی ببازید و نشان دهید که شکست آخر خط نیست.
ـ هر از گاهی به عمد اشتباه کنید و به فرزندتان نشان دهید نه تنها شما که برای او قادر مطلق به حساب می آیید نیز ممکن است اشتباه کنید، بلکه مسئولیت اشتباه خود را می پذیرید و سعی در اصلاح آن می کنید.
ـ تمامی مقررات و قواعد بی مورد را دور بریزید.
ـ از تکنیک به تاخیر انداختن پاداش به درستی استفاده کنید.
ـ شرایط محیط پیرامون او را آنچنان امن و بی خطر کنید که آزادی تقریباً مطلق داشته باشد.
ـ از تکنیک تربیتی مقتدرانه یا عاشقانه استفاده کنید وهرگز، هرگز، هرگز او را تنبیه نکنید.
ـ در حد توان کودک در انجام امور مربوط به خودتان ( مثلاً آب دادن گل ها، شستن ماشین و... ) از او کمک بخواهید و کارش را تحسین کنید ( حتی اگر درست و کامل انجام ندهد ).
ـ برای با او بودن وقت بگذارید ( روزی حداقل 1 2 ساعت ) و تمامی عوامل تداخل کننده با آن را مرتفع کنید.
منبع مقاله :
سادتیان، سید اصغر؛ (1389)، کمرویی، خجالت، ترسویی، اضطراب، و ترس از مدرسه، جسارت، ابراز وجود، ترس از سخنرانی، اضطراب اجتماعی، مهارتهای اجتماعی در کودکان نوجوانان و بالغین، نشر انتشارات ما و شما، چاپ دوم
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان